Thursday 25 August 2011

دیکتاتورها

دیکتاتورها یکی پس از دیگری فرو میریزند
سالهای متمادی باحمایت قدرتهای بزرگ جهانی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه،استقلال وآزادی ملت ها پایمال شده ورابطه مردم وحاکمان چیزی جز ارتباط سلطه گر وتحت سلطه نبوده است و دیکتاتورهاخواست خودرا برمردم تحمیل کرده اند ، دموکراسی دراین کشورها راه پیدانکرده وسلطه خشونت بار استبداد امکان استقرار حاکمیت ملی رانداده است . هرجاکه استبداد حاکم است حاکمیت ملی جائی ندارد دراین کشورها گاه برای تظاهر به احترام به حقوق مردم، انتخابات در نهادهای مختلف برگزار میشود ولی هیچگاه این انتخابات ها صحیح نبوده ونتیجه آن برای تامین خواست دیکتاتورها موردسوءاستفاده قرارمیگیرد که نمونه های آن در عراق صدام حسین بود که نتایج رای در تایید صدام گاه نزدیک به صد در صد میشد . اما درهمه این کشورها اگر شرایط سیاسی جهان تغییر میکرد گاه فرصت هایی بدست میامد که ملت ها به پا خیزند وتومار قدرت دیکتاتورهارا درهم ریزند .درماههای اخیرجنبش های آزادیخواهانه ای در بسیاری از کشورهای استبدادزده خاورمیانه آغاز گردید .آنچنان که در تونس،مصر،یمن، بحرین ،لیبی وسوریه ،معترضین به استبداد ، حاکمیت را در کشورشان به چالش گرفتند . امروز حدود شش ماه است که توفان نابودی دیکتاتورهادرخاورمیانه وشمال افریقا وزیدن گرفته است ،وزیدنی سهمگین که میخواهد به قدرت مستبدان مخالف آزادی واستقلال در آن سرزمینها نقطه پایان بگذارد .طلیعه این حرکتهای اعتراضی نخست در تونس بود که تغییرات با جدالی کوتاه بدوران گذار به حکومتی دیگر که به حقوق بشر ارج نهد واستقلال تونس را محترم بدارد همراه شد .درمصر دیکتاتوری حسنی مبارک سقوط کرد واو وجانشین ودیگر یارانش به خاطر کشتار مردم وفساد در مصر درپیشگاه ملت بدادگاه خوانده شدند وجهانیان دیدند که در قرن بیست ویکم سرنوشتی شوم در انتظار مستبدینی است که از مردم بیگانه اند ونظر آنان را هیچ وپوچ می انگارند .درسوریه نیز با کشتار های بیرحمانه معترضان در شهر ها وروستاها با سلاحهایی که بظاهر برای نبرد با اسرائیل وبازپس گرفتن سرزمینهای اشغالی تهیه شده بودند روز و شبی نیست که دههانفر در خاک وخون نغلطند .کوتاه زمانی است که مجامع بین المللی وحقوق بشری وشورای امنیت سازمان ملل متحدبرحقوق پایمال شده مردم سوریه تاکید بیشتری کرده ومردم براین امیدند که بزودی استبدا د در سوریه جای خودرا به حکومتی مردمی دهد.درلیبی نیز حرکتهای ضداستبدادی واستقلال طلبانه مردم در چند ماهه گذشته سرعت بیشتری گرفت وآخرین خبرها از فروریختن دیکتاتوری سرهنگ معمر قذافی حکایت میکند .درلیبی نبردهای خونینی از شش ماه قبل شروع شد ونبرد از زمین وهوابه تصرف شهرهای بزرگ وکوچک لیبی انجامید ومردم شادمانه به طرابلس وارد شده اند وخانه به خانه در جستجوی معمر قذافی دیکتاتور سقوط کرده لیبی میباشند و با پیروزی مخالفان پایان حکومت دیکتاتوری قذافی نزدیک میشود .دیکتاتوری چهل ودوساله قذافی ازنظرجهانیان پایان یافته است واین برمردم لیبی است که در دوره حساس انتقالی ،به حاکمیتی اقبال کنند که آزادی واستقلال لیبی را پاس دارد ودموکراسی را در لیبی نهادینه کند تا دیگر کسانیکه بقدرت دست خواهند یافت به کژراهه کشیده نشوند . معمرقذافی که درسال 1969 بایک کودتاحکومت سلطنتی پوسیده لیبی راسرنگون کرده وباژستی انقلابی خودراناجی مردم لیبی ورهبری ضداستعماری قلمدادمیکرد،سرانجام درورطه فسادودیکتاتوری سقوط کردوکاررا بجائی رساندکه امروزملت لیبی باجانفشانی بسیاراوراازاریکه قدرت به زیر میکشد.دیروز صدام حسین که مست غرور بودو حکومتش را ابدی میدانست برای گریز از مجازات در سوراخی خزیده بودوحکم ملت اورا به نابودی کشاند وامروز معمر قذافی که دنیایی را به تمسخر میگرفت وبا روشهای استبدادی قرون وسطایی برمردم لیبی حکومت میکرد ،از اوج قدرت به حضیض ذلت سقوط کرد . این سرنوشت محتوم همه دیکتاتورهای جهان است .
تهران – جبهه ملی ایران
3 شهریور1390

Wednesday 24 August 2011

رفتن قذافی

( قذافی حاکم جبار )
عاقبت « قذافی » آن اهریمن خونخواررفت حاکمی جبار بود آن حـــاکم جبار رفت
لیبی از لوث وجودش پاک شد بارنگ خون خون آزادی پرستان کز درو دیوار رفت
خون ابنای وطن را ریخت با لبخند کبــر عاقبت گریان و ترسان آن سیه کرداررفت
دردخون آشامیش بیمارومجنون کرده بـود شکر یزدان را که آن دیوانه ی بیمار رفت
لذتی مستانه می برداز بسی کشتار خــلق آن سیه مست تبه خو، عامل کشتار رفت
نفت کشور را به یغما داد و قدرت را خرید آبروبفروخت وینک خوار وبی مقدار رفت
کرد جاری سیل خون از بی گناهان دلیـر عاقبت درکام این سیل خروشان،خواررفت
مدت چل سال وافزون کوس قدرت مینواخت دیدی آخرآن تهی مغز سبک رفتار رفت
کر و فری داشت در پیکار با آزادگـــا ن لیک با ننگ شکست ازعرصه پیکار رفت
یک جهان زر داد وبا اصرار دوزخ را خرید در پی فحشا برون از پرده ی اسرار رفت
کشت از اولاد وطن چندین هزارازمردوزن لاجرم از هرکران با لعنت بسیـــار رفت
بود سالار سپاهی از خدا برگشتگـــــان راست در قعر جهنم آن سپه سالار رفت
ننگ بار آورد ولعنت در تواریخ عـــــرب رهبری گم کرده ره بودوبه ننگ وعاررفت
هرکه بامردم ستیزدخون خودریزد«ادیب» عاقبت گویندشکرحق که آن خونخواررفت
تهران دوم شهریور 1390
ادیب برومنــد

Tuesday 23 August 2011

انتقاد شدید بانک مرکزی ایران از بسته پولی خود

مصاحبه جمشید اسدی با صدای امریکا
حجت الاسلام ناصر موسوی لارگانی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، در تازه ترین گفتگوی خود با خبرگزاری مجلس شورای اسلامی (خانه ملت) در روز شنبه ۲۹ مرداد ماه، با بیان این که متاسفانه اقتصاد کشور در سال‌های گذشته با مشکل‌هایی مانند زمین‌خواری، ارائه تسهیلات میلیاردی بدون گرفتن وثیقه و همچنین سو استفاده از مسئولیت‌ها رو به ‌رو است، گفت: «فساد اقتصادی همه کشور را تهدید می ‌کند، اما این تهدید در دستگاه‌های دولتی جدی‌ تر است.»
جمشید اسدی، کارشناس و استاد اقتصاد در فرانسه، با تایید کامل نظریات موسوی لارگانی، به صدای آمریکا گفت: «این یکی از نمانیدگان معمم مجلس اصولگرای است و آن چه می گوید حقیقت است، البته موضوعی است که سالهاست از سوی میهن پرستان و دل سوزان ایران گفته شده است، ولی امروز این صحبت ها به خود آقایان هم رسیده است.»
در همین حال سرویس اقتصادی روزنامه دولتی ایران، روز یک شنبه ۳۰ مرداد ماه، گزارش اصلی خود را، به وضعیت وام دهی اختصاص داده و در این زمینه نوشته است: «اگر می ‌خواهید از بانک‌ها و مؤسسات پولی وام بگیرید باید توجه کنید که داشتن چند ضامن رسمی الزامی است! اگر هم ضامن رسمی نداشته باشید باید از گرفتن وام صرف‌نظر کنید...این جملات اگرچه حرف‌های جدیدی در نظام بانکی نیست اما در واقع درد دل یک شهروند است؛ شهروندی که نیازمند دریافت یک وام ضروری است اما به دلیل قوانین دست و پاگیر بانکی نمی‌تواند نیاز خود را رفع کند. شهروندی که پس از گذراندن هفت خوان مراحل اخذ تسهیلات از یک موسسه پولی، تازه هنگامی که به سراغ مراحل اجرایی اخذ وام می‌رود متوجه می‌شود بیش از نیمی از راه را نرفته یا به عبارت دیگر بیشتر راه باقی مانده است! (پیداکردن ضامن‌های رسمی)»
به نوشته همین روزنامه، «محمود بهمنی چند روز پیش در اظهارنظری اعلام کرد که برای دریافت تسهیلات از بانک‌ها نیازی به دو ضامن کارمند رسمی نیست!
به نوشته روزنامه ایران، «اما آنچه هم اکنون مشهود است این ‌که، بانک‌ها همچنان به کار قبلی خود ادامه می‌دهند.»
جمشید اسدی، با تاکید بر این موضوع، که انتشار این گزارش از سوی روزنامه ایران، که ارگان رسمی دولت است، بسیار تعجب برانگیز است، به صدای آمریکا گفت: «دولت آقای احمدی نژاد با زیرکی تلاش می کند در زمینه اقتصادی، با انتقاد از رانت خواری و آقا زادگان، خودش را مبرا بکند و این پیام را بدهد، که در ظلمی که بر ایران رفته است و آن کارنامه منفی که در زمینه اقتصادی بر جا مانده است، نه تنها تفصیری ندارد، بلکه انتقاد نیز دارند.
بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، در بیانیه ای که از سوی پایگاه اطلاع رسانی دولت روز شنبه ۲۹ مرداد ماه انتشار یافت، به آن چه روزنامه دنیای اقتصاد، آن را «خود انتقادی شدید از بسته پولی» نامیده، پرداخته است.
روزنامه دنیای اقتصاد روز یک شنبه ۳۰ مرداد، عنوان اصلی صفحه اول خود را به این موضوع اختصاص داده، و در این زمینه نوشته است: «بانک مرکزی در یک خود انتقادی کم‌سابقه سیاست‌های معطوف به نرخ سود بانکی کنترل شده و غیر تعادلی را به شدت زیر سوال برد و آن را عامل اصلی انحراف منابع و دیگر مشکلات موجود در تخصیص تسهیلات بانکی معرفی کرد؛ بانک مرکزی در ادامه این اظهار نظر منتقدانه، بالا بودن نسبت تسهیلات به سپرده‌ها را نشانه استفاده از پول پرقدرت بانک مرکزی دانسته و معتقد است: در سایه پایین نگه داشتن نرخ سود تسهیلات، برخی پروژه‌های سرمایه‌گذاری فاقد توجیه اقتصادی در اولویت قرار می‌گیرند که در نهایت به صلاح اقتصاد کشور نخواهد بود. انتقاد از سیاست کنترلی نرخ سود در شرایطی بیان شده است که در بسته پولی با وجود شرایط تورمی رای به کاهش نرخ سود داده شد. سیاستی که علاوه بر پیامدهای ذکر شده در بیانیه منتقدانه بانک مرکزی، موجب برهم زدن تعادل در دیگر بازارها شد.»
جمشید اسدی، با اشاره به این موضوع، که تا به حال بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، به این روشنی به سیاست پولی کشور انتقاد نکرده بود، به صدای آمریکا گفت: «بانک مرکزی بارها از فشاری که دولت بر این بانک وارد می کند انتقاد کرده است و درست به همین دلیل هم برخی از روسای آن یا استعفا داده اند و یا ناچار به کنارگیری شده اند. آقای بهمنی هم تا الان دوام آورده است، هر چند بر اساس این بیانیه تازه، گویا بنای مخالفت را آغاز کرده است.»
انتقاد بر سیاست های دستوری در اقتصاد ایران حرف تازه ای نیست، هر چند ذکر این موضوع از جانب بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران است که تازگی دارد.

Sunday 21 August 2011

اگاهینامه


آگاهینامه
امرداد 1390
پشتیبانی از مبارزات آزادیخواهانه در سوریه، ایران و دیگر کشورها
یکبار دیگر چهره زشت دیکتاتوری در سوریه همانند ایران با کشتارهای بیرحمانه زنان و مردان آزادیخواه آشکار شد. پیرو گزارشهای خبری و آمار موسسه بین المللی حقوق بشر، تعداد کشته شدگان در سوریه به چندهزار نفر و تعداد زندانیان به ده ها هزار نفر رسیده است. در این میان یاریهای بیکران رژیم جمهوری اسلامی با فرستادن اسلحه برای سرکوب آزادیخواهان، و فرستادن بسیجیهای متخصص کشتار جمعی، نشان آنست که دیکتاتوریهای منطقه بگونه مافییایی و جمعی از ایجاد دموکراسی در کشورهای خود جلوگیری میکنند. بنا بگزارشها، این بسیجیها در موارد بسیاری، همچنان که ده ها سال است در خود ایران عمل میکنند، افسران و سربازان سوریه ای را، که از تیراندازی مستقیم به مردم سرباز میزنند، در جا به قتل میرسانند. این اعمال جمهوری اسلامی ناقض همه قوانین بین المللی و انسانی است.
گروههای آزادیخواه ایرانی امضا کننده زیر به شدت از مبارزات آزادیخواهانه مردم سوریه پشتیبانی مینمایند و انزجار خودرا از سرکوب و کشتار مردم بیگناه بدست دولت دیکتاتور سوریه اعلام میکنند و از کشورهای آزاد و آزادگان جهان میخواهند که، بدون در نظر گرفتن سودهای زود گذر خود، برای برقراری دموکراسی دراین کشورها کوشش فراوان بنمایند. این کوششها بعنوان یک سرمایه گذاری سودمند برای آینده جهان پایا خواهد ماند. ملت ایران نیز، که خود سالهاست برای بدست آوردن آزادی میکوشد، پشتیبانی خودرا از مبارزات آزادیخواهانه مردم سوریه به صورتهای گوناگون نشان داده است.
این رویدادها بیش از پیش آشکارکردند که رژیم جمهوری اسلامی به صورت ریشه و پایگاه تروریسم و دیکتاتوریهای منطقه در آمده است و، تا براندازی کامل آن، ایجاد دمکراسی در منطقه بسیار دشوار و یا غیر ممکن خواهد بود.
سازمانهای آماده کننده آگاهینامه (به ترتیب الفبا):
انجمن ایرانی برای آزادی ، صلح وعدالت
انجمن فرهنگ ایران زمین
جبهه ملی خارج از کشور
سازمان جوانان هوادار مشدوطه پادشاهی
شورای اتحاد و همبستگی
کنگره همبستگی ایرانیان
گروه رایزنی برای اتحاد
همیاری زنان ایران

Friday 19 August 2011

مقاله از اقای کورش زعیم

براندازي 28 مرداد، تاوان سنگين ملت ايران

روز تاريخي 28 امرداد را ما هر سال يادآوري مي كنيم، نه فقط يادآوري يك زخم ملي، يا اينكه شعارگونه حقانيت يك ديدگاه را نسبت به يك ديدگاه ديگر به نمايش بگذاريم، بلكه براي اينست كه، در شرايطي كه حاكم بر كشورمان است آينه اي در برابر چشمان آناني بگيريم كه در گذشته خشكيده اند يا پشت به گذشته امروز را مي سنجند.
آنچه امروز رويداد 28 امرداد را برجسته مي كند تفاوتهاي رفتاري دولت و حكومت در آن زمان در مقايسه با دوران پس از آن است. يكي از اين تفاوت ها اين است كه دولت دموكرات مصدق، حاضر نبود به هر قيمتي خود را بر سر كار نگه دارد. مصدق گفته بود كه راضي به ريختن حتا يك قطره خون از بيني كسي نيست. ملت پشتيبانش بود و او مي انديشيد كه اگر ملت بخواهد دوباره او را سر كار مي آورد. ولي حكومتي كه جاي او را با زور و ياري بيگانگان گرفت به راي ملت متكي نبود، وگرنه او نيز مي توانست به مردم مراجعه كند يا با يك همه پرسي از ملت مي پرسيد مرا مي خواهيد يا نه؟
كورش بزرگ در بيانيه حقوق بشر خود گفت، "من از امروز كه تاج پادشاهي را به سر نهاده ام، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق پادشاهي را به من مي دهد، هر گز حكومت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد، و هر ملت آزاد است كه مرا به پادشاهي خود بپذيرد يا نپذيرد؛ و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بشمارد، من براي حكومت بر آن ملت جنگ نخواهم كرد."
سخن كورش برگرفته از فرهنگ كهن ايران بود كه او كوشيد آن را در سراسر جهان نهادينه كند. اما، امروز شاهد آن هستيم كه نه تنها در ميهن ما، بويژه از براندازي 28 امرداد 1328 تا به امروز، در همه كشورهاي گستره فرهنگ و تاريخ ايران دولتهاي استبدادي حاكم هستند و همه آنها بقاي حكومت خود را با خشونت، كشتار و حتي جنگ با مردم بر ملت خود تحميل مي كنند. ما 28 امرداد را از اين رو پيوسته يادآوري مي كنيم كه بگوييم تحميل حكومت بر مردم چه با ياري قدرتهاي بيگانه و چه با زور داخلي با فرهنگ ايراني بيگانه است.
افزون بر اين، آنچه ما را نسبت به براندازي 28 امرداد ناخرسند مي كند، سنجش آزادي هاي مدني مردم در پيش و پس از اين كودتاست. پيش از 28 امرداد، حزب ها آزاد بودند، مطبوعات آزاد بودند، گردهمايي آزاد بود، اتحاديه هاي كارگري و صنفي آزاد و اعتصاب و تظاهرات آزاد بود. پس از 28 امرداد، همه اين آزاديها از مردم گرفته شد و اين محروميت تا كنون ادامه دارد. اگر اين براندازي كه خيانت به منافع ملت ايران بود روي نمي داد، دموكراسي، آزاديهاي مدني و حقوق بشر چنان در كشور ما در طي ربع قرن بعد نهادينه شده بود كه ديگر كسي نمي توانست خواستهاي شخصي يا فرقه اي خود را بر ملت ايران تحميل كند؛ و مجبور مي شد ديدگاه خود را از درون صندوق هاي راي ارائه دهد.
جنبش ملي شدن صنعت نفت برگرفته از پشتيباني مردمي بود، وگرنه مصدق با همه دانش و زيركي و عشق به ميهن موفق نمي شد در برابر قدرت و توطئه هاي قدرتهاي بزرگ بيگانه به اين پيروزي دست يابد، آنهم بي اينكه براي چيرگي بر يك ابرقدرت به ابرقدرت رقيب دست دراز كند يا باژ بدهد. اين نيروي مردم بود كه مصدق را به پيروزي رساند و احترام و افتخار جهاني براي كشورما كسب نمود. همين ملي شدن صنعت نفت بود كه در خزانه دولتهاي بعدي ثروت انباشت و رشد اقتصادي و توسعه صنعتي را كه ديگران به حساب خود مي گذارند امكانپذير كرد. امروزه، برخي روشنفكران و تحليل گران با تحليل هاي سطحي خود از ملي شدن نفت توسط مصدق، ژرفاي ناچيز انديشه و دانش سياسي خود را نمايان مي سازند.
ملي كردن صنعت نفت نه تنها از ديدگاه سياسي، ملت ايران را كه نزديك به دو سده توسط دو ابرقدرت جهاني از طريق رژيم هاي غيرمردمي حاكم بر ايران، تحقير و به فقر اقتصادي و اجتماعي و انزواي بين المللي كشيده شده بود بار ديگر خودباوري بخشيد و در ديد جهانيان و تاريخ سربلند كرد، بلكه سرچشمه سرمايه گذاري و پيشرفت اقتصادي و شكوفايي جامعه ايراني در دهه هاي بعد شد. ما هميشه بايد آن روز شوم را به خود يادآوري كنيم.
كورش زعيم
تهران - 28 امرداد 1390

دیدار با خانواده حشمت اله طبرزدی

جمعی از فعالان سیاسی و حقوق بشری پنج شنبه (۲۷/۰۵/۱۳۹۰) افطار را مهمان خانواده حشمت اله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران بودند .
در این دیدار که اعضای جبهه دموکراتیک ایران، جبهه متحد دانشجویی، شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران، جبهه ملی ایران، کانون نویسندگان ایران و حزب دموکرات ایران در آن حضور داشتند، خانواده حشمت اله طبرزدی ضمن بیان آخرین وضعیت ایشان در زندان از حضور جمع در این مراسم سپاسگزاری نمودند .
در ادامه حاضرین با بیان خاطراتی از حشمت اله طبرزدی، ایستادگی ایشان را در برابر سختی ها ستودند و نسبت به وضعیت جسمی ایشان ابراز نگرانی نمودند .
همچنین حاضرین ضمن گرامی داشت یاد و خاطره زندانیان سیاسی و به خصوص زندانیان شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران، خواستار دستیابی تمامی زندانیان سیاسی – عقیدتی به حقوق قانونی خود شدند .
لازم به ذکر است حشمت اله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران و سخنگوی شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران از ۷ دی ماه سال ۱۳۸۸ بدون مرخصی در زندان به سر می برند . ایشان در مدت بازداشت دچار بیماری های مختلف گشته که به تازگی منجر به حمله قلبی ایشان شده است . در واکنش به این موضوع بسیاری از سازمان ها و گروه های جهانی حقوق بشر خواستار آزادی و پیگیری وضعیت جسمانی ایشان شده اند . همچنین دادخواستی خطاب به دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای حقوق بشر در ایران، مدافعان حقوق بشر، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و دبیر کل سازمان ملل متحد تهیه شده که در آن امضاء کنندگان خواستار متوقف کردن این رفتارهای شنیع و غیر انسانی در زندان های جمهوری اسلامی و احکام ناعادلانه قوه قضائیه شده اند .
این مطلب توسط روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران و از طریق نشریه پیام دانشجو به آدرس زیر منتشر گردیده است :
http://mohandestabarzadi4.blogfa.com/

بیانیه در حمایت از مردم سوریه

حمایت ''اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران'' از مردم سوریه
از جنبش دموکراسی خواهی مردم سوریه پشتیبانی کنیم!
مردم سوریه، ماه ها است که برای رهایی از یوغ حکومت به ظاهر جمهوری که در انحصار یک خانواده (اسد) از میان علوین نصیری و یک حزب (بعث) می باشد، بپاخواسته اند تا به همراه دیگر مردم خاورمیانه و شمال آفریقا، به دیکتاتوری های فاسد پایان دهند و حقوق شهروندی خویش را به دست آورند و حکومت هایی مبتی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر بنا نمایند.
لیکن از پانزدهم مارس امسال به این سو، ارتش و نیروهای امنیتی و گروه های ترور به دستور بشار اسد، دست به کشتار گسترده و دستگیری و شکنجه مردم زده اند و تظاهرات مسالمت آمیز مردم را برای به دست آوردن دموکراسی، به خون کشیده اند. اگرچه بشار اسد به ظاهرمژده برخی اصلاحات را داده، در همان زمان با بی رحمی به سرکوب معترضین و دادخواهان ادامه می دهد و از تانک و زره پوش تا به رگبار بستن مردم از هلیکوپتر برای دوام حکومت خود بهره می جوید. درحالی که مخالفان سرشناس دولت از هر گروه و پیشینه ی سیاسی دستگیر و زندانی شده اند، گروه هایی که یا با پول برانگیخته شده و یا از وابستگان به حزب حاکم بعث اند، به تظاهرات در برابر سفارت های کشورهایی که از جنبش مردم پشتیبانی می کنند و یا پناهندگان سوری را به خاک خود پذیرفته اند می پردازند و چنین وانمود می کنند که مخالفان رژیم بعثی اسد، از خارج برانگیخته شده اند. کاری که سال ها است سران جمهوری اسلامی برای بدنام کردن جنبش دموکراسی خواهی درایران کرده و می کنند.
گزارش های بسیاری در دست است که بر پشتیبانی مادی و نیز نظامی – امنیتی جمهوری اسلامی از رژیم سرکوب گر سوریه گواهی می دهد. اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی درایران، هم به دلیل نزدیکی های طبیعی که میان درخواست های دموکراسی خواهانه ی مردم ایران و سوریه وجود دارد و هم به دلیل پیوندهای سی ساله میان دوحکومت تبعیض گر و ضد دموکراتیک در ایران و سوریه، پشتیبانی از مردم سوریه و نیز دیگر کشورهای منطقه را بخشی از مبارزه خود برای برقراری یک دموکراسی سکولار مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر می داند. مردم ایران و سوریه نه تنها به دلایل تاریخی، جغرافیایی و سیاسی نزدیک و هم پیوندند، که روابط نزدیک میان جمهوری اسلامی و دولت بعثی بشار اسد نیز، بیش از پیش آن ها را هم سرنوشت کرده است.
ما از مبارزات دموکراسی خواهانه مردم سوریه پشتیبانی می کنیم و خواهان پایان دادن به رژیم بعثی بشار اسد می باشیم.

اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی درایران

با یاد مصدق


جمعه, آگوست ۱۹, ۲۰۱۱
(محمدرضا شفيعي كدكني (م. سرشك)
ما را حتی امان گریه ندادند
م.سرشك مي گويد:
«نسبت به مصدق نوعي حُبّ و بغض توأمان پيدا كردم. گاه اين طرف غلبه مي كرد، گاه آن طرف. غالبا شيفتگي بود و كم تر خشم و ترديد. و اين بود و بود تا روزي كه با دوستم رضا سيدحسيني در خيابان استانبول نزديكي هاي ميدان مُخبرالدوله از كتاب فروشي نيل مي آمديم. روزنامه هاي عصردرآمده بود.
كيهان در گوشه ي صفحه ي اول خبر مرگ مصدق را چاپ كرده بود. مدتي به روزنامه خيره شدم و خطاب به مصدق عباراتي گفتم: كه خوب، پيرمرد بالاخره...
يكباره زدم زير گريه؛ از آن گريه هاي عجيب و غريب كه كم تر در عمرم بر من مسلط شده
است. رضا سيد حسيني دست مرا گرفته بود و مي كشيد كه بي صدا! الان مي آيند و ما را مي گيرند و من همان طور نعره مي زدم. بالاخره از او جدا شدم و خودم را رساندم به خانه
مان. منزلي بود در خيابان شيخ هادي... با يكي از هم كلاسي هاي هم شهري ام اجاره كرده بودم. گريه كنان رفتم به خانه و در آن جا شعر "مرثيه ي درخت" را سرودم*:»

مرثيه ي درخت
خواب بلند و تیره ی دریا را
- آشفته و عبوس -
تعبیر می کند ؟
من می شنیدم از لب برگ
- این زبان سبز -
در خواب نیم شب که سرودش را
در آب جویبار، بدین گونه شسته بود:
- در سوكت ای درخت تناور!
ای آیت خجسته ی در خویش زیستن!
ما را
حتی امان گریه ندادند.
من، اولین سپیده ي بیدار باغ را
- آمیخته به خون طراوت -
در خواب برگ های تو دیدم
من، اولین ترنم ِ مرغان صبح را
- بیدار ِ روشنایی ِ رویان ِ رودبار -
در گل افشانی تو شنیدم.
دیدند بادها،
کان شاخ و برگ های مقدس
- این سال و سالیان که شبی مرگواره بود -
در سایه ی حصار تو پوسید
دیوار،
دیوار ِ بی کرانی ِ تنهایی تو -
یا
دیوار باستانی ِ تردیدهای من
نگذاشت شاخه های تو دیگر
در خنده ی سپیده ببالند
حتی،
نگذاشت قمریان پریشان
( اینان که مرگ یک گل نرگس را
یک ماه پیش تر
آن سان گریستند )
در سوك ِ ساکت ِ تو بنالند.
بیرون ازین حصار کسی نیست
گیرم در آن کرانه نگویند
کاین موج روشنایی مشرق
- بر نخل های تشنه ی صحرا، يمن، عدن...
یا آب های ِ ساحلی ِ نیل -
از بخشش ِ کدام سپیده ست
اما ،
من از نگاه آینه
- هر چند تیره ، تار -
شرمنده ام که : آه
در سکوت ای درخت تناور،
ای آیت خجسته ی در خویش زیستن،
بالیدن و شکفتن،
در خویش بارور شدن از خویش،
در خاک خویش ریشه دواندن
ما را
حتی امان گریه ندادند.**

Thursday 18 August 2011

جلسه شورا

جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران – تهران
عصر روز پنجشنبه 27 مرداد ماه 90 جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران به ریاست استاد ادیب برومند تشکیل گردید . دراین جلسه ادیب برومند ، دکترلقااردلان ، بانوفرشیدافشار ، دکترهرمیداس باوند ، دکترجهانشاه برومند ، مهندس مرتضی بدیعی ، عیسی خان حاتمی ، دکترخسروسعیدی ، جواد شرف الدین ، مهندس حسین عزت زاده ، دکترمحسن فرشاد ، اصغرفنی پور ، دکترباقرقدیری اصلی ، حسن قدیانی ، دکتر حسین موسویان ، پریچهر مبشری ، منوچهرملک قاسمی ، دکتر مهدی موید زاده ،ابراهیم منتصری ، ضیاءمصباح ، ابوالفضل نیماوری حضور داشتند . در ابتدا رئیس شورا مراتب تسلیت و همدردی اعضای شورای مرکزی را نسبت به درگذشت خانم مینا اردلان به خانم دکتر لقا اردلان ابراز داشت . سپس صورت مذاکرات مربوط به جلسه گذشته شورا توسط دبیر شورا بانوفرشید افشار قرائت شد وبه تصویب رسید . آنگاه دکتر حسین موسویان رئیس هیئت اجرائیه گزارشی از اقدامات هیئت اجرائیه را به اطلاع شورا رسانید . وسپس بعلت تقارن جلسه با شب کودتای 28 مرداد32 در باره آن کودتای ننگین وعواقب جبران ناپذیر آن سخنانی ایراد گردید . وبالاخره بحث وگفتگو هائی پیرامون مسائل سیاسی منطقه وایران صورت پذیرفت .
روابط عمومی جبهه ملی ایران
27 /5 /90

کابوس انتخابات و تشتت در جبهه " اصولگرایان

کوروش اعتمادی
18 آگوست 2011
در آستانه ًانتخاباتِ ً دورِ نهم مجلس شورای اسلامی، تشتت در بین محافل سیاسی جبهه ًاصولگرایان ً، همچون دیگر دسته بندیهای درون حکومت، گسترده و خطر آفرین برای موجودیت نظام جمهوری اسلامی است. از همین رو به سبب چنین فضای سیاسی متشنج، او مجبور میگردد تا برای ایجاد یک آرامش نسبی و ًهمدلی ً ما بین دستجاتِ متعدد جبهه ًاصولگرایانً، چند تن از دوستان و خویشان خود را مأمورکند تا با نشست و گفتگو با سرکرده گروه های ًاصولگراً ً یک انسجام نسبی در بین آنها در رابطه با ًانتخاباتِ ً دور نهم مجلس شورای اسلامی بوجود آورند. بی شک انتخاب کمیته ای تحت عنوان کمیته 7+8 و یا کمیته ًجبهه پایداری انقلاب اسلامیً، متشکل از نمایندگان وابسته به گروه بندیهای جبهه ًاصولگرایان سنتیً، بیانگر اختلافات عدیدی است که پیکرهِ ًاصولگرایان ً را در برگرفته است.
کمیته ًجبهه پایداری انقلاب اسلامی ً و یا همان کمیته ًجبهه پایداری ً متشکل ازآیت الله مهدوی کنی (رئیس مجلس خبرگان و جامعه روحانیت مبارز)، آیت الله محمد یزدی (رئیس جامعه مدرسین قم)، آیت الله مصباح یزدی (رئیس بنیادِ پژوهشِ آیت الله خمینی)، غلامعلی حداد عادل (نماینده مجلس)، علی اکبر ولایتی (وزیر امورخارجه بیت رهبری)، حبیب الله عسگراولادی مسلمان (رایزن حزب مؤتلفه)، عباسعلی کدخدائی (سخنگوی شورای نگهبان) و سردار سپاه محصولی (وزیر سابق کشور و رفاه دولتِ احمدی نژاد) میباشد، که همگی این آقایان از مُریدان تمام و کمال به ًرهبری ً و بخشا ً دسته های گوناگون از ًاصولگرایان ً را نمایندگی میکنند. امّا بنظر میرسد گزینش این افراد برای تعیین یک لیست مشترک از همهء ًاصولگرایان سنتی ً برای دورِ نهم ًانتخاباتِ ًمجلس شورای اسلامی مورد توافق و تأیید دیگر دسته بندیهای جبهه ًاصولگرایان ً نبوده و بدین سبب پس از رایزنیها بسیار، اعضای کمیته ًجبهه پایداری انقلاب اسلامی ً از 7 تن به 15 تن افزایش مییابد تا کمیته ای تشکیل شود که نمایندگی همهء دسته بندیهای درون جبهه ًاصولگرایان سنتی ً را بکند. کمیته 7+8، وظیفه دارد بر اساس حکم ولی فقیه رژیم تنها یک لیست، لیست مشترکی از همهء نمایندگی های باندهای درون جبهه ًاصولگرایان سنتی ً برای دورِ نهم ًانتخابات ً مجلس شورای اسلامی را تنظیم کنند.
امّا ظاهراً ًبنظر میرسد با افزایش تعداد تشکیل دهنده کمیته ًجبهه پایداری انقلاب اسلامیً، از 7 تن به 15 تن، نزاعِ باندهای درون جبهه ًاصولگرایان سنتی ً کاهش نیافته است. محمد رضا باهنر، نایب رئیس مجلس، که خود از وابستگان به جبهه ًاصولگرایان سنتی ً میباشد، سخت به دیگر دسته بندیهای ًاصولگرایان ً میتازد و آنان را مورد انتقادات شدید قرار میدهد، چرا که بزعم او دسته ای از ًاصولگرایان ً خود را ًاصولگرایان مطلق ً و ً خاص ً برمیشمرند. محمد رضا باهنر میگوید وقتی از این دسته ًاصولگرایان مطلق ً و ًخاص ً پرسش میشود دلایل شما برای ًخاص ً بودن چیست، بی آنکه استدلالی را در این رابطه مطرح کنند پاسخ میدهند؛ ًمصداق اصولگرای ما هستیمً و بهمین خاطر خود را ً مطلق ً میدانیم.

در راستای همین نزاعها، حمید رسایی نماینده مجلس از حضور برخی از افراد در کمیته 7+8 ابراز نارضایتی میکند. او پیش از هر چیز به نحوه ترکیب این کمیته انتقاد دارد. حمید رسایی تا حدودی برترکیب گروه 7 نفره که شامل حبیب الله عسگراولادی مسلمان، غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی و چهار نماینده جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز میباشند مُهر تأیید میگذارد، امّا به ترکیب گروه 8 نفره معترض است. او میگوید؛ ًباید پرسید این تعداد 8 نفراز کجا آمده اند و بر چه اساسی این افراد نمایندگی همهء طیف های اصولگرایان را میکنند ً. ظاهرا ً اختلاف بر سر اعمال نفوذ بیشتر علی لاریجانی ( رئیس مجلس و یکی از رهبرانِ گروه ً پیروان خط امام و رهبری ً) در هر دو کمیته 7 نفره و 8 نفره است. مخالفین معتقدند که علی لاریجانی در دسته بندیهای گروه های ًاصولگرایان سنتی ً جریان سیاسی محسوب نمیشود که هم اکنون دو نمایند در کمیته 8 نفره و یک نماینده در کمیته 7 نفره داشته باشد. با این احتساب بسیاری معتقدند علی لاریجانی در کمیته 15 نفره سه نماینده دارد که بنا دارند علایق سیاسی او در این مجموعه را پیش برند. البّته لازم است اشاره کنم گروه ً پیروان خط امام و رهبری ً که علی لاریجانی یکی از اعضای آن میباشد، از 14 گروه سیاسی ًاصولگرا ً تشکیل شده است که حبیب الله عسگراولادی دبیر کلی آنرا بعهده دارد. از مهمترین گروه های عضو این جبهه ًجامعه اسلامی مهندسین ً و حزب مؤتلفه است که شاخص ترین فرد در ًجامعه اسلامی مهندسین ً، محمد رضا باهنر است که نایب رئیسی مجلس شورای اسلامی را بعهده دارد. امّا در این بین محسن رضایی فرماندهِ سابق سپاه پاسداران در پی یافتن جایگاه خود در بین ًاصولگرایان ً و احیانا ً فرصتی برای کسب کرسی در مجلس شورای اسلامی آینده است. آیت الله مهدوی کنی در گزارشی به ً کمیته وحدت اصولگرایان ً اعلام میدارد؛ ً بتازگی محسن رضایی با او تماس گرفته و تصریح کرده است، اگر او جزء ًاصولگرایان ً است پس چرا نماینده ای در ًکمیته وحدت اصولگرایان ً نداردً.
تشتت و دسته بندیهای متعدد در جبهه ً اصولگرایان سنتی ً امری است واقعی و طبیعی، آنهم در نظام سیاسی که اساس پایه های ایدئولوژیکی و فکری بنیانگذارانش مبتنی بوده است بر اندیشه و فرهنگ سیاسی قبیله ای و عشیرتی. بی شک این انتظار بیهوده ای است که اگر باور داشته باشیم روزی در ساختار این نظام مذهبی همچون دیگر نظامهای مدرن سیاسی، زندگی سیاسی جمعی و حزبی شکل خواهد گرفت که منعکس کننده نظم اجتماعی دمکراتیک و مدنیت است. آنچه که اساس این نظام سیاسی قرون وسطایی در حوزه سیاست را تشکیل میدهد حضور باندهای متعدد قدرت است که پیش از سه دهه است با توطئه و نیرنگ در پی نابودی یکدیگر بوده اند و تنها و تنها به قدرت اندیشیده اند، نه به آبادانی مملکت. اصولاً بنیانگذاران وحکومتگرانِ کنونی جمهوری اسلامی در هیچ کاتگوری سیاستِ امروز جهان قرار نمی گیرند که تصور کنیم روزی آنها خواهند پذیرفت در این سرزمین پهناور با وجود چنین ملت بزرگی، زندگی سیاسی بنیاد گذارند که جنبه های مدنی آن مشهود و ملموس باشد. از همین رو است امروز به آشکار مشاهده میکنیم چگونه رهبران این نظام، معترف به وضعیت آشفته سیاسی در این کشور هستند و چه مذبوحانه تلاش میکنند برای ماندگار شدن این جمهوری جعلی سروسامانی به این وضعیت آشفته بدهند. حبیب الله عسگراولادی مسلمان عضو کمیته 7 نفره ًجبهه پایداری انقلاب اسلامیً که از یک سو رایزن حزب مؤتلفه اسلامی و رهبر جبهه ًپیروان خط امام ورهبریً میباشد، از پیش به وضعیت آشفته کشور و درهم ریختگی جبهه ًاصولگرایان سنتی ً اشاره میکند و تأکید دارد ؛ ًکه ایت الله خامنه ای از فضای سیاسی کشور راضی نیست و باید شرایطی فراهم شود که آرامش در کشور برقرار شود ً. او همچنین اشاره میکند؛ ً با میرحسین موسوی و مهدی کروبی و ًاهل فتنه ً آشتی ناپذیریم، چرا که آنها تمام پل های بازگشت به انقلاب را خراب کردند ً. در همین رابطه غلامعلی حداد عادل قوم و خویش ًرهبرً و عضو کمیته وحدت ً اصولگرایان سنتی ً نیزمیگوید؛ ًآیت الله خامنه ای مایل نیست که اصولگرایان با بیش از یک لیست در انتخابات آینده مجلس شرکت کنند ً. غلامعلی حداد عادل تأکید میورزد؛ ً هر گونه اختلاف درونی و غفلتی در جبهه اصولگرایان موجب خواهد شد که ًجریان انحرافی ً و ًجریان فتنه ً از فرصت استفاده کنند ً. در رابطه با ستیزگری گروه های درونِ جبهه ًاصولگرایان سنتی ً با یکدیگر، حمید رضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه، تإکید میکند ؛ ً هدف از تشکیل ًجبهه پایداری ً مقابله با جریان انحرافی است که در درون دولت بوجود آمده و جلوگیری از متمایل شدن اصولگرایان به سمت هاشمی رفسنجانی در انتخابات دور نهم مجلس شورای اسلامی است ً. یعنی به نوعی هنوز برخی از ًاصولگرایانً خطر هاشمی رفسنجانی در نظام را جدّی قلمداد میکنند که ممکن است در جابجایی دسته بندیهای سیاسی، جناحی از ًاصولگرایان ً به سمت او جلب شوند. البّته لازم است اشاره شود این خطر بیشتر درخود حزب مؤتلفه اسلامی است که درگیرودار همهء نزاعها ممکن است تعدادی از آنها به سوی هاشمی رفسنجانی متمایل شوند.
روشن است در رابطه با همهء این مباحث، رایزنیها و تلاشها متّوجه یک واقعیت میشویم که جبهه ًاصولگرایان سنتی ً، که چشم امید ًرهبری ً برای تثبیت نظام بدانها دوخته شده است، جریانی یک دست و هماهنگ با یکدیگر نیستند. جبهه ًاصولگرایان سنتی ً همانند همهء دسته بندیهای سیاسی جمهوری اسلامی در طی این سه دهه فاقد ویژگیهای اجتماعات، نهادهای سیاسی و مدنی جوامع مدرن و دمکراتیک میباشند. مبنای بهم پیوستگی همهء دسته بندیهای سیاسی در جمهوری اسلامی در طول این سه دهه بر اساس منافع گروهی و خانوادگی و زد و بندهای سیاسی استوار بوده است. هیچیک از این دسته بندیها شالوده های سیاسی نهادها و اجتماعاتِ دمکراسیهای مدرن امروزی را نداشته اند و از سویی دیگر میدانیم سران نظام در طی این سه دهه از چنان فرهنگ سیاسی برخوردار نبوده اند که اجازه دهند در جامعه نهادها و تشکلات حزبی مدرن و دمکراتیک مبتنی بر گرایشهای متفاوت سیاسی شکل گیرند که امروز به درد این باند بازهای توطئه گرانِ مبتلا نشوند که خود از درون در تلاشی و آشفتگی نظام دستی بالا دارند
در همین ارتباط پرسش بزرگ این است با توّجه به همهء دسته بندیها و رقابت های سیاسی که هم اکنون در درون ساختار رژیم و ما بین باندهای قدرت، آنهم در سطح رهبری، در جریان است آیا ًجبهه پایداری انقلاب اسلامی ً تحت صیانت مستقیم ًرهبری ً موفق خواهد شد تا جبهه ای متحد از همهء ًاصولگرایان سنتیً را سامان دهد؟ این پرسش در مقطع زمانی مطرح است که به اعتراف سران روحانی نظام، کشش و اعتبار سیاسی و مذهبی ًرهبر ً در بین مراکز قدرت و دینی حکومت کاملا ً ریزش کرده است. در همین رابطه پیشتر آیت الله مصباح یزدی اعتراف میکند و میگوید؛ ًخطری بزرگ و بی سابقه ای نظام اسلامی را تهدید میکند و آن بی اعتقادی مقام های ارشد نظام اسلامی به ولایت فقیه است.ً آیت الله مصباح یزدی از این نیز فراتر رفته و میگوید؛ ً تردید و بی اعتقادی به ولایت فقیه تا درون حوزه های علمیه رسوخ کرده است ً.

Wednesday 17 August 2011

یادداشتی از صادق زیبا کلام

واکنش مسوولان به آنچه در انگلستان گذشت کمدی- تراژیک است
صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، در یادداشتی که روزنامه روزگار آن را منتشر کرد به حوادث اخیر انگلستان و سخنان مسوولان کشور پرداخته و ضمن اینکه این واکنش ها را کمدی – تراژیک می خواند این سوال را مطرح می کند که چگونه می شود میان واقعیت و برداشت و روایت مسوولان ما از واقعیت اینقدر فاصله و تفاوت باشد؟
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
واکنش برخی از مسوولان و مقامات و رسانه های حکومتی ایران به اغتشاشات و ناآرامی های هفته گذشته در انگلستان بیش از آنچه شگفت انگیز و تعجب آور باشد، کمدی- تراژیک است.
شگفت انگیز و تعجب آور است از جهت آنکه ایشان باورش نمی شود در قرن بیست و یکم و با بودن این همه ابزار و امکانات ارتباطی از ماهواره و اینترنت گرفته تا مطبوعات، فیس بوک، توئیتر و شبکه های اجتماعی، این همه در در دیدن، درک و تشخیص واقعیت ها، مسوولان ما به خطا بروند و نتوانند بدیهیات و واقعیات مسلم و آشکار را در خصوص حوادث و رویدادهای انگلستان ببینند و به جای آن تصویر، تصورات و ذهنیات خود را جایگزین کنند.
انسان وقتی برخی از واکنش ها، قضاوت ها و رهنمودهای انگلستان را می شنود باورش نمی شود آنان در آنچه پیرامون حوادث آن کشور دارند می گویند جدی باشند و آن مطالب را از ته دل گفته و به آن باور داشته باشند. انسان بیشتر فکر می کند مسوولان ما دارند مزاح می کنند و می خواهند مسوولان انگلستان را دست بیندازند و از آنان انتقام بگیرند.
به زعم خودشان انتقام دخالت ها، قضاوت ها و اظهار نظرهای مقامات انگلیسی را پیرامون حوادث بعد از اعلام نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و مسائل بعدی بگیرند. والا چگونه ممکن است مسوولان واقعا باور کرده باشند حوادث انگلستان آن گونه است که آنان دارند می بینند و می گویند.
چگونه می شود میان واقعیت و برداشت و روایت مسوولان ما از واقعیت اینقدر فاصله و تفاوت باشد؟ چگونه می شود باور کرد مسوولان از ته دل و واقعا باور کرده باشند حوادث انگلستان به مثابه بن بست تمدن غرب است؟ چگونه می شود باور کرد مسوولی از ته دل خواستار دخالت شورای امنیت و سازمان ملل برای حل و فصل بحران به وجود آمده در انگلستان باشد؟چگونه ممکن است مسوولی در ایران باور کرده باشد حکومت انگلستان دارد مردمش را سرکوب می کند و خواهان توقف سرکوب شده و به رهبران حکومت در انگلستان توصیه کند سعی کنید با مردم تان گفت و گو کنید؟به حکومت انگلستان بگوید چرا خواسته های معقول مردم و جوانان‌تان را نمی پذیرید و چرا با آنان مذاکره نمی کنید؟
فی الواقع فاصله یا شکاف میان واقعیت و درک مسوولان ما از واقعیت آنقدر زیاد است که انسان نمی داند در قبال روایت و واکنش مسوولان ما از حوادث انگلستان باید گریست یا خندید؟ انسان نمی داند اساسا از کجا شروع کند به توضیح دادن به مسوولان ایرانی که صورت مساله این است نه آنکه شما برای خودتان ساخته و پرداخته اید.
هیچ جنبه ای از حوادث و رویدادهای انگلستان نیست که انسان بگوید این جنبه اش را مسوولان ما درست درک کرده اند ودرست دارند بازگو می کنند. آنقدر روایت مسوولان ما از حوادث انگلستان ایدئولوژیک زده، سیاسی و سیاست زده است که انسان برای یک لحظه تصور می کند دولتی های ما (اعم از مسوولان، مطبوعات حکومتی، صدا و سیما، ائمه جمعه و جماعات و … ) نه در خصوص انگلستان که در خصوص حوادث کشور دیگری دارند تجزیه و تحلیل و گزارش می دهند.
مسوولان ما حتی بدیهیات را هم در خصوص حوادث انگلستان نخواسته اند ببینند. در چهار پنج شبی که ناآرامی ها لندن، بیرمنگام، منچستر، لیورپول و سایر شهرهای بزرگ انگلستان را به لرزه درآورد، پلیس انگلستان حتی یک گلوله پلاستیکی هوایی هم شلیک نکرد و همچنان حسب قانون، بدون اسلحه سعی در متفرق کردن جمعیت کرد. نه یک گلوله پلاستیکی، نه یک گاز اشک آور، نه یک شوکر، نه یک باتوم برقی، نه یک ضربه غیر برقی از ناحیه پلیس انگلستان به تظاهرات کنندگان و اغتشاشگران وارد نشد. چه رسد به آمدن ارتش و قوای مسلحه به خیابان ها
اما مسوولان ایرانی به دولت انگلستان توصیه می کنند از خود خویشتنداری به خرج داده و مردمش را سرکوب نکند.شاید اگر مسوولان ایرانی اصراری بر گرفتن انتقام از دولت و مقامات انگلیسی نمی داشتند و می توانستند ببینند که مجلس در انگلستان چگونه وارد میدان شد و دولت، پلیس و … را فراخواند در قبال حوادث و رویداد های به وجود آمده از مسئولان توضیح خواست و آنان را مورد بازخواست قرار داد. می توانستند ببینند چگونه مسئولان و مقامات انگلستان مشکلات و مصائب به وجود آمده را بر گردن دشمنان خارجی ، بنیاد سوروس، آمریکا، ایران اسلامی (به عنوان مخالف انگلستان)، القاعده، طالبان، مسلمانان رادیکال و سایر مخالفان انگلستان نینداختند و پذیرفتند که مشکل هر چه هست باز می گردد به جامعه خودشان. می توانستند ببینند که چگونه مسوولان و مقامات انگلیسی در رویارویی با حوادث و مشکلات به وجود آمده نه به دنبال تئوری های توطئه و فرضیه های دایی جان ناپلئونی رفتند و نه سعی کردند با ریختن مشکلات و مصائب بر گردن دیگران از نقش خود در پذیرش اوضاع و احوال به وجود آمده شانه خالی کنند.
شاید اگر مسوولان ایرانی آنقدر اصرار و تاکید نداشتند که از انگلستان انتقام بگیرند، اتفاقا درس های جالبی می توانستند از تجربه حوادث انگلستان بگیرند که شاید بزرگترین و مهمترین آن پذیرش واقعیت های سیاسی و اجتماعی جامعه از سوی مسوولان کشور انگلستان بود.
شاید بزرگ ترین درسی که می توانستند از حوادث انگلستان بگیرند مقایسه میان واکنش مقامات انگلیسی و سوری در قبال حوادث و ناآرامی های کشورشان بود.
اولین و مهمترین واکنش مقامات انگلیسی در قبال حوادث و اغتشاشات آن بود که چرا این حوادث به وجود آمده اند؛ جامعه، مسوولان و متولیان کجا اشتباه کرده اند؛ ضعف ها و ندانم کاری هایشان چه بوده که برخی از جوانان شان دارند این گونه رفتار می کنند و بالاخره «چه باید کرد» و راه حل های بلند مدت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بحران به وجود آمده کدام است؟ اما مقامات سوری ماه هاست که شبانه روز دارند مردم شان را قتل عام می کنند، هزاران نفر را با شلیک زره پوش، تانک و مسلسل از پای درآورده اند، عالم و آدم از آمریکا، انگلستان، صهیونیسم، اروپا گرفته تا غرب، سازمان سیا، اینتلیجنت سرویس انگلستان، عربستان و … را متهم به دست داشتن در ناآرامی های کشورشان کرده اند، اما برخلاف مقامات انگلیسی نخواسته اند نکته ساده و بدیهی را بپذیرند که نقش و مسوولیت «خود ما»، سیاست ها و عملکرد «خود ما» در قبال آنچه به وجود آمده است، چقدر است؟

سر مقاله از اخرین شماره پیام جبهه ملی ایران

مورخ 26/5/90
نقطه عطفی شوم

در حیات ملت ها گاهگاه نقاط عطفی وجود دارد که ممکن است مسیر تاریخ آنها را تغییر داده ودر زندگی آنان اثرات عمیق وشگرف بجای بگذارد . اثراتی که حتی با گذشت دهه ها وبلکه قرن ها هم باقی میماند ونسل های پیاپی را درگیر عواقب خود مینماید . بدون شک در تاریخ معاصر ایران کودتای 28 مرداد32 یکی از آن نقاط عطف است . که نمیتوان به سادگی از آن گذشت واثرات منفی آن را در روند زندگی ملت ایران نادیده انگاشت و به دست فراموشی سپرد . اکنون از آن کودتا پنجاه وهشت سال گذشته است ،ولی پی آمد های آن هنوز گریبان ملت ایران را رها نکرده و فرصت هائی را که آن کودتا چه در ایران و چه درمنطقه خاورمیانه سوزاند ونابود کرد هرگز فراموش شدنی نیست . درآن کودتای ننگین شاه مملکت دست در دست سازمان های اطلاعاتی انگلیس وآمریکا گذاشت و آن حرکت پلید وبیگانه ساخته را علیه دولت دموکرات ومستقل وملی مصدق به راه انداخت . کودتائی که طراح آن سرهنگ وودهاوس مامور عالیرتبه اینتلجنت سرویس انگلیس و فرمانده عملیات آن کرمیت روزولت رئیس منطقه ای سازمان سیای آمریکا در خاورمیانه بود . دربار پهلوی ، چاقوکشان حرفه ای از قبیل طیب حاج رضائی وحسین رمضان یخی ودار ودسته شعبان بی مخ همراه فواحش فسادخانه معروف تهران ، عوامل داخلی انگلیس وآمریکا مانند برادران رشیدیان وبرخی نظامیان وطن فروش مثل فضل الله زاهدی و نعمت الله نصیری وتیموربختیار ، بعضی روحانیون درباری مانندآیت الله بهبهانی وچند تن نفوذی های درون نهضت ملی مثل مظفر بقائی وآیت الله کاشانی مجریان این طرح مشعشع انگلیس وآمریکا بودند. کودتا در زمانی اتفاق افتاد که دولت ملی مصدق در مبارزه با استعمار پیر انگلیس پیروز شده وبساط غارتگری شرکت سابق نفت انگلیس را از ایران برچیده بود . او باملی کردن نفت راه چپاول این ثروت عظیم ملی را مسدود وآن را دراختیار صاحبان واقعی آن یعنی ملت بزرگ ایران قرار داده بود . مصدق نه در حرف بلکه در عمل با برقراری آزادی های سیاسی مثل آزادی احزاب ، آزادی اجتماعات وتظاهرات ، آزادی مطبوعات ، آزادی انتخابات وقانونگرائی الگوئی ازدموکراسی را درمنطقه استبداد زده خاورمیانه به نمایش گذاشته بودکه تا آن زمان نظیری نداشت.
استقلال وآزادی همراه با دراختیار گرفتن ثروت ملی نفت وکسب بیلان اقتصادی مثبت حتی بدون فروش نفت ، اعتقاد به تخصص وشایسته سالاری توئم با سلامتی وپاکدامنی حکومت ملی میرفت تا ایران رابه کشوری روبه رشدوتوسعه وملت ایران رابه مردمی مرفه وسعادتمندکه استحقاق آن رادارند مبدل نماید که آن کودتای ننگین همه آن دست آوردها وچشم اندازها را بر باد داد وبا تحمیل 25 سال اختناق ووابستگی به اجانب ، برسر مردم آن آوردکه با اعتراض وخیزش همگانی ملت ایران روبرو گردید ودر بهمن 57 تومارش درهم پیچیده شد . درحقیقت از همان روز انجام کودتا نهال کینه ونفرت از کودتاچیان در قلوب آحاد ملت ایران نشانده شد و25 سال طول کشید تا این نهال خشم وانتقام به بارنشست ومبارزات مداوم وجانفشانی های بیشمار گروه های مختلف مردم ایران سرانجام توانست در بهمن 57 به ثمر برسد وبساط حکومت ظلم ودیکتاتوری رادرهم نوردد. امروز از انقلاب 57 نیز 33 سال گذشته است . ولی هزار دریغ وافسوس که اهداف ملت ایران از انقلاب که درسرلوحه آن آزادی واستقلال وبرکناری دیکتاتوری قرارداشت هرگز برآورده نگردید . حاکمیت برخاسته از انقلاب راه انحصارطلبی وواپسگرائی درپیش گرفت . باز هم زندان ها که قرار بود موزه ظلم ها و ستم های رژیم گذشته شود از انبوه آزادیخواهان ودگراندیشان انباشته گردید. وجمهوری اسلامی از نظر تعداد اعدام ها دررتبه دوم جهانی یعنی پس از چین قرار گرفت . جمهوری اسلامی با عدم رعایت آزادی های اساسی وحقوق انسانی ملت ایران وایجاد جو اختناق و سوء مدیریت چه درسیاست خارجی وچه در مسائل داخلی وفساد مالی آن چنان کارنامه نامقبولی برای خود فراهم نمود که امروز همان دنباله روهای کودتاچیان 28 مرداد با وقاحت تمام خود را محق برای رهبری مردم ونجات کشور تصور میکنند. ولی همه میدانند که اگرامروز ملت ایران گرفتار این همه ناکامی است وبا فقر وبیکاری وگرانی روز افزون و فساد وفحشاءواعتیاد دست وپنجه نرم میکند وبا بحران سیاست خارجی روبروست ، باید ریشه همه این مصائب را در کودتای 28 مرداد وعملکرد رژیم گذشته جستجو نمود . اگر حاکمیت ملی ودموکراسی دولت ملی مصدق نهادینه میگشت و با آن کودتای ننگین راه تداوم آن بسته نمیشد ورهبروطن خواه وصدیق ملت به محاکمه وزندان مادام العمرکشیده نمیشد امروز بطورقطع سرنوشت ملت ایران رنگ دیگری داشت . اگر فرزند شاه سابق کودتای 28 مرداد را « افسانه 28 مرداد » بنامد واگر کج اندیشان گمراه، محکوم کنندگان کودتای ننگین 28 مرداد را « هیئت عزاداران 28 مرداد » بنامند ، چیزی از این واقعیت نمی کاهد که این کودتا نقطه عطف شومی است که تمام سیه روزی های ملت ایران از آن نقطه آغاز میگردد. معلوم نیست که کودتائی که تمام اسرار آن توسط صدها جلد کتاب وهزاران مقاله ودر خاطرات طراحان ودست اندرکاران آن ودر اسناد محرمانه سی ساله « سازمان سیا » و « اینتلجنت سرویس » صراحتا از پرده بیرون افتاده وتمام حوادث آن درمقابل چشمان ملت ایران به وقوع پیوسته چگونه میتواند « افسانه » نامیده شود؟. آیا خانم مادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا که ازبابت دخالت آن کشور درآن کودتا رسما از ملت ایران عذر خواهی نموده است به خاطر یک « افسانه » این پوزش خواهی را انجام داده است ؟. این که طرفداران سلطنت چه بگویند وچه اوهامی را درسر بپرورانند به خودشان مربوط است ولی اینکه از جرگه آزادیخواهان ویامدعیان آزادیخواهی کسانی تحت تاثیر شرایط روز ایران دچار سطحی نگری شده و گوشه چشمی به طرف آن بانیان 28 مرداد داشته باشند گناهی نابخشودنی و لکه ننگی است که با آب هفت دریا هم از چهره آنان زدودنی نیست

بیانیه مشترک

بیانیه‌ی مشترک سه‌ حزب سیاسی کردستان ایران به‌ مناسبت روز 28 مرداد - سالروز فتوای "جهاد" خمینی علیه‌ مردم کردستان
مردم مقاوم کردستان!
احزاب و سازمانهای سیاسی!
مجامع و نهادهای حقوق بشری!
28 مرداد امسال (19/8/2011)، 32 سال از صدور فتوای جهاد" خمینی"( رهبر وقت رژیم تازه‌ بقدرت رسیده‌ی ایران) علیه‌ مردم حق طلب و دمکراسیخواه‌ کردستان می‌گذرد. همانگونه‌ که‌ همگان مطلعند، زمانی که‌ رهبران جنبش حق طلبانه‌ و دمکراتیک مردم کردستان تمام هم خود را جهت حل مسالمت آمیز مساله‌ی کرد در چهارچوب ایران به‌ کار گرفته‌ بودند، کارگزاران رژیم تازه‌ به‌ قدرت رسیده‌ ایران با کارشکنی و مانع تراشی در جریان نشستهای نمایندگان ملت کرد و دولت مرکزی، به‌ بستر سازی جهت سرکوب همه‌جانبه‌ی مردم کردستان پرداختند. در پی نشست مجلس خبرگان در تاریخ 27/5/1358 و متعاقب آن صدور فتوا یی از جانب خمینی در 28/5/1358 جنگی خانمانسوز و نابرابر بر مردم کردستان تحمیل شد. این جنگ که‌ جنگ سه‌ ماهه‌ نام گرفته‌ است در نهایت منجر به‌ قربانی شدن صدها تن و بی خانمانی و آوارگی هزاران تن شد و در جریان آن، هزاران نفر جهت دفاع از حقوق پایمال شده‌ و آزادیهایشان به‌ صفوف مبارزین کردستان پیوستند.
خمینی جهت استحکام پایه‌های قدرتش، با صدور این فتوا در صدد بود تا مردم ایران را به‌ صورت عام و ملیتهای تحت ستم (کرد و آذری) را به‌ طور خاص، در جنگی ناخواسته‌ درگیر نماید و خود بتواند با فراغ بال حکومتش را بر تمامی نواحی ایران مستولی سازد. به‌ همین سبب در پی صدور این فتوا، جنگی تمام عیار و همه‌جانبه‌ سرتاسر کردستان را فرا گرفت و اعدام و تیرباران گروهی مبارزین آزادیخواه‌ کردستان آغازشد. بواسطه‌ این جنگ نابرابرصدها تن از مردم آزادیخواه‌ کردستان اعم از زن و مرد، پیر و جوان و کودک، بی هیچ گناهی و بدون محاکمه‌ به‌ جوخه‌های اعدام سپرده‌ شدند و حق حیات از آنان سلب شد. جنایتی از این دست آنهم از جانب رژیمی که‌ تازه‌ به‌ قدرت رسیده‌ و تا دیروز دم از آزادی و عدالت می زد، مایه‌ی شگفت بود. متأسفانه‌ در آن هنگام به‌ علت محدودیت وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های همگانی، جامعه‌ی جهانی آنگونه‌ که‌ باید و شاید از عمق جنایات رژیم در کردستان آگاه‌ نشد و به‌ همین خاطر بیشتر کشورها و نهادهای مدافع حقوق بشر بین المللی در رابطه‌ با این تهاجم سکوت اختیار کردند.
نکته‌ی حائز اهمیتی که‌ لازم است همگان با دیده‌ی احترام بدان بنگرند، مقاومت و فداکاری مردم مناطق مختلف کردستان در رویارویی با یورش نابرابری بود که‌ بر‌ آنها تحمیل شده‌ بود. در همان لحظات آغازین جنگ، مردم کردستان قهرمانانه‌ در مقابل متجاوزین ایستادند و کوچه‌ها و خیابانهای شهرهای کردستان را به‌ سنگر مبارزه‌ و دفاع از مطالبات برحق ملت کرد بدل نمودند. مقاومت وجانفشانی مردم کردستان در دفاع از خود ومطالباتشان، موجب شد این جنگ بعد از سه‌ ماه‌ به‌ شکست نیروهای دولتی بیانجامدو خمینی ناچاراز‌ پذیرش شکست واعلام آتش بس جهت انجام مذاکره‌(هرچند مقطعی و با رویکردی تاکتیکی) شد. به‌ همین دلیل در شرایط کنونی نامگذاری روز 28 مرداد به‌ عنوان"روز مقاومت ملی مردم کردستان" امری شایسته‌ و بجاست.
اكنون كەپس از گذشت 32 سال بە این رویداد تلخ نظر میافكنیم، چنانچە بە رخدادها و تحولات منطقە بنگریم، میبینیم كە روند رویدادها بە نفع آزادیخواهان و ملل تحت ستم رقم میخورد و این رژیمهای دیكتاتور و نظامهای مستبد هستند كە در سراشیبی سقوط و اضمحلال قرار گرفتەاند. برای اثبات این واقعیت كافی است تحولاتی كە در كشورهای عربی و شمال آفریقا و اخیرا درسوریە اتفاق میافتند، را مد نظر قرار دهیم. از سوی دیگر در 32مین سالروز 28 مرداد، "روز مقاومت ملی مردم كردستان" نباید فراموش كرد همانطور كە رژیم ایران آن زمان بە كردستان هجوم كرد، اكنون نیز از هجوم و سیاستهای شوم خود دست برنداشتە و با سلاح و تجهیزات مدرنتر و پیشرفتەتر، مرزهای اقلیم كردستان را آماج حملات خود قرار دادە و هر روزه‌ با بهانەهای مختلف تلاش میكند. ملت كرد و جنبش دمكراتیك و حق طلبانەی این ملت را هدف قرار دهد. در یادروز سی و دومین سالروز صدور فتوای خمینی علیە مردم كردستان، بار دیگر ضمن محكوم كردن هجوم بە مردم كردستان، بر انسجام و همبستگی احزاب و جریان‌های‌ سیاسی تأكید ورزیدە و امیدواریم اینگونه‌ رخدادهای تاریخی بە تجربەای برای همگان بدل گردیدە و در آیندە با اتحاد و همبستگی، با هر نوع اقدام خمصانە علیە ملتمان مقابلە نمائیم. همچنین از كلیەی محافل و مجامع بشردوست‌ خواستاریم در راستای معرفی و محاكمەی رهبران رژیم ایران بطور عام و بویژە عواملی كە در این جنایت وحشتناك دخیل بودند، اقدام نمایند.

درود بر شجاعت و مقاومت ملی مردم كردستان.
پیروز باد جنبش حق طلبانە و دمكراتیك ملت كرد.

سازمان خبات كردستان ایران
كوملەی انقلابی زحمتكشان كردستان ایران
حزب دمكرات كردستان
26/5/1390
17/8/2011

Saturday 13 August 2011

مقاله از اقای رضا تقی زاده

گشودن سفارت جمهوری اسلامی بروی شورشیان خیابانی در لندن؟
برخی رسانه‌های نزدیک به رژیم جمهوری اسلامی، خواستار گشودن درهای سفارت ایران در لندن بروی فراریان تحت تعقیب پلیس شده‌اند. احمدی‌نژاد نیز از سازمان ملل خواستار اعزام هیاتی برای "دفاع از حقوق معترضان خیابانی" در انگلیس شد. و بالاخره سردار نقدی اظهار داشت که گردان‌های سپاه پاسداران آماده‌اند که به عنوان پاسدار صلح به لندن اعزام شوند.
طی یک هفته گذشته که خیابانهای لندن و چند شهر دیگر بریتانیا، منجمله منچستر، بیرمنگام، سالفورد و لیورپول شاهد شورشهای پراکنده بود، کشور های خارجی عموما با شگفت زدگی این وقایع غیر منتظره و خبر ساز را از راه وسایل ارتباط جمعی، بخصوص گزارشهای شبکه های تلویزیونی دنبال میکردند.
واکنش افکار عمومی و دولتهای خارجی نسبت به این رویداد عموما توام با همدردی و حمایت عاطفی از مردم عادی و صاحبان کسب و کار بود، که هدف حملات جوانان عصیان زده در خیابانها قرار گرفته بودند. انتقاد جدی افکار عمومی انگلیس و خسارت دیدگان نیز متوجه نیروهای پلیس بود که در مقابل گروههای شورشی و خرابکار قرار نگرفته و ملایمت آنها موجب تشویق گروههای نا آرام و غارت های بیشتر از محل کسب و کار مردم شده بود.
در عین حال سه کشور خارجی در قبال این تحول داخلی بریتانیا موضع مخالف گرفته، و در نهایت شگفتی، ضمن حمایت از مهاجمان خیابانی، که انگیزه اصلی اکثریت مطلق آنها استفاده از فرصت و مبادرت به دزدی و غارت اموال مردم بود، پلیس انگلیس را بخاطر اعمال خشونت علیه مهاجمان مورد نکوهش قرار دادند.
دولتهای لیبی و سوریه که در نتیجه مقابله خشونت بار با جنبشهای آزادی خواهی داخلی طی ماههای اخیر مورد انتقاد جامعه جهانی قرار گرفته اند، بعلاوه جمهوری اسلامی، که از زمان پایان انتخابات جنجالی دو سال پیش و پا گرفتن جنبش سبز، با فشار های خارجی و داخلی مشابه روبرو است، سه ضلع این مثلث استثنائی بشمار میروند.
مواضع غیر عادی سه کشور
روز چهارشنبه رهبران جمهوری اسلامی که ظاهرا نا آرامی های داخلی بریتانیا را فرصتی برای توجیه خشونتهای دو سال اخیر، علیه معترضان داخلی، و در عین حال، تلافی جویی در قبال فشار های اروپا علیه خود تلقی میکردند، طی اقدامی هماهنگ به اظهار نظر و صدور بیانیه در این مورد پرداختند.
در اندازه هایی بسیار محدودتر از موضع گیری های تبلیغاتی نمایندگان جمهوری اسلامی در قبال نا آرامی های لندن، نمایندگان سوریه و لیبی نیز به صدور بیانیه هایی مبادرت ورزیدند
بر خلاف دو کشور سوریه و لیبی که از چهره های درجه دوم و سوم خود برای مداخله تبلیغاتی در این رویداد داخلی بریتانیا استفاده کردند، جمهوری اسلامی تقریبا تمامی رهبران خط اول نظام، منجمله علی خامنه ای، محمود احمدی نژاد و علی لاریجانی را با هدف ایجاد حد اکثر فشار طی این جریان بکار گرفت .
از جانب سوریه، بشار جعفری، سفیر دمشق در سازمان ملل بیانیه‌ای صادر کرد و از سوی لیبی، خالد کعیم، معاون وزیر خارجه رژیم قذافی این مسئولیت را عهده دار شد.
نماینده رژیم سوریه در نمایش تبلیغاتی خاص خود، طی گفتگو با پرس تی-وی، شبکه تلویزیونی انگلیسی زبان جمهوری اسلامی در لندن، از دولت بریتانیا خواست که به جای دفاع از مردم معترض سوریه، از امور داخلی خود مراقبت بعمل آورد.
خالد کعیم نماینده لیبی نیز، در اقدامی تلافی جویانه در قبال اعلام عدم مشروعیت رژیم قذافی توسط دولت بریتانیا و تاکید بر ضرورت کناره گیری او از قدرت، خواستار کناره گیری دیوید کمرون نخست وزیر بریتانیا شد.
در کمین خبر سازی
محمود احمدی نژاد که با فاصله ای زیاد از نمایند گان دو کشور لیبی و سوریه در انتقاد از دولت و پلیس بریتانیا پیشی گرفته بود ضمن تقبیح "رفتار زشت پلیس انگلیس با ( مردم معترض )" در اشاره به نا آرامی های انگلیس اظهار داشت : "رفتار وحشیانه دولت انگلیس با مردم مطلقا قابل قبول نیست."
ظاهرا آقای احمدی نژاد در این مقایسه نه تنها رفتار ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در خیابانهای تهران و نحوه برخورد با آنها در اردوگاه کهریزک را، بعد از اعلام "پیروزی انتخاباتی" خود فراموش کرده، که حتی رفتار هفته های اخیر ماموران امنیتی رژیم حاکم بر سوریه در شهر حما و سایر نقاط بحران زده آن کشور و قتل بیش از 2000 تن از آزادیخواهان سوری را نیز از یاد برده بود.
رییس جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر اظهارات خارق العاده خود پیرامون طبیعت نا آرامی های لندن و هویت اغتشاش طلبان، که یا نتیجه بی اطلاعی وی از موضوع و یا داشتن اطلاع، و در عین حال تلاش برای وارونه جلوه دادن حقایق بود، از سازمان ملل خواستار اعزام هیاتی برای "دفاع از حقوق معترضان خیابانی" در انگلیس شد.
این واکنش خارق العاده از سوی یک رییس دولت خارجی در حالی صورت گرفت که علاوه بر افکار عمومی یک پارچه، تمامی احزاب و چهره های سیاسی برجسته بریتانیا چه در داخل و یا خارج از دولت، نسبت به این رویداد و عوامل آن، موضعی مشابه اتخاذ کرده و در محکوم ساختن شورشهای خشونت بار خیابانی، حتی پدران و مادران جوانان دستگیر شده نیز شرکت جسته و در مقابل فرزندان خود قرار گرفتند.

Thursday 11 August 2011

زندانیان نهضت ازادی

عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ايران راهی زندان اوين شد
ميزان: مهندس محسن محققی برای گذراندن حکم خود راهی زندان اوين شد.
به گزارش «ميزان خبر»، اين عضو شورای مرکزی نهضت آزادی که به جرم اقدام عليه امنيت ملی توسط دادگاه انقلاب به چهار سال زندان محکوم شده بود، پس از تاييد حکم دادگاه بدوی برای گذراندن دوران محکوميت خود روانه زندان اوين شد.
مهندس محققی بعد از عاشورای ۱۳۸۸ توسط وزارت اطلاعات احضار و بازداشت شده بود و دو ماه در بند ۲۰۹ زندان اوين به سر برده بود.
همچنين او در سال ۱۳۸۰ همراه با ديگر اعضای نهضت آزادی و نيروهای ملی مذهبی توسط اطلاعات سپاه بازداشت و مدتی را در بند ۵۹ سپاه گذراند. او در دادگاه‌های غير علنی به دو سال و نيم زندان محکوم شد.
محسن محقّقی، مهندس برق و الکترونيک از انگلستان و از مهندسين اجرائی قوی و صاحب نظر و از اعضای باسابقه نهضت آزادی ايران و يکی‌ از دامادهای شادروان مهندس مهدی بازرگان می‌باشد
محققی قبل از انقلاب در سازمان اتمی‌ ايران اشتغال داشته و دوره‌های تخصصی مربوط به نيروگاه‌های هسته‌ای را در کشور بلژيک گذارانده است. آقای محققی پس از پيروزی انقلاب مسئوليت سايت اتمی‌ اصفهان را به عهده داشته و در حفظ تأسيسات و جلوگيری از تخريب و انهدام آن موفق بوده است.
پس از آن با سازمان گسترش و نوسازی صنايع ايران همکاری نموده و در راستای‌ خودکفايی کشور در رشته مهندسی‌ کنترل و الکترونيک، «شرکت کنترنيکس» را به عنوان يکی‌ از شرکت‌های تابع سازمان گسترش و نوسازی صنايع ايران تأسيس کرده که هنوز به فعاليت خود ادامه می‌دهد.
مهندس محققی به عنوان يک مهندس اجرايی با سابقه، مديريت پروژه‌های زيادی را در نقاط مختلف کشور به عهده داشته است، از جمله پروژه بازسازی کارخانه آجرماسه آهکی خوزستان (واقع درحميديه) که دراثرحملات هوائی عراق به شدت آسيب ديده بود.
در حال حاضر مهندس عماد بهاور، مهندس محمد (فريد) طاهری و ليلا توسلی ديگر اعضای نهضت آزادی ايران هستند که در زندان به سر می‌برند.

Wednesday 10 August 2011

مقاله از اقای علی ضرابی

پاسخی به دعوت صدا وسیمای جمهوری اسلامی
دیروز از سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی دعوت نامه ای دریافت داشتم که برای بازدید از کشور وضمن دیدار از خویشان وکسان خود از پیشرفتهائیکه دولت جمهوری اسلامی به یمن آزادی و استقلالی که برای هم میهمنان شما در داخل ترتیب داده شده ، دیدن کنید؟. بیائیم به کجا بیائیم به دیدار کدام خویشان وبستگان خود برویم. به ان که ماهیانه ششصد هزار تومان معادل تقریباً پانصد دلار حقوق دریافت می کند و چهارصد هزار تومان اجاره خانه میدهد و همسرش برای کمک به زندگانی مرگبارش درب خانه این وآن به کارگری میپردازد و گوشت را کیلویی بیست هزارتومان و نان را هزاروپانصد تومان وبقیه مایحتاج زندگیش را هم به همین منوال باید از بازارتهیه کند. کجا من می توانم خانه این کس وکار بروم وسرسفره آنها بنشینم که به یمن قطع یارانه ها پرداخت ماهیانه برق وگاز وهمه چیز زندگی او یکباره ده برابر شده (ده برابر؟!)
این کس وکاربیچاره من در سیستم گذشته که سیستمی فاسد و دست نشانده وغیردموکراسی بود. زندگانی نسبتاً مناسبی داشت درآمد و گذران زندگی او تا آنجا که بیاد دارم از من بهتربود. من کجا می توانم به دیداراین کس وکاره منی که فقط از او بهتر فکر کرده ام و توانسته ام از آن منجلاب به هرنحوه بوده خود را نجات بدهم ودر هر کجا که زندگی می کنم. خود را با فرهنگ آن دیار عجین کرده ام ومثل همه آنها که ازکشورخارج شده اند لااقل از آزادی و بهره بری از دموکراسی استفاده می کنم. شغلی دست وپا کرده ام و اگر جوان بوده ام به دانشگاهی رفته ام و حقوق من کفاف زندگی ام را می کند فرزندانم به دانشگاه راه یافته اند واز مزایای دانشگاه وفرهنگ وهرنوع آسایشی مثل دیگران بهره مند هستم. من به الونک این کس وکاره فرضی بروم وچه بگویم زیرا میدانم هر سئوالی را که از من بکند من نمی توانم به او پاسخ بدهم زیرا هرچه به او بگویم موجب افسوس او میشود که او چرا درهمان زمان که من جلای وطن کردم و خود را نجات دادم، وی خود را نجات نداد. البته او هم چیزی ندارد که گفتن آن برای من دوست دیرین، ملال آور نباشد.
آیا می تواند به من بگوید چند مرتبه دختر او را پلیس و یا لباس شخصی ها به مسجد یا کلانتری ها برده اند و آن بدبخت را به تخته شلاق بسته و ته مانده آبروی او را برده اند بگوید، ویا پسرانش را که به دام اعتیاد هم افتاده اند چند بار به زندان برده اند. ویا پسر کوچکتر او را مأمورین نهی از منکر به آنجهت که پیراهن آستین کوتاه پوشیده وبا سروکله ورم کرده به خانه فرستاده اند بگوید. البته من میدانم رفتار و کردارمیهماندارنی که مرا به وطن فلک زده ام دعوت کرده اند.با من بسیار عالی خواهد بود میدانم مرا به رستورانها وهتل هایی میبردند که در امریکا واروپا هم ندیده ام و میدانم در ایام تعیین شده برای اقامت من در وطنم زیباترین های ممکن را در کیش و اصفهان و گردشگاه های دیگر خواهم دید ورفتار مأمورین و خادمین نظام با من تا چه حد محترمانه است.
ما می بینیم و میشنویم که در میهن ما چه می گذرد. گرانی ارزاق عمومی مردم را به فلاکت انداخته است. امنیت تا به آن حد رسیده است که روز روشن به خانه مردم میریزند ومردها را از زن ها جدا می کنند وبا زنان در مقابل همسران و پدر و برادران آنها اعمالی انجام میدهند که نوشتن آن برای من سخت است.
در خیابانها در پارک ها در کوه ها ودر همه جا مأمورین نهی از منکر ویا پلیس های مخفی مردم را کنترل می کنند. اگردختری با پسری خندید ویا روسری او از سرش تا حدی کنار رفته بود او را توقیف و در مقابل مردم حتک حرمت او را می کنند. البته همین رفتار با جوانان آنها را به آنجا می کشاند که از دیوار مردم بالا میروند وبه زنان و دختران تجاوز می کنند. در دانشگاه ها به حدی به دانشجویان پسر و دختر سخت گیری می کنند که دانشجویان و اولیاء آنها وسائل زندگی خود را میفروشند و فرزندانشان را از کشور خارج می کنند. زندانهای ما پر است از دانشجویان ناراضی و نویسندگان و دانشمندان و هنرمندان.
ما ملت با فرهنگی بوده ایم و هنوز هم هستیم فرهنگ در خون و فکر ایرانی عجین شده است. ما ملتی بوه ایم که گهواره تمدن بشریت را جنبانده ایم، آنوقت سزاوار چنین رفتاری هستیم که هم اکنون حکومت ما به ما روا میدارد؟
ابداً اینطور نیست ، دین و ایمان یک امر شخصی است. درکجای دنیا با هر گروهی مثلاً با تیم های ورزشی و تورهای دانشجویی آخوندی را هم همراه می کنند که آنها را به وضو ونماز و اذان وا دارد. نمونه ملت ایران همین ها هستند که در خارج زندگی می کنند ودر هرکشوری که هستند افتخارهموطنان خود می باشند نمونه اخلاق و رفتار در بیشتر کشورها ایرانیان هستند و همیشه دانشجویان ایرانی در صدردانشجویان دانشگاه ها قرار دارند تدریس علوم در دانشگاه ها اغلب در اختیار اساتید ایرانی هست.
بزرگترین سازمان تکنولوژی و فضایی جهان ناسا در امریکاست که در صدرآن مهندس فیروزنادری تکیه زده و ده ها دانشمندان دیگر ایرانی این مرکز پیشرفت بشریت را اداره می کنند. هم اکنون دو کالسکه در کره مریخ به فرماندهی ایرانیان مشغول تحقیقات است.
نشستن این دو کالسکه در کره مریخ برای بشر قابل تصور نبود ولی به یمن دانش و بینش ایرانیان عملی شد وبازده آن را مردم دنیا بخوبی می بینند و خواهند دید.
ایرانیان در سازمانهای درجه اول تکنولوژی جهان مثل گوگل – یاهو، یا ماکروسافت، حرف اول را میزنند. یک آباده ای جوان ، گوگل را سرپرستی می کند. سازمانی که دنیا در اختیاراوست.
وقتی وارد دان تان لوس آنجلس مرکز بزرگ اقتصاد امریکا میشویم مثل اینست که وارد بازارتهران شده ایم همه با هم فارسی صحبت می کنند و بخش بزرگی از بازاراقتصاد جهان را ازهمانجا اداره می نمایند. آنها در اقتصاد امریکا پیش ترازچینی ها حرکت می کنند بخشی از حرکت های بزرگ تکنولوژی در اختیار ایرانی ها هست به جز جناب مهندس نادری که در رأس تکنولوژی جهان قرار دارد، شصت نفر از مقامات ارشد ناسا ایرانیان جوانی هستند که اگر در ایران بودند باید راننده تاکسی یا دلال مواد مخدرمیشدند.
چندسال قبل اتوبوس دانشجویان در راه شیرازبه تهران به دره ای پرت شد و متأسفانه سی ونه نفر دانشجویان ما درآن دره جان دادند و فقط یک نفر ازآنها زنده ماند که کسان او هر طوربود وی را برای ادامه تحصیل به خارج فرستادند و آن دانشجوی بازمانده از سی ونه نفر،هم اکنون خانم دکتر مریم میرزاخانی است که با توفیق در بازکردن یک مسئله مهم فیزیک که دانشمندان شانزده سال از حل آن عاجزمانده بودند بدست و فکرتوانای این دختر جوان ایرانی حل شد. این دختر جوان در ردیف ده مغزمتفکرجهان جای دارد.می گویند هرکس به دانشگاه استانفورد میرود از او می خواهد که عکسی برایش امضاء کند. جناب شیرزاد معاون وزارت اقتصاد هست و خانم عاملی یزدی معاونت وزارت خارجه امریکا را عهده دار هست. ایرانیان با تکیه به هوش و دانش خود همه موفق هستند و برای بردن نام ایرانیان موفق کتابی لازم است. حال مرا دعوت می کنید که چه، پس ازبرگشتن از ایران بیایم به امریکا یا اروپا و یا کشورهای دیگرو برای هموطنان شما تعریف کنم که رفتم میهن عزیزرا دیدم و چه زیبا وهمه مردم در رفاه و غرق در شادی ومکنت هستند؟! واقعاً که زهی خیال باطل. بیائید وبا پول بادآورده نفت که کیسه کیسه به جیب اعراب فلسطین ویا اردن ویا سوریه میریزید. کمی به فکر رفاه صاحبان نفت باشید آنها شب روی طلای سیاه می خوابند روزبنزین را با کوپن آنهم به قیمت امریکا باید تهیه کنند، به فکر بالا بردن سطح زندگی آنها باشید نه به فکربالا بردن قیمت آنچه مورد احتیاج آنهاست. راننده تاکسی لیسانسه را از تاکسی پایین بکشید و شغلی مناسب ارزش تحصیلی او برایش فراهم کنید. کمی آزادی به مردم بخصوص بانوان بدهید.
جاسوسان و چماقداران لباس شخصی را از زندگی مردم دور کنید. شما اگر اندکی آزادی و دموکراسی در کشورما پیاده کنید برای جلب مردم هیچ احتیاجی به دعوت از من و امثال من ندارید به امید اینکه این طوربشود.

اطلاعیه جبهه ملی ایران - تهران

جهت اطلاع اعضا وهواداران جبهه ملی ایران
به استحضار میرساند ، اخیرا بیانیه ای با امضای شخصی ی چند نفر درمورد 30 تیرمنتشر گردیده ومتعاقب آن آقایان سالار سیف الدینی وتیرداد بنکدارنقدی برآن نگاشته و در برخی از سایت ها ی اینترنتی تحت عنوان نقد بر بیانیه جبهه ملی ایران منتشرکرده اند.صرفنظر ازمفاد ومحتوای آن بیانیه ، نوشته مزبور مربوط به سازمان جبهه ملی ایران نبوده است . بیانیه های رسمی جبهه ملی ایران با امضای این سازمان وتوسط روابط عمومی هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران منتشرمیگردد. و در مورد روز 30 تیرنیزاعلامیه رسمی «سی ام تیرروزنمادین شهدای راه آزادی » به همین گونه انتشاریافته است .
موجب سپاسگزاری است که این توضیح به اطلاع همگان رسانیده شود .
با احترام – روابط عمومی هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران
18 /5 /90

Tuesday 9 August 2011

مقاله از اقای هوشنگ کردستانی

کشمکش های درون نظام جمهوری اسلامی نشانه شتاب در فروریختن آنست

اختلاف میان جناح استبدادی خامنه ای و شبکه مشکوک احمدی نژاد- مشائی که همواره دامنه اش گسترش می یابد، برخی از آزادیخواهان را به این تصور انداخته است که گویا ریشه نفاق در آنست که احمدی نژاد می خواهد ایرانیت را بر اسلامیت برتری داده یا دست کم هم تراز آن قرا ردهد. واقعیت اما این است که نفاق میان این دو گروه مربوط به مسائلی مهم تر از این هاست. تلاش شبکه احمدی نژاد در آن است که می خواهد قدرت را به سود خود از دست بخش حاکمان قشری مذهبی بدر آورد.
آزادیخواهان ملی گرا نباید دچار این توهم شوند که گویا این شبکه دارای تفکر ملی است و به ایران و گذشته و آینده آن می اندیشد.
این شبکه بی تردید در سرکوب آزادیخواهان، حفظ قدرت، تداوم استبداد و چپاول سرمایه های ملی تضادی با مافیای وابسته به خامنه ای ندارد. مسئله بر سر این است که چرا خودشان در رأس هرم قدرت و چپاول انحصاری سرمایه های ملی نباشند؟
برای آگاهی هموطنانی که ممکن است تصور کنند، نفاق و دودستگی میان این دو مافیای قدرت درون حاکمیت جمهوری اسلامی، که به دلیل یکی به اسلام و دیگری به ایران است، یادآور باید شد که یک ایرانی اصیل، هرگز نمی گوید تاریخ کشور ما با یورش تازیان به ایران و سقوط امپراتوری ساسانیان آغاز می شود! مطلبی که که احمدی نژاد در دور نخست منصوب شدنش به ریاست جمهوری اسلامی بیان کرد و ماهیت واقعی خود را نشان داد.
یک ایرانی- ولو آنکه زمامداری آن به ناحق باشد- هیچگاه تظاهرات آزادیخواهانه و مسالمت آمیز هموطنان خود را به خاک و خون نمی کشد.
ممکن است بگویند که احمدی نژاد مأمور بود و معزول، مانند استدلال نادرستی که در مورد بسیاری از زمامداران گذشته می شود.
یک ایرانی اصیل- همانگونه که داریوش بزرگ از پروردگار خواست- باید از دروغ پرهیز کند نه آنکه آسمان و ریسمان را بهم ببافد و دروغ را رواج دهد. از این رو، باید توجه داشت که اختلاف باند احمدی نژاد – مشائی با جناح خامنه ای بر سر حذف یکدیگر و حفظ قدرت مطلق و سوء استفاده های سیاسی و اقتصادی ناشی از قدرت است.
بنابراین، نباید در دام بازی ها و ترفندهای ناشی از مبارزه کسب قدرت میان جناح های حاکمیت افتاد و اشتباهات گذشته را تکرار کرد.
برخی از شخصیت ها و سازمان های سیاسی برون از حاکمیت زمانی امید به سردار باصطلاح سازندگی بسته بودند که نادرست در آمد. با گذشت زمان معلوم شد که آن ها برای منافع شخصی به پا خاسته بودند. سپس شعار «در انتخابات شرکت می کنیم تا تمرین دمکراسی کرده باشیم» را مطرح نمودند. بدون توجه به این اصل که در یک نظام استبدادی که نامزدهای انتخابات آن باید از صافی شورای نگهبان بگذرند و سرسپردگی خود را به قانون اساسی جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه ثابت کرده باشند، تمرین دمکراسی نمی شود کرد. اکنون نیز مبارزان باید هوشمندانه، نیرنگ ها و ترفندهای رژیم را دریابند و تنها در پدید آوردن نیروی جایگزین واقعی «ملت ساخته» تلاش نمایند.
وظیفه ملی و میهنی در این است که با برخورداری از نیروی پرتوان مردمی که در نظام ولایت فقیه جانشان به لب رسیده است به عمر استبداد مذهبی پایان داده و از تکرار استبداد به هر شکل و زیر هر نام در آینده ایران جلوگیری بعمل آورد.
با توجه به اینکه گردانندگان نظام، چه روحانی نما و چه مکلاّ و «کاپشن پوش»، سعی در عقب نگاه داشتن مردم داشته و دارند، باید به مردم آگاهی داد و آنان را نسبت به واقعیت های امروز جهان آشنا کرد و تأثیر عوام فریبی، جن گیری، سر چاه جمکران کشاندن ها و دیگر رفتارهای عوام فریبانه را بی اثر ساخت.
باید توده مردم آگاه گردند و از خود بپرسند چگونه است که خداوند یک عده آدم دیوسیرت و چپاول گر را به نمایندگی از سوی خود برای حکومت کردن بر آن ها برگزیده است؟ یا آنگاه که جانیان ضد بشری که خود را جانشین پیامبر می نامند و جوانان برومند و آینده سازان ایران زمین را به خاک و خون می کشند چگونه پیدا شده و از کجا این طایفه ددمنش جانشین پیامبر شده اند؟
اکنون که عده ای عوام فریب دیگری پیدا شده اند و خود را نماینده امام غایب می نامند و ادعا می کنند که توسط تلفن همراه با او در تماس و ارتباط هستند، مردم باید فکر کنند، چگونه «امام غایب» این عوام فریبان را شناسایی و به نمایندگی خود تعیین کرده و انسان های باشرف و پاکدامن را از نظر انداخته است؟
رهایی از استبداد، جبران عقب ماندگی های تاریخی و همگام شدن با کاروان پرشتاب تمدن که هر روز با سرعت به پیش می تازد و دست آوردهای تازه ای به مردم جهان عرضه می دارد، در امید بستن و دنباله روی از سرداران باصطلاح سازندگی و مدعیان اصلاح نظام از درون نیست، امید بستن به شبکه ای که برای پیروزی در مبارزه کسب قدرت به دروغ می خواهد ایرانیت را بر اسلامیت برتری داده و یا هم تراز آن بگذارد نیست. باید به روشنی نشان داده شود که تحقق استقلال، آزادی و حاکمیت مردم از حداقل خواست های ملت ماست و از آن به هیچ وجه کوتاه نخواهد آمد.
استقلال و آزادی دو روی یک سکه هستند. مردمی که آزادی ندارند از استقلال کشورشان دفاع نمی کنند و مردمی که فاقد استقلال هستند آزاد نیستند.
در شرایط کنونی ایران، آزادی در حداقل های آن هم وجود ندارد. استقلال آن نیز در گرو زد و بندهای سیاسی پشت پرده است. در چنین جامعه ای نه عدالت به وجود می آید و نه پیشرفت.
این ادعای نادرست که برخی از مخالفان نظام هم ندانسته آنرا بیان می کنند که نظام کنونی مستقل عمل می کند، پس استقلال وجود دارد، اگر به مفهوم درست ناوابستگی توجه شود سخن درستی نیست. استقلال تنها در شعار دادن های توخالی، اتخاذ سیاست های نابخردانه و دشمن تراشی های بی جهت خلاصه نمی شود. کشوری که در همه زمینه ها، از فراورده های صنعتی گرفته تا تولیدات کشاورزی نیازمند بیگانگان است، کشور مستقلی نیست. کشوری که فروشگاه بزرگ ساخته های «بنجل» و وازده خارجی شده است، مستقل نیست. کشوری که اقتصادش تک محصولی و وابسته به نفت است نه تنها مستقل نیست، بلکه تاراج دهنده منابع ملی است.
اگر روزی قدرت های بزرگ دامنه تحریم ها را تا حد جلوگیری از فروش نفت گسترش دهند، برخلاف دوران زمامداری مصدق که اقتصاد بدون نفت پدید آمد و کشور را به سامان می رساند، شیرازه امور کشور از هم فرو خواهد پاشید.
تاریخ نشان داده است که جناح های حاکمیت جمهوری اسلامی در هر زمینه ای هم که اختلاف داشته باشند در سرکوب آزادی خواهان با یکدیگر هم رأی و همراه هستند.
افزون بر آن که قتل های زنجیره ای و یورش به خوابگاه دانشجویان که اتفاق افتاد و روی آن سرپوش نهاده شد، کشتارهای وحشیانه و ددمنشانه پس از انتخابات در دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی، گویای آنست که سردمداران رژیم با هر حرکت آزادیخواهانه همانند حرکت های مخالف نظام در کلیت برخورد می کنند. این خصلت و طینت همه قدرت های تمامیت خواه و استبدادی است.
کاربدستان همه گروه ها و جناح های نظام به خوبی آگاهند که پس از پایان یافتن عمر رژیم ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، در نظام مردم سالار آینده نه تنها جایی ندارند بلکه می بیاست در یک دادگاه صالحه که آزادانه و بر مبنای حقوق بشر تشکیل می شود، پاسخگوی جنایت های چند دهه خود باشند. اگر گفته نشود که سرنوشت صدام حسین در انتظار آنان است، به یقین سرنوشت حُسنی مبارک را باید انتظار داشته باشند. این آرزوی دوری نیست. فرو ریختن پایه های نهادهای گوناگون استبداد، این نوید و امیدواری را به ملت ایران داده است. *

Sunday 7 August 2011

گزارشی از زندگانی سیاسی مهتدس طبرزدی

کمتر کسی تصور می کرد که مدیر مسئول نشریه ای که زمانی در میان حامیان نظام دینی حاکم بر ایران نامی شناخته شده بود، بعدها به یکی از مخالفان جدی دیکتاتوری مذهبی تبدیل شود. بعضی معتقدند که این چرخش در دیدگاه و تحول در ذهنیت حشمت الله طبرزدی نسبت به دستگاه حاکم، در زمان مدیریتش بر نشریه پیام دانشجو رخ داد.
زمانیکه پس از افشاگری های بی پرده این نشریه پیرامون وجود فساد اقتصادی در افراد و نهادهای انتصابی حکومت، نه تنها اجرای عدالت به بوته فراموشی سپرده شد، بلکه حمایت مستقیم عالی ترین مقام حکومت از بعضی مفسدان، پاسخ روشنگری های پیام دانشجو بود. این ماجرا، بخش زیادی از هواداران نظام دینی را در حمایت از کلیت سیستم ولایت مطلقه فقیه دچار شک و تردید جدی کرد.
بسیاری دچار نا امیدی شده و گوشه عزلت گزیدند و برخی دیگر مانند طبرزدی با جدایی از دستگاه حاکمه، عزم خود را برای تغییر وضع موجود جزم کردند و در این راه هزینه های بسیاری پرداختند.
درعین حال کمتر کسی مانند حشمت الله طبرزدی که سالهایی از عمرش را در جبهه های جنگ گذارنده بود و دو برادرش نیز در طول جنگ جان باخته بودند، حاضر شد که علمکرد ها و طرز تفکر گذشته خود را بدور از مصلحت سنجی های معمول مورد نقد و بررسی جدی قرار دهد. با این کار، او سنت رایج بسیاری از فعالین سیاسی و مدنی ایران را که تمایل دارند گذشته خود را عاری از خطا و اشتباه نشان دهند، زیر پا گذاشت.
حشمت الله طبرزدی فعال سیاسی و مطبوعاتی در سال ۱۳۳۸ در گلپایگان به دنیا آمد. وی بعدها در رشته مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه پلی تکنیک فارغ التحصیل شد.
او از سالهای ابتدایی دهه شصت عضو دفتر تحکیم بود. در سال ۱۳۶۳ در کنار سایر همفکران خود اتحادیه ی انجمن های اسلامی دانشجویان و فارغ التخصیلان دانشگاهها و مراکز آموزشی عالی را بنیان نهاد. طبرزدی در طول سالهای فعالیت مطبوعاتی خود، مدیریت نشریات پیام دانشجو، ندای دانشجو، هویت خویش و گزارش روز را به عهده داشت.
طبرزدی از نخستین افرادی بود که پس از سایه سنگین اختناق حاکم در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد با برگزاری میتینگ های اعتراضی در دانشگاه و حتی خارج از دانشگاه، شجاعت و جسارت مدنی را به مردم خسته و ناامید از استبداد مذهبی بازگرداند و آغاز گر فصل جدیدی از مبارزات بدون خشونت در ایران شد.
با اینکه طبرزدی توانسته بود درهمان زمان انتشار پیام دانشجو صدای اعتراض خود و یارانش را به گوش مردم و تحول خواهان برساند، اما به این بسنده نکرد. بینش و سرسختی طبرزدی در راه دفاع از آنچه وی را به این مسیرکشانده بود، مانع از ایستایی و توقف او برای ادامه این راه می شد.
هنوز هم بسیاری روزهای تلخ و سیاه سرکوب دانشجویان را درتیر ماه ۷۸ فراموش نکرده اند. روزهایی که تحت فشار نظامیان و اقتدارگرایان حتی گروههای نزدیک به اصلاح طلبان، از حمایت قربانیان شکنجه و آزار پس از این سرکوب خونین هراس داشتند و تا مدتها در بیانیه های خود از بردن نام آسیب دیدگان و زندانیان پرهیز می کردند.
در آن شرایط طاقت فرسا که دستگاه قضایی در اقدامی شتابزده و برای ایجاد ترس و ارعاب، حتی از صدور حکم اعدام برای تعدادی از دستگیرشدگان ابایی نداشت، حشمت الله طبرزدی و همراهانش بطور علنی و بدون واهمه از تهدیدهای دستگاههای امنیتی، پژواک صدای بغض آلود مادران و پدران رنجدیده جوانانی شدند که هیچ پناه و مامنی برای دادخواهی نداشتند. آنها تنها امیدشان به اعتراضات فعالان مدنی و سیاسی نسبت به شکنجه و صدور احکام سنگین و ناعادلانه علیه فرزندانشان بود. فرزندانی که قرار بود پس از شکنجه های دهشتناک در بازداشتگاه معروف توحید به طناب دار هم سپرده شوند.
البته طبرزدی هزینه مخالفت و انتقادهای خود را با تحمل ماههای متمادی انفرادی و بیش از نه سال حبس پرداخت کرد، اما هیچ کدام از این فشارها باعث نشد که او تن به خواسته های بازجویان و قاضیانی دهد که برای وادار کردنش به تسلیم از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.
پس از تظاهرات اعتراضی مردم در تاسوعا و عاشورای سال ۸۸ و سرکوب بی رحمانه آن از سوی نظامیان و شبه نظامیان حامی حکومت، حشمت الله طبرزدی طی مصاحبه ای نسبت به خشونت اعمال شده به مردم بی دفاع ابراز انزجار کرد و بی پروا عالی ترین مقام حکومت را مسئول مستقیم این کشتارها معرفی نمود.
در پی این مصاحبه، ماموران وزارت اطلاعات در هفتم دی ماه ۱۳۸۸ با یورش به منزلش او را بازداشت کرده و پس از مدتی، دادگاه وی را به تحمل ۹ سال حبس محکوم کرد.
در طول سالها فعالیت، مهندس طبرزدی و همراهانش توانستند با گسترش روحیه شجاعت و جسارت مدنی در مقابل قدرت سرکوبگر، ساختار شکنی و تقدس زدایی از دستگاه حاکمه، نادیده گرفتن سانسور و محدودیت های حکومتی، گام به گام در جهت ایجاد توازن قوا به نفع جامعه مدنی و نیروهای تحول خواه دستاوردهای مهمی را به ارمغان آورند.
مجموع این دلایل و تلاشهاست که شهروندیار را بر آن داشت تا مهندس طبرزدی را به عنوان دومین شهروند نمونه ماه انتخاب نماید.

Saturday 6 August 2011

گزارش دیدار گروهی از هموندان جبهه ملی ایران از سفارت نروز

14 مرداد 1390
دیدار هموندان جبهه ملی ایران از سفارت نروژ برای ابراز همدردی
در رور پنجشنبه 13 امرداد 1390، شماری از هموندان جبهه ملی ایران، هرمیداس باوند، عیسی خان حاتمی، كورش زعیم، محمد اویسی، اشكان رضوی و از فعالان سیاسی، بیژن جانفشان و خوانساری برای ابراز همدردی و تسلیت نسبت به فاجعه كشتار در نروژ توسط یك بنیادگرای فاشیست حاضر و با سفیر نروژ در تهران، آقای روآلد نس، ملاقات كردند. در این ملاقات آقای دكتر باوند تسلیت و انزجار جبهه ملی ایران را از این جنایت هولناك ابراز نمودند و كورش زعیم متن تسلیت كتبی هموندان جبهه ملی ایران را خواند و تسلیم سفیر نروژ نمود.
تسلیت فعالان سیاسی و جبهه ملی به مردم نروژ توسط كورش زعیم
ما صمیمانه ترین تسلیت خود را برای اقدام وحشتناك جنایتكارانه یك مرد دیوانه، كه نشانگر تاریكترین و اهریمنی ترین ژرفای ذهن انسانی می باشد به شما تقدیم می كنیم.
ما، به عنوان اعضای جبهه ملی ایران، قدیمی ترین سازمان سیاسی تلاشگر در راستای دموكراسی و حقوق بشر در ایران، سخنان نخست وزیر ینس استولتنبرگ را ستایش و تكرار می كنیم كه در واكنش به این عمل جنایتكارانه گفت: "دموكراسی بیشتر و شفافیت بیشتر".
براستی دموكراسی بیشتر و شفافیت بیشتر تنها و نیرومندترین پاسخ به كسانی است كه می كوشند راه و رسم اهریمنی، توهمات تاریك و استانداردهای غیرانسانی خود را با زور خشونت بر ما تحمیل كنند.
ما ملت نروژ را برای آزادی و روشهای دموكراتیكشان می ستاییم، و امیدواریم كه روزی نه چندان دور، آنان نیز همین احساس را نسبت به ملت ایران كه بیش از یكصد سال است برای رسیدن به همان استانداردها تلاش می كند، پیدا كنند.
گروهی از اعضای جبهه ملی ایران
كورش زعیم، از سوی
عباس امیرانتظام، مه لقا اردلان، مرتضی بدیعی، هرمیداس باوند، جمال درودی، اسماعیل حاج قاسمعلی، عیسی خان حاتمی، پریچهر مبشری، علی رشیدی؛ مهران بختیاری، علی حاج قاسمعلی، حمیدرضا خادم، حسین مجتهدی، محمد اویسی، آرش رحمانی، اشكان رضوی.

Thursday 4 August 2011

عدللت و ازادی

، نخستین شعارهای انقلاب مشروطیت
در آغاز قرن بیستم و زمانی که اروپا وآمریکا در سایه دموکراسی و مدرنیسم با سرعت در جاده پیشرفت وترقی به پیش میتاختند وقله های دانش وصنعت را یکی پس از دیگری فتح مینمودند، درمیهن ما ایران حاکمیت استبدادی وظالمانه پادشاهان قاجار جز فقروفلاکت وگرسنگی وقحطی وعقب ماندگی برای این ملت ارمغانی نداشت . نه تنها از آزادیهای سیاسی خبری نبود،بلکه از دستگاه قضائی که ملجاء وپناهی برای این مردم نگون بخت باشد نیز اثری دیده نمیشد، وطبق یک قرار داد نانوشته از یک طرف شاهان فاسد ودرباریان غارتگر به غارت وچپاول اموال مردم مشغول بودند واز سوی دیگر امر قضا و حل وفصل دعاوی بین مردم به عنوان حق السکوت به روحانیون پیشکش شده بود تا به هرگونه که میخواهند نسبت به جان ومال وناموس مردم عمل نمایند . در چنین دوران سیاهی ، پدران غیور وفداکار ما در اعتراض به این بی عدالتی ها واستبداد جابرانه به پاخاستند وبه دلیل شرایطی که بدان اشاره شد اولین خواسته خود را ایجاد عدالتخانه بجای محاکم شرعیه و برقراری آزادی های سیاسی از جمله انجام انتخابات وایجاد پارلمان قرار دادند . وسرانجام بااز خودگذشتگی ها وجان بازی های مردم ما انقلاب مشروطیت به پیروزی رسید ودر تاریخ چهاردهم مرداد1285 فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار امضاءگردید. ولی با تاسف بسیار باید اذعان نمود که اهداف انقلاب مشروطیت هیچگاه محقق نگردید. وهنوز مرکب فرمان مشروطیت خشک نشده بود که استبداد صغیر محمد علیشاهی درمقابل انقلاب ایستاد واندکی پس از رفع استبداد صغیر نیز کودتای 1299 رضاخان بساط حکومت پارلمانی نوپا را درهم پیچید. واستبداد سیاه دیگری را بانام وظاهر مشروطیت به این کشور تحمیل نمود. شگردی که توسط فرزندش محمدرضاشاه برای مدت 37 سال دیگرهم تداوم یافت . و اکنون هم که 33 سال از انقلاب سال 57 و سقوط حکومت پادشاهی گذشته ، با دریغ وتاسف هنوز شعارهای انقلاب مشروطیت برای ملت ما تحقق نیافته است. هنوز هم مردم ما خواهان عدالت وآزادی هستند . دستگاه قضائی ظاهرا وجود دارد ولی این دستگاه به وسیله ای در دست حاکمیت تبدیل شده تا خواسته های برحق مردم تشنه عدالت وآزادی را سرکوب نماید . انتخابات ظاهرا انجام میشود ولی کیست که نداند این انتخابات ها با نبودن آزادی احزاب و اجتماعات و نبودن مطبوعات آزادومستقل وبا اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان و راه ندادن دگر اندیشان مورد وثوق مردم به عرصه انتخابات ، جز یک خیمه شب بازی سیاسی چیز دیگری نیست . هنوز هم فقر وبیکاری و عقب ماندگی و فقدان عدالت ونبود آزادی گریبان ملت بزرگ و با فرهنگ ایران را رها نکرده است .
جبهه ملی ایران در یکصدو پنجمین سالروز انقلاب مشروطیت به نیاکان گرانقدری که آن انقلاب را با نهایت ایثار و فداکاری و هوشیاری به ثمر رسانیدند وبه همه شهدای راه آزادی درطی این سال های طولانی درود میفرستد ویک بار دیگر تاکید مینماید که تنها راه سعادت و نیک بختی ملت ایران و اعتلای این سرزمین کهنسال ، برقراری آزادی های اساسی و حفظ استقلال و تمامیت ارضی و ایجاد عدالت اجتماعی و برقراری حاکمیت ملی برخاسته از انتخابات آزاد ومبتنی بر اراده عمومی ملت ایران در نظام جمهوری ورعایت اصل جدائی دین از حکومت واتخاذ سیاست خارجی مستقل ایرانی بر اساس حفظ مصالح ومنافع ملی ایران میباشد.
تهران – جبهه ملی ایران
14 مردادماه 1390

Wednesday 3 August 2011

سپاه در مقابل شورش های اینده

دکتر کورش عرفانی
دو موضوع به طور ملموس و همزمان پیش می رود: بحران قدرت در بالا، بحران اقتصادی در پایین. سپاه در صدد است تا قدرت را در دست خود قبضه کند و مدیریت کل ثروت ها را زیر سلطه ی خود داشته باشد. این گرایش پاسداران نظام جمهوری اسلامی را در موقعیت انتخاب های سخت و در نهایت اجباری قرار می دهد. این انتخاب به اضافه ی وخامت وضعیت اقتصادی در آینده ای نه چندان دور شورش ها و اوضاع آشفته ی اجتماعی را به همراه خواهد داشت. سوالی که در مقابل ما قرار می گیرد این است که آیا برای بهره بردن از آن فرصت که در حال فرارسیدن است آماده هستیم؟

دادگاه دکتر محمد ملکی برگزار شد

کمیته گزارشگران حقوق بشر - دادگاه رسیدگی به پرونده دکتر محمد ملکی، استاد دانشگاه و رییس پیشین دانشگاه تهران، روز شنبه ۸ مرداد ماه جاری، در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه تشکیل شد.
این استاد دانشگاه و از چهره‌های شاخص فرهنگی، در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، روند برگزاری دادگاه خود را «غیرقانونی» دانسته و با اشاره به اعتراض خود به عدم صلاحیت دادگاه گفت: «طبق احضاریه‌ای که روز چهارشنبه پنج مردادماه جاری دریافت کردم روز شنبه به دادگاه مراجعه کردم. پیش از حضور در شعبه ۲۸ به برگزاری دادگاه غیرعلنی و بدون حضور هیأت منصفه اعتراض کرده و این اعتراض کتبا و در لایحه دفاعیه نیز به مقامات دادگاه ارائه شده است.»
دکتر محمد ملکی، پیش‌تر و در جریان بازداشت‌های گسترده پس از انتخابات نیز در حالی که در سن ۷۶ سالگی بودند در اواخر مرداد ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شده بود. دکتر ملکی به رغم ابتلا به بیماری سرطان پروستات و دیابت و ناراحتی قلبی در دهم اسفندماه و پس از تحمل ۱۹۱ روز حبس، با پرداخت وثیقه صد میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
بنا بر اظهارات محمد شریف، وکیل دکتر ملکی او بر اساس کیفرخواست صادره به اتهام «ارتباط با یکی از سازمان‌های غیرقانونی و به استناد ماده ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی به محاربه متهم شده واتهامات دیگری از جمله «توهین به آیت الله خمینی و آیت الله خامنه‌ای و نیز تبلیغ علیه نظام» نیز در پروندهٔ او مندرج است.
دکتر محمد ملکی در خصوص روند برگزاری دادگاه گفت: «روز شنبه به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب مراجعه کردم. پیش از مراجعه به دادگاه در یادداشتی خطاب به رییس دادگاه نوشته بودم که به دادگاه اعتراض دارم، هم به دلیل حکم‌های غیرقانونی که صادر می‌شود و هم به دلیل اینکه به من اتهام سیاسی وارد کرده‌اید و براساس قانون اساسی، باید مرا در دادگاهی علنی و با حضور هیأت منصفه محاکمه کنید. در یادداشتی، این موارد را نه به عنوان دفاعیه بلکه به عنوان نظرم نسبت به این دادگاه غیرقانونی توسط وکلایم به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب و قاضی مقیسه ارسال کردم.»
قاضی مقیسه به رغم اعتراض دکتر ملکی به صلاحیت دادگاه، حضور وی را در دادگاه الزامی دانسته است. دکتر ملکی به مذاکرات وکلای خود با رییس دادگاه اشاره کرده و گفت: «آقای شریف، یکی از وکلای من گفتند از ساعت ده تا دوازده و نیم بعداز با آقای مقیسه صحبت کردیم و گفتیم وقتی ایشان می‌گویند این دادگاه را غیرقانونی می‌دانند می‌توانید حکم را غیابی صادر کنید. آقای مقیسه گفته بود که نه حتمن باید بیایند و حتا اگر خیلی هم بیمار هستند با اورژانس بیایند و تا وقتی ایشان حاضر نباشند من هیچ دفاعی را از شما نمی‌پذیرم. با وکلا صلاح ومصلحت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که برای اینکه نوشته‌ها و نظراتم را به طور رسمی و حضوری اعلام کنم که نه دادگاه و نه حکم آن به هر شکل که باشد را قبول ندارم، به دادگاه بروم.»
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه «جرم امنیتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود ندارد» ادامه داد: «روز شنبه با وکلا به دادگاه رفتیم و آقای مقیسه حاضر بودند و ابتدا یادداشتم در خصوص عدم صلاحیت دادگاه و لایحه دفاعیه‌ای که آقای شریف نوشته بود را ارائه کردیم. بعد در خصوص چند مورد صحبت کردیم که جر و بحثی پیش آمد و در این مدت هم منشی دادگاه اظهارات را می‌نوشت. آقای شریف گفتند که من تا اظهارات ثبت شده را نخوانم چیزی را امضا نمی‌کنم. گفتند جرم شما امنیتی است و سیاسی نیست که گفتم شما قانون اساسی را بیاورید که در یک کلمه جرم امنیتی را تعریف کرده باشند من قبول می‌کنم. البته با توجه به سابقه‌ای که در برخورد با متهمین از آقای مقیسه سراغ دارم برخورد ایشان با من بسیار مودبانه و مناسب بود.»
دکتر محمد ملکى پیش‌تر در سال ۱۳۶۰ بازداشت شد و پنج سال را در زندان گذراند. او آن زمان رئیس دانشگاه تهران بود و از مخالفان انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها به شمار می‌رفت. آقای ملکی یک بار دیگر نیز در سال ۱۳۷۹ به همراه شماری از نیروهاى ملى‌ مذهبى دستگیر و بازداشت شد. او در خصوص نتیجه رای دادگاه گفت: «دادگاه باید بر اساس قانون ظرف هفت روز آینده اعلام شود و آقای شریف گفتند که امروز هم می‌روم دادگاه ببینم حکم صادر شده یا خیر. ولی قاضی مقیسه در اولین برخورد گفتند شما که از من سالم‌تر هستید و من پاسخ دادم بله من ۶۰ سال برای آزادی جنگیدم و شش سال هم هست که با مرگ می‌جنگم. برای آزادی من باید باشم تا رسالتم را انجام دهم.»
دکتر محمد ملکی در انتها با اشاره به این که بیشتر دوران عمر خود را به مبارزه گذرانده است، گفت: «من بار‌ها در این مملکت به زندان رفته‌ام. زندگی ما بسیار بد‌تر از زندان است. در زندان آدم با خودش تنهاست ولی با این خبر‌ها و وقایع اخیر هر لحظه تقاضای مرگ می‌کند.»

روند تحولات سیاسی در ایزان

روند تحولات سیاسی و ً نظمی ً دگر در جمهوری اسلامی - کوروش اعتمادی

تردیدی نیست رژیم اسلامی دورانِ سختی را پشت سر میگذارد. اختلافات باندهای درونِ حکومت به مرحله ای رسیده است که شخص ًرهبر ً هم قارد به کنترل و اداره آنها نیست. نصایح او به دولتمردانش برای محدود کردن نزاعها در درون نظام کارآیی خود را از دست داده و او می بایست در پی چاره جوئیهای جدید باشد. از همین رو او ناچار است برای حفظ ًکاریسمای ً فروریخته خود و حفظ نظام، ًهیاتی ً را برای حل اختلاف مابین دولت و مجلس برگزیند. امّا از سویی دیگر در این وانفسای سرخوردگی، امید ًرهبر ً و مراجع تقلید حکومت برای ماندگار شدن پیش از هرچیز به نقش سپاه و دخالت سپاه در حوزه سیاست است. توجیه ملایان حکومتی در رابطه با دخالت سپاه در سیاست، همان نصح صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی است که بیان میدارد که یکی از وظایف سپاه پاسداران، پاسداری از نظام و حفظ نظام اسلامی است. به همین منظور با انتصاب این توجیه ًقانونی ً، سپاه پاسداران وظیفه خود میداند علاوه بر داشتن دستی بلند در حوزه اقتصاد، حوزه سیاست کشور را هم تیول خود بداند و معین کند در آینده چه گروه و چه دسته ای حقّ اظهار نظر سیاسی و یا حضور در صحنه سیاست کشور را دارند.
کوروش اعتمادی
3 آگوست 2011

بزرگداشت 14 مرداد

بیانبه جبهه ملی ایران – آلمان
به مناسبت بزرگداشت 14 امرداد 1285 روز صدور فرمان مشروطیت
هموطنان ارجمند !
مخالفت و مقاومت در مقابل تجددگرائی در عصر حکومت قاجاریه ابعاد گوناگونی داشت. از یک سو استبداد شاه و دربار و از سوی دیگر متعصبان مذهبی که از همان آغاز مخالفان سرسخت آن بودند، جنبش مشروطیت را بوجود آورد. تکوین و اندیشه تجدد خواهی در ایران معطوف به اصحلاحات و در واقع پاسخگوئی به نیاز های جامعه بود که متاثر از سنت و ارتجاع دربار و مذهبیون فرصت و مجال خیزش جامعه به تجددگرائی و برون شدن از سنت های دست و پا گیر را سد کرده بودند. مخالفت های جدی این گروه های اجتماعی با تجدد و وارد شدن ایران به دنیای که به سرعت راه توسعه و پیشرفت را می پیمود. دغدغه اصلی پیشگامان این جنبش بود که خواستار تدوین قانون اساسی ، تشکیل پارلمان و عبور از سنت و سنت گرائی به عصر مدرنیته بودند.
امسال در صدو پنجمین سالگرد این جنبش، باز هم مانند گذشته ، سنت گرایان در جامه روحانیت که به قدرت سیاسی رسیده و دست به تشکیل حکومت اسلامی زده اند، مانع از استقرار دمکراسی و آزادی های اساسی در جامعه بوده و در حوزه های علمی ، آموزش و پرورش ، فرهنگ ... مخالف جدی هرگونه پیشرفت هستند و به تزریق ایدئولوژی به جامعه مشغولند . آنان نیز مانند مخالفان تجددخواهی قبل از مشروطیت هرگونه مباني فكري توسعه و پیشرفت در زمینه های گوناگون سیاسی - اجتماعی را بشدت تحت تأثير انديشه تجدد در غرب دانسته ؛ و با آن مخالفت می کنند.
علیرغم مخالفت های جدی با تجددگرائی ، جامعه امروز ایران علاقه وافری به بازگشت به سنتی که بانیان حکومت اسلامی بدان معتقدند از خود نشان نمی دهند و زنان و مردان جامعه شهروندی الگويي جز پيشرفت و ترقي در جامعه ای عاری از استبداد و خودکامی نمی شناسد. عکس تصور "...آنانی که انقلاب اسلامی را چراغ راهی برای روشن کردن زوایای پنهان مشروطیت می دانند..." . انقلاب اسلامی هیچ سنخیت خاصی با مشروطیت و تفکر تجددخواهی پیشگامان آن ندارد بلکه احیاگر تفکر استبداد و ارتجاع قبل از مشروطیت است. مشروطه در ایران جهش بزرگ تاریخی و عبور از استبداد و ارتجاع به وضعیت جدیدی است که نتیجتا برای اولین بار قانون اساسی در ایران تدوین شد. در زمانی پارلمان ایران تشکیل شد که صدها کیلومتر خارج از سرزمین ما حتی به فکر مردم منطقه خطور نکرده بود. با توجه به اینکه پنج سال بعد از تشکیل پارلمان ایران فکر ایجاد دوما در روسیه شکل گرفت.
فراموش نکنیم که اتقلاب مشروطیت ابتدای راه ملت ایران برای دستیابی به آزادی و حاکمیت قانون بود که طبیعتا مشکلات خود را منجمله مشکل عبور از سنت و استبداد به مدرنیته و حاکمیت قانون داشته ودارد. بااین حال این جنبش به ايجاد برخي تحولات و توسعه در ساختار مناسبات سياسي - اجتماعي و فرهنگي جامعه ايراني انجاميد. يكي از مهم‌ ترين تحولات تاريخ جديد ايران که با فرمان مشروطیت آغاز شد، توجه خاص به حقوق سياسي و اجتماعي زنان کشور بود که قبل از آن ، زنان ایرانی یعنی نیمی از جامعه ما عملا صاحب هیچگونه حقوق شناحته شده ای نبودند. در اواخر سطنت پادشاهان قاجاریه در سال های نخست انقلاب مشروطیت با تداوم و گسترس فعالیت های زنان در زمینه سیاسی – فرهنگی مسئله حقوقی زنان در جامعه مطرح شد.
جبهه ملی ایران – آلمان ضمن بزرگداشت این روز تاریخی و بزرگ و تجلیل ازاقدامات پیشگامان انقلاب مشروطیت معتقد است که امتناع از انديشه های سياسي و اجتماعي مدرن، جامعه را از طپش باز خواهد داشت. عامل مهمي که امکانات خلاق را که به پویش و زایش اندیشه تجددخواهی و توسعه در تمام زوایای جامعه می انجامد (یعنی آنچرا که پیشگامان جنبش مشروطه بدان معنقد بودند) همانا تلاش جهت استقرار دموکراسی و آزادی و رعایت و احترام به حقوق باشندگان ایران زمین است.
پاینده ایران
جبهه ملی ایران - آلمان
جمعه 14 امرداد 1390 ( پنجم آگوست 2011)

درخواست عفو بینن الملل

درخواست موکد عفو بین الملل برای آزادی فوری نه زندانی سیاسی و رسیدگی به وضعیت پزشکی آنها
چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۲۱:۱۹
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سازمان عفو بین الملل با انتشار بیانیه ای در لندن ضمن درخواست آزادی فوری نه زندانی سیاسی بیمار در زندانهای جمهوری اسلامی به نامهای حشمت الله طبرزدی، حسین رونقی ملکی، محمد صدیق کبود وند ، عیسی سحر خیز ، حسین بروجردی ، زهرا جباری ، کوروش کوهکن ، احمد زید ابادی‌ و سعید متین پور، از پزشکان و متخصصان حوزه سلامت و بهداشت در سراسر دنیا خواست تا با ارسال نامه به مقامات جمهوری اسلامی آنها را تحت فشار قرار دهند تا شرایط آزادی و مداوای زندانیان سیاسی بیمار فراهم شود.
به گزارش سایت خبری کمیته دفاع (www.komitedefa.com) ، سازمان عفو بین الملل در این سند مینویسد: دستکم ۹ زندانی سیاسی با مشکلات جدی سلامتی‌ و عدم مراقبت‌های درمانی در زندان های ایران بسر می‌‌برند. سازمان عفو بین الملل برای اطمینان از مراقبتهای پزشکی کافی‌ نسبت به این زندانیان از مقامات ایرانی می خواهد ‌ تا خدمات پزشکی لازم را در اختیار محمد صدیق کبود وند ، عیسی سحر خیز ، حسین بروجردی ، زهرا جباری ، کوروش کوهکن ، حسین رونقی ملکی ، احمد زید ابا دی‌ ، سعید متین پور و حشمت الله طبرزدی قرار دهند. این زندانیان صرفاً به دلیل انجام فعالیت های مسالمت آمیز در دفاع از آزادی بیان ، احزاب و عقیده دستگیر شده اند و باید بدون قید و شرط و فورا آزاد شوند.
سازمان عفو بین الملل این نه زندانی سیاسی بیمار را در سند خود معرفی کرده است که کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی خلاصه آن را به شرح زیر ترجمه کرده است.
محمد صدیق کبود وند، فعال حقوق بشر کرد و ۴۹ ساله فعال حقوق بشر از ماه می ۲۰۰۸ دستگیر شده و به ده سال و نیم محکوم شده است. او همچنین با اتهامات دیگری به دلیل نوشتن در مورد حقوق بشر در داخل زندان روبرو است. محمد صدیق کبودوند از بیماری شدید کلیوی و پروستات رنج میبرد و در زندان نیز دچار حمله قلبی شده و یکبار هم سکته مغزی کرده است و همچنان از مرخصی محروم است .پزشکان داخل زندان چندین بار موکدا درخواست کرده اند که او باید تحت مراقبت ویژه قرار گیرد.
عیسی سحر خیز،۵۷ ساله روزنامه نگار برجسته اصلاح طلب از ماه سپتامبر سال ۲۰۰۹ دستگیر و به سه‌ سال زندان محکوم شده است. او گفته است در زمان بازداشت به علت ضرب و شتم دنده‌هایش شکسته و در زندان نیز دچار سکته شده و از طرفی همچنان به علت نامعلوم تحرک پای راست خود را از دست داده است. آقای سحرخیز از جمله زندانیانی است که در ماه ژوئن 2011 در اعتراض به مرگ هاله سحابی و هدی صابر دست به اعتصاب غذا زد و در 27 ژوئن به درمانگاه زندان رجایی شهر منتقل شد.
آیت الله حسین بروجردی،53 ساله، روحانی‌ مخالف و طرفدار جدایی دین از حکومت می باشد که در ماه اوت 2007 دستگیر و به یک سال حبس در تهران و سپس به ده سال حبس و تبعید در شهر یزد محکوم شد. ایشان از بیماریهایی از جمله پارکینسونف دیابت، فشار خون بالا و مشکلات کلیه و قلب رنج می برد. او شدیدا وزن خویش را از دست داده و پزشکان زندان چندین بار از مقامات قضایی خواسته اند به او مرخصی استعلاجی داده شود، اما مورد نادیده گرفته شده است. آقای بروجردی در زندان اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، ریش او را به زور تراشیده اند و او حتی دید خود را در یک چشم از دست داده است. آقای بروجردی هنوز موفق به اجازه خروج از زندان برای درمان پزشکی نشده است.
زهرا جباری، 37، بانویی که در 18 سپتامبر 2002 در تظاهرات ضد حکومتی دستگیر شد و مدت هفت ماه را در سلولهای انفرادی گذراند، آنهم به دلیل داشتن وابستگانی در کمپ اشرف در عراق و در نهایت در ماه می 2010 به اتهام اقدام علیه امنیت کشور به چهار سال حبس محکوم شد. ایشان از بیماری شدید رماتیسم قلبی رنج می برد. در ژوئیه 2010 به علت وخامت شدید در شرایط جسمی و روانی بد او را به بیمارستان روانی امین آیاد در تهران منتقل کردند.
کوروش کوه کن، 36 ساله، فعال سیاسی قدیمی در ژانویه 2010 دستگیر شد و به بند 350 اوین منتقل گردید . او بعد ها به 3 سال و نیم حبس تعزیری و 74 شربه شلاق از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب محکوم شد. آقای کوهکن در اثر ضرب و شتم بازجویان دچار پارگی مینیسک پا شد. پس از اعتصاب غذا در آوریل 2011 به تقاضای مراقب پزشکی او رسیدگی و او به بیمارستان طالقانی منتقل شد و عمل جراحی روی زانوی او انجام گرفت. سپس به علت عدم رسیدگی پزشکی، زانوی او آلوده و دچار عفونت شد و در حال حاضر ممکن است پای او قطع شود.
حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس در 13 دسامبر 2009 دستگیر شد و در حال گذراندن حبس 15 ساله اش در زندان به سر می برد. ده سال از حبس او به دلیل راه اندازی گروه ضد سانسور اینترنتی به نام " ایران پراکسی " و بقیه به دلیل توهین به رهبری و مقامات و تبلیغ علیه نظام صادر شده است. او در دادگاه خطاب به قاضی گفته است که در مدت بازجویی شکنجه شده اما قاضی جواب داده است که شما مستحق آن بودید.
حسین رونقی ملکی دچار بیماری سنگ کیسه صفرا و مشکلات کلیوی شدید شده که از زمان بازداشت در حال گسترش است. .
احمد زید آبادی، 45 ساله، روزنامه نگار و دبیر سازمان ادوار تحکیم در 21 ژوئن 2009 تنها مدت کوتاهی پس از حوادث انتخابات دستگیر و بدون ملاقات تا زمان دادگاه نمایشی در 8 اوت 2009 در اوین نگهداری شد. او در دسامبر 2009 به شش ال حبس و پنج سال تبعید و محرومیت همیشگی از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی محکوم شد.
مهدیه محمدی همسر آقای زیدآبادی پس از ملاقات با او در تاریخ 23 ژوئن 2011 متوجه شد که این روزنامه نگار زندانی بسیار ضعیف به نظر می رسد و به به طور قابل ملاحضه وزن خود را از دست داده است.
سعید متین پور، فعال جوان آذربایجانی که در حال گذراندن 8 سال حبس خود به دلیل دفاع از حقوق مردم آذربایجان است ، از درد کمر رنج می برد. در اواخر ژانویه 2011 عفونت ریه در او تشخیص داده شد. درخواست او برای مراقبتهای پزشکی در بیرون از زندان در دو سال گذشته همواره رد شده است.
حشمت الله طبرزدی، 53 ساله، رهبر گروه ممنون شده "جبهه دمکراتیک ایران" در 27 دسامبر 2009 دستگیر در زندان اوین تحت بازداشت قرار گرفت. او سپس به زندان رجایی شهر تبعید شد. طبرزدی در دادگاه گفت که در زمالن بازداشت تحت شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفته و تهدید به تجاوز جنسی شده بود تا به دریافت پول از خارج اعتراف کند.
محمد پسر حشمت الله طبرزدی در مورد وضعیت پدرش گفته است که او مدتها در جایی سرد و بدون پنجره در زمستان به سر برده و نبود هوا و غذای سالم سلامتی پدرش را تحت تاثیر قرار داده است.
طبرزدی ابتدا در سپتامبر 2010 به 9 سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شد ولی پس از مرحله تجدید نظر یک سال از حکم او کاسته شد. او همچنین به مدت ده سال از فعالیت های اجتماعی محروم شده است. از ماه ژوئیه 2011 سلامتی او به مخاطره افتاده و پزشکان زندان تشخیص داده اند که او دچار عارضه قلبی شده است. خانواده او به شدت نگران وضعیت او هستند.

تغییر نام پول

اختلافات قومی در سایه پیشنهادهای تغییر نام پول ملی
حسین زندی
مدتی است که از سوی بانک مرکزی پیشنهادهایی جهت تغییر نام پول ملی شده است همچنین رییس دولت و مقام های پولی کشور نیز طرح حذف چهار صفر از واحد پولی کشور را مطرح کرده اند و از طریق اینترنتی نظرخواهی کرده اند و ظاهرا در بین چهارنام پیشنهادی «ریال،توما ن،دریک و پارسی» پارسی بیشترین آرا را بدست آورده است.این نظر خواهی هم مانند هر پدیده ای موافقین و مخالفینی دارد و این روزها نقل مجالس گشته است.اما از آنجا که همواره به طرح های اینچنینی به دیده شک و تردید و گاهاً با طنز نگریسته ام ،سعی می کردم وارد مبحث نشوم اما مسایلی پیش آمد که ناچار شدم در این مورد بخصوص به نکاتی اشاره کنم.
ه نظر می رسد این مسئله نیاز به هشیاری بیشتر فرهیختگان کشور دارد چرا که اولا مسایلی مهم تری برای نظر خواهی در اطراف ما باید وجود داشته باشد! دیگر اینکه طرح این مسایل هویت، باورها و اعتقادات این مردم را نشانه گرفته است.من از تبعات و بارروانی حذف چهار صفر می گذرم که پس از حذف صفرها پذیرش ومعادل سازی «دریک و تومان» جدید با ریال گذشته چه خواهد شد به طور مثال ارزش خانه یا اتومبیل پانصد میلیون ریالی فرد چند دریک ویا تومان خواهد بود .فراموش نکنیم هنوز پس از هشتاد سال ریال به درستی در فرهنگ پولی ما جا نیافتاده وماابتدا آنرا تبدیل به تومان می کنیم سپس به نتیجه می رسیم. حال پرسش این است که با حذف صفرها آیا وضعیت معیشت مردم تغییر خواهد کرد؟ آیا سرانه مصرف گوشت درکشور بالا خواهد رفت؟مشکلاتی مانند تامین اجتماعی،خدمات درمانی و آموزش حل می شود؟ چه چیزی سر سفره مردم خواهد آمد؟
در دو دهه اخیر دو صفر به واحد پولی کشور افزوده شده است .اگر کالای پر مصرفی مانند تخم مرغ را مثال بزنیم ارزشش از بیست ریال به دو هزار ریال به طور متوسط افزایش یافته است واتفاقا صفر دوم در چهار سال اخیر اضافه شده است.اگر خوشبینانه به آینده بنگریم وامیدوار باشیم تورم بیش از این نخواهد بوددر شانزده سال آینده چهار صفر دیگراز پول کشور حذف کنیم.
اما سخن اصلی ام را با ذکر مثالی بیان می کنم همزمان با طرح هدفمند کردن سوبسیدها رییس دولت در تلوزیون اعلام کرد این پول(پول یارانه ها)پول امام زمانه ،حلاله با پول های دیگه قاطی نشه که اگر قاطی بشه....حال ازتوهینی که به مردم شد وبقیه پول هایشان غیر حلال شمرده شد می گذریم.البته این سخنان هم از طنز کوچه وبازار درامان نماند .فردای آن شب با چند تن از دوستان درحال گفتگو بودیم سخن رسید به بحث شیرین یارانه ها یکی ازدوستان به دیگری گفت پول امام زمان را گرفتی؟ راستی برای کوچولو چطور؟دومی گفت آره اما تمام شد همه را دادیم لباس بچه و... حرفش را نیمه تمام گذاشت وبا ناراحتی گفت میبینین با اعتقاد مردم چکار می کنن؟
به هر حال به نظر می رسد برخی تنها حرف میزنند وطرح میدهند هرگزبه تاثیرات منفی وعواقب آن فکر نمی کنندنام ها ی پیشنهادی هم از این دستند .اگر چهار نام پیشنهادی را همزمان در گوگل جستجو کنید به مواردی بر می خورید که حتا عنوان نمودنش هم شرم آوراست. اختلافات قومی وزبانی دربدترین شکل خود که از احساسات ، تعصب و نا آگاهی برخی دوستان ناشی می شود و روز به روز بر دامنه این ناسزاها واختلافات افزوده می شود.
به گفته بانک مرکزی در این نظر سنجی تا حالا نام پارسی بیشترین رای را داشته است حال تصور کنید فردا نام واحد پول کشور به پارسی تغییر یافته وشهروندی این پول را به بازار می برد وبرای باغش کود حیوانی می خرد از فروشنده می پرسد چقدر تقدیم کنم؟ فروشنده می گوید پنجاه هزار «پارسی» این شهر وند چه واکنشی خواهد داشت؟
اکنون اگر طرح کنندگان این پیشنهادات به آینده طرحشان وهویت این مردم نمی اندیشند ویااهدافی را دنبال میکنند که با منافع مردم سازگاری ندارد شایسته است شهروندان عمیق تر به آنچه دراطرافشان می گذرد بنگرند نه از روی احساسات خام .ازکنار هر تصمیمی که برایشان گرفته شده به آسانی نگذرند تا تاریخ وفرهنگ ومذهب شان به راحتی هزینه نشود.و به هرآنچه باعث اختلاف وجدایست نه بگویند.

Tuesday 2 August 2011

پیروزی مهر بر کین

گذشت آمنه وخشونت نهادی شده درقانون قصاص
تقی روزبه
آمنه بهرامی که قربانی خشونتی سبعانه بود،ازمیان دوگزینه انتقام وگذشت که به موجب قانون قصاص اسلامی دربرابرش قرارداشت، سرانجام گذشت را برانتقام ترجیح داد.بی تردید این تصمیم آسان بدست نیامد،بلکه حاصل نهائی کشاکشی سخت وطولانی دردرون وی بود. باین ترتیب اونشان دادکه علیرغم آنکه قربانی خشونتِ عریان مردی بیرحم و سنگدل قرارگرفته بود وخشم ونفرت درتمامی وجودش شعله می کشید،اما سرانجام این نگاه انسانی وفراخشونت به بزه کاری بود که بروجود او غلبه می یافت. واین البته برای هر انسانی که که باوردارد باتلاق خشونت را با انتقام و خشونت متقابل نمی توان خشکاند،بسی غرورانگیزوامید آفرین است. آن احساس آرامش و ابرازخوشحالی که او پس ازعفواسیدپاش درگفتگویش با خبرگزاری ایسنا بدان اشاره کرد،قویا یک احساس انسانی ومصداق آن ضرب المثلی است که می گوید درعفو لذتی است که درانتقام نیست. ناگفته نماندکه عفودراین مقال به معنی گذشت ونادیده گرفتن جرم ومهمترازآن ریشه های زاینده جرم نیست.بلکه بیش ازآن معطوف به تنبه وبازسازی و نجات مجرم ازتارهای تنیده شده برخوداست وازآن مهمترخشکاندن ریشه های خشونت وتقویت پیوندهای خواهرانه و برادرانه درمیان انسانهاست.آن گونه مقابله ای که بجای دامن زدن به چرخه خشونت ورزی،برهمبستگی ومنافع مشترک انسانها ونیازشان به یکدیگربه مثابه شرط تکامل ورشد وپویائی متقابل تأکید می ورزد، و به جامعه ای که درآن نیازهای انسانی وپاسخ گوئی متقابل افراداجتماعی به نیازهای یکدیگر به مهمترین ارزش جامعه بشری تبدیل گردد .
شاید برکسی پوشیده نباشد که جامعه ما دروضعیتی چنان انتقالی وگرگ ومیش ازنبرد سنت ومدرنیته وسلطه وضدسلطه قراردارد که درآن رسوبات سنگین وتار سنت وواپسگرائی ازاعماق به سطح آمده وفراترازآن درقالب دولت خشونت وخشونت دولتی نهادی شده است. چنین نیروئی سازمان یافته ازتاریک اندیشی وارتجاع باتمامی وجود خود درتقابل تمام عیار با شط زلال اندیشه آزاد وسکولارومعطوف به بنای یک جامعه انسانی برابراست.
تصمیم آمنه بازتاب عبوروی ازلابلای لایه های ضدفرهنگی رسوب کرده دراذهان بخش هائی ازجامعه است که انسان را به گرک انسان تبدیل می کند وناشی ازضرورت ورود جامعه به قلمروی ازتجدد ومدنیت وموازین انسانی است که بلوغ جامعه درگرو آن است.
آنچه که باین رویداد تراژیک که از هفت سال پیش جریان دارد اهمیتی نمادین می دهد،همانا کانونی شدن مواجهه جبهه بیداری وتاریک اندیشی جاری درمتن جامعه، درکنه این ماجراست:نبردسنت ومدرنیته،نبرد مذهب وقوانین قرون وسطائی با حقوق بشر،تقابل کنش مبتنی برانتقام وکین با کنش مبتنی بر پیوند متقابل وآزاد انسانها وخشکاندن خشونت برپایه تقویت بنیان های زندگی اجتماعی.
گوئی همه این کشمکش های سهمگین جاری درزیرپوست جامعه گلوله شده وخود را درصف آرائی های درونی این خانواده داغدارورنج دیده منعکس کرده بود:پدربزرگی که حتی درآستانه مرگ وصیت می کندکه آمنه بجای انتقام، ازاهرم بخشش سود جوید و به جامعه درس خوبی بدهد، و پدرومادری آگاه وانسان دوست که ضمن احترام به خشم و تصمیم دخترشان،مداوما او را به عفووبخشش نسبت به اسیدپاش بیرحم تشویق می کنند.برای آنها مقابله با خشونت وسبعیت ازطریق اعمال سبعیت متقابلی که جمهوری اسلامی دربرابرشان قرارمی داد ناممکن بود. این بخش ازخانواده بهمراه یکی ازبرادران، درواقع نماینده افکارعمومی مترقی داخل وخارج کشوردر مبارزه علیه قصاص وخشونت بودند.اما برخلاف آنها، برای برادردیگری شعله خشم وکین تنها باانتقام متقابل خاموش می شد وبهمین دلیل اوبه عنوان عضوی ازخانواده صاحب قصاص داوطلب اجرای این حکم شده بود وحتی اگرآمنه درواپسین لحظات شخصا وارد اتاق قصاص نمی شد،او حکم چکاندن اسید درچشمان اسیدپاش -مجید موحدی- را که حکومت قصاص وشکنجه پیشاپیش تدارک کامل آن را فراهم ساخته بود اجرامی کرد. این برادردراین جامعه کوچولونماینده سنت وکین و قصاص وانتقام بود.واما در وجود خود آمنه کشمکش بس سنگینی بین ایندو رویکرد جریان داشت.ازیکسو چشمان وصورت وزیبائی اش پایمال خشونت یک مردمسخ شده ای قرارگرفته بود که حتی نشانه ای واقعی ازپشیمانی وناراحتی وجدان درطی این مدت ازخود نشان نداده بودد.گوئی اوو خانواده اش مظهر کبر و غرور مردسالاری ونکبت موجود درجامعه بودند.
دراین میان حکومت تروروقصاص نیزبا پرپاکردن بنیاد دستگاه قضائی خود براساس احکام شریعت و قصاص وتبعیض، برپائی دار وبریدن دست وپا وکورکردن و واگذاری حق تصمیم گیری درمورد اجرای حکم قصاص ویا عفومجرم به فرد قربانی ویا خانواده داغدارش وباسنگرگرفتن درپشت آن،چهره جنایتکار وخشونت نهفته دروجود خود را پنهان ساخته است.
درکشمکش میان این رویکردها بودکه آمنه طی سخنانی درآستانه اجراء حکم ودردقیقه 90 تصمیم نهائی خود را مبنی برگذشت ازقصاص مجرم اسیدپاش اعلام داشت.درتوضیحات خود، وی ازاحترام به دوعزیردوست داشتنی ، وضرورت داشتن آرامش وجدان(که درصورت ارتکاب به قصاص برای همیشه ازآن محروم می شد) اشاره کرد.
جمهوری اسلامی به دودلیل مجرم اصلی است:
یک باربدلیل برپاکردن بساط قصاص براساس احکام قرون وسطائی فقه اسلامی.
باردیگربه دلیل دامن زدن به خاستگاه جرم وخشونت یعنی فقرمادی وفرهنگی وبرقراری رابطه گرک ومیش بین انسانها ازطریق برپائی خشونت دولتی ودولت خشونت، تحمیل ارزش های واپسگرا برجامعه ودرونی کردن آنها درافراد بویژه درمیان اقشار ولایه های کم آگاه ومذهبی وسنتی جامعه.
بیلان عملکرد جمهوری اسلامی درمقابله با خشونت ازطریق اعمال خشونت متقابل درمقابل چشمان همه قراردارد.افرایش شتابان چرخه خشونت درجامعه علیرغم مجازات های سنگین، خود دلیل آشکاری بربطلان ادعاهای قرون وسطائی رژیم است.اوج این خشونت را باید بیش از هر چیز در رفتاروعملکرد خود جمهوری اسلامی دربرخورد با شهروندانش وناکامی اش درمقابله با جنایت وبزه کاری وقاچاق و سایرناهنجاری های موجود وهم چنین درخیابانها وبیدادگاه ها و شکنجه گاه ها وکهریزکی کردن مشاهده کرد.
گذشت آمنه لحظه ای مهم وبیادماندنی ازنبردبین ارتجاع با ترقی خواهی است.
ازهمین رو رویدادفوق را می توان یک پیروزی برای مدافعان لغواعدام ومدافعان جامعه آزاد وبرابرو همبسته دانست که با تلاش برای بیرون کشیدن خود ازچنگال اسلام سیاسی وسلطه سنت های کهنه می کوشد که برزخم های ناشی ازاین دوپارگی جامعه پایان بدهد.بدیهی است که مبارزه اصلی نه براساس عفووگذشت صاحب قصاص بلکه درالغاء اصل قانون قصاص و خشونت قانونی شده وقانون خشونت است.
جنبش ضداعدام وخشونت درعین حال باید برای نیرومندشدن ونضج یافتن خود بتواند ازطریق تشکیل صندوق های همیاری ویاری به آمنه وآمنه ها برای معالجه وتأمین نیازهای زندگی ، برتوانائی های کارزارضدخشونت بیافزاید.

Monday 1 August 2011

وخامت حال مهندس طبرزدی در زندان پس از عارضه قلبی

دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۲۳:۲۵کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: مهندس حشمت الله طبرزدی دبیر کل جبهه دمکراتیک ایران و سخنگوی شورای همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر که در زندان رجائی شهر کرج به سر می برد ، در وضعیت نامناسبی قرار گرفته و از درد قفسه سینه در رنج است.
حسن زارع زاده اردشیر، سخنگوی کمپین بین المللی آزادی مهندس طبرزدی گفت که بر اساس اخبار رسیده از زندان رجائی شهر و نیز خانواده مهندس طبرزدی ، او پس از عارضه قلبی اینک به دلیل درد قفسه سینه در رنج است و هنوز مسئولان زندان برای مداوای او اقدام قابل توجهی انجام نداده اند.
علی طبرزدی فرزند مهندس طبرزدی در گفتگو با سایت کمیته دفاع ، سایت خبری کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، گفت که آخرین ملاقات پدرش با خانواده پنج شنبه گذشته بوده که در طی آن پدرش از عدم رسیدگی به وضعیتش گله کرده است.
به گفته ی علی طبرزدی، ناخن های دست مهندس حشمت الله طبرزدی به حالت نرم و پوسیده درآمده و می ریزد و از طرف دیگر بینائی اش دچار مشکل شده است.
حسن زارع زاده اردشیر، سخنگوی کمپین بین المللی آزادی مهندس طبرزدی و دبیر کمیته دفاع از زندانیان سیاسی گفت مقامات زندان باید هر چه سریعتر برای درمان آقای طبرزدی او را به بیمارستانی در بیرون از زندان منتقل کنند.

پیشبینی تاخیر دوباره در راه انداری راکتور بوشهر

رضا تقی زاده (تحلیلگر سیاسی)

علیرغم ابراز خوش‌بینی سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، دایر بر انتظار راه‌اندازی رآکتور اتمی بوشهر تا اواخر ماه رمضان، و اتصال برق تولیدی به شبکه برق کشور، شواهد موجود حاکی از عدم آمادگی روسیه برای راه‌اندازی نهایی رآکتور و همچنین فقدان اطمینان نزد مسئولان دولتی ایران نسبت به تحقق این انتظار است.
پنجشنبه هفته گذشته الکساندر لوکاشوویج، سخنگوی وزارت خارجه روسیه، طی یک ابراز نظر سؤال برانگیز، به گونه‌ای غیرمستقیم، از امکان بروز تأخیر تازه در راه‌اندازی نهایی رآکتور بوشهر خبر داد. لو کاشوویج اظهار داشت: «روسیه منتظر دریافت نظر دقیق‌تر ایران در مورد زمان راه‌اندازی نهایی رآکتور بوشهر است.»
در واکنش فوری به این اظهار نظر رسانه‌ای سخنگوی وزارت خارجه روسیه، حسین ابراهیمی، نایب رئیس کمیته روابط خارجی و امنیت ملی مجلس اظهار داشت: «روسیه مکلف به اجرای تعهدات خود در جهت تکمیل و راه‌اندازی رآکتور بوشهر است و ایران کمترین توجیهی را برای تأخیر تازه در این زمینه تحمل نخواهد کرد.»
اگر چه در سخنان سخنگوی وزارت خارجه روسیه به امکان تأخیر تازه در راه‌اندازی رآکتور بوشهر اشاره مستقیم دیده نمی‌شد، ولی با توجه به عدم اعلام تاریخ دقیق راه‌اندازی این طرح از سوی روسیه، و بخصوص، انتشار خبر از سوی وزارت خارجه روسیه، به جای مدیران روس اتم استروی اکسپورت- مجری و پیمانکار طرح، وجود و ادامه مشکلات سیاسی راه‌اندازی نهایی کاملاً محسوس به نظر می‌رسد.
ادامه ابراز خوش‌بینی مسئولان ایران به راه‌اندازی طرح، بدون اعلام تاریخ دقیق راه‌اندازی نهایی، و همچنین واکنش‌های انتقادی نمایندگان مجلس نسبت به تعلل روسیه، دلایل دیگری است در تقویت گمانه‌زنی‌ها پیرامون بروز تأخیر تازه در راه‌اندازی نهایی رآکتور بوشهر.
گفت‌و‌گوهای گام به گام
در یک تحول موازی و همزمان، سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه، به منظور مشاوره پیرامون طرح پیشنهادی مسکو برای انجام گفت‌وگوهای گام به گام اتمی با ایران، علی اکبر صالحی وزیر خارجه و رئیس سابق سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی را به مسکو دعوت کرده است.
عمده‌ترین موضوع گفت‌وگوهای در شرف انجام مابین صالحی و مقامات وزارت خارجه روسیه در مسکو، نه قطع غنی‌سازی اورانیوم و یا افزایش همکاری ایران با آژانس در قالب «مذاکرات گام به گام»، که در عمل، بررسی راه‌های عبور از «مشکلات سیاسی» راه اندازی رآکتور بوشهر است.
ایران که در ابتدا طرح پیشنهادی مسکو برای مذاکرات اتمی گام به گام را مورد انتقاد قرار داده بود، بعداً دریافت که شرط تعیین تاریخ راه‌اندازی رآکتور بوشهر شاید در گرو پذیرفتن این طرح است.
سپر دفاعی بوشهر
پس از سال‌ها تأخیر، رآکتور بوشهر در هشتم ماه مه سال جاری اولین «مرحله بحرانی» خود را تجربه کرد و عملاً به ظرفیت تولید حرارت دست یافت. در آن تاریخ پیش‌بینی شد که رآکتور در ماه اوت امسال راه‌اندازی نهایی خواهد شد.
توافق اولیه ایران و روسیه در مورد تکمیل رآکتور بوشهر، در ۲۵ ماه اوت سال ۱۹۹۲ به امضا رسید. در ژانویه سال ۱۹۹۵ قرارداد اجرایی طرح مابین دو طرف نهایی شد.
عدم راه‌اندازی طرح پس از ۱۸۷ ماه، موضوعی است که به سهم خود در تیره ساختن مناسبات تهران و مسکو نقش بزرگی ایفا کرده است. روسیه پیشتر، در نتیجه فشارهای خارجی، قرارداد فروش سامانه موشک‌های دفاع هوایی موسوم اس-۳۰۰ به ایران را نیز لغو کرده بود.
ایران برخلاف روسیه، قادر به لغو قرار داد تکمیل و راه‌اندازی رآکتور بوشهر با مسکو نیست. یکی از خطرهای عمده قطع همکاری با روسیه، خروج صدها کارشناس و تکنسین روسی شاغل در محل رآکتور بوشهر است. حضور این کارشناسان تاکنون به عنوان سپر دفاعی بوشهر عمل کرده و مانع از حمله نظامی اسرائیل به رآکتور بوشهر شده است.
اسرائیل در گذشته رآکتورهای اتمی در دست احداث عراق موسوم به «اوسیراک » و همچنین محل مشکوک به احداث رآکتور اتمی دیگری در سوریه را هدف حمله نظامی قرار داده و از میان برده است.
در صورت عدم حضور صدها کارشناس روسی در محل رآکتور اتمی ایران در بوشهر، تکرار این تجربه از سوی اسرائیل در بوشهر نیز کاملاً محتمل می‌نمود. با آگاهی از این نقطه ضعف، ایران به هیچ وجه مایل به لغو قرارداد تکمیل رآکتور با روسیه و در نتیجه خروج کارکنان روسی از بوشهر نیست.
رآکتور در انتظار راه‌اندازی بوشهر، با سپری شدن چهل سال از زمان آغاز عملیات احداث آن، در لیست طرح‌های در دست اجرای جهان، رکورددار طولانی‌ترین زمان اجرای یک طرح صنعتی است.
علی‌اکبر صالحی طی گفت‌وگوهای در شرف انجام خود با سرگئی لاوروف در مسکو، بار دیگر تلاش خواهد کرد مانع سیاسی آغاز به کار رآکتور بوشهر را از میان بردارد؛ هدفی که بدون پرداختن «هزینه‌های سیاسی لازم و کافی»، تحقق آن آسان نخواهد بود