Thursday 30 June 2011

خبر کوتاه بود

” با کمال تاسف اطلاع یافتیم که
آقای دکتر محمد مصدق سحرگاه امروز پنج شنبه در ساعت 5/4 بامداد 14/12/1345 در سن 87 سالگی در اتاق شماره 62 بیمارستان نجمیه تهران زندگی را بدرود گفت. “
خبری بسیار کوتاه برای مردی بزرگ!!!
سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس در سال 1995 درباره اش منتشر کرد:
خسارتی که وی به انگلستان وارد کرد از خسارتی که هیتلر در جنگ دوم جهانی به انگلستان وارد کرد بیش تر بود، معترف هستیم که انگلستان در برابر مصدق شکستی بی سابقه را متحمل شد.
اولین نفر که با لایحه کاپیتولاسیون در ایران مخالفت کرد.
اولین ایرانی فارق التحصیل در دکتری حقوق..
امتیاز حق شیلات و کشتیرانی در دریای خزر را از شوروی باز پس گرفت.
شخصا در دادگاه لاهه برای احیای حقوق ملت خویش فریاد کشید.
جمال عبدالناصر (رهبر بزرگ و فقید ناسیونالیست عربی-اسلامی مصر) به گفته خویش او را الگوی خود قرار داد و کانال سوئز را برای مصر ملی کرد..
سفیر شوروی در ایران رسما اعلام کرد که دولتش در برابر وی به زانو افتاد.
اولین نفر که با استفاده از علوم روز در دانشگاه به بررسی علمی حقوق اسلامی شیعه پرداخت.
اولین نفر که حقوق شرعی زنان را به طور علمی در دانشگاه مطرح ساخت.
ابرمرد تاریخ ایران، با جان بر کف بودن خویش در راه وطن اجازه نداد که تا سال 1992 امتیاز نفت ایران در انحصار بیگانه باشد.
مجاهدت های کسی که خود را وقف سرزمین و مردم و دین خویش کرد، یگانه طراح بزرگ ملی شدن صنعت نفت ایران، جاوید یاد دکتر محمد مصدق به همین جا ختم نشد،وی خود را وقف ملیت ایرانی و دیانت اسلامی ساخت و لحظه به لحظه افتخار آفرید.
بخشی از بیانات بزرگوار:” من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هرچه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه می کنم “.”
نها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این استکه صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیدم“
” حیات من و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سر فرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آمد هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده ام .عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر نخواهد پائید.
*برای درمان سرطان بینی با وجود اصرار فرزندش که پزشک بود و دوستدارانش راضی به سفر به خارج برای درمان نشد* وگفت پزشکان ما قادرند همه کاری را برای درمانم انجام دهند.
به اختیار خود ملک خودش را بین کشاورزانش تقسیم کرد!
اما
*هنوز هم رفتن بر سر مزارش که نیمه ویرانست، مردم مشکل دارند!*

Tuesday 28 June 2011

بی ارزشی جان و شورش برای نان

دکتر کورش عرفانی
دوم تیر 1390

جامعه ایران به واسطه عملکرد حاکمیت ضد بشری به جایی رسیده است که دیگر ارزش چندانی برای جان انسانی قائل نیست. هر روز هزاران نفر از مردم ایران به طور غیر طبیعی می میرند و مردم به آن خو گرفته اند: تصادف و اعدام و مسمویت و قتل و جنایت و غیره. بی شک اکثریتی که جان انسان را بها نمی دهد برای چیزهای دیگری که شاید به ارزش جان انسان جلوه نمی کنند حاضر به فداکاری نخواهد بود. به همین دلیل یگانه شکل حرکت اعتراضی جمعی می تواند شورش گرسنگان باشد. در آن صورت خشم مردم منفجر خواهد شد. اما شورش کور است و نیاز به هدایتگر دارد. اقلیتی از ایرانیان که می خواهند به ارزش ها پایبند باشند باید مجهز به عنصر آگاهی و سازماندهی از حالا خود را برای هدایت این شورش ها آماده سازند

Monday 27 June 2011

سخنی با اعتصاب کنندگان غذا در زندانهای جمهوری اسلامی

احمد قابل

از این ستمگران و بی وفایان بی عفت و بی شرم و حیا، چشم یاری نمی توان داشت

به نام خداوند رحمان و رحیم عزیزان صحنه آزادیخواهی و انصاف ، تلاشگران ازجان گذشته وفا و عفاف ، یاریگران مردم جوینده کفاف ، سلام بر شما.هیچ می دانید که دل های به طپش افتاده خانواده های عزیز و دوستان دلبسته تان تا چه اندازه نگران شما است؟! من که نه آیة الله ام و نه رئیس و وزیر و وکیل سابق و لاحق، نه شیخ ام و نه سید، و تنها درد آشنایی هستم که اندکی از تلخی هایی که کام تان را تلخ کرده را چشیده و احساس کرده ام، و چند ماه است که از دیوارهای بلند زندان دور مانده ام، گواهی می دهم که گروه بزرگی از ایرانیان از عمق جان نگران شما هستند! از شما عزیزان انتظار می رود که این نگرانی را نیز برطرف کنید، چرا که همه تلاش و کوشش شما در این سالیان، برای رفع نگرانی های سیاسی و اقتصادی و امنیتی این ملت ستمدیده بوده است.شما که می دانید این مردم رنج دیده جز به خدا و به یاران خداجو و انسان و ایران دوستی چون شما، چشم امید ندارند. آنان دیر زمانی است که حاکمانشان را نه به عنوان «خادمان ملت» که به عنوان «اربابانی زورگو» دیده اند که تنها برای «حفظ قدرت نامشروع خویش» تلاش می کنند و در این راه از هر ناشایستی پرهیزنمی کنند. آنان می دانند که از این ستمگران و بی وفایان بی عفت و بی شرم و حیا، چشم یاری نمی توان داشت و انتظار توجه به خواسته های ملت و اندیشیدن به منافع ملی را نمی توان امید برد. پس شما هم میهنان خود را امیدوار کنید و آرزویشان که تندرستی و سربلندی شما است را برآورده سازید.باور کنید که درد و رنج شهادت هاله و هدی، به عنوان «یارانه ی حاکمیت» برای این ماه مردم ستمدیده بس است. ما می بینیم که کرکس ها بر بلندای آسمان میهن می چرخند تا سربلند سربه داری را سرنگون بینند و قهقه ی مستانه سر دهند و پیکر بیجان او را بدزدند و همه را در حسرت و دریغ فرو برند!!به ندای برخاسته از عمق جان دلسوزان این اب و خاک و خانواده های عزیزتان پاسخ دهید و با پایان دادن به اعتصاب غذا، دل های دوستداران تان را شاد و کودتاچیان بی شرم را در حسرت نگه دارید. دوست و دوستدار صمیمی شما

تعمیق یافتن جنگ قدرت در جمهوری اسلامی

کوروش اعتمادی
27 ژوئن 2011

در پی حادتر شدن جنگ قدرت مابین ًرهبر ًی و رئیس جمهور رژیم، شاه مهره های کلیدی مافیای اقتصادی گروه رحیم مشایی ( رئیس دفتر احمدی نژاد) یک به یک به جرم اختلاس های مالی دستگیر شده و روانه زندان شدند . بنظر میرسد حلقه مافیای اقتصادی گروه مشایی در پناه زد و بندهای درون حکومتی در تلاش بوده اند با در اختیار گرفتن مدیریت مؤسسات بزرگ صنعتی و تسلط بر حوزه های بازرگانی و روابط بین المللی، بتدریج عرصه سیاسی و اقتصادی را بر ًرهبر ًی و همدستانش تنگ آورند تا در فرصتی مناسب سکان امور اداره دولت و کشور را در اختیار گیرند. بی شک در این کارزارِ حذف و نزاع اگر گروه مشایی موفّق میشد موقعیت های اقتصادی، تجاری و بخشا ً روابط بین الملل رژیم را حفظ کند، نقش انحصاری مافیای اقتصادی سپاه پاسداران که در قاچاق کالا به کشور دست بالایی را دارد بشدت تضعیف میشد و روحانیت محافطه کار حکومتی تحت رهبری علی خامنه ای به اوج ذلت در عرصه سیاسی دچار میگشتند. بی دلیل هم نبود از همان آغاز فرمانده سپاه پاسداران، جعفری، از ًرهبر ًی میخواست که اجازه دهد مشایی را دستگیر کند تا ًغائله ً خاتمه یابد. حال پس از آشکارتر شدن نیات باند احمدی نژاد-مشایی برای تثبیت موقعیتِ سیاسی خود در حکومت، ًرهبر ً پذیرفت برای ماندگار شدن جمهوری اسلامی با هیبت کنونی اش میبایست فرمان عزل وابستگان باند مشایی و احمدی نژاد از اریکه قدرت را صادر کند.

نخستین فازِ حذف مافیای اقتصادی گروه مشایی با دستگیری منوچهر غروی، مدیرعامل سابق ایران خودرو و تنی چند از مدیرمسئولین اسبق این بنگاه صنعتی آغاز شد. دستگیری و یا اخراج مدیران شرکت سایپا از گردونه چرخ صنایع رژیم فازِ بعدی تنگناهای اقتصادی بر مشایی میباشد، چرا که گفته میشود گروه مدیران شرکت سایپا هم از خویشان و مهره های دست چین شده خود مشایی میباشند. مافیای اقتصادی مشایی علاوه بر در به اختیار گرفتن مراکز صنعتی بزرگ تلاش داشتند تا با قبضه کردن برخی از حوزه های تجارت خارجی موقعیتِ و ً وجه ً احمدی نژاد در عرصه بین المللی را تقویت کنند که این اقدامات در واقع از یک سو جایگاه اقتصادی سپاه پاسداران و نفوذ سیاسی ًرهبر ً در عرصه سیاستهای تجاری و خارجی نظام را سخت بمخاطره میانداخت. از همین رو ًرهبر ً و گروه مشاورین اش تصمیم گرفتند جهت تضعیف بلند پروازهای مافیای اقتصادی مشایی و احمدی نژاد ابتداء مهره کلیدی باند مشایی که تجاربی هم در امور بین الملل و روابط با ایرانیان در خارج از کشور (بنامید لابیهای رژیم در خارج از کشور) را دارا بود، از دایره قدرت حذف کنند. شریف ملک زاده، دبیر شورای عالی ایرانیان در خارج از کشور، پس از چند روز استعفای خود از پست معاونت وزرات امورخارجه، توسط سپاه پاسداران دستگیر شده و راهی زندان میشود. سومین مرحله دور جدید بازداشتها مافیای مشایی با بازداشت علیرضا مقیمی ادامه مییابد که بازداشت نامبرده توسط مجمع قضائی کارمندان دولت صادر میگیرد. علیرضا مقیمی مدیر عامل منطقه آزاد ارس میبود که به جرم اختلاس مالی دستگیر میشود. در همین رابطه گزارش میشود یکی دیگر از منصوبین مشایی، علی اصغر پرهیزکار نیز دستگیر میشود. نامبرده مدیر عامل منطقه آزاد اروند بود که با حمایت مشایی به این مقام منصوب شده بود که تا پیش از ارتقاء به این مقام یک راننده ساده مقامات دولتی بوده و نیز از دوستان نزدیک معاون اجرایی محمود احمدی نژاد، حمید بقایی، محسوب میشود. حذف یاران مشایی از حوزه های اقتصاد، تجارت و بویژه روابط بین المللی همچنان ادمه دارد تا این اواخر که گزارش میشود؛ افشین روغنی معاون اقتصادی و امور بین الملل وزارت صنایع دستگیر شد. افشین روغنی از نزدیکان مشایی است که گفته میشود پس از استعفای محرابیان در وزارت صنایع، مسئولیت هایی بویژه در حوزه بین الملل در وزارت صنایع را عهده دار میشود.افشین روغنی پس از برکناری محرابیان تلاش میکند با ادغام وزرات صنایع در وزارت بازرگانی موقعیت احمدی نژاد- مشایی در عرصه تولیدات صنایع و تجارت خارجی را تقویت کند تا متعاقب آن موقعیت و ًاعتبار ً رئیس جمهور رژیم و معاون نخست او اسفندیار رحیم مشایی را در بازار جهانی و نزد دولتمداران غربی تحکیم بخشد.

با توجّه به حذفِ دور اخیر مسئولین امور اقتصادی، تجاری و روابط بین المللِ دولت احمدی نژاد بفرمان ًرهبر ً و تحت فشار دستگاههای امنیتی و نظامی رژیم، مشاهده میشود فاز نخست کشمکش قدرت مابین باند احمدی نژاد-مشایی با باند ًرهبرًی پیشتر جنبه های اقتصادی دارد که پیش از هر چیز این اقدامات موجب انسداد سکوی پرواز رئیس جمهور رژیم برای رسیدن به قله های صدارت در ساختار نظام شد. از سویی دیگر به خاک ذلت کشانید رئیس جمهور آنهم بدین شکل، موجب فروپاشی ً اعتبارً او و رئیس دفترش در نزد افکار بین المللی شد که از سویی یکبار دیگر پس از اینهمه فعل و انفعالات سیاسی، قدر قدرتی ًرهبر ً و سپاهیان او به رخ جهانیان کشیده شد. شکی نیست نقش سپاه در حذف مافیای اقتصادی مشایی در حکومت برجسته و مشهود است، چرا که مهره های برکنار شده حلقه مشایی همگی در تولید، تجارت و روابط خارجی حکومت دستی توانمند یافته بودند، بنوعی که آنها قادر بودند در آینده موقعیت سپاه پاسداران در عرصه تجارت خارجی که عمدتاً به انحصار قاچاق کالا به کشور محدود است، مانع شوند. به گمانی حذف تدریجی مافیای اقتصادی احمدی نژاد-مشایی در حاکمیت مقدمه فروپاشی ًاعتبار ً احمدی نژاد و تضعیف موقعیت سیاسی او در ساختار سیاسی نظام شد که برخی میاندیشند در صورت تشدید حملات باند ًرهبر ًی برعلیه او، رئیس جمهور رژیم مجبور خواهد شد تا با سرافکندگی تن به استعفای دهد که بخشا ً این امر بعید بنظر میرسد. چرا که محمود احمدی نژاد خوب میداند در مقام رئیس جمهوری رژیم اسلامی باقی ماندن نوعی مصونیت سیاسی برای او و نزدیکشان بهمراه خواهد داشت. تصور نمیرود که ًرهبری ً هم خود پیشقدم حذف احمدی نژاد از گردونه قدرت شود، چرا که برکناری احمدی نژاد از مقام رئیس جمهوری نظام توسط او موجب تضعیف هرچه بیشتر و فروپاشی ًوجه ً نظام در عرصه داخلی و خارجی میشود. همانگونه که برخی از ً اصولگرایان ً مخالف دولت هم اعلام کرده اند؛ دولت احمدی نژاد میبایست دوسال باقی مانده از عمر سیاسی خود را بطور طبیعی طی کند تا بحرانهای داخلی حکومت پیش از این فزونی نگیرد، بویژه در شرایطِ کنونی که بحران سرتا سر خاورمیانه را در برگرفته است. و میدانیم جمهوری اسلامی در وادی این بحران عمیق و گسترده پیش از هر زمانی دیگر شکننده تر بنظر میاید، چرا که تنها دولت حامی سیاست ترور و آشوب آفرینی جمهوری اسلامی در منطقه، سوریه، در آستانه فروپاشی است. امّا یقینا ً احمدی نژاد با توجّه به شرایط مشقت باری که برای او در ساختار نظام پدید آورده اند، رئیس جمهور حکومت باقی خواهد ماند، امّا رئیس جمهوری بی اختیار و بی کفایت، تحت امر ًرهبر ً که میبایست از این لحظه به بعد از هر اقدام خودسرانه برای به چالش کشانیدن قدرت ًرهبری ً پرهیز کند.

Saturday 25 June 2011

بازداشت اعضای حزب پان ایرانیست

هرانا؛ حجت کلاشی به همراه هشت فعال سیاسی بازداشت شد/
جمعه 03 تیر 1390 ساعت 19:43 |

خبرگزاری هرانا –پس از تهدید تلفنی تنی از اعضای شاخه جوانان حزب پان ایرانیست در خوزستان، ۹ تن از اعضای این حزب توسط نیروهای امنیتی که مسلح به سلاح گرم بودند بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران روز چهارشنبه یکم تیرماه جاری ماموران وزارت اطلاعات خوزستان طی تماس با دوتن از فعالین حزب پان ایرانیست در این استان به تهدید آن‌ها پرداختند.
زاهد خلفی مسوول تشکیلات حزب مذکور در ماهشهر و سربندر و اوژَن اکبری از اعضای حزب در اهواز به وسیله تماس تلفنی شدیدا تهدید گردیدند که از برگزاری نشست‌های سازمان جوانان در اهواز خودداری کنند در غیر اینصورت با وارد شدن به محل جلسه اقدام به بازداشت همه حاضرین خواهند کرد.
متعاقب این تهدید امروز جمعه جلسه ماهانه با حضور حجت کلاشی مسوول سازمان جوانان برگزار گردید که علیرغم پایان یافتن آن تاکنون خبری از هیچکدام از شرکت کنندگان از جمله حجت کلاشی، اوژن اکبری، میلاد دهقان، فرهاد باغبانی، زاهد خلفی، امین کریمی و سه تن دیگر از حاضرین در جلسه در دست نیست.
یک منبع مطلع به گزارشگر هرانا گفت که حداقل ۹ نفر در این جلسه بازداشت شدند.
شایان ذکر است سه تن از بازداشت شدگان آقایان حجت کلاشی، میلاددهقان و فرهاد باغبانی که به جرم عضویت در حزب پان ایرانیست و تبلیغ علیه نظام بازداشت شده بودند هم اکنون به قید وثیقه آزاد و در انتظار صدور رای دادگاه انقلاب اهواز هستند. آقای زاهد خلفی نیز در سالهای گذشته در محیط کار زیر فشار بوده و بار‌ها به اداره اطلاعات خوزستان احضار و بازجویی شده‌اند.

Friday 24 June 2011

راکتور اتمی بوشهر بعد از مرگ کارشناسان

۱۳۹۰/۰۴/۰۳
رضا تقی زاده (تحلیلگر سیاسی)

حادثه هوايی منجر به کشته شدن دست کم پنج کارشناس روسی متخصص در طراحی و راه اندازی راکتور های اتمی، ميتواند ورود به مرحله نهايی توليد، اعمال مديريت دوساله پيمان کاران روسی و همچنين زمان آغاز اداره مستقل راکتور بوشهر توسط کارکنان ايرانی را با تاخير روبرو سازد. سه تن از کارشناسان روسی جان باخته در حادثه هوايی اخير، بعد از دو ماه اقامت در بوشهر اخيرا به کشور خود باز گشته بودند.
شرکت او-ک-بی گيدروپرس، که کارشناسان به قتل رسيده در حادثه هوايی ۲۰ ژوئن را در استخدام خود داشت يکی از پيمانکاران اصلی موسسه دولتی روس اتمی استروی اکسپورت، طرف قرار داد ايران در طراحی، ساخت و راه اندازی راکتور بوشهر است.
موسسه ياد شده بجز بوشهر در طراحی و ساخت ۴ راکتور اتمی ديگر نيز ( منجمله در چين و هند ) مشارکت دارد. از اين لحاظ از دست رفتن کارشناسان ياد شده ميتواند صنايع اتمی روسيه را با مشکلاتی جدی روبرو سازد.
تخصص سه تن از کارشناسان روسی کشته شده در حادثه پرواز از مسکو به پتروزانودسک ( شمال روسيه ) ؛ سرگئی ريژوف، گنادی بانوئيک و نيکولائی ترونوف، راه اندازی و اداره تاسيسات اتمی در شرايط اضطراری بود.

حضور در ايران
هر سه متخصص ياد شده که جان خود را در پرواز هواپيمايی روسی تی-يو-۱۳۴ از دست دادند در فاصله ماه مارس و آوريل در ايران بسر ميبردند. تصميم به خارج ساختن ميله های سوخت اتمی از کوره اصلی راکتور بوشهر بنا به توصيه افراد ياد شده اتخاذ شد.
بار گذاری مجدد سوخت اتمی به راکتور بوشهر نيز بعد از اعلام چراغ سبز توسط متخصصين مزبور صورت گرفت. يکی از زمينه های تخصصی افراد ياد شده مقاوم سازی راکتور های اتمی در برابر زمين لرزه بود.
يکی از دلايل انتخاب شرکت پيمانکاری ياد شده برای تکميل و راه اندازی راکتور بوشهر، تخصص آن در استفاده از تکنولوژی تازه در طراحی و راه اندازی تاسيسات موجود اتمی بود.
راکتور اتمی بوشهر آميزه ای است از طراحی و کاربرد ماشين آلات آلمانی ( زيمنس ) و طراحی تکميلی روسی و قطعات و تجهيزات ساخت کره جنوبی.

نگرانی های حفاظتی
بعد از هجوم کرم سايبری استاکس نت، که گفته شد موجب اختلال جدی در عملکرد راکتور بوشهر شده بود، کوره اصلی راکتور بمنظور پيشگيری از ذوب شدن ميله های سوختی و جلوگيری از نشت احتمالی اتمی خاموش شد.
چند هفته بعد نماينده روسيه در سازمان ناتو ضمن اشاره مستقيم به ارسال کرم سايبری استاکس نت هشدار داد که تکرار چنين حملاتی ميتواند به تکرار فاجعه اتمی چرنوبيل بيانجامد
عربستان سعودی بعد از طرح هشدار روسيه پيرامون احتمال تکرار فاجعه چرنوبيل در بوشهر، راکتور اتمی ايران را با وضعيت پيش آمده در فوکوشيمای ژاپن مقايسه کرد و نسبت به احتمال تکرار آن در ايران اعلام خطر کرد.
دولت کويت نيز پيشتر در مورد احتمال وقوع حادثه در راکتور بوشهر و ضايعات زيست محيطی در منطقه جداگانه اعلام خطر کرده بود.
علاوه بر از کشور های منطقه، موسسه تحقيقات استراتژيکی لندن نيز با انتشار جزوه مستقلی پيرامون نيازهای حفاظتی مرتبط با نيرو گاه اتمی بوشهر توصيه کرده بود که با در نظر گرفتن و اعمال اقدامات حفاظتی تازه، ضريب امنيت نيروگاه بوشهر افزايش يابد- توصيه ای که پاره ای از کشورهای دارای نيروگاه اتمی ( منجمله آلمان ) بعد از بروز حادثه در چهار نيروگاه اتمی واقع در فوکوشيما قويا مورد توجه قرار دادند.

تعطيل موقت نيروگاه
سه کارشناس کشته شده روسی که مديران اصلی بخش طراحی و حفاظت شرکت او-ک-بی گيدروپرس ( پيمانکار اصلی بوشهر ) بشمار ميرفتند، علی رغم عدم تمايل ايران برای تحمل يک تاخير تازه در راه اندازی نيروگاه بوشهر ماه فوريه و مارس سال جاری را در بوشهر بسر برده و پس از بررسی وضعيت ناشی از نفوذ استاکس نت در نيروگاه تصميم به توقف کار در آن گرفتند.
در وضعيت کنونی که راکتور بوشهر در مراحل نهايی راه اندازی است، فقدان پنج کارشناس از دست رفته، بخصوص سه متخصص ارشد دست درکار در آن ميتواند پيمانکاران روسی را برای جانشينی آنها با دشواری های جدی روبرو سازد.
با توجه به مفاد قرار داد ايران با روسيه و تعهد اداره دوساله نيروگاه اتمی بوشهر توسط متخصصين روسی، و همزمان، تربيت کارکنان ايرانی برای بدست گرفتن مستقل مسئوليت اداره آن، کشته شدن متخصصين موسسه اتمی پيمانکار بوشهر ميتواند به بروز تاخير تازه در هر دو زمينه راه اندازی کامل و همچنين زمان آغاز اداره آن توسط کادر های ايرانی بيانجامد.
مقامات اتمی و سياسی ايران با وجود مطلع شدن از حادثه، تاکنون از ابراز نظر پيرامون تاثير آن بر روند تکميل و راه اندازی نيروگاه بوشهر خودداری ورزيده اند. سايت اينترنتی شرکت او-ک-بی گيدروپرس بعد از بروز حادثه هوايی اخير با نوار سياهی به نشانه سوگواری تزئين شده است

Wednesday 22 June 2011

تسلیت

دوستان و هم اندیشان گرامی جبهۀ ملی ایران- واشنگتن

با اندوه بسیار بدین وسیله در گذشت مهندس فریبرز شادمان، خواهر زادۀ، دکتر حسن بوشهری
دوست گرانمایه مان را به آگاهی می رساند. مراسم یاد بود آن شادروان روز شنبه 25 ژوئن از ساعت چهار بعد از ظهر در فالز چرچ ویرجینیا برگذار خواهد شد

جبهه ملی ایران در خارج کشور

مقاله از اقای علی ضرابی

عقده های برخواسته از حکومت جمهوری اسلامی

در این چند روز جنایاتی در کشورما رخ داده که تاکنون در کشور ما ویا هیچ کشوری رخ نداده است. وبه نظرم شما هم نشنیده باشید که عده ای در روز روشن ویا شب تاریک به خانه و کاشانه مردم بریزند و با زور و عنف عمل غیرانسانی و غیرحیوانی جنسی با بانوان آن خانه انجام دهند. البته این چنین اخباری ساختگی به نظرمیرسید ولی من امروز شرح آنرا از زبان دادستان جمهوری اسلامی شنیدم؟ داستان گلستان خود اعلام کرد که متأسفانه عده ای روزگذشته به منزل بانوئی هجوم برده و همه آنها به عنف به آن خانم تجاوزکرده اند ومن دستور پیگیری و پرونده دستگیری مجرمین را دادم. امیدوارم هرچه زودتر مجرمین را گرفته وسزای عمل غیرانسانی آنها داده شود. خبرگیج کننده است و عجیب اینکه در محل دیگری در اطراف کاشمر در روز روشن عده ای از دیوار منزلی که صاحبخانه و میهمان زن ومرد او در آنجا حضور داشته اند وارد شده و زنان را از مردان جدا نموده و بانوان را مورد تجاوزجنسی قرار داده اند. چنین اخباری حیرت انگیز و غیرقابل قبول است ولی متأسفانه حقیقت دارد کمی فکرکنید این بانوان نگون بخت پس از این جنایت درچه حالی میتوانند باشند. بطور قطع همه آنها مرگ را درچنین وضعیتی آرزو دارند این بانوان و همسران و برادران و کسان آنها پس از این واقعه وحشتناک درچه وضعی می توانند باشند؟
منشأ این گونه جنایات کجاست؟ از نظر نگارنده خیلی راحت می توان گفت اعمال و کردارو قوانینی که منطبق با عرف امروز به هیچ وجه منطقی نیست. منشأ چنین جنایاتی می تواند باشد. زمانیکه پسران را که پیراهن آستین کوتاه بپوشند ویا موی سر خود را بطوری که دلشان می خواهد آرایش کنند ویا دختران و بانوانی را که صورت خود را آرایش نرمی نموده اند ویا موی سر آنها از زیر روسری کمی بیرون آمده باید شلاق بخورند و حتک حیثیت آبروی آنها بشود. تاچه حد می تواند برای جوانان عقده ساز باشد آیا یورش به منزل مردم و دست درازی وحتک حرمت ناموس مردم از این عقده ها ناشی نیست؟ چرا چنین اتفاقی در کشورهای اروپایی و حتی در کشورهای مسلمان که زنان آزادی بیشتری دارند و لااقل پلیس و قانون به پوشش آنها کاری ندارد این اتفاقات غیرانسانی رخ نمی دهد.
قوانین ودستورات و فشار غیرانسانی به هر ملتی موجب طغیان ملت ها را فراهم می کند و بدبختانه همه این نارسایی ها از بغض و عقده هایی می باشد که حاکمان خود فریب داده گرفتارآن هستند و دستآورد آنهم بطورقطع زوال آنها خواهد بود.

Tuesday 21 June 2011

مقاله ازداود هرمیداس باوند

ترکیه؛ یک پیروزی، چند نگاه - داود هرمیداس باوند

پیروزی حزب عدالت و توسعه در انتخابات پارلمانی هفته گذشته ترکیه را می‌توان از زوایای مختلفی ارزیابی کرد. اگرچه نگاهی مختصر به عمده این جوانب، نشان از موفقیت این حزب در پیشبرد و توسعه دموکراتیک سیاسی و اقتصادی این کشور دارد.

در نگاه نخست، ترکیه همواره از شکافی که میان بافت اجتماعی شرق این کشور (آناتولی) و قسمت اروپایی‌نشین آن وجود داشته رنج برده است. چه بخش شرقی آن، جامعه سنتی و مذهبی به‌شمار می‌رود و بخش غربی آن نیز با ارزش‌های غربی آشنایی قدیمی داشته لذا تصور می‌شد که این شکاف در لایه اجتماعی سبب‌ساز یک تنش بزرگ اجتماعی شود. با این وجود، دولتمداری حزب عدالت و توسعه و استمرار آن به نوعی به تعدیل این شکاف و کنترل آن منجر شده است. این نوع مدیریت چنین بحران بالقوه‌یی در پایان مفید به حال ثبات ترکیه تمام شده است.

از طرف دیگر اگرچه اقبال عمومی به حزب رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۰۳ مصادف شد با وضع وخیم اقتصادی ترکیه اما این حزب از این آزمون نیز سربلند بیرون آمد.
رهیافت‌های سیاسی ترکیه نیز پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۳ به این سو دستخوش تغییر و تحولات شگرفی شده است. از یک سو فضای سیاسی داخلی ترکیه به نسبت گذشته در واکنش به نیروهای سیاسی اقلیت معتدل شده است و هم اینک اعضای سابق پ.‌ک.‌ک می‌توانند به راحتی بخت خود را برای ورود به پارلمان و تصدی دیگر سمت‌های سیاسی این کشور به آزمون گذارند.
اردوغان طی تقریبا ۹ سال نخست‌وزیری خود، سرمایه‌گذاری قابل توجهی در منطقه کردنشین دیار بکر داشته و همین سبب‌ساز تعدیل تنش‌های قومی‌ که سابقا آنتاگونیستی پنداشته می‌شد شده است. به همین دلیل هم‌اکنون نه تنها منطقه دیار بکر با رونق اقتصادی غیر قابل مقایسه‌یی نسبت به گذشته برخوردار است که امکان فعالیت سیاسی مسالمت‌آمیز پ. ‌ک. ‌ک، این امید را برای ترکیه به همراه دارد که بتوانند ستیزهای قومیتی می‌ان‌ کرد‌ها و ترک‌ها را به حداقل رساند. اردوغان و اعضای حزب او امیدوارند در ادامه سیاست‌های موفقیت‌آمیز سابق خود، با برداشتن گام‌هایی رسا در زمینه حل مساله کرد‌ها روزی شاهد اتمام این مناقشه بغرنج باشند.
از سوی دیگر، ترکیه به مدد دیپلماسی موفقی که از خود عرضه داشته توانسته به نوعی نقش شیخوخیت قابل‌توجهی از خود در منطقه خاورمیانه به منصه ظهور رساند. اینک، این کشور نه تنها یک پای ثابت در مذاکره و می‌انجیگری برای حل مسائل و مناقشات خاورمیانه به حساب می‌آید که سعی می‌کند این نقش را نیز با سعه صدری که لازمه حل معضلات خاورمیانه است همراه کند.
ترکیه در وقایع اخیر این منطقه، موسوم به بهار عربی از انقلاب‌های مردمی شدیدا حمایت کرده است و به دولت‌های منطقه توصیه کرده تا خواسته‌های مردمی را تمام و کمال جامه عمل بپوشانند. به این واسطه برخلاف ادعای مخالفان حزب عدالت و توسعه، حمایت ترکیه از وقایع سوریه و اجازه برای ورود پناهجویان این کشور به خاک آنکارا و سپس پذیرایی قابل‌توجه از آن‌ها نه تنها ژستی سیاسی برای پیروزی در انتخابات پارلمانی نبوده است که از نیت این حزب برای توسعه دموکراتیک خاورمیانه خبر می‌دهد.
از طرفی اردوغان کوشیده تا بتواند راه‌حلی برای رفع منازعه کهنه میان ارمنستان و آنکارا بیابد. این موضوع از آن جهت که رابطه متقابل آنکارا و ایروان را برای سال‌های متمادی تیره و تار کرده از اهمیت شایان توجهی برخوردار است. خاصه آنکه برقراری این رابطه می‌تواند به برقراری و سپس ارتقای مناسبات اقتصادی هر دو کشور که در موقعیت استراتژیکی نیز قرار دارند بینجامد. سرمایه‌گذاری در منطقه قفقاز و چه بسا پرداخت غرامت نسبی به ترکیه بابت وقایع مربوط میان دولت عثمانی و ارمنی‌تبار‌ها از ره‌یافت‌های اردوغان برای بهبود روابط میان این دو کشور به‌شمار می‌رود.
تمام این موفقیت‌ها باعث شده که ترکیه امروز با کسب اعتماد به نفسی واقعی برخلاف دوره‌های قبل، تلاش کمتری برای پیوستن به اتحادیه اروپا از خود نشان دهد. حزب عدالت و توسعه واقف است که موفقیت‌های پرشمار ترکیه چه در عرصه اقتصادی و چه در عرصه سیاسی سبب می‌شود که در آینده‌یی نزدیک، اتحادیه اروپا خود برای دعوت از این کشور برای فعالیت در قالب این اتحادیه پیش‌قدم شود.
با این وجود، باید عدم موفقیت این حزب در کسب دو‌سوم کرسی‌های پارلمان را به فال نیک گرفت. چه از آنجا که وجود احزاب گوناگون و متکثر در اجتماع و نهادهای تصمیم‌گیر لازمه تداوم دموکراسی است، لذا پیروزی کامل حزب عدالت و توسعه می‌توانست در برهه‌یی از زمان خدشه‌یی بر روند دموکراتیک این کشور وارد آورد.
در مجموع به نظر می‌رسد که برخلاف ادعاهای مخالفان اردوغان، پیروزی سوم حزب متبوع او نردبانی برای رسیدن به اسلامیزه کردن فضای سیاسی- اجتماعی ترکیه نخواهد بود. طی این سال‌ها نه تنها این حزب تلاشی برای اتخاذ سیاست‌های تحمیلی برای اسلامی کردن ترکیه از خود نشان نداده است که ظاهرا این حزب اسلامگرا با درک ضرورت فضای ترکیه و انطباق خود با منطق مبنی بر احترام به دموکراسی، چندگرایی و حقوق بشر راه توسعه و پیشرفت ترکیه را به خوبی در حال پیمودن است

نامه سرگشاده جناب اقای ادیب برومند

درپاسخ نامه سرگشاده

درتاریخ 20 /3 /90 نامه ی سرگشاده ای بادرج نام سیزده نفر از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران خطاب به این جانب در یکی از رسانه های اینتر نتی انتشار یافته است ، بدون این که قبلا این نامه را به مرجع مورد نظر ارسال نموده باشند .
این جانب طرح کردن نظرات درون سازمانی را در رسانه های عمومی جایز ندانسته ، این گونه حرکات را برخلاف موازین تشکیلاتی ودر جهت صدمه زدن به شئون سازمان میدانم . ولی چون از طرف تنی چند به این کار مبادرت شده است من هم ناگزیر به پاسخگوئی با همین روش هستم . درمورد این نامه سرگشاده در گفتگو با پاره ای افراد که نامشان در زیر آن آورده شده است آشکار گردید که ازاین نامه و درج اسم خود درزیر آن بی اطلاع هستند . اصولا اینگونه تشبثات وسوء استفاده از امضای افراد درزیر چنین نامه هائی در شان یک عضو شورای مرکزی که پیشگام این کارهاست نخواهد بود . افزون بر این آقای مهندس امیرانتظام به علت محظوراتی که دارند هیچگاه در جلسات شورا شرکت نمی کنند وتنها به عنوان مشاور در کنار جبهه ملی هستند نه درمتن موضوع مطروح وغیر مشورتی که اینجا از امضای ایشان سوء استفاده شده است .
اینک به عنوان توضیح به خوانندگان نامه وپاسخ به نویسندگان آن به آگاهی می رسانم که در جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران که برطبق اساسنامه درهمه حال تا تشکیل کنگره جانشین آن میباشد در تاریخ 19 / 1 /89 مصوب گردید که هفت نفر از اعضای شورا که به علت بیماری یا کهولت یا مسافرت مجاز به خارج ، درجلسات شورا شرکت نمی کنند از محاسبه ی نصاب رای شورا خارج شوند وبه احترام سوابقشان نام آنان فقط در آگهی ها درلیست شورا باقی بماند وبا این ترتیب به حکایت صورت جلسه نفرات نصاب شورا به 27 نفر تصویب شده که پس از درگذشت روانشاد حسین راضی این عده 26 نفر گردیدند. وباحضور 17 نفربرای اتخاذ هرگونه تصمیمی اکثریت دوسوم حاصل است واین اکثریت می تواند به وظایف خود در اجرای اساسنامه به ویژه اجرای اصل شانزدهم دائر بر تقویت کردن شورا بوسیله ی گزینش اعضای صلاحیت دار سازمان های جبهه ملی اقدام نماید . بسی مایه ی تاسف است که در نامه خود اعضای رای دهنده را 33 نفرقلمداد نموده وذکر کرده اید که با حضور نیافتن خود جلسه ی شورا را فاقد حد نصاب لازم برای رای گیری می دانید در حالیکه شورای مرکزی جبهه ملی برای هرگونه مذاکره و درنهایت ، اجرای رای وتصمیم با اکثریت 17 نفر آمادگی دارد ، عدم حضور شما درآن چه توجیهی جز جلوگیری و ممانعت از تقویت و انسجام جبهه ملی می تواند داشته باشد ؟ مگر اینکه اقلیتی برآن باشدکه از نظر اکثریت عدول نموده ، نظرات خودرا براکثریت تحمیل کند که این کاملا برخلاف دموکراسی در جبهه ای است که 62 سال برای تحقق آن مجاهده کرده است .
درپایان متذکر میشوم که هیچکس مخالف با تشکیل پلنوم صحیح و آبرومند وغیرقابل دستبرد برای اعضای شورای مرکزی نیست . مخالفت شورا بارای گیری غیر حضوری ومکاتبه ای که دارای عیب های فراوان است (بدون رعایت توالی فاسد واعمال نظرات کارشناسانه ) به دلیل مخالفت شدید سازمان ها و نهادهای جبهه ملی بوده است .
رئیس شورای مرکزی وهیئت رهبری جبهه ملی ایران
ادیب برومند
30 /3 / 1390

تجاوز دستجمعی به زنان در جمهوری اسلامی

این‌بار، تعرض گروهی به پزشك مجرد در گلستان/ متعرضان دستگیر شدند

قضیه از این قرار بوده كه پزشك جوان، مجرد و متعهدی كه به انگیزه خدمت به مردم محروم در یكی از روستای گلستان در امر پزشك خانواده خدمت می كرد از سوی چهار نفر مورد تعرض قرار می گیرد. …مسئولان دادگستری گلستان از بازگشایی پرونده آزار و اذیت دو دختر كه یكی از آنها به قتل رسیده در شعبات مختلف دادگستری این استان خبر دادند.
مسئولان قضایی گلستان در نشست مطبوعاتی با اهالی رسانه به مناسبت هفته قوه قضاییه، پرده از جنایاتی برداشتند كه علیه یك پزشك زن و یك دختر در یك منطقه روستایی و یكی از شهرهای استان رخ داده است.
قضیه از این قرار بوده كه پزشك جوان، مجرد و متعهدی كه به انگیزه خدمت به مردم محروم در یكی از روستای گلستان در امر پزشك خانواده خدمت می كرد از سوی چهار نفر مورد تعرض قرار می گیرد.
افراد به بهانه دریافت خدمات درمانی به این پزشك مراجعه و وی را مورد اذیت و آزار قرار می دهند.
همچنین مسئولان قضایی گلستان از پرونده قتل دختری جوان در یكی از شهرستانهای استان خبر دادند.
این حادثه كه موجی از تاثر و اندوه را بین مردم مذهبی استان گلستان ایجاد كرده است، از این قرار بوده كه دو نفر، دختری را در یكی از شهرهای گلستان می ربایند و پس از آزار و اذیت در جنگلهای منطقه به قتل می رسانند.
دادستان مركز گلستان با اشاره به جزئیات دو حادثه فجیع گفت: پزشك خانواده و شاكی پرونده ابتدا قضیه را سرقت معرفی می كند و سپس پرده از ظلمی كه در حقش روا شده است بر می دارد.
عباس پوریانی گفت: پرونده این افراد در شعبه سوم كیفری استان در حال رسیدگی است كه پس از قطعیت اتهام و تكمیل مستندات احكام اعدام اجرا خواهد شد.
دادستان مركز استان گلستان تاكید كرد: به زودی شاهد اجرای حكم افراد خاطی و متجاوزین به عنف در استان خواهیم بود.
وی افزود: پرونده افراد خاطی مربوط به پزشك خانواده مستقر در خانه بهداشت یكی از روستاهای استان در شعبه سوم كیفری استان در حال رسیدگی است .
پوریانی تصریح كرد: متهمان پرونده تجاوز و قتل دختر دیگر نیز به سرعت و در كوتاهترین زمان ممكن شناسایی و دستگیر شدند.
وی تاكید كرد: مراحل این دو پرونده به صورت ویژه و خارج از نوبت در حال پیگیری است.
وی گفت: دادستانی نسبت به امور استان نظارت عام دارد و تاكنون موارد متعددی را راسا به عهده گرفته است كه پیش از اطلاع مردم اقدام به انجام خدمات در دستگاه قضایی كوده است.
پوریانی ادامه داد: دستگاه قضایی نسبت به جرائمی از قبیل تجاوز به عنف حساسیت ویژه ای دارد و در همین بخش خواستار اقدامات اساسی در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در جامعه است.

وی اذعان داشت: شرایط خاصی در برخی از پرونده ها موجود است كه نیاز به ریشه یابی عوامل دخیل در آن و به ویژه مشكلات جوانان در این باره هستیم.
رئیس كل دادگستری گلستان نیز با اشاره به حوادثی كه در خمینی شهر اصفهان رخ داد گفت: در بعضی جنایات عامل اصلی خود قربانی است.
احمد فاضلیان افزود: برای جنایات برای دو دختر در استان دادگاه ویژه تشكیل و رسیدگی فوق العاده انجام شده است.
وی ادامه داد: جامعه به این دلیل به این شكل افتاده كه بعضی دستگاههای اجرایی وظایف خود را به خوبی انجام نمی دهند.
وی تاكید كرد: ما مجری قانون هستیم اما افراط و تفریط های ماموران قانون را نیز قبول نداریم.

Monday 20 June 2011

اظهار نظر 6 نفر از وکیلان زندانیان سیاسی در رابطه با اعتصاب غذا

در پی گذشت سه روز از اعتصاب غذای گروهی از زندانيان سياسی در اعتراض به درگذشت هاله سحابی و هدی صابر؛ شش وکيل دادگستری طی بيانيه‌ای از زندانيان اعتصاب کننده خواستند به اعتصاب خود پايان دهند. متن اين بيانيه از اين قرار است:
بسمه تعالی
مطلع شدیم که تعدادی از زندانیان مستقر در زندان اوین جهت تحقق خواسته هایشان دست به اعتصاب غذا زده اند. از آنجا که اعتقاد داریم توسل به اعتصاب غذا روشی است که با موازین دینی و شرعی و هم موازین حقوق بشری مباینت دارد و این حقیقتی است که همه موکلین دربند ما که به این امر متوسل شده اند خود بر آن واقف بوده اند و نیز می دانیم که زندانی زمانی دست به اعتصاب غذا می زند که از سایر اقدامات قانونی مایوس شده باشد، بدین وسیله از همه این عزیزان که ایمان داریم پایبند به دین و شریعت و موازین حقوق بشری هستند تقاضا داریم به علت مباینت صریح این اقدام با موازین فوق به اعتصاب غذای خود که می تواند نتایج زیان بار و غیر قابل جبرانی داشته باشد پایان دهند.

تعدادی از وکلای دادگستری:
فریده غیرت
عبدالفتاح سلطانی
صالح نیکبخت
سید محمود علیزاده طباطبایی
محمد علی دادخواه
محمد رضا فقیهی

بخشی جالب از مصاحبه با اقای بنی صدر و مساله احمدی نژاد

اقای بنی صدر : سی سال از وقتی که شما توسط آیت الله خمینی از سمت ریاست جمهوری ایران "عزل" شدید می گذرد. اکنون که بعد از سی سال به آن واقعه و آن دوره نگاه می کنید، جمع بندی شما چیست؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه چیزی باعث شد که آقای خمینی به تدریج از حمایت شما دست بردارد و چرا این انتخاب را کرد؟

آقای خمینی حمایتی نمی کرد که دست بردارد. از وقتی که من به ریاست جمهوری انتخاب شدم، آنطور که آقای هاشمی رفسنجانی درست بعد از کودتای خرداد ۶۰ در نماز جمعه گفت و در کتاب "عبور از بحران" آورده است، آقای خمینی به آن آقایان گفته بود که شما بروید و سعی کنید که مجلس را در اختیار بگیرید، اجازه تقلب داده بود در انتخابات مجلس. این جریان ادامه داشت تا در خرداد ۶۰ شد کودتا.
اما اینکه چگونه می بینم؛ دو نوع امور داریم، یک نوع اموری هستند که استمرار دارند، یک نوع اموری هستند که واقع می شوند و دنباله ندارند. مسئله ای که بین من و آقای خمینی، یا در واقع بین دو دیدگاه به وجود آمد، تا امروز ادامه دارد. دو خط است، یکی می گوید ولایت فقیه و بعد هم مدعی شد ولایت مطلقه، یکی می گوید حاکمیت یا ولایت جمهور مردم. بعد از من هم با اینکه انتخابات آزاد نبود، هر کسی که از حاکمیت و رأی مردم نمایندگی می کرد با رأی رهبر مقابل می شد؛ چه آقای خامنه ای با آقای خمینی، چه آقای هاشمی بود با آقای خامنه ای، چه آقای خاتمی بود با آقای خامنه ای و چه حالا که آقای احمدی نژاد است با آقای خامنه ای.
این امر مستمری است که تا امروز ادامه دارد و قبل از آن هم وجود داشته است. دعوای مصدق و شاه هم سر همین بود، مشروطیت هم برای همین بود. پس دعوای اصلی این بود. ولایت فقیه در پیش نویس قانون اساسی نبود، در مجلس خبرگان "نظارت فقیه" تصویب شد با مقداری اختیار که اختیار اجرایی نبود و تنها نصب چند مقام بود. اما آقای خمینی بر خلاف قانون اساسی [ولایت فقیه را] اعمال می کرد. تا زمانی که کودتا انجام شد، یعنی در خرداد شصت، ایشان در ۷۵ نوبت قانون اساسی را نقض کرده بود. بعد که نقض قانون اساسی را ادامه داد، همین مجلس خود ساخته هم فریادش به هوا رفت که آقا از قانون اساسی چیزی نماند. آقای خمینی به آنها نوشت که جنگ بوده است و به قانون اساسی عمل نشده و از این به بعد خواهد شد، اما از آن به بعد هم نکرد تا از دنیا رفت.
اصل دعوا این بود، اما چند امر مهم را هم همراه داشت. یکی مسئله رابطه با خارج یا اصل استقلال که از دید من با گروگانگیری نقض شد، چون با گروگانگیری آمریکا شد محور سیاست داخلی و خارجی و تا امروز هم همینطور است: محور سیاست داخلی و خارجی ایران آمریکا است، ممکن نیست امروز در ایران یک لیوان آب بدون اجازه رهبر سر بکشید و متهم نشوید که به دستور آمریکا دارید این آب را سر می کشید.
مسئله دیگر مسئله انسان و منزلت و حقوق انسان بود که هر روز به آن تجاوز می شد. یک بار اداره اطلاعات ارتش گزارش کرد که در طول هفته ۱۲۰۰ برخورد مسلحانه اتفاق افتاده است که عامل آن هم افراد سپاه و اینها بودند. نظریه آنها این بود که اگر مسئله را به مسئله نظامی تبدیل کنند، برد با آنها خواهد شد و عملا هم اینطور شد و الآن حاکمیت در اختیار آنها است.
مسئله سوم مسئله اقتصاد کشور و امنیت و منزلتی بود که فعالیت اقتصادی لازم داشت. کوشش هایی شد که این اقتصاد تولید محور بشود و این با استبداد جور نبود. این بود که آقای خمینی خیلی راحت در مقام تشویق از ما دو جمله مهم گفت، یکی گفت "اقتصاد مال خر است" و یکی هم گفت که "بنی صدر می خواهد ایران را فرانسه و سوئیس بکند در حالی که مردم برای اسلام انقلاب کردند".
ماجرای دیگر بر می گردد به کثرت گرایی و وجود احزاب و گروه ها. انقلاب شده بود که اینها آزاد باشند اما آقای خمینی از من چه خواست؟ کرمانشاه که بودم، درست قبل از اینکه او شب هنگام به قول خودش مرا "عزل" بکند- بر خلاف قانون اساسی، چون نصبی نکرده بود که عزلی بکند- پیغام فرستاده بود که شما هشت گروه سیاسی را محکوم کنید. خب رئیس جمهور طبق همان قانون اساسی مجلس خبرگان هم مجری قانون اساسی بود که از جمله اصول آن حقوق انسان و حقوق گروه های سیاسی و آزادی بیان و تشکل بود. چگونه یک رئیس جمهوری هشت گروه سیاسی را محکوم کند؟ نهضت آزادی، جبهه ملی، مجاهدین خلق، فدائیان خلق، کومله، دموکرات و دو سه گروه دیگر. این هشت گروه را فهرست کرده بود که باید من محکوم کنم. این ها در مجموع بر محور همان نزاع اصلی که حاکمیت با فقیه است یا با ملت شکل می گرفت.

Monday 13 June 2011

شعری از فریدون توللی

بیاد جانباختگان راه آزادی ازصدر مشروطه

تا به تاریخ بشردست امان خواهد بود *** نام والای مصدق به جهان خواهد بود

مشت کوبنده نشان داد به کوبنده خلق*** که به فرجام سخن مشت گران خواهد بود

آفرین بر تو و برعزم تو ای پیر مراد *** که چراغ ره هر پیر و جوان خواهد بود

Sunday 12 June 2011

درگذشت هدی صابر

درگذشت ناگهاني هدي صابر را تسليت مي گوييم

هدی صابر، روزنامه نگار آزاديخواه و مبارز حقوق بشري، عضو شوراي ملی مذهبی، که از مدتی پیش و در اعتراض به خشونت های نیروهای امنیتی در برگزاری مراسم مهندس عزت الله سحابی به همراه چند تن ديگر از فعالان ملی در زندان دست به اعتصاب غذا زده بود، بامداد امروز بر اثر سکته قلبی دیده از جهان فرو بست. بر پايه گزارش های منتشر شده، پزشگان بیمارستان مدرس علت عدم امكان نجات وی را سهل انگاری مقامات زندان در انتقال بهنگام وي به بیمارستان ذکر نموده و گفته اند در صورتیکه انتقال ایشان در اسرع وقت صورت میگرفت و تحت مراقبت های ویژه قرار میگرفت، نجات وی از مرگ حتمی بوده است.
ما فقدان اين شخصيت ارزشمند اجتماعي و سياسي را به جامعه فرهيخته ايران تسليت مي گوييم و بردباري خانواده گرامي ايشان را خواهانيم كه دوران خشونت و خودكامگي در راه پايان است.
تهران – 22 خرداد 1390

لقا اردلان، الاهه اميرانتظام، عباس اميرانتظام، محمد اويسي، داود هرميداس باوند، مرتضي بديعي، گيتي پورفاضل، عيسي خان حاتمي، اسماعيل حاج قاسمعلي، علي حاج قاسمعلي، حميدرضا خادم، هوشنگ خيرانديش، جمال درودي، آرش رحماني، علي رشيدي، اشكان رضوي، كورش زعيم، حسين شاه حسيني، مجيد ضيايي، حسين عزت زاده، پريچهر مبشري، حسين مجتهدي.

Friday 10 June 2011

مقاله از اقای علی ضرابی

قتل زیرتابوت پدر

قتل هاله سحابی در نوع خود در دنیا بی نظیر بود و نظیرش در هیچ کجای جهان اتفاق نیافتاده بود. عزت الله سحابی از شخصیت های بزرگ میهن پرست کشور ما بود. او و پدرش سالیان دراز در فرهنگ سیاسی کشور ما درخشش داشتند و مدتها از عمر خود را ، این دو رجال برجسته سیاسی ، در خدمت به ملت ایران گذراندند. البته سالهائی از عمربارور این مردان ارزشمند نیز در زندان گذشت. در زندان دو دیکتاتور- سیستم استبدادی محمدرضاشاه و سیستم جمهوری اسلامی آقای خمینی .
عزت اله سحابی ، پس از انقلاب و در دولت موقت بازرگان با عده دیگر برای تدوین قانون اساسی دعوت شدند ودر جریان تنظیم و تدوین قانون اساسی ایران مهندس سحابی مهره ارزشمندی بود. البته جز او و چند نفردیگر ، بقیه تدوین کنندگان قانون اساسی از دار و دسته مذهبیون مرتجع بودند. بطوریکه تاریخ نشان میدهد آقای سحابی زیربار ولایت فقیه نمی رفت و اعتقاد خود را بر اینکه در صورت گنجانیدن چنین ماده ای در قانون اساسی ، یعنی اختیار ملت را که با قیام همین مردم از چنگال شاه خارج شده بود ، با کاربرد بیشتر در اختیار یک فرد دیگر گذاشتن ، مخفی نکرد او برای انصراف خمینی از این عمل غیر انسانی و غیر مردمی ، مهندس بازرگان را سه مرتبه نزد خمینی به قم فرستاد . بدبختانه فشار بازرگان و سحابی و دیگر ان به جایی نرسید و عواقب آن همین است که همه می بینیم . مهندس سحابی پس از قدرت یافتن ملاها مدتی ازعمرخود را در زندان خمینی و سالها ئی هم در دوران شاه در زندان گذراند .
در این جریان دختر با شهامت و میهن دوست او وهمسرش یارویاور او بودند و رژیم که دوست نداشت سحابی کمک و هم رزمی داشته باشد به هرنحوی که بود نزدیک به دو سال قبل ، دختر او را هم به زندان افکند و هاله سومین شخصیت صحابی ها نیزبه زندان رفت. غم وغصه بدبختی هائیکه گریبان مردم ایران را گرفته بود همراه در هم ریختن زندگی سحابی سرانجام او را از پای در آورد. معلوم است که شنیدن این خبر هاله را تا چه حد منقلب و سوگوار کرد وبه وسیله دفتر زندان تقاضای مرخصی از زندان را برای رفتن زیر پیکر بی جان پدر نمود .با گرفتن تضمین ، دولت جمهوری اسلامی به هاله بی پناه اجازه داد که او در جریان تشییع جنازه پدرش شرکت کند . هاله به همراه مأمورین و دژخیمان لباس شخصی زیر جنازه پدرش رفت و بدیهی است او زیر تابوت پدرساکت نبود و ضمن گریستن ، فریاد مرگ بر استبداد را سر داده بود . درآن شلوغی جلادان مأمور قتل او ، موقعیت را غنیمت دانسته ، با چند ضربه به سینه و طحال ، او را نقش بر زمین نمودند . بعدا ندا در دادند که هاله دچار سکته شده وبا آمبولانس جنازه او را به بیمارستان بردند . طبیب بیمارستان نیز فوری بدون اینکه برا ی تشخیص ، جنازه او را برای کالبدشکافی در اختیار پزشک قانونی بگذارد ، دستور دفن جنازه را صادر کرد و شبانه دفن کردند. روزنامه گاردین نوشت ، چنین اتفاقی تاکنون در جهان دیده نشده که به بانویی اجازه بدهند که از زندان برای بردن جنازه پدرش به گورستان برود و هنوز جنازه پدرش به گورستان نرسیده تابوت او را هم با جنازه پدر همراه کنند. واقعاً که عجیب است.
تلویزیون جمهوری اسلامی فیلمی را در اخبار روز بعد از قتل هاله به نمایش گذاشت که مردی را نشان میداد با روپوش سفید مخصوص اطبا از داخل اطاقی در بیمارستان خارج شد . او خود را به خبرنگاران ، دکتر معرفی کرد و خیلی راحت گفت آقایان من هاله را آزمایش کردم و او بر اثرسکته در گذشته بود و اجازه دفن او را صادر کردم . اما این آقای دکتر روپوشی پوشیده بود که دکمه های آن نیز بسته نمی شد. گویا مأمورین برای رد گم کردن این قتل حتی فرصت نکرده بودند و یا از یاد برده بودند که لااقل روپوش مناسبی برای این دکتر قلابی تهیه کنند.
هاله سحابی و صدها دختران و پسران خون خود را برای آزادی میهن داده اند .، ولی خون دادن مصارف دیگری هم دارد. بعضی ها مقداری از خون خود را همه ساله برای نجات یک هم وطن به بیمارستانها میدهند اما برخی دیگر یکجا خون و حیات خود را در راه آزادی وطن هدیه می کنند. درود به روان این چنین کسانی که با ایثار خون خود نامشان را در دفتر ناجیان وطن ثبت می کنند.

علی ضرابی
10 ژوئن 2011

Thursday 9 June 2011

مقاله از مسعود نقره کار

شنبه 19 خرداد 1390
در تدارک تدفين جنازه

بيانيه‌ی ۱۲ نفر از کوشندگان سياسی با عنوان "پيکره‌ی مرده‌ی جمهوری اسلامی" بيان خواست سرنگونی حکومت اسلامی‌ست. اين بيانيه علی‌رغم انحراف‌های دگرانديش‌ستيزانه و ضد روشنفکری، گامی به پيش است. اعلام مرگ حکومت اسلامی به معنای تدارک تدفين اين ميت نيز هست، پيش از آن‌که بيش‌تر عفونت بيافريند و شامه بيازارد ۱۲ نفر از کوشندگان سياسی طی بيانيه ای با عنوان" پيکره ی مرده ی جمهوری اسلامی " اعلام کرده اند:
" نظام جمهوری اسلامی پيکره مرده ای است که با تکيه بر عصای پوسيده نفت و به سحر و جادوی دين فروشی عوامانه و دروغ پردازی وقيحانه بر ايوان نظر زنده جلوه می کند. مرگ يک نظام سياسی را بهتر از هرجا در آينه رفتار آن با شهروندانش می توان ديد....".(۱) معنای اين سخن و حکم اين است که جمهوری اسلامی (حکومت اسلامی) پيکره ی مرده ای ست که اگرسريعا" به تدارک دفن اش اقدام نشود بيش از اين عفونت خواهد آفريد و شامه خواهد آزرد.

اين گروه در بيانيه ی خود با اشاره به نمونه هايی از جنايت های سی و دو ساله ی حکومت اسلامی , به ويژه مرگ جانگداز سيامک پورزند و قتل هاله سحابی که دو نمونه از هزاران جنايت مرتکب شده توسط اين حکومت اند، به درستی به نقش کليدی افکار و رفتار آيت الله خمينی در جنايت آفرينی ها و ويرانگری ها يی که ميهنمان را آلوده و ويران کرده است، تاکيد ورزيده اند، و بدبن گونه نيزحساب شان را از اصلاح طلبانی که هنوز درحال و هوای خط "امام راحل" به تطهير امام نشسته اند ،جدا کرده اند.
در اين بيانيه اما دم خروس هايی بيرون زده اند که پايه های انتساب صفت روشنفکر به اين جمع راسست و لق کرده است:
۱- تشبث به دستاويز " درک خاص از تاريخ اسلام " داشتن آنهم با هدف بر حق جلوه دادن مذهب و فرقه ی خود، مجعول ترين نسبتی ست که مسلمين به مخالفان مسلمان خود می دهند. تاريخ اسلام ، به ويژه تاريخ تشيع ، تاريخ عدم تحمل ، خشونت، کشتار مخالفان و دگرانديشان ، و تاريخ ويرانگری ست. مقايسه رهبران حکومت اسلامی با حاکمان اموی در معنای بر حق شمردن و انسانی قلمداد کردن افکار ورفتار علی ابن ابيطالب و خاندان اش قلب تاريخ است . کاربرد اين نوع مقايسه ها با هدف تطهير و توجيه مذهبی که يک نمونه از دستاورد های اش موجودی به نام خمينی و حکومت اسلامی ست دور از شاخصه های روشنفکری و اهانت به روشنفکری و روشنفکران است. علی ابيطالب و خاندان اش کمتر از معاويه و خاندان او دست به کشتارمخالفان و دگرانديشان نبردند و دودمان مخالفان بر باد ندادند. علی و خاندان اش نيز به دنبال حفظ حکومت به هر قيمت بودند، و کمتر از معاويه و خاندان او به فريب و خدعه توسل نجستند. تاريخ بر آمده از منبر و روضه و تعزيه تاريخ نيست ، ضد تاريخ است . قلب تاريخ بر اساس تمايل و عواطف خويش فعاليتی ضد روشنفکرانه است. سرشت تاريخ آگاهی بر اساس اسناد است نه تمايل های ايديولوژيک و سازه های فکری .
۲- نمی توان خود را روشنفکر خواند اما دربيانيه ای که در آن مرگ يک حکومت دينی ِ جنايت پيشه و ويرانگراعلام شده است به نقش مخرب دين در حکومت اشاره نکرد و بر اهميت جدايی دين (و مذهب) از حکومت تاکيد نورزيد.بخش اعظم جنايت ها و ويرانگری های اشاره شده در همين بيانيه دستاورد های آموزه های اسلام سياسی در حکومت اند.
۳- اين که "ملک به کفر می ماند اما به ظلم نمی پايد." اگر چه تقبيح ظلم هدف دارد اما مهر کفر ستيزی نيز بر آن کوبيده شده است . نوعی مقايسه ظلم و کفر و تداعی مشابهت سازی اين دو است ، و بدين گونه تحقير انديشگی کفر و دگرانديش ستيزی ست. دگرانديش ستيزی پديده ای ضد روشنفکری ست که متاسفانه برخی از امضاء کنندگان اين بيانيه پيش تر هم بارها از خود نشان داده اند.تداوم دگرانديش ستيزی در اين بيانيه هشدار دهنده و نگران کننده است.
باری، عليرغم انحراف ها ولغزش ها ، همين که گروهی از کوشندگان سياسی مسلمان و روشنفکران دينی در تدارک دفن جنازه ی حکومت اسلامی اند ،خوشحال کننده و اميد آفرين است. پيوستن اين گروه را به جمع خواستاران سرنگونی و انحلال و دفن حکومت جهل و جنايت می بايد خوش آمد گفت و به فال نيک گرفت !

Tuesday 7 June 2011

دیدار از خاتواده شادروان هاله سحابی

در روز 15 خرداد 1390، گروهی از هموندان جبهه ملی ایران از خانواده شادروان هاله سحابی برای ابراز همدردی دیدار كردند.
حاضران عبارت بودند از:

هرمیداس باوند، عیسی خان حاتمی، كورش زعیم، حسین شاه حسینی و حسین عزت زاده (از شورای مركزی، حسین مجتهدی (از دفتر پژوهشها)، مهران بختیاری، سعید حسن زاده، بهروز قاسمی، محمد كریمی و اكبر همتی (از سازمان دانش آموختگان)، سمیرا جمشیدی (از سازمان زنان) و آذین موحد (از حزب ایران).

بیانیه مشترک 12 سازمان و حزب سیاسی

به شهادت رساندن هاله سحابی جنایتی ضدبشری است

دوازده سازمان مدنی حزب سیاسی با صدور بیانیه‌ی مشترکی جنایت مأموران حکومت در حمله و اعمال خشونت نسبت به شرکت‌کنندگان بی‌دفاع در آیین سوگواری مهندس عزت الله سحابی و به شهادت رساندن هاله سحابی را محکوم کردند.
متن این بیانیه به گزارش ادوارنیوز به شرح زیر است:
به نام خدا
شهادت مظلومانه‌ی هاله‌ی سحابی در پیشگاه تابوت پدر، که در منظر دهها شاهد حاضر در صحنه رخ داده است، به همراه گزارش‌های موثق مبنی بر ضرب و جرح و هتاکی مأموران حکومت نسبت به زنان و مردان مسالمت‌جویی که به عزاداری شخصیت برجسته‌ی ملی و آزادیخواه ایران، مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی رفته بودند، جنایتی ضدبشری است که نمی‌توان بر آن پرده‌ی کتمان نهاد.

ما امضاکنندگان این بیانیه، جنایت مأموران حکومت در حمله و اعمال خشونت نسبت به شرکت‌کنندگان بی‌دفاع در آیین سوگواری مهندس عزت الله سحابی و به شهادت رساندن هاله سحابی را محکوم می‌کنیم و ضمن اعلام همدردی با خانواده و همبستگی با شورای فعالان ملی- مذهبی، ما نیز تشکیل دادگاهی عادلانه، علنی و با حضور هیأت منصفه را برای رسیدگی و پیگرد مباشرین و آمرین این جنایت ضدانسانی، که مصداق جرم سیاسی مقامات حکومت است، درخواست می‌کنیم.

۱۷/۳/۱۳۹۰

جنبش مسلمانان مبارز
مادران صلح ایران
حزب آزادی مردم ایران
جامعه زنان انقلاب اسلامی
اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشگاههای سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت)
سازمان دانش‌آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)
جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران (جاما)
جنبش همبستگی برای آزادی
انجمن اسلامی مهندسین
حزب مردم ایران
جبهه‌ی ملی ایران
نهضت آزادی ایران

مصباح یزدی و جمهوری اسلامی

مُچ گیری "اُستاد مصباح"
از "نظام" ه

منصور امان

در حالی که "نُخبگان" و "عُلما" ی جمهوری اسلامی با بیم و اُمید به کف فنجان قهوه خیره شده اند تا اتفاقی هالیوودی که قرار است امروز نازل شود را حدس بزنند، آیت الله مصباح یزدی، مُبتکر زبر دست چاه یا تونل زمان مشهور جمکران، در یک سُخنرانی روشنگرانه که به گونه بالقوه می تواند مرهمی بر دلشوره این مومنان پریشان احوال باشد، علت کشیده شدن پای امامزمان، اجنه و هالیوود به میانه تُشک کُشتی را توضیح داده است.
او که دامن به کمر بسته تا به سختی مُچ "جریان انحرافی" را بگیرد، ریشه یابی می کند: "این جریان می گوید، چه کسی گفته که آخوندها نایب امام زمان هستند و این اختصاص به آنها دارد؟ ... با خود می گفتند، باید کارهایی کنیم تا بتوانیم بگوییم با امام زمان ارتباط داریم و در این صورت چه نیازی به نایب امام زمان و آخوند است؟"
آقای مصباح به این وسیله به زبان ساده و فهم پذیر، روشن می سازد که دایر شدن یک دُکان تازه در برابر حُجره حق آب و گل دار نظام ولایت فقیه، ترفندی برای بیرون آوردن قُدرت از چنگ رووسای آن است و خُلاصه کرده: "این جریان می گوید با این کار علاوه براینکه بساز ولایت فقیه برچیده می شود، همچنین مشکل اجرای احکام اسلامی هم حل می شود."
اگر چه "اُستاد مصباح" با وجود اختلاف داغ صنفی با دُکاندار تازه به دوران رسیده، هنوز قادر نشده مُجوزی که امامزمان برای راه انداختن کارتل نمایندگی به او و دوستانش اعطا کرده را نشان بدهد، در عوض اما اهمیت و ضرورتی که راه اندازی شُعبه عالم غیب برای دستگاه قُدرت جمهوری اسلامی دارد را به هیچ عُنوان نمی توان مُنکر شد. عالم غیبی، پاسُخ استراتژیک نظام دینی و حاکمان آن در باره منبع مشروعیت خود است که آن را از قید اعتنا و در نظر گرفتن رای، اراده، خواست و یا نیاز جامعه رها می کند. آیت الله مصباح از پُشت پیشخوان همین دُکان است که شانه بالا انداخته بود: "مردُم چکاره اند که به کسی حق بدهند؟"
آنچه که زیر تیغ نقد آقای مصباح یزدی قرار گرفته، نه شارلاتانیسم قرون وسطایی این متُد و استدلال، بلکه مُصادره آن از سوی باند نظامی – امنیتی دولت به نفع خود است. اتهام "باند انحرافی" این است که با همان کارتهایی بازی می کند که آقای خامنه ای و شُرکا برای خود دستکاری کرده و کنار گُذاشته اند.
آقای احمدی نژاد و مشایی و همریشان، اجناس مُشابهی همچون امامزمان و جن و خر مُهره که پیشتر دستگاه ولایت فقیه انحصار عرضه آن را داشت را در ویترین گذاشته اند و این همه برای تاجر نگران، آقای یزدی کافی است تا اختیار از کف نهد و در گرما گرم افشای تقلُب بساط روبرو، مکانیزم "بازار" را فاش سازد.

Saturday 4 June 2011

بیانیه در رابطه با درگذشت مهندس سحابی و هاله سحابی

خاندان محترم و گرانقدر سحابی

درگذشت مهندس عزت ا له سحابی ، مردی که درسراسر عمر پرافتخارش برای آزادی واعتلای ایران مبارزه کرد واز زمان نهضت ملی شدن نفت به رهبری مصدق بزرگ وبعد از کودتای ننگین 28 مرداد ، در نهضت مقاومت ملی وسپس در جبهه ملی ونهضت آزادی ودرسال های اخیردر شورای نیروهای ملی مذهبی درهمه حال در جهت بدست آوردن آزادی واستقلال این مرزوبوم تلاش نمود وهمچنین شهادت فرزند برومندش بانو هاله سحابی راکه درمراسم تشییع جنازه پدر ارجمندش به وقوع پیوست را به خاندان محترم سحابی وبه همه ملت حق شناس ایران تسلیت عرض میکنیم ویاد ونام آن بزرگان را گرامی میداریم .
ادیب برومند-دکترلقا اردلان- بانوفرشیدافشار- مهندس عباس امیرانتظام – فرهاد امیرابراهیمی-علیرضاافشاری – عبداله ازدوجینی- مصطفی آجودانی- مهندس محمد اویسی- دکترحسین اعرابی-محمداولیائی فرد- مهندس بامداد ارفع زاده- عارف ایرانی- مهندس غلامرضااربابی- فرهاداعرابی –مهندس نیماآجودانی- پرفسورحسن امین- دکترجهانشاه برومند- مهندس مرتضی بدیعی- دکتر هرمیداس باوند- فرهاد بیشه ای- مهندس مهران بختیاری- اکبربهشتی- دکتراحمدبهنیا- ترانه برومند-محمدعلی بهمنی قاجار- دکترخسروپارسا- مسعودتوانگر- دکترنصراله جمشیدی- سمیراجمشیدی- عیسی خان حاتمی- مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی- دکترعلی حاج قاسمعلی- دکترجعفرحاکم زاده -
ناهیدخاکی پور- مهندس هوشنگ خیراندیش- فرزادخرمشاهی- علیرضاخیاط زاده – اکبرخرازی-دکترمنوچهر خلیل زاده مقدم – دکترپرویزدبیری- جمال درودی- مهندس هوتن دولتی- دکترعلی رشیدی – حسین ریاحی- مهندس کورش زعیم- مرتضی زندی- دکترخسروسعیدی- حسین سکاکی-دکترشاهین سپنتا- علی شجاع- حسین شاه حسینی- حسن شهیدی- جوادشرف الدین – یوسف صحفی – مسعودصفاریان- جمشیدصمدی- مهندس مجیدضیائی- عباس طاهری- مجیدظریفیان- مهندس حسین عزت زاده- مهندس احسان عزت پور- محمدرضاعالم زاده- عباس عابدی-اکبرغضنفری- سالارغضنفری- سرلشگربازنشسته ناصرفربد- اصغرفنی پور- محمودفیض پور- دکترمحسن فرشاد- دکترابوالقاسم فروزان- خلیل فردوسی- دکترباقرقدیری اصلی- حسن قدیانی- علی قادری- ناصرکمیلیان – جعفرکسمائی- قاسم کیازند- دکتررضاگل نراقی- رضالطفی پور- حمیدمنزه- دکترحسین موسویان- دکتر مهدی موید زاده- منوچهرملک قاسمی- بابک مغازه ای – پریچهرمبشری هرمزممیزی- مهندس محسن مقدس زاده- دکترپوریا مطهری – پرفسورصادق مسرت-ابراهیم منتصری
دکتربیژن ملک احمدی-دکترحسین مجتهدی- مسعود ملکی- جمشیدمیرعمادی- دکترآذین موحد-محمدملک خانی- دکترمرتضی مصفا – مهندس علی محمدی- داریوش نیماوری-دکترمجتبی نیک نژاد
ابوالفضل نیماوری- دکترعلی اکبرنقی پور- مهرگان وثوق- مهندس حبیب یکتا- دکترشکراله یوسفی
14 /3 /1390 - تهران

Friday 3 June 2011

اطلاعیه

جامعه آزادیخواه ایران در درگذشت عزت الله سحابی
و شهادت بانو هاله سحابی به سوگ نشسته است

عزت الله سحابی مبارز سرسخت راه آزادی و دموکراسی و مدیر مسئول مجله ایران فردا که زندگی خود را وقف آرمانهای ملی، آزادیخواهي، استقرار حاكميت ملي، رفاه مردم ایران، اعتلای علمی و فرهنگی و حکومت قانون کرده و در این رهگذر پانزده سال روزگار خود را در زندان و شکنجه و سالها ناامنی شخصی و حرفه ای گذرانده بود، در سن هشتاد و یک سالگی جهان را بدرود گفت.
در حالیکه همرهان و همرزمان سحابی در سوگ او به اندوه نشسته بودند، دخت مبارز او، بانو هاله سحابي، در آیین خاکسپاری پدر در اثر برخورد خشونت آمیز نیروهای امنیتی به شهادت رسید و جامعه ایران را سخت تکان داد. این شیرزن ایرانی به خاطر دفاع از حقوق زنان، حقوق زندانیان سیاسی، سازماندهی خانواده های روزنامه نگاران زندانی و آزادی های بنیادین مردم ایران پيشتر هم مورد تهاجم، بازداشت و زندان قرار گرفته بود. این بار، در شرایطی که جنبش های آزادیخواهانه مردمی برای نیل به آزادی و دموکراسی سراسر خاورمیانه را درهم نوردیده است، شهادت این دلاور بانوی ارزشمند ایرانی مبارزان راه آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و حکومت قانون را استوار تر و پایدارتر خواهد ساخت.
در شرایطی که گروه زیادی از آزاداندیشان، ملي گرايان و دوستان شادروان عزت الله سحابي خواهان حضور در مراسم یادبود در جلوي مسجد گرد آمده بودند، ماموران امنيتي و انتظامي از اجرای مراسم سوگواری جلوگیری و به سرکوب، اهانت، ضرب و شتم سوگواران پرداختند. حاكميت غافل از آنست که تجربه تاریخی، بویژه در اين دوران ارتباطات پيشرفته همگانی، نشان داده است که سیاست سرکوب و خشونت کارايی خود را از دست داده و فقط مردم را در اندیشه های آزادیخواهانه خود پایدارتر خواهد مي سازد.
لقا اردلان، الاهه اميرانتظام، عباس امیرانتظام، محمد اویسی، داود هرمیداس باوند، مرتضی بدیعی، گیتی پورفاضل، عیسی خان حاتمی، اسمعیل حاج قاسمعلی، علی حاج قاسمعلی، حميدرضا خادم، جمال درودی، آرش رحمانی، علی رشیدی، اشكان رضوي، کورش زعیم، مجيد ضيايي، حسين عزت زاده، پریچهر مبشری، حسین مجتهدی ، حسین شاه حسینی.

هاله سحابی و هاله سرنگونی

دکتر کورش عرفانی
دوازدهم خرداد 1390

دوره های عمر یک رژیم را می توان به سه بخش تقسیم کرد: دوران عادی، دوران قدرت نمایی، دوران وحشت. رژیم جمهوری اسلامی فاقد دوران نخست بوده است و عمر خود را میان دوران قدرت نمایی و دوران وحشت تقسیم کرده است. سرکوب و کشتار در در هر یک از این دو دوره شدت و شکل خاص خود را دارد. شاهدیم که در مقاطعی که رژیم به وحشت می افتد بی رحمانه و بدون هیچ منطقی می کشد. دوران کنونی نمونه ی آن است. وحشت رژیم از فروپاشی و سرنگون شدن به حدی است که از این پس باید منتظر قتل های بی حساب و کتابی مانند آن چه بر سر هاله سحابی آمد باشیم. این امر اما برای مخالفان رژیم هم یک پیام دارد. جمهوری اسلامی به فاز وحشت از سرنگونی پا گذاشته است و به همین دلیل می توان او را در چنبره ی ترس و اشتباهاتش
گرفتار ساخت و از قدرت به پایین کشید. این تابع اراده و انتخاب ماست

Thursday 2 June 2011

بازداشت جمال درودی و فرزند او رضا درودی

آقای جمال درودی فعال سیاسی وعضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران به اتفاق فرزندشان
اقای رضا درودی درپی شرکت درمراسم ختم زنده یاد عزت اله سحابی بازداشت شدند و
تا کنون ازوضعیت ایشان هیچ اطلاعی دردست نمی باشد

جبهه ملی ایران در خارج از کشور بازداشت این فرزندان ایران که جزوطن دوستی و
ازادیخواهی گناهی ندارند را محکوم نموده و ازادی فوری و بی قید و شرط انان را
خواستار است

منصور اسانلو ازاد شد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت واحد تهران امروز پس از حدود چهار سال زندان بر اثر فشار های بین المللی از زندان رجایی شهر کرج با سپردن وثیقه آزاد شد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت واحد تهران در حالی که در حرکت جمعی زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر در حال اعتصاب غذا بود به دستور قوه قضائیه با قرار وثیقه آزاد شد. آزادی این فعال کارگری همزمان با نشست سازمان جهانی کار صورت می گیرد که از روز دوشنبه این هفته آغاز شده و تا دو هفته ادامه دارد. سازمان جهانی کار همواره خواهان آزادی منصور اسانلو بوده است.

منصور اسانلو حدود چهار سال زندان را تحمل کرد و بر اثر فشار های بین المللی پیش از اتمام دوره زندان با سپردن وثیقه آزاد شد.
منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و فعال کارگری که بارها بدلیل مبارزات کارگری و تلاش برای احقاق حقوق کارگران شرکت واحد بازداشت و محاکمه گردید، در تیرماه سال ۸۶ به اتهام های امنیتی به پنج سال زندان محکوم شد.

Wednesday 1 June 2011

درخواست از زندانیان سیاسی در حال اعتصاب غذا

در خواست کمیته همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر از زندانیان سیاسی برای توقف اعتصاب غذا
مبارزان آزادیخواه اعتصابی در زندانهای جمهوری اسلامی
همبستگی مردم سراسر کشور ما با اعتصاب غذای شما قهرمانان راه آزادی محرز و مسلم است. مردمان رنجدیده سرزمین ما تمام فداکاریهای شما را در برابر رژیم مستبد جمهوری اسلامی ارج مینهند و بخوبی آگاهند که شما عزیزان در چه راه سختی قدم گذاشته اید. شما فداکاران بدلیل دفاع از حقوق حقه مردم به بند کشیده شده اید و سالهای عمر خود را در زندان نظامی که مدعی عدل الهی است سپری میکنید. تحمل شرایط زندانهای جمهوری اسلامی به قید رحمت الهی آنقدر سخت و جان کاه است که در طولانی مدت هر زندانی را دچار عارضه های شدید جسمی و روحی می نماید. شما اسطوره های مقاومت و دفاع از حقوق مردم با اعتصابات متوالی توانسته اید پیام مقاومت وایستادگی خود را در مقابل ظلم بیحد این نظام بی پایه به مردم کشور ما برسانید و مطمئن باشید که حمایت و همبستگی تمامی مردم ایران را با خود دارید.
عزیزان، اعتصاب غذای شما اقدامی بزرگ و برحق است اما تداوم اعتصاب غذا در مقابل کسانی که حقوق انسانها را برسمیت نمی شناسند اقدامی پر خطر برای جسم و روح بلند تان است، برای جلوگیری از خطراتی که جان شما را تهدید میکند از شما مقاومتگران کشورمان در خواست میکنیم به اعتصاب غذای خود پایان دهید.
شما بانیان همبستگی و اتحاد مردم کشور، آقایان حشمت الله طبرزدی، کیوان صمیمی، منصور اسانلو، عیسی سحرخیز، رسول بداقی، جعفر اقدامی، رضا رفیعی، مجید توکلی، بهروز جاوید تهرانی، رضا شریفی بوکانی، علی عجمی، مهدی محمودیان، خالد هردانی و همه مبارزان فداکارمطمئن باشید دیری نخواهد پایید که با همبستگی و اتحاد گسترده تمام مردم کشورمان با شما و تمام مبارزان دیگر کاخ نظام ظلم و ستم فرو خواهد پاشید و خورشید دموکراسی و آزادی طلوع خواهد کرد.

کمیته همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر خارج از کشور

در گذشت هاله سحابی در جریان درگیری با امنیتی ها هنگام مراسم خاکسپاری پدرش

هاله سحابی، دختر عزت الله سحابی، صبح روز چهارشنبه در مراسم تشیيع جنازه پدرش که تحت کنترل شديد نيروهای امنيتی در جريان بود بر اثر حمله این نیروها سکته کرد و جان باخت.
گزارش های رسیده حاکی است خانم سحابی، که با مرخصی از زندان در مراسم خاکسپاری پدرش عزت‌الله سحابی شرکت کرده بود، بامداد امروز و در پی ضرب و شتم نيروهای امنيتی جان باخت.
منابع نزديک به فعالان ملی مذهبی در گفت ‌و گو با راديو فردا، ضمن تاييد اين خبر، علت مرگ خانم سحابی را «ايست قلبی» پس از انتقال به بيمارستان اعلام کردند.
بر پايه برخی گزارش‌ها، هاله سحابی با تصميم مأموران امنيتی برای تغيير مسير تشييع جنازه مخالفت کرده و به همين دليل مورد حمله قرار گرفته بود.
کمپين بين المللی حقوق بشر با اننتشار بيانيه ای از قول يک روزنامه نگار که در مراسم خاکسپاری عزت الله سحابی حاضر بوده گزارش داد که هاله سحابی پس از مداخله ماموران لباس شخصی و درحالی که فضای مراسم بسيار متشنج بود و پس از اينکه ماموران جنازه پدرش را با خود بردند دچار حمله قلبی شد و به دنبال آن پس از اينکه به درمانگاه لواسان برده شد درگذشت.
اين روزنامه نگار به کميپن بين المللی حقوق بشر گفته است که حضور لباس شخصی ها و ماموران امنيتی در اين مراسم زياد بود و در جريان مراسم ضرب وشتم صورت گرفت.
کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران «با ابراز عميق تاسف از واقعه درگذشت هاله سحابی در مراسم تدفين پدرش حضور نيروهای لباس شخصی و ايجاد فضايی که منجر به درگذشت اين فعال سياسی و پژوهشگر دينی شد را محکوم می کند و آن را نشانه بارزی از سرکوب شديد فعالان سياسی و جامعه مدنی ايران می داند که حتی در مراسم تدفين عزيزان خود نيز شاهد ميدان داری نيروهای امنيتی و آزار و اذيت سيستماتيک افراد ناپاسخگوی بی هويت هستند.»
به گزارش کمپين بين المللی حقوق بشر، «اين روزنامه نگار گفت هاله سحابی، ۵۶ ساله، عکس پدرش را در دست گرفته بود که يک سری نيروهای لباس شخصی به وی حمله کردند که عکس را از او بگيرند. او سپس به سمت تابوت می رود اما او را با ضرب و شتم از جنازه دور می کنند و با خود می برند.»
اين روزنامه نگار که چندين بار به دليل تاثر زياد مجبور به قطع تلفن شد گفت که ضرب و شتم لباس شخصی ها شوک آور بود.
عزت‌الله سحابی، عضو شورای انقلاب و رييس سازمان برنامه و بودجه در دولت موقت، در دوران پيش و پس از انقلاب اسلامی در ايران، نزديک به ۱۵ سال را در زندان گذرانده بود و بامداد سه‌ شنبه، در سن ۸۱ سالگی در تهران درگذشت.
مراسم خاکسپاری اين فعال ملی- مذهبی روز چهارشنبه با درگيری هايی ميان شرکت کنندگان و نيروهای امنيتی همراه شد.
در حالی ‌که خانواده عزت‌الله سحابی زمان آغاز مراسم تشييع جنازه را ساعت هشت و نيم بامداد اعلام کرده بودند، به گفته علی اکبر معين‌فر، وزير نفت دولت موقت و از دوستان آقای سحابی، با فشار نيروهای امنيتی مراسم خاکسپاری زودتر انجام شده و تلاش مأموران برای پراکنده کردن جمعيتی که بعدتر حاضر شده‌اند، برخوردهايی را در پی داشته است.
آقای معين‌فر به راديو فردا می‌گويد مراسم خاکسپاری «بنابر اصراری که بوده به جای ساعت هشت ‌ونيم، يعنی ساعت اعلام‌شده، حدود ساعت شش ‌و نيم برگزار شده و «جمعيت زيادی» که در موعد اعلام‌ شده رسيده بودند «سرگردان شده‌اند.»
به گفته آقای معين‌فر،درگيری‌هايی نيز در محل قبرستان روی داده است. او می ‌گويد: «مثل اينکه علاقه‌مند بودند اين موضوع به سادگی برگزار نشود و حتما عملی انجام بدهند که به ضرر خودشان باشد.»
هاله سحابی که از فعالان حقوق زنان وعضو گروه مادران صلح ايران بود در مردادماه سال ۱۳۸۸ در تجمعی در ميدان بهارستان تهران از سوی ماموران لباس شخصی بازداشت شده بود.
بر اساس گزارش های منتشره، در جريان بازداشت وی ماموران با باتوم سر او را شکافته بودند و سپس او را سوار خودرو کرده بودند.
خانم سحابی در همان سال از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام تبليغ عليه نظام از طريق «حضور مکرر در تجمعات غير قانونی و اخلال در نظم عمومی» در مجموع به دو سال حبس و پرداخت مبلغ سيصد هزار تومان جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شده بود.


جبهه ملی ایران در خارج ازکشور این فاجعه را به مردم ازادیخواه ایران تسلیت میگوید
و اعمال جنایتکارانه ماموران امنیتی چمهوری اسلامی را شدیدا محکوم میکند