Wednesday 29 December 2010

تظاهرات

فراخوان
در اعتراض به اعدامهای اخیر و اعتراض به حکم اعدام حبیب لطیفی
روزپنجشنبه30 دسامبر
ساعت 14 تا 15
مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی در مونیخ

اطلاعیه

جمهوری اسلامی جنایت دیگری آفریدماشین جنایت و آدمکشی رژیم جمهوری اسلامی مدام در حرکت است و جنایت میآفریند. سه شنبه29.12.2010 در زندان اوین دو عزیز دیگر را اعدام کردند و کارنامۀ ننگینشان را سنگین تر کردند. برای از کار انداختن این ماشین باید رژیم منفور جمهوری اسلامی را به زیر کشید.
در اعتراض به اعدامهای اخیر و اعتراض به حکم اعدام حبیب لط...یفی ما ایرانیان آزادیخواه مونیخ روزپنجشنبه30 دسامبر ساعت 14 مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی در مونیخ تجمع میکنیم.
ما خواهان لغو مجازات اعدام و لغو کلیۀ احکام اعدام هستیم.
حکم اعدام حبیب لطیفی باید لغو شود. و اعضای خانواده لطیفی و سایر دستگیرشدگان سنندج و کلیه زندانیان سیاسی باید فورا و بی قید و شرط آزاد شوند.

همۀ شما را فرا میخوانیم که در این اعتراض با ما همراه شوید.

کانون ایرانیان آزادیخواه مونیخ
http://iraniyanemunich.blogspot.com/

Monday 27 December 2010

مغاله ای از مهدی خزعلی

گرمابه جمهوری اسلامی ! - وب سایت اختصاصی دکتر مهدی خزعلی‎

حکایت حکومت و دولت درجمهوری اسلامی مَثَل گرمابه است، و پست ومقام و مسئولیت، لُنگ این گرمابه، این لنگ ساعتی در اختیارتوست و بعد از تو دیگری بر کمر می بندد، اگر آنرا در حمام از تو بستانند، مکشوف العوره خواهی شد، باید دستی در پیش و دستی در پس بگیری و از حمام بدر شوی، ممکن است کودکان خیره سری هم در حمام باشند و تو را بدون لنگ ببینند و هو کنند - که همیشه هستند - انگار برای این کار زاده شده اند و حقوق می گیرند!
این پست و مقام ستارالعیوب است، تا می‌توانید به هر حیله و ترفند، این لنگِ پست و مقام و مسئولیت را نگه دارید، اگر لازم شد مدح و ثنایی بگویید، دستی ببوسید، یا در جایی شتر دیدید، ندیدید! الاهم و فی الاهم کنید، شما که آبرویتان را مفت بدست نیاورده اید، لنگ را بچسبید! تا بر دولت و وزارت و وکالت تکیه زده اید عیبتان مستور و پرونده ها مختومه است! وای به روزی که لنگ از شما بستانند، همان چاکران و نوکران و دستبوسان آستان، شما را هو می کنند! از گذشته عبرت بگیرید، شما نیز گذشته‌ی آیندگانید! این شتری است که در خانه همه می خوابد!
دولت اول: یادش بخیر، در خیابان ها فریاد می زدیم: " بازرگان، بازرگان، نخست وزیر ایران" چه شد؟ بی آبرویش کردند، مجلس ختمی هم نمی توان برایش گرفت، به جرم عضویت در حزب او زندان های طویل المدت می برند!
دولت دوم: ابوالحسن بنی صدر را می گویم، آخوندزاده بود، پدرش عالم اول همدان بود، امام به پدرش علاقه‌مند بود، بیش از یازده میلیون رای داشت، چه شد؟ با چهره گریم شده از کشور گریخت! لنگش را که گرفتند، دیگر در ملاء عام نتوانست ظاهر شود!
دولت سوم : دولت شهید رجایی، کمتر از یک ماه دوام داشت، شانس آورد که با لنگ در حمام شهید شد، اگر زنده می ماند، لنگش می ستاندند و مثل بقیه می شد، پس بیایید - به قول شهید باکری- دعا کنیم که شهید شویم، ظاهراً مسئول خوب در جمهوری اسلامی، شهید است!
دولت چهارم : مهندس موسوی، او که از سران فتنه است و افراطی های جناح راست برای اعدام او عجله دارند، در خیابان‌ها و در تظاهرات دولتی هم به او ناسزا می گویند، در کنار نماز عبادی سیاسی جمعه هم عکس او و دیگر سران فتنه را در آتش منتشر می کنند! یکی او را انگلیسی و دیگری او را عامل موساد می‌نامد!
دولت پنجم : آیت الله هاشمی رفسنجانی، او را که ریشه فتنه می خوانند و احمدی نژاد و مشایی و فاطی رجبی و ... او را مفصل هو کرده اند، شعارهای 9 دی را فراموش نکرده ایم: " تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته " و شعار علیه فرزندانش!
دولت ششم : حجةالاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی، او هم که در آتش سران فتنه می سوزد و عده ای معتقدند باید او را اعدام کرد یا دست و پایش را از خلاف برید!
دولت هفتم : هنوز لنگ بر کمر دارد، گاهی لنگ بالا می رود و کسانی هو می کنند، مثل ماجرای مشایی و رحیمی و کردان و فقیه و یک میلیارد دلار و ....! وای به روزی که لنگ از او بستانند ! آن وقت است که دیگر نمی‌توان با رانت لنگ از محاکمه فرار کرد!
پس ای دولتمردان؛ علیکم باللنگ، اوصیکم باللنگ، استعینوا باللنگ، اگر می توانید با خود لنگی به همراه بیاورید، هرچند حمامی اجازه خروج لنگ از حمام را نخواهد داد!
جمعه 26 آذر 1389 / مهدی خزعلی

Wednesday 22 December 2010

گزینه ای از مقاله حسین باقرزاده

ترور کور و انتقام کور

ترور جنایت‌بار هفته گذشته و انتقام کوری که رژیم از زندانیان بلوچ گرفت تنها حلقه‌هایی از دور خشونتی هستند که در سه دهه گذشته در صحنه سیاسی ایران پیدا شده است. این حلقه‌ها علایم نگران‌کننده‌ای را نیز به همراه دارند. برای اولین بار در خشونت‌های ایران، عامل مذهب به صوت برجسته‌ای نمایان شده است. جندالله پس از اعدام ریگی به قرائت سلفی از اسلام روی آورده و قتل شیعیان را مجاز می‌شمارد - چیزی که برای توجیه ترور کور ضرورت دارد.

Monday 20 December 2010

دستگیری دکتر رئیس دانا

دستگیری دکتر رئیس دانا پس از اعتراض شدید به طرح حذف یارانه ها

بنا بر یک گزارش دریافتی ساعت يک بعد از نيمه شب، 28 آذر، ماموران امنیتی جمهوری اسلامی طی یورشی به منزل دکتر فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان و فعال اجتماعی، وی را دستگير نموده و به مکان نامعلومی منتقل کردند. تا اين لحظه علت دستگيری وی مشخص نشده است.
دکتر ریس دانا دیشب در مصاحبه با بی بی سی فارسی این طرح را به ضرر طبقه محروم و متوسط دانسته و گفته بود جامعه باید واکنش نشان دهد.
او که از منتقدین جدی این طرح از ابتدای مطرح شدن آن بود, بارها و در مصاحبه های مختلف این طرح راضد مردمی و در خدمت منافع حکومت و ثروتمندان وابسته دانسته بود.از جمله چندی پیش در مصاحبه ای گفته بود:
من می‌دانم که (دولت) چند هدف دارد. یکی این‌که بگذارد این پرداخت‌های نقدی تبخیر شود در زیر تابش تورم و به تدریج از بین برود. بعد هم گروه‌های خودی را تشخیص بدهد و بیاورد این نقدینه‌ها را بگذارد در کف دستشان و از طرف دیگر هم از شر هزینه‌های بودجه خلاص شود و بتواند بودجه را به سمت خریدهای تسلیحاتی یا خریدهای دیگری که دارد، هدایت کند.

اطلاعیه کانون نویسندگان ایران

اطلاعیه کانون نویسندگان ایران (در تبعید)

درباره دستگیری فریبرز رئیس دانا

فریبرز رئیس دانا، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و استاد اقتصاد، در اولین ساعت روز یک شنبه ٢٨ آذرماه در خانه¬اش مورد هجوم ماموران امنیتی رژیم قرار گرفت و بازداشت شد. در این هجوم، ماموران امنیتی تمامی وسائل ارتباطی رئیس دانا (به ویژه کامپیوتر دستی و سی ¬دی های حاوی نوشته های او را با خود بردند.) دستگیری رئیس دانا در پی یک گفتگوی تلویزیونی و انتقاد از«هدفمند کردن کردن یارانه ها» صورت گرفت که احمدی نژاد ساعاتی پیش از آن، آغاز آن را اعلام کرده بود.
رئیس دانا در این اظهار نظر گفت؛ «... من می‌دانم که (دولت) چند هدف دارد. یکی این‌که بگذارد این پرداخت‌های نقدی تبخیر شود و در زیر تابش تورم و به تدریج از بین برود. بعد هم گروه‌های خودی را تشخیص بدهد و بیاورد این نقدینه‌ها را بگذارد در کف دست‌شان و از طرف دیگر هم از شر هزینه‌های بودجه خلاص شود و بتواند بودجه را به سمت خریدهای تسلیحاتی یا خریدهای دیگری که دارد، هدایت کند.» او همچنین گفت که «دولت‌های قبلی هم سعی داشتند که یارانه‌ها را حذف کنند، اما هیچ‌کدام مثل محمود احمدی‌نژاد حمایت ارتش و سپاه و نیروهای نظامی را نداشتند.»
دستگیری فریبرز رئیس دانا، نمونه بارز دیگری از هجوم به کسانی ست که بخواهند در مورد این سیاست احمدی نژاد به انتقاد بپردازند. چرا که درجریان اجرای طرح «هدفمندسازی یارانه‌ها»، فرمانده نیروی انتظامی و دیگر مسئولان دولتی بارها گفته بودند که با «فتنه‌گران اقتصادی» برخورد خواهد شد. وزیر اطلاعات نیز، هفته اول مهر ماه در کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی حاضر شد و در جمع اعضای این کمیسیون اعلام کرد که «جریان فتنه» در ایجاد اخلال در اجرای «هدفمند کردن یارانه‌‌ها» نقش دارد. حیدر مصلحی در کمیسیون امنیت ملی مجلس اعلام کرده بود که «سرنخ‌هایی در داخل و خارج کشور مبنی بر ایجاد اخلال درهدفمند کردن یارانه‌ها وجود دارد و نشان می‌دهد که جریان فتنه قصد دارد تا مردم از اجرای این قانون بترساند.»
سیاست دولت احمدی نژاد، در درجه اول هجوم همه جانبه به فعالین سیاسی و اجتماعی منتقد سیاست های دولتی ست. در ماه های گذشته نیز اقداماتی برای سرکوب کسانی صورت گرفته است که به بی حقوقی عمومی انتقاد دارند. این هجوم به شکل دستگیری جمع وسیعی از دانشجویان، وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران، فعالین جنبش زنان و فعالین کارگری ست که به شرایط بسیار دشوار کنونی زندگی در جمهوری اسلامی و اجرای طرح «هدفمند کردن یارانه ها» اعتراض دارند. در این رابطه به ویژه دستگیری وکلای دانشجویان و کارگران زندانی و فعالین جنبش زنان جلوه بسیار روشنی به خود گرفته است که از جمله آن ها می توان به دستگیری نسرین ستوده، همسر رضا خندان (از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران) و وکیل کارگران زندانی اشاره کرد. بنا به قطعنامه خبرنگاران بدون مرز، امسال جمهوری اسلامی به عنوان بزرگ ترین زندان روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان مطرح شده است.
علی رغم این تهدیدها، سیل اعتراض به سیاست «هدفمند کردن یارانه ها» در تمام گستره جامعه جریان دارد و همین امروز خبر رسیده است که رانندگان کامیون در بسیاری از شهرهای ایران جاده ها را در اعتراض به گران شدن بنزین بسته اند. با اعلام خبر دستگیری فریبرز رئیس دانا، بی درنگ یک حرکت دفاعی برای آزادی وی در پاریس تشکیل شده است که نمایندگانی از برخی از احزاب کارگری اروپا، جمعی از استادان دانشگاه و فعالین سیاسی در آن شرکت دارند. ناصر زرافشان نیز که خود عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران است، وکالت رئیس دانا را به عهده گرفته. زرافشان، پیش از این نیز وکیل پرونده قتل مختاری و پوینده بود که به همین خاطر پنج سال زندانی شد.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، بنا بر منشورآزادی خواهانه خود در دفاع از آزادی اندیشه و بیان، دستگیری فریبرز رئیس دانا، دانشجویان، فعالین جنبش کارگری، فعالین جنبش زنان وکلای آنان و روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان را به شدت محکوم می کند و این اقدام تبه کارانه رژیم جمهوری اسلامی را گامی دیگر در راستای ایجاد خفقان هرچه وسیع¬تر و از بین بردن حق دفاع از خود می شناسد کانون نویسندگان ایران در تبعید خواستار آزادی هرچه سریع تر همه زندانیان سیاسی ست و می کوشد در راستای افشای جنایت های رژیم جمهوری اسلامی با تمام توان خود حرکت کند.

کانون نویسندگان ایران در تبعید
٢ شنبه ١٩ دسامبر

بیانیه برای ازادی تسرین ستوده

نسرین ستوده را آزاد کنید
بنیاد عبدالرحمن برومند همصدا با فعالان حقوق زنان ایران خواستار آزادی بدون قید و شرط نسرین ستوده است

بیانیۀ شمارۀ یک
مردم آزاده جهان!
جان نسرین ستوده وکیل مدافع حقوق بشری و فعال حقوق زنان ایران در خطر است. نسرین ستوده از 13 شهریور به علت فعالیت های حقوق بشری خود دستگیر شده و بیش از 103 روز است که در زندان به سر می برد. دادستان، این وکیل شجاع را به تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی متهم کرده است. با پایان یافتن تحقیقات مقدماتی و نیز ختم دادرسی، طبق قوانین ایران، حداکثر طی یک هفته می بایستی نسبت به اتهام ایشان اظهار نظر شود.

همچنین طبق مقررات ایران، پس از شروع محاکمه نگهداری زندانی در سلول انفرادی ممنوع است. امّا خانم ستوده از نخستین روز بازداشت تاکنون یعنی بیش از صدوسه روز، در سلول انفرادی به سر برده و به درخواستهای مکرر او و وکلایش برای آزادی به قید وثیقه توجهی نشده است و در نتیجه خانم ستوده به اجبار در اعتراض به عدم رعایت قوانین از تاریخ 13 آذر، دست به اعتصاب غذای خشک زده است.
اما متأسفانه نه تنها به درخواستهای قانونی وی ترتیب اثر داده نشده است، بلکه اتهامات جدیدی نیز همچون عدم رعایت حجاب اسلامی نیز از سوی مقامهای قضایی متهم شده است.

ما امضاء کنندگن این بیانیه، جمعی از فعالان حقوق زنان که از سالها قبل، افتخار همکاری با این وکیل شجاع را داشته یا از موکلان ایشان بوده ایم، به خاطر همدردی با وی و اعتراض به تضییع حقوق قانونی اش، از تاریخ دوشنبه 20 دسامبر در مقابل در ورودی سازمان ملل متحد در شهر ژنو آغاز به تحصن می کنیم.
ما از کلیۀ آزاد اندیشان جهان، فعالان حقوق زن و از اعضای خانوادۀ جهانی حقوق بشر درخواست داریم در همبستگی با این حرکت خواهران شان برای آزادی هرچه سریعتر نسرین ستوده به ما ملحق شوند و به هر شیوه ممکن، از پیوستن به تحصن گرفته تا ارسال ایمیل و نامه اعتراضی به دولت ایران، یا تجمع در مقابل سفارتخانه های ایران در کشورهای مختلف یا به هر شیوه ممکن دیگری، ما را یاری کنند تا صدای حق طلبی همکار در بندمان را به گوش جهانیان برسانیم.

امضا کنندگان: شیرین عبادی، خدیجه مقدم، منصوره شجاعی، پروین اردلان، شادی صدر، آسیه امینی، محبوبه عباسقلی زاده.

تهدید پیمان عارف توسط یک فرد امنیتی

اذر 1389

صبح امروز فردی که خود را مامور امنیتی معرفی نموده و از شماره ای نامعلوم تماس میگرفت، طی تماسی تلفنی با پیمان عارف روزنامه نگارو فعال دانشجویی و از زندانیان سیاسی انتخابات ریاست جمهوری که چند ماهی است جهت مداوا در خارج از زندان به سر میبرد، در مورد فعالیتهای جبهه ملی ایران و بویژه سازمان دانش آموختگان جبهه ملی به وی هشدار داده ،تهدید به بازگرداندن او به زندان و" تحمیل هزینه سنگین" به وی و سایر اعضای جبهه ملی نمود.
مامور امنیتی فوق با طرح این ادعا که جلسات جبهه ملی محل حضور عناصری خارج از جبهه ملی و وابسته به منافقین گردیده است، خواهان تعطیلی جلسات سازمان دانش آموختگان جبهه ملی گردید که عارف نیز در پاسخ با رد ادعای مامور امنیتی گفت: از زمان شادروان ورجاوند سنت این سازمان این بوده است که درش به روی همه گشوده باشد و اگر هم فردی خارج از هویت جبهه ملی بدان رفت و آمد داشت ،خود جبهه ملی دارای چنان سطحی از توانمندی و سابقه است که خود تشخیص داده با مکانیسمهای خود آن مسئله را حل کند و نیازی به تذکرات نیروهای امنیتی ندارد.
در نهایت تماس گیرنده با تهدید به حمله به منزل مهندس کوروش زعیم (محل برگزاری جلسات ادواری سازمان دانش آموختگان) گفت: ما فعلا با احترام به شما تذکر دادیم و نظرمان را به شما ابلاغ کردیم ولی دفعه بعد عمل خواهیم کرد.

Saturday 18 December 2010

دفاعیه بی سابقه محمد رضا پور شجری

دفاعیه محمد رضا پورشجری در دادگاه: در مورد توهین به مقام معظم رهبری باید عرض کنم من شخصا جایگاهی به این نام نمی شناسم

گزارشی از دادگاه وبلاگ نویس زندانی محمد رضا پورشجری که مقاله های خود را با نام سیامک مهر انتشار می داد جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" قرار داده شده است. او دادگاه را به محاکمه این رژیم تبدیل نمود.لازم به یاد آوری است آقای پورشجری در 21 شهریور ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر شد و به بند سپاه شکنجه گاه وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج منتقل شد. متن دفاعیه محمد رضا پورشجری :
20 آذر 89 بدون اطلاع قبلی اولین جلسه به اصطلاح دادگاه رسیدگی به اتهامات من در شعبۀ 2 دادسرای انقلاب کرج برگزار شد که به همه چیز شباهت دارد به غیر از دادگاه. واژۀ داد در فرهنگ ایران از ارجمندی بسیاری برخوردار است معنای ژرف آن با آنچه در نظام استبداد اینجا به عدالت ترجمه شده هرگز برابر این دادگاه جایگاهی که در آن مدیریت جامعه به داد مردم می رسد و حقوق آزادیهای طبیعی مردم را که از سوی قدرت مداران مورد تجاوز و تضیع قرار گرفته اعاده می کند.
اما در جمهوری اسلامی دادگاه بویژه وقتی که به جرائم سیاسی و عقیدتی رسیدگی می کند ابزار سرکوب مخالفان و معترضان به وضع موجود است و نهادی است که گویا به جهت حفظ قدرت و انحصارات گروه اقلیت حاکم بنا شده است.
امروز به 2 اتهام من رسیدگی می شد توهین به مقام معظم رهبری و ارتباط با سایتهای ضد انقلاب . در ابتدا عرض کردم که در دورۀ 37 سالۀ پهلوی دوم و در دورۀ 32 سال حکومت استبداد دینی هرگز هیچ دادگاه و محکمۀ که صلاحیت داشته و شایسته بوده باشد به اتهاماتی از جمله اتهامات سیاسی و وجدانی و عقیدتی رسیدگی نکرده است و من این جلسه را به عنوان دادگاه به رسمیت نمی شناسم زیرا که از حداقل وجاهت قانونی برخورد دار است،هیئت منصفه حضور ندارند ،من وکیل ندارم و نمایندگان رسانه ها نیز غایب هستند.
اما بدلیل اینکه من هر از فرصتی جهت راز بیان اندیشه ها و آراء خود استفاده می برم از این موقعیت ناخواسته نیز بهره می جویم و علیرغم بی اعتبار دانستن این مجلس به عنوان دادگاه از نوشتارهای خود دفاع می کنم.
در مورد توهین به مقام معظم رهبری باید عرض کنم من شخصی ،شیخی ،جایگاهی به این نام نمی شناسم. اگر منظور فرد خودکامه و ستمگر و دیکتاتوری است که برای حفظ قدرت انحصارات خود با زور و قهر و خشونت حکومت می کند و مخالفان و معترضان خود را در زندانها با شکنجه به قتل می رساند و در بیابانها به گلوله می بندد از حق طبیعی هر شهروندی از ایشان به دشنام یعنی به نام بد یاد کنند.
در مورد اتهام ارتباط با سایتهای مجازی ضد انقلاب عرض کردم طبق ماده 19 اعلامیۀ حقوق بشر هر قانون اساسی و موضوعی باید قطعا با روح و متن آن هماهنگ بوده باشد و هر گز روح و مبنای آن را نقض نکرده و اعتبار خود را از آن کسب کند کسب اطلاعات و آگاهی از هر منبع و مرجعی انتشار اطلاعات و اندیشه ها بدون استثناء در امور مسلم بشر شناخته شده و ... جهت تبادل افکار حق خود می دانم که با هر فرد و گروه و نحوۀ فکری ارتباط داشته باشم و بر اساس حق آزادی بیان که مادر آزادیها است و هیچ فرد و مقام و قدرتی نمی تواند این حق را از من سلب نماید.
حرفهای آخر:
پس در خارج از موضوع دادگاه بطور دوستانه برای حضار عرض کردم که من محصول جمهوری اسلامی هستم ،من ساخت حکومت اسلامی ام ،رژیم استبداد دینی خود مسئول تولید آدم های با اندیشه های مثل من است .همانطوری که این رژیم 7 میلیون معتاد،بیش از 3 میلین مواد فروش ،چند میلیون زن خیابانی تولید کرده است به همان نسبت نیز چند میلیون کفر گو متنفر از تمامی عربده های اسلام حاکمان ستمگر تولید کرده است.پیش از تسلط ضد انقلاب در سال 57 اگر مجموع نوشتها و کتب انتقادی و ضد اسلامی را جمع آوری می کردیم یک جعبه کوچک را پر نمی ساخت اما اکنون یک کتابخانه عمومی هم گنجایش کتابها و مقالات و پژوهشهای انتقادی و اسلام ستیز را ندارد .
سیامک مهر، محمد رضا پور شجری سابق
آذر 89
زندان رجائی شهر

Tuesday 14 December 2010

بمناسبت شصت و دومین سال تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر

دهم دسامبر2010،
شست و دومین سالروز حقوق بشر

شست ودو سال پیش، روز دهم دسامبر 1948، اعلاميه جهانی حقوق بشر به تصويب سازمان ملل متحد و به امضای كشورهای عضو، از جمله ايران، رسيد.
ماده نخست اين اعلاميه، كه پايه های انسانی آن در ايران سابقه ژرف فرهنگی وتاريخی دارد و با روح منشور کوروش کبیر همخوان است، چنين ميگويد:« تمام افراد بشر آزاد بدنيا ميآيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان ميباشند و بايد نسبت به يكديگر با روح برادری رفتار كنند .» جای آن دارد که یادآور شویم که کوروش بزرگ، شاهنشاه ایران، بیش از ••٢۵ سال پیش، نخستین لوحه حقوق بشر را به جهانیان عرضه کرد، سندی که همواره باعث افتخار جامعه بشری بوده است.
تاریخ تمدن بشر گواهی میدهد که استقرار دموکراسی و حکومتهای قانونی که پایه حقوق بشری داشته باشند پیشرفتهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را بدنبال آورده و رفاه ملی را تضمین نموده است. شایسته است که سالگرد این روز جهانی را بهمگان شادباش گفته وکوشش نمائیم که ملت ایران و همه ملتهای زیر یوغ دیکتاتوری، حقوق انسانی خودرا بدست آورند.

بررسی سی و یک سال گذشته نشان میدهد که مردم ایران، در زیر ضرب و شتم حکومتگران، از مزیتهای نخستین حقوق بشر محرومند و بعلت واپسگرایی، نادانی و فساد رژیم جمهوری اسلامی، اکثریت در فقرو فلاکت بسر میبرند. با اینهمه، مردم ایران بگونه خستگی ناپذیر با این رژیم و قوانین وحشیانه آن ، مبارزه میکنند. ایرانیان نشان دادند که، تا برکناری جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی در ایران از پای نخواهند ایستاد. ولی در پاسخ فریادهای آزادیخواهانه مردم ایران در برابر دیکتاتوری حکومتی، رژیم جمهوری اسلامی اقدام به کشتار جوانان بیگناه، ضرب و شتم و زندانی کردن زنان و مردان شجاع، تجاوز وهتک حرمت و شکنجه در زندان و سنگسار و بریدن دست و پا و انگشتان مینماید.
اکنون برای جهانیان روشن شده است که مردم ایران خواهان دوستی و همکاری با جهان آزاد هستند و سیاستهای تروریستی وحادثه جویانه رژیم جمهوری اسلامی را نمیپذیرند و این رژیم جمهوری اسلامی است که از آغاز، با بکار بردن سیاستهای تروریستی بین المللی و ایجاد آشوب و نا امنی در کشورهای دیگر، که از فرهنگ مردم ایران بدور است، ایران و ایرانیان را در جایگاه نا هنجاری قرارداده است.
اکنون مردم مبارز ایران نیاز به پشتیبانی جهان آزاد دارند. ما از کشورهای آزاد جهان میخواهیم که، همچنان که با پشتیبانی همگانی باعث آزادی لهستان و آفریقای جنوبی شدند، و مانند حمایتهای کشورهای دیگر که به پایه گذاری دموکراسی در آمریکا کمک کرد، از مردم مبارز ایران پشتیبانی راستین و موثربنمایند و آنانرا یاری دهند تا این رژیم ضد بشری را، که سد راه آزادی و دمکراسی در منطقه و صلح جهانی میباشد، از میان بر دارند. یک ایران آزاد، پیشرفته و مسئول، بر پایه سوابق تاریخی و با نیروی توانمند مردم، بخوبی میتواند صلح و آرامش را در منطقه بر قرار ساخته و به گسترش منافع مادی و معنوی دراز مدت جامعه جهانی یاری رساند.
در این زمان شایسته است که از کشورها یی که، پس از سی و یک سال، در سازمان ملل متحد رای به محکومیت جمهوری اسلامی برای نقض سیستماتیک و وحشیانه حقوق ملت ایران دادند و آنانی که از ارسال وسایل سرکوب مردم و اسلحه به این رژیم خونخوار خودداری میکنند، سپاسگذاری نمود. مردم ایران این گونه اعمال انسانی را هرگز فراموش نخواهد کرد.

سازمانهای تهیه کننده آگاهینامه بترتیب الفبا:
انجمن فرهنگ ایران زمین - نیویورک، دفترهای برونمرزی حزب پان ایرانیست، جبهه ملی خارج از کشور، جبهه ملی دفتر شمال کالیفرنیا، حزب مشروطه ایران ، سازمان جوانان خواهان شاهنشاهی ایران، کنگره همبستگی ایرانیان، گروه رایزنی برای اتحاد، همیاری زنان ایرانی

Monday 13 December 2010

مقاله از اقای علی ضرابی

صداهایی که بگوش کسی نمی رسد

علی ضرابی

چندی قبل شنیده شد که در مواردی رئیس جمهور و همینطور وزیر خارجه آمریکا در محافلی که سران اعراب در آن حضور داشتند خلیج پارس را خلیج خوانده اند. من هم مثل خیلی از هم وطنان سخت به این موضوع معترض شدم . من و البته دیگران هم به ایشان در باب این اشتباه نامه هایی نوشتیم و تذکر دادیم که نمی شود رئیس جمهور و یا وزیر امور خارجه آمریکا نام خلیج پارس را ندانند نامی که هر کودک دبستانی آن را می داند .
در این مورد آن طور که لازم بود به اطلاع ایشان رساندم که شما اگر با دولت ایران در وضع غیر عادی هستید و دل خوشی از زمامداران آن ندارید. ملت ایران بیش از سی سال است که معتقد است سیستم فاشیست مذهبی که هم اکنون به عنف کشور ما را تصرف کرده و در این مدت که به ملت ما با حکومت جابر جمهوری اسلامی در داخل و خارج در جنگ هست و صدها جوان خود را دراین راه از دست داده و دقیقه ای نیست که از ستیز با آن فارغ باشد. در پاسخ من دفتر ایشان مرقوم داشته اند متاسفانه در حال حاضر ما درگیر وضع اقتصادی کشور هستیم و نیز نشت کردن نفت در مکزیک نیز برای دولت ایجاد ناراحتی هایی را کرده که اجباراً پاسخ شما را به وقت مناسبی موکول می کنم .
شاید تا حدودی هم درست بود و ما نیز معتقد شدیم که دیگر چنین اشتباهی در دستگاه های دولتی آمریکا پیش نخواهد آمد.
ولی با تعجب چند روز پیش اطلاع حاصل شد که وزرات دریاداری آمریکا به یگان های خود دستور داده که از این به بعد به جای نام خلیج پارس از نام مجحول خلیج عربی استفاده کنند. امری که هیچ ایرانی آن را باور نداشت و هنوز هم باور نمی کند که زمامداران بزرگترین کشور جهان دچار چنین اشتباه بزرگی بشوند. مگر آقای اوباما و مشاورین ایشان تصور می کنند که ملت ایران احمدی نژاد و خامنه ای و مشتی آخوند واپسگرا هستند و خلیج فارس پشت قباله همسران اینان هست؟ آیا زعمای آمریکا فکر می کنند عوض نمودن نام یک کشور و یا یک مثلاً اقیانوس یا خلیج مکزیک نام یک کوچه هست و یا نام شماره یک منزل و یا رنگ اتومبیل هست که می شود شهردار بیاید و اهالی محل هم جمع شوند و بغیر آن را اعلام کنند؟ و با رفراندوم محلی اگر توانستند شماره فلان منزل را تغییر بدهند؟ شما اختلاف با غارتگران ایران دارید که مسلم است ملت ایران پشتیبان شما است و با شما همگام و همراه می باشد همینطور که تاکنون با آنان جنگید و خون جوانان خود را در این راه بهاء پرداخته و از پا نیایستاده و با شما همراه است. چگونه یک سازمان دولتی که حقوق از ملت آمریکا می گیرد و می داند که این حقوق از تاکی ملت آمریکا است و ملت آمریکا که من و بیش از یک میلیون ایرانی آمریکایی بخشی از این ملت آیا مثلاً احمدی نژاد میتواند دستور دهد که از این پس به کشور آمریکا بگوئید کشور احمدی نژاد مسلماً او چنین غلطی نمی کند. باید سردمداران جوان آمریکا بدانند و قطعاً می دانند که نام خلیج پارس از هزاران سال پیش خلیج پارس بوده یعنی از زمانی که پارس ها و مادها در آنجا سکنی گزیدند به این آبراه هم خلیج پارس می گفتند. حال آقای اوباما به خاطر یک مشت عربی که خریدار اسلحه آمریکا هستند و با نفت برای آنها فرهنگی ساخته؟ توجه ندارند که ملت ایران گهواره چپان تمدن بشری بوده. هنوز سازمان ملل متحد منشور و یا فرمان حقوق بشر داریوش و کورش کبیر را سر لوحه کار خود قرار داده وهنوز واژگانی بهتر از آنچه او برای ما گذارده پیدا نکرده اند کاش کورش سر از خاک بیرون بیاورد و ببیند بسر زمین پهناوری که او برای ما گذارد چگونه طعمه لاشخورهای زمین خوار شد به نحوی که فرزندان او صاحب یک سوم کشوری که او برای ما گذارد هستند زیرا مردمی پیدا شده اند که زمانی خوراک آنها شیر شتر و سوسمار بود و اینان بغداد و تیسفون بابل و بحرین و تمام آن ایالت ایران را بلعیده اند و هم اکنون چشم طمع حتی به نام خلیج پارس دوخته اند .
آقای اوبــاما فـرض کنید شما و بانوی اول آمریکا با دو فرزند خود سر میز نهار نشسته اید و نماینده سازمان دریاداری نامه ای را نشان می دهد و دست خود را در نقشه روی خلیج پارس می گذارد و بدون توجه به آنچه در نقشه نوشته شده در تلویزیون می گوید خلیج عربی. آیا فرزندان شما نمی گویند بابا چرا اینها به خلیج پارس می گویند خلیج عربی؟ جنابعالی چه جوابی برای فرزندان خود دارید؟ آقای اوباما شما فکر می کنید در انتخابات آینده آیا آرای یک و نیم میلیون ایرانی آمریکایی در انتخاب شما تاثیر گذار نیست؟ شما دیدید که گوگل و ناشیونال جغرافی که با گرفتن میلیون ها دلار از شیوخ عرب به چنین شوخی ننگ باری دست زدند و ظرف چند هفته طوماری با بیش از یک میلیون معترض دریافت داشتند و اجباراً از ملت ایران عذر خواهی کردند؟ جناب رئیس جمهور، اقلیت آمریکایی های ایرانی با اقلیت های دیگر خیلی فرق می کنند اینان هم اکنون در ردیف زبده مردم آمریکا هستند. بزرگترین سازمان اقتصادی آمریکا یا می شود گفت دنیا روی شاخ آمریکایی های ایرانی می گردد، کالسکه های فرود آمده در کره مریخ تحت فرماندهی دانشمندان ایرانی است، از نظر اقتصادی دیگر جای بحث نیست جناب اوباما همه ایرانیان آمریکایی و هفتاد و پنج میلیون ایرانی مقیم ایران که در انتخاب شما هورا کشیدند از ریاست جمهور جوان و پر دانش خود می خواهند از این پس توجه بیشتری در امور بشود که خدای نکرده کارهایی بشود که باطناً خود شما هم دوست نداشته اید.

بیانیه جبهه ملی ایران - تهران

ییانیه جبهه ملی ایران به مناسبت روز جهانی حقوق بشر

سالروز اعلامیه جهانی حقوق بشر خجسته باد!

در سیر تاریخ تمدن بشر، پدیداری ارزشهای جهان شمول نه تنها نقطه عطفی در تاریخ تعاملات جوامع بشری ایجاد کرده بلکه پیشرفت مترقیانه تمدن بشری نیز به شمار رفته است. در این راستا، اعلامیه جهانی حقوق بشر زمینه ساز تحولاتی شگرف در عرصه های گوناگون جامعه بین المللی شده است. آموزه های فلسفی و نظری حقوق بشر ریشه در حوزه گسترده ای از فرهنگها دارد، و هرچند از دید تاریخی بنیانگذار قانونهای کشوری مبتنی بر حقوق بشر ایرانیان باستان بوده اند، ولی هر جامعه به نوبه خود در مقاطعی از تاریخ سهمی در اثرگذاری بر این آموزه های اجتماعی داشته است. مفهوم امروزی حقوق بشر در دوران نوزایی و روشنگری اروپا پدیدار شد. دیدگاههای اندیشمندان سده هیجدهم، بر اعلامیه استقلال و منشور حقوق شهروندی امریکا، و بهمین ترتیب بر اعلامیه حقوق بشر و شهروندی انقلاب فرانسه و سرانجام بر اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل تاثیرگذار بوده است. این اعلامیه ها بنیاد اجرایی و عملی به رسمیت شناختن و رعایت حقوق بشر را در نظام بین الملل بنا نهادند. اعلامیه جهانی حقوق بشر که ما امروز سالروز آن را گرامی می داریم، نقطه آغازین تدوین وتصویب میثاق های حقوق بشری و پیش بینی سازوکارهایی به منظورایجاد تعهد دولتها نسبت به حقوق بشر گردید. از هنگام تصویب این اعلامیه تا کنون گامهای بلند و رسایی در راه دستیابی به حقوق شهروندی و آزادیهای بنیادین انسان برداشته شده است. اصول مندرج در این اعلامیه اثر ویژه ای نیز در راستای زمینه سازی و تسریع پایان یافتن استعمار ملتها توسط کشورهای قدرتمند و زیاده خواه داشته است.
از سوی دیگر، اعلامیه جهانی حقوق بشر محور بسیاری از تحولات جهانی در عرصه هایی چون حقوق بشر توسعه، حقوق بشر محیط زیست و، فراتر از همه، حقوق انسان دوستانه در منازعات بین المللی بوده است. امروزه پیوندی ناگسستنی میان حقوق بشر، توسعه پایدار و صلح جهانی به وجود آمده و شورای امنیت سازمان ملل متحد در پرتو اصول و اهداف منشور موفق شده در پرتو قانون های جهانی حقوق بشری صلاحیتهای نوینی مانند دخالتهای انسان دوستانه در رابطه با نقض فاحش حقوق بشر و همچنین صلاحیت شبه قضایی بوسیله دادگاههای ویژه، دادگاههای پیوندی یا مختلط و سرانجام ایجاد دیوان کیفری بین المللی، مسئولان و آمران ناقض فاحش حقوق بشر را تحت پیگرد، محاکمه و مجازات قرار دهد.
در شرایطی که حقوق بشر در بسیاری از زمینه های زندگی جوامع انسانی اثرگذار بوده و رهگشای بسیاری از مسائل و دشواری ها، بویژه در جوامع سنتی شده است، در برخی جوامع استبداد زده مانند ایران، حاکمان سیاسی و مسئولان اجرایی و قضایی، حقوق بشر را در دایره حاکمیت سیاسی تعریف می کنند و برای توجیه رفتار خشونتبار و غیرانسانی خود، در برابر رشد گسترده و سریع حقوق بشر در دیگر مناطق جهان، در توجیه رفتار ضد حقوق بشری خود بهانه های نسبیت فرهنگی و دوگانگی غرب در برخورد با حقوق بشر را عنوان می کنند یا به بهانه حفظ امنیت ملی به آسانی اصول حقوق بشری مردم خود را زیر پا می گذارند.
در این شرایط، بخشی از توده های ناآگاه با روحیه استبدادزده در جو اختناق سیاسی و تفتیش عقاید، برای گذران زندگی و تامین معاش، ناچار فرهنگ چاپلوسی عبودیت گونه با نگاه از پایین به بالا و رفتار رعیت گونه همراه با اطاعت محض را پیشه می کنند و زمینه های تحول در حقوق بشر و مردم سالاری را با انسداد مواجه می سازند.
افزون بر آن، در این جوامع استبدادزده، تعارضهای فکری و نظری نخبگان دگراندیش دغدغه های علمی را در میدان معاش و مقام تضعیف می کنند و در نتیجه اندیشه و کنشگری حقوق بشری در این جوامع به کمترین اندازه می رسد. در صورتیکه سرشت جهانشمولی حقوق بشر و آزادیهای بنیادین انکارناپذیر انسانی، با همه جوامع جهانی وابستگی متقابل و ارتباط تنگاتنگ دارد و یک جامعه نمی تواند برای طولانی مدت خود را از مسیر تحول حقوق بشری جهانی جدا نگه دارد. دولتها وظیفه دارند که صرفنظر از پیشینه های تاریخی، فرهنگی و مذهبی مورد سلیقه خود، و صرفنظر از نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر آنها، به تقویت و حمایت از حقوق بشر و همه آزادیهای بنیادین بپردازند، زیرا در غیر اینصورت دیر یا زود مقهور جریان شتابان و مسلط این ارزشهای جهانشمول خواهند شد.

جبهه ملی ایران
تهران - 19 آذر 1389 (10 دسامبر 2010)

زندان برای یونس رستمی

شش ماه زندان برای یونس رستمی، جبهه ملی آبدانان

امروز 20 آذر 1389، حکم شش ماه زندان تعزیری برای یونس رستمی، شاخه آبدانان (ایلام) جبهه ملی ایران، ابلاغ شد. در متن رای دادگاه که نگاره آن پیوست است، جرم آقای رستمی عضویت در سازمانها، احزاب و جمعیتهای سیاسی و فعالیت تبلیغی به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام جمهوری اسلامی ... فعالیت برای جبهه ملی، شرکت در کنگره و ملاقات با سران جبهه و نهضت آزادی که علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت تبلیغی می نمایند...
جبهه ملی ایران حمله سیستماتیک و بی امان به جوانان فعال جبهه ملی ایران را تقبیح و محکوم می کند.

دفتر مردمداری جبهه ملی ایران
تهران – 20 آذر 1389

Wednesday 8 December 2010

هدیه دانشجویان

هدیه‌ی ویژه‌ی روز دانشجو به فرهاد رهبر، رییس دانشگاه تهران

: جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در روز 16 آذر و به مناسبت روز دانشجو، در

اقدامی ابتکاری هدایایی تأمل‌برانگیز را به دفتر رئیس دانشگاه تهران ارسال کردند. این

هدایا شامل تابلویی از عکسهای حمله به دانشگاه تهران و کوی دانشگاه در خرداد 1388 و

تجمع های دانشجویی در ایام پس از انتخابات است، که در ذیل آن از فرهاد رهبر پرسیده شده

است: "جناب آقای رهبر! در برابر حرمت‌شکنی کوی و دانشگاه چه کردید؟
"

Monday 6 December 2010

روز دانشجو و دفتر تحکیم وحدت

تا نابودی تمام آثار دیکتاتوری و استبداد، ایستاده‌ایم

بیانیه شورای تهران دفتر تحکیم وحدت: دفتر تحکیم وحدت ضمن تبریک روز دانشجو به کلیه دانشگاهیان عزیز، همبستگی دوباره خود را با کلیه دانشجویان دربند اعلام می دارد و خواستار آزادی تمامی زندانیان عقیدتی و سیاسی می باشد و اعلام می کند که هرگز از آرمان های بلند ملت ایران، برای دستیابی به دموکراسی و نابودی تمام آثار دیکتاتوری و استبداد در کشور، دست نخواهد کشید.

۱۵ آذر ۱۳۸۹

در آستانه ۱۶ آذر، «شورای تهران» دفتر تحکیم وحدت که یکی از ارکان مهم این بزرگترین اتحادیه دانشجویی است، با انتشار بیانیه ای از عموم دانشجویان برای برگزاری هر چه با شکوه تر این مراسم دعوت کرد.
دفتر تحکیم وحدت با اشاره به سابقه ۱۶ آذر و تداوم فعالیت های آزادیخواهانه جنبش دانشجویی ایران در طول بیش از نیم قرن اخیر، از فضای امنیتی حاکم بر کشور و در پی آن بازداشت گسترده فعالین سیاسی و دانشجویی انتقاد کرده است.

دفتر تحکیم وحدت به هزینه‌های فراوان وارد شده بر جامعه دانشگاهی اشاره و از رسانه ها به دلیل کم توجهی به هزینه های بسیار بر دانشجویان و جنبش دانشجویی، انتقاد کرده است. در این بیانیه همچنین به برگزاری نشست اخیر دفتر تحکیم وحدت و تحرک انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های سراسر کشور در آستانه ۱۶ آذر امسال و تداوم حیات این تشکل دانشجویی پرداخته شده است.
این اتحادیه دانشجویی همچنین خفقان موجود در کشور، سرکوب اعتراضات مردمی، شکنجه فعالین سیاسی و دانشجویی، ادامه بازداشت دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی و همچنین ممانعت از برگزاری مراسم سالگرد آیت الله منتظری را محکوم کرده است. دفتر تحکیم وحدت در ادامه از اوج گیری ناامنی در کشور و وقوع حوادثی همچون گسترده‌تر شدن جرائم و جنایات اجتماعی، بمب گذاری و ترور ابراز نگرانی کرده و از نهادهای مسئول برگزاری نظم و امنیت در کشور به شدت انتقاد کرده است.
در قسمت دیگری از این بیانیه، دفتر تحکیم وحدت در آستانه ۱۶ آذر حمایت قاطع خود از آقایان کروبی و موسوی را در مقابل کارزارهای بدون پشتوانه اقتدارگرایان بر علیه ایشان که به نام دانشجویان انجام میگیرد، اعلام کرده است.

Sunday 5 December 2010

دیدار فرزند طبرزدی با سید محمد خاتمی

فرزند طبرزدی در دیدار با خاتمی: به يورش به خانه مان اشاره نميكنم چرا كه ۱۶ سال است به ما يورش ميبرند
دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۰۲:۳۶

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی پس از انتخابات در دیدار با سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری سابق جمهوری اسلامی، مواردی از نمونه های نقض آشکار قانون در برخورد با آنها و تضییع حقوق زندانیان را بازگو کرده و خواستار پیگیری شدند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، در این دیدار که روز سه شنبه گذشته ۹ آذر ماه در دفتر سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی و رئیس مرکز گفت‌و‌گوی تمدن ها صورت گرفت، خانواده های زندانیان سیاسی از جمله خانواده نوری زاد، مومنی، محتشمی پور، ميردامادی، طبرزدی و كيانوش راد، هر یک به اختصار در مورد وضعیت عزیزان دربند خود صحبت کردند. در اين ديدار كه فرزندان حشمت الله طبرزدی دبيركل جبهه دمكراتيك ايران هم حضور داشتند به مسايلی چند از انچه در 16 سال اخير بر انها گذشته است اشاره كردند. انها به نحوه حبس و دادگاه غيرقانونی و غیرانسانی، و تبعید مهندس طبرزدی به زندان رجايی شهر اشاره داشتند.
حسین طبرزدی، دانشجو و پسر حشمت الله طبرزدی، در بخشي از صحبت های خود گفت كه ما به نحوه يورش به منزلمان اشاره نميكنيم چرا كه ۱۶ سال است كه به منزل ما يورش ميبرند و اين اصلاموضوع تازه اي نيست. فشار به خانواده، شكنجه زنداني موضوع تازه اي نيست و در تمام ۱۶ سال بر ما و مهندس حشمت الله طبرزدی چنين گذشته است. در این دیدار تعدادی از خانواده هیا زندانیان سیاسی به یورش ماموران امنیتی به منازلشان شدیدا اعتراض کرده اند.

فرزندان طبرزدی در صحبت های خود نحوه برگزاری دادگاه و روند دادرسی را مورد اعتراض قرار داده و اقدامات قوه قضائیه را نادرست دانستند. آنها همچنين به امكانات ضعيف بهداشتی و آسايشی در زندان رجايی شهر اشاره كردند. حشمت الله طبرزدي سخنگوي شوراي همبستگي براي دمكراسي و حقوق بشر در ايران چندی پيش به تحمل ۹ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق در دادگاه بدوی محكوم شد و در انتظار دادگاه تجدید نظر در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد.

Friday 3 December 2010

جبهه ملی و 16 اذر

شانزده آذر1332 نشان ازفریاد نسل جوان علیه استبداد دارد

ازادی اصل مقدسی است که بدون آن راه بر ترقی وپیشرفت وسعادت ملت ها بسته است . ملت ایران در یکصد سال اخیر پیوسته با مبارزات خویش برای دستیابی به آزادی و دموکراسی درتلاش بوده و برای این حرکت هزینه های بسیار داده است . با تاسیس دانشگاه در ایران ، دانشجویان پیشگامان مطالبات حقوق مدنی و دموکراسی بوده و برای کسب آزادی های فردی واجتماعی ملت ایران از هیچ کوششی فرو گذار نکرده اند . نقش موثر دانشجویان در نهضت ملی شدن صنعت نفت از جلوه های درخشان و فراموش نشدنی مبارزات دانشجوئی ایران است .
دستگاه های اطلاعاتی بیگانه و عوامل داخلی آنها زمانی را جهت اجرای کودتای ننگین 28 مرداد 1332 برای ساقط کردن دولت ملی دکتر محمد مصدق رهبرجبهه ملی ایران انتخاب کردند که دانشگاه هادر تعطیلات تابستانی باشند زیرا از مقاومت دانشجویان درمقابل کودتا بیمناک بودند . درآن زمان درتهران سال 1332 فقط دو مرکز دانشجوئی یعنی دانشگاه تهران و دانشسرایعالی فعال بودند. با گشایش آنها در اول مهر ماه از همان نخستین روزها مبارزه دانشجویان با اعتراض و تحصن و تظاهرات علیه حکومت کودتا آغاز گردید. دانشجویان چون بازاریان و دیگر گروههای اجتماعی در نهضت مقاومت ملی گرد آمده و هماهنگ علیه حکومت کودتا به صحنه مبارزه وارد شدند . ازوقایعی که شعله های خشم مردم را برانگیخت ، محاکمه دکتر مصدق در دادکاه نظامی بود . سخنان و رفتار دادستان نظامی با دکترمصدق بر تنفر مردم به ویژه دانشجویان از حاکمان افزود و مدت کوتاهی پس از شروع دادگاه ، روز چهاردهم آذر 32 روزنامه ها خبر دادند که رابطه سیاسی با دولت انگلیس که توسط دولت ملی قطع شده بود مجددا بر قرار شده وسفیر انگلیس به تهران میاید. تجدید روابط بادولت استعماری انگلیس دست آوردهای نهضت ملی را به نابودی تهدید میکرد .
دانشجویان روز پانزدهم آذر را روز اعتصاب واعتراض به محاکمه دکترمصدق و تجدید رابطه با انگلیس اعلام کردند و تظاهرات باشکوهی دردانشگاه تهران به ویژه در دانشکده فنی ودانشکده علوم با شعار «مصدق پیروز است » وشعارهای تند دیگری علیه تجدید رابطه با دولت انگلیس سر دادند . در روز پانزدهم تظاهرات به آرامی پایان یافت و دانشجویان اعلام کردند که از روز شانزدهم به کلاسهای درس میروند . روز شانزدهم آذر دانشجویان در کلاسهای درس بودند که حدود ساعت 10 صبح یک گروه از کماندو های ورزیده و مجهز به مسلسل های سبک وارد دانشگاه تهران شده به سوی دانشکده فنی رفتند . وقتی به رئیس دانشکده اطلاع داده شد که کماندو های مسلح در حال ورود به دانشکده هستند او دستور داد تا زنگ تعطیل شدن کلاسها بصدا درآیدتا دانشجویان از دانشکده خارج شده مورد هجوم قرارنگیرند.اما با خروج اولین دانشجویان از کلاسها مامورین مسلح به روی آنان آتش گشودند و سه دانشجوی دانشکده فنی ، احمد قندچی ، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا درخون خود غلطیدند وچند دانشجوی دیگرمجروح و30 دانشجو بازداشت شدند . حاکمیت تصور کرده بود که با بخون کشیدن دانشجویان جنبش آزادیخواهانه ملت ایران خاموش میشود درحالیکه تا امروز می بینیم که درهمه سالهای گذشته ،درهمه نسلهائی که
پای بدانشگاه نهادند عشق به آزادی ویاد آن شهیدان جاودانه مانده است .
هم اکنون دهها دانشجوی آزادیخواه درزندان های جمهوری اسلامی هزینه آزاداندیشی و میهن دوستی خودرا باشجاعت می پردازند و به مبارزه برای سعادت ملت ایران که سر آغازش تامین آزادی های فردی واجتماعیست افتخار میکنند . شانزدهم آذر روز دانشجوست،روزی که دانشجویان آزاده برای هدف خویش ازدادن خون دریغ نکردند .
جبهه ملی ایران 16 آذررا که روز نمادین فریاد دانشجویان علیه استبداد است گرامی میدارد
جبهه ملی ایران به همه شهدای دانشجو درود می فرستد .
جبهه ملی ایران خواستار آزادی دانشجویان زندانی ، این برگزیده ترین فرزندان ملت است .
دانشگاه باید استقلال داشته باشد واخراج بدون دلیل موجه و زندانی کردن دانشجویان محکوم است وآمران
ومجریان اینگونه اعمال باید پاسخگوی اقدامات خویش باشند .
تهران- جبهه ملی ایران
13/9/1389

Thursday 2 December 2010

بیانیه کانون نویسندگان ایران - تهران

به مناسبت دوازدهمين سالگرد قتل محمد مختاري و محمدجعفر پوينده

آن شب كه شهر را از تابوت بيرون كشيدند
گودال دسته‌جمعي ما را ستاره‌ها نشان كردند

مردم آزاده!
دوازدهمين سالگرد قتل تبهكارانه‌ي زنده‌يادانِ عرصه‌ي انديشه و بيان، محمد مختاري و محمدجعفر پوينده، فرا مي‌رسد اما نه‌تنها هنوز آمران و عاملان واقعي اين جنايات هولناك را معرفي نكرده‌اند بلكه كماكان سكوت تنها پاسخ به خانواده‌هاي قربانيان و مردم ايران است.
اكنون همگان مي‌دانند كه قتل‌هاي سياسي سال 77 موسوم به قتل‌هاي زنجيره‌ئي جرياني براي حذف فيزيكي دگرانديشان و آزادي‌خواهان بود. اين جنايت با قتل ددمنشانه‌ي فعالان سياسي داريوش فروهر و پروانه‌ اسكندري آغاز شد و با ربودن و خفه كردن دو يار سربلندِ كانون نويسندگان ايران، محمد مختاري و محمدجعفر پوينده، به اوج رسيد و براي جانيان آدمكش چيزي جز نفرت و خشم مردم ايران و جهانيان در پي نداشت. چنان‌كه از آغاز انتظار مي‌رفت اين قتل‌ها سراسر ايران را به لرزه درآورد، پرده از بسياري از مرگ‌هاي مشكوك ديگر برگرفت، روزنامه‌نگاران و نويسندگان و مورخان و فعالان اجتماعي و سياسي را به بازنگري در تاريخ قتل‌ها و سركوب‌هاي دو دهه‌ي پيش از آن واداشت، و دانش‌جويان و فرهيختگان را به داد‌خواهي طلبيد. هنگامي كه پرده اندكي كنار رفت آشكار شد كه عاملان خون‌آشام در گذشته‌ي نه‌چندان دور از ريختن خون ده‌ها آزادي‌خواه ديگر هم‌چون زنده‌يادان احمد ميرعلايي، غفار حسيني، حميد حاجي‌زاده، پيروز دواني، مجيد شريف و . . . هراسي به دل راه نداده بودند. اما طي سال‌هايي كه از اين جنايت مي‌گذرد نه‌تنها ابتدايي‌ترين خواسته‌هاي انساني ناديده گرفته شد، بلكه با سركوب و دستگيري و حبس و سانسور فضايي سربي بر جامعه حاكم كردند و گوي سبقت را از خودكامگان قرون‌وسطايي ربودند. اكنون اعمال زور و سركوب شيوه‌ي رايج در چهارگوشه‌ي كشور است. يورش به خانه‌ها،‌ دستگيري‌هاي گسترده،‌ دادگاه‌هاي عدالت‌ستيز و محكوميت‌هاي طولاني ابعادي وسيع مي‌يابد. بسياري از منتقدان اجتماعي بدون ارايه‌ي كوچك‌ترين مدركي در زندان‌ها به سر مي‌برند و كار به جايي رسيده است كه وكلاي مدافع حقوق زندانيان سياسي نيز دستگير و زنداني مي‌شوند.
ولي افزون بر آن‌چه گذشت، پديده‌ي قتل‌هاي زنجيره‌ئي حديث ديگري نيز دارد كه از لزوم عزم و اراده‌ي نيرومندترِ آزادي‌خواهان براي ريشه‌كني آن حكايت مي‌كند. در آغاز تصور مي‌شد طنابي كه سركوب‌گران آدمكش به گردن مختاري و پوينده انداختند به دست و پاي خودشان پيچيده است و چندي نمي‌گذرد كه آمران و عاملان اين قتل‌ها به سزاي عمل ننگين خود مي‌رسند. چنين نشد. از يك سو، سعيد امامي را از ميان بردند، و با صدور قرار موقوفيِ تعقيب و بدين‌سان حذف همه‌ي اقارير او از پرونده، رابطه‌ي بالا و پايين در آمريت و اجراي اين قتل‌ها يك‌سره گسسته شد. سپس پرونده را از طول و عرض و ارتفاع مثله كردند و سرانجام مشتي عوامل اجراييِ خرده‌پا را به محاكمه‌اي كشيدند كه جريان دادرسي آن ماهرانه از پيش تعيين شده بود. و سرانجام ناصر زرافشان، يكي از وكلاي خانواده‌هاي قربانيان، محاكمه و به "جرم" دفاع از موكلان خود به پنج سال زندان محكوم شد. اما، از سوي ديگر- و اين همان حديثي است كه بايد بازگفته شود و مورد تأكيد قرار گيرد- در فضاي فروكشِ سريع اعتراض و التهاب مردم و بر بستر جبن و ناتوانيِ به‌اصطلاح اصلاح‌طلباني كه نخست براي جراحي اين "غده‌ي سرطاني" عزم جزم كرده بودند اما در نهايت عقب نشستند، آمران و عاملان قتل‌هاي زنجيره‌ئي طنابي را كه موقتاً به دست و پايشان پيچيده بود باز كردند و دست‌به‌كار تدارك توطئه‌هاي تازه بر ضد آزادي‌خواهان شدند، كه كشتار سال گذشته‌ي جوانان در كهريزك از آن جمله است. راه افتادن چندباره‌ي ماشين قتل‌هاي زنجيره‌ئي و تكرار چرخه‌ي كشتار آزادي‌خواهان اين حقيقت را يادآوري مي‌كند كه بهاي آزادي در اين سرزمين هم‌چنان سنگين است و زدودن ننگ آزادي‌كُشي از جامعه‌ي ما عزم و اراده‌ي به‌مراتب نيرومندترِ مردم آزادي‌خواه را مي‌طلبد.
كانون نويسندگان ايران، ضمن گرامي‌داشت ياد محمد مختاري و محمدجعفر پوينده و اعتراض به محروميت خود از برگزاري مراسم بزرگ‌داشت براي اين دو عزيز، هم‌چون گذشته خواهان معرفي و محاكمه‌ي آمران و عاملان قتل‌هاي زنجيره‌ئي،‌ آزادي همه‌ي زندانيان سياسي، و حذف سانسور از تمامي زمينه‌هاي اجتماعي و فرهنگي و تأمين آزادي انديشه و بيان براي همگان است
کانون نویسندگان ایران
11 آذر 1389

Wednesday 1 December 2010

بیانیه جبهه ملی ایران - تهران

دکتر ابراهیم یزدی وسایر زندانیان سیاسی را آزاد کنید

در ایران سالهاست آزادیهای فردی و اجتماعی پایمال شده و هجوم ماموران امنیتی به هر جمع و در هر مکان ناقض فاحش حقوق بشر است .
در هفته های گذشته آقای دکتر ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران درحالیکه برای شرکت در مجلس ترحیمی به شهر اصفهان رفته بودند،پس از پایان مجلس ختم ورفتن به منزل مسکونی توسط ماموران امنیتی که به خانه مذکور هجوم میبرند به اتهام واهی برگزاری نماز جماعت بدون مجوز بازداشت میشوند و چند نفر دیگر از همراهان ایشان هم که همگی از چهره های معتبر سیاسی هستند توسط ماموران زندانی میشوند. فردای آن روز همراهان ایشان آزاد ولی آقای دکتر یزدی را درحالیکه از بیماری های مهم ومتعدد رنج میبرند ودرآستانه هشتاد سالگی قرار دارند به زندان اوین انتقال میدهند که تا کنون هم در زندان اوین هستند .
جبهه ملی ایران به بازداشت غیر قانونی آقای دکتریزدی به شدت اعتراض دارد و حمله به اجتماعات و دستگیری افراد را نقض حقوق انسانی ملت ایران می داند.
ما خواستار آزادی فوری آقای دکتر ابراهیم یزدی و همه زندانیان عقیدتی وسیاسی هستیم.

تهران - جبهه ملی ایران
10/9/

بیانیه حزب ملت ایران

دوازدهمین سالگرد شهادت رهبران حزب ملت ایران داریوش فروهر و پروانه فروهر

هم میهنان: دوازده سال از خاموش ساختن دو عاشق میهن, دو پاکباخته ی راه آزادی, استقلال و عدالت خواهی و راه سرافرازی ایران, دو سردار آزاده نهضت ملی, دو رهرو مصدق بزرگ , داریوش فروهر و پروانه فروهر گذشت. دلاورانی که وجودشان سرشار از صداقت و عشق به مردمسالاری بود در خانه امنشان با دشنه و کارد دژخیمان به شهادت رسیدند. ولی همچنان آگاهی بایسته در مورد این جنایت جانسوز به ملت ایران داده نشد و جنایت آفرینان همچنان در پس پرده ابهام پنهانند.
هم میهنان: در شبیخون یکم آذرماه 1377 رهبران حزب ما را که بیش از 50 سال برای استقلال و آزادی و اجرای عدالت تلاش می کردند از ملت گرفتند اما یاد و خاطره شان با نام ایران در دلهای مردم جای گرفت و در فریاد آزادی در جهان انسانها همواره جاوید خواهد ماند.

حزب ملت ایران: در آغاز دوازدهیمن سال شهادت عزیزان ملت و رهبران خود هم چنان چون گذشته داد خواهی خود را اعلام داشته و خو استارتشکیل دادگاه علنی و محاکمه تمام افرادی است که در پروژه قتل ها ی سیاسی دگر اندیشان شرکت داشتند. به امید آن روز

یاد و خاطره تمامی جانباختگان راه استقلال, آزادی و عدالت در ایران گرامی باد.
برچیدن زندان سیاسی خواست ملت ایران است.
درود بر روان پاک داریوش و پروانه فروهر, شهیدان راه آزادی و مردمسالاری

حزب ملت ایران

یکم آذرماه 1389 خورشیدی

نامه نهضت مقاومت ملی ایران به اوباما

عالیجناب باراک اوباما ریاست جمهور ایالات متحده آمریکا !

در اخبار رادیو فردا بتاریخ بیست و هشتم نوامبر سال جاری آمده است که: «وب ـ سایت رسمی نیروی دریائی ایالات متحده آمریکا از پرسنل و افسران خود خواسته است تا به جای استفاده از نام خلیج فارس از اصطلاح خلیج عربی استفاده کنند.
با توجه به اینکه سابقه ی نام گذاری خلیج فارس بر این تنگه ی آبی به قرن دوّم میلادی بر می گردد و بعلاوه در کلیه ی نقشه های جغرافیائی دارای اعتبار جهانی که از قرن پانزدهم میلادی تا کنون بجا مانده تنها از خلیج فارس ذکر شده است، در چند دهه ی اخیر این خلیج تاریخی با کوشش ها ی تبلیغاتی دایر بر تغییر نام معتبر « خلیج فارس» به اسم جعلی و مغایر واقعیت «خلیج عربی» روبرو بوده است. خوشبختانه تاکنون هیچکدام از این کوشش ها که هربار با هدف تهدید منافع وسیادت ملی ملت و تمامیت ارضی ایران انجام می گرفته، موفق نبوده است.
درست به همین علت جای حیرت و تأسف است که نیروی دریائی ایالات متحده که حضرتعالی فرماندهی عالی آن را عهده دار هستید دست به چنین اقدامی زده است.
عالیجناب! ملت شریف، آزاده و صلح دوست ایران که درطول سه دهه ی اخیر، بالاجبار موجودیّت جمهوری اسلامی را متحمّل است، با آگاهی از مواضع رسمی دوستانه شما نسبت به خود، متقابلاً دست دوستی بسوی ملت آمریکا دراز می کند. ملت ایران که همه روزه زیر ضربه های جانفرسای حاصل از سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار دارد، از عمل حیرت انگیز و خلاف واقعیت تاریخی نظیر آنچه که در وب ـ سایت نیروی دریائی ایالات متحده انعکاس یافته است رنج می برد و آن را نشانه ی سر شکستگی و منافی منافع ملی خود میداند و حذف فوری اصطلاح جعلی «خلیج عربی » در وب ـ سایت را از مقامات مسئول انتظار دارد.

با تجدید مراتب احترام
ایران هرگز نخواهد مرد

نهضت مقاومت ملی ایران
بیست و هشتم نوامبر دوهزاروده

Tuesday 30 November 2010

روند جهانی سازی - ار منوچهر صالحی

دستاورد‌های مثبت و منفی «جهانی‌سازی»

روند «جهانی‌سازی» هم‌چون هر پدیده دیگری دارای جنبه‌های مثبت و منفی است و در این جستار پایانی می‌کوشیم نخست جنبه‌های مثبت و سپس جنبه‌های منفی این روند را مورد بررسی قرار دهیم.
نخست آن که از سوی هواداران «جهانی‌سازی» با ارائه آمارهای مختلف ادعا می‌شود که با آغاز این روند به رشد اقتصادی کشورهای صنعتی افزوده شده و سطح رفاء در این سرزمین‌ها بالا رفته است. اما همین آمارها نشان می‌دهند که با شتاب روند «جهانی‌سازی» نسبت سودآوری سرمایه‌ به افزایش دست‌مزدها چندین برابر شده است. در آلمان طی ده سال گذشته سودآوری سرمایه به‌طور متوسط 5% در سال بود، در حالی که رشد سطح‌دست‌مزدها در این کشور منفی بود، یعنی طی 10 سال به سطح دست‌مزدها فقط 2% افزوده شد، در حالی که در همین دوران نرخ متوسط تورم در هر سال برابر با 1,2% بود، یعنی از قدرت خرید شاغلین این کشور طی 10 سال 10% کاسته شد، در حالی که سرمایه‌ها توانستند در همان زمان50% به ارزش خود بی‌افزایند. دگرگونی‌های رفائی در دیگر کشورهای صنعتی نیز کم و بیش شبیه آلمان بوده است، یعنی برای جلوگیری از «فرار سرمایه» از این کشورها از سهم شاغلین از کل ثروت اجتماعی به سود سرمایه کاسته شد. به عبارت دیگر می‌توان گفت که هر چند «جهانی‌سازی» موجب رشد اقتصادی کشورهای پیش‌رفته صنعتی گشت، اما از آن‌جا که تقسیم ثروت اجتماعی به‌سود صاحبان سرمایه و به زیان شاغلین انجام می‌گیرد، هر چند جامعه ثروتمندتر شده، اما اکثریت توده مردم که از شاغلین تشکیل می‌شود، تهی‌دست‌تر گشته است.
دنباله مقاله در سایت www.manouchehr-salehi.de

مصاحبه منتشر نشده با مرحوم دکتر ورجاوند

شانزده آذر يک روز فراموش نشدني و نقطه ي عطف در تاريخ ايران

حسين زندي

زنده ياد دکتر پرويز ورجاوند در سال 1313 به دنيا آمد و نوزدهم خرداد 1386 در تهران درگذشت . زندگي پرتلاطم او از جنبه هاي گوناگون علمي ، فرهنگي و سياسي درخور اهميت است .

پايه گذاري اولين روزنامه ي دانش آموزي ايران به نام «دانش آموز» در نوجواني ، انتشار روزنامه ي «ايران آزاد» در اروپا، مسئوليت بخش مردم شناسي و ايلات و عشاير موسسه ي تحقيقات علوم اجتماعي دانشگاه تهران ، مسئوليت مرکز آموزش برنامه ريزي خدمات جهان گردي، مشاور عالي و مشئول بخش تربيت کادر حفظ مرمت آثار باستاني سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ، انتشار مجله هاي باستان شناسي و هنر، فرهنگ و معماري ،عضو هيئت تحريريه مجله ي هنرو معماري و هنر و مردم، افزودن پژوهش هاي ميداني و برنامه هاي رشته ي باستان شناسي در سطح کارشناسي و کارشناسي ارشد، کاوش هاي باستان شناسي در هفت تپه ،بيشابور، تخت سليمان و رصدخانه ي مراغه و دها سايت باستان شناسي ديگر ،بازگشايي سينما بعد از انقلاب ،ثبت تخت جمشيد ،نقش جهان وچغازنبيل در يونسکو به عنوان ميراث جهاني (با همکاري شهريار عدل)، همکاري با دايره المعارف ايرانيکا ، دايره المعارف تشيع، دانش نامه ي بزرگ فارسي ، دانش نامه ي زنان، دايره المعارف اسلامي ، وزارت فرهنگ و هنر دولت موقت ، نوشتن صدها مقاله و کتاب هايي چون 1-يادنامه ي دکتر صديقي
2-پيشرفت و توسعه بر بنياد هويت فرهنگي 3-روش بررسي و شناخت ايلات و عشاير 4-بامدي طايفه اي از بختياري 5-ايران و قفقاز اران و شروان 6-ميراث تمدن هاي ايراني در سرزمين هاي آسيايي اتحاد شوروي 7-آثار ايراني در موزه هاي اتحاد شوروي 8- سرزمين قزوين بررسي آثار و بناهاي باستاني و تاريخي قزوين 9-هنر معماري در سرزمين هاي اسلامي 10-خراسان و ماوراالنهر(آسياي ميانه) 11-کاوش رصدخانه ي مراغه نگاهي به دانش ستاره شناسي ايران 12-سيماي تاريخ و فرهنگ قزوين در سه جلد 13-سفرنامه ي جنوب 14-فهرست انتشارات دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي....
فعاليت در نهضت ملي و جبهه ي ملي از 15 سالگي و از اولين فعالان کنفدراسيون دانشجويي در فرانسه، او سالها از عمرش را هم پيش و هم پس از انقلاب در زندان گذراند از سال 1329به جبهه ي ملي پيوست و تا پايان زندگي از چهره هاي تاثيرگذار اين تشکل سياسي بود بعد از انقلاب نيز سخنگوي جبهه ي ملي بود .
بزرگ ترين نگراني زندگي پربارش ايران بود و جوانان و دانشجويان سرزمين اش . پس از انقلاب با همه ي پشتوانه ي علمي از دانشگاه و دانشجو دور نگه داشته شد اما همواره در کنار هر فعاليتي با دانشجويان و فرزندان سرزمين اش همگام و همراه بود گفتگوي کوتاهي که در پي مي آيد از دلبستگي هايش به دانشجويان و دانشگاه حکايت دارد

روانش شاد و يادش گرامي

سوال:جناب دکتر شما در گفتگويي فرموده بوديد که نهضت مقاومت ملي جرياني است که پس از شانزده آذر سال سي و دو به وجود آمد آيا معتقديد که اين نهضت تحت تاثير جنبش دانشجويي بوده ؟
پاسخ :نهضت مقاومت ملي را که من اشاره کرده ام هميشه ،بر اساس اسناد و مدارک موجود از فرداي 28 مرداد شروع مي شود در اين جريان نيروي موثر در کنار بازار ونيروي محلات نيروي دانشجويي و دانش آموزي است يعني در واقع فعالان ميداني ،آنهايي که در کار تظاهرات شرکت کردند،در برنامه هاي مختلف حضور پيدا کردند. به طور مثال در 30 تير 1333تظاهرات گسترده اي که در شهر ري صورت گرفت عمده ي اين تظاهرکنندگان را دانش آموزان و دانشجويان تشکيل دادند با توجه به شانزده آذر در تمام مراسم بعد از اين فاجعه ي ملي يعني سوم و هفتم و چهلم اين حضور گسترده نيروهاي دانش آموزي بود و بنابر اين مي شود گفت موتور جريان نهضت مقاومت ملي در ابعاد گسترده اش را نيروهاي دانشجويي و دانش آموزي تشکيل مي دادند که با همگامي قابل ملاحظه ي نيروهاي محلات و نيروهاي بازار توانستند نهضت مقاومت ملي را براي مدت قابل ملاحظه اي در توانمندترين وضعيت خودش روي پا نگه دارند

سوال: پس بنابراين ورود نيکسون به ايران در آستانه شانزده آذر هم براي حاکميت هم براي مردم يک مسئله فرعي بوده . دانشجويان همراه بازاريان و مردم از مدتي قبل در اعتراض به دادگاه دکتر مصدق فعاليت خود را آغاز کرده بودند حکومت نيز بدون توجه به عواقب اين عمل وحشيانه با حمله به دانشگاه مرتکب چنين فاجعه اي شد و سه نفر از جوانان دانشجو (قندچي ،شريعت رضوي و بزرگ نيا) را به شهادت رساند

پاسخ: من اين را هميشه توضيح داده ام چون يک عده برآنند که تنها پديده ي شانزده آذر آن هم در آستانه ورود مقام خارجي را به عنوان يک واکنش در مقابل مسئله ي آمدن نيکسون تلقي بکنند. در حالي که دانشگاه تهران از چندين روز قبل در دو زمينه واکنش هاي فراواني نشان داد. گردهمايي هايي داشت و تظاهراتي در دانشگاه صورت داد يکي در مورد محاکمه دکتر مصدق بود يکي در زمينه ي مسئله ي تجديد رابطه با انگلستان ، که در مورد هر دو زمينه دانشگاه تهران موضع [گيري] داشت و تظاهرات مي کرد و در آن روزي که اين ها يورش بردند به دانشگاه تهران در شانزده آذر[ يک]در واقع حرکت گوشمالي دهنده بود براي اين که فردا [که] نيکسون به ايران پا مي گذارد با توجه به تظاهرات و گردهمايي هاي دانشجويان جلوي هر نوع اعتراض و جلوي هر نوع اقدام و تشنج را گرفته باشند و شرايطي به وجود بياورند که دانشگاه تهران از يک موضع گيري گسترده در مسير حرکت اين آدم بر کنار باشد

سوال: با توجه به گذشته ي جنبش دانشجويي (پيش از انقلاب) وضعيت دانشجويان را بعد از انقلاب چگونه ارزيابي مي کنيد و آينده ي اين جنبش را در رابطه با حاکميت چگونه مي بينيد؟

پاسخ: اين جنبش به هر حال در دوران بعد از انقلاب با همه اينکه حاکميت تمهيدات فراواني را به کار برد تا بتواند محيط هاي دانشگاهي را از به اصطلاح فعاليت هاي سياسي و موضع گيري در مقابل خودش دور بدارد توفيق پيدا نکرد . دست به حتي کار ساختن انجمن هاي اسلامي[موازي] کرده براي اين که بتواند اين ها را از نظر مالي و غيره زير پوشش خودش نگه دارد اما سرانجام اين توفيق به دست نيامد و ما شاهد اين هستيم که طي چندين سال گذشته اکثريت انجمن ها تبديل شدند به جرياني که بالاخره در قالب تحکيم وحدت توانستند يک نيروي موثر را در دانشگاه ها به وجود بياورند .تلاش مجدد دستگاه حاکم براي متلاشي کردن تحکيم وحدت هم به جايي نرسيد و نيروي اقليت طيف شيراز نتوانست نيرويي باشد که قدرت چالش کردن [که] با اکثريت طيف علامه را به دست بياورد در وضع موجود نيز شکي نيست که روند آينده ايران با حضور نيروي جوان و به ويژه جنبش دانشجويي گره خورده و اين نيرو از توانمندي هاي فراوان برخوردار خواهد بود براي اينکه بتواند هوشمندانه در مسيري که منجر به اين بشود که حاکميت را وادار به تمکين از خواست هاي ملت بکند بتواند فعاليت کند

سوال:با تشکر، در پايان اگر ناگفته اي در رابطه با شانزده آذر باقي مانده بفرماييد؟

پاسخ:هيچ ،جز اينکه شانزده آذر از نظر همه نيروهاي دانشجويي بايد به عنوان يک روز فراموش نشدني و [يک] به اصطلاح نقطه عطف مورد توجه قرار بگيرد و به اعتبار بزرگداشت اين روز بايد نيروي دانشجويي تلاش بکند که اين همبستگي و اين يکپارچگي را که تا به حال علي رغم فشارهاي حاکميت توانسته حفظ بکند از اين به بعد به صورت چشم گيرتري حفظ کند و بداند که رسالت بزرگي را به عهده دارد .

Monday 29 November 2010

ترور دو نفر از استادان دانشگاه در تهران

براساس گزارش منابع خبری داخل ایران، روز دوشنبه، 8 آذر (29 نوامبر)، بین ساعت 7 و 8 بامداد به وقت محلی، افراد ناشناس مجید شهریاری و فریدون عباسی، استادان فیزیک دانشگاه شهید بهشتی (ملی) در شمال تهران را که عازم محل کار خود در دانشگاه بودند هدف سوء قصد قرار دادند.
رادیو دولتی ایران در گزارشی در مورد حادثه روز دوشنبه گفته است که "عوامل مزدور صهیونیستی" این دو استاد فیزیک و عضو هیات علمی دانشگاه را که همراه خانواده، عازم محل کار خود در دانشگاه شهید بهشتی بودند مورد سوء قصد قرار دادند و خبرگزاری فارس در خبری تحت عنوان "آمریکا و رژیم صهیونیستی امروز دو استاد دانشگاه را ترور کردند" گزارش کرده که افراد موتور سوار با چسباندن یک وسیله انفجاری به اتومبیل پژوی 504 مجید شهریاری او را به قتل رساندند.
این گزارش افزوده است که در نزدیکی همین محل، افراد موتورسوار با استفاده از همین روش، اتومبیل پژو 206 فریدون عباسی دوانی را منفجر کردند اما موفق به قتل او نشدند.
هنوز هیچ گروهی مسئولیت سوء قصد به جان این دو فیزیکدان ایرانی را بر عهده نگرفته اما رادیو و تلویزیون دولتی گفته است که "دشمنان" جمهوری اسلامی که متوجه بی تاثیر بودن تحریم های اقتصادی شده اند، "همچون گذشته از حربه ناکارآمد ترور استفاده کرده اند."
اسامی مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی در فهرست اعضای هیات علمی دانشکده مهندسی هسته ای دانشگاه شهید بهشتی دیده می شود و به گفته برخی منابع خبری، آقای شهریاری، همانند مسعود علیمحمدی، فیزیکدان ایرانی که چند ماه پیش ترور شد، از نمایندگان ایران در برنامه علمی سزامی (طرح مرکز تابش سنکروترون خاورمیانه در اردن) بود که تعدادی از کشورهای منطقه، از جمله اسرائیل، در آن مشارکت دارند.
در دیماه سال گذشته و همزمان با ادامه اعتراضات علیه نتایج بحث برانگیز انتخابات ریاست جمهوری، مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران، هنگام خروج از خانه خود به مقصد دانشگاه در انفجار بمبی نیرومند که در یک موتورسیکلت جاسازی شده بود به قتل رسید.
هنوز انگیزه و عوامل قتل مسعود علیمحمدی مشخص نشده هر چند منابع خبری دولتی او را یک متخصص مسلمان و متعهد به نظام حکومتی معرفی کردند و ترور او را نیز به دشمنان نظام جمهوری اسلامی نسبت دادند.
در مقابل، برخی سایت های خبری متعلق به مخالفان دولت گفتند که آقای علیمحمدی به نامزدهای مخالف محمود احمدی نژاد گرایش داشت و در جریان انتخابات از آنان حمایت کرده بود.
به نوشته این سایت ها، به همین دلیل هم مراسم ترحیم مسعود علیمحمدی در میان تدابیر شدید امنیتی و با حضور گسترده ماموران دولتی برگزار شد.
چندی پیش نیز دو پزشک ایرانی هدف حمله افراد مسلح قرار گرفتند و کشته شدند.
در حالیکه مقامات امنیتی و قضایی قتل آنان را غیرسیاسی اعلام کردند، برخی از سایت های خبری مخالفان، این قتل ها را نیز با مسایل سیاسی، از جمله شکنجه و قتل بازداشتیان در بازداشتگاه کهریزک مرتبط دانستند.

مقایسه دو ملا

نوشته : علی ضرابی

ملا عمر افغانی و و ملا محمود ایرانی

در مقایسه ریاست جمهوری ایران با ملا عمر که دوره ای سردمدار افغانستان بود به نکات جالب توجهی برمی خوریم . ابتدا شباهت های آنان .
محمود احمدی نژاد و ملاعمر افغانی دو چرخ یک گاری در حرکت هستند . گاری که به سوی دوران اعراب بادیه نشین و صدر اسلام پس می رود . این دو برای تامین هزینه برنامه ها و دستیابی به اهداف خود که همانا شستشوی مغزی ملت های ایران و افغان است نیاز به منابع مالی دارند . ملاعمر پشتوانه ای چون بن لادن و ملا محمود منابع نفت ایران را در اختیار دارند. ملا محمود نیز مانند ملا عمر در تمامی عرصه ها با هر نشانه ای از دنیا معاصر و مدرن به تقابل می پردازد . از لباس و پوشش گرفته تا تیشه زدن به ریشه هنر و ادبیات و و تغییر کتاب های درسی به بهانه بومی سازی و امروز تلاش در خدشه دار کردن مفاهیم علوم انسانی . از تلویزیون جمهوری اسلامی مراسم فارغ التحصیلی یا سرگذاردن عمامه به جای کلاه و لباس فارغ التحصیلی طلاب دانشکده یا دارالعلم حقوق قم را دیدم آنها سفیران ترویج مذهب و خدمت به نظام ارتجاعی هستند . حتم می دانید که در مقطع دبیرستان ها قرار است به تدریس کتبی چون بحارالانوار و از این دست بپردازند . در تمام سطوح و عرصه ها اعم از فرهنگی ، اداری و ورزشی کشور ملایی را می بینیم که مثل نماینده ساواک در سیستم گذشته مراقب است . مثلا کسی از نماز ظهر غافل نشود و یا شخصی بدون ریش در جایی ظاهر نشود و یا زنی با مردی روی نیمکت حتی در پارک پهلوی هم ننشینند . البته برای جلو گیری از چنین گناهانی پارک ها را هم زنانه و مردانه کرده اند . همراه هر تیم فوتبالی در زمان بازی ملای معممی حضور دارد و فوتبالیست ها باید قبل از بازی نماز بخوانند . در موقع نماز او کاپیتان تیم است و همه پشت سر او باید بایستند و بعد به مسابقه بپردازند . معلوم نیست تیموریان ارمنی و یا یک فوتبالیست سنی که قبله او با قبله شیعیان فرق می کند چه می کنند .
این دو تفاوت هایی نیز دارند . مثلا ملا عمر از روی حماقت دستور نابودی مجسمه های بودا را که از میراث فرهنگی دنیا به شمار می رفت می دهد . از سویی ملا محمود در یافتن امامزاده های مجهول و تامین بودجه برای ساخت مسجد و محوطه و گماردن ملایی به عنوان امام جماعت آنها ید طولایی دارد . اما در مورد ساخت سد بالای مقبره کوروش کبیر حرفی ندارد . زیرا کوروش که مسلمان نبوده . ملا عمر پول های بن لادن را به شیخ حسن نصراله و یا رهبران غزه نمی دهد و فقط به افغان های هم وطنش می دهد که جلوی توپ و تفنگ آمریکایی ها را بگیرند . ولی ملامحمود برای هر کدخدایی که از بیروت و یا فلسطین و یا سوریه به دست بوس رهبر بیایند چمدان های دلار فشرده شده را تا داخل هواپیمای آنها می برد .
ملا عمر فعلا کاری به مردم افغانستان یا وضع زندگی و معیشت مردم ندارد . ولی ملا محمود کلید چاه های نفت که درآمد ملی مردم ایران هست در دست گرفته و کوپن بنزین به ملتی می دهد که بر اقیانوسی از نفت می خوابند . آن هم به قیمتی گران تر از نرخ بعضی از کشورها بدون نفت. سرمایه مردم کشور را به عنوان سرمایه گذاری در کشورهایی که نیمی از ایرانیان و حتی اروپائیان اسم آنها را غلط تلفظ می کنند به هدر داده و می دهد . مثلا سرمایه گذاری در اوگاندا و یا چنین کشورهایی . ملا عمر حتی در همان زندگی کوهستانی که برای خود ساخته جز نان بخور و نمیر ، چیزی به کس و کار خود نمی دهد ولی ملا محمود مشاغل نان و آب دار را بین خویشان درجه اول تا سوم خود تقسیم کرده . ملا عمر چون مسلمان معتقدی است ابدا دروغ نمی گوید . ملا محمود چون دین و ایمانی ندارد به هیچ راهی مستقیم به راحتی دروغ می گوید . آن هم دروغ های شاخداری مثل ( کشور ایران در این پنج سال ابر قدرت جهان شده است و یا درآمد سرانه مردم ایران در این پنج سال سه برابر افزایش یافته و در ردیف درآمد مردم کشورهای درجه اول درآمده ) در هر حال مردم از این دو ملا ( ملا محمود و ملاعمر ) جانشان به لب رسیده و بدبختانه نمی دانند چه باید بکنند . لابد باید پی ملای دیگری بگردند ؟

داستان محکومیت شهبازی

يكشنبه ۷ آذر ۱۳۸۹
راديو فردا
عبدالله شهبازى، مورخ و نويسنده كه پيشتر آيت‌الله حائرى شيرازى را به «زمين خوارى» متهم كرده بود، به يك سال و نيم حبس تعزيرى محكوم شد. عبدالله شهبازى، مورخ و نويسنده به يك سال و نيم زندان محكوم شد. آقاى شهبازى پيشتر آيت الله حائرى شيرازى، امام جمعه سابق شيراز را به ضبط غيرقانونى زمين هاى شخصى افراد مختلف متهم كرده بود.
آقاى شهبازى نويسنده كتاب هايى چون «ظهور و سقوط سلطنت پهلوى» است اما گفته مى‌شود وى به دليل نوشتن كتابى با عنوان «زمين و انباشت ثروت: تكوين اليگارشى جديد در ايران امروز» به اتهام «تهمت، افترا، توهين و نشر اكاذيب» به زندان محكوم شده است.
محور اين كتاب كه آقاى شهبازى آن را در وب سايت شخصى اش در شبكه اينترنت منتشر كرده است، «زمين خوارى» در استان فارس است كه از جمله اتهاماتى به آيت‌الله حائرى شيرازى در آن وارد شده است.
در پى شكايت افرادى چون عبدالعلى نجفى، فرمانده سابق «سپاه انصار المهدى» كه توسط آقاى شهبازى به همكارى با آيت الله حائرى در زمين خوارى در استان فارس متهم شده است، پرونده اى براى اين پژوهشگر در دادگاه باز شد.
آقاى شهبازى اين افراد را متهم كرده كه با تاسيس موسساتى در پوشش فعاليت هاى هاى مذهبى و خيريه اقدام به زمين خوارى مى كنند.
وى همچنين مصطفى پور محمدى، وزير سابق كشور، را به زمينه سازى تشكيل مافياى نفتى و روح الله حسينيان از مقامات سابق امنيتى، دوست سعيد امامى و نماينده فعلى مجلس شوراى اسلامى را به «بهايى» بودن متهم كرده است.

Sunday 28 November 2010

فراخوان برای 16 اذر روز دانشجو

===================================================================================

فراخوان برگزاری مراسم سراسری : شانزده آذراز طرف تشکلات دانشجویی خارج از کشور – روز دانشجو
در حالی به استقبال روز دانشجو می‌رویم که دانشگاه همچنان سنگر زنده مقاومت در برابر استبداد و اقتدارگرایی است و منازعه بین مدافعان آزادی و سرسپردگان قدرت خودکامه ، محور اصلی تکاپوهای دانشجویی را تشکیل می دهد. اگر چه دانشگاه رنجور از زخم های متعددی است که حاکمیت پادگانی و حامیان دانشگاه مطیع و توجیه‌گر قدرت در طول سالیان اخیر بر پیکره آن وارد ساخته اند، اما کماکان چراغ حقیقت طلبی، خردورزی و اندیشه انتقادی در آن روشن است.
شانزده آذر به برکت سه آذر اهورایی ( قندچی ، شریعت رضوی و بزرگ نیا) روزی است که به شکل نمادین، نسل های مختلف جنبش‌دانشجویی و تلاش‌های آنان برای دفاع از استقلال دانشگاه ، گسترش دموکراسی، حقوق بشر و عدالت خواهی را به هم پیوند می‌دهد
جنبش دانشجویی سرافراز از هفت دهه کوشش مستمر و خستگی ناپذیر در راه اعتلای میهن ، بهروزی ملت و تداوم سنت روشنگری دانشگاه، اکنون با تنگناهای مختلفی دست و پنجه نرم می کند. بگونه ای که در خانه خود محروم از حق برگزاری مراسم و بزرگداشت روزی شده، که به نام آینده‌سازان کشور مزین است.
در سال‌های اخیر، هر روزه فشار های حکومت بر علیه فعالیت‌های مسالمت‌آمیز مدنی در دانشگاه‌ها افزایش می‌یابد. دانشجویان به بهانه‌های واهی زندانی می‌شوند و یا از تحصیل محروم می گردند. سناریوهای دروغین بر علیه آنان ساخته و پرداخته می شود تا با تحریف فعالیت‌های مشروع آنان به عناوین بی‌اساسی چون پروژه براندازی نرم ،فتنه‌گری و وابستگی به بیگانگان، دانشجویان را از بدیهی‌ترین حقوق مدنی و آزادی‌های آکادمیک محروم سازند.

از این رو به عنوان جمعی از تشکل‌های دانشجویی و دانشگاهی ایرانی خارج از کشور وظیفه خود می‌دانیم تا پژواک فریاد حق‌طلبانه دانشجویان مظلوم ایرانی را در عرصه بین‌المللی ارتقاء بخشیده، فعالیت‌های گسترده‌ای را برای بزرگداشت روز دانشجو و دفاع از مطالبات جنبش دانشجویی ایران سازمان دهیم.
به باور ما اینک رسالت سنگینی بر دوش دانشجویان ایرانی برون مرزی قرار دارد تا با استفاده از ظرفیت های موجود و بسیج دانشگاه‌های خارج از کشور به یاری جنبش دانشجویی ایران برخیزند و مکمل فعالیت‌های دانشجویان داخل کشور باشند. افزایش همگرایی در مسیر فعالیت‌ها و گسترش کمی و کیفی تشکل های دانشجویی ایرانی در سرتاسر جهان، گام های ضروری برای تحرک مجدد جنبش دانشجویی خارج از کشور است که در سال‌هایی نه چندان دور از ارکان اصلی حرکت آزادی‌خواهانه ایرانیان بود.
بیایید دست‌های‌مان را در حمایت از مطالبات دانشجویان ایرانی به یکدیگر دهیم و شانزده آذر امسال را به نقطه عطفی در فعالیت‌های دانشجویی سالیان اخیر بدل سازیم.
محور های پیشنهادی ما برای کمپین سراتاسری بزرگداشت روز دانشجو عبارتند از :

آزادی بدون‌شرط ،عزت‌مندانه و فوری بیش از هفتاد دانشجوی زندانی

الغاء احکام کمیته‌های انضباطی در محرومیت موقت و دائمی دانشجویان از امکانات رفاهی و تحصیلی
رعایت آزادی های آکادمیک و پایان بخشیدن به رفتارهای ناقض حقوق‌بشر در دانشگاه‌ها

پایان بخشیدن به مداخله ایدئولوژیک حکومت در آموزش و پژوهش علوم انسانی

دفاع از استقلال دانشگاه و پایان دخالت دولت در مدیریت دانشگاه ها

توقف برنامه فراگیر اخراج و بازنشستگی اساتید مستقل و جایگزینی ایشان با سرسپردگان کم‌سواد
لغو انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران و پایان مداخلات خلق‌الساعه و غیرکارشناسانه دولت در ساختار دانشگاه‌ها
توقف بومی گزینی ، مداخلات سیاسی، تبعیض های عقیدتی، جنسیتی و دینی در گزینش دانشجویان

انعکاس نظرات جنبش دانشجویی ایران در خصوص مسائل مهم کشور

افزایش فعالیت جمعی و تشکیلاتی دانشجویان ایرانی خارج از کشور

حمایت از تحریم مقامات دولتی و حکومتی ناقض حقوق بشر از سوی جامعه جهانی

آستین برای ایران – شاخه دانشجویی
مرکز بین‌دانشگاهی اروپایی برای حقوق بشر و دموکراسی
انجمن فرهنگی ایرانیان دانشگاه جورج تاون
دمکراسی سبز- استکهلم
دانشجویان سبز برای ایران دموکراتیک ( جنوب کالیفرنیا)
گروه ایرانیان دمکرات دانشگاه جورج واشنگتن
ر;اه سبز مالزی (رسام)
جنبش راه سبز اتاوا
مجمع دانشجويان سبز مقیم لبنان
جوانان پیشروی ایرانی
پ;رسا: پویش راه سبز دانش آموختگان و دانشجویان ایرانی
سبز هیوستون
دانشجویان ایرانی رم
تشکل دانشجویان برای حقوق مدنی در ایران – سن دیگو
س;یگما -گروه دانشجویان برای حرکت سبز ایران
اتحاد برای ایران
کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی
فعالان حقوق بشر دانشگاه یورک کانادا رای من کجاست – نیویورک

Friday 26 November 2010

بیانیه بنیاد میراث پاسارگاد

در مورد تجاوز به داشته های ملی مردمان ایران
هموطنان گرامی، کارشناسان حقوقی، و وکلای شریف و انساندوست!

به دلیل بی کفایتی حکومت اسلامی و بی توجهی سران این حکومت به ثروت های ملی سرزمین مان، هر روزه بخشی از این داشته ها، اعم از طبیعی و فرهنگی و تاریخی و مادی، به تاراج می رود. سال هاست که برخی از کشورهای حاشیه ی خلیج فارس، کشورهای عربی، جمهوری های جداشده از شوروی سابق، که بیشترشان چون سرزمین ما دیکتاتورزده اند، و دولت هاشان به قوانین حقوق بشر و قوانین بین المللی بی توجه، بی اطلاع و یا با همکاری دولت ایران، دست طمع بسوی داشته های ملی ما دراز کرده و هر کدام قصد تصاحب بخشی از آب و خاک و میراث های معنوی و فرهنگی و مادی ما را داشته اند. و اکنون کار به جایی رسیده که کشورهایی که بر قوانینی دموکرات تکیه زده اند نیز در مورد ثروت های ملی ما تصمیم گرفته و آن ها را در قبال معاملات سیاسی و اقتصادی خود بذل و بخشش می کنند.
اخیرا، نیروی دریایی آمریکا، در سایت اختصاصی خود به نويسندگان مطالب و گردانندگان سايت ها دستور داده است که در مکالمات و مکاتبات خود به جای نام خلیج فارس از نام جعلی عربی استفاده کنند.
به راستی معلوم نیست چرا بخشی از نیروی نظامی کشوری چون آمریکا، که بر اساس قوانین بین المللی و در مجموعه ی سازمان ملل عمل می کند، به خود اجازه می دهد که برخلاف قوانین بین المللی نام خلیجی را، با هزاران سال قدمت، تغيير داده و پيوستگی تاريخی ـ فرهنگی آن را از کشوری سلب و آن را به کشورهای دیگری ببخشد.
ما می پذيريم که حاکمان مسلط بر سرزمین ما، با قانون شکنی های داخلی و خارجی خود، هیچ خط و مرز احترام آمیزی را در فضای دیپلماسی بين المللی برای خود باقی نگذاشته اند اما این واقعيت نبايد بهانه ای باشد برای مجازات کردن مردمان ایران که از یک سو صاحبان اصلی سرزمین شان بشمار می روند و از سویی دیگر گرفتار شدیدترین خفقان و تبعیض های سیاسی و فرهنگی بوده و امکان هر نوع حق طلبی از آن ها سلب شده است.
با این حال و همچنان هر کدام از این تجاوزها نسبت به داشته های ملی کشورها، نوعی تجاوز به حریم میلیون ها انسان بوده و بر اساس قوانین و اسناد بین المللی کاملاً غیر قانونی محسوب می شوند. و مردمان ایران می توانند چون دیگر مردمان جهان نسیت به این تجاوزهای شفاهی، کتبی یا عملی، به خصوص اگر از سوی دولت های متعهد به قوانین بین المللی باشد، معترض بوده و از اين بابت به مجامع بین المللی شکایت کنند.
بنیاد میراث پاسارگاد با مشاهده ی روزافزون این نوع تجاوزها، و از آنجا که باور دارد ـ در نبود حکومتی برخاسته از مردم و برای مردم ـ وظیقه ی هر انسان شرافتمندی است که به حفظ و نگاهبانی از داشته های ملی خود برخیزد، از همگان، و به خصوص از کارشناسان حقوقی و وکلای شریف وانساندوست، می خواهد که برای بوجود آوردن «کمیته ای ملی» و تهیه دادخواست هایی در این مورد و تسليم آنها به سازمان های مربوط به حقوق بشر و حقوق بین المللی با اين بنياد همکاری کنند.
تنها اتحاد و همراهی همه ی ايرانيان می تواند بر اين نوع تجاوزهای بی پروا نقطه ی پايان بگذارد.
با مهر و احترام
شکوه میرزادگی
از سوی بنیاد میراث پاسارگاد
24 نوامبر 2010

Sunday 21 November 2010

مقاله از هوشنگ کردستانی

هوشنگ کردستانی

رهایی ایران با یک ائتلاف ملی امکان پذیر است

با آنکه بیش از یکصد سال از پیروزی انقلاب مشروطه و استقرار حکومت قانون می گذرد، آرمان های آن جز در پاره ای اوقات عملاً تحقق پیدا نکرد. انقلابی که برای جایگزین کردن مشروطه پادشاهی به جای استبداد سلطنتی بود.
گرچه برخی از روشنفکران و نظریه پردازان نهضت آزادیخواهی بر آن بودند که روحانیت در رأس حرکت مردم قرار گیرد ولی رهبران واقع بین نهضت مشروطه و نیز مردم به جان آمده از جور و ستم و جنایت هایی که گروهی از دکانداران دین در همدستی با عوامل استبداد مرتکب شده بودند راضی به این امر نشدند و جز تنی چند از مراجع و روحانیت وارسته را که صادقانه با نهضت همراهی کرده و تا آخر نسبت به آن وفادار ماندند، نپذیرفتند و جنایت هایی را که دین فروشان به نام دین انجام می دادند کم از اعمال عوامل وابسته به سلطنت استبدادی نمی دانستند، از این رو نه آنکه تسلیم آخوندهای متعصب و واپسگرا که می گفتند «ما پیرو قرآنیم، مشروطه نمی خواهیم» و در پی استقرار نظامی «مشروعه» بودند نشدند بلکه مهمترین روحانی مخالف نهضت مشروطه را به دار مکافات آویختند.
چه شد که پس از گذشت هفت دهه از تصویب قانون اساسی مشروطه و کوتاه شدن دخالت روحانیت از امور مملکت، خمینی و آخوندهای همراهش توانستند بساط مشروطیت را گرچه قانون اساسی آن بطور صحیح اجرا نمی شد برچینند و قدرت را بطور کامل قبضه کنند و حکومت مشروعه را جایگزین آن سازند؟
اگر چه عوامل گوناگونی در به قدرت رساندن خمینی دخالت داشت ولی شاید دو عامل از بقیه مهم تر بوده باشد:
نخست، آنکه گذشت زمان، جنایت هایی را که پیش از استقرار نظام مشروطه توسط شاه و همچنین دکانداران دین صورت می گرفت از حافظه تاریخی و بایگانی ذهنی نسل جوان دوران انقلاب اسلامی کمرنگ نموده و عدم وجود آزادی بیان و نوشتار در رژیم گذشته هم این فراموشی را مضاعف کرده بود.
دوم: عدم اجرای کامل اصول قانون اساسی بویژه آن اصولی که به سلطنت مربوط می شد این امکان را به خمینی داد که خود و جامعه روحانیت را پایگاه مبارزه با خودکامگی و طرفدار خواست های مردم معرفی کند و با نیرنگ، ندای آزادی و استقلال را که مردم ایران خواستار آن بودند سر دهد.
اکنون که پس از گذشت 32 سال از عمر جمهوری اسلامی، از سویی ماهیت و سرنوشت دکانداران دین بیش از گذشته برای مردم به ویژه نسل جوان کشور روشن شده و از سویی دیگر مبارزه کسب قدرت که میان جناح های حاکمیت در گرفته و روز به روز بر شدت آن افزوده می شود نظام را دچار شکاف و چند دستگی کرده است فرصت و مجال مناسبی را برای مردم فراهم آورده تا در سایه یک همبستگی ملی به دور محورِ آرمان های تاریخی بتوانند از تسلط استبداد مذهبی رهایی پیدا کرده و مانع امکان برپایی و استقرار نظام استبدادی دیگری در آینده ایران گردند.
آرمان های تاریخی که ملت ایران بیش از صد سال است برای تحقق آن مبارزه، فداکاری و جانبازی کرده و می کند عبارتند از:
آزادی های سیاسی، دینی و اجتماعی، برقراری حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... کشور که در تضاد با نظام استبداد مذهبی حاکم و اساساً هر نوع استبداد ایدئولوژیکی، نظامی و سلطنتی و ... می باشد.
آزادی و مردم سالاری هنگامی تحقق می یابد که تسلط مذهب بر حکومت پایان پذیرد.
تسلط نظام استبداد مذهبی بر کشور فاجعه ای است که افزون بر زیان های جبران ناپذیر جانی، مالی و معنوی پدید آمده، می تواند باعث به خطر افتادن تمامیت ارضی کشور گردد.
از این رو ایران یاران، برای جلوگیری از امکان هر نوع تجزیه ناشناخته می بایست بیش از هر کاری برای تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری تلاش و فداکاری نمایند.
آزادی و استقلال دو روی یک سکه هستند.
مردم هنگامی که از آزادی برخوردارند از استقلال میهن شان دفاع می نمایند .
در نبود آزادیست که استقلال کشور و تمامیت ارضی می تواند به خطر افتد.
عشق به ایران و میهن دوستی هنگامی که با باور به آزادی و حاکمیت مردم همراه نباشد نارسا و ناکامل است.
باور به دو اصل آزادی و حاکمیت مردم می تواند معیار درست تشخیص احساس میهن دوستی زمامداران کشور باشد.
اشاره شد که پس از گذشت سه دهه که از عمر نظام سرکوبگر و جنایت پیشه کنونی می گذرد، و پی آمدهای فاجعه آمیزی که برای ملت ایران به ارمغان آورده بر همگان روشن است، اکنون مردم ایران برای پایان دادن به بساط حکومت خودکامگانی که از احساسات مذهبی موجود در جامعه سوءاستفاده می کنند مردانه به پا خاسته اند.
خیزش مردمی ایران و شرکت گروههای مختلف با آرمانهای متفاوت خود نشاندهنده مخالفت مردم با عملکرد حکومت و رژیم اسلامی می باشد .
پرسش این است که چرا، با وجود آنکه اکثریت بزرگی از مردم که بیشتر روشنفکر، دانشجو و در حقیقت از نخبگان و برگزیدگان جامعه هستند موفق به پدید آوردن یک همبستگی یا یگانگی ملی در راستای برکناری نظام ولایت فقیه نشده اند؟
در جامعه کنونی ایران چند جریان یا طیف فکری (متفاوت)وجود دارد که دارای موضع گیری های گوناگون در رویارویی با نظام اسلامی هستند. در ذیل به چند مورد از آن اشاره می کنیم:

1- جریان معروف به اصلاح طلبی
جریانی که سردمداران آن وابسته به حاکمیت و زمانی در رأس قدرت بوده و اکنون اهرم های قدرت را از دست داده اند. این جریان بر این باور است که ادامه سیاست دولتمردان کنونی اسلامی می تواند بقای نظام را به خطر اندازد، از این رو در پی آن است که اهرم های قدرت را از دست آنها خارج و خود در اختیار بگیرد و با اصلاحاتی به بقای نظام اسلامی تداوم بخشد.
این جریان از حمایت رسانه های گروهی دولت های غربی و نیز پشتیبانی برخی از گروه ها و شخصیت های سیاسی - بیشتر چپ گرا- خارج از حاکمیت برخوردار است.
طرفداران این جناح نه در پی سقوط نظام ولایی، بلکه در تلاش برای بقای آن از راه جابجایی قدرت در درون همین نظام هستند.

2- جریان طرفداران نظام گذشته
این جریان در مقایسه شرایط دوران ایران برباددِه کنونی با دوران رژیم گذشته، با وجود تأکید بر کاستی ها و نبودِ آزادی سیاسی در آن زمان، برتری را به آن دوران می دهند و کاستی ها و کمبودها و عدم اجرای کـامل قانـون اســاسی مشروطه را در مقایسه با جنایت های هولناک جانی، مالی، معنوی که سردمداران اسلامی باعث شده اند توجیه می نمایند.
بیشترین طرفداران این طیف را طرفداران نظام گذشته، توده های از هستی ساقط شده و نیز آنان که آبادانی کشور و رفاه مردم را بر اصل آزادی و حاکمیت برتری می دهند تشکیل می دهند. با وجود تفاوت اساسی اعتقادی که میان تفکر جریان اصلاح طلب و طرفداران نظام گذشته وجود داشته و دارد، برخی از طرفداران نظام گذشته بر این باورند که می توانند ائتلافی با جریان اصلاح طلب پدید آورند.

3- جریان ملی گرایی
جریان ملی گرایی تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری، پیشرفت کشور و رفاه مردم را در برکناری کلیت نظام استبداد مذهبی و نه جا به جایی قدرت میان جناح ها می داند. این جریان بیشترین طرفدار را در میان بانوان، جوانان و روشنفکران که اکثراً از طبقه متوسط جامعه برخاسته اند دارد.
شعارهای داده شده در تظاهرات یکسال گذشته، سرودن و خواندن اشعار میهنی، حضور در آرامگاه کوروش کبیر و کنارتندیس فرودسی بزرگ در لحظه تحویل سال نو و آغاز هر نشست و گردهمآیی با خواندن سرود «ای ایران» و شعار « نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» همه بر گرایش مردم به ملی گرایی و توجه به دوران های پرافتخار ایران حکایت دارد.
نباید فراموش شود که هنوز هم بخشی از افراد جامعه به دلیل نیاز مالی و وابستگی سازمانی یا باورهای تعصب آمیز مذهبی پشتیبان جمهوری اسلامی هستند.
ضمن احترام گذاردن به موجودیت سازمان ها و تشکل های سیاسی، باید پذیرفت که هیچ گروه و حزبی قادر نیست در راستای رویارویی با نظام حاکم یک حرکت گسترده مردمی پدید آورد. از این رو، رسیدن به یک همبستگی و یگانگی ملی نه بر وحدت سازمان های سیاسی بلکه بر همکاری و ائتلاف میان آنها امکان پذیر است. آنچه در شکل گیری و پیروزی یک حرکت ملی و آزادیخواه مهم می تواند باشد:

- باور به آزادی و مردم سالاری
- اعتقاد به نیروی مردم - قدرت ملی -
- صداقت نسبت به آرمان ها و تلاش و فداکاری جهت تحقق آنهاست
تردید نیست که انتخاب نوع حکومت پس از اضمحلال رژیم اسلامی بستگی به رأی مستقیم مردم دارد.
وجود آزادی و استقرار حاکمیت مردم سبب می شود که سرمایه های ملی به عوض سوءاستفاده مالی، ولخرجی، حاتم بخشی به بیگانگان، خرید فراورده های بی مصرف و از رده خارج شده کشورهای دیگر، در خدمت رفاه مردم و ترقی مملکت قرار گیرد. منابع زیرزمینی کشور را باید پیش از هر چیز در جهت ایجاد کارخانه و واحدهای تولیدی، گسترش شبکه های راه و راه آهن، گسترش مؤسسات فرهنگی و دانشگاهی و سازندگی نسلی متخصص، کارآمد و کاردان بکار گرفت تا بیکاری و تنگدستی از جامعه رخت بر بندد، کشور در مسیر پیشرفت و ترقی قرار گیرد و نسل جوان و آینده ساز این مرز و بوم توانایی آن را بیابد که عقب ماندگی های علمی، فرهنگی و صنعتی کنونی را جبران و ایران را با حرکت پرشتاب کاروان تمدن

Saturday 20 November 2010

مقاله از اقای رضا تقی زاده

دفاع از آب های ايرانی خزر

رضا تقی زاده - تحلیلگر سیاسی

امضاء پروتکل امنيتی در گردهمايی سران کشور های حاشيه خزر در باکو، پيش از دست يافتن به توافق نهايی پيرامون نظام حقوقی تازه، و عدم تعيين قطعی و روشن حدود و حقوق ملی ايران در آبها و منابع کف دريا، ميتواند به منع استفاده از ظرفيت های دفاعی در جهت حفظ تماميت کشور و دفاع از منافع ملی کشور بيانجامد.
اقدام دولت ايران در قبول مفاد پيمان امنيتی تازه خزر تنها زمانی قانوناً تنفيذ خواهد شد که توسط قوه مقننه رسما مورد تصويب قرار گيرد. از اين لحاظ بررسی دقيق سند تازه مسئوليت مستقيم قوه مقننه ايران است.
دولت ايران که در گذشته حتی پيوستن به پروتکل الحاقی منع گسترش سلاحهای هسته ای را موکول به تصويب آن در مجلس ساخته بود مکلف است قبول تعهدات تازه در باکو را به طرح، بررسی و صدور رای نهايی قوه مقننه ايران موکول سازد.
امضاء سند همکاری های امنيتی خزر در باکو توسط رييس دولت در حالی صورت گرفته که کشور همسايه آذربايجان در حدودی که ايران مدعی مالکيت آن است به اکتشاف و بهره بداری از منابع کف دريا مشغول است.

خواسته های اوليه

اعلام حقوق و حدود ايران در آبهای خزر و منابع کف دريا توسط جمهوری اسلامی، از سال ۱۹۹۱ به اين سو و پس از انحلال اتحاد شوروی، همواره دستخوش تجديد نظر، تغيير و مالاً عقب نشينی محترمانه بوده است.
ايران از ابتدا خواستار استفاده مشاع از دريا و حقوق مساوی ۵۰-۵۰ در آبهای خزر بود. اين خواسته و روش برخورد با آن، همراه با تغيير دولت های وقت در تهران تغيير کرد.
در مورد استفاده مشاع از آبهای خزر، بدون در نظر گرفتن نسبت سهم ايران، در ابتدا مسکو با تهران هم نظر بود.
بعد از تثبيت نسبی موقعيت خود در خزر و گرفتن سهم کافی از منابع نفت و گاز کف دريا بخصوص در آذربايجان، روسيه تدريجا از ايران فاصله گرفت و به سه کشور ديگر ساحلی نزديک شد.در ژوئيه سال ۱۹۹۸ بوريس يلتسين رييس جمهور وقت روسيه، بی اعتنا به دعاوی ايران، با قزاقستان قراردادی را در زمينه تعيين حدود ملی خود در خزر به امضاء رساند.
ايران متعاقباً خواسته های خود را در خزر تعديل کرد و از پنجاه در صد به داشتن ۲۰ درصد سهم از آبهای و منابع کف دريا رضايت داد.
ايران تلويحاً به تقسيم آب و منابع کف دريای خزر به بخشهای ملی نيز رضايت داد مشروط بر اينکه تقسيم حدود ملی هر کشور با رعايت حقوق مساوی و بر اساس سهم در صد صورت گيرد.

حوزه البرز در خزر

بمنظور احراز حقوق و تثبيت حدود و بهرهبرداری از آنها، ايران در سال ۱۹۹۸ يکی از حوزه های شناخته شده نفت در خزر را که با هر روش تقسيم در منطقه آبهای متعلق به ايران قرار ميگيرد، بمنظور لرزه نگاری و اکتشاف مورد استفاده قرار داد.
اين حوزه که البرز ناميده ميشود در شمال محور آستارا-حسينقلی و در جنوب غربی آبهای خزر قرار دارد. جمهوری آذربايجان مدعی حوزه البرز است و آنرا الاف ميخواند. اين حوزه در آبهای عميق دريای خزر واقع شده و اکتشاف و بهره برداری از آن نيازمند نصب سکوی دريايی ثابت و استفاده از تکنولوژی آبهای عميق است که در حال حاظر در اختيار ايران نيست.

در سال ۱۹۹۹ و بعد از انجام امور لرزه نگاری توسط شرکت بريتانيايی لاسمو و شل، شرکت نفت ايران از يک شرکت نروژی بنام فوگرو برای ادامه لرزه نگاری ۲ بعدی در آن حوزه دعوت بعمل آورد و در نوامبر همان سال يک کشتی روسی بنام ناليوکين برای انجام اين ماموريت عازم ايران شد.
در آن زمان الهام عليف رييس جمهور کنونی آذربايجان و فرزند رييس جمهور سابق، حيدر عليف، که معاون شرکت نفت آذربايجان (سوکار ) بود با اين ادعا که حوزه البرز در آبهای جنوبی جمهوری آذربايجان قرار دارد، مدير شرکت فوگرو در باکو را احضار و تهديد کرد که در صورت ادامه کار در البرز تمامی سرمايه های شرکت ياد شده را در آذربايجان مصادر خواهد کرد.
آذربايجان حوزه البرز را در محدوده ملی خود و مشمول مناطق مربوط به قرارداد اکتشاف و بهره برداری با کنسرسيوم تشکيل شده در آن کشور ميداند.

ملاحظات حدود ملی

اختلاف نظر بر سر مالکيت و حقوق بهره برداری از حوزه البرز در خزر تنها بخشی از ملاحظات امنيتی و اقتصادی و زيست محيطی وسيعتر در خزر است. ملاحظاتی که چهار کشور ديگر همسايه خزر بجز ايران در جهت حفظ مصالح خود بسيار جدی گرفته اند.
اين ملاحظات حتی با وجود اختلاف نظر های مشابه پيرامون حدود ملی مابين آذربايجان و ترکمنستان بر سر تعيين خط ميانه در سواحل خود در خزر و قبول و يا رد دماغه آپشورن ( آبشوران ) بعنوان نقطه ساحلی آذربايجان، مانع از بهره برداری آنها از منابع خزر نشده، حال آنکه ايران تنها به امضاء کردن سند و تشکيل جلسه و بحث و گفتگو پيرامون حقوق خود در خزر بسنده کرده است.
امضاء سند همکاری های امنيتی نيز پيش از دست يافتن به يک توافق جمعی پيرامون نظام حقوقی تازه در خزر از اين قاعده مستثنی نيست. روسيه با تکيه بر اين سند مانع از حضور ناتو در همسايگی خود خواهد شد و آذربايجان که با پيشروی در حدود ملی ايران در خزر عملا مشغول بهره برداری از اين منابع است، وضع موجود را بيش از پيش تثبيت شده خواهد ديد.

در مورد تقسيم خزر به حدود ملی کشور های ساحلی، پيشتر، حيدر عليف رييس جمهور قبلی آذربايجان گفته است:"مشکل، رسيدن به تفاهم با ايران است. دراين مورد من از پوتين خواسته ام در مورد يافتن راه حلی برای بن بست مربوط به نظام حقوقی دريای خزر، زبان مشترکی را با ايران بيابد. اعتقاد به داشتن سهم برابر از سطح و کف دريای خزر معقول نيست."

پنجسال بعد از آن و در زمان رييس جمهوری الهام عليف، رييس جمهور ايران ظاهرا در جهت حل " مشکل ايران " گام برداشته و سندی را در باکو امضاء کرده است که رعايت آن عملا استفاده از ظرفيتهای دفاعی در جهت تامين حدود و حقوق ملی کشور را منع ميکند.

کاربرد ظرفيت های دفاعی

بی شک استقرار آرامش و حفظ صلح و عدم استفاده از ظرفيتهای نظامی و قابليتهای دفاعی در هر منطقه و مابين هر دو يا چند کشور همسايه، شرايطی آرمانی و کمال مطلوب است، مشروط بر آنکه تماميت ملی کشور های همسايه رعايت و حقوق عادلانه آنها برسميت شناخته شده باشد.

درغير اين صورت ايجاد قابليتهای دفاعی توجيه عقلی خود را از دست ميدهند. ادامه وضع موجود و اعلام منطقه صلح در دريای خزر و حتی اعلام موافقت با منع استفاده از نيروهای نظامی در خزر زمانی شيرين و موثر خواهد بود که پيشتر حقوق ملکی تمامی ۵ کشور همسايه در خزر تعيين شد ه باشد.
آقای احمدی نژاد در باکو و هنگام امضاء بيانيه پايانی کنفرانس سران و سند همکاری های امنيتی کشور های حاشيه خزر ابراز اميدواری کرده است که تا سال ۲۰۱۱ نظام حقوق تازه در اين دريا به نتيجه نهايی برسد. ميبايد اميدوار بود که در طول يک سال آينده، تعديل تازه ای در تعيين حدود و حقوق ايران در خزر دست يافتن به هدف ياد شده را زمينه ساز نشود!

نامه اقای نبوی به خامنه ای

آقای خامنه ای! خائن کیست؟
سید ابراهیم نبوی

حضرت تان فرموده اید که " ایجاد یاس و تفرقه خیانت واضح به ملت است." و منظورتان چنین کامل شده که " منفی بافی خیانت واضح است." لابد بخوبی می دانید که این جمله به آن معناست که اگر تا دیروز با تعاریف شما، که فی المثل معترضان جنبش سبز را خائنین و میکروب های سیاسی خواندید و با این تعبیر، تعداد خائنین به کشور مثلا بیست میلیون نفر تعریف شدند، با تعریف جدید، یعنی " خائن بودن کسانی که یاس و تفرقه ایجاد می کنند و منفی بافی می کنند" قطعا از چهل میلیون نفر هم بیشتر خواهد بود. براستی، بجز برخی اطرافیان شخص رئیس جمهور چه کسی نگاهی مثبت به این اوضاع دارد؟ و آیا با تعریفی که فرمودید آیا خودتان بیش از همه مردم، در ایجاد یاس و بدبینی و تفرقه میان مردم نقش نداشتید؟ و آیا با این تعریف بخش اعظم حکومت که باعث شده جامعه ایران به یاس و نومیدی برسد، جزو خائنین به ملت نیستند؟
معمولا وظیفه یک رهبر که لاجرم باید استراتژیست باشد، این است که کاری کند که تعداد خائنین به کشور دائما کمتر بشود، نه بیشتر. و اصولا عقل اقتضا نمی کند که رهبر چنان واژه ها را تعریف کند که بیش از هفتاد درصد مردم کشورش " خائن" و " مجرم" بشمار بیایند، بخصوص اینکه نباید چنان واژه ها را تعریف کند که خودش هم یکی از خائنین به شمار رود. البته آنچه من می گویم اقتضای عقل است، وگرنه اگر بخواهید بر روش های دیگر تاکید و اصرار کنید، شاید به این نتیجه برسید که ایجاد حکومتی که هفتاد درصد مردمش دشمن هستند و ده درصد مردم قابل اعتمادند، و نود درصد مردم با ترس و وحشت از آن ده درصد زندگی می کنند، برای حکومت فعلی و حال فعلی تان از همه بهتر باشد.
اما، از شما تمنا می کنم که کمی به معنای واژه ها توجه کنید. نخست اینکه فرمودید " ایجاد یاس خیانت است." و بیایید معیار یاس را با یک اندازه اجتماعی تعریف کنیم. مثلا حضور مردم در صحنه تغییرات سیاسی، شما بارها و بارها گفتید که انتخابات خرداد 88 و حضور مردم در خیابان، نشانه شور و هیجان و امید در جامعه بود، می دانید و می دانیم که بیش از چند ماه مردم با نشاط بسیار در خیابان بودند و امید به دولتی منتخب خودشان بسته بودند. این در حالی بود که یک سال بعد از آن جامعه دچار یاس و سرخوردگی شد. جز شخص شما و دولت منتخب و مورد حمایت شما، چه کسی در این سرخوردگی و نومیدی نقش داشت؟ چه کسی باعث شد تا دهها و صدها چهره مهم سیاسی کشور که تا قبل از خرداد حامی شما و امیدوار به دولت تان و سیاست تان بودند، نه تنها دست از حمایت شما بردارند، که حتی برخی از آنان راهی زندان شوند و برخی دیگر خود را از هر صحنه ای کنار بکشند. چه کسی جز شما عامل این یاس و سرخوردگی بود. آیا می شود که شما دست و پای کسی را ببندید و او را در اتاقی بگذارید و از او بخواهید پرنشاط و پر امید باشد؟ آیا اگر چنین دیوانه ای پیدا شد خودتان در عقل او شک نمی کنید که این چه دیوانه ایست که در بند است و می خندد و امیدوار است؟
بیایید دو تفاوت بزرگ دیگر را به شما نشان بدهم، اولی جمعیت حاضر در روز قدس امسال و سال گذشته و دوم جمعیت حاضر در روز سیزده آبان امسال و سال گذشته. هر دو مراسم جنبه دولتی داشت و اگر تعریف رسمی برای آن انتخاب شود، اولی روز حمایت از فلسطین بود و دومی روز مخالفت با آمریکا. جمعیت حاضر در هر دو مراسم در سال گذشته، حداقل ده برابر امسال بود، چرا که در سال گذشته هنوز مردم این همه خشونت را تحمل نکرده بودند و هنوز تا این حد فشار بر آنها وارد نیامده بود. به هر حال مردمی بودند امیدوار که برای تغییر به خیابان آمده بودند. لابد می گوئید آن سه میلیون نفر مردم شعار نه غزه نه لبنان می دادند، و این صد هزار نفر حامیان دولت در مراسم امسال می گفتند مرگ بر اسرائیل. من از شما می پرسم، پارسال که تلویزیون جمهوری اسلامی جمعیت را نشان می داد، آیا گفت که اکثریت مردم ایران در روز قدس به خیابان آمدند تا بگویند که قصد جنگ با هیچ دولت و حکومتی را ندارند؟ یا تنها جمعیت انبوه سبزها را از بالا نشان داد و این موج عظیم بسرقت رفته را امید شما و خار چشم دشمنان، البته از راه دور، نامید؟ اگر ماهیت و کیفیت جمعیت اهمیت ندارد و صرفا کمیت آن مهم است، پس چرا اینهمه به شرکت کنندگان در انتخابات- کودتای خرداد 88 فخر می کنید؟ مگر نگفته اندتان و نمی دانید که دو روز قبل از انتخابات 300 شهر سبزپوش بود و تهران و شهرهای بزرگ با زنجیره انسانی سبزها، رنگین شده بود؟ اگر این جمعیت که اکثرا مخالف شما بودند، این همه شادتان می کند، چرا جمعیت انبوه روز قدس پارسال خار چشم تان است و بارها از سوزش آن در اندرون و بیرون شکوه کرده اید؟

آقای خامنه ای!

اگر یک نفر و فقط یک نفر مسبب اصلی ایجاد یاس در مردم باشد، آن شخص شمائید، حالا می خواهید به خیانت خود اعتراف کنید، خود دانید. شما بودید که مردم شادمانی را که اراده کرده بودند در محدوده قوانین کشور و افراد مورد تائید حکومت کسی را برگزینند که شما نمی خواستید، فقط بخاطر همین کاری کردید که این مردم امیدوار و پرشور، بروند و گوشه ای بنشینند و کار به جایی برسد که وقتی جلوی انبوه مردم و پلیس، مردی در میدان کاچ با چاقو کشته می شود، هیچ کس سر از گریبان برنیاورد و مردم هم بدانند که همین پلیسی که برای یک الله اکبر آنها مثل قوم مغول مجتمع مسکونی سبحان را تاراج می کند، مثل گاو سرش را پائین می اندازد و شاهد مرگ شهروندی از شهروندان کشور می شود.
گفته اید " منفی بافی خیانت واضح است". ای کاش می آموختید که وقتی جامعه ای جز سیاهی تولیدی ندارد، کسی لازم نیست برایش سیاه نمایی کند، این خانه سیاه است. وقتی این فرشی که خیالش شما را به عرش می برد، تارش را با بی عرضگی و بی لیاقتی و منحنی های دائما منفی دولت نالایق دست نشانده شما می ریسند و پودش را ظلم و ستم و بیداد قوه قضائیه رشته می کند، ما نیستیم که منفی می بافیم. منفی هست. هیچ و مطلقا هیچ استانداردی را نمی توانید نام ببرید که با وجود هشت برابر شدن درآمد کشور، در سالهای حکومت خودمختار شما و ملیجک بیت تان، حتی در حد برابر با شانزده سال گذشته باشد. این منحنی منفی را چه کسی بافته است؟ چنان می گوئید منفی بافی، انگار که خیالبافی است. کسی این خبرهای تلخ و سیاه را نمی سازد. اینها همه در مملکتی رخ می دهد که شما رهبرش هستید. توسعه روزافزون فقر، بی رحمی و بی عدالتی، جنایت و فحشا، ظلم و ستمی که از این جامعه بوی گندش بیرون می زند، حاصل تصمیمات و اجرای احکام و دستورات شماست. البته که منفی بافی هم می توان کرد، ولی باور کنید هیچ منحنی را پیدا نمی کنید که از زمانی که شما نقطه عطف و فصل الخطاب شدید رو به بالا رفته باشد. و خیال هم نکنید اگر همه کشور را خائن بخوانید این روند منفی رو به سقوط نخواهد رفت. خود کرده را تدبیر نیست.

آقای خامنه ای!

سومین برداشت از جملات گهربار آن حضرت موج خنده را بیشتر برمی انگیزد. اینکه شما " تفرقه " را خیانت واضح دانسته اید. شمایی که حاضر نیستید حرف رفیق 45 ساله تان را بشنوید و به او بی بصیرت می گوئید، شما که نخست وزیری که هشت سال مجری دولت تان بود را جاسوس می نامید و حتی پاسخی به چرندیات کسانی که می گویند ایشان در دولت شما هم جاسوس بوده نمی زنید، شما که رئیس دفتر خودتان را بخاطر اختلاف نظر حذف می کنید و او را از دایره محرمان بیرون می اندازید، شما که هفتاد درصد روحانیت و مراجع کشور را عامل بیگانه می خوانید، شما که دولت هایی را که در زمان خودتان برسر کار بودند و مشروع و مقبول بودند، تحمل نمی کنید، با چه کسی وحدت می کنید. دست راست تان به دست چپ تان دستور قطع معامله شکر می دهد و آن یکی به دلایل عدیده اطاعت نمی کند. چهار تا عجزه را در دارالعجزه جمهوری ولوی تان جمع کرده اید و دل تان خوش است که مجمع الجزایر قمر متحد استراتژیک شماست. خبر ندارید که آنها هم رابطه شان را دارند با شما قطع می کنند و نیجریه هم هر روز یک مدرک جرم از دولت خلافکار شما پیدا می کند.
این حرف ها را از سر کین و نفرت نگفتم، خوب می دانید که کشوری که آن همه امکان در نیروی انسانی و منابع طبیعی و سابقه فرهنگی و تاریخ سیاسی و بنیادهای اجتماعی دارد، اندازه اش این نیست که شما رهبرش باشید و احمدی نژاد رئیس جمهورش. قطعا شنیده اید که یکی از بزرگان علوم اجتماعی که حوزه علمی اش حال تان را بد می کند، درباره کشورهایی نظیر ایران چه گفته است، باور کنید مشکل دقیقا همین است که " بزرگترین دلیل عقب ماندگی بسیاری از کشورهای شرق این است که ضریب هوشی حکومت آنها از ضریب هوشی ملت شان کمتر است." گفتم هوش و نگفتم زرنگی و سیاست، می دانم که شما موجودی مکار هستید. فرق آدم باهوش و آدم مکار این است که آدم باهوش به دیگران حق می دهد تا خودش هم حقی داشته باشد، ولی آدم مکار حق همه را می گیرد و آخر سر هم همه چیز را از دست می دهد.

ابراهیم نبوی، 29 آبان 1389

سخنانی کوتاه و اموزنده از دکتر مصدق در زندان

نداشتن حب جاه و مال
ا
از نظر حب جاه، دو بار مرا به رياست دولت دعوت كردند و من به جهاتي نپذيرفتم. اين بار هم به عشق تحقق بخشيدن به امر ملي شدن نفت، رياست دولت را قبول كردم. از نظر حب مال هم در تمام دوران مشروطيت هر خدمتي به من ارجاع شده، حقوق آن را يا نگرفته ام، يا اگر گرفته ام به مصارف امور خيريه رسانده ام. حقوق نخست وزيري در دو سال و چند ماه اخير ـ منظور سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ ـ در حدود صد و ده هزار تومان مي شد كه حواله كردم به بنگاه حمايت مادران و مسلولين بدهند و تمام مخارج دستگاه نخست وزيري را در منزل خود، و مسافرت به امريكا و بعضي تكلفات كه به عهده اين مقام بوده از كيسه خود پرداخته ام. آري محرك من در آنچه كرده ام نه جاه طلبي بوده و نه مال دوستي، بلكه همواره مي‍خواستم هدف ملت ايران عملي شود و كشور ما همان مقامي را كه داشته مجدداً به دست آورد.

دفاع دكتر مصدق از نفت در زندان زرهي، حسن صدر، ص ۳۶ و ۳۷

بیانیه جبهه ملی ایران - تهران - در رابطه با قتلهای زنحیره ای

ملت ایران هرگز قتل های زنجیره ای نفرت انگیز را از یاد نخواهد برد

درود به پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری وجعفرپوینده شهدای راه آزادی
دوازده سال ازآن جنایت هولناک گذشت . در شامگاه روز اول آذر1377 داریوش فروهر و همسر فداکارش پروانه رهبران حزب ملت ایران که از سال های دهه بیست و از زمان نوجوانی در راه آزادی و استقلال و در صفوف نهضت ملی ایران به رهبری مصدق بزرگ مبارزه کرده بودند در منزل مسکونی خود به دست عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به نحوی فجیع و با ضربات کارد به قتل رسیدند. در همان ایام محمد مختاری و جعفر پوینده دو نویسنده ای که به جز نوشتن کاری انجام نداده و به جز قلم سلاحی دردست نداشتند توسط همان عوامل ربوده شده و پس از به قتل رسیدن اجسادشان در بیابان ها رها گردید. با انتشار اخبار مربوط به این قتل ها،جوی پر از التهاب و انزجار و تنفر جامعه را فراگرفت و این قتل ها که تعداد واقعی آنها هیچگاه مشخص نگردید به عنوان قتل های سیاسی زنجیره ای معروف گردید. سرانجام در تاریخ 15 دیماه 1377 وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با صدور بیانیه ای رسمی اعلام کرد که این قتل ها توسط عناصری خودسر از آن وزارت خانه صورت گرفته است وآقای سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت آنها را قتل های نفرت انگیز نامید و قول داد که این محفل خودسر را که چون غده ای سرطانی در پیکر وزارت اطلاعات جای گرفته است جراحی نماید. بدنبال آن افشاگری عده ای ازاعضای وزارت اطلاعات ازجمله سعید امامی معاون آن وزارت خانه بازداشت شدند، ولی محاکمات آنها روال صحیحی را نپیمود وگفته شد که متهم ردیف اول پرونده که همان سعید امامی بود خودکشی نموده وازمیان رفته است و ظاهرا" همه سرنخ ها که به او منتهی می گردید کور گردید. شگفت انگیز آنکه وکیل خانواده های قربانیان قتل های زنجیره ای آقای دکتر زرافشان نیز به جرم دفاع از حقوق موکلان خود به زندان افتاد. در اولین سالگر دقتل های پاییز 77 حادثه حمله به کوی دانشگاه تهران توام با ضرب و جرح و قتل دانشجویان همراه با تخریب و به آتش گشیده شدن خوابگاه آنان اتفاق افتاد و آقای سید محمد خاتمی رئیس جمهور اظهار نمود که « می دانستم افشا کردن قتل های زنجیره ای تاوان سنگینی به دنبال دارد». در محاکمه عاملان قتلهای زنجیره ای هیچگاه از آمران و طراحان اصلی نامی برده نشد و فقط چند عامل خودفروخته که اجرای قتلها را به عهده داشتند به قصاص محکوم شدند ولی خانواده های قربانیان قتل های زنجیره ای با روشن بینی از درخواست قصاص در مورد آنها امتناع کردند زیرا که آمران و فرماندهان را مجرمین واقعی و اصلی میدانستند نه مجریان رده های پایین که برای امرار معاش جز اجرای دستورات مافوق چاره ای برای خود ندیده اند .
ملت ایران مانند همه ملل جهان با پرداخت مالیات و با گذاشتن منابع ملی خود در اختیار حکومت و با شرکت در تشکیل نیروهای نظامی و انتظامی در خدمت حکومت قرار گرفته تا حکومت هم از امنیت مالی و جانی شهروندان و تمامیت ارضی کشورش دفاع نماید نه آنکه نیروهائی که با استفاده از منابع مالی این مرز و بوم ارتزاق میکنند و وظیفه حفظ امنیت مالی و جانی مردم را بر عهده دارند با تمام امکاناتی که از این مردم گرفته اند توطئه قتل بهترین فرزندان همین مردم را بچینند و ماجرای آن قتل های زنجیره ای نفرت انگیز را رقم بزنند . در این سالها حاکمیت کوشیده است تا داستان آن قتلهای فجیع را با آن محاکمات نمایشی و قلابی پایان یافته قلمداد نماید و حتی برای آنکه آن حوادث شنیع بدست فراموشی سپرده شود از برگزاری مراسم سالگرد آن شهیدان سرافراز راه آزادی و استقلال ایران جلوگیری مینماید ولی از نظر ملت ایران پرونده قتل های زنجیره ای هیچگاه بسته نشده و روزی مجرمین اصلی آن قتل های ناجوانمردانه و نفرت انگیز باید پاسخ گوی اعمال جنایتکارانه خود باشند .
تهران – جبهه ملی ایران
30/8/89

Thursday 18 November 2010

مقاله از اقای تقی روزبه

جدال جمهوری اسلامی وافکارعمومی جهان پیرامون سنگسارسکینه محمدی

شهروندی جهانی ودردسرهای جمهوری اسلامی!

ابرقدرت افکارعمومی

مدتی است که مخالفت با حکم سنگسارسکینه محمدی ومقابله با آن تبدیل به یک کارزارجهانی شده است که پیش ازآن کم سابقه بوده است وبیادماندنی ودرس گرفتنی. دامنه چنین مخالفتی چنان گسترش یافته وهمه گیرشده که حتی مقامات مهمی چون رئیس جمهورآمریکاوصدراعظم آلمان ووزیرامورخارجه فرانسه نیز به ابرازمخالفت علنی با آن پرداخته وخواهان لغوآن شده اند. بااین وجود موتوراصلی این اعتراض های جهانی خیل گسترده ای از فعالان حقوق بشروسازمانهای مدافع حقوق زن وروشنفکران و هنرمندان دراقصی نقاط جهان وازجمله فعالین ایرانی هستند که به اشکال گوناگون وابتکاری،برانگیختگی واعتراض وجدان بشریت را نسبت به خطروقوع این جنایت به نمایش می گذارند.بطوری که فوکوس افکارعمومی ونظارت روزمره آن نسبت به چگونگی پیشرفت این پرونده واقدامات دستگاه قضائی دراین باره بدجوری رژیم جنایت واعدام را درمخمصه قرارداده است.اشکال اعتراضی بسیارمتنوع بوده وازتجمع وطومارونظارت وخبررسانی روزمره ودهها نوع دیگرگرفته تا نیمه برهنه شدن زنان معترض به آن دراوکراین- اقدامی که عمله وانصار رژیم دراوج خشم آنرا "اعتراض مبتذلانه" نامیده اند- را دربرمی گیرد.

برای مقابله وبی اثرساختن این حساسیت وبرانگیختگی جهانی، رژیم تبه کارولایت فقیه،تلاش های مذبوحانه و فراوانی را بکارگرفته است:تشکیل شوهای تلویزنی مبنی براعتراف گیری ازسکینه محمدی وفرزندوی،تادستگیری وکلای مدافع وخبرنگاران آلمان واتهام جاسوسی به آنها.آخرین اقدام ازاین نمونه شوی تلویزیونی جدیدی است که پیرامون این مساله ترتیب داده واززبان سکینه وفرزندش درمذمت جهانی شدن این پرونده وتخطئه این اعتراضات برپاکرده است.غافل ازآنکه طشت رسوائی این نوع نمایشات مضحک ومهوع ازبام افتاده است وبرعکس بیش ازپیش موجب افزایش انزجارو خشم عمومی وبرملاشدن ماهیت ناانسانی وآدمخوارنظام اسلامی می شود.مشکل رژیم آن است که هم اجرای سنگسارسکینه برایش بیش ازاندازه پرهیزینه شده است وهم هرنوع عقب نشینی می تواند تعبیربه شکست وی و پیروزی مخالفان سنگساروتشویق آنها گردد.وباتوجه به اینکه حاکمیت اسلامی درفاز انحطاطی خود بیش ازهرزمان مترصد اعمال خشونت و اجرای قواعدقرون وسطائی فقه اسلامی است،این عقب نشینی برای رژیم دارای پی آمدها و عواقب فراموردی است. رژیم نگران تسری وتعمیم این گونه فشارها به عرصه ها و موضوعات و جنایت های بیشمار دیگری است که هرروزوهرساعت مرتکب می شود.ازهمین رو کوشش می کند باترتیب دادن سناریوهای گوناگون وتاخت زدن این مساله با مسائلی چون جاسوسی ویا باحربه اعتراف گیری ومحتملا تغییرنوع مجازات ازسنگساربه اعدام ونظایرآن برای خود راه گریزی پیداکند.واین درحالی است که کوچکترین اقدام وترفند ومانورش زیرذره بین نگاه فعالین وافکارعمومی جهان قراردارد. ما بایک پرونده با برد جهانی مواجهیم، فی الواقع مخالفت با ارتکاب چنین جنایت سبعانه ای، کیفرخواست علیه رژیمی است که بقاء ودوام خود را درانجام این گونه آدم کشی ها می داند. اینکه بشریت امروزنمی تواند ارتکاب به چنین قساوتی را شاهد باشد ودم برنیاورد،آن چالشی است که ارکان نظام نابهنگام ولایت فقیه را به لرزه درآورده است.

درهرحال کانونی شدن سنگسارسکینه محمدی درمقیاس جهانی،نمونه درخشانی است ازماهیت جهان شمول حقوق پایه ای بشرصرفنظرازمقررات وتعلقات ملی و قومی ومذهبی وبویژه حساسیت روزافزون نسبت به بی حقوقی مضاعف زنان که نقض فاحش آن دررژیم ولایت فقیه ونظام های مشابه آن بیدادمی کند.هم چنین شاهدی است برفرایند پژمرده شدن قلمرواقتدار حاکمیت دولت -ملت ها و مرزهای ملی ودرهم شکسته شدن حرمت وتبعیت آوربودن قوانین ملی-بومی وبالأخره بیانگر نقش فشارافکارعمومی در جهان درحال بی مرزشدن . ازقضایکی ازخطاهای استراتژیک جمهوری اسلامی همانا نادیده گرفتن نقش روزافزون عوامل فرامرزی وسست شدن برج های حفاظتی قلمروهای ملی است که موجب ارزیابی های غلطی ازمعادله توازن نیرومی گردد.

دستگاه حاکمیت واحمدی نژادبا عربده های پایان ناپذیرخود دایما دم ازالگوی نظام جمهوری اسلامی برای جهان می زنند که گویا برای تمامی مشکلات ودردهای جامعه امروزبشری نسخه های حاضرآماده و نجات بخشی درخرجین خود دارند.آنها خود را قدر قدرتی فرهنگی وارزشی می دانند که آماده اند برای حل مشکلات جهانی پای میزمذاکره با قدرت های بزرگ به نشیند.دلیل عمده این نوع هذیان گوئی ها،کانونی شدن بیش ازپیش تحولات درونی ایران درمقیاس جهانی است.او "راست" می گوید.درواقع اقدامات تبه کاران حاکم برمردم ایران درجهان امروز"الگو"شده است ولی نه برای سرمشق گرفتن بلکه یک الگوی منفی که مشام جهان را می آزارد.یعنی الگوئی که برای تقویت رهائی وآزادی ومدنیت انسانی در جهان باید باتمام مظاهرآن مبارزه شود.درحقیقت فوران رسوبات وگنداب ها ومانداب های قرون وسطائی درقرن بیست ویکم، وجدان بشریت را به دردآورده وسبب نضج عزم و انگیزه ای شده است برای تصفیه حساب با بقایای چنین رسوباتی درجهان نوین. دراین میان مردم ایران بیش ازشهروند هرکشوری باید باوجدان معذب خودو بارسوبات بجامانده ازکثافات قرون وسطا وسهم خویش درآن تصفیه حساب کنند.نمره دستگاه ولایت وبویژه احمدی نژاد درجهانی کردن مبارزه با رسوبات ولجن های تاریخی 20 است.دستش درد نکند!

2010-11-17- 26-08-89 تقی روزبه

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

Sunday 14 November 2010

مقاله از اقای علی ضرابی

هدیه جدید آقای احمدی نژاد

تخصص آقای احمدی نژاد در دروغ گویی و دروغ پردازی امری است که خاص و عام به آن واقف هستند. به کرات و با مصدایق بسیار به همگان ثابت شده است. از دیگر صفات و محسنات و تخصص ایشان، انتخاب همکاران غیر متخصص و کم سواد بوده و هست. اما اکنون این ویژه گی ارتقاء یافته و همکاران و همراهان جاعل و بی سواد را از کیسه مارگیری خود بیرون آورده و به مقامات بزرگ کشور منصوب می فرمایند. از آقای کردان گرفته تا جناب آقای فقیه. این شخص پیش از ریاست سازمان بهزیستی کل کشور، در مسئولیت هایی همچون مدیر کل روابط عمومی شهرداری تهران در زمان محمود احمدی نژاد، مدیر کل روابط عمومی پزشکی قانونی مشغول به فعالیت بوده و مسئولیت هایی هم در جامعه اسلامی دانشجویان و نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها داشته است.
متن حكم محمود ‌احمدي‌نژاد بدين شرح است(به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری در 12 اردیبهشت) جناب آقاي دكتر ابوالحسن فقيه در اجراي بند(5) قسمت (ب) ماده (10) اساسنامه جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي ايران، مصوب 1382.2.24 مجلس شوراي اسلامي و نظر به معرفي شوراي عالي، به موجب اين حكم جنابعالي را كه داراي دانش و تجربيات ارزنده و سوابق اجرايي مفيد هستيد، به مدت چهار سال به سمت رييس جمعيت هلال‌احمر جمهوري اسلامي ايران منصوب مي‌كنم. از جنابعالي انتظار مي رود با استفاده از انديشه‌هاي صاحبنظران و اساتيد محترم و جلب مشاركت آحاد مردم شريف، سازمان‌هاي مردم نهاد و همكاران فداكار جمعيت هلال‌احمر، مساعي و تدابير لازم را در پيشبرد امور بكار بنديد.ضمن آرزوي توفيق جنابعالي در اين مسئوليت خطير، لازم مي‌دانم از جناب آقاي دكتر سيدمسعود خاتمي به خاطر تلاش‌هاي مجدانه و زحمات فراوانشان در طول دوره تصدي مسؤليت جمعيت هلال احمر صميمانه سپاسگزاري كرده و توفيقات روزافزونشان را در ظلّ توجهات حضرت ولي‌عصر(عج) از خداوند منان مسئلت نمايم به نقل از سایت های آزاد.
ابوالحسن فقیه در سال1368 در رشته پزشکی در دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی در سال۱۳۷۳ مشخص شد که نامبرده با استفاده از سهمیه رزمندگان وارد دانشگاه شده است. بررسی های بعدی نشانگر مخدوش بودن مدارک ارائه شده وی برای ورود به دانشگاه بود و نهایتا مشخص شد که مدارک ارائه شده مربوط به برادر وی بوده و با دستکاری بنام وی تغییر یافته است. پس از مدت ها کشاکش ایشان در سال پنجم تحصیل از دانشگاه اخراج شد. بنابراین، ایشان بر خلاف آنچه در حکم احمدی نژاد قید شده دکتر نیست و این یک عنوان جعلی است. حتی وی فاقد شماره نظام پزشکی است.
در ادامه، بخشی از مصاحبه رئیس جدید هلال احمر را، در تاریخ 16 مهر 1388، زمانی که وی رئیس سازمان بهزیستی بوده، با "جام جم آنلاین" بخوانید: خبرنگاری از وی پرسید: شما متولد سال 1352 هستید و اعلام کرده بودید که سابقه جبهه دارید و به دلیل سابقه حضور در جبهه از سربازی معاف شده اید. آیا این موضوع صحت دارد؟ که وی با تکان دادن سر و گفتن بله تایید کرد که سابقه جبهه دارد.
آقا ی احمدی نژاد شما انصاف، وجدان و شرافت کاری و هر چه از این قبیل هست را به انضمام در آمد ملی یکجا بلعیده اید. 5/18 (هجده ونیم میلیارد دلار) را به همراه کامیون حامل آن به ترکیه تقدیم کردید که بیعانه دوستی شما باشد و در ردیف دشمنان اسرائیل قرار گیرد . هر کس و ناکسی که به عنوان رئیس جمهور فلان کشور آفریقایی یا آمریکای لاتین به فرودگاه تهران وارد شد با چمدان دلارهای مردم ایران بدرقه می شود. جالب این که افرادی مثل رئیس جمهور افغانستان این صحبت های دلاورانه را در مصاحبه تلویزیونی روشن بیان می کند و معتقد است که ما راستش را می گوئیم. کاری که شما یک مرتبه نکردید. یعنی هیچ گاه راست نگفتید. بعضی به شوخی می گویند احمدی نژاد از آتش جهنم که مرکز دروغ گویان است ترسی ندارد . زیرا معتقد است امام زمان در ایام زنده بودن او ظهور خواهد کرد و حکم و فرمان ریاست جمهوری ایران و غزه را به مدت نامحدود به نام وی صادر خواهد نمود . پس چرا دروغ نگوید. واقعا شاید هم این طور تصور می کند.

Thursday 11 November 2010

نامه علی میرفطروس به سناتور گراهام

نامه اى به سناتور لیندسی گراهام ،سناتورجمهوریخواه آمریکا

* مشکل منطقه و جهان، پایگاه های اتمی ایران نیست، بلکه مشکل اساسی، خود رژیم جمهوری اسلامی است که با سوءاستفاده از درآمدهای سرشار نفت، در فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و … ایدئولوژی کینه و نفرت و مرگ منتشر می کند، ایدئولوژی هولناکی که اینک در منطقه و جهان در تدارک «هولوکاست دوم» است.

*تنها و تنها با کوبیدن پایگاه ها و ستادهای سرکوب حکومت اسلامی و برداشتن سقف سرکوب و ترس و تهدید و در نتیجه: با خیزش مردم ایران و سرنگونی این رژیم ضد ایرانی و ضد انسانی بدست آنان است که می توان شاهد استقرار آرامش و صلح و ثبات در منطقه و جهان بود. لذا، هرگونه حمله به تأسیسات مردمى و زیرساخت هاى صنعتى ونفتى ایران،موجب نفرت وکینۀ دیرپاى ایرانیان نسبت به آمریکاو همپیمانانش خواهد شد.

سناتور لیندسی گراهام عزیز!

بعنوان یک ایرانی و محقّق در تاریخ ایران و اسلام، از موضع گیری شجاعانۀ شما در کنفرانس امنیّت بین المللی «هالیفاکس» در کانادا، بسیار سپاسگزاری می کنم. متأسفانه دولت کنونی آمریکا با شناخت نادرست از ماهیّت رژیم اسلامی ایران ، فرصت های فراوانی را در گفتگو با مردم ایران و حمایت از مبارزات آزادیخواهانۀ آنان از دست داده است. مبارزات مردم ایران، خصوصاً در دو سال اخیر، گواه روشنی است که این رژیم قرون وسطائی، مشروعیّت و پایگاهی در میان مردم ایران ندارد و اینک، تنها به زور اسلحه و سرکوب های خونین و هولناک به حکومت خود ادامه می دهد. بنابراین: هر حمله ای که پایگاه ها و ستادهای سرکوب رژیم ایران را بقول شما « اخته» کند، باعث رضایت و شادمانی مردم ایران خواهد بود و به آنان فرصت خواهد داد تا بدون ترس از سرکوب پاسداران رژیم، به خیابان ها ریخته و خود به حیات این رژیم فاشیستی نقطۀ پایان بگذارند.

روشن تر بگویم: دولتمردان آمریکا باید بدانند که مشکل منطقه و جهان، پایگاه های اتمی ایران نیست، بلکه مشکل اساسی، خود رژیم جمهوری اسلامی است که با سوءاستفاده از درآمدهای سرشار نفت،اینک در فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و … ایدئولوژی کینه و نفرت و مرگ منتشر می کند، ایدئولوژی هولناکی که در منطقه و جهان در تدارک«هولوکاست دوم» است.