Tuesday 31 May 2011

بیانیه شورای فعالان ملی مذهبی در رابطه با در گذشت مهندس سحابی

ما برای خداييم و به سويش روانه

مهندس عزت‌الله سحابی، با دلی آکنده از عشق به ايران و مردم ايران، به ابديت پيوست. مهندس سحابی نماد شصت سال مبارزه و کوشش بی‌وقفه برای آزادی، دمکراسی، عدالت و پيشرفت ايران، با جنبش مليت‌خواهی ايرانی در دههٔ بيست، پای در عرصهٔ عمومی نهاد و تا آخرين لحظه، جايگاه خود را در صف جنبش دمکراسی‌خواهی نوين ملت ايران، پاس داشت. او ايران را برای همهٔ مردم ايران می‌خواست و برای اين آرزو، سال‌ها زندان و شکنجه را بر تن خويش هموار کرد. او در آخرين ساعات هشياری می‌گفت: «زندگی مردم سخت شده است. خدا می‌داند که من چقدر برای ايران نگرانم! من دارم می‌ميرم و کاری برای ايران نکردم.»
عزت‌الله سحابی، همچون پدر انديشمندش، سياست را با اخلاق و بويژه رويکرد عدم خشونت، پيوند زد. او در دههٔ هفتاد، هنگامی که نشريهٔ ايران فردا و ائتلاف نيروهای ملی- مذهبی را پايه‌گذاری می‌کرد، بر اين باور بود که با تمام نيروهايی که دغدغهٔ پيشرفت کشور را دارند، آمادهٔ گفتگو و همکاری است. او در تمام سالهای زندگی، مصالح ملی را بر مصالح فردی و گروهی ترجيح داد. نقد‌ها را شنيد و رنج‌ها برد و همچنان اميدوارانه و شکيبا پايداری کرد. تا آنگاه که دلسوخته، رنج دختران و زنان زندانی را در ماههای اخير ديد و چنين نوشت: «ای خدای بزرگ،‌ای تغيير دهنده قلب‌ها و فکر‌ها، يا حال و روز ما را دگرگون کن يا مرگ مرا برسان

هويت ايران، برآيند زندگی و آرزوهای مشترک همهٔ مردم ايران و بويژه دستاورد کوشش‌ها و رنج‌های فرزندان راستينش همچون سحابی‌هاست. زين پس ما همه سحابی هستيم.

شورای فعالان ملی- مذهبی
۱۰/۳/۱۳۹۰

جبهه ملی ایران در خارج از کشور ، درگذشت مهندس سحابی را به همه بازماندگان او وایرانیان مبارز تسلیت میگوید

Monday 30 May 2011

روز حمایت از زندانیان سیاسی در ایران

روز حمايت از زندانيان سياسى در ايران را ھر چه كوبنده تر برگزار كنيم!

بیستم ژوئن ٢٠١١ــ سی ام خرداد ١٣٩٠ــ فقط یک روز نیست! آغاز سلطه خونبار حکومتی قرون وسطایی و خونریز٬ سالروز تولد واقعی جمهوری اسلامی است. سی خرداد خود یک تاریخ سیاه برای کل بشریت متمدن و هزاران خانواده سیاسی در ایران است. هیولای جمهوری اسلامی با کشتار و سرکوب انقلابیون و مخالفین سیاسی٬ در سی خرداد بخود رسمیت داد!اعلام بیستم ژوئن ــ سی خرداد ــ بعنوان سالروز حمایت از زندانیان سیاسی بعنوان یک اقدام اعتراضی بین المللی و سراسری با استقبال وسیعی روبرو گردیده است. در خارج کشور تا کنون قریب چهل شهر در جهان به این فراخوان پاسخ داده اند. حمایت از این کارزار جهانی در اشکال مختلف از برپایی تظاهرات در میادین اصلی شهرهای کوچک و برزگ از اروپا تا کانادا و استرالیا تا برگزاری نمایشگاه عکس٬كنسرت و چادرهاى اطلاعاتى اعلام شده است. بیستم ژوئن می تواند و باید به یک جهش اساسی و بزرگ برای محکوم کردن کل حاکمیت جمهوری اسلامی براى ٣٢ سال شكنجه و زندان و اعدام بدل گردد٬ سران این حکومت و همه عاملين و آمرین کشتار مردم باید بجرم جنایت علیه بشریت در دادگاههای بین المللی محاکمه گردند. اعتراضات در بیستم ژوئن فقط به خارج کشور محدود نمیگردد! مردم مبارز وآزادیخواه ایران و خانواده های زندانیان سیاسی که علیرغم همه موانع و فشارهای طاقت فرسای امنیتی با تجمع و گردهمایی های پرشور خود در مقابل درب زندانها صدای زندانیان سیاسی بوده اند٬ بايد با سازمان دادن اعتراضات وسیعتر و سراسری در مقابل درب زندانها٬ در کل کشور خواست عادلانه و بحق آزادی بیقید و شرط کلیه زندانیان سیاسی را به گوش جهانیان برسانند. با برپایی گردهمایی های مختلف و در اشکال متنوع بیستم ژوئن ــ سی ام خرداد ــ را باید هر چه باشکوهتر برگزار کرد.حمایت بین المللی از آزادی کلیه زندانیان سیاسی یکی از مهمترین مطالبات مردم به پاخواسته ایران است. ما باید عزیزانمان را از چنگال خونین جمهوری اسلامی نجات دهیم. بشریت متمدن و همه وجدانهای آگاه شریک این مبارزه اند!
کمیته بین المللی دفاع از زندانیان سیاسی -٢٩ ماه مه ۲۰١١ برابر با ٩ خرداد ١٣٩٠ -

٤٠شهر به تظاهراتهاى ٢٠ ژوئن ٢٠١١ (٣٠ خرداد ١٣٩٠) به روز
حمايت از زندانيان سياسي پيوستند

برای گل در قفس - نسرین ستوده - از حمید حمیدی

دو شنبه9 خرداد 1390

تغییر برای برابری - سلام اي گل در قفس، سلام ستاره پر نور در ظلمت شب،سلام مفهوم عدالت،سلام مظهر انسانیت و عشق ،سلامی از ميان فاصله من با تو.سلام من به تمامی فاصله‌هاست. تو خورشيدي و اين فاصله ها ابر؟ نه، باران است، فاصلۀ ميان ما، باران است. باراني كه گرچه نمناكي‌اش را حس نمي‌كنم، اما طراوتش با من است. گويي كه تو خود باراني و اين باران اگر نبارد ... كوير مي‌شويم، كويري خشك، بي آسمان، بي نور، بي ستاره، و كوير بي ستاره به چه كار آيد، بي باراني كه ببارد؟ ای باران عشق و امید،سالروز بارش و ورودت به هستی مبارک باد.
سلام نسرین عزیز و دوست داشتنی. وقتي تصویرت را دیدم که چه عاشقانه آغوش قفل شده ات را بر گردن شریک زندگیت انداخته ای ، به وجد آمدم و با خود گفتم،دلش عاشق است و حضورشریک در آغوشش، کاری به دستان قفل زده ندارد.در آن لحظه دوست داشتم که تو و رضای عزیزم را در آغوش بگیرم و تمام وجودم را نثارتان کنم. مادر بزرگم می گفت :براي درمان بيقراري،باید چله نشین نگاه یار شد،و امروز رضا و دوستانت پس از چله نشينی نگاه معصوم تو،تو را از نزدیک دیدند و عکسهایتان به اینسوی دنیا ارسال شد.با خود فکر میکردم که چه خوب می شد که تو و رضای عزیز را از نزدیک میدیدم. چشمهایم را بستم و در خیال، پرده ها را کنار زدم و به دور دست خيره شدم. شب چتر خود را بر سر شهر باز کرده است، انگار خواب همه ي مردم را بلعيده است. تنها ماه، اين عابر گم شده در راه، بيدار بود. ببين امشب از روحیه و عشق انسانی تو، شيدايي شور شبانگاهي، در جان واژه هايم نيز ريشه داونده است. خورشيد مهربان عدالت!
در مسيرآمدنت چشمها گمشده بودند وتو در قلب مشتاق و پر تپش یارانت فرود آمدی و در جانشان طلوع کردی.از همه پنجره­ها عبور کردی و دلتنگی ها را خط زدی.به شوق ديدن تو، کبوتري از گريبانشان به سمت تو بال گرفت. تو یارانت را از پنجره تاريک و جاده بي انتها، انتظار می کشیدی و یارانت آمدنت را نفس مي کشیدند. ... گوئی برخی نمیدانند که ما جز قلبی سرشار، هیچ چیز نداریم که به یکدیگر هدیه کنیم.
میدانم که نیمای کوچک و مهرآوای دلبندت هر روز صبح با یاد تو،چشمهایشان را در چشمه ياد تو شستشو ميدهند و با طنین صدای تو که در خانه پیچیده است ،زندگی را آغاز می نمایند. پلکهايشان به دنبال توست و براي ديدن تو پاهايشان درکوچه ها و خیابانها راه میرود.حتما شبها خواب تو را می بینند.
نسرین عزیز!هرگاه اين نامه به دستت رسید بر واژه هاي بي تکلف آن ازمهربانيت ببار تا فرزندان و تمامی عزیزانت، چونان پرنده گان تشنه به سمت آغوشت به پرواز درآيند.
هرروز در انتظارم تا قاصدک خبري از توو دیگر عزیزان در بندمان برايم بياورد. مي دانم که تو مي آيي و در هر قدمت، شاخه ای از عاطفه خواهي کاشت و قاصدکي را آزاد خواهي ساخت. با آمدنت طراوت و زندگي در رگهاي صبح جريان پيدا خواهد کرد. به انتظارت مي مانیم تا تو بیایی،چون، روز،سرانجام باز آمدنی است.

نه، نه، این وهم نیست
باوری است مرا
که روز باز آمدنی است.
اگر که روز را ندیده ایم
ولی روزگاران را زیسته ایم.
یادت می آید؟
مثل شب نیست،سپید است
ماه را نوکر نیست
جامه اش خورشید است.

مقاله از اقای رضا عزیزی نژاد

درسهائی از چین، کامبوج وهند

سال 1969 آغاز انقلاب فرهنگی در چین بود. گاردهای سرخ با هجوم به معبد ها، کتاب خانه ها و خانه های نویسندگان و شعرا به نابودی و پاکسازی فرهنگی پرداختند. مائو معتقد بود باید کهنه، جای خود را به نو بدهد. تا زمانی که کهنه هست، جا برای نو نیست پس باید کهنه را محو کرد. این بود که سرمایه های معنوی بسیاری از معابد و سرمایه های ادبی و فرنگی چین، طعمه ی شعله های آتش انتقام سربازان سرخ مائو گردیدند.هنوز هم که هنوز است این معما باقی مانده است که چگونه کشوری با قدمت و فرهنگ چین اینگونه با در افتادن در ورطه خبر چینی، جاسوسی و خشونت، خود را در گودال تحقیر و خفت انداخت.

چین بیمار و خسته بود. شعار ها دیگر کارساز نبودند. با کشتن شور زندگی در مردم و یکسان سازی آنان، چین رمق خود را در مصاف با چالش های جهانی و رقیبان اش گرفت.
مائو معتقد بود که فرهنگ کهنه زنجیری است بر پای چین که آن را از پیشرفت باز میدارد، پس باید نابود و از حافظه ها محو گردد. مائو اما فراموش کرد که ریشه های چین را دارد میسوزاند. بدون این ریشه ها دیگر چین، چین نبود.
انقلاب مانند یک کودک است که در سنین پایین قشنگ و دوست داشتنی است. همینکه بزرگ تر شد تبدیل به مردی خشن و بد ترکیب میشود.مائو با سوزاندن ریشه های فرهنگی چین، این کشور را از لحاظ فرهنگی فقیر کرد. او کشوری نو را بنیان نهاد، که دیگر با چین قدیم این همانی نداشت. از چین کنفوسیوس با تمام زیبایی های انسانی و فرهنگی اش، چینی پا به عرصه وجود نهاد که امروزه شاهدش هستیم. چین در حال از دست دادن ژرفا و گوناگونی فرهنگی خود است.
ایده آفرینش انسانی نو تازه نیست.اندک زمانی پس از چین، نوبت به کامبوج رسید.
این شد شعار خمر های سرخ. این شعار هم منطق خودش را داشت.خمرهای دشمن خونی "شهروندی" شدند. شهر ها را به آتش کشیدند. در عرض 24 ساعت پایتخت کامبوج پنوم پن به دستور رهبر خمرهای سرخ پول پوت تخلیه شد. مردمان را به روستا ها و زمین های کشاورزی راندند. صد ها هزار نفر در جریان این کوچ های اجباری جان خود را از دست دادند. تمام نماد های تمدن و فرهنگ را از جمله کتاب و دبستان و بیمارستان و روزنامه و آموزگار و مهندس و پزشک را طعمه جوخه های اعدام و آتش خود کردند.تمام چیز هایی که از شهر ها می آمدند باید نابود میشدند.تحصیل کرده ها شدند دشمنان سیستم.حتی داشتن عینک که نماد سواد داشتن و شهری بودن بود باعث اعدام فوری دارنده آن میشد.در جایی مردم را به صف میکردند و مجبورشان میکردند از درخت نارگیل بالا روند. هرکه روستایی بود و این کار را با چابکی انجام میداد جان خود را نجات میداد.هرکه از عهده این کار بر نمی آمد، فوری شک خمر ها را بر می انگیخت که از شهر می آید، شاید آموزگار است، یا کارمند و یا بازرگان. این اشخاص بدون محاکمه و بی درنگ اعدام میشدند.
گفته میشود که دیکتاتور ها دیوانه هستند. اگر دقت کنیم میبینیم که در پشت تمام این جنایت ها حسابگری و سیستم نهفته است. نه هیتلر دیوانه بود، نه مائو، نه استالین و نه پول پوت.
پول پوت تا آنجا پیش رفت که حتی دستور داد تمام قابلمه ها را نابود کنند، زیرا قابلمه خانواده و دوستان رو گرد هم می آورد و جایی که آدم ها دور هم گرد می آیند همیشه امکان سر زدن جوانه مقاومت وجود دارد. به کودکان یاد میدادند جاسوسی پدران و مادرانشان را بکنند. هزاران نفر را بدینگونه در "میدان های مرگ" به جوخه های اعدام سپردند.

آدم کشان خمر های سرخ را پسرکان 15 تا 16 ساله تشکیل میدادند. پسرکانی نحیف، روستایی، بدون کمترین نشانی از احساس و یا حتی لبخند بر چهره شان. اینان چیز دیگری به غیر از جنگ نمیشناختند.بسیاری از روشنفکران و دانش آموختگان کامبوجیایی پس از به قدرت رسیدن خمرهای سرخ کشورشان را ترک کردند. این گروه بدون استثنا افرادی ناسیونالیست بودند که حتی آنجا که باید میان خمرهای سرخ و دولتی دست نشانده انتخاب کنند، خمر های سرخ را بر میگزیدند.خمرهای سرخ زمانی اعلام کردند که تحصیل کردگان میتوانند دوباره به کشورشان بازکردند تا در باز سازی کمک کنند.تمام کسانی که به امید خدمت به کشورشان به کامبوج بار گشتند، از همان فرودگاه با تمام خانواده و کودکانشان به میدان های مرگ فرستاده شدند و سراسر اعدام گردیدند.
اکنون سری میزنیم به هند. گاندی معتقد بود دیکتاتور ها زمانی سقوط میکنند که دیگر مردم باورشان را به آنان از دست میدهند و از پیروی و انجام دستور ها سرباز میزنند.هیچ نظامی پا بر جا نخواهد ماند، زمانی که اراده مردم بر نقض خشونت متمرکز است و خشونت را با ضد خشونت پاسخ میدهد.بی خشونت بودن به معنای منفعل بودن و کتک خور بودن نیست. کاملا بر عکس. بی خشونتی کنش گر و فعالانه یعنی رودر رویی تمام عیار با خشونت گران.خشونت پرهیزی گاندی کاملا کنش گرانه است و از این تشکیل نشده که کاری انجام ندهد، بلکه کار دیگری غیر ازاعمال خشونت انجام دهد، مانند روزه گرفتن، وارد نشدن به دایره بازی های سیاسی، اعتصاب و خانه نشینی، صرف نظر کردن فعالانه از آنچه طرف مقابل ارایه میکند تا تو را ضعیف کند چرا که تا زمانی که تو خریدار کالاهای سیستم هستی ( چه فرهنگی، چه سیاسی و غیره)نمیتوانی بگونه ای موثر با سیستم بجنگی.
ضرب المثل هندی میگوید: هر زمان شاگرد آماده شد، استاد خواهد آمد.

رضا عزیزی نژاد

Sunday 29 May 2011

بیانیه در سوک ناصر حجازی

بیانیه ۲۵۰ تن از فعالان سياسی و فرهنگی در سوگ ناصر حجازی

هرگاه ملتي در تکاپوي بازسازي هويت و شخصيت ملي خويش باشد، قهرمانانش را بازمي‌يابد و هر قهرمان، آيينه‌اي مي‌شود براي طرح آرزوها و خواسته‌هاي ملت و نمادي براي همبستگي. ناصر حجازي صداي مردم بود و مردم ايران در سوگ اين قهرمان، آرزوهايش را بر زبان آوردند. روزهاي ديگري، فراسوي اين روزها خواهد آمد و نام قهرماناني که صداي مردم خويش را بازتاب دادند، در پژواک روزگاران شنيده خواهد شد. سالها پيش از اين، غلامرضا تختي، نماد مليت‌خواهي و زبان آرزوهاي مردم ايران براي آزادي و عدالت بود و ناصر حجازي نيز در واپسين روزهاي زندگي، همان بانگي را برآورد که از فراسوي روزگاران شنيده مي‌شود: «سربلندي و احترام شايسته همه‌ي مردم ايران است.»
ما، در کنار خانواده‌ي حجازي و جامعه‌ي سوگوار ايران، به او افتخار مي‌کنيم و يادش را گرامي مي‌داريم.
حمید آصفی، محمد ابراهیم‌زاده، اعظم اکبرزاده، حسن افتخار اردبیلی، هادی احتظاظی، مصطفی اخلاقی، عبدالحمید الهامی، طاهر احمدزاده ، سامر آقایی، محسن احمدی، حسن احمدی، حمید احراری، غلامرضا اربابی ، داود اسعدی خامنه، عباس اشراقی ، حسن اصغری ، مهدی امینی‌زاده ، حجت انصاری، مصطفی اخلاقی،مختار باطولی ، ایرج باقرزاده ، محمد بسته‌نگار، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، کمال‌الدین بازرگانی، ایمان براتیان ، رحمت الله برهانی، وحید‌الدین بزرگی‌تبار‌ بائی ، پروین بختیار نژاد، محمدحسین بنی‌اسدی،سیمین بهبهانی، صادق بهرامی، محمد بهزادی، ناصر بهبهانی، محمد بهفروزی، ایرج باقرزاده، مختار باطولی، روح‌الله باقرآبادی،مسعود پدرام، عباس پوراظهری، حبیب‌الله پیمان، مجید پیمان، عزیز پورمحمد، عباس تاج‌الدینی، رحیم ترابی‌نژاد، مصطفی تنها، سونیا ترکمن، رضا تهرانی، درخشنده تیموریان ،محمد توسلی، غلام‌عباس توسلی ،مجید تولایی، هادی تفنگچی،مجید جابری، علی‌اکبر جلالی،جاهد جهانشاهی، علیرضا جباری-،معصومه جزایری ، حمیدرضا جلائی‌پور ، مجتبی جهانی، حمید حدیثی، علی حدیثی، طه حجازی، حمید حسامی، محمدعلی حسن‌نژاد، محمد حیدری، بهزاد حق‌پناه، حسین حریری،مرتضی حمزه لوئیان تقی خزایی ،هوشنگ خیراندیش، ابراهیم خوش‌سیرت، مهدی خدادادی، محمد خطیبی، محمدعلی دادخواه، رسول دادمهر، رسول دادفر، محمود دل‌آسایی، سعید درودی، محمد دادی‌زاده، مصیب دوانی- فاطمه دوراندیش ،عنایت¬الله ربانی ،علیرضا رجایی،محمدجواد رجائیان، محمدصادق ربّانی، بهمن رضاخانی،اصغر رضایی، احد رضایی، محسن رأفتیان، حسین رفیعی، رضا رئیسی طوسی،فریبرز رییس دانا،تقی رحمانی، جواد رحیم‌پور ، ناصر زرافشان، علی زرّین، رقیه زارع پورحیدری، محمدابراهیم زمانی،علیرضا ساریخانی- احمد ساعی- مسعود ستوده ،فریدون سحابی، سمیه سرداری- علی سرداری، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانیه، سیدمحمد سجادی، علی‌اشرف سلطانی آذر ، تاجماه سلکی، تقی شامخی، علی شاملو، حسین شاه‌حسینی، ابراهیم شاکری، محمود شاددل ‌بصیر، جواد شرف‌الدین، نرگس شاهکار- ماشاء‌الله شمس‌الواعظین- پروانه شمیرانی- محمد شیخی ،پوران شریعت رضوی، احسان شریعتی، سارا شریعتی، سوسن شریعتی، سید علی صالحی،حسن صانعی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج‌سیدجوادی، مهدی صرّاف، فضل‌الله صلواتی، رضا صدر، محمد صاحب‌محمدی،رضا صفری، مظفر صفری، سعید صاحب‌محمدی، حمیدرضا صمدی ، علی اشرف ضرغامی، فریدون ضرغامی، سیامک طاهری ، اعظم طالقانی، طاهره طالقانی، امیر طیرانی، کیان ظهرابی، روئین عطوفت، محمود عمرانی، هما عابدی، علی علوی، رضا علیجانی، سیدجعفر عباس‌زادگان، باقر علایی- علیرضا علوی‌تبار- شهین علوی، محمد‌علی عمویی ، مهدی غنی، علی‌اصغر غروی، مرتضی فلاح، ناصر فخر سلطانی، مصطفی فاضلی، غفار فرزدی، محمد حسین غفارزاده، علی غفرانی، ارسلان فلاح، حسن فرهودی‌نیا، مصطفی فاضلی- رضا فانی ، غفار فرزدی، اسماعیل فهیم ، عباس قائم‌الصباحی، نظام‌الدین قهاری، عبدالحسین قمی‌زاده، علیرضا قراباغی، عبدالمجید قندی‌زاده ، رحمان کارگشا، اسدالله کارشناس، مرتضی کاظمیان، محسن کدیور، پروین کهزادی، هادی کحال‌زاده، بهناز کیانی، ناصر کمیلیان، فاطمه گوارایی، علی‌اصغر گواهی ، مسعود لدنی، حمیده لامعی ، داریوش لطیف‌پور ، محمد محمدی اردهالی، سعید مدنی، ماشاءالله مدیحی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، صادق مسرت،مصطفی مسکین، عباس‌علی مصلحی، فهیمه ملتی، ضیاء مصباح، احمد معصومی، احمد محمدی اردهالی، احمد منتظری، سعید منتظری، مهدیه محمدی، قدرت منصوری، فرید مرجائی، وحید میرزاده، مرتضی مقدم، حسین مدنی، هرمز ممیزی، حمید معتمدی‌مهر، محمد ملکی، نسرین ملکی، مهدی ممكن، جوادموسوی خوزستانی، قدسی میرمعز، نوشین محمدی، اسماعیل ناطقی ،محمود نکوروح، سیدحمید نوحی، علی‌اکبر نجفی، سیدمجید نوحی، حسین نوری‌زاده ،رضا نخشب، مهدی ناطقی، منوچهر نوربخش، پرویز همایونی، خلیل هراتی، احسان هوشمند، مراد همتی، ناصر هاشمی، رحیم یاوری ،محمود یگانلی، علی یحیایی، حسن یوسفیاشکوری.ابراهیم یزدی

Friday 27 May 2011

انفجار در پالایشگاه ابادان هنگام حضور احمدی نژاد در انجا و توضیحات اقایان !!

توضيحات کاتوزيان درباره حادثه آبادان: تجهيزات آلمانی پالايشگاه آبادان را بدون تست افتتاح کردند،
رئيس کميسيون انرژی مجلس گفت: دليل انفجار در پالايشگاه آبادن افتتاح زود هنگام وعدم تست تجهيزات نصب شده بوده است.
حميدرضا کاتوزيان در گفت و گو با خبرآنلاين درباره دليل انفجار در پالايشگاه آبادان، اظهار داشت: تجهيزاتی که برای نوسازی پالايشگاه استفاده شده آلمانی بوده است و قرار بر اين بوده است بعد از نصب، اين تجهيزات تست شود، ولی اين اقدام انجام نشده بوده است و حتی مسئول پالايشگاه در اين زمينه تذکر داده است که در اين شرايط پالايشگاه قابليت راه اندازی ندارد، اما متاسفانه دولت در اين زمينه عجله کرد.
عبدالله کعبی عضو کميسيون انرژی و نماينده مردم آبادان در مجلس روز چهارشنبه در تذکری شفاهی به اتفاق رخ داده در آبادان اعتراض کرد و گفت: دليل اين اتفاق اين بود که مسئولان مايل بودند در سوم خرداد افتتاحی داشته باشيم.
دو کشته و ۲۰ نفر مجروح نتيجه حادثه روز گذشته در پالايشگاه آبادان است که به گفته کاتوزيان وزارت نفت مسئوليت پاسخگويی به خانواده های آنان است.
رئيس کميسيون انرژی درباره نظر نهايی اين کميسيون درباره ادغام وزارت نفت و نيرو نيز به خبرآنلاين گفت: کميسيون هنوز در خصوص ادغام وزارت خانه های نفت و نيرو به جمع بندی نهايی نرسيده است، و تا حدود ده روز ديگر بهتر می توان در اين زمينه اظهار نظرکرد.
کاتوزيان اظهار داشت: اکثر نمايندگان عضو کميسيون موافق ادغام هستند و نظر ما اين است اگر قرار است ادغامی انجام شود وزارت نيرو بايد به عنوان يک معاونت در حوزه نفت باشد و اين مجموعه با هم وزارت انرژی را تشکيل دهند.

Monday 23 May 2011

درگذشت ناصر حجازی

از ترس حضور مردم اجازه تشیع پیکر حجازی را ندادند

سخنان فرزند حجازی؛ مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری
نا صر حجازی به ملکوت اعلی پیوست
از ترس حضور مردم اجازه تشیع پیکر حجازی را ندادند
سایت استقلالی: به گزارش خبرگزاري فارس، آتيلا حجازي فرزند مرحوم حجازي در ميان جمعيت حاضر در روبه‌روي منزل پدري خود حاضر شد و در حالي اشك مي ريخت گفت: اصلا باورم نمي شود و نمي دانم چه بگويم.
وي ادامه داد: به دليل اينكه قرار است مردم از شهرستان بيايند مراسم خاكسپاري چهارشنبه برگزار مي شود. ما مي خواستيم 7 صبح از بيمارستان او را در ورزشگاه شهيد شيرودي تشييع كنيم اما شوراي تامين تهران اين اجازه را نداد و گفتند مشكل ايجاد مي شود.
وي افزود: تصميم گرفتيم جنازه پدرم از بيمارستان به منزل منتقل شود و سپس پيكر او در آرامگاهي نزديك منزل مان كه دو دقيقه بيشتر راه نيست دفن كنيم. مي خواهيم نزديك او باشيم تا بتوانيم هميشه در كنارش باشيم.
پسر حجازي گفت: نمي دانم چگونه از شما تشكر كنم. نه اينكه بخواهم جلوي شما بگويم اما خودش هميشه عاشق مردم بود و همه چيز را براي شما مي خواست. خودتان بيشتر در جريان هستيد. دست همه شما درد نكند. ما دوست داريم در كنار شما باشيم. او گفته بود دوست دارد همه هوادارانش در مراسم خاكسپاري اش باشند.


جبهه ملی ایران در خارج از کشور درگذشت اورا به خانواده و همه درستارانش خسلیت میگوید

Saturday 21 May 2011

شعری از یک شاعر افغان

شعری است از "محمد کاظم کاظمی" شاعر افغان خطاب به ایرانیان به هنگام مراجعت به کشورش

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم ، پیاده خواهم رفت

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ای که تهی بود بسته خواهد شد

و در حوالی شب های عید همسایه
صدای گریه نخواهی شنید همسایه

همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت

منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده ، در گذر دیده

به هر چه آینه تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها ، نشان دست من است

اگر به لطف و اگر به قهر می شناسندم
تمام مردم این شهر می شناسندم

شکسته می گذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بی شمار شما

من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید داده ام ، از دردتان خبر دارم

تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم

اگرچه تلخ شد آرامش همیشه تان
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه تان

دم سفر مپسندید نا امید مرا
ولو دروغ ، عزیزان ، حلال کنید مرا

تمام آنچه ندارم ، نهاده ، خواهم رفت
پیاده آمده بودم ، پیاده خواهم رفت ؛؛؛

مراکز قدرت دولتی " رهبر " چالشهای بزرگ جمهوری اسلامی

کورش اعتمادی
استهکلم 21 ماه مه 2011
koroush_etemadi@hotmail.com

وزارت امورخارجه، وزارت اطلاعات، وزارت نفت و فرمانروائی بی چون و چرا بر سپاه پاسداران و دیگر ارگانهای سرکوب رژیم، از جمله مراکزِ قدرتی هستند که در دو دهه اخیر تحت کنترل و هدایت مستقیم علی خامنه ای ًرهبرً جمهوری اسلامی اداره میشوند. دلایل قرار گرفتن این چهار حوزه قدرت تحت نظارت مستقیم ًرهبرً روشن است: وزارت امورخارجه جهت پیشبرد و معین کردن خطوط اصلی سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی در عرصه جهانی، وزارت اطلاعات جهت بسطِ نفوذ و کنترل ًرهبر ً بر عملکرد دولت، وزرا واهل سیاست چه آنهائیکه در موقعیت اپوزیسیون میباشند و چه آن افرادی که نقش پوزیسیون حکومت را دارند، وزارت نفت جهت تأمین مالی نهادهای سیاسی، مذهبی و نظامی رژیم در نظر گرفته شده است که مستقیما ً در اختیار ًرهبرًی هستند. از جمله ارگانهای شریک در حوزه نفت و گاز نهاد سپاه پاسداران است که از زمان منصوب شدن علی خامنه ای برهبری رژیم اسلامی، دستی باز در به یغما بردن این ثروت ملّی مردم ایران داشته است. در واقع نفوذ و کنترل ً رهبرً بر این چهار حوزهِ کلیدی سیاسی، اقتصادی و نظامی او را تبدیل به حاکم مطلق العنان ایران کرده است، بگونه ایکه در شرایط حاضرهیچ آکتور سیاسی چه در درون ساختار نظام و چه در خارج از آن یارای مقابله با او را ندارد.

امّا از سویی دیگر مافیای قدرت به گرد رئیس جمهور رژیم بخوبی به این امر واقف است تا زمانیکه ً رهبرًی تسلط کامل بر اداره کردن این چهار حوزه قدرت را دارد همهء اجزاء حاکمیت جمهوری اسلامی تحت میل و امر او عمل خواهند کرد، و اداره حکومت و جامعه و آرایش نیروهای سیاسی در دولت و مجلس به طبعِ سلیقه او سامان خواهند یافت. احمدی نژاد نیز خوب میداند برای برهم زدن این توازن قدرت یک سویه و تثبیت موقعیت گروه خود در دور بعدی انتخابات مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری میباست به این چهار حوزه قدرت تحت کنترل ًرهبرً ی دست یازد تا نفوذ ًرهبر ً و همکارانش براین چهار مرکز قدرت را محدود سازد. بدین منظور اوموفق گردید در یک اقدام سریع و تا حدودی عملی، زمانیکه وزیر امورخارجه منصوب شده از سوی ً رهبرًی، منوچهر متکی، در مأموریت خارجی بود با خواری او را از کار برکنار کند و ًرهبر ً را در مقابل کار انجام شده ای قرار دهد. بگونه ایکه علی خامنه ای ناچار میشود جهت حفظ آبرو در نزد افکار عمومی تن به برکناری وزیر امورخارجه اش دهد، ولی او در مقابل از رئیس جمهور خود میخواهد که از برکناری احتمالی وزرا دیگر خوداری ورزد. احمدی نژاد که سرمست از اقدامِ اخیر خود بود تلاش میورزد تا در گام بعدی در بزنگاهی غافلگیرانه یکی دیگر از منصوبین ً رهبرً وزیر اطلاعات، مصلحی، را از کار برکند. اقدامی که بیشک موجب تضعیف ًرهبرً و مافیای قدرت وابسته به بیت او در ساختار سیاسی کشور خواهد شد. هدف نخست احمدی نژاد از برکناری وزیر اطلاعات هموار کردن راه برای رسیدن معاون و مشاور نخست خود، رحیم مشاعی، به مقام ریاست جمهوری رژیم میباشد. امّا عزل ناگهانی وزیر اطلاعات، مصلحی ، شوکی دیگر بود که بر ًرهبرًی وارد شد و او را واداشت تا با یک حکم حکومتی مجددا ً مصلحی را بر مسند ریاست وزارت اطلاعات منصوب کند. کشمکش پنهانی ًرهبرً با رئیس جمهورش بر سر ابقای مصلحی بر مسند وزارت اطلاعات حکومت موجب دلخوری احمدی نژاد گشت بگونه ایکه او بمدت 11 روز ماموریت دولتی خود را رها کرده و در جلسات نشست کابینه حضور نیافت. امّا ًرهبرً با قلدری هرچه بیشتر ولی با تأنی در مقابله با سرکشی های رئیس جمهور خود مقاومت میکند و او را از هر سو تحت فشار قرار میدهد، بگونه ایکه احمدی نژاد ناچار میگردد پس از 11 روز قهر از آمدن به سرکار بالاخره به دست بوس ًرهبرً رود و در ایام ماه محرم در رکاب ً رهبرًی به سوگ سردمداران صدر اسلام به زاری بنشیند.

امّا در اقدامی دیگر رئیس جمهور رژیم اسلامی تلاش میورزد بر سر تقسیم قدرت دولتی با ًرهبرً ی به رقابت ادامه دهد. مسئله طرح ادغام وزارتخانه ها از سوی احمدی نژاد حمله مجدد رئیس جمهور رژیم اسلامی به یکی دیگر از مراکز قدرت ًرهبرًی در دولت است که از جنبه اقتصادی بسیار برای ًرهبرً اهمیت دارد. ادغام وزارت نیرو با وزارت نفت و یا بعبارتی دیگر قرار گرفتن وزارت نفت به زیر مجموعه وزارت نیرو بمعنای تضعیف و محدود ساختن بزرگترین منبع درآمد ًرهبرً در کشور است. درهمین رابطه احمدی نژاد اعلام داشت که خود او بنا دارد سرپرستی وزارت نفت را که همیشه در این 22 سال اخیر تیول ًرهبرًی محسوب میشده است بدست گیرد.

نزاعهای اخیر مابین ًرهبر ً و رئیس جمهور حکومت بیانگر یک واقعیت دیگری است، آنهم تفاوت ویژه ایکه درعملکرد احمدی نژاد با دو رئیس جمهور قبلی رژیم، هاشمی و خاتمی، دارد. احمدی نژاد با کمی گستاخی این جرأت را یافته است تا در کشمکش قدرت مابین جناحهای حکومت به حریم سیاسی ًرهبرً در دولت دست درازی کند. بنظر نمیرسد که احمدی نژاد یورش به مراکزِ قدرت ًرهبریً در دولت را از آن جهت انجام میدهد که او محتملا ً حمایت بخشی از ارگانهای نظامی و امنیتی رژیم را پشت سر دارد. اساس چنین نیست چرا که همانطور که اشاره شده علی خامنه ای پس از ترفیع مقام و منصوب شدنش به ًولایت امریً جمهوری اسلامی یک رابطه بسیار نزدیک با ارگانهای نظامی و امنیتی حکومت داشته و او خود در پایان آخرین سال ریاست جمهوری خود در سال 1988 از بنیادگذاران قرار گاه خاتم الانبیا بوده است تا بدین طریق دست سپاه در مناقصه های اقتصادی کلان در کشور را باز دارد. او همچنین از همان آغاز برخی از پروژه های نفت و گاز کشور را در اختیار این ارگان سرکوب قرار داد که از یک سو مافیای نفتی هاشمی رفسنجانی را از گردونه چپاول این ثروت ملی خارج سازد و از سویی دیگر برای تثبیت موقعیت سیاسی خود در ساختار نظام حمایت همیشگی این ارگان سرکوب را داشته باشد. از همین رو است میبایست این نکته را پذیرفت که چشم طمع احمدی نژاد به حوزه های قدرت ًرهبر ً در دولت نه ناشی از پشتیبانی نظامیان حکومت از او است، بلکه احمدی نژاد خوب میداند در شرایط کنونی ًرهبر ً ی این جرأت را نخواهد یافت که در صورت ضروری او را از اریکه قدرت به زیر کشد. احمدی نژاد بخوبی آگاه است در مقطع انتخابات دورِ دهم ریاست جمهور ابزار دست ًرهبر ً و کمپ نظامیان بوده، تا بدین وسیله کاندیدِ نادلخواه ًرهبر ً، موسوی، از صحنه سیاست حذف شود. در همان دوران که تقلب باند ًرهبر ً در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برملا شد، اعتراضات خیابانی اوج میگیرد و ولی فقیه رژیم ناچار میگردد از ابزار دست خود احمدی نژاد دفاع سرسختانه ای کند و مهر تأیید بر پروسه انتخابات سرتا پا تقلبی بزند. علی خامنه ای با دفاع از احمدی نژاد در مقابل همهء دوستانش رو در رو ایستاد و احمدی نژاد را رئیس جمهور منتخب مردم برشمرد. و حال چگونه است پس از آن همه کشمکش ها، درگیریها و کشتار مردم بیدفاع در ملاءعام، ًرهبر ً یکشبه رأی خود را پس گیرد و احمدی نژاد را ًاصولگرای منحرفً قلمداد کند. به گمانی خود احمدی نژاد هم از این موضوع اطلاع کامل دارد و یقین دارد که ًرهبرً جهت آشکار نشدن همهء ریاکارهایش در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری از برکناری او از مقام ریاست جمهوری خوداری ورزد. بنظر میرسد علیرغم درگیریهای سخت مابین دسته بندیها جدیدِ در حاکمیت، ًرهبرً دستور برکناری احمدی نژاد از مقام ریاست جمهوری را صادر نکند. حکم برکناری احمدی نژاد از مقام ریاست جمهوری رژیم اسلامی آغاز بحرانی شکننده برای نظام اسلامی خواهد بود. از این رو تصور میشود احمدی نژاد تا پایان دورهِ دوم ریاست جمهوری اش در مقام خود باقی بماند، با این پیش فرض که تداوم این بحران صرفا ً میتواند به برکناری برخی از معاونین و یاران او از صحنه سیاست کشور منجر شود.

Friday 20 May 2011

مجموعه خبری

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
مجموعه خبری جمعه، سی ام اردیبهشت ماه

عفو بین الملل: مریم بهرمن در خطر شکنجه

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سازمان عفو بین الملل روز گذشته با صدور بیانیه ای ضمن هشدار نسبت به وضعیت نامعلوم مریم بهرمن از اعضای کمپین یک میلیون امضاء، خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط این فعال حقوق زنان گردید. مریم بهرمن فعال حقوق زنان در بیست و یکم اردیبهشت ماه سال جاری توسط ماموران امنیتی احتمالا وابسته به وزارت اطلاعات بازداشت، و خانه وی به مدت سه ساعت مورد تفتیش قرار گرفته و برخی از وسایل وی نیز ضبط شد. به گفته عفو بین الملل این فعال حقوق زنان «در خطر شکنجه و سایر بدرفتاری ها قرار دارد».
کمیته حفاظت از روزنامه نگاران جمهوری اسلامی را به تداوم روند مثبت آزادی روزنامه نگاران فراخواند
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: کمیته حفاظت از روزنامه نگاران روز گذشته با ابراز خرسندی از آزادی «دوروتی پروز» گزارشگر شبکه خبری الجزیره توسط دولت جمهوری اسلامی، مقامات ایران و لیبی را به تجدیدنظر در پرونده سایر روزنامه نگاران زندانی در این دو کشور فراخواند. کمیته حفاظت از روزنامه نگاران در بیانیه روز گذشته خود گفت که «آزادی روزنامه نگاران خارجی زندانی در ایران و لیبی روند بسیار مثبتی است در منطقه ای که مطبوعات پس از تحولات اجتماعی ای که در اوایل سال جاری از تونس آغاز شد زیر حمله قرار داشتند».
وکیل زندانیان آمریکایی از شایعه اعتصاب غذای آنها خبر داد
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: به دنبال حضور نیافتن شان باوئر و جاش فتال در دادگاه، وکیل متهمان آمریکایی در زندان می گوید که شایعه اعتصاب غذای موکلانش جدی است و به دادگاه نیاوردن آنها دلیل قانع کننده ای نداشت.
مهدی محمودیان: از خواسته خود کوتاه نیایید
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سید مهدی محمودیان روزنامه نگار زندانی در پیامی از بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) از همه ملت خواسته است که بهیچوجه از خواسته خود کوتاه نیایند. وی در دیدار اخیر خود با خانواده از همه ملت خواسته است که به هیچ وجه از خواسته خود کوتاه نیایند.
وضعیت نامشخص ایوب پور فتحی، عضو بازداشتی ستاد مهدی کروبی
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: بنا به گزارش منابع خبری، با گذشت بیش از ۳ ماه از بازداشت ایوب پورفتحی، دانشجوی دانشگاه شیراز و عضو فعال ستاد مهدی کروبی، کماکان از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست.
پرده گوش سحرخیز در زندان پاره شد
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز، روزنامه نگار زندانی در ایران می گوید که پرده گوش پدرش بر اثر ضربه ای که یک زندانی دیگر به صورتش زده، پاره شده است. مهدی سحرخیز به بی بی سی گفت دقیقا از مشخصات کسی که پدرش را مورد ضرب و شتم قرار داده خبر ندارد اما می داند که او یک زندانی غیر سیاسی و "شرور" بوده که به بند سیاسی منتقل شده است.
انتقال ارژنگ داوودی به سلول انفرادی
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: ارژنگ داوودی زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) عصر روز سه شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ماه به سلول های انفرادی بند یک این زندان معروف به «سگدونی» منتقل گردید. انتقال چندباره و بی دلیل این زندانی سیاسی به سلول های انفرادی در حالی است که وی طی ماه های اخیر بارها با انتشار نامه هایی از این زندان اقدام به افشای اقدامات غیرقانونی مسئولان این زندان می نموده است.
محکومیت غیرانسانی و سنگین 31 سال زندان برای دانشجوی زندانی

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: بنا بر آخرین گزارش های دریافتی، زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) مصطفی اسکندری با اتهاماتی واهی همچون «تشويش اذهان عمومی» و «مصاحبه با رسانه‌های بيگانه» به حکم سنگین 31 سال زندان محکوم گردیده است. این دانشجوی رشته پزشکی از بازداشت شدگان مراسم چهلم ندا آقا سلطان در بهشت زهرا می‌باشد که در هشتم مردادماه سال 88 به همراه همسرش، کبری زاغه دوست بازداشت و به حکم سنگین 31 سال زندان محکوم گردید.

Wednesday 18 May 2011

نامه بیژن فتحی پدر دو برادر که اعدام شدند

نامه بيژن فتحی پدر عبداالله و محمد که صبح امروز اعدام شدند

هم ميهنان!
جمهوری جهل و جنايت که تداوم حيات ننگين ِ خود را منوط به استمرار سلطه ی فضای رعب و وحشت ميداند ، سپيده دم امروز مورخ بيست و هفتم ارديبهشت ماه1390 ، عبدالله فتحی 27 ساله و محمد فتحی 28 ساله ، جوانان رعنای مرا به اتهام محاربه ، در زندان الف- طا ی اصفهان ، اعدام ؛ و پيکرهای هنوز گرمشان را تحويل مادرشان داد تا مگر ، تسکينی بر درد ِ بی درمان شانه های ضحاک ِ «ولايت » باشند غافل از آنکه چنين جناياتی نيز هرگز نخواهد توانست تأثيری در سرنوشت خفت بار و محتوم ِ او و «جمهوری اسلامی» اش بگذارد !
من ، با قلبی شکسته و ديدگانی خونبار ، ضمن مخدوش دانستن حکم اعدام فرزندانم بنا بدلايلی مستدل و فراوان حکمی که حتی در نادرستی و مخدوش بودن آن همين کافيست که در کيفرخواست و متن حکم ، حتی مشخصات فردی يکی از فرزندانم نادرست و غلط قيد گرديده و در حالی که او3 سال متأهل بوده ، مجرد قلمداد گرديده است !- بدينوسيله بر عليه صادر کنندگان و مؤيدين اين احکام ظالمانه ، در پيشگاه مردم ايران و مجامع جهانی و نهادهای بين المللی مربوطه ، اعلام جرم ميکنم .
همچنين مراتب سپاس و قدر دانی خود را از همبستگی و تلاشهای سراسری کليه ی سازمانها و احزاب و جريانات و نيروهای مبارز و انقلابی و آزاديخواه و آحاد هم ميهنانم که طی 12 ساعت گذشته در اين ارتباط صورت گرفته است ، اعلام ميکنم .

زنده باد آزادی

پدری داغدار : بيژن فتحی
27 ارديبهشت ماه 1390- 17/5/2011

Tuesday 17 May 2011

بمناسبت سالروز تولد دکتر محمد مصدق

بیاد جانباختگان راه آزادی ازصدر مشروطه

تا به تاریخ بشر دست امان خواهد بود *** نام والای مصدق به جهان خواهد بود
مشت کوبنده نشان داد به کوبنده خلق*** که به فرجام سخن مشت گران خواهد بود
آفرین بر تو و برعزم تو ای پیر مراد *** که چراغ ره هر پیر و جوان خواهد بود

شعر از: فریدون توللی

ازدکتر مصدق پرسیدند ، چرا وزارت آموزش وپرورش را به مهندس بازرگان واگذار نمی کنید ؟
، او پاسخ داد: اگر وزارت آموزش وپرورش را به مهندس بازرگان واگذار کنیم ازفردای آنروز لچک سرهمه دانش آموزان دختر می کند

بیانیه جبهه ملی ایران - تهران

خجسته سالروز تولد مصدق

29اردیبهشت 1390 مصادف با صدوبیست ونهمین سالروز تولد رهبر آگاه و خردمند وایثارگر نهضت ملی ایران دکترمحمد مصدق است . مصدق در روز 29 اردیبهشت سال 1261 خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود . او از نوجوانی تاهنگام مرگ در مبارزات سیاسی و فعالیت های اجتماعی ملت ایران فعالانه حضور داشت ومشاغل ومسئولیت های اداری وسیاسی مختلفی را به عهده گرفت وتمام این مسئولیت ها را درشایسته ترین نحو ودر نهایت پاکی وصداقت به انجام رسانید . افکار و اندیشه های سیاسی اجتماعی مصدق تحت تاثیر انقلاب مشروطیت ایران شکل گرفت واو تا مدت شصت سال پیام آن انقلاب آزادیخواهانه و عدالت جویانه رابه نسل های بعدی این مرزوبوم منتقل نمود . ادب ونزاکت ، راستی وصداقت ، ایثارو شجاعت ، تقوی وپاکی درسیاست ، پایبندی به قانون وعدالت و اعتقاد عمیق به آزادی واستقلال ازارکان تفکیک نا پذیر شخصیت مصدق بود . دکترمصدق در اردیبهشت 1330 در اولین روز پذیرفتن مسئولیت نخست وزیری در اولین نامه ای که در این سمت صادر نمود به شهربانی کل کشور که درآن زمان در حکم دستگاه اطلاعات وامنیت کشور بود دستور داد که در جراید ایران آنچه درباره شخص او نگاشته میشود هرچه نوشته باشند وهرکس که نوشته باشد نباید مورد اعتراض وتعرض قرار گیرد .مصدق در طول حیات خود بارها زندگی خود و خانواده اش را در راه آزادی واستقلال ایران درمعرض خطر و نا بودی قرارداد وبرای سربلندی واعتلای این کشور از هیچ کوشش وفداکاری دریغ نورزید . او درتمام فعالیت های سیاسی واجتماعی خود ودر دوران نخست وزیری هیچگاه به مکر وحیله متوسل نگردید وهیچکس از او حرفی دروغ نشنید . او برای ایجاد موقعیت شخصی برای خود یا حفظ قدرت هیچگاه از اصول اخلاقی و جوانمردی منحرف نگردید. او همواره منافع ملی را بر منافع شخصی خود مقدم ومرجح میدانست . خود محوری و خودشیفتگی و توطئه گری هیچگاه از او دیده نشد . مصدق تنها راه پیشرفت وسعادت ملت ایران را در دستیابی به آزادی و استقلال این کشور میدانست . او با مجموع این خصلت ها ، اندیشه ها ، اعتقادات و عملکرد ها پرچم دار و بنیانگذار مکتبی گردید که مکتب مصدق نام دارد. مکتبی که شاگردان آن تنها به پیشرفت وتعالی ایران ورفاه و سعادت ملت ایران میاندیشند ودسترسی به این اهداف را در گرو بدست آوردن آزادی وحاکمیت ملی میدانند .
جبهه ملی ایران سالروز تولددکترمحمد مصدق را به همه ایرانیان به ویژه به پیروان آن بزرگمرد تبریک میگوید . دریغ وافسوس که حاکمیت جمهوری اسلامی با پیروی از سیاست اختناق و سرکوب بخصوص در این سالهای اخیر به مردم حقشناس ایران امکان حضور در آرامگاه مصدق وادای احترام به این بزرگمرد تاریخ را نمیدهد . این درحالیست که جمهوری اسلامی در مجامع سیاسی بین المللی و درجهت سیاست آمریکا ستیزی خود وقت وبی وقت از دخالت آمریکا در سرنگونی دولت ملی و مردمی مصدق در کودتای 28 مرداد 1332 دم میزند واز این بابت آمریکارا محکوم ومورد سرزنش قرار میدهد ولی توضیح نمیدهد که چرا تحت حاکمیت این رژیم مردم ایران حتی در سالروز تولد ویا سالروز درگذشت مصدق هم اجازه حضور درسر مزار او راندارند.

تهران – جبهه ملی ایران
29 / 2 / 1390

اعدام دو برادر

دو برادر محمد و عبدالله فتحی در اصفهان اعدام شدند
سه شنبه 17 مه 2011

دقایقی پیش بیژن فتحی به کمپین گفت که هردو فرندش، عبدالله و محمد سحرگاه امروز بعد از آخرین ملاقات با مادرشان، اعدام شدند.
تلاشهای خانوادهٔ این دو قربانی اعدام و پیگیریهای فعالان و نهادهای حقوق بشری برای لغو و یا تعویق اجرای احکام آنان که تا آخرین دقایق ادامه داشت نتوانست از اجرای این احکام پیشگیری کند. هردو برادر در ساعات صبحگاهی امروز ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ در زندان اصفهان بدار آویخته شدند.
محمد فتحی، ۲۷ ساله و عبدالله فتحی، ۲۹ ساله، در فروردین ۱۳۸۹ دستگیرشده و به زندان اصفهان منتقل شدند و بنا به گفته خانواده تحت شکنجه‌های شدید جسمی و روحی بازجویان برای پذیرش اتهامات مطروحه از جمله ارتباط با گروههای مخالف نظام، اقدام برای مبارزه مسلحانه، محاربه با خدا و سرقت مسلحانه قرار گرفتند. این دو زندانی در بند اطلاعات زندان دستگرد اصفهان (بند الف طا) محبوس بودند و بنا بر حکم شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به ریاست قاضی مقضی با اتهام محاربه به اعدام شده بودند.
بیژن فتحی، پدر این دو جوان محکوم به اعدام، به کمپین بین المللی لغو مجازات مرگ گفت: “حکم یک ماه پیش در دادگاه تجدید نظر تایید شد و ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ طی تماس تلفنی با مادر این دو زندانی خبر داده‌اند که حکم آن‌ها فردای آنروز یعنی ۲۷ اردیبهشت جاری اجرا خواهد شد.
بیژن فتحی در همین زمینه دیروز به کمپین گفته بود: «اقرارهایی که مبنای صدور حکم قرار گرفته اند، تحت شکنجه‌های سخت اخذ شده است و آن‌ها در مراحل دادرسی از کلیه حقوق قانونی مبنی بر دسترسی به وکیل و حق دفاع محروم بوده‌اند».


جبهه ملی ایران در خارج از کشور ، اعدام این دو نفر را که بدون اعلام جرم انها و بشکل
مرموزی در اصفهان اعدام شده اند و کلیه اعدام ها را در ایران شدیدا محکوم مینماید

به یاد اموزگاران جانباخته و در بند ایران زمین

جبهه ملی ایران – آلمان

«... شاید یکی از ابتدایی‌ترین حقوقی که هر ایرانی، اعم از کرد و غیر کرد، خود را به آن محق می‌داند، برخورداری از حق» شهروندی «است. حقی که در تقابل با انزوا و طرد شدگی قرار دارد. انزوا و طرد شدگی دو حسی هستند که تحت تأثیر شرایط عینی، یعنی تحت تأثیر واقعیت‌های ملموس و روزمرهٔ زندگی، تحت تأثیر فقر و سو سوی چشم کودکی از گرسنگی، تحت تأثیر نگاه شرمناک پدر از جیب و سفرهٔ خالی‌اش و تحت تأثیر گونه‌های رنگ پریده و چهرهٔ فقر زدهٔ مادر شکل می‌گیرند...». فرزاد کمانگر
هموطنان ارجمند!
روز جهانی معلم بنا بر تصمیم یونسکو با همکاری سازمان جهانی کار در پنجم اکتبر ۱۹۶۶ (۱۳ مهر) اعلام گردید. اهمیت این روز بزرگ در واقع ادای احترام و تجلیل از مقام وشان معلمان و نقش بنیادی آنان در امر آموزش به آیندگان می‌باشد. در بعضی از کشورهای جهان روز خاصی را تحت نام روز معلم جشن می‌گیرند. در ایران روز معلم مصادف است با روز۱۲اردیبهشت ۱۳۴۱ (دوم ماه مه) که شادروان دکتر عبدالحسین خانعلی در جریان گردهمایی صنفی معلمان در میدان بهارستان تهران توسط رئیس کلانتری منطقه با شلیک گلوله به قتل رسید. روز معلم در واقع یکی از معدود روزهایی است که به مبارزه‌های صنفی معلمان مریوط می‌شد.
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، روز ۱۲ اردیبهشت بعلت مصادف بودن با ترور مرتضی مطهری (وی در سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ توسط فرد یا افرادی از سازمان فرقان به قتل رسید) توسط جمهوری سلامی روز معلم نام گذاری شد. در واقع روز معلم که با یاد شادروان خانعلی در سراسر کشور شناخته شده بود، توسط بانیان جمهوری اسلامی مصادره به مطلوب شد.
امسال در چنین ایامی بایسته است از معلم، فعال حقوق بشر ومحیط زیست کرد ایرانی فرزاد کمانگر نام برد که پس از مدت طولانی که تحت فشار‌های طاقت فرسا در زندان‌های جمهوری اسلامی بسر برد، در ۱۹ اردیبهشت سال گذشته اعدام گردید. وی می‌گفت: «.. من معلمم، از دانش آموزانم لبخند و پرسیدن را به ارث برده‌ام...». او زمانیکه تنها ۳۶ سال از زندگیش می‌گذشت محکوم و اعدام شد و فرصت دیگری نیافت چنانکه خود می‌گفت از میراث خود بهره برد و از مردم ایران سئوال کند. مرگ وی مملو از اسرار و رازهائی است که روزی پرده از آن برداشته و آشکار خواهد شد.
آموزگاران ایران سالهاست که از حق داشتن انجمن‌های صنفی بی‌بهره‌اند، تجمع‌های آنان سرکوب می‌شود و سخنگویانشان دستگیر و زندانی می‌شوند. بسیاری بصورت حق التدریسی و بدون داشتن حق بیمه و بازنشستگی به آموزگاری می‌پردازند. تعداد پر شماری از آنان برای گذران زندگی به شغل‌های دوم و سوم روی می‌آورند. اعتراض‌ها و پیشنهاداتشان برای بازنگری در محتوای متون درسی نادیده گرفته می‌شود و از این روست که نظام آموزشی کشور روز به روز با افت بیشتری روبرو می‌شود.
جبهه ملی ایران – آلمان ضمن شادباش به آموزگاران ارجمند ایران به مناسبت روز معلم، خاطره آموزگاران مبارز کشور چون خانعلی‌ها و کمانگر‌ها را گرامی می‌دارد و خواهان آزادی سریع و بی‌قید و شرط معلمان دربند همچون رسول بداغی، نبی الله باستان، هاشم خواستگار، محمد داوری، عبدالله مومنی... است و آرزومندیم که بزودی از آموزگارانی چون فرزاد کمانگرو... اعاده حیثیت صورت پذیرد.

پاینده ایران
جبهه ملی ایران – آلمان
سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ (۳ مه ۲۰۱۱)

Sunday 15 May 2011

مواد مخدر در زندانهای جمهوری اسلامی

تشدید کنترل ورود مواد مخدر یا حمایت از باندهای مافیایی مواد مخدر در زندان ها !؟

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: در حالی که گزارش ها حاکی از نقش مسئولان برخی از زندان‌ها در ورود و توزیع مواد مخدر به زندان‌های کشور می باشد، رئیس سازمان زندان‌ها از برخورد با ورود مواد مخدر به زندان‌ها خبر داد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، غلامحسین اسماعیلی رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور روز گذشته با تاکید بر تشدید کنترل ورود مواد مخدر به زندان‌ها گفت: «در این زمینه قاطعانه عمل می‌کنیم و ضمن بازرسی‌های مستمر، در تعدادی از زندان‌ها از دستگاه‌های بادی اسکنر بهره گرفته‌ایم که در آینده نزدیک این امر به سایر زندان‌ها نیز تعمیم داده خواهد شد».
این در حالی است که بنا بر گزارش‌های متعدد منتشره در مورد وضعیت زندان‌های کشور، و همچنین شهادت بسیاری از زندانیان، گروه‌های مافیایی فعال در زندان‌های جمهوری اسلامی که مسئولیت ورود و توزیع مواد مخدر را بر عهده دارند، عمدتاً با هماهنگی و نظارت کامل مسئولان زندان‌ها که سود بسیاری را از محل فروش مواد مخدر که با نرخی چندین برابر خارج از زندان به فروش می‌رسد از آن خود می‌کنند به فعالیت می‌پردازند.
چندی پیش نیز سید مهدی محمودیان زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) در نامه‌ای که به تاریخ شهریورماه سال گذشته و یک سال پس از بازداشتش خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته و اخیراً منتشر گردیده است، پرده از توزیع گسترده و آزادانه مواد مخدر در زندان‌های کچوئی، رجایی شهر و اوین تهران برداشت.
در بخشی از نامه این زندانی سیاسی آمده است: «...در این سه زندان و بندهایی که در آن حضور داشتم، مواد مخدر به راحتی و بدون هیچ مشکلی و به هر میزان که اراده می‌شد وجود داشته و دارد، در حالیکه برای ورود یک دست لباس در زندان اوین می‌بایست ۶ ماه صبر کرد و در زندان رجایی شهر می‌بایست چند هفته نامه‌نگاری کرد و موافقت چندین مدیر و رئیس را گرفت، اما مواد مخدر در حد مصرف نزدیک به هزار نفر در یک زندان وارد می‌شود و بدون اینکه مزاحمتی برای «وارد کنندگان مجاز» ایجاد شود و این در حالی است که بعد از حدود ۱۱ ماه زندان بودن هنوز نتوانسته‌ام اجازه ورود ۲ جلد کتاب آموزشی را بدست آورم».
همزمان با نگارش نامه سید مهدی محمودیان، ارژنگ داوودی دیگر زندانی سیاسی دربند نیز شهریورماه سال گذشته با انتشار مطلبی با عنوان «یک محاسبه ساده و حداقلی تجارت میلیاردی مواد مخدر در زندان رجایی شهر»، با اشاره به تجارت میلیاردی ماهیانه مواد مخدر در زندان رجایی شهر کرج توسط باندهای مافیایی این زندان با همکاری و حمایت همه جانبه مسئولان آن گفت: «بازرسی‌های خشن و نسبتاً دقیقی که از خانواده زندانیان در روزهای ملاقات به عمل می‌آید و نیز بازرسی‌های چندین مرحله‌ای که از زندانیان اعزامی به دادگاه و ... به عمل می‌آید، همه و همه صرفاً برای جلوگیری از ورود مواد مخدر به داخل زندان، خارج از شبکه مافیایی حاکم بر زندان و یکدست ماندن این تجارت میلیاردی در دست آنان است».
مصونیت مقامات حامی باندهای مافیایی توزیع مواد مخدر در زندان‌های کشور با وجود گزارش‌ها و شواهد متعدد درباره توزیع سازمان یافته مواد مخدر در زندان‌ها و همچنین گسترش انکار ناپذیر مصرف مواد مخدر در سطح زندان‌های کشور در حالی است که بالاترین میزان اعدام‌ها در جمهوری اسلامی که پس از کشور چین رتبه دوم بیشترین اعدام‌ها در جهان را دارد متعلق به محکومان جرایم مواد مخدر می‌باشد.
www.komitedefa.com

Saturday 14 May 2011

بیانیه گروهی از دانشجویان در خارج از کشور

پشتيبانی فعالان دانشجویی برون‌مرزی از اعتراضات دانشجویی در ايران

به دنبال فراخوان جمعی از تشکل‌های دانشجويی دانشگاه‌های ايران برای تجمع و اعتصاب سراسری در روز ۲۵ ارديبهشت در اعتراض به آن‌چه که فضای امنيتی و سرکوب دانشجويان منتقد خوانده شده است جمعی از فعالان دانشجويی برون‌مرزی نيز با صدور بيانيه‌ای از حرکت‌های اعتراضی دانشجويان در داخل کشور حمايت کردند.
در اين بيانيه که به امضای ۳۰ فعال دانشجويی در خارج از ايران رسيده، آمده است: «ما خواهان پايان حکومت نظامی غيررسمی حاکم بر دانشگاه‌ها و بازگشت فضای آکادميک به‌جای جو پادگانی امروز دانشگاه‌ها هستيم. ما خواهان آن هستيم که با خروج نيروهای امنيتی و غير دانشگاهی از محيط دانشگاه‌ها آزادی‌های آکادميک احيا و برقرار شود.»
در بخش ديگری از اين بيانيه با اشاره به برخوردهای صورت گرفته در طی ساليان اخير با جنبش دانشجويی ايران آمده است: «دانشگاه و جنبش دانشجويی در ۳۰ سال گذشته همواره زير ضرب حملات عمله استبداد بوده و به خصوص در شش سال گذشته و به صورت مشخص پس از کودتای انتخاباتی ۸۸، نيروهای سرکوبگر با حمله وحشيانه به محيط دانشگاه و يا خانه و کاشانه دانشجويان و بازداشت و ضرب و شتم آن‌ها و همچنين محروم کردن دانشجويان انديشه‌ورز، نخبه و آزادی‌خواه از ادامه‌ تحصيل، تعطيلی تشکل‌های منتقد، صدور احکام قضايی بی‌سابقه عليه فعالان دانشجويی و بازنشستگی اجباری اساتيد صاحب صلاحيت، با تهديد و ارعاب هر روزه‌ دانشجويان، و با انکار حضور درخشان آن‌ها خواسته است وقفه‌ای در جنبش پرافتخار دانشجويی ايجاد کند تا بتواند به خواست‌های نامشروع خود در خاموش کردن صدای مخالفان و يک‌صدا کردن جامعه دست يابد.»
بيش از ۴۰ تشکل دانشجويی در سراسر ايران از فراخوان اعتراضات سراسری ۲۵ ارديبهشت استقبال کرده‌اند
امضاکنندگان اين بيانيه خاطرنشان کرده‌اند: «ما جمعی از فعالان سابق جنبش دانشجويی به مجموعه‌ حاکميت هشدار می‌دهيم تا رويه‌ ناميمون برخورد با فعاليت‌های مسالمت‌آميز دانشجويی را پايان دهد؛ سرمايه‌های علمی و نخبگان اين کشور را هر چه سريع‌تر از زندان آزاد کنند.»

۳۰ فعال سابق دانشجويی امضاکننده اين بيانيه در پايان ضمن اعلام حمايت از فعاليت‌های مستقل و روشن‌بينانه‌ جنبش دانشجويی، به حاکميت در مورد ادامه‌ی روند برخورد با دانشگاه به شدت هشدار داده‌اند.

Friday 13 May 2011

به یاد سیامک پور زند

ياد سيامك پورزند روزنامه نگار نامدار ايران را گرامي مي داريم. او روزنامه نگاري با بيش از پنجاه سال پيشينه بود كه كار روزنامه نگاري را با «باختر امروز» به مديريت زنده ياد دكتر حسين فاطمي آغاز نمود. پس از كودتاي 28 مرداد 1332، مدتي فراري و مخفي و سپس بازداشت شد. او در نيمه دوم سال 1333، كار روزنامه نگاري خود را با بنيانگذاري مجله فرهنگي «پيك سينما» ادامه داد و در مقاطع مختلف سردبيري و ياهمكاري با مجله هايي چون ستاره سينما، مهر ايران، روشنفكر، سپيد و سياه، اطلاعات ماهانه، اطلاعات جوانان، بامشاد، خوشه، فردوسي، نگين، اميد ايران، رودكي و تاتر و سينما را برعهده داشت، و براي پانزده سال در هيئت مديره و شوراي دبيران روزنامه كيهان عضو بود و مديريت روابط عمومي آنرا نيز در كارنامه خود داشت. پورزند با ياري پسرخاله خود "احمد شاملو" نشريه «كتاب هفته كيهان» را طراحي و اجرا كردند كه مديريت اجرايي و روابط عمومي آن را تا زمان توقيف نشريه عهده دار بود.
پورزند افزون بر اينكه روزنامه نگاري فرهيخته بود، در سازماندهي نهادهاي مدني توانايي ويژه داشت. او با همفكري و همياري چند تن از همكاران خود، سنديكاي نويسندگان، خبرنگاران، مترجمان و عكاسان مطبوعات كشور را در سال 1339، سنديكاي هنرمندان و متخصصان تاتر و سينما را در سال 1340، و اتحاديه فروشندگان جرايد را در همان سال به سامان رساندند. وي خود نيز هموند منتخب هيئت مديره سنديكاي نويسندگان كشور بود. سيامك پورزند در مطبوعات جهاني نيز نامي آشنا بود و در سال 1369، به عضويت هيئت بين المللي آكادمي علوم و هنرهاي تصويري متحرك "اسكار" درآمد.
پس از تحولات اجتماعي- سياسي سال 1357، او همكاري ديرينه خود را با موسسه كيهان را از دست داد. با وجود اين، به عنوان يك روزنامه نگار گرانسنگ با مجله گزارش سينما، مجله علمي فرهنگي پزشگي «شنا»، مجله اجتماعي فرهنگي و هنري «فضيلت» و نشريه انجمن مهندسان راه و ساختمان «پيام آبادگران» همكاري داشت. او با موفقيت بزرگي كه در انجمن مهندسان راه و ساختمان به عنوان سردبير و در مجموعه فرهنگي و هنري به عنوان مدير اجرايي داشت، به كنشگران حقوق زن و حقوق بشر و نهادهاي مستقل اجازه داد تا از امكانات مجموعه زير مديريت او براي فعاليت هاي اجتماعي و صنعتي خود استفاده نمايند.
پورزند در سال 1379، پس از ماجراي كنفرانس برلين بازداشت و به يازده سال زندان محكوم شد. پس از گذراندن بخشي از دوران زندان، به دليل كهولت و بيماري آزاد شد و در خانه اش زير نظر ماموران امنيتي قرار گرفت. او تا پايان زندگي ممنوع الخروج بود و در اين دوران زير فشار دوري از خانواده، كه آنان هم براي رهايي از خطر بازداشت مهاجرت كرده بودند، دچار افسردگي شد و فشارهاي روحي آنچنان اين روزنامه نگار فرهيخته و مدير توانا را به ستوه آورد كه در نهم ارديبهشت 1390، مرگ را بر زندگي در اين شرايط ترجيح داد و خودكشي كرد. ما ياد اين مرد ارزشمند تاريخ مطبوعات ايران را كه در اين راه هزينه هاي گراني را به جان خريد گرامي مي داريم، و رويدادهايي را كه آن شرايط جانكاه را بر او و خانواده اش تحميل كرد و راهي جز خودكشي برايش باقي نگذاشت، محكوم مي كنيم.
ما بر اين باوريم كه تا زماني كه ارزش هاي جهانشمول آزادي، دموكراسي و حكومت قانون در اين سرزمين كهن به بار ننشيند، بي شك فرهيختگان ما پيوسته بايد از اينگونه هزينه ها را بپردازند. براي رسيدن به جامعه اي آرماني بايد با عزمي سترگ و استوار و با اميد به ملت ايران گام هاي اساسي برداشت.
تهران – 22 ارديبهشت 1390

به یادلقا اردلان، عباس اميرانتظام، محمد اويسي، داود هرميداس باوند، مرتضي بديعي، گيتي
پورفاضل، عيسي خان حاتمي، اسماعيل حاج قاسمعلي، علي حاج قاسمعلي، جمال درودي، آرش رحماني، علي رشيدي، اشكان رضوي، كورش زعيم، حسين مجتهدي.

Sunday 8 May 2011

بن بست و لایت فقیه

بن بست ولایت فقیه / حشمت الله طبرزدی
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی

اگر مصباح یزدی صد ویژگی بد داشته باشد، یک ویژگی خوب دارد و آن صراحت بیان است. او بارها به صراحت گفته است که نظریه ولایت فقیه حتی برای مسئولان جمهوری اسلامی هم جا نیفتاده است. و من در این نوشته کوتاه دلیل آن را خواهم گفت.
اگر به اوضاع و احوال انسان‌ها نظر کنیم، درست یا نادرست بیش از چند میلیارد به خدا باور دارند، به پیامبران آسمانی باور دارند. حتی میلیون ها انسان به فرقه های گوناگون باور دارند. شاید بیش از صد میلیون شیعه در جهان وجود داشته باشد. ولی درباره اصل ولایت فقیه شرایط به گونه‌ای است که کسانی مثل مصباح یزدی و حسین شریعتمداری فریاد برآورده‌اند که حتی برخی مسئولین در سطح بالا این اصل را درک نکرده و یا در عمل به آن پایبند نیستند و یا از آن منحرف شده‌اند.
جالب این است که نزدیک‌ترین افراد به آیت‌الله خمینی که پایه‌گذار این نظریه حکومتی بود از این نظریه سر باز می‌زنند یا از انحراف به آن متهم می‌شوند. مانند بنی صدر، منتظری، سروش، شریعتمداری، کروبی، صانعی موسوی اردبیلی، موسوی، خاتمی، هاشمی رفسنجانی، موسوی خوئینی و حسن خمینی. و اخیراً چون خودشان، احمدی نژاد، مشایی، بقایی، جوانفکر و ...
در حالی که هیچ کس درباره دیانت و شیعه بودن این افراد تردید نکرده است.
حال پرسش این است که آیا این اصل ولایت فقیه چیست که حتی نزدیک‌ترین یاران امام و رهبر فعلی آن را درک نکرده، یا درک کرده اما در عمل از آن سر باز می‌زنند؟! آیا قابل قبول است که گفته شود میلیون‌ها شیعه از جمله هزاران عالم دینی، مرجع تقلید، نخبه سیاسی و فرهنگی، استاد دانشگاه، دانشجو، هنرمند، روزنامه‌نگار و حتی چهار رئیس جمهوری پیشین و فعلی، نخست وزیر دوره خمینی و ده‌ها وزیر و وکیل پیشین و فعلی همگی به دلیل انحراف در فکر یا انحراف در عمل از نظریه ولایت فقیه و یا عمل به دستور ولی فقیه باز مانده‌اند؟
اشکال در اصل نظریه و نحوه اجرای آن توسط شخص ولی فقیه و اطرافیان اوست. من پاسخ را از درون عملکرد و باور خود آنها ارائه می دهم.
اگر به باور و رفتار آیت‌الله سیستانی در عراق نگاه کنیم، در می‌یابیم که او نه به ولایت فقیه باور دارد و نه خودش را ولی فقیه می‌داند. برای همه گروه‌های شیعی و غیر شیعی و حتی سکولارهای عراق مرجع اتحاد و همدلی است. درست شرایطی که آیت‌الله خمینی در اوایل پیروزی انقلاب داشت. در آنزمان حتی رهبران جبهه ملی خمینی را به رهبری برای انقلاب پذیرفته بودند.
اما امروز کار به جایی رسیده است که خامنه‌ای در همه شئونات دولت دخالت می‌کند و احمدی‌نژاد نیز به مخالفت با او برخاسته است.
بالطبع هیچ انسان عاقل و نرمالی با زور و قیم مأبی انسان دیگر موافق نیست.
این است رمز بن بست ولایت فقیه.

حشمت الله طبرزدی / اردیبهشت 1390
زندان رجایی شهر کرج

Thursday 5 May 2011

بیانیه

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون بازداشت مصطفی بادکوبه ای

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست با محکوم کردن بازداشت شاعرملی وایرانپرست ،مصطفی بادکوبه ای خواهان آزادی همه ی آزاداندیشان وآزادیخواهانِِ دربند می باشد.امروز زندان اوین و دیگر زندانهای ما آکنده ازعطر فرهنگ ومفتخر به حضورفرهنگیان و اهل ادب وفضل و حکمت و هنر شده است وحکمفرمایان با تن زدن از آداب حکمرانی،آبروی”سخن”به خطابه ی دروغ وتزویر ودشنام برده اند.
سرور مصطفی بادکوبه ای شاعری خوش قریحه،آرمانخواه وملی می باشد که تار وپود تنش،روح وروانش با عشق ایران وآزادی میهن وهم تبارانش تنیده شده است.حقا که او_ودیگرشاعران مردمی_برگزیده وواسطه ی میان مردم و الهه ی شعر هست وبا نجوا ونیایش با واژگان فروهشته بال وتمنای برامده از اعماق دل مردمان چنگ برتار اوزان میزند.
تمامیت خواهان می بایست از تاریخ پند می گرفتند ودر می یافتندکه با بازداشت شاعران وکند وزنجیر و زندان نمی توان فهم و زبان مردمی را کنترل کرد.نمی توان برروی مردم یک سرزمین”راه نظر”آنهم “نظرمتعالی” رابست. حافظ چه نیک سروده است:
گفتم که برخیالت راه نظرببندم گفتا که شب رواست او ازراه دیگر آید
کوشیدید،دیریست می کوشید،که به زعم خود با گزمه ومامور باکنترل و سانسور راه نظر رابه روی مردم ببندید،اما اندیشه”از راه دیگر آمد”،یعنی زندگی کرد!این همان سّرتاریخ است، این اندیشه است که متولد میشود اگر چه فریدونش نام نهند وبه هزاران زبان دیگر نقل کنند.
ازقتل مختاری و پوینده و…..شما راچه نصیب شد؟به درستی که هیچ،جز مشتی باد در مشت!

ملت ایران مصائب شاعران و اهل ادب و فرهنگ خود را فراموش نمی کند وبدنام ترین حکومتها آنیست که نامش به بدی درتاریخ ادبیات یک کشور ثبت شود.
دوروبرتان را نیک بنگرید،جزمعدودی ازکشورها که انها را هم به فردایشان امیدی نیست ،درکدام حکومتی شاعری را به دلیل اندیشه وگفتار وشعرش به زندان می کنند؟!اینست آنچه به مردمان جهان وعده می دهید والگویش می خوانید؟در مورد عصری که در ان زندگی می کنید چگونه می اندیشید؟با دوران عباسی مقایسه می کنید یا قاجار؟حقا که با این طور عجب،ِاستبداد مبدّل را هم شرمگین کرده اید.

پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۰

دکتر مصدق و دولت انگلیس

خبر کوتاه بود : ” با کمال تاسف اطلاع یافتیم که آقای دکتر محمد مصدق سحرگاه امروز پنج شنبه در ساعت 5/4 بامداد 14/12/1345 در سن 87 سالگی در اتاق شماره 62 بیمارستان نجمیه تهران زندگی را بدرود گفت. “
خبری بسیار کوتاه برای مردی بزرگ!!!
سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس در سال 1995 درباره اش منتشر کرد: خسارتی که وی به انگلستان وارد کرد از خسارتی که هیتلر در جنگ دوم جهانی به انگلستان وارد کرد بیش تر بود، معترف هستیم که انگلستان در برابر مصدق شکستی بی سابقه را متحمل شد.
اولین نفر که با لایحه کاپیتولاسیون در ایران مخالفت کرد.
اولین ایرانی فارق التحصیل در دکتری حقوق.
امتیاز حق شیلات و کشتیرانی در دریای خزر را از شوروی باز پس گرفت.
شخصا در دادگاه لاهه برای احیای حقوق ملت خویش فریاد کشید.
جمال عبدالناصر (رهبر بزرگ و فقید ناسیونالیست عربی-اسلامی مصر) به گفته خویش او را الگوی خود قرار داد و کانال سوئز را برای مصر ملی کرد.
سفیر شوروی در ایران رسما اعلام کرد که دولتش در برابر وی به زانو افتاد.
اولین نفر که با استفاده از علوم روز در دانشگاه به بررسی علمی حقوق اسلامی شیعه پرداخت.
اولین نفر که حقوق شرعی زنان را به طور علمی در دانشگاه مطرح ساخت.
ابرمرد تاریخ ایران، با جان بر کف بودن خویش در راه وطن اجازه نداد که تا سال 1992 امتیاز نفت ایران در انحصار بیگانه باشد.
مجاهدت های کسی که خود را وقف سرزمین و مردم و دین خویش کرد، یگانه طراح بزرگ ملی شدن صنعت نفت ایران، جاوید یاد دکتر محمد مصدق به همین جا ختم نشد،وی خود را وقف ملیت ایرانی و دیانت اسلامی ساخت و لحظه به لحظه افتخار آفرید.

بخشی از بیانات بزرگوار:
” من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هرچه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه می کنم “.
” تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این استکه صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیدم “.
” حیات من و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سر فرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آمد هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده ام .عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر

Wednesday 4 May 2011

داستان خامنه ای و احمدی نژاد

نوشته از علی ضرابی

احمدي‌‌ نژاد پس از مراجعت از قم يكسره به منزل خود میرود ودر جلسات هيئت دولت هم شركت نمیکند . روشن بود كه علت ان عزل وزير اطلاعات از كابينه وسيله احمدي‌ نژاد ، و بعد دستور رهبر به وزير اطلاعات كه برو و پشت ميزت بنشين و بگو من به امر رهبرسر جایم نشسته ام . احمدي‌ نژاد كه قاعدتاً رييس دولت است و تعيين وزير و يا بركنار نمودن وزرا را حق قانوني خود مي‌داند برآشفت . به خانه رفت و در جلسات هيئت دولت حضور نيافت . سپس مقامات ذي‌صلاح بویژه یرخی ازامامان جمعه در نماز جمعه، زبان به طعن احمدي‌نژاد گشودند ، فرماندهان سپاه هم همين‌طور . انها به او گوشزد نمودند كه تو مي‌داني در مقابل رهبر کسی نيستي و ايشان اگر پشتيبان تو نباشند تو حتي در خانه خودت هم نمي‌تواني بروي. البته احمدي‌نژاد هم پاسخ‌هاي قانونی داشت من‌جمله اين‌كه البته ايشان رهبر هستند و من براي كارهاي مهم هميشه با ايشان مشورت مي‌كنم ولي كنار گذاردن وزير كابينه وظيفه من است وانگهي من منتخب 24 ميليون ايراني هستم و جواب آنها را چه مي‌توانم بدهم مردم به من خواهند گفت تو رييس‌جمهور ما بيست و چهار ميليوني و جناب رهبر هم مثل ما يكي از بيست و چهار ميليون نفری هستند كه به تو رأي داده‌اند . جريان چند روز رفت و آمدهاي مقامات به منزل احمدي‌ نژاد هم أثري در تصميم او نداشت . سپس گویا رهبر ، رييس‌ صدا و سيما را خواسته و به او مي‌گويد برو به احمدي‌نژاد بگو يادت باشد كه تو رأي نياوردي و آن‌ كه دستور داد تو برنده انتخابات باشی من بودم .‌اكنون هم مي‌توانم بگويم كه احمدي‌نژاد برنده انتخابات نبود و اگر من پشتيباني او را كردم فقط يك خدعه بود. احمدي ‌نژاد تا موضوع خدعه را از سوي رهبر شنيد با كمي مكث به سرپرست سازمان صدا و سيما گفت من فردا در جلسه هيئت دولت شركت مي‌كنم. همين كار را هم كرد. بله حق با احمدي‌ نژاد بود ولي فاشيسم مذهبي هميشه حرف آخر را مي‌زند. مثل اين‌ كه قانون آزادي نسبي مطبوعات را كه وسيله مجلس ششم در حكومت آقاي خاتمي به تصويب رسيده بود راحت و بدون هيچ برو و بيايي با يك نامه رهبر مركب‌ سياه رويش ريخته شد. اکنون هنوز نزاع بر سر قدرت بین این دو تمام نشده است و کشمکش ادامه دارد بویژه که برخی از اطرافیان احمدی نژاد دستگیر و باتهام اعتقاد بخرافات و جن و جن گیری دادگاهی خواهند شد و نیز رحیم مشائی هم مورد حملات شدید و از جمله روزنامه کیهان قرار دارد.

مقاله از تقی روزبه

مرگ بن لادن یا بن لادنیسم؟

1-اوباما بااعلام کشته شدن بن لادن،جهان بدون بن لادن را جای امن تروبهتری برای زندگی دانست.هیلاری کلینتون ازاجرای عدالت سخن گفته و جملگی مقامات بلندپایه آمریکا و جهان آن را نقطه عطفی درمبارزه علیه تروریسم اعلام کرده اند.بااین وجود همه آنها گوشزدکرده اند که جنگ علیه تروریسم پایان نیافته است وابراز نگرانی خود ازواکنش های انتقام جویانه القاعده، را پنهان نساخته اند وبه شهروندان وتأسیسات خود درسراسرجهان حالت آماده باش داده اند.آنها برای رهائی ازشرمرده بن لادن واجتناب ازتبدیل شدن آن به معبدی بزرگ، جزسپردن جسد وی به امواج دریا راهی پیدانکردند.پس معلوم می شود باکشتن بن لادن هنوزکابوس بن لادنیسم ازبین نرفته است. بسیاری ازکارشناسنان آگاه به القاعده براین نظرندکه القاعده یک سازمان متمرکزوتحت کنترل بن لادن نبوده است،تا باحذف بن لادن متلاشی شود.ازهمین روهنوززمان پایکوبی پایان"جنگ اعلام شده با تروریسم" فرانرسیده است.
2-سخن گفتن از"تروریسم" ومصادیق آن اززبان دولتمردان ومبلغان جهان سرمایه داری بیانگرتنها نیمی ازحقیقت است ونه تمام حقیقت. آنهاتوسل به نوعی دیگری ازتروریسم،یعنی کشتن وبمباران کردن وترور وشبیخون به مناطق غیرنظامی-تروریسم دولتی- را امری مشروع می دانند.چراکه درانطباق با نیات ومنافع آنها قراردارد.
از زمانی که بوش پسر گفت هرکس با مانیست برماست وبه بهانه مقابله باتروریسم، به توجیه اهداف جهانگیرانه و پیشبرد جهانی سازی بشیوه مسلحانه به اشغال کشورهای دیگر پرداخت،معلوم شد که نیروی محرکه اصلی درپس پشت مبارزه با تروریسم ،این فرزند ناخلف وعصیان کرده غرب،چیزی جزتحقق رویای جهان تک قطبی ومعماری نظم نوین درپی فروپاشی جهان شرق نیست.
ازهمین روبجای خاموش کردن شعله های تروریسم، تنها موجب تقویت زمینه ها وبنیادهائی گشت که هم چون بذرهای ازخاک برآمده، سبب رشد بنیادگرائی ونفرت ازتمدن غرب وعلیه سیاست های تجاوزگرانه وتبعیض آمیزآن گردید.بی تردید با توسل به نوعی ازتروریسم علیه تروریسم نمی توان آن را ریشه کن کرد،هرچند ممکن است پیروزی های مقطعی بدست آورد وبه پایکوبی پرداخت وبهره برداری های انتخاباتی کرد.
3-فروپاشی بلوک شرق ودیواربرلین،فاجعه 11 سپتامبر،حمله به عراق وافغانستان واکنون کشته شدن بن لادن ...همگی نشانه هائی ازورود وافول دوره ای(خرده پارادایم) ازتحولات جهانی محسوب می شودکه بحران درگفتمان سوسیالیسم وآزادی،رؤیای سرکردگی جهان تک قطبی وعروج بنیادگرائی درغیاب گفتمان سوسیالیسم ورهائی ازبارزترین مشخصه های آن بوده است . جایگزینی اوباما بجای نئومحافظه کاران، با جایگزین کردن سیاست چندجانبه گرائی بجای یک جانبه گرائی و باتعدیل شیوه ها وجلب همکاری سایرقطبهای درحال عروج البته تاحدی ازوخامت بحرانی که رویای جهان تک قطبی وپایان جهان دچارآن شده بود کاست،اما هم هدف های امپریالیستی هم چنان دست نخورده باقی ماند وهم نتوانست موجب جلوگیری ازورود نظام سرمایه داری به فازتازه ای از بحران بزرگ و همه جانبه که ازمدتها پیش گرفتارش بود وتهدیدش می کرد،گردد.تقسیم نسبی منافع جهانی وقدرت جهانی، بین قدرت های بزرگ ویا درحال عروج قادربه جلوگیری ازحرکت امواجی که ازمبدائی دیگربجزبنیادگرائی با ماهیتی ارتجاعی وواپسگرایانه،برمی خاستند نگردید.
4-ازمدتها پیش بحران سرمایه داری درفازجدیددرحال زایش فرزندان ونیروهای جدیدی بود.فرزندان جدید طوفان درنخستین موج بلند خود حلقه ضعیف این زنجیره جهانی را درکشورهای شمال آفریقا وخاورمیانه،ازمهمترین مناطق تأمین کننده مافوق سودسرمایه جهانی، مورد حمله وگسست قراردادند.آشتی وگره خوردگی جنبش نان وآزادی جنبش مطالباتی وجنبش آزادیخواهانه ازمشخصات برآمدهای نوین است.بی تردید شروع پایان دوگانه نان وآزادی درعین حال هم به معنی پایان یکه تازی بنیادی گرائی وشروع افول آن است وهم به معنی مقابله با سیاست های سلطه طلبانه وامپریالیستی سرمایه ونظام حاکم برجهان.
5-بااین همه پارادایم جدید بامطالبه توامان نان وآزادی ویادموکراسی وبرابری اجتماعی اولا هنوزدرگام های نخست خود قراردارد وتاثبیت خود راه طولانی ،پرسنگلاخ وتوام با افت وخیزی را درپیش رو دارد وثانیا قدرت های بزرگ سرمایه داری با تکیه به تجارب تاریخی خود درتلاش وتکاپوی همه جانبه ای برای مصادره وبیرون کشیدن چاشنی آن هستند.آنها باتکیه برسیاست موج سواری واصلاح وکنترل ازبالا وبکارگیری مشت آهنین وافروختن جنگ های جدید درصدد حفه کردن وبه ییراهه بردن برآمدنوین هستند.آنچه که قطعی است پیدایش زمینه ها وگرایش های مثبت وتشنه تغییراست وجزآن هیچ چیزقطعی ومقدروجود ندارد وگزینه سوسیالیسم وآزادی وبرابری اجتماعی نیزنه جبرتاریخ بلکه گزینه ای است که کارگران وزحمتکشان می توانند با آگاهی وهمبستگی خود انتخاب کنند وبدست خود آن را بنا نمایند.
بدون خود آگاهی وسیع ترین توده های کاروزحمت وهمه فعالین وکوشندگان به ماهیت ومعنای فرایندهای درحال وقوع پارادایم جدیدی که دربستری انتقالی قراردارد، وبدون خنثی کردن تاکتیک ها وسیاست های پیچیده سرمایه داری مجرب، امکان پیشروی مستمروجود ندارد.

حشمت اله طبرزدی و پرونده ساری تازه ای برای او

چهارشنبه 14 ارديبهشت 1390

کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی: در ادامه اعمال فشار و پرونده‌سازی بر عليه زندانيان سياسی محبوس در زندان‌های جمهوری اسلامی، مقامات امنيتی-قضايی با احضار مهندس حشمت‌الله طبرزدی دبيرکل جبهه دمکراتيک ايران به بازپرسی زندان اوين اتهامات جديدی را به وی تفهيم کردند.
به گزارش کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی (komitedefa.com)، مهندس حشمت‌الله طبرزدی دبيرکل جبهه دمکراتيک ايران که هم اکنون دوران محکوميت خود را در زندان رجايی شهر کرج (گوهردشت) سپری می‌کند، روز يکشنبه يازدهم ارديبهشت ماه و همزمان با آغاز دور سوم اعتصاب غذای زندانيان سياسی بند ويژه امنيتی اين زندان، که او نيز در ميان اعتصاب کنندگان است، به بازپرسی شعبه ۴ مقدس واقع در زندان اوين اعزام، و با اتهامات جديدی تحت عنوان نشر اکاذيب توسط بازپرس جعفری روبرو شد.
بنا بر اطلاعات دريافتی کميته دفاع، اسناد اصلی اين اتهام، مواردی از "متن دفاعيه" ايشان در سال گذشته که در آن گفته بود دادگاه انقلاب يک دادگاه امنيتی نظامی است و صلاحيت رسيدگی به جرايم سياسی را ندارد، و همچنين "شکايت مهندس طبرزدی از آيت الله علی خامنه ای" به مراجع حقوقی جهانی بود.

شايان ذکر است اين بازپرسی و پرونده‌سازی جديد به دستور دادستان تهران صورت گرفته است که پيش از اين نيز گفته بود دو نفر (منظور آقايان طبرزدی و سحرخير) که دفاعيه‌های خود را منتشر کرده‌اند تحت تعقيب قرار خواهند گرفت.
در پی اين پرونده‌سازی جديد، مهندس طبرزدی که به عنوان سخنگوی طيف سکولار دموکرات های جنبش مردم ايران و جنبش سبز شناخته شده است، خطاب به بازپرس گفت: «ادعای مصاحبه من با يک خبرگزاری آن‌هم در زمانی که در زندان بودم کذب محض است. موارد اتهامی را از لايحه دفاعی من که نزد قاضی پيرعباس بوده است اخذ کرده ايد. در عين حال من بيشتر از ۷ سال حبس گذرانده ام، اينک نيز به هشت سال ديگر محکوم شده ام و اگر دوست داشتيد ده سال ديگر هم اضافه کنيد ولی من دادگاه‌های شما را قبول ندارم و به همين دليل هيچ چيزی نخواهم گفت و نخواهم نوشت.»
حسن زارع زاده اردشير سخنگوی برون مرزی کميته دفاع، از آمريکای شمالی در مورد اين پرونده‌سازی گفت: جمهوری اسلامی از چهره‌های تاثيرگذاری مانند آقای طبرزدی واهمه دارد و مقامات تلاش می‌کنند به هر طريقی او را به سکوت وادارند. آقای طبرزدی در زندان دست به اعتصاب غذا زده و از طرفی فعاليت‌هايش در داخل زندان را ادامه می دهد.
به گفته ی زارع زاده، واضح است که مقامات امنيتی همواره دنبال بهانه برای برخورد با او هستند. و اين بار شکايت قانونی از شخص آيت‌الله خامنه ای و بيان واقعيت در مورد دادگاه‌های انقلاب اتهام جديد عليه آقای طبرزدی است.
اين در حالی است که اين روزها پرونده سازی عليه زندانيان سياسی در حال گسترش است. ابوالفضل عابدينی فعال حقوق بشری و نيز سه رهبر دانشجويی بهاره هدايت، مهديه گلرو و مجيد توکلی با اتهامات و احکام جديدی روبرو شدند.
کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی بر اين باور است که مقامات جمهوری اسلامی بدعت جديدی بنيان گذاشته‌اند تا پرونده سازی و اعمال فشارهای مضاعف بر زندانيان سياسی را به امری عادی مبدل سازند. اين زندانيان تنها به دليل ابراز عقيده و بيان نظرات‌شان زندانی شده‌اند و بايد هر چه زودتر آزاد شوند.

کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی

اطلاعیه

اطلاعیه‌ کانون نویسندگان ایران تسلیت به مهرانگیز کار

باخبر شدیم که سیامک پورزند، روزنامه‌نگار قدیمی، به مرگى ناگهانى درگذشت. درگذشت او را به مهرانگیز کار، عضو دیرین کانون نویسندگان ایران، فرزندان او و خانواده‌اش تسلیت می‌گوییم.

کانون نویسندگان ایران

جبهه ملی ایران در خارج از کشور ، این ضایعه را به بازماندگان ان مرحوم تسلیت میگوید

Sunday 1 May 2011

اعتصاب غذا در زندان

آغاز مرحله سوم اعتصاب غذای زندانیان سیاسی
يكشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۳۹

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) صبح امروز یکشنبه یازدهم فروردین ماه و برای سومین هفته پیاپی اعتصاب غذای اعتراضی خود را از سر گرفتند.
بنا بر اخبار دریافتی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی از زندان رجایی شهر کرج، زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج که پیش از این و طی نامه‌ای به دبیرکل سازمان ملل متحد اعلام کرده بودند تا تحقق کامل خواسته‌های‌شان و در اعتراض به روند بازداشت و محاکمه خود به اعتراض‌شان ادامه خواهند داد، در سومین هفته از اعتراض مسالمت آمیز خود و به مناسبت روز جهانی کارگر و همچنین روزهای معلم و مطبوعات و در همبستگی با کارگران معلمان و روزنامه نگاران و در اعتراض به شرایط حاکم در زندان و پرونده های‌شان از امروز یکشنبه اعتصاب غذای مجدد خود را به مدت سه روز آغاز خواهند کرد.
در بیانیه زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر که هنگام آغاز دور نخست این اعتصاب منتشر گردیده بود ضمن درخواست از بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد برای «اعزام نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای بازدید از شرایط ایران و تهیه گزارش کامل از وضعیت آزادی و حقوق بشر در ایران و به ویژه وضعیت زندان‌ها و زندانیان سیاسی» آمده است: «ما زندانیان سیاسی- عقیدتی اعم از فعالان سیاسی، حقوق بشری، مطبوعاتی، دانشجویی و صنفی در اعتراض به شرایط تحمیلی، که ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول مربوط به حقوق اساسی شهروندان حتی در قانون اساسی ایران است، ضمن اعتراض به روند بازداشت و محاکمه خویش اعلام می‌داریم تا زمانی که در شرایط حاکم بر جامعه و محدودیت‌های اعمال شده علیه خود و خانواده‌هایمان بهبود اساسی صورت نگیرد و دست کم شرایطی که مسئولان جمهوری اسلامی برای مردم منطقه می‌خواهند در کشورمان نیز حاکم نگردد، به اعتراض مسالمت آمیز خود با "نه به دیکتاتور" ادامه خواهیم داد».
این اعتصاب توسط یازده تن از زندانیان بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر آغاز و با پیوستن 5 تن دیگر از زندانیان سیاسی این زندان در هفته گذشته ادامه یافت و بنا بر اعلام اعتصاب کنندگان در صورت بی توجهی مسئولان به خواسته‌های ایشان از روز یکشنبه اول خردادماه سال جاری به صورت «اعتصاب غذای نامحدود» دنبال خواهد شد.
زندانیان اعتصاب کننده بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج عبارتند از منصور اسانلو، رسول بداقی، عیسی سحر خیز، حشمت طبرزدی، مهدی محمودیان، کیوان صمیمی، رضا رفیعی، جعفر اقدمی، علی عجمی، مجید توکلی، بهروز جاوید تهرانی، رضا شریفی بوکانی و خالد حردانی