Saturday 28 January 2012

یادداشت فرهاد محسنی در سایت احمد توکلی نماینده مجلس شورای اسلامی

آیا برای طرح «عدم کفایت رئیس‌جمهور» حتماً باید کشور با خاک یکسان شود؟
سایت الف وابسته به احمد توکلی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی با عنوان «برای اثبات عدم کفایت رئیس جمهور چه اتفاقات دیگری باید بیفتد؟» به قلم فرهاد محسنی، نوشت: یکی از اختیارات نمایندگان محترم مجلس که می توان گفت مهمترین ابزار نظارتی ایشان نیز به شمار می‌رود، حق استیضاح رئیس‌جمهور و وزرا می باشد که بر اساس اصل ۸۹ قانون اساسی به آنها اعطا گردیده است. اما اینکه نمایندگان مردم از این حق چگونه استفاده نمایند به درجه استقلال، وجدان حرفه ای و هوشیاری آنها بستگی دارد.

با مروری بسیار سطحی بر عملکرد دولت می توان به راحتی به این نتیجه رسید که نمایندگان گویا فراموش کرده اند که چنین ابزاری نیز در احتیار دارند. اگر ما بطور کلی ارکان جامعه را بر اساس قانون، اقتصاد، سیاست و فرهنگ در نظر بگیریم پرسشی که مطرح می شود اینست که عملکرد دولت کدامیک از این بخشها را از آسیب مصون نگه داشته است؟ متأسفانه به هر یک از این حوزه ها که نظری بیندازیم با حجم انبوهی از سوء مدیریت که همه بخش‌های مذکور را تا آستانه نابودی پیش برده مواجه می شویم.

کدام رئیس‌جمهور تاکنون در برابر نظر ولایت فقیه ایستادگی نموده؟ کدام دولت از اینچنین کابینه بی ثباتی برخوردار بوده بطوریکه دوره عمر وزیران دولت در این دو دوره از کشورهای عراق و افغانستان در دوران بحرانی جنگ نیز کمتر بوده است. مگر سازمان بازرسی و خود مجلس محترم پرونده سنگین تخلفات قانونی دولت را بارها مطرح نکرده است؟ مگر جمیع اقتصاددانان آشفتگی و انهدام اقتصاد را ناشی از بی تدبیری دولت نمی دانند؟ مگر اختلاس باور نکردنی ۳۰۰۰ میلیاردی در همین دولت اتفاق نیفتاده ؟ مگر حجم تحریم ها و تهدیدات قدرتهای خارجی در همین دولت و بواسطه تصمیمات نسنجده همین سیاستمداران به اوج نرسیده ؟ مگر نابسامانی نظام اداری ناشی از انحلال سازمان مدیریت حاصل تفکرات آقایان نبوده؟‌ بودجه ریزی که متعارف ترین امور بوده کجا چنین وخامتی داشته ؟مگر رواج بی اخلاقی در عرصه سیاست و فرهنگ قبل از این دولت از چنین سابقه برخوردار بوده ؟ و ....

نمایندگان محترم آیا برای طرح عدم کفایت رئیس‌جمهور حتما باید کشور با خاک یکسان شود تا شما از این اهرم نظارتی استفاده نمایید؟ نگذارید آیندگان درباره شما و خواب عمیقتان افسانه‌ها بسرایند. لطفا بیدار شوید.

Wednesday 25 January 2012

خاور میانه در سال 2012

پیش بینی کوتاهی از حوادث خاورمیانه در سال 2012
از بررسی نشریات امریکا - بهروز ممتاز

عراق - با خروج ایالات متحده از کشور عراق ، اختلافات بین شیعیان و ستی های عراقی افزایش خواهد یافت . این کشور پایگاه جمهوری اسلامی است و کوشش خواهد کرد نفوذ هر چه بیشتر خود
را در عراق توسعه دهد . شمال عراق منطقه رقابت ترکیه و ایران بوده و برخورد با کردهای
ان منطقه نیز ادامه مییابد .

سوریه - بنظر میرسد بشار اسد ، بدون دخالت نیروهای نظامی ناتو بر کنار شود . با
وجوداختلافات بین مخالفین بشار اسد ، بدون داشتن سازمان نیرومند و متشکل ، احتمال دخالت نیروهای نظامی غرب کم است . در حالیکه فعالیت نیروهای نظامی ناتو در لیبی هفت ماه طول کشید و نیروهای نظامی لیبی هم چندان قوی نبودند ، ولی سوریه دارای نیروهای نظامی قوی تر است و دارای مخازن نفت زیادی مانند لیبی نیست ، لذا کشورهای غربی تمایل چندانی به دخالت نظامی در سوریه ندارند . احتمال جنگ داخلی در سوریه بیشتر است و یشار اسد نهایتا مجبور به فرار میگردد . برنامه جمهوری اسلامی نیز در این میان حمایت از رژیم بشار اسد است تا زمانی که هنوز در قدرت باشد ولی اگر او نتواند مقاومت کند ، جمهوری اسلامی کوشش خواهد کرد که رابطه با نیروها و گروههای جدید برقرار کند تا بتواند نفوذ خود را همچنان در ان منطقه حفظ کند .

بحرین - این کشور تحت حمایت عربستان سعودی خواهد بود و با دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس همکاری خواهد کرد .جمهوری اسلامی حمایت از شیعیان این جزیره که اکثریت جمیعت ان را تشکیل میدهند ادامه میدهد . با عربستان رقابت میکند و مشکلاتی را برای انها بوجود میاورد .

یمن - در این سال گروههای مخالف عبداله صالح با یکدیگر همکاری خواهند کرد و اورا از کار برکنار کرده بکمک نیروهای خارجی یک دولت قابل قبول اکثریت را در یمن برقرار میکنند . گروه القاعده سعی خواهد کرد که در یمن فعالیتهای بیشتری داشته باشد ولی در برابر نیروهای عربستان و امریکا قرار خواهد گرفت .

عربستان سعودی - پادشاه عربستان یا باید با جمهوری اسلامی کنار اید و یا با تکیه به امریکا و غرب در برابر نفوذ جمهوری اسلامی در بین شیعیان شمال ان کشور بایستد . با توجه به فعالیتهای جمهوری اسلامی در منطقه ، عربستان بیش از پیش از کمکهای امریکا برخوردار خواهد شد .

مصر - ارتش مصر در این کشور همچنان دو.لت را کنترل نموده و در اثر اختلافات احزاب ، نظامیان مجبور به عقب نشینی در برابر مردم نخواهند شد . با توجه به مشکلات اقتصادی در این کشور ، دخالت ارتش همچنان لازم خواهد بود . در این سال مخالفتها با اسرائیل در مصر بیشتر خواهد شد .

لبنان - سرنوشت لبنان در این سال وابسته به اوضاع سوریه است . اگر رژیم در سوریه تغییر کند ، حزب اله که از طرفداران جمهوری اسلامی است ، نفوذش در حکومت لبنان کمتر خواهد شد . و الا همچنان به نفوذ خود در لبنان ادامه خواهد داد . در هر صورت لبنان در این سال با مشکلات بیشتری روبرو خواهد بود .

اسرائیل - در سال اینده اسرائیل از لحاظ اقتصادی و نظامی قوی تر میگردد ولی ارامش و ثبات این کشور تا حد زیادی بستگی به صلح و روابط با کشورهای مصر و اردن و سوریه دارد . بطور کلی مشکلات اسرائیل با همسایگانش ادامه خواهد داشت و با برکناری بشار اسد و حکومت او ، ممکن است رژیم جدید ، یک رژیم اسلامی باشد که برای اسرائیل خطر جدیدی بشمار اید .

لیبی - این کشور در سال 2012 در وضعیت انقلابی خواهد ماند بدون یک دولت پایدار و اختلافات بین گروههای مسلح و قبایل گوناگون . وجود ذخائر نفت در این کشور و دخالت کشورهای خارجی در امور کشور از عواملی است که ارامش و ثبات را در لیبی بعقب خواهد انداخت .

اردن - در ابن کشور بر تعداد فلسطینیها افزوده میشود . مردم از رژیم سلطنتی در اردن نا خشنود اند ولی چون در انجا ارتشی قوی و وفادار به حاکمیت وجود دارد کمتر با حوادثی شبیه سایر کشورهای عربی روبرو خواهد شد .

Tuesday 24 January 2012

امواج انتقادات از خامنه ای

«جنبشی که درون نظام وزیدن گرفته است»
توسط مهرداد قاسمفر
زمان زيادی از دعوت محمد نوری زاد از چهره های درون نظام برای پيوستن به جنبش نامه نگاری به آيت الله خامنه ای نگذشت که امواجی از انتقادها نسبت به وضعيت فعلی کشور و شيوه اداره آن برخاست.
از نامه بسيار شديد اللحن ابوالفضل قديانی، عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در اوين که بگذريم، يادداشت حسين علايی، بنيانگذار نيروی دريايی سپاه و بيانيه های کسانی چون علی صنيع خوانی و غلامعلی رجايی در تاييد و حمايت از او و نيز حرف های صريح اللحن عماد افروغ ، موارد قابل تامل ديگر بوده اند.
نکته مشترک همه اين افراد، قرار داشتن در صف درونی نظام و عدم ترديد در دلبستگی شان به آرمان های جمهوری اسلامی است. با اين حال لحن انتقادی آنها از رهبر جمهوری اسلامی ايران بی سابقه خوانده شده است.
عماد افروغ، چهره سرشناس جناح راست در برنامه ای به نام «پارک ملت» در صدا و سيمای جمهوری اسلامی حاضر شد و سخنانی گفت که توجه بسياری را به خود جلب کرد و اعتراض عده ای ديگر را برانگيخت.
عماد افروغ: وقتی قدرت تغيير پيدا می کند به قدرت رسمی، اينها آفت استراتژيک و انقلابی يک جامعه است. يعنی ما همه را می دهيم به اين قدرت رسمی. تخم مرغ ها را در سبد قدرت رسمی می گذاريم و حاصل اش اين می شود که از نقادی و از نظارت غافل می شويم و بالاخره اين را به شما بگويم که هر کسی اگر در معرض نقد قرار نگيرد، در معرض نظارت قرار نگيرد، حسب مردمسالاری دينی، چرخش قدرت صورت نگيرد، مطمئن باشيد که دير يا زود از آن وجه منضبط و قاعده مند خارج می شود و شخصی می شود.
مجری برنامه پارک ملت: ما که مدعی هستيم اتفاقا جريان نقد در کشور بسيار با نشاط و در حال رشد دارد اتفاق می افتد. حالا شما که مزاح نمی فرماييد که؟ حالا بدمان هم نمی آيد که گاهی شوخی کنيم.
پرسشی که در مواجه به اين گسترش نقدها مطرح می شود اين است که اين انتقادها به چه معناست؟ آيا اين فقط يک نمايش ظاهری از سوی وابستگان نظام برای افکار عمومی است و يا واقعا حرکتی جدی است در فضای سياسی مسدود شده ايران؟
دکتر حميد دباشی، جامعه شناس و تحليلگر مسائل ايران می گويد که برای درک اين موضوع بايد به دو نکته توجه کرد.
الان و در اين مرحله مهم نيست که آقای خامنه ای به اين صداها گوش می دهد يا گوش نمی دهد. مسئله اين است که الان عده ای پيدا شده اند که جان خودشان را کف دست شان گذاشته اند و در ملاء عام دارند ابراز نگرانی می کنند نسبت به مسئله ای که بسيار فراتر از شخص رهبری و حتی نظام جمهوری اسلامی است. اينها متوجه مسائل اساسی تری هستند.
به نظر من اين عکس العمل هايی که ما می بينيم منحصر به اين نيست که زعمای نظامی جمهوری اسلامی که به آن اعتقاد دارند، الان متوجه خطر عظيمی شده اند. بلکه به نظر من حتی اعتقادات مذهبی و ايمان آنهاست که الان به مخاطره افتاده است.
حمید دباشی، جامعه شناس و تحلیلگر مسائل ایران
حمید دباشی: به نظر من دو نکته قابل تامل است. يکی اين است که امروز نه فقط مردم ايران بلکه جمهوری اسلامی در يکی از خطرناکترين مراحل تاريخ سی و اندی ساله خود قرار دارد.
يعنی الان اين تحريم ها دارد فشارهای خودش را وارد می کند، تهديدهای نظامی وجود دارد. دانشمندان هسته ای دارند ترور می شوند. عکس العملی که ما از سوی کسانی مثل آقای علايی يا ديگران می بينيم بازتاب احساس خطری است که پاسداران دارند حس می کنند درباره اضمحلال رژيم و فروپاشی کشور.
بخش ديگرش به نظر من اين است که کسانی که به خصوص سابقه های طولانی تری در سپاه دارند، اينها به دليل اعتقادات ايدئولوژيک و مذهبی بوده است که به اين رژيم وفادار و معتقد بوده اند.
الان اينها آيده ال های شان را در معرض خطر می بينند. در نتيجه به اعتقاد من مجموعه دو فاکتور در اين جريان اهميت دارد. يک فاکتور عينی و مادی و فوری، که همان خطر اضمحلال جمهوری اسلامی و خطر تجزيه کشور است.
و ديگری هم بخش فروپاشی ايدئولوژيک و اعتقادات مذهبی و عقيدتی عده ای است که به نظام اعتقاد داشته اند.
ولی اين که از درون خود رژيم اين پايه های مذهبی و اعتقادی فرو بپاشد، نشان دهنده اين است که چيزی در رژيم به مخاطره افتاده است و خود اينها که به ساختار سيستم نزديک هستند، متوجه شده اند. اينها ديگر به اپوزيسيون و اصلاح طلب ها و جنبش سبزی ها و مقوله هايی از اين دست ارتباطی ندارد.
علی افشاری، تحليلگر سياسی نيز در توضيح بالا گرفتن نقدهای آشکار از شيوه اداره کشور چنين می گويد:
علی افشاری: پس از اقدام شجاعانه محمد نوری زاد، ما در روزهای اخير اتفاقی را شاهد بوديم که بخشی از جريان اصولگرا که منتقد وضع موجود هستند به نوعی و بر اساس روش های خودشان به اين مسئله پرداختند.
يعنی به عنوان مثال مطلب جسورانه سردار حسين علايی در روزنامه اطلاعات و يا صحبت هايی که آقای عماد افروغ در برنامه «پارک ملت» کرد و بسيار راحت مسئله حق استيضاح رهبری را مطرح کرد، و حمايت هايی که به طور تلويحی از سوی احمد توکلی در مورد اين افراد صورت گرفت که مباحث مطرح شده از سوی آقای افروغ را کاملا قابل دفاع و درست دانست و همچنين از حمله ای که توسط برخی از نيروهای وابسته به رژيم به منزل سردار علايی شده بود انتقاد کرد، نشان می دهد که ما شاهد بروز يک روند جديد در نظام جمهوری اسلامی هستيم.
البته سمت و سوی اين انتقادات در خطاب قرار دادن رهبری با انتقادات نيروهای اپوزيسيون و جنبش سبز متفاوت است. ولی اين افراد معتقد هستند که به هر حال رهبری مسير درستی را طی نمی کند و تلويحا نسبت به اين مسئله اعتراض خودشان را ابراز می کنند.
حسن شريعتمداری، ديگر تحليلگر اوضاع سياسی ايران معتقد است که اين واکنش ها نتيجه احساس خطر جدی در درون حلقه ای است که خود، همواره و تا کنون از ارکان نظام محسوب می شده است.
آقای خامنه ای همه پل های پشت سر خودش را خراب کرده است. فقط يک تهديد بين المللی فوق العاده يا يک انذار بسيار قوی و يکپارچه از سپاه و نيروهای واقعا موجود در جامعه ايران است که می تواند او را وادار به عقب نشينی کند؛ آن هم در شرايط خاصی که در حقيقت هيچ شانس ديگری برای خودش نتواند تصور کند. مانند اغلب ديکتاتورهای خاورميانه که ديديم که اين پيام ها را تا لحظه آخر نشنيدند.
من شانس زيادی برای درک و دريافت اين واقعيت از سوی آقای خامنه ای نمی بينم و فکر نمی کنم که ايشان چنين درايتی در اين لحظات بسيار حساس از خودشان نشان بدهند.
شريعتمداری: به هيچ وجه قابل قياس با انتقادات پيشين نيست. برای اينکه منتقدين اين بار آقای خامنه ای از اصولگرايانی هستند که تا چندی پيش از وابستگان ايشان و از وفاداران به ايشان بوده اند و اين بار اينها هستند که زبان به طعنه و نقد و انتقاد گشوده اند.
اين امر نشان می دهد که از يک سو احساس خطر به درونی ترين حلقه های نظام رسيده است و مسئول اين ندانم کاری و از هم پاشيدگی اوضاع کشور را شخص رهبر می دانند و از سوی ديگر؛ علاوه بر احساس خطر، اغلب شان آينده ای برای جمهوری اسلامی تحت رهبری آقای خامنه ای متصور نمی شوند. بنابر اين پيشنهاد می کنند که يا ايشان را رفرم کنند و يا اينکه فکر می کنند ابراز اين انتقادات باعث تضعيف و در نتيجه جا به جايی ايشان با زمامداری است که بتواند مملکت را بهتر اداره کند، خواهد انجاميد.
البته برای همه اين افراد اين ريسک وجود دارد که با رفتن آقای خامنه ای، نظام جمهوری اسلامی در شکل فعلی باقی نخواهد ماند. ولی به قدری آشفتگی وضع اينها را به وحشت انداخته است که اينها با قبول اين ريسک در صدد تضعيف کسی برآمده اند که تا چندی پيش او را عمود خيمه انقلاب می دانستند و فکر می کردند که بدون او نه انقلاب و نه جمهوری اسلامی باقی نخواهد ماند.
عماد افروغ ، نماينده پيشين مجلس و از چهره های جناح راست در بخشی ديگر از سخنانش در صدا و سيما گفت:
عماد افروغ: فقهای ما بايد مطمئن شوند که مثلا مقام معظم رهبری کشور را دارد فقهی اداره می کند. يعنی بايد سوال کنند که به هر حال حضرت آيت الله خامنه ای، اين تصميمی که شما گرفته ايد منبع و ادله آن کجاست؟ به هر حال به تدريج يادمان می رود که ما وکيل ايم. قيم نيستيم. قرار نيست که ما در واقع مطلق العنان و بدون توجه به حق مردم، زمامدار امور باشيم.
من الان واقعا تفاسيری می بينم که عنهو مردم واجد هيچ حقی نيستند. صرفا از سر تکليف به آنها نگاه می شود. ولی وقتی امام علی می فرمايد که مرا بر شما حقی است و شما را بر ما حقی است. حق من بر شما اين است که از من اطاعت کنيد و مرا در نهان و آشکار نصيحت کنيد. يا می فرمايند که «با من مثل جبابره سخن نگوييد من مثل کسی نيستم که خودم را عاری از خطا بدانم» اينها چيست؟ اين حرف هايی که معصوم اش می گويد؟ امام می فرمايد که اگر احدی از آحاد جامعه بخواهد رهبر را استيضاح کند حق دارد و رهبر بايد پاسخ بگويد و اگر پاسخ نداشت خود به خود معزول است.
ما مکانيزم را بايد درست کنيم. نه که روز به روز محدودترش کنيم. من واقعا روز به روز احساس می کنم که نظام قيمی بر نظام وکالتی می چربد و اين خطر است و می بايستی درباره آن فکری کرد.»
اما چرا به رغم آنچه که تا چند ماه پيش شاهد بوديم، تيغ تيز انتقادها نه متوجه دولت احمدی نژاد، بلکه مستقيم و غير مستقيم متوجه ناظر بر شخص رهبر جمهوری اسلامی شده است؟
علی افشاری، تحليلگر سياسی در اين باره چنين می گويد:
مطلب جسورانه سردار حسين علايی در روزنامه اطلاعات و يا صحبت هايی که آقای عماد افروغ در برنامه «پارک ملت» کرد و بسيار راحت مسئله حق استيضاح رهبری را مطرح کرد، و حمايت هايی که به طور تلويحی از سوی احمد توکلی در مورد اين افراد صورت گرفت که مباحث مطرح شده از سوی آقای افروغ را کاملا قابل دفاع و درست دانست و همچنين از حمله ای که توسط برخی از نيروهای وابسته به رژيم به منزل سردار علايی شده بود انتقاد کرد، نشان می دهد که ما شاهد بروز يک روند جديد در نظام جمهوری اسلامی هستيم.
البته سمت و سوی اين انتقادات در خطاب قرار دادن رهبری با انتقادات نيروهای اپوزيسيون و جنبش سبز متفاوت است. ولی اين افراد معتقد هستند که به هر حال رهبری مسير درستی را طی نمی کند و تلويحا نسبت به اين مسئله اعتراض خودشان را ابراز می کنند.
علی افشاری، تحلیلگر سیاسی
علی افشاری: نوع سياستی که آقای خامنه ای در پيش گرفته است که سياست دفع حداکثری و جذب حداقلی است و اين امر مرتبا دارد راس نظام را باريک تر و لاغرتر می کند و افراد بيشتری را در نقش آفرينی در نقد سياسی دور می کند.
اين مسئله حکومت را عملا به سمت تک حزبی هدايت می کند. خود اين امر باعث می شود که همه انتقادها و اعتراض ها هم معطوف به شخصی شود که در راس اين سياست قرار دارد. طبيعی است که پس از اين روند انتقادها و اعتراض ها بيشتر به سمت آقای خامنه ای روانه خواهد شد. خود او و نوع زمامداری که در پيش گرفته است به شکل نهادی بستر اين انتقادها را فراهم می کند.
برخی شنيده ها حکايت از بالا گرفتن شکاف ها در درون سپاه پاسداران می کند.
علی افشاری: از گذشته هم اين بحث مطرح بود که سپاه جريان يکدستی نيست. اين شکاف درون سپاه با اتفاقاتی که اخيرا افتاده است، کمی فعال تر و جدی تر شده است.
آقای عزيز جعفری، فرمانده سپاه هم سال قبل به صراحت عنوان کرد که جنبش سبز که او با ادبيات خودش آنها را «فتنه گر» خطاب می کند، حاميانی در سپاه داشتند که ما مصلحت را در اين ديديم که با بحث های اقناع کننده آنها را منصرف کنيم.
مثلا اين که آقای علايی اين جسارت را به خرج می دهد و آن مطلب را می نويسد و بعد هم حداکثر ۱۲ فرمانده سپاه که هيچ کدام از آنها قابل مقايسه با آقای علايی نيستند، در اعتراض به اظهارات آقای اعلايی نامه می نويسند و چهره هايی مثل ذوالقدر، وحيد، رشيد و رحيم صفوی در اين نامه غايب هستند.
با اين حال پرسش نهايی اين است که آيا اساسا آيت الله علی خامنه ای گوش شنوايی برای شنيدن و عمل به نگرانی های اين چهره های سرشناس و منتقد وضع فعلی کشور دارد يا خير؟
حسن شريعتمداری: به نظر من آقای خامنه ای همه پل های پشت سر خودش را خراب کرده است. فقط يک تهديد بين المللی فوق العاده يا يک انذار بسيار قوی و يکپارچه از سپاه و نيروهای واقعا موجود در جامعه ايران است که می تواند او را وادار به عقب نشينی کند؛ آن هم در شرايط خاصی که در حقيقت هيچ شانس ديگری برای خودش نتواند تصور کند. مانند اغلب ديکتاتورهای خاورميانه که ديديم که اين پيام ها را تا لحظه آخر نشنيدند.
من شانس زيادی برای درک و دريافت اين واقعيت از سوی آقای خامنه ای نمی بينم و فکر نمی کنم که ايشان چنين درايتی در اين لحظات بسيار حساس از خودشان نشان بدهند.
حميد دباشی، استاد دانشگاه کلمبيا و جامعه شناس می گويد بيش از آنچه که مهم باشد که آيا آيت الله علی خامنه ای پذيرای منتقدان خودی خواهد بود يا خير، همين پديد آمدن عده ای منتقد از دل سپاه و جناح راست؛ خود، نکته بسيار قابل تاملی است.
حمید دباشی: به طور قطع ايشان اين صداها را می شنود و اينکه حالا گوش می دهد يا خير، حرف ديگری است.
ولی من فکر می کنم الان و در اين مرحله مهم نيست که آقای خامنه ای به اين صداها گوش می دهد يا گوش نمی دهد. مسئله اين است که الان عده ای پيدا شده اند که جان خودشان را کف دست شان گذاشته اند و در ملاء عام دارند ابراز نگرانی می کنند نسبت به مسئله ای که بسيار فراتر از شخص رهبری و حتی نظام جمهوری اسلامی است. اينها متوجه مسائل اساسی تری هستند.
در نتيجه به نظر من اين عکس العمل هايی که ما می بينيم منحصر به اين نيست که زعمای نظامی جمهوری اسلامی که به آن اعتقاد دارند، الان متوجه خطر عظيمی شده اند. بلکه به نظر من حتی اعتقادات مذهبی و ايمان آنهاست که الان به مخاطره افتاده است. مثلا در نامه خواهر شهيد باکری به آقای علايی شما به وضوح اين مسئله را می بينيد.
ما هر چه که راجع به جمهوری اسلامی فکر کنيم، واقعيت اين است که يک عده ای از انقلابيون صدر بهمن ۵۷ با اعتقاد و اعتماد به دنبال اين انقلاب رفتند و جانشان را کف دست شان گذاشتند و اين اعتماد و اعتقاد و ايمان است که الان در خطر افتاده است.

Monday 23 January 2012

فراخواندن دکتر محمد ملکی به زندان اوین

سحام نیوز: در این احضاریه از ایشان خواسته شده است تا ظرف مدت سه روز از زمان رویت نامه خود را به زندان اوین، بخش اجرای احکام دادسرای شهید مقدس، معرفی نماید.
به گزارش سحام و به نقل از صفحه شخصی ایشان در فیس بوک، دکتر محمد ملکی که هم اکنون ۷۸ سال دارد، پس از انتخابات خرداد ۸۸، در تاریخ ۳۱ مرداد ماه در منزل خود و درحالیکه در بستر بیماری بود بازداشت شد و مدت بیش از شش ماه را در زندان اوین گذراند. ایشان در طول دوران زندان بدلیل مشکلات جسمی و حمله قلبی چندین بار در بیمارستان بستری شد و نهایتا در اسفند سال ۸۸ از زندان آزاد شد.
پس از آزادی از زندان، طبق کیفرخواست صادره توسط دادگاه انقلاب، ایشان به محاربه، توهین به آیت‌الله خمینى، آیت‌الله خامنه‌اى و نیز تبلیغ علیه نظام متهم گردید. در تاریخ پنجم مرداد ماه امسال، دادگاه دکتر محمد ملکی بطور غیرعلنی برگزار شد که ایشان بدلیل غیرقانونی دانستن دادگاه و در اعتراض به غیرعلنی بودن آن، در دادگاه از خود دفاع نکرد. سرانجام دادگاه، او را در مهر ماه امسال به جرم تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس تعزیری محکوم کرد.
دکتر محمد ملکی که اولین رییس دانشگاه تهران بعد از انقلاب بوده است، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ نیز بدلیل اعتراض به انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، به مدت پنج سال تحت سخت ترین شکنجه ها زندانی بوده و بار دیگر در اسفند ماه سال ۱۳۷۹ به همراه جمعی از فعالان ملی-مذهبی دستگیر شد و مدت بیش از ۶ ماه را در زندان انفرادی گذراند. ایشان در شهریور ماه امسال در نامه ای سرگشاده به احمد شهید، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل، شرح مختصری از شکنجه هایی که در زندانهای دوران مختلف دیده است را بازگو کرد و اعلام داشت حاضر است درباره مشاهدات خود از زندانها شهادت دهد. دکتر ملکی در ماههای اخیر، بدلیل نگارش این نامه احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفت.

بیانیه جمعی از فعالان مدنی و سیاسی

در روز های اخیر جو اختناق و گسترش فضای پلیسی شدت یافته است. نهادهای اطلاعاتی و قضایی بدون ارائه دلیل و رعایت اصول دادرسی منصفانه خانم ها پرستو دو کوهکی و مرضیه رسولی و آقایان سعید مدنی، سهام الدین بورقانی، پیمان پاک مهر، احسان هوشمند، محمد جراحی، شاهرخ زمانی، شیث زمانی، شریف ساعدپناه، مظفر صالح‌نیا، علیرضا صادقی و علی نجاتی را بازداشت کرده اند.
دستگیری روزنامه نگاران، پژوهشگران اجتماعی، فعالان کارگری و کوشندگان سیاسی منتقد نشانگر تداوم و گسترش نقض سازمان یافته و مستمر موازین حقوق بشری توسط دست اندرکاران حکومت است.
اما خطر اجرای حکم اعدام قریب الوقوع سعید ملک پور، وحید اصغری، جواد لاری، زانیار و لقمان مرادی بسیار نگران کننده است. همچنین صدور حکم اعدام برای امیر میرزا حکمتی تبعه ایرانی-آمریکایی متهم به جاسوسی نیز با توجه به شرایط خاص سیاسی کشور بر نگرانی ها می افزاید.
حکم اعدام سعید ملک پور دانش آموخته دانشگاه صنعتی شریف و متخصص فضای سایبر توسط دیوان عالی کشور با ایراداتی مواجه شد اما در نهایت در دی ماه ۱۳۹۰ مورد تایید دیوان قرار گرفت و قطعیت یافت. همسر آقای ملک پور توضیح می دهد که وی فقط برنامه ای کامپیوتری را به دلیل تخصصش طراحی کرده بوده که بدون اطلاع وی مورد استفاده برخی سایت های پورنوگرافی قرار گرفته است. سعید ملک پور در اسفند ماه سال ۱۳۸۸در نامه‌ای تکان دهنده شرح داد که بدون مشاهده حکم و کارت شناسایی در میدان ونک به زور بازداشت شده و بعد از آن بلافاصله مورد شکنجه و آزار جسمی قرار گرفته است. او
پس از ۳۲۰ روز در حبس انفرادی، بدون ملاقات و بدون دسترسی به کتاب و روزنامه سرانجام فریب بازجویان را خورد و تن به مصاحبه تلویزیونی داد. بازجویان به وی وعده آزادی داده بودند و همچنین مدعی شده بودند که این اعترافات را برای دریافت پروژه دولتی گرداب می خواهند؛ پروژه ای که علی رغم ادعای ظاهری مبارزه با فساد اخلاقی ماموریت اصلی اش مقابله سایبری با مخالفان حکومت و نیرو های مستقل است.
وحید اصغری فعال سایبری و فارغ التحصیل از دانشگاه هند است. وی هنگام ورود به کشور به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت شد. آقای اصغری در فرازی از نامه اش به رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران می گوید: “چشم بند و دست بند مرا شدیدا به چوب بسته و به ـ حالت ـ کاسه سر به سمت پائین آویزان کردند، با طناب و دستبند، شلاق و سیلی می زدند. با ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه می خواستند را تلقین می کردند و با وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر
انگشت و نوار مصاحبه ی ویدئویی جعلی بارها گرفتند. در حالی که من فقط متهم بودم.”
جواد لاری از فعالان کارگری است که سه سال را در دهه شصت به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق در زندان گذرانده است. وی پس از اعتراضات در انتخابات ۱۳۸۸ زندانی شد. اگرچه شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور حکم اعدام صادره توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران را ارجاع داده بود اما مجددا قاضی صلواتی رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران وی را به اعدام محکوم کرد. جواد لاری از بیماری قلبی رنج می برد. وکیل او و خانواده اش می گویند او هیچ اقدامی انجام نداده است که عنوان محاربه بر آن صدق کند.
زانیار مرادی و لقمان مرادی دو شهروند کرد اهل مریوان هستند که در دی ماه ۸۹، به حکم قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، با اتهام عضویت در حزب “کومله” و دست داشتن در قتل پسر امام جمعه مریوان به اعدام در ملا عام محکوم شدند. این دو زندانی طی نامه ای که منتشر شد اعلام کردند زیر شکنجه و تهدید به تجاوز جنسی مجبور به پذیرفتن قتل شده اند.
از آنجایی که دادگاه های برگزار شده بی اعتنا به رعایت اصول دادرسی منصفانه و عادلانه بوده است و متهمان از حق استفاده از حقوق خود به صورت موثر برخوردار نبوده اند و نهادهای ناظر مستقل نیز در جریان نحوه رسیدگی قضایی آنها قرار نداشته اند، لذا احکام صادر شده برای آنان اعتبار ندارد. فقدان استقلال و بی طرفی قوه قضائیه و سابقه منفی جمهوری اسلامی ایران در نقض برنامه ریزی شده و نظام مند حقوق بشر و اعمال فشار و شکنجه در اخذ اعترافات، صحت ادعاهای حکومت در پرونده های فوق را به طور جدی زیر سوال می برد.
بنابراین ما خواستار الغاء احکام اعدام این زندانیان و اعاده دادرسی محکومان یادشده در دادگاه صالح و آزادی بدون قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
ما معتقدیم کسب جایگاه دوم جهانی در اجرای حکم اعدام لکه ننگی بر پیشانی کشور است و مسئولیت آن با حکومت است. حکومت بر اساس اهداف سیاسی و ناتوانی در توقف سیر صعودی بزهکاری به طور اساسی از حربه اعدام استفاده می کند.
ما با توجه به ناکارآمدی نظام مجازات کنونی در کنترل جرائم سنگین، ضرورت کنار گذاشتن مجازات های مغایر با کرامت انسانی، و پایان بخشیدن به بهره برداری سیاسی حکومت از حکم اعدام، خواهان حذف حکم اعدام از نظام مجازات کشور هستیم

Sunday 22 January 2012

جام جهانی 2022 در قطر - اوضاع اقتصادی مردم کشورهای اسلامی و پول نفت در انجا

علی افضل صمدی
مردم کشورهای مسلمان در فقر و در زیر ستم دیکتاتورها با بدبختی و نکبت زندگی می کنند
زنها حق رای و یا حتی حق حرف زدن و یا حق رانندگی را ندارند ولی در این کشورهای مسلمان که در قلب اسلام واقع شده اند تجمل وتکبر در اوج
خود قرار دارد چرا؟؟ این چرا و چراهای دیگر را از کشورهای متمدن غرب سئوال کنید
جواب بسیار ساده است این برگشت پول نفت است که کار برای مهندسین و طراحان و بالجبار صنعت غرب تهیه می کند و به دست کارگران کم توقع عرب در قطرو یا کشورهای دیگر بی صنعت مسلمان پیاده می کنند
برج ها و جزایر مصنوعی و تفریگاه های عجیب و با شگوه دردبی و ابوذبی و دیگر کشورهای عربی با همین پول نفت ساخته می شوند و بعد از مدتی بی مصرف خواهند ماند . من باور ندارم این ساخت و سازها آینده ای برای این کشور ها داشته باشد زیرا در اثر ورشکستگی اقتصادی غرب امکانات توریستی جهانیان تنزل خواهد کرد و چشم امیدی که عربها به این صنعت دوخته اند نا امید خواهد شد. افزایش جمعیت جهان و مشکلات اقتصادی جهان آینده ای پر در آمد برای هتل های لوکس ساخته شده در این مناطق را متصور نمی کند. شاید در اثر فقر اقتصادی جهان، المپیک سال 2022 هم انجام نگیرد ولی تا آن زمان کارخانه ها و صنایع غرب مشغول به ساخت و سازهای مدرن با برگشت پول نفت عربها خواهند بود و تا آن زمان هزاران هزار کارگر و مهندس غربی شاغل خواهند بود. بنابراین تصاویر زیر را با این تفکر نگاه کنید
ایده‌های جالب قطر برای میزبانی جام‌جهانی 2022
حاكمان كشورهای نفت خیز اما كوچك عربی برای انجام پروژه های عظیمی با هم رقابت می كنند. دبی به مكانی برای برپایی بلندترین آسمان خراش های دنیا تبدیل شده و ابوظبی شعبه ای از دانشگاه نیویورك را تأسیس كرده و این در حالیست که رقابت بین شیوخ ثروتمند به ورزش هم كشیده شده است به طوریكه این منطقه درحال حاضر حرف اول را در برگزاری مسابقات تنیس و گلف جهان را می زند و هر ساله میزبان شماری از بهترین ورزشكاران دنیاست. با وجود این مسابقات جام جهانی 2022 به میزبانی قطر بزرگترین رویداد ورزشی خواهد بود كه تاكنون در این منطقه برگزار می شود و از آنجا که کشور قطر میزبانی جام‌جهانی سال 2022 را به عهده دارد تمامی سعی خود را کرده تا بتواند یک جام جهانی به یادماندنی را به ارمغان آورد.
قرار است جام جهانی قطر در 8 استادیوم با طراحی‌هایی منحصربه‌فرد و مدرن برگزار شود. پوشش خارجی یکی از آن‌ها دارای نمایشگرهایی است که از آن برای پخش زنده مسابقات استفاده می‌شود. یکی دیگر از این استادیوم‌ها با نوارهای رنگی پوشیده شده که سمبل تیم‌های شرکت‌کننده و به نشانه دوستی، تحمل مشترک و احترام به جام جهانی و قطر هستند.
یک دیگر از استادیوم ها الخور نام دارد که در طراحی آن از صدف‌های دریایی الهام گرفته و به شکل یک چشم بزرگ طراحی شده است. طرفداران و تماشاچیان تیم‌ها می‌توانند زیر سایه سقف متحرک و انعطاف ‌پذیر آن نشسته و از فضای سبز و باغ‌های اطراف نیز لذت ببرند. در طراحی استادیومی دیگر نیز مجموعه ورزش‌های آبی در نظر گرفته شده است. ورودی یکی دیگر از این استادیوم‌ها نیز به پل دوستی بین بحرین و قطر متصل است. این پل، قطر را به جزیره همسایه‌اش متصل می‌کند و یکی از عجایب معماری دنیای عرب است.
تمام این استادیوم‌ها با انرژی خورشیدی کار می‌کنند و اولین رویداد ورزشی فضای باز را رقم خواهند زد که دارای سیستم تهویه کامل در آب‌وهوای داغ صحرا هستند و به این ترتیب با ثابت نگه داشتن دما به کمتر از 28 درجه سانتی‌گراد نمی‌گذارند آب‌ وهوای داغ صحرا، تماشاچیان و ورزشکاران را بیازارد ضمن اینکه این رویداد بزرگ، تجربه ‌هایی از فناوری انرژی‌های تجدیدپذیر را بدنبال دارد

Saturday 21 January 2012

پایگاههای نظامی امریکا در جهان

چگونه آمریکا در حال گسترش امپراتوری خود می باشد
امیرهوشنگ اریان پور
در حالیکه کشور آمریکا بهیچ کشوری در جهان اجازه نداده است که در داخل سرزمین آمریکا ، آلاسکا، هاوائی، گوام و پورتو ریکو و حتی در نزدیکی های این سرزمین ها پایگاه نظامی ایجاد کند؛ ولی وزارت دفاع آمریکا و مرکز فرماندهی آن " پنتاگون" با تحت فشار قرار دادن سایر کشورها موافقت آنها را برای ایجاد پایگاه های نظامی آمریکا در کشورشان بدست آورده است. اکثر این پایگاه ها فقط از قوانین مصوبه کشور آمریکا تبعیت کرده و کشورهای میزبان حق کوچکترین دخالتی در نحوه عملکرد ، اداره و فعالیت های نظامی آن ندارند. لذا به وضوح می توان نتیجه گرفت که کشور آمریکا با این روش خود توانسته است یک نوع جدیدی از امپراطوری را در خیلی از کشورهای به اصطلاح آزاد جهان بر قرار کند.
تاریخ امپراطوری های مهم جهان از چند هزار سال پیش شروع می گردد. ولی پس از پیشرفت صنعت کشتی سازی و اختراع تفنگ و توپ در قرن شانزدهم، چند کشور اروپایی از جمله پرتقال، اسپانیا، هلند، انگلیس، اطریش و فرانسه ، شروع به کشورگشایی کرده و بیشتر کشورهای موجود آن زمان را که بعضی از آنها دارای تاریخ چند هزار ساله بودند و مناطق و سرزمینهای دور افتاده و ظاهراً بی صاحب در آمریکای شمالی و مرکزی و جنوبی و قاره استرالیا و نیوزلند و حتی قطب شمال و جنوب را به زور نیروی نظامی پیشرفته (آن زمان) به تصرف خود در آوردند. در نتیجه امپراطوری هایی بنام : بریتانیای کبیر، اسپانیا، پرتقال، اطریش، عثمانی و فرانسه بوجود آمدند.
بعضی از این امپراطوری ها چون پرتقال و اسپانیا بتدریج مستعمرات خود را در دنیا از دست دادند، و پس از جنگ بین المللی اول امپراطوری های اطریش و عثمانی نیز مضمحل گردیدند. در سال 1948 آخرین امپراطوری جهان یعنی بریتانیای کبیر نیز پس از مبارزات سرسختانه مردم شبه قاره هندوستان مجبور به واگذاری حکومت به مردم هندوستان گردید و دست از داشتن امپراطوری برداشت.
البته کشورهای دیگری چون: آلمان، ایتالیا و ژاپون نیز داعیه ایجاد یک امپراطوری را در سر می پروراندند، ولی با شکست در جنگ دوم جهانی خواسته آنها عملی نشد.
پس از پیروزی در جنگ جهانی دوم کشورهای آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی هر دو نوع دیگری از امپراطوری را برای خود براه انداختند. 1- اتحاد جماهیر شوروی با تصرف کشورهای اروپای شرقی و وادار نمودن آن ها به پیوستن به بلوک کمونیستی امپراطوری سوسیالیستی را بوجود آورد. این امپراطوری با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1989 خود بخود از بین رفت . 2- ولی کشورآمریکا امپراطوری خود را به طریق دیگری پایه گذاری نمود!
نیروهای مسلح این کشور که در اواخرسال 1945، با عقب زدن نیروهای متجاوز آلمانی و متحدانش وارد سرزمینهای فرانسه، آلمان، ژاپون، ایتالیا و غیره شده بودند؛ بنام برقراری صلح و حفظ امنیت و پشتیبانی لجستیکی از مردم این سرزمین ها و بهبود وضع خراب اقتصادی آن کشورها، شروع به ایجاد پایگاه های عظیم نظامی نمود. پس از گذشت بالغ بر 60 سال از آن تاریخ هنوز این پایگاه ها در آن کشورها به فعالیت های خود ادامه می دهند!؟
بر مبنای گزارش سالیانه وزارت دفاع آمریکا بنام: “ Base structure report” که صورت واقعی املاک ارتش آمریکا را در خارج سرزمینهای آمریکا ارائه کرده است؛ اشاره به 702 پایگاه در 130 کشور جهان گردیده است. ولی بطور قطع مسلم است که تعداد پایگاه های آمریکا در سایر کشور هابیش از رقم یکهزاراست.
برخلاف مردم سایر کشورهای جهان که علاقمند ند تا بدانند در کشورشان چه می گذرد ؟ شهروندان آمریکایی نه علاقمندند که بدانند و نه تشخیص می دهند که چگونه کشورشان از طریق ایجاد پایگاه های نظامی در سایر کشورهای جهان توانسته است بربیشتر آن کشورها چیره شده و به نحوی بر آنها امر و نهی کند. ممکن است این عدم آگاهی شهروندان آمریکایی را به علت محرمانه نگه داشتن این فعالیت های سیاسی و نظامی دانست.
شبکه زنجیره ای پایگاه های آمریکا در پنج قاره جهان ( بجز قطب جنوب) بررویهم تشکیل یک نوع امپراتوری جدیدی را داده است که دارای مختصات خاص مربوط به خود بوده و در باره اش در هیچ یک از کلاسهای درس جغرافیا صحبتی نمی شود.
بدون پی بردن به ابعاد عظیم این پایگاه های کمر بندی که آمریکا بدور زمین کشیده است، بسختی امکان پذیر است که بتوان نتیجه گرفت که این امپراطوری جدید که ستونهای اصلیش بر روی قدرت نیروهای نظامی آمریکا بنا شده است، تا چه میزانی به اصول قانون اساسی آمریکا لطمه زده است!؟
پس از پایان جنگ جهانی دوم و جنگ کره ، ایجاد این پایگاه های نظامی در سطح دنیا شروع گردید. هدف آمریکا و بعضی از کشورهای غربی در پشتیبانی از ایجاد این پایگاه ها در مرحله یکم جلوگیری از نفوذ اتحاد جماهیر- شوروی که به سرعت مشغول توسعه نفوذ خود در کشورهای اروپای شرقی ، خاور دور ، خاور میانه و افریقا بود.
ولی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آزادشدن ده ها کشور که یا جزو مستعمرات شوروی بوده و یا بصورت اقمار آن کشور بحساب می آمدند و با توجه به این حقیقت که به دلایلی کشور روسیه دست از حالت تهاجمی خود برداشت و دیگر خطری کشورهای آزاد جهان را تهدید نمی کرد. مشاهده می کنیم که نه تنها تعداد پایگاه های آمریکا رو به کاهش نرفت، بلکه روز بروز تعداد آنها بیشتر گردیده است. ضمناً این پایگاه ها، ظاهراً از حالت دفاعی خارج شده وعملناً به صورت پایگاه های تهاجمی در آمدند.
پس از وقایع ناگواریازدهم سپتامبر 2001، تغییر کلی در سیاست خارجی - نظامی آمریکا در مورد وظیفه اصلی پایگاه هایش در سطح جهان داده شد و مبارزه با تروریسم جهانی را در راس وظایف این پایگاه ها اعلام نمود.
به نوشته چالز جانسون در کتاب Nemesis” “ تا سال 2005 برابر گزارش وزارت دفاع آمریکا تعداد این پایگاه ها بالغ بر 737 بوده است ولی از آن سال به سرعت تعدادشان افزایش یافته و به بیش از یکهزار رسیده است.
ر 46 کشور جهان آمریکا فاقد پایگاه نظامی و یا حضور افراد نظامی می باشد.
در 156 کشور جهان افراد نظامی آمریکا حضور دارند.
در 63 کشور جهان آمریکا دارای یک یا چند پایگاه نظامی است.
پس از وقایع 11 سپتامبر 2001 ، آمریکا در 7 کشور جهان بالغ بر 13 پایگاه نظامی ایجاد کرده و در آنها بیش از 255 هزار نیروی نظامی مستقر کرده است.
به این طریق آمریکا موفق شده است کنترل دریاها و سرزمین های جهان را در دست گرفته و به طریقی بر اکثر کشورها فرمانفرمایی کند. برای رسیدن به این هدف وزارت دفاع آمریکا از 12 ناوگان مستقل دریایی عظیم ( Task force) خود که در راس هر ناوگان یکی از ناوهای هواپیما بر قرار دارد استفاده می کند.
در هر "ناوگان مستقل" علاوه بر ناو هواپیما بر چندین فروند رزم ناو، ناوشکن، فریگیت، زیردریایی، ناو پشتیبانی لجستیکی، مین جمع کن و غیره شرکت دارند . سلاح این ناوگان شامل انواع موشکهای دریا به دریا، دریا به هوا، دریا به زمین و موشک های قاره پیما مجهز به کلاهک اتمی، یا کلاهک معمولی، توپهای دور زن با کالیبر بیش از 10 اینچ و انواع هواپیما ها و هلیکوپتر ها و غیره است .
با استفاده از این 12 ناوگان مستقل و پایگاه های هوایی، نظامی و دریایی خود در خارج آمریکا در حالیکه بیشتر این پایگاه ها مجهز به آخرین دستگاه های پیشرفته الکترونیکی ( شنوایی و بینایی) و به گونه بسیار محرمانه مشغول جمع آوری اطلاعات در کلیه امور مردم کشورها ( طرز تفکر آنها، اظهاراتی که می کنند، فاکس هایی که می فرستند، ای – میل هایشان به یکدیگر، اطلاعات سیاسی، اقتصادی، صنعتی، کشاورزی، پزشکی ، دامداری و غیره ) می باشند.
علت اینکه پنتاگون علاقمند است پایگاه های دایمی خود را در عراق بوجود آورده و آن کشور را به امپراطوری وسیع خود بپیوندد، بخاطر ذخایر نفتی بسیار غنی که ضمناً استخراج آن نیز آسان است می باشد . ملت های مسلمان جهان بر رویهم بین دو سوم تا سه چهارم ذخایر شناخته شده نفت و گاز جهان را در اختیار دارند. اگر آمریکا بتواند به همه این ذخایر انرژی دست یابد، در آن صورت خواهد توانست با استفاده ازقدرت وتو و جلوگیری از دستیابی سایر کشورهای صنعتی جهان به این منابع انرژی، آنها را وادار به اطاعت و فرمانبرداری بیشتری کند. ضمناً با نشان دادن مسلمانان جهان به گونه مردمان خبیث و دیو صفت و دشمن ( غربیان متمدن!) و شهروندان آمریکایی ؛ در آنصورت مشکل نخواهد بود که اکثرعملیات خلافی را که سازمانهای ضد تروریستی دولتی آمریکایی علیه "تروریست های مسلمان!" انجام می دهند به گونه ای موجه و برحق برای مردم آمریکا توجیه نماید.
با پیروی از اینگونه نظرات است که وزارت دفاع آمریکا و مقامات مسئول تصمیم گرفته اند ، پایگاه های خود را در مناطقی بنا کنند که احتمال بیشتری برای ایجاد خطر و " شرارت" دارا می باشند.

با بکار گیری این گونه پایگاه های الکترونیکی در سطح جهان وزارت دفاع آمریکا دیگر نیازی به داشتن نیروی زمینی بزرگی که از چندین میلیون نفر تشکیل می شود نخواهد داشت. به این دلیل وزارت دفاع آمریکا طی طرحی مشغول برچیدن تعداد کثیری از پایگاه های نیروی زمینی خود در سرزمین آمریکا و خارج آمریکا است.
ایران در محاصره پایگاه های نظامی آمریکا
نتیجه گیری
بوضوح مشخص است که ایالات متحده آمریکا تصمیم دارد امپراتوری خود را در سطح جهان گسترش داده و در باقیمانده 46 کشوری از جهان که تا این زمان موفق به ایجاد پایگاه در سرزمین هایشان نشده است، پایگاه های خود را تاسیس کند.
با توجه به وجود پایگاه های آمریکا و حضور نیروهای دریایی- هوایی - نظامی آن کشور، در کشورهایی که در همسایگی ایران قرار گرفته اند، به آسانی متوجه می شویم که ایران در محاصره نظامی – اقتصادی قرار گرفته است.
ارتش چند میلیونی ایران از نوع ( سیاهی لشگر) بهیج وجه نمی تواند در مقابل حملات هوایی و موشکی و دریایی آمریکا کارساز باشد. در نتیجه نابودی تاسیسات زیر بنایی کشور که در طول 86 سال گذشته با خون دل و مشکلات فراوان بوجود آمده است در چند روز نابود خواهد شد .
با توجه به این واقعیت آیا هنوز هم مقامات مسئول رژیم جمهوری اسلامی ایران اصرار دارند که با سرسختی غیر قابل تصور به لجاجت و دهن کجی و مخالفت با کشورهای غربی در موارد مختلف از جمله :غنی سازی اورانیوم، پشتیبانی از حزب الله لبنان و حماس فلسطین و شیعیان عراق و دشمنی با اسرائیل و غیره ادامه دهند!؟
ادامه این گونه اعمال غیر مسئولانه مسئولان رژیم جزورشکستگی اقتصادی و تجزیه و نابودی کشور و از بین رفتن میلیونها مردم بیگناه ایران و دشمنی اکثر ملتهای جهان چه نتیجه دیگری برای ملت ایران در برداشته و خواهد داشت؟
امیر هوشنگ آریان پور
ویرجینیا –ژانویه 2012
این گردآوری با استفاده از منابع مشروحه زیر در اندیشگاه ملی ایرانیان تهیه شده است:
منابع :
www.dailykos.com/story
Wikipedia the free encyclopedia
En.wikipedia.org/wiki/development_of_the_united_state_military
Nemesis: The last days of the American republic. By Chalmers Johanson
U.S. Military troops & bases around the world
www.globalpolicyorg/empire/intervetion
American Military bases around the world
www.libsic.edu/bob/class/clis73

Thursday 19 January 2012

تحریم انتخابات - اعلامیه مشترک

اعلاميه مشترک ٩ حزب و سازمان در مورد انتخابات مجلس شورای اسلامی
دعوت برای تحريم انتخابات فرمايشی!
با تحريم فعال انتخابات فرمايشی،جنبش اعتراضی عليه استبداد را پرنمودتر کنيم!
پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۰ - ۱۹ ژانويه ۲۰۱۲
در جمهوری اسلامی انتخابات هیچ گاه آزاد و دمکراتيک نبوده است، اما انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی که قرار است در روز ١٢ اسفند ماه برگزار شود، جزو غير دمکراتيک ترين انتخابات در طول حیات این رژیم است. گردانندگان حکومت در ادامه سرکوب اعتراضات مردم طی سال های گذشته و به ويژه بعد از انتخاتات ۲۲ خرداد سال ۸۸، تصميم گرفته اند انتخاباتی را برگزار کنند که در آن تنها "ذوب شدگان در ولايت فقيه" به مجلس راه يابند. آن ها می خواهند مجلسی را تشکيل دهند که مجری دستورات ولی فقيه و نيروهای نظامی ـ امنيتی باشد. انتخابات دوره نهم مجلس، انتخاباتی فرمايشی در فضای امنیتی است. برای برگزاری آن، سران رژيم وسيع ترين اقدامات امنيتی را تدارک ديده و  فضای سياسی کشور را به وجه شديدی پليسی کرده اند. در هيچ انتخاباتی فضای سياسی کشور در اين حد بسته نبوده است. با اين وجود خامنه ای رهبر حکومت و نيروهای نظامی ـ امنيتی به شدت نگران انتخابات و سرريز شدن نارضايتی ها و خيزش خودجوش مردم، برآمد جنبش های اجتماعی و جنبش اعتراضی سراسری در جريان انتخابات هستند.

برای اولين بار در حيات جمهوری اسلامی وسيع ترين بخش نيروهای سياسی اپوزيسيون خارج از نظام و اپوزيسيون درون نظام به مخالفت با انتخابات فرمايشی برخاسته اند. همسوئی مجموعه اين نيروها در عدم شرکت و تحريم انتخابات مجلس، حکومتگران را به وحشت انداخته است. سران حاکم در حالی که در اولين انتخابات پس از انتخابات سال٨٨ و برآمد اعتراضی ميليون ها تن، بیش از هر دوره ای نیازمند مشارکت مردم برای نشان دادن مشروعیت جمهوری اسلامی هستند، اما به دليل هراس از واکنش غير مترقبه مردم و خارج شدن کنترل انتخابات از دستشان و افتادن ابتکار عمل به دست مردم، اختناق در جامعه را بیش از پیش گسترش داده و از تامين حداقل های لازم برای داغ کردن تنور انتخابات چشم پوشيده اند. این مجموعه ، آنان را نگران افت مشارکت مردم در انتخابات و خالی ماندن حوزه های رای گيری کرده است. قوه قضائيه رژيم با هدف مقابله با اقدامات نيروهای اپوزيسيون و منتقد، با صدور اطلاعيه ای: "انتشار هرگونه محتوا با هدف ترغیب و تشویق مردم به تحریم و یا کاهش مشارکت در انتخابات، دعوت به تجمع اعتراض‌آمیز‌، اعتصاب‌، تحصن٬ انتشار و تبلیغ علائم تحریم انتخابات گروه‌های ضد‌انقلاب و معاند و انتشار هجو یا هجویه و یا هرگونه محتوای توهین‌آمیز در فضای مجازی علیه انتخابات" را جرم اعلام کرده است.

انتخابات فرمايشی مجلس نهم در شرايطی برگزار می شود که کشور ما بر اثر سياست های تنش زا و نابخردانه رژيم، تحت فشارهای شديد بين المللی قرار دارد. خطر حمله نظامی افزايش يافته و تحريم های بين المللی که ابعاد بی سابقه ای پيدا کرده، بر اقتصاد کشور ضربه جدی زده، ذخاير ارزی حاصل از فروش نفت و دسترنج مردم از بين رفته و فقر و بيکاری در کشور با شتاب درحال گسترش است. تشديد و گسترده تر شدن هر چه بيشتر تحريم ها از جمله تحريم بانک مرکزی می تواند اقتصاد کشور را فلج کند و گروه های وسيعی از جامعه را به فلاکت بيشتر سوق دهد.

با وجود وضع مخاطره آميز کشور که نيازمند اتخاذ تدابير معقولانه برای رفع خطر حمله نظامی و توقف تحريم های بين المللی است، به دستور خامنه ای رهبر حکومت نيروهای نظامی هم چنان برای قدرت نمائی دست به مانورهای نظامی می زنند، با تهديد به بستن تنگه هرمز تشنج در منطقه را تشديد می کنند، فضای پادگانی را بر کشور حاکم می گردانند و با سلب کامل حق رای مردم در تدارک تشکيل مجلس فرمايشی و مجری نظر خامنه ای ولی فقيه حکومت هستند.

مردم ايران!

ما ٩ حزب و سازمان سياسی که همواره از حق رای شما دفاع کرده ايم، تحريم انتخابات فرمايشی مجلس شورای اسلامی را اقدامی در جهت تشديد مبارزه عليه استبداد حاکم و تقويت جنبش های اجتماعی و جنبش اعتراضی سراسری می دانيم و بر اين نظر هستيم که تحريم فعال انتخابات فرمايشی مجلس، جلوه جنبش های اجتماعی و جنبش اعتراضی سراسری را پرنمودتر می کند و تلاش حکومت را برای بهره گيری از رای شما، جهت مشروعيت بخشيدن به سياست هائی که کشور ما را به سوی فاجعه سوق می دهد، خنثی می سازد. با عدم شرکت در اين انتخابات فرمايشی، اعتراض خود را عليه عدم کارآئی، فساد، رکود اقتصادی، تورم، بيکاری، فقرفزاينده، اختناق و سرکوب، عليه سياست خارجی ماجراجويانه و تنش زا که به افزايش خطر جنگ و تشديد تحريم های اقتصادی انجاميده است، اعلام کنيد.

نيروهای آزاديخواه!

عدم شرکت در انتخابات و سياست تحريم فعال توسط نيروهای جنبش آزاديخواهانه مردم ايران، فرصت  مساعدی را برای برآمد مشترک و گسترده در اين عرصه را فراهم آورده است. بايد با فعال کردن شبکه های اجتماعی، برگزاری گردهمائی و سخنرانی ها، پخش اعلاميه و تراکت ها و ديوارنويسی عليه انتخابات فرمايشی حرکت کرد و مردم را به عدم شرکت در رای گيری انتخابات فرمايشی دعوت نمود. بايد بکوشيم با پيشبرد تحريم گسترده انتخابات، قدرت نيروهای آزاديخواه و مردم را در مقابل قدرت رژيم به نمايش بگذاريم.

ما همه نیروهای آزادیخواه و دمکرات ایران را به یک برآمد مشترک و متحد در مقابله با نقشه حکومت برای برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس فرا می خوانیم.

اتحاد جمهوریخواهان ایران
حزب دمکرات کردستان ايران
حزب دمکراتیک مردم ایران
حزب کومه‌له کردستان ایران
جبهه ملی ایران ـ اروپا
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
کميته همآهنگی ارتباطات شورای موقت سوسیالیست‏های چپ ایران
شورای همآهنگی جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران

رئیس جمهور برزیل و نوشته ای از شاملو - فرستاده روشنک رهائی

آن چه زندگی می‌طلبد شهامت است »
جيوما هوسف در دادگاه نظامی
عکسی که به تازگی در برزيل منتشر شده و مردم اين کشور را مجذوب خود کرده است؛ دختری ۲۲ ساله در برزیل است که پس از ۲۲ روز شکنجه، سربلند در دادگاهی نظامی مقابل قضات‌‌ ایستاده است که چهره خود را از نگاه دوربين پنهان می‌کنند. این دختر جوان که سال ۱۹۷۰ در دادگاه نظامی ریودوژانیرو محاکمه شد کسی نیست جز جيوما هوسف رئيس جمهور فعلی برزيل.
عکس جيوما هوسف جوان در دادگاه نظامی و ويدويی در همين زمينه اخيرا توسط يک خبرنگار برزيلی به نام ریکاردو آمارال منتشر شده است و به نوشته روزنامه فرانسوی فيگارو، ريکاردو آمارال اين عکس را در آرشيو پليس نظامی برزيل پيدا کرده است.
نوشته سايت فرانسوی «رو ۸۹ »، جيوما هوسف، که در جوانی عضو گروه چپ افراطی موسوم به « کوماندوی آزادی بخش ملی» بود که عليه ديکتاتوری نظامی در برزيل مبارزه می‌کرد سال 1970
وتوسط پليس مخفی برزيل دستگير شد.
یوما هوسف در کنار لوئیس لولا داسیلوا
وی به مدت ۲۲ روز تحت شکنجه بود اما در این مدت هيچکدام از همرزمان خود را لو نداد و در نهایت پس از شکنجه و حبس، در دادگاه نظامی ريودوژانيرو محاکمه شد و با سری افراشته مقابل قاضيان نظامی‌ای که در رویارویی با فلاش دوربین، چهره‌ خود را با دست می‌پوشاندند، ايستاد.
اول و آخر حاکمیت یکی است و فرقی ندارد
متن زیر بازنگری دورانی است که همگی بدنبال فرصت دادن به حاکمیت جدید جمهوری اسلامی بودند تا"انقلاب به راه راست "هدایت شود و خواسته های مردم را به اجرا در آورد. وقتی جامعه منتظر میماند تا دولتیان و سیاستمداران حرفه ای برایش برنامه ریزی و سازمان دهی کنند در واقع اجازه میدهد تا عمال و کارگزاران سیاسی سرمایه داری، پلیس و سپاه و ارتش خود را سازمان داده تا بزودی سرکوب ها را آغاز کنند. اعلام نیاز به داشتن صبرو حوصله از سوی سران حاکمیت و پدر طالقانی و احزاب سیاسی همچون حزب توده وطرفداران دانشجویان پیرو خط امام چیزی جز توسل به "ریسمان آسمانی" دولت سرمایه نبود. فقط طرح و پیگیری مطالبات اجتماعی همچون شوراهای محله، محل کار، شهر وروستا و استان، انحلال نیروهای سرکوبگر نظامی و مسلح شدن همه جامعه و تشکلیل شوراهای دفاع از شهر و روستا و کشور، انتخابی شدن کلیه مناصب قضائی و مسئولین زندانها، برقراری دستگاههای نظارتی عمومی برای تمامی ارکان دولت، میتواند تضمینی برای حاکمیت جامعه بر سرنوشت خویش را فراهم کند. اگر دولتی از شروع بکار خود دست به سانسور زد و به آزادیهای فردی و اجتماعی تعرض کرد دیگر نمیتواند در جهت خواسته های جامعه عمل کند. باید در مقابلش ایستاد و انرا به عقب زد. نوشته شاملو با قلم خود او گوشه ای از اوائل انقلاب را بیان کرده است. آنرا با هم بخوانیم.
از:احمد شاملو
براي كسي چون من كه به دليل ناراحتي جسمي نمي تواند براي دفاع از حق خود سلاح بردارد و ناگزير است تنها به قلم زدن اكتفا كند، ادامه مبارزه از خارج كشور فقط در صورتي قابل توجيه است كه سرپوش اختناق پليسي مجالي براي تنفس آزاد، براي نوشتن و گفتن، باقي نگذارد. اميدوارم ديگر چنان وضعي پيش نيايد، هر چند كه همين حالا هم شرايط بدبينانه كم نيست و مي توانم بگويم كه چهار دقيقه مجال سخن گفتن (كه آن را بايد، آزادي صادق خاني، ناميد) غنيمت مغتنمي نيست، عطائي است كه بدون گشاد دستي مي توان به لقاي آقايان بخشيدش. – البته در اين مورد خاص بايد اين را هم بگويم كه من استفاده از وسايل ارتباطي دولتي را اصولا در هيچ شرايطي براي روشنفكران تجويز نمي كنم. وسايل ارتباط جمعي دولتي، مفت چنگ روشنفكران دولتي!- هيچ دولتي آن قدر آزاده نيست كه سخن منتقدان خود را تحمل كند. پس اگر كرد حتما كلكي در كار است... برنامه اجتماع زنان را در تويزيون تماشا كرديد؟ - خوب، اين يك چشمه اش!... اجتماع زنان را (ظاهرا بدون سانسور!) در تلويزيون نمايش دادند فقط براي آنكه در نظرگاه متعصبان طومار امضا كن متهمش كنند كه به تحريك عوامل ضد انقلاب صورت گرفته است و ادعاي حضور فلان هنرپيشه و خواهر شريف امامي را هم دليل آن شمردند،- گفتند خواهر شريف امامي ، اما ديگر به روي خود نياوردند كه آن خانم، اگر خواهر شريف امامي است همسر احمد آرامش نيز بوده است، يعني همسر مرد مبارزي كه دستگاه مورد حمايت شريف امامي ها از سرسختي او به تنگ امده بود و به دست عمال ساواك در پارك فرح به خون كشيده شد و به قتل رسيد... خوب، به اين ترتيب بعيد نيست كه عرايض بنده هم ”زهرپاشي عوامل ارتش شاه، تلقي بشود، زيرا متاسفانه پدر من هم سرهنگ ارتش بوده است (بخشي از مصاحبه با خبرنگار كيهان كه به چاپ نرسيد)
دوستان عزير و پايمرادان سنگر آيندگان
مرا ياري كنيد تا از طريق روزنامه شما به هموطنان بيداردل مان اعلام خطر كنم كه دست سانسور، بار ديگر، و اين بار از آستين ديگري بر گلوي مطبوعات پنجه افكنده است و خفقان رژيم شاه كه بر سر نيزه ارتش و خشونت ساواك او استوار بود، اين بار در شرايطي تجديد مطلع مي كند كه برپايگاه هاي تعصب تكيه كرده به سلاح هاي تكفير و نفرير مسلح شده است. مهرهاي لاستيكي مورد استفاده شاه و ساواك (از قبيل: عوامل بيگانه اخلال گران، ضدانقلابي، تجزيه طلب، و ...) بارديگر از سطل هاي آشغال بيرون آمده گردگيري شده است و اكنون بي دريغ بر پرونده تمام كساني زده مي شود كه مرغ عزا و سورند، و (تا هنگامي كه توده مردم آگاهي سياس نيافته به تميز دشمن از از دوست قادر نيست و ميان كودتا و انقلاب فرقي نمي گذارد) ناچار بايد اين سرنوشت غم انگيز را بپذيرند كه زير چشم شكمچرانان اين هر دو سفره به يك بيان قرباني شوند.
گفت وگوهايي كه خبرنگاران كيهان و اطلاعات، حدود بيست روز پيش با من انجام داده بودند، خيلي ساده، ”به چاپ نرسيد” ! كيهان در نهايت امر چاپ آن را مشروط كرد به “پس گرفتن يكي از سئوال هاي خبرنگار خود“ و در نتيجه، خذف پاسخ مربوطه، و اطلاعات صريحا اعلام كرد كه مصاحبه از طرف يكي از آيات عظام كه به ”سرپرستي اطلاعات“ منصوب شده است مورد سانسور كامل قرار گرفته و چاپ نمي شود!
دوستان اطلاعاتي با شكايت از موضعي، كه در آن دستگاه مطبوعاتي . پيش آورده اند، چيزهايي در حدود اين معني مي گفتند كه “فشار ، جان ما را به خرخرممان رسانده است و اگر ملاحظاتي در ميان نبود تاكنون اين سنگر را رها كرده بوديم“
كدام ملاحظات، دوستان؟ - آيا تاريخ مبارزه اي بيست و پنجساله، در آستانه نخستين پيروزي مي تواند به همين سادگي فداي تعصبات مشتي خام انديش شود كه توانسته اند به تحريك ميراث خواران رژيم گذشته دست و پاي شما را از هم اكنون در پوست گردو بگذارند؟ - نه شما بوديد كه زير فشار نظاميان شاه خم به ابرو نياورديد و چنان به استقامت دست به بزرگترين اعتصاب مطبوعاتي سراسر تاريخ زديد؟
ما را گرفتار ” پاره ئي ملاحظات“ كرده اند و هنوز هيچي نشده كار”عدل“ مورد ادعا را چنين به اختناق كشيده اند.
پس باش تا صبح دولتش بدمد!- اسبات تاسف است: مني كه در شرايط اختناق سال 50 آن قدر آزادي داشته ام كه در همين روزنامه كيهان بنويسم كه ” ليس خور چكمه ظالم به پنهاني زبان چكمه ليس ها است و قدرت ظلم آنها با طاقت تحمل مظلومان برآورده مي شود“ اكنون فقط در فاصله چند روز كه از ”نخستين مرحله انقلاب“ مي گذرد آن قدر آزادي ندارم كه از مفهوم اين انقلاب برداشتي به دست بدهم، آيا اين بوته خاري نيست كه مستقيما از “پاره ئي ملاحظات“ شما آب خورده است؟
مقدمه را كوتاه مي كنم و خلاصه ئي از متن مصاحبه با خبرنگار اطلاعات را با يك ”توضيح اضافي براي چاپ در اختيار شما مي گذارم، با ذكر اين نكته كه شكايت خود را از ”تجديد سانسور در مطبوعات به عنوان نخستين قدم براي اعمال ديكتاتوري قشري تازه ئي به جاي ديكتاتوري ظاهرا سرنگون شده، همراه با تقاضا از سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات براي تشكيل جسله مشتركي با كانون نويسندگان ايران و كانون حقوقدانان و انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و گروه دفاع از حقوق بشر به منظور بررسي موضعي“ كه به قول دوستان اطلاعاتي در موسسات اطلاعات و كيهان پيش آورده اند، با پيگيري كامل تعقيب خواهم كرد.
به ضد انقلاب فرصت شكل گيري ندهيم!

Wednesday 18 January 2012

اعتصاب کارگران در نیجریه - از تقی روزبه

اعتصاب یکپارچه ومیلیونی کارگران نیجریه دولت را واداربه عقب نشینی کرد!
پس ازگذشت یک هفته ازاعتصاب سراسری درنیجریه که به دعوت اتحادیه های کارگری صورت گرفت وباپیوستن کارگران وکارمندان شرکت نفت به اعتصاب، دولت نیجریه مجبورشد ازسیاست حذف یارانه های موادسوختی که قیمت آن را به دوبرابرافزایش داده بود یک گام به عقب به نشیند.گرچه این عقب نشینی هنوزنیم بنداست و30%بیشترنیست، با این همه یک عقب نشینی آشکارازسیاست بقول خودشان لیبرالیزه کردن اقتصاد تولیدات نفتی وقطع یارانه ها است.دولت مدعی بودکه ازاین طریق می تواند با صرفه جوئی هفت ونیم میلیاردلار ارز، آن را صرف زیرساخت ها وتوسعه کشوربنماید. اما مردم وکارگران نیجریه با تجربه تروآگاه ترازآن بودندکه وعده و وعیدهای رئیس جمهورمبنی براین که "به تک تک مردم نیجریه اطمینان می دهم که احساس رنج کنونی گذراست وبا تحمل وفداکاری خود روزهای بهتری را خواهند دید"،آنها را بفریبد. یکی دیگر ازتوجیهات دولت برای به عقب راندن ودرهم شکستن جنبش اعتراضی مردم بهره گیری ازفضای امنیتی بودکه درپی گسترش عملیات تروریستی اسلام گرایان افراطی بوجود آمده است که حتی توسل به آن هم نتوانست تأثیری برعزم کارگران برای معلق کردن اعتراضاتشان برجای نهد. درکنارترفندهای فوق اهرم اصلی دولت همانا سرکوب بود:چنان که درپی حملات خشونت آمیزی که با شلیک گازوگلوله وضرب وجرح تظاهرکنندگان همراه بود حداقل 5 نفرکشته وصدها نفرمجروح وبسیاری دستگیر وزندانی شدند. با این همه این یورشها نتوانست خللی در عزم کارگران واعتصاب کنندگان که درقالب دوشکل تاکتیکی اعتصاب عمومی وتجمعات درمیادین وپارکها جریان داشت وارد آورد.صفوف متحد و میلیونی کارگران وکارمندان بخش نفتی(شریان اصلی اقتصادکشور) وکارکنان حمل ونقل ونیزسایربخشهای اقتصادی کشورباهمراهی دانشجویان و وکلاء ... دست درست دهم دولت را واداربه نخستین گام عقب نشینی کردند.البته این عقب نشینی هنوز ناقص ونیم بند است. چرا که اولا تنها مشمول کاهش 30% قیمتها است وهنوزبه نرخ قبلی بازنگشته است وثانیا منجربه تجدیدنظردرکل سیاست نئولیبرالیستی دولت نشده است.این که این مبارزه تاکجا پیش خواهد رفت به عوامل گوناگونی وابسته است که اکنون نمی توان درمورد آن سخنی گفت.اما آنچه که مسلم وبسیارمهم است، صفوف اعتراضی هم دربرگیرنده شاغلین بخش استراتژیک وحیاتی صنعت نفتی است وهم جنبش ازبردتوده ای درمیان کارگران وزحمتکشان برخورداراست.این که کارگران وزحمتکشان دریکی ازکشورهای قاره آفریقا بتوانند درسطحی چنین گسترده وعلیه سیاستی کلان وضدمردمی اعتصاب وتظاهرات برپاکنند،بی تردید واجداهمیت زیادی است ومی تواند به نوبه خود الگوئی برای سایرکشورها درمقابله با سیاست های نئولیبرالیستی وحکومت های مستبدباشد.این تجربه به ما می آموزدکه شیرنفت اهرمی فقط دردست استبداد داخلی ویا شرکت های فراملیتی ودولت های حامی آن ها نیست،بلکه با شکل گیری جنبش طبقه کارگروزحمتکشان می تواند به اهرمی دردستان آنها برای دست یابی به مطالبات واقعی وعدالت خواهانه اشان تبدیل شود .
ناگفته نماند که نیجریه گرچه به دلیل وجود ذخایرنفتی وتولید وصدورآن ازثروتمندترین وغنی ترین کشورهای افریقائی محسوب می شود بااین همه فقر ونابرابری عمومی درآن بیدادمی کند وهمین مسأله موجب رشدبنیادگرائی دربخشی از لایه های فقیروبیکارآن شده است.
بی شک فساد ورشوه مثل همه موارد دیگردراین نوع کشورها بویژه درمیان طبقه حاکم ودستگاه دولت بیدادمی کندوبندوبست وباندبازی وامتیازات هزارفامیل بخش لایتجرائی ازمکانیزم بالاکشیدن ثروت های اجتماعی است وبخشی ازعلل نارضایتی عمومی را تشکیل میدهد، بااین همه رسانه های قدرت های غربی تلاش می کنند که علت اصلی جنبش اعتراضی را که مثل بسیاری ازموارد مشابه جهانی به اعمال سیاست های نئولیبرالیستی وحذف خدمات اجتماعی برمی گردد را، ریخت وپاش دولتمردان وفساد وعدم لیاقت زمامداران وافراد طبقه حاکم عنوان کنند.
تجربه جنبش کارگری نیجریه گرچه هنوزدرگامهای نخست خود قرارداد وهنوزهم به همه خواستهای مطرح شده خودنرسیده است،اما تاهمین جا هم که دولت را واداربه عقب نشینی محدودی کرده است حامل درس گرانبهائی برای کشورماست.گرچه نیجریه وایران دارای تفاوتهای مهمی ازجهات گوناگون هستند با این همه دارای تشابهات ودردهای مشترکی نیزهستند که می توانند از تجارب یکدیگر بیاموزند.این تشابهات رامی توان درحکومت های مستبد،نقش اقتصاد نفتی درهر دوکشور، درپیشبردسیاست های صندوق و بانک جهانی توسط هردوکشور(ازجمله سیاست حذف یارانه ها ) وداشتن یک بخش کارگری مهم بویژه دربخش صنایع نفتی وخدماتی مشاهده کرد.
درایران نیزخواستهای مطالباتی کلان ومشترک نظیرحذف یارانه ها، علیه افزایش شتابان تورم به مرزهای 40% ویا افزایش خط فقربه بیش ازسه برابرحداقل حقوق ها،گسترش شتابان بیکاری درکنارتشدید فشارهای تحریمی جهان دست وخطرفروپاشی اقتصاد بحران زده، دست بدست هم داده وبیش ازپیش زمنیه های عینی بوجود آمدن یک جنبش مطالباتی سراسری ا(والبته نه فقط مطالباتی) را بوجود آورده است.درچنین شرایطی تجارب مثبت کشورهائی چون نیجریه دربرپائی یک جنبش مطالباتی-سیاسی ازیکسو وتجربه ناکام جنبش سبزکه توجه به مطالبات پایه ای طبقه کارگر واقشارفرودست وهم چنین مطالبات سایرجنبشهای اجتماعی درآن مفقود بود(واین البته تنها یکی ازاشکالات عمده آن بود) می تواند دربسترصعودیک بحران مرکب و همه جانبه ای که درآن بسرمی بریم، الهام بخش شکل گیری اعتراضات وحرکت های یک پارچه جنبش کارگری و پیوند باسایرجنبشهای اجتماعی حول مطالبات سراسری شود.نباید فراموش کنیم که بویژه درشرایط سرکوب حادسیاسی وآشکارشدن شکست برنامه ها و سیاست های اقتصادی رژیم و بروزعلائمی ازورود آن به فازجدیدی ازبحران، نقش جنبش های مطالباتی به مثابه نقطه اتکاء پیشروی جنبش و بازسازی آن دارای اهمیت ویژه است.بخصوص درشرایطی که سیاست های فلاکت آفرین وسرکوبگرانه یک استبدادمذهبی بی امان درداخل بیدادمی کند وازسوی خارج نیزتلاش فراوانی برای بکارگیری اهرم نفت وتهدیدهای نظامی برای اهداف ومنافع قدرت های بزرگ درجریان است، ملعوم می شود که الگوهای دیگری نیزبرای خروج ازگرداب کنونی وجود دارند

Tuesday 17 January 2012

قتل احمدی روشن - از علی کلالی

قتل احمدی روشن، چه کسی و چرا؟
علی کلائی
همیشه و پس از ترور نیروهای مرتبط با مسائل هسته ای عده ای مقصر شناخته می شوند. جمعی دستگیر می شوند و شکنجه و بعد بالاخره معلوم نمی گردد که چه کسی زد و چه کسی کشت و چرا کشت. آن مرحوم هم تنها به نام شهید در جمهوری اسلامی شناخته می شود و بعد از آن خانواده اش به عنوان خانواده شهید و بعد دیگر هیچ. سئوال اینجاست: چه اتفاقی می افتد؟ چه کسی ایشان را می کشد؟ چرا؟
در روزهای اخیر قتل آقای احمدی روشن (یا احمد روشنی. هر دو اسم در خبرها دیده شده) مسئله ای سئوال برانگیز شده است. چه شد که ایشان به قتل رسید؟ در این مقال به دنبال پیدا کردن قطعی مقصر نیستم، اما با توجه به روایت رسمی جمهوری اسلامی که همواره اسرائیل و یا مجاهدین خلق را مقصرین حوادث می شناسد و با توجه به وضعیت انتخاباتی کشور نکاتی را متذکر می شوم. باشد که مفید افتد.
برای بررسی این قتل سه عامل باید تفکیک شود.
مقتول و مقتولین ـ– وضعیت قاتلینی که جمهوری اسلامی همیشه روی آنها مانور می دهد ـ– وضعیت قتل این یک نفر به شهادت تصاویر و خبرهای منتشره
مقتول کیست؟ بنا به اخبار منتشره مقتول آقای احمدی روشن معاون بازرگانی سایت هسته ای نطنز است. متولد 1358 و فارغ التحصیل 1381. با یک حساب سرانگشتی در بهترین حالت ایشان فوق دارای مدرک فوق لیسانس بودند. محل خدمت ایشان نه در یک پست علمی که در یک پست اقتصادی، بازرگانی بوده که در واقع از قراردادهای آن مرکز با خبر بوده اند. پس ایشان اصولا دانشمند هسته ای نبوده اند. در طی این چند روز پس از قتل ایشان رسان های رسمی با داد و قال فراوان از قتل یک دانشمند هسته ای گفتند. تا جایی که روزنامه سان مالزی در خبر مربوط به این ترور که در روز 12 ژانویه 2012 منتشر شد، اورا یک دانشمند هسته ای معرفی کرد. اما با توجه به پست سازمانی و سن ایشان مسئله قاعدتا منتفی است. ممکن است ایشان بر روی مسائل علمی این رشته کار کرده باشد. اما عنوان دانشمند هسته ای با ایشان فاصله ای نجومی دارد.
مابقی مقتولین چه کسانی بودند؟ دکتر علی محمدی که سبز بود و از اساتید سبز دانشگاه تهران و هوادار مهندس موسوی و ناسازگار شدید با حکومت که در سر کلاسهایش نیز بی پروا از نظریاتش صحبت می کرد. آن دو استاد دانشگاه نیز که بنا به اخبار منتشره در آن زمان در حال رفتن به دوبی برای یک اجلاس هسته ای بودند و ظاهرا قرار بوده از آنجا به جای دیگری بروند و در واقع بحث خروج دائمی شان مطرح بوده است. این اخبار در آن زمان البته تائید یا تکذیب نشد و در حد گمانه زنی باقی ماند. داریوش رضایی نژاد نیز دانشجوی کارشناسی ارشد برق دانشگاه خواجه نصیر بوده است که تابستان سال گذشته مقابل در منزلش کشته شد. در مورد این فرد باید گفت که با توجه به اینکه احمدی روشن معاونت بازرگانی را در محل پر اهمیتی مانند مرکز اتمی نطنز بر عهده داشته، با خبر از قراردادهای این مرکز نیز بوده است. این اطلاعات خود در جای خود برای پیگیری دلیل قتل او می تواند نقش موثری داشته باشد.
اما قاتلین کیانند؟ مجاهدین که از سال 2003 و حمله به عراق رسما هیچ عملیاتی نداشته اند و خودشان هم ادعای عملیات نظامی ندارند و اصولا توان عملیاتی در این سطح را با توجه به وضعیت شهر اشرف و حملاتی که به آن شده و جابجایی ای که باید انجام بشود و کلیت مسئله ندارند؛ البته این امری است که در ظاهرا امر مشخص است و با توجه به سابقه عملیاتی این سازمان شاید به طور قطع نتوان از چنین مسئله سخن گفت. گرچه با توجه به وضعیت گفته شده و زیر ضرب بودن نیروهای سازمان این مسئله بسیار بعید به نظر می رسد.اما اسرائیل. اسرائیل در طول این 4 یا 5 دهه اهداف بسیار مهمی را شکار کرده است. از ابو ایاد صلاح خلف رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ساف بگیرید تا شیخ یاسین و رنتیسی و فرماندهان حزب الله و فرماندهان نظامی جنبش های الاقصی و حماس. در واقع کماندوهای اسرائیلی همیشه اهداف کلیدی را می زنند نه هر کسی در هر جایی را. در وضعیت فعلی اسرائیل با مشکلات زیادی همراه است. از پس از سال 2006 و خروج از نوار غزه در زمان شارون و پس از ان تشکیل حزب کادیما که در واقع سکولارهای اسرائیلی را نمایندگی می کند و درگیری آن با بنیادگراهایی ماند احزاب شاس و لیکود و حضور حزب کارگر، اینقدر درگیری در داخل اسرائیل زیاد است که توان سازمانهای امنیتی آن کشور را می گیرد. همین حالا اسرائیل بر سر شهرک سازی در داخل خود با شهروندانش دچار مشکلات اساسی است. همچنین با روحانیت صهیونیست داخل اسرائیل و امثال عوادیا یوسف هم همینطور. اسرائیل بعید است خود و اعتبار جهانی خود را صرف کشتن یک نیروی اقتصادی و نه فنی و علمی هسته ای بکند. البته رژیم اسرائیل از روشهای دیگری نیز در این سالها برای خرابکاری در ایران استفاده کرده که هم منطقی تر و هم کم دردسر تر است مانند خرابکاری در غنی کردن اورانیوم، حمله ویروسی به نیروگاه بوشهر و خرابکاری در سیستم موشکی. اطلاعات احمدی روشن بیشتر به درد دستگاههای امنیتی اسرائیلی می خورد تا قتل او. او نیروی علمی نبود که قتل او فقدان نیروی علمی محسوب شود. او نیرویی اجرایی و مدیریتی بود که اطلاعات او به درد آنها می خورد. او از قراردادهای پشت پرده مرکز نطنز قطع به یقین خبر داشته و چنین آدم مطلعی به صورت زنده بیشتر برای سرویس های اطلاعاتی ارزش دارد. قتل نیروی علمی به ضربه علمی می انجامد. اما قتل نیروی مدیریتی به معنای نابودی اطلاعات است و باید دید چه کس یا کسان یا مجموعه ای از نابودی اطلاعات او سود می برده است؛ اطلاعاتی که شاید افشا شدنش بسیاری و یا حکومتی را در دردسر می انداخت.
وضعیت قتل. به عکسهای سایت کلمه و متن خبر نگاه کنید. متن خبر می گوید که بمبی بر روی بدنه قرار داده و منفجر شده است. احمدی روشن کشته شده و راننده اش روانه بیمارستان می شود. عکسها اما ماشینی با بدنه نه چندان آسیب دیده را نشان می دهد که احمدی روشن با بدنی سالم در صندلی کنار راننده نشسته و تنها سرش با پارچه ای پوشانده شده است.

بمب منفجر می شود. بدنه ماشین نابود نمی شود. ترکش ها به هر سو نمی روند و تنها ترکش ها به سمت سر احمدی روشن می روند و بدن او سالم می ماند و راننده نیز زخمی می شود. این اتفاق با منطق و عقل سلیم جور در نمی آید. وقتی بمبی منفجر می شود هم باید بدنه ماشین اوراق شود، هم باید کل بدن او و راننده اش پر از ترکش شود. اگر احمدی روشن عقب نشسته بود شاید این نوع اتفاق را به صورتی توجیه کرد، اما محل او در کنار راننده مسئله را پیچیده تر می کند. بدن سالم او نیز نشان می دهد که تنها سر هدف بوده و نه بدن او و راننده نیز زنده است. در حالی که بمب راننده و سرنشین نمی شناسد و هر دو را می کشد. اسرائیلی ها در ترورهای خود به صورتی بمب را منفجر میکنند که هیچ چیز از هدف باقی نماند. در قتل های فجیع اسرائیلی ها و بخصوص قتل عماد مغنیه توسط نیروهای اسرائیلی این مسئله را عینه می توان مشاهده کرد. چنین قتلی شبیه به ترورهای اسرائیل که مشهور و معروف است نیست. همچنین این مسئله با داستان سایت های رسمی نمی خواند. همچنین در عکسهای منتشر شده در سایت جرس زیر ماشین سمت در راننده خونین است و خونی که شسته شده با این حساب متعلق به راننده است نه آقای احمدی روشن. این را عرض کردم که دوستانی که صحنه شسته شدن خون را در رسانه های رسمی می بینند بدانند که خون چه کسی است. البته باز هم تمامی اینها حدسیاتی است که البته مستند به تحلیل عقلانی و واقعیت های غیر قابل انکار است.
به هر حال ماجرا مشکوک است. اما اگر این قتل را کنار اتاق سرکوب تشکیل شده و اتفاقات اخیر قبل از انتخابات دو ماه آینده بگذارید بسیاری چیزها مشخص می شود. حدس اولیه می تواند قتل یک آگاه به قراردادها باشد که هم فرد کشته شود، هم اطلاعات با او نابود شود و هم از قتل او بتوان بهره برداری امنیتی کرد. در واقع با وقوع این قتل هم می توان فضا را امنیتی کرد، هم فردی مطلع از قراردادها که در واقع اسرار نظام است از بین رفته است و دیگر نمی تواند افشا گری بکند. همچنین به بهانه قتل او می توان موج امنیتی برخورد ها با تروریست ها را راه انداخت و در این دو ماه باقی مانده به انتخابات با سیاه بازی و کارهای همیشگی و همچنین برخورد تندی که توسط اتاق جنگ انتخابات حکومت سازماندهی شده ( و احکام اعدام و بازداشت ها و احضار ها را می توان ثمره آن دانست) بازی امنیتی شده انتخابات را بدون مشکل به پایان برد.
در زمان تنظیم این مطلب اما بیانیه توسط کمپین سفیران سبز منتشر شد که در آن ذکر شده بود : "گزارش و اطلاعات واصله به کمپین، مستند به اسناد مثبته از حادثه ترور معاون بازرگانی تاسیسات هسته ای نطنز، حاکی است که زنده یاد مصطفی احمدی روشن، منتقد ادامه برنامه هسته ای رژیم بشکل فعلی و به قیمت فقر عمومی، تورم و گرانی، تحریم و تحمیل جنگی دیگر به ملت ایران بود." و در ان استدلالاتی مبنی بر بحث نوع مبادلات او با دول خارجی برای مباحث هسته ای ایران مطرح شده است. ثانیا این را بتوان شهادت کسانی دانست که زمانی نیروهای امنیتی برون مرزی جمهوری اسلامی بودند و امروز در کنار مردم اند و بر علیه نظام حاکم جبار مستقر در ایران. لینک خبر
اما ذکر نکته ای اینجا ضروری به نظر می رسد. ترور همیشه بد است و در شرع مقدس اسلام با عنوان فتک نهی شده و در از نظر حقوق بشری و اخلاقی نیز این کار جنایت است. اگر به بررسی این گونه قتلها پرداخته می شود و روایت رسمی حکومت اسلامی به نقد کشیده می شود به این دلیل است که حدسهایی زده می شود که شاید مسئله از داخل ایران هدایت شده باشد. امثال احمدی روشن ها قربانی اند. قتل او جنایت است و قاتل مستوجب عقوبت پس از محاکمه در دادگاه عادلانه و با حضور هیات منصفه و قاضی بی طرف و البته صدور حکم اعدام نیز خود جنایتی دیگر است. اما باید پرسید که چرا همیشه در زمانهایی که جمهوری اسلامی نیاز دارد ترور هایی اینچنین انجام می شود؟ شاید با گذشت زمان مسئله روشن تر شود.
امروز همه چیز فعلا حدس است. اما راستی چه کسی از قتل احمدی روشن و امثال او سود می برد؟ این سئوال می تواند مارا به سوی قاتل حقیقی رهنمون سازد

Monday 16 January 2012

جایزه جدائی نادر از سیمین

----- یک دقیقه برای ایران‎
اما این یک دقیقه آسان بدست نیامد.
جدایی نادر از سیمین جایزه گلدن گلوب را برد. اصغر فرهادی با پیمان معادی بالای سن رفت و جایزه را گرفت. فیلم اسمش دیگر جدایی نبود “از ایران: جدایی” از ایران همه شنیدند: از ایران . مردم یکصد و شصت و هفت کشور برنامه را بطور مستقیم می دیدند و در آمریکا تقریبا 15 میلیون نفر آنرا مستقیم تماشا کردند. و دیدند فیلمی از ایران برنده شد. اصغر فرهادی چه قشنگ گفت “من بجای خانواده ام می خواهم درباره مردمم حرفی بزنم. آنها واقعا مردم صلح دوستی هستند”. دقیقه تمام شد و اصغر فرهادی پایین آمد. همین یک دقیقه در این روزها که همه رسانه های آمریکا در حال کوبیدن طبل جنگ هستند و مردم ایران برایشان یعنی صورتهای خشمگین غیر منطقی، روزها تبلیغات منفی را عقب زد تا تصویر واقعی ایران را ارائه کند. “مردم من مردمی واقعا صلح دوست هستند”. این یک دقیقه لحظه ای بود که ایران توانست در صحنه جهانی خودش باشد فارغ از تنگ نظریها و رسانه های هراس آفرین.
اما این یک دقیقه آسان بدست نیامد.
فکر می کنم آندره مالرو در سرنوشت بشر می گوید: “همه فکر می کنند که نه ماه لازم است تا یک نفر بدنیا بیاید. ولی نه ماه و دو زندگی لازم است تا کسی متولد بشود، رشد کند و به بلوغ برسد و کسی بشود”. ساعتها و روزها صرف شد تا این یک دقیقه برای ایران و سینمای ایران بدست آمد.
از دوندگیهای فرهادی برای اخذ مجوز تا هنرمندی هنرمندانی مانند لیلا حاتمی، پیمان معادی و ساره بیات، تا دوندگیهای مجدد برای بخش و روی پرده رفتن تا شرکت در فستیوال برلین، تا منتقدینی که با ستایش از این فیلم حرف زدند تا کسانیکه بقیه را به دیدن فیلم تشویق کردند، تا کسانیکه با جدیت در ایران از این فیلم دفاع کردند تا نماینده سینمای ایران باشد و تا همه مردمی که یک جای دلشان آرزوی می کردند این فیلم امشب ببرد. همه و همه اینها این یک دقیقه را ساخت تا اصغر فرهادی روی سن برود و به مردم یکصد و شصت و هفت کشور جهان بگوید “مردم من مردم صلح دوستی هستند”، تا اسم ایران نه با جنگ که با هنر همراه باشد. تا ما مردم متحدی بنظر بیاییم.
این کم دستاوردی نیست. بخدا این کم کاری نیست و اگر این خدمت به مردم ایران نیست من نمی دانم چه چیزی خدمت است و ما واقعا منظورمان از خدمت چیست. اما می دانم ما به دقایق اینچنین بیشتری در صحنه جهانی احتیاج داریم. خسته نباشید آقای فرهادی
فرستنده اردشیر لطفعلیان

Saturday 14 January 2012

شعر زیبای ملک الشعرای بهار وصف الحال امروز ما

در محرّم ، اهل ری خود را دگرگون مي كنند
از زمين آه و فغان را زيب گردون مي كنند
گاه عريان گشته با زنجير ميكوبند پشت
گه كفن پوشيده ،‌ فرق خويش پرخون مي كنند
گه به ياد تشنه كامان زمين كربلا
جويبار ديده را از گريه جيحون مي كنند
وز دروغ كهنه ي « يا لیتنا كنّا معك»
شاه دين را كوك و زينب را جگرخون مي كنند
خادم شمر كنوني گشته، وانگه ناله ها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون مي كنند
بر “يزيد” زنده ميگويند هر دم، صد مجيز
پس شماتت بر يزيد مرده ی دون مي كنند
پيش ايشان صد عبيدالله سر پا، وين گروه
ناله از دست “عبيدالله مدفون” مي كنند
حق گواه است، ار محمد زنده گردد ورعلي
هر دو را تسليم نوّاب همايون مي كنند
آيد از دروازه ی شمران اگر روزي حسين
شامش از دروازه ی دولاب بيرون مي كنند
حضرت عباس اگر آيد پی يك جرعه آب،
مشك او را در دم دروازه وارون مي كنند
گر علي اصغر بيايد بر در دكانشان
درد و پول آن طفل را يك پول مغبون مي كنند
ور علي اكبر بخواهد ياري از اين كوفيان
روز پنهان گشته، شب بر وي شبيخون مي كنند
لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن سعد
خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون میکنند
گر يزيد مقتدر پا بر سر ايشان نهد
خاك پايش را به آب ديده معجون مي كنند
سندی شاهک بر زهادشان پیغمبر است
هی نشسته لعن بر هارون و مامون میکنند
خود اسيرانند در بند جفاي ظالمان
بر اسيران عرب اين نوحه ها چون مي كنند؟
تا خرند اين قوم، رندان خرسواري مي كنند
وين خران در زير ايشان آه و زاری مي كنند

Thursday 12 January 2012

سخنرانی کورش زعیم

سخنان كورش زعيم در انجمن دوستي ايران و تاجيكستان
20 دي 1390 (10 ژانويه 2012)
من سپاسگزارم كه مرا دعوت كرديد و اجازه داديد در اين نشست كه بمناسبت فراخوان براي اعطاي كتاب به كتابخانه ملي تاجيكستان بر پا شده شركت كنم. من همچنين از آقاي دكتر مجتهد شبستري، رييس هيئت مديره، آقاي احمدپور، مديرعامل، و البته پروفسور ميرزا ملااحمد، مدير انجمن دوستي تاجيكستان و ايران در دوشنبه سپاسگزاري مي كنم.
هنگامي كه من شنيدم انجمن دوستي ايران و تاجيكستان بوجود آمده و راه تماس ما مردم ايران با هم ميهنانمان در تاجيكستان باز شده، چنان شادمان شدم كه انگار پاره تنم را يافته ام يا فرزند گمشده ام پيدا شده است. ما بدون تاجيكستان كامل نيستيم و تاجيكستان بدون ما. من از اينكه كتابخانه جديد و بزرك ملي تاجيكستان بخش عمده اي از امكاناتش را به كتابهاي فارسي و ادبيات، هنر، تاريخ و دانش ايران اختصاص داده است بسي خوشحال شدم و بي درنگ شماري كتاب ناقابل به كتابخانه هديه كردم و نيز از ناشراني كه با من آشنا هستند خواهم خواست كه كتابهاي زيادي را به اين كتابخانه هديه كنند.
ما به تاجيكستان بخاطر فرهنگ و ادبيات فارسي بس مديون هستيم، به خاطر وفاداري به فرهنگ نياكاني به مردم تاجيكستان مديون هستيم. آنها هفتاد سال زجر كشيدند و زير فشار فرهنگ تحميلي، زبان و فرهنگ نياكان خود را حفظ نمودند؛ ولي هنگامي كه بيست سال پيش به ما نياز داشتند، ما تنهايشان گذاشتيم. براي كمك به پيشرفت تاجيكستان نمي توانيم به دولتها تكيه كنيم، زيرا آنها منافع ملتهاي خود را درك نمي كنند، ما مردم خود بايد همت كنيم. ما ايرانيان بايد فعاليت هاي اقتصادي و فرهنگي خود را در تاجيكستان افزايش دهيم، انگار كه پاره اي از ايران و وطن ماست، زيرا بخشي از هويت فرهنگي و تاريخي ماست.
من در همان بيست سال پيش كه شوروي فروپاشيد و تاجيكستان همراه با ديگر كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز آزاد و مستقل شدند، پيشنهاد كردم كه دولت ايران بيدرنگ براي كودكان دبستاني اين كشورها كتابهاي درسي فارسي بفرستد. آنها فقط كاميونهاي پر از كتاب ديني به زبان عربي دريافت كردند. دبستانهاي اين كشورها در فقدان كتاب فارسي به كتابهاي غيرفارسي روي آوردند. وزير آموزش و پرورشي كه درخواست اين كشورهاي ايران دوست را ناديده گرفت خيانتي بزرگ به فرهنگ و ملت ايران كرد كه شايد هرگز نتوانيم جبران كنيم. ولي تاجيكستان خوشبختانه با تلاشهاي دوست فقيدم زنده ياد دكتر پرويز ورجاوند و پايمردي سفير ايران و فرهيختگان تاجيك از اين كجروي فرهنگي تا حدودي مصون ماند و سرانجام كتابهاي فارسي دريافت كردند. (در همان زمان از وزارت آموزش جمهوري آذربايجان پيش من آمدند كه به دولتتان بگوييد، ما كتاب ديني عربي نمي خواهيم، ما كتاب دبستاني فارسي مي خواهيم.)
من در مقاله هايي در سال 1370 و 71، همچنين پيشنهاد كرده بودم كه رواديد سفر ميان دو كشور بايد لغو شود و براي رفت و آمد تاجيكان به سرزمين نياكانشان حتي نيازي به گذرنامه نباشد. اگر دولت تاجيكستان نمي پذيرفت، ما بايد اين كار را يكسويه انجام مي داديم. همچنين پيشنهاد ايجاد يك اتحاديه اقتصادي و فرهنگي در ميان كشورهاي گستره فرهنگ ايراني را كردم، واينكه ايران بايد بويژه در تاجيكستان سرمايه گذاري كند و مردم را هم تشويق به سرمايه گذاري كند تا اقتصاد آنها پويا شود. دولت روسيه هنگامي كه از كشورهاي آسياي مركزي و قفقار و ارمنستان و غيره بيرون مي رفت تمام صنايع عمده آن كشورها را با بردن بخشهاي حساس كارخانه ها و بيرون بردن كاركنان فني كه همگي روس بودند، صنعت را خواباند و اقتصاد اين كشورها در هم شكست. ما بايد مي رفتيم و اين صنايع را ترميم و بازسازي مي كرديم. بايد بندرهاي جنوبي خود را در دسترس اين كشورها مي گذاشتيم و براي پيوند با آنها راه آهن و راه مي ساختيم. ما بزرگترين فرصت تاريخي خود را، از زمان خيانت فتحعلي شاه با از دست دادن اين بخشهاي گرانبهاي ايرانزمين، به علت ناداني و فقدان آينده نگري آسان از دست داديم.
اكنون، ما به مردم تاجيكستان بدهكاريم. آنان چشم اميدشان به ما بود و ما در بدترين شرايط تنهايشان گذاشتيم. من به نوبه خود بخاطر سياستهاي نادرست دولتهايمان از مردم تاجيكستان پوزش مي خواهم. اميدوارم در آينده بتوانيم دين خود را به آنان ادا كنيم و در پويايي و پيشرفت اقتصادي و همبستگي فرهنگي ميان دو كشور كوشا باشيم.

Tuesday 10 January 2012

بیانیه جبهه ملی ایران در خارج از کشور - انتخابات

انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی در ۱۲ اسفند ماه سال جاری برگزار میشود. از هم اکنون
نام نویسی کاندید های این انتخابات شروع شده است . اقای جنتی گفته کسانی کاندید نشوند که میدانند
شورای نگبان انهارا تائید نمیکند تا بی ابرو نشوند ! کاندیدها دقیقا نمیدانند که ان شورا بر اساس چه
ضوابطی انها را رد یا قبول میکند ولی کافیست که پرونده خود را در وزارت اطلاعات ببینند تا انکه
متوجه شوند گزارشات جاسوسان ان وزارت خانه از چه نوع بوده است . انان بمحض اینکه در جائی
سخنی یا اظهار نظری و طنزی که بوی مخالفت با اقدامات سران جمهوری اسلامی بویژه ولی فقیه
داشته گفته اند و شخصی برای دشمنی خصوصی و حسادت و یا جاسوس وزارت اطلاعات گزارش
داده است از طرف شورای نگهبان مردود میشوند . بعلاوه لازم است در سوابق ان کاندید خوشرقصی
و فعالیت هائی در جهت و خواست رژیم وجود داشته باشد.
اکنون در چنین وضعی در بین وابستگان و طرفداران رژیم سه گروه که هر کدام کلمه جبهه را هم بر
خود نهاده اند اعلام وجود کرده اند . گروه اصلی و از همه ظاهرا قوی تر جبهه اصول گرایان هستند
که گویا از همه بیشتر مدافع ولی فقیه و از سینه چاکان اویند از جمله برادران لاریجانی و جمعی در
مجلس اسلامی و اکثریتی از نظامیان را شامل میشود . گروه دوم جبهه پایداری است شامل مصباح
یزدی و وزرا و دولتیانی که در طول ریاست اقای احمدی نژاد کنار رفته و یا کنار گذارده شده اند.
گروه سوم را جبهه طرفداران احمدی نژاد نامیده اند که برخی از نیروهای میانه رو در شهرستانها
و تهران را بدنبال دارند . در این بین همه نیروهای ملی ، ملی مذهبی ، اصلاح طلبان و همه گروه
های چپ و ازادیخواه که اکثریت بزرگی از جامعه و مردم ابران هستند ، در این انتخابات شرکت
نخواهند کرد . در نتیجه ایا ان سه جبهه نامبرده ، در رقابتهائی که بین خودشان پیش میاید میتوانند
مشابه انتخابات خرداد سال ۸۸ ، مردم را با شگردهائی بپای صندوقهای رای بکشانند و دوباره
برخوردهای شدید سال ۸۸ بنوعی دیگر تکرار شود ؟ بعید بنظر میرسد . زیرا مردم دیگر بهیچ
ترتیبی زیر بار نخواهند رفت و این انتخابات فرمایشی در فضای خفقان و سرکوب را تحریم
کامل نموده و به پای صندوقهای رای نخواهند
جبهه ملی ایران در خارج از کشور این انتخابات فرمایشی را محکوم مینماید

بیانیه حزب پان ایرانیست - سازمانهای برونمرزی

پاینده ایران
نوزدهم دیماه ۱۳۹۰
در انتخابات فرمایشی جمهوری اسلامی شرکت نخواهیم کرد
هم‌میهنان گرامی
سازمانهای برونمرزی حزب پان‌ایرانیست انتخابات پیش روی جمهوری اسلامی را، همانند دیگر انتخابات این رژیم در سه دهه گذشته، فرمایشی و نمایشی می‌دانند و در آن شرکت نخواهند کرد. ما بر این باوریم که شرکت در این انتخابات تنها بهانه‌ای برای سوء استفاده تبلیغاتی رژیم فراهم خواهد کرد.
بدنبال سرکوب ددمنشانـۀ تظاهرات آزادیخواهانه مردم توسط مزدوران رژیم پس از انتخابات سال ۸۸، هرگونه شبهه‌ای دربارۀ فاقد مشروعیت بودن این نظام در برگزاری انتخابات آزاد از میان رفت. تحریم انتخابات رژیم استبداد سیاه بر هر ایرانی آزادیخواه بایسته است.
انتخابات آزاد و راستین همانا برگزاری یک همه‌پرسی، آن هم با نظارت بین‌المللی، برای تعیین نظام آینده ایران خواهد بود.
سازمان‌های برونمرزی حزب پان‌ایرانیست

Monday 9 January 2012

گفتگوئی برای کردستان

حسین زندی
فصلنامه گفتگو آخرین شماره(58) خود را به مسئله اقلیم کردستان عراق
اختصاص داده است.مسئله ای که درنشریات ایران کمتر بدان توجه شده است . در
حالی که با توجه به وجود پیوند ها ومشترکات فرهنگی ، تاریخی، اجتمایی
و...نگاه به کردستان عراق وپرداختن به مباحث آن بسیار ضروری به نظر می
رسد.
فصلنامه گفتگو در شماره های پیشین ویژه نامه هایی در زمینه مسایل قومی
ایران به ویژه کردستان 1-جمهوری مهاباد (53 )، 2-کردوکردستان( 40
)،3-قومیت ومسایل قومی (43) منتشر کرده است که بی ارتباط با اقلیم
کردستان عراق نیست .اما این شماره به گواه عنوان سرمقاله ای که احسان
هوشمند جامعه شناس و پژوهشگر مسایل قومی وسردبیر مهمان فصلنامه نوشته است
به درستی باب گفتگو نام گرفته است.
گفتگو با مقامات ، صاحبنظران و روشنفکران کرد عراقی که از دیدگاه ومواضع
سیاسی متفاوت وموافقان ومخالفان جناح حاکم صورت گرفته است . در مجموع
چهارده گفتگو وتنها دومقاله که یکی در آغاز نوشتهء زرار حاجی میر خان از
پایه گذاران مرکز آمار اقلیم کردستان که آماری از تغییرات بافت جمعیتی
کردستان، قربانیان بمب های شیمیایی و انفال توسط حکومت صدام در مناطق کرد
نشین ارایه می کند ومی تواند مورد استناد دیگر پژوهشگران قرار گیرد.
همچنین وضعیت پارلمان ، قوانین وسه دوره انتخابات در اقلیم کردستان
،تعداد کرسی ها و احزاب را بررسی میکند.دومین وآخرین مقاله با عنوان یک
دولت کوچک ایرانی نژاد؟ از کاوه بیات مورخ بر جسته ایرانی است در پایان
روزشمار تحولات کردستان عراق از سال 1918 تا2011 آمده است . گفتگوها توسط
احسان هوشمند انجام شده ونکته جالب این است که بیشتر به زبان فارسی صورت
گرفته است .
اولین گفتگو با جعفر ابراهیم از مسئو لان بلند پایه حزب دمکرات کردستان
عراق است که به نقش ایران به عنوان میانجی در بین گروه های عراقی اشاره
می کند . اما یکی از مهمترین بخش های این ویژه نامه گفتگو با رهبر
اپوزسیون «گوران» نو شیروان مصطفی است که که به انتقاد از دو حزب حاکم
اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق می پردازد و از نا کار آمدی
پارلمان می گوید .وبرنامه های آینده حزب مطبوع اش را بیان میکند . از
دیگر منتقدین حکومت فاروق رفیق روشنفکر و استاد دانشگاه است که درمصاحبه
حکومت اقلیم کردستان را حاکمیت فساد می خواند .
یکی دیگر از کسانی که نامش در میان گفتگو شوندگان قرار گرفته شاعر کرد
فرهاد پیربال است پیربال برای کتاب خوان های ایران ناشناخته نیست . اوسال
ها درایران زندگی کرده است با ادبیات وفرهنگ این کشورآشناست واکنون
استاد دانشگاه در اربیل است .در این گفتگو از پیوند فرهنگی وادبیات فارسی
وکردها می گوید وخود را ایرانی می داند :«آری بنده افتخار می کنم از این
که در اربیل ایرانی ومسلمان هستم . این مسئله برای بنده بسیار اهمیت
داردکه در عین ایرانی بودنم ، کردبودنم را نیز درک کنند.»
گفتگو هایی هم بارهبران احزاب سیاسی کردستان عراق مانند قادر عزیز رییس
حزب زحمتکشان ،آسوکمال عضو حزب کمونیست ، سوران عمر عضو شورای میدان
آزادی همچنین با مقام های حکومتی از جمله احمد توانا،فرید اسه سرد،چنار
سعد عبدالله ،عزت عیسی ،نجدت آکری، آزادجندیانی وشیرزاد نجار انجام شده
است وبه غنای این ویژه نامه افزوده است

Saturday 7 January 2012

مقاله از مهندس بهروز ممتاز

محبوبیت اردغان نخست وزیر ترکیه در خاورمیانه
بهروز ممتاز
اردغان محبوبیت زیادی در خاورمیانه بدست اورده و این نتیجه امارگیریهائی است که از طرف
دانشگاه مریلند در امریکا در سال 2010 بدست امده است.
اردغان وقتی بقاهره رفت هزارها نفر در فرودگاه از او استقبال کردند . همچنین در تونس و لیبی
، مردم از اواستقبال قابل ملاحظه ای بعمل اوردند .
اوباما در یک سخنرانی گفته که امیدوار است ، مصر و تونس و لیبی رهبرانی مانند اردغان
داشته باشند و با اینکه او برخی ازمخالفان خود را زندانی و تعدادی از ارتشیان را از کار بر کنار
کرده ، ولی ترکیه رادر این مدت از لحاظ اقتصادی بوضعیت خوبی نگاه داشته است .
اعضای حزب عدالت و توسعه که اردغان رهبری ان را در دست دارد ، عمدتا از مسلمانان متعهد
هستند ولی نشان داده اند که میتوانند بدون استفاده ابزاری از مذهب ، مملکت را بسوی دمکراسی و
مدرنیته رهنمون باشند .اردغان با این سیاست توانست برای سومین باردر ماه ژوئن سال گذشته از
طرف مردم ترکیه انتخاب شود .او به سران کشورهای عربی و ایران گوشزد کرده ، که مسلمان
باشید ، ولی ازادی و حقوق بشر را از مردم خود سلب نکنید و این ها خطری برای اسلام نیستند
جمهوری اسلامی در جواب میگوید که ما احتیاج به راهنمائی شما نداریم ! و اردغان میگوید این
مشکلی است برای همه مردم کشورهائی مانند حکومت ایران که نمیخواهند دین را از دولت جدا
نگهدارند .
جمهوری اسلامی کوشش میکند سکورالیسم را بمعنای بی دینی بمردم کم سواد و بیسواد بقبولاند
و طرفداران جدائی دین از دولت را بیدین معرفی کند ، ولی در کشورهای عربی در حال تغییر،
مردم بتدریج حقیقت را دانسته و بنظر میرسد راه ترکیه را در پیش گیرند . در مصر حزب اخوان
المسلمین که پر طرفدار ترین سازمان سیاسی در مصر است به این واقعیت پی برده و از یک
حزب افراطی به حزبی میانه رو در این رابطه تبدیل شده است . در ترکیه هنوز راه اتاتورک دنبال
میشود و اردغان انرا پذیرفته است . از سوئی اردغان هنگامی که در سال 2002 انتخاب شد رابطه
ترکیه را با اسرائیل بهبود بخشید ولی مدتیست که از اسرائیل فاصله گرفته و از بشار اسد در سوریه
بشدت انتقاد میکند . او اخیرا پیشنهادی را دال بر تغییرائی در قانون اساسی ترکیه مطرح کرده است
بدینترتیب که اختیارات رئیس جمهوری را بیشتر و نخست وزیر را کمتر نماید تا بتواند در انتخابات
اینده بجای رئیس جمهور که هم اتکنون عبداله گل است قرار گیرد و در حقیقت نوع حکومتی را
دنبال میکند که پوتین درروسیه میخواهد . اینده نشان خواهد داد که تا چه حدی قادر است خواسته
هایش را جامه عمل بپوشاند.

Thursday 5 January 2012

دلائل کاهش ارزش برابری واحد پول ابران

۱۳۹۰/۱۰/۱۴
به دنبال اعمال تحريم های جديد دولت آمريکا در مورد بانک مرکزی ايران در روز شنبه، ارزش برابری ريال در برابر دلار و ساير ارزهای خارجی به نازلترين سطح خود طی دو دهه اخير سقوط کرده است.
روشنک تقوی خبرنگار « کريستين ساينس مانيتور» می نويسد که تا روز دوشنبه بهای ريال حدود ۳۰ درصد کاهش يافت و نرخ برابری آن در برابر دلار آمريکا به حدود ۱۸ هزار ريال سقوط کرد. مردم به شکل بی سابقه ای برای تعويض پول نقد خود با ارزهای معتبر جهان مثل دلار، يورو و درهم امارات متحده عربی هجوم بردند.
طبق تحريم جديد آمريکا تمام شرکت های خارجی که نفت ايران را خريداری کنند و بانک هايی که هرگونه معامله ای با بانک مرکزی ايران انجام دهند شامل مجازات خواهند شد. اين تحريم از شش ماه ديگر به اجرا گذاشته خواهد شد تا به دولت آمريکا فرصت دهد شرايط را برای جبران کاهش صدور نفت ايران به بازار جهانی فراهم کند.
هر چند پس از اولين تلاطم شديد در بازار ارز ايران اکنون نرخ برابری ريال تا حدی جبران شده و به حدود ۱۶ هزار ريال در برابر يک دلار رسيده ولی تاثير روانی اين تلاطم بر بازار مالی و ذهنيت مردم عادی ايران بسيار شديد بوده است.
کارشناسان معتقدند که يکی از نتايج اين تحريم جديد افزايش هزينه مبادلات بازرگانی ايران با جهان خارج خواهد بود و حکومت ايران مجبور خواهد شد که برای کاستن از سقوط ارزش پول ملی خود از ذخاير ارز خارجی که محصول درآمدهای نفتی است، هزينه کند.
خبرنگار « کريستين ساينس مانيتور» يادآوری می کند که بانک مرکزی ايران که تقريبا تمامی معاملات مربوط به صادرات نفت ايران از آن طريق انجام می شود طی سال گذشته برای انجام اين معاملات با مشکلات فراوانی روبرو بوده است.
سيستم توزيع و نرخ معامله ارز در ايران که از طريق شبکه ای از موسسات و دلالان ارز در داخل و خارج از ايران صورت می گيرد در مجموع تحت کنترل بانک مرکزی است. فشارهای دولت آمريکا به شرکت ملی نفت ايران و بانک مرکزی ايران باعث شده که اين نهادها نتوانند به راحتی درآمد حاصل از فروش نفت را که در حسابهای ذخيره ارزی در خارج از کشور نگهداری می شود به جريان بياندازند و در نتيجه کنترل بانک مرکزی بر نرخ برابری واحد پول ايران به شدت تضعيف شده است.
از شش ماه ديگر که تحريم جديد آمريکا عملا به اجرا گذاشته می شود تمام بانک ها در کشورهای متحد و دوست آمريکا، مثل امارات متحده عربی، مالزی و يا ترکيه که تاکنون مسير اصلی انتقال ارز به ايران بوده اند، می توانند هدف مجازات های دولت آمريکا قرار گرفته و بنابراين معاملات خود را با ايران محدود خواهند کرد.
روشنک تقوی خبرنگار « کريستين ساينس مانتيور» در ادامه گزارش خود يادآوری می کند که سقوط ارزش برابری ريال در روز دوشنبه دومين شوک بزرگ به واحد پول ملی ايران طی دو هفته اخير بود. اواخر ماه دسامبر پس از صدور دستورالعملی از سوی بانک مرکزی ايران برای متوقف کردن انجام معاملات توسط درهم، واحد پول امارات عربی متحده، ارزش برابری ريال حدود ۱۰ درصد سقوط کرد.
در آن زمان سفير ايران در ابوظبی اعلام کرد که « سازمان توسعه تجارت ايران» از اين پس جواز صادرات محصولات ايرانی از طريق دوبی که سومين شريک تجاری بزرگ ايران است را صادر نخواهد کرد.
کارشناسان مالی جمهوری اسلامی می گويند که ارزش برابری پول ايران به احتمال زياد در آينده نزديک تا حدودی کاهش اخير را جبران خواهد کرد ولی بعيد است که به قيمت قبلی خود يعنی ۱۴ هزار ريال در برابر يک دلار بازگردد.
خبرنگار شبکه خبری « کريستين ساينس مانيتور» در بخش پايانی گزارش خود يادآوری می کند که حکومت ايران در برابر فشارهای اقتصادی جديد از سوی آمريکا و غرب با تهديد و سرکشی بيشتر واکنش نشان داده است. نمونه های آن آزمايش موشک های ميان برد و تهديد مقامات نظامی ايران به مسدود کردن تنگه هرمز طی روزهای گذشته بود.
همزمان ايران خواستار از سرگيری مذاکرات هسته ای با کشورهای گروه پنج بعلاوه يک شده است. ولی اکثر کارشناسان معتقدند که بعيد است رژيم ايران در کليت خود حاضر شود از مواضع قبلی در مورد پيشبرد برنامه های هسته ای آن کشور عقب نشينی کند.
در يک چنين شرايطی و با تشديد وخامت اوضاع اقتصادی ايران مردم عادی کشور بيش از گذشته تحت فشار قرار خواهند گرفت.

Wednesday 4 January 2012

مقاله از اقای تقی روزبه

سال جدید،سناریوی های سیاه ولزوم درهم شکستن آن ها !
سالی که نکوست اززمستانش پیداست!
آقای اوباما دردمادم تغییرسال، تحریم بانک مرکزی ایران وتشدید تحریم ویا اگربتوان گفت محاصره نفتی توسط بزرگترین قدرت اقتصادی جهان را امضاء کرد. باین ترتیب براساس ضرب المثلی که می گوید سالی که نکوست ازبهارش پیداست(والبته درسنت غرب باید گفت سالی که نکوست اززمستانش)،باشفاف کردن نسبی روندهای آتی(تاجائی که به سیاست این دولتها برمی گردد) اززحمت پیش بینی وگمانه زنی های سال آتی کاست. آنها سناریوی های سیاهی را برای سال آینده تدارک دیده اند.سرمایه دستخوش بحران همواره آبستن تنظیم سیاهترین سناریوها بوده است ووضعیت کنونی نیزاستثنائی برآن نیست.
اما چندنکته:
الف -این سیاست به معنی تصمیم به مسدودکردن نه فقط شریان های حیاتی رژیم ایران،بلکه هم چنین تحت فشارقراردادن مردم ایران نیزهست. این سیاست هم چنین دارای زمینه های عروج بحران به فازنظامی نیزهست. نباید فراموش کنیم که پی آمدهای سیاست گرسنگی دادن حتی اگربه فازنظامی هم عروج نکند،می تواند درعرصه تلفات انسانی وبویژه کودکان ونیزتباهی های اجتماعی ورواج مناسبات غیرانسانی بسیارکارسازباشد.
ب- با تهدیدشرکاء خارجی وداری مراوده با بانک مرکزی ایران به تنبیه اقتصادی، به نوعی شاهد بازگشت سیاست یک جانبه گری دولت آمریکا وتعیین تکلیف برای دولتهای دیگرجهان هستیم.کشورهای دیگر باید بین معامله با ایران ویا داشتن دسترسی به بازارعظیم اقتصادی ومالی آمریکا یکی را انتخاب کنند:یا با ما یا با آنها. البته قانون تحریم برای جنبه اجرائی دادن به این سیاست مهلت 6ماهه ای را برای دولت آمریکا و اتخاذ تدابیروتدارک لازم جهت کنترل قیمت های نفت دراین فاصله وامکان استثناء قائل شدن درمواردی که به منافع ملی آمریکا مربوط می شود قائل شده است.
دوم-این سیاست آمریکا درهمراهی با اتحادیه اروپا وبیرون از سازمان ملل صورت می پذیردکه چیزی جز دورزدن نهاد سازمان ملل باهمه گوش بفرمانی اش نیست. جایگزینی نفت ایران وتشدید فشاربه شرکای اصلی اقتصادی ایران وآماده سازی آنها یعنی امارات وچین وکره جنوبی وژاپون ودروهله بعدی ترکیه وامثال آن بخشی ازاین سیاست تشدید فشاربه شمارمی رود.
ج-سال جدید هم چنین با قراردادهای کلان فروش اسلحه دهها میلیاردی هواپیما وبمب وموشک به مناطق همجوارایران شامل عربستان وامارات وکویت .. همراه است که نه فقط هدیه ای بزرگ درسال جدید به مجتمع های عظیم نظامی است بلکه هم چنین به معنی ایجاد گشایش بازارمصرف درشرایط بحران اقتصادی برای این کمپانی نیز هاست.باین ترتیب میلیتاریزه کردن وتحمیل شرایط جنگی برمنطقه بیش ازهرزمانی دردستورکارقرارگرفته است.هم چنین دراین ارتباط شاهد تشدید فعالیت این قدرتها برای شکل دادن به یک اپوزیسیون دست آموزومطیع نیزهستیم.
درسوی مقابل:
جمهوری اسلامی نیزبا استراتژی تهدید دربرابرتهدید ومبادرت به مانوربزرگ دریائی باهدف به نمایش گذاشتن توان مسدودساختن احتمالی تنگه هرمزوابرازتهدیدهای لفظی باستقبال سال جدید رفته است.دامن زدن به میلیتاریزیم منطقه ودادن آرایش جنگی به آن بخشی ازنتایج اجتناب ناپذیر سیاست های جمهوری اسلامی است.
علاوه برآن،تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی خارجی موجب بسته شدن بیش ازپیش فضای سیاسی داخل وافزایش سرکوب واختناق شده وفرصت های تازه ای را برای دست اندازی هارترین وارتجاعی ترین باندهای درونی وجنگ طلبانه رژیم فراهم می سازد.بدون تردید دراین روند نقش ووزن سپاه ونیروهای نظامی درکل ساختارجمهوری اسلامی بازهم بالاترمی رود(روندکره شمالی شدن ایران) و شانس عروج هارترین باندها نظیرمصباح یزدی ها ویاران سعید امامی ها وشکنجه گران وارگانهای سرکوب وامنیتی به فوقانی ترین رده سیاسی بیش ازپیش افزایش می یاید.
تشدید فشاراقتصادی وسیاسی به مردم
همانطورکه سخن گوی وزارت خارجه آمریکاهم پنهان نمی کند دراین سیاست متأسفانه! تروخشک باهم می سوزند.چنانکه ازهم اکنون شاهد حذف یارانه ها،تشکیل پلیس اقتصادی،تشکیل بودجه سایه،افزایش جهش وارنرخ ارز وافت شتابان پول ملی وافزایش قیمتها(وبهای کالای وارداتی) مواجه هستیم.اقتصاد زیرزمینی وقاچاق ورشوه وفساد رشد جهشی پیداخواهد کرد.دامنه بیکاری بازهم گسترش خواهد یافت.سرمایه گذاری باافزایش ریسک آن بازهم کمترمی شود وبرعکس فرارسرمایه شتاب یشتری می گیرد .باافزایش خطربلوکه شدن ذخایرخارجی ایران ازهم اکنون رژیم مبادرت به انتقال آنها به داخل نموده است.
انتخابات پیشارو نیز درنمایشی ترین حالت خود برگزارمی شود.شتردامنه فیلترینگ حتی به مسدود کردن سایت رئیس تشخیص مصلحت نظام-رفسنجانی- هم رسیده است!.
این ها شماری از نمونه ها ونشانه های برجسته ازسمت وسوی تحولات سال جدید هستند.
آنچه که پیش بینی ناپذیراست
این چشم انداز سیاه را فقط نقش آفرینی وبه میدان آمدن یک جنبش مستقل درداخل واعتراضات جهانی(اعم ازاعتراض های مستقیم مردم وتشکل ها ونهادهای مترقی، ونیزغیرمستقیم ازطریق تشدید تضادهای درونی بلوک قدرتها به سیاست بردن جهان به لبه پرتگاه جنگی وخشونت وکشتاروگرسنگی دادن) می تواند بهم بریزد. آنچه که می توان ابرقدرت افکارعمومی(فعال شده) نامیدش. نیروهای اپوزیسیون مخالف هردوقطب ارتجاع داخلی وجهانی اگر قادربه فهم وخامت اوضاع ومسؤلیت خویش دربرابرآن بشوند تنها با اولویت قائل شدن به منافع عمومی زحمتکشان وکارگران وتکیه برهدف های مشترک برغم اختلافات خود وپرهیزازهژمونی طلبی های متداول می توانند سهم شایسته خویش را درمقابله با سناریوی سیاه ایفاء کنند وگرنه آنها نیزدرزیرچرخ دنده های این سناریو له خواهند شد.
باندازه ای که این پارامترها-جنبش اعتراضی داخل وخارج واپوزیسیون- نقش آفرینی کنند وبرنامه های مصوب ویا درشرف تصویب ارتجاع داخلی وجهانی را بهم بریزند،سناریوی سیاه می تواند رنگ به بازد وازسیطره ویکه تازی اش برعرصه جهانی ومنطقه کاسته گردد.

Tuesday 3 January 2012

بیانیه حزب پان ایرانیست

پاینده ایران

هشتم دیماه ۰۹۳۱

از اقدام شاهزاده رضا پهلوی برای محاکمه علی خامنه ای حمایت می کنیم

هم میهنان گرامی

سازمانهای برونمرزی حزب پان ایرانیست همواره سران جمهوری اسلامی را مسئول جنایت های این

رژیم علیه مردم ایران و منافع ملی دانسته و خواستار پاسخگویی آنان بوده اند. بدین مناسبت، از اقدام

کنونی شاهزاده رضا پهلوی برای به محاکمه کشیدن علی خامنه ای، به جرم جنایت علیه بشریت،

قاطعانه پشتیبانی می کنند.

سازمان های بسیاری درسه دهه گذشته خواهان این اقدام بوده اند، اما هیچگاه شرایط جهانی برای به

ثمر رساندن آن مناسب تر از امروز نبوده است. جنایت های رژیم حاکم بر ایران و سیاست های

نابخردانه و غیرملی آن سبب شده است که قدرت های جهانی تا مرز حملۀ نظامی به کشور پیش بروند.

امیدواریم که با تعقیب قانونی علی خامنه ای و دیگر سران رژیم، کشور از آسیب یورش نظامی محفوظ

بماند.

سازمان های برونمرزی حزب پان ایرانیست

Monday 2 January 2012

پیام مهندس طبرزدی از زندان در ایران

پیام ویدئویی مهم مهندس حشمت الله طبرزدی از داخل زندان رجایی شهر
در این پیام که بتازگی و با دشواری فراوان از داخل زندان منتشر شده است، حشمت الله طبرزدی فعال سیاسی با سابقه در بند نظرات خود را در مورد مسائل روز کشور و تقابل جمهوریت با دین بیان میکند
.
آزادی گوهر انسان است و اگر ازادی نباشد هیچ انتخابی نمیتواند ارزش داشته باشد. چنانچه آوردن دین نیز بر پایه اختیار و ازادی است. در ادیان بزرگ اسمانی واسطه ای بین انسان و خدا وجود ندارد.
ما به این راه خودمان مطمئنیم و مطمئنیم که مسیر ما اگر چه طولانی بوده و اگر چه سختیهای زیادی تحمل کرده ایم برای گفتن حرفهایمان و برای نوشته هایمان به زندان افتاده ایم و فشارهای زیادی را تحمل کرده ایم، بخاطر آنکه حکومت از حرفهای ما میترسید. من باور ندارم که زندان و سرکوبهای خشن بتواند مانع از حرکت ما بشود.
برخی از کارشناسان دینی (نه واسطه های دینی)، همچون ایت اله بروجردی و خوئی در ایران و ایت اله سیستانی در عراق
هیچگاه برای بوجود اوردن یا تحمیل حکومت یا جامعه ای قیام نکردند بلکه تنها ایت الله خمینی در سی و دو سال پیش نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد و در واقع جمهوری اسلامی را بنیان نهاد.
در این سی و دو سال ما میتوانیم داوری کنیم که بین جمهوریت و حاکمیت مردم(حاکمیت ملی) با اسلامیت البته به معنای فقهاهت یا کارشناسی فقهی که بخشی از روحانیون انجام میدهند همواره یک نوع ناسازگاری وجود داشته است.
برای مثال در دوران ایت اله خمینی اولین رئیس جمهوراقای بنی صدر بود که از دوران حلقه نزدیک به ایت اله خمینی برخاسته بود، اما در مدت زمان کمی با بخش اسلامیت که ایت اله خمینی ان را نمایندگی میکرد و اقای بنی صدر که جمهوریت را نمایندگی میکرد دچار ناسازگاری و تناقض شد و در نهایت بخش اسلامیت و فقاهت نماینده جمهوریت را حذف کرد.
حتی در دورانی که اقای هاشمی رفسنجانی و اقای خاتمی که رئیس جمهور بودند همواره این تضاد و ناسازگاری بین اسلامیت و جمهوریت وجود داشته است.

در وضعیت موجود هم که اقای احمدی نژاد که از اندرونی ترین و خودی ترین افرادی بود که به میان آمد و چقدر برای او (احمدی نژاد) هزینه کردند، ادمهایی کشته شدند و شکنجه ها شدند، تا ایشان انتخاب شود اما ما امروز بار دیگر آن حاکمیت دو گانه و ناسازگاری و تضاد بین جمهوریت و اسلامیت، یا کسی که مدعیست از طرف مردم است با آنکسی که مدعی نمایندگی خداست را شاهد هستیم. این تضاد همواره برای کشور هزینه ساز و خسارت افرین بوده است.
سرمایه های زیادی هدر رفته است و این ناسازگاری که در وضعیت فعلی دارد تبدیل به بحران میشود یکی از جدی ترین بحرانهاست در شرایط فعلی، البته ما بحران اقتصادی را به دلیل عملکرد ناصحیح حاکمیت و همچنین بحران خارجی بدلیل توسعه طلبی های قدرت و بلند پروازیهای حکومت داریم.
نارضایتی های سیاسی و چیزی که به عنوان جنبش سبز مطرح شد این را هم داریم و چند بحران الان دست به دست هم داده اند و نمودار شده است که این حاکمیت دوگانه جمهوریت و اسلامیت ناکارامد است و شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مردم در بدترین وضعیتی است که الان ما شاهد ان هستیم.
من فکر میکنم که میتوان نتیجه گرفت که در واقع بین دین و حکومت سازگاری وجود ندارد
دین امری معنوی و امری شخصی است که مربوط به خود افراد است اما سیاست و حکومت مربوط به عموم مردم است.
و یک امر عرفیست و ما نمیتوانیم دائم شاهد جنگ و ناسازگاری بین نمایندگان ملت با کسانی که ادعای نمایندگی خدا را دارند و سعی میکنند با زور و جبر خواسته های خودشان را تحمیل میکنند باشیم.
من به عنوان مبارزی که حدود 16 سال پیش در این راه مسالمت امیز،مبارزه ای بدون خشونت بر پایه ازادی خواهی،عدالت خواهی، دموکراسی خواهی گام نهادم هم اکنون ثمرات و نتایج این راه روشن را داریم می بینیم.
این مسیر به قدری شفاف است که همه جنبش های اجتماعی ، جنبش زنان ،جنبش دانشجویان ،جنبش کارگران، حنبش اقوام ،حنبش فرهنگیان و... در همین مسیرکلی که از پیش هم در تاریخ ایران به نحوی وجود داشته است باهم در حال حرکتند.
این مسیر مسالمت جویی و ازادی خواهی به قدری قانونی و مردم پسند است که حتی کسانی مثل موسوی و کروبی و شخصیتهایی که زمانی پایه گذار جمهوری اسلامی بودند در این مسیر قرار میگیرند. و بحث آزادی خواهی، انتخابات آزاد، حقوق اساسی ملت، اعلامیه جهانی حقوق بشر والتزام به آن، آزادی انتخابات و آزادی احزاب و همه اینها را مطرح میکنند.
این بقدری روشن است که حتی من بعید نمیدانم چهره هایی مثل مشایی و دیگرانی هم که با اقتدار گرا و قدرت مطلقه مشکل پیدا کردند و در آینده قطعا مشکلات بیشتری پیدا میکنند این راه برایشان باز است و به همان میزانی که از حاکمیت اقتدار گرا فاصله بگیرند با این سمت خواهند امد.
این مسیری است که من باور دارم ملت ایران و زنان ایران و مردان و دختران ایران انتخاب کرده اند، البته هزینه های زیادی داده اند و باز هم باید هزینه داد اما ما به مراحل نهایی آن نزدیک شده ایم.
حکومت دینی که در واقع ناسازگاری بین حاکمیت ملی و قوانین فقهی تعیین شده از سوی فقها را در بر دارد در یک بن بست قرار گرفته است که من فکر میکنم که راه دمکراسی خواهی و راه مبارزه مسالمت امیز برای حقوق بشر پیش روی ملت ایران است.
طیفهای گوناگون که بخشی از آنرا برشمردم، بحث همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر را مطرح کرده اند و گفتند که ما خواهان این هستیم که قانون اساسی به شکل دموکراتیک تغییر بکند اصول مخالف حق حاکمیت ملی حذف شود و اصول مربوط به حاکمیت ملی و حقوق اساسی ملت بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای مربوطه مورد توجه قرار بگیردف این جنبش و این حرکت و همه آزادی خواهان ایران امروز مصمم هستند که به خواستهای خودشان برسند.
ما به این راه خودمان مطمئنیم و مطمئنیم که مسیر ما اگر چه طولانی بوده و اگر چه سختیهای زیادی تحمل کرده ایم برای گفتن حرفهایمان و برای نوشته هایمان به زندان افتاده ایم و فشارهای زیادی را تحمل کرده ایم، بخاطر آنکه حکومت از حرفهای ما میترسید. من باور ندارم که زندان و سرکوبهای خشن بتواند مانع از حرکت ما بشود.
من به عنوان کسی که سخنگویی همبستگی و دمکراسی برای حقوق بشر را در ایران به عهده دارم می گویم که ما مصمم هستیم هزینه ان را پرداخت کرده ایم و خواهیم کرد ، به حقوق خودمان پایبندیم حقوق خودمان را می شناسیم و حتما هم به خواسته های خودمان دست خواهیم یافت، اراده ما مصمم هست ،مردم ما باید زندگی متناسب با شان خودشان را داشته باشند، فقر و نابسامانی و این شرایط سخت مردم باید از بین برود، باید برسیم به حکومتی که برخواسته از رای اکثریت قاطع ملت ایران باشد، بر پایه دموکراسی و حقوق بشر، جدایی دین از حکومت و احترام به حقوق همه اقوام، احترام به حقوق همه انسانها، همه ایرانیان، صرف نظر از عقیده و جنسیت و زبانشان، ایران دارای حدود سی استان یا سی ایالت هست که میشود به عنوان یک کشور مقتدر فدرال و دموکرات در منطقه مطرح بشود. آزادی ایران و سربلندی ملت ایران را آرزو داریم. و فکر هم میکنم که راه طولانی نمانده تا بخواسته خودمان برسیم