Sunday 29 April 2012

بیانیه کارگران دربند به مناسبت روز کارگر

رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده، دو فعال کارگری در بند ۳۵۰ اوین با صدور بیانیه ای از داخل زندان از تمامی کارگران و زحمتکشان و فعالین کارگری و تشکل‌های مستقل کارگری و شخصیت‌های مردمی مدافع حقوق کارگران و انسان‌های آزاده خواسته‌اند که با اتحاد و همبستگی خود روز جهانی کارگر را هر چه با شکوه تر برگزار کرده و بر مطالبات بر حق در این بیانیه پافشاری کرده و حمایت خود را اعلام کنند. در این بیانیه آمده است: کارگران ایران به ویژه فعالین کارگری زندانی این روز بزرگ را گرامی داشته و امیدواریم در سال جدید هیچ کارگر و انسان آزادی خواهی به خاطر حق خواهی و طرح مطالبات صنفی و سیاسی خود در ایران و دیگر کشور ها دستگیر و زندانی نباشد. این بیانیه با تصریح پنج درخواست از سوی این دو کارگر دربند در تبیین حقوق و خواسته های صریح در جهت احقاق این حقوق قانونی به پایان رسیده است. متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است: روز جهانی کارگر در حالی فرا می رسد که میلیون ها کارگر ایرانی در شرایط بسیار سخت معیشتی به سر می برند و اعتراض خود را به شکل های گوناگون همچون سالیان گذشته ابراز می دارند و همچنین در این رابطه تعدادی از فعالین سندیکاها و دیگر تشکل های کارگری در زندان به سر می برند. روز جهانی کارگر به پاسداشت مبارزات خونین کارگران به ویژه کشتار کارگران شهر شیکاگو برای اجرای هشت ساعت کار در تاریخ مبارزات کارگری به عنوان روز جهانی کارگر شناخته شد. از آن تاریخ عموم کارگران جهان و همچنین کارگران ایران این روز را گرامی داشته و اعتراضات و خواسته های خود را به ویژه در این روز اعلام می کنند. در کشور ما اول ماه می مصادف با یازدهم اریبهشت است اما دولتمردان ایران به کارگران در تشکل های مستقل کارگری اجازه هیچ گونه اعتراض و راهپیمایی نمی دهند و با کارگران با شدت هرچه تمام تر برخورد می کنند و حق مسلم ما کارگران در داشتن حقوق اولیه مان در ایجاد تشکل ها و سندیکاهای کارگری را پایمال نموده اند. روز کارگر و حق اعتراض و ایجاد تشکل های مستقل کارگری در بیشتر کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است. دستمزدهای ناچیز، سفره های تهی کارگران و همچنین افزایش تورم، عوارض و خسارات جبران ناپذیری را برای کارگران به وجود آورده است. شعارها و عملکرد مسوولان برای رفع مشکل کارگران اثر چندانی ندارد. شرایط به گونه است که طبقه کارگر و دیگر اقشار جامعه زحمتکش نمی توانند شان خود را با شرایط کنونی حفظ کنند و دولت ایران با وجود این که یکی از امضا کنندگان مقاوله نامه های بین المللی سازمان جهانی کار و اعلامیه جهانی حقوق بشر (ماده ۲۳) است اما هیچ گاه حقوق اساسی کارگران را مطابق با استانداردهای بین المللی رعایت نمی کنند. مطابق قانون و کنوانسیون های بین المللی تشکیل نهادهای کارگری بدون دخالت دولت و کارفرما حق کارگران است اما دولت ایران به کارگران اجازه ایجاد تشکل و سندیکاهای کارگری مستقل و راهپیمایی و اعتراضی و برگزاری مراسم اول ماه می، روز جهانی کارگر، را نمی دهد و با برگزار کنندگان مراسم اول ماه می به شدت برخورد می نماید. کارگران ایران به صورت واقعی و گسترده و مستقل از تشکل های دولتی از حق برگزاری مراسم اول می محروم هستند. ضرب و شتم و دستگیری و زندانی کردن اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد توسط تشکیلات جکومتی و شوراهای اسلامی کار، زندانی کردن اعضای سندیکای نیشکر هفت تپه و فعالان کارگری در پارک لاله تهران و دیگر دستگیری ها نمونه های فعجش بر نقض آشگار حقوق کارگران ایران هستند. کارگران ایران به ویژه فعالین کارگری زندانی این روز بزرگ را گرامی داشته و امیدواریم در سال جدید هیچ کارگر و انسان آزادی خواهی به خاطر حق خواهی و طرح مطالبات صنفی و سیاسی خود در ایران و دیگر کشور ها دستگیر و زندانی نباشد. ما فعالین کارگری، سندیکایی و دیگر تشکل های کارگری در بند یکبار دیگر به بهانه روز جهانی کارگر خواسته های به حق خود را اعلام می داریم: ۱- ما کارگران در بند خواستار ایجاد سندیکا و تشکل های کارگری و اجرای دیگر حقوق بنیادین کارگران طبق استاندارهای سازمان جهانی کار هستیم. ۲- به رسمیت شناخته شدن حق اعتراض و اعتصاب و راهپیمایی ها و دیگر مراسم اعتراضی کارگری به ویژه در روز جهانی کارگر ۳- ایجاد کار برای کارگران بیکار و رفع هرگونه نابرابری میان کار زنان و مردان، لغو کار کودکان زیر ۱۸ سال، افزایش دستمزد ها مطابق با آمار و ارقام واقعی، امنیت شغلی کارگران و لغو قرار دادهای سفید امضا و موقت ۴- پایان یافتن اخراج، تعقیب، بازداشت و زندانی کردن مدافعان حقوق کارگران و تمامی فعالان سندیکایی و دیگر تشکل ها. ۵- حمایت از اعتراضات کارگران در همه کشورها که بر اثر بحران های اقتصادی و افزایش فقر و شکاف طبقاتی به وجود آمده است. در پایان ما از تمامی کارگران و زحمتکشان و فعالین کارگری و تشکل های مستقل کارگری و شخصیت های مردمی مدافع حقوق کارگران و انسان های آزاده می خواهیم با اتحاد و همبستگی خود روز جهانی کارگر را هر چه با شکوه تر برگزار کرده و بر مطالبات بر حق در این بیانیه پافشاری کرده و حمایت خود را اعلام کنند. رضا شهابی عضو هیات مدیره و مسئول مالی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران اسعد (بهنام) ابراهیم زاده زندان اوین بند ۳۵۰ اردیبهشت ۹۱

Wednesday 25 April 2012

صد هزار کارگر در سال گذشته اخراج شده اند

ایلنا: دبیر کل خانه کارگر روز ۱۱ اردیبهشت را روز تعطیلی رسمی کارگران اعلام کرد و گفت: کارفرمایان در صورتی که با تعطیلی در این روز موافقت نکنند تشکل‌های کارگری وابسته می‌توانند شکایت کنند. به گزارش خبرنگار ایلنا علیرضا محجوب در نشست خبری که به مناسبت هفته کارگر برگزار شد به تشریح برنامه‌های این هفته پرداخت و اظهار داشت: نخستین روز از برنامه هفته کارگر‎ با حضور کارگران در مرقد امام آغاز خواهد شد. وي با بیان اینکه روز پنج شنبه به عنوان روز کارگران قراردادی و حمایت از آن‌ها نام گذاری شده است، خاطرنشان ساخت: به مناسبت برگزاری این روز اجتماعی در تهران و شهرستان‌ها برگزار می‌شود. محجوب در ادامه از برگزاری نشست سازمان‌های تشکل کارگری و کارفرمایی در روز شورا‌ها خبر داد و گفت: این نشست روز شنبه در انجمن شرکت‌های ساختمانی برگزار خواهد شد. دبیرکل خانه کارگر با اشاره به برگزاری ششمین جشنواره نشان خدمت به قانون کار و همایش تولید ملی و راهکارهای نو با حمایت از کار و کارگر ایرانی تصریح کرد: روز یکشنبه به عنوان روز کارگران پیشکسوت نام گذاری شده است. محجوب از اجتماع سراسری کارگران در حمایت از تولید در هفتمین روز از هفته کارگر خبر داد و گفت: در صورت عدم ارائه مجوز راهپیمایی از سوی وزارت کشور تجمع کارگران در راستای حمایت از تولید ملی و مبارزه با کالای خارجی در خانه کارگر برگزار خواهد شد. دبیر کل خانه کارگر خواستار ارائه مجوز راهپیمایی در روز جهانی کارگر شد و گفت: ‌در صورت عدم ارائه مجوز از وزارت کشور درخواست مجدد مجوز راهپیمایی خواهیم کرد. او روز ۱۱ اردیبهشت را روز تعطیلی رسمی کارگران اعلام کرد و گفت: کارفرمایان در صورتی که با تعطیلی در این روز موافقت نکنند تشکل‌های کارگری وابسته می‌توانند شکایت کنند. او با بیان اینکه ریشه مشکلات جامعه کارگری کشور در کم توجهی به تولیدات ملی است، تصریح کرد: مهم‌ترین خواسته کارگران از دولت در سال جاری خاتمه دادن هجمه به تولیدات ملی کشور با افزايش واردات است. این در حالیست که به رغم فرمایشات مقام معظم رهبری اقدام موثری در جهت مقابله با واردات صورت نگرفته است. او در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر لزوم افزایش امنیت شغلی کارگران کشور خاطرنشان ساخت: در خصوص ساماندهی قراردادهای موقت کار رای لازم را نتوانستیم برای مصوبه ساماندهی قراردادهای موقت کار کسب کنیم اما همچنان تلاش‌ها در این خصوص ادامه دارد. دبیر کل خانه کارگر وضعیت واحدهای تولیدی کشور را بحرانی اعلام کرد و گفت: طبق آمارهای رسمی طی سال گذشته ۱۰۰ هزار کارگر در بیش از یک هزار واحد تولیدی اخراج شده‌اند. محجوب نرخ بیکاری زنان را دو برابر نرخ بیکاری مردان اعلام کرد و خاطرنشان ساخت: زنان در بسیاری از واحدهای بزرگ و قالیبافی گاهی دو سوم دستمزد مصوب شورای عالی کار را دریافت می‌کنند. اما به دلیل ترس از دست دادن شغل از شکایت صرفنظر می‌کنند. او خواستار افزایش تعداد بازرسین کار در واحدهای تولیدی کشور شد و گفت: به منظور اعمال نظارت در واحدهای تولیدی وزارت کار از مجلس درخواست افزایش تعداد بازرسین کار را نموده اما مجلس افزایش تعداد بازرسین را مصوب نمی‌کند. محجوب در بخش دیگری از سخنان خود خواستار توقف فاز دوم اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها در واحدهای تولیدی کشور شد و گفت: از دولت درخواست می‌کنیم که ۲۸ هزار تومان درامد فاز دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها را مجددا به خزانه بازگرداند و مردم را از اجرای فاز دوم قانون هدفمندی معاف کند

Tuesday 24 April 2012

تصورات نادرست در مورد حکومت ايران

«پيتر هويسی» کارشناس ارشد امنيت ملی در مرکز پژوهشی «شورای روابط خارجی» در آمريکا هشدار می دهد که اميد بستن به تحليل های خوشبينانه از رژيم جمهوری اسلامی و رفتار آن حکومت در مورد بحران هسته ای، منافع آمريکا را به خطر خواهد انداخت. اين کارشناس آمريکايی در مقدمه تحليل خود که در روزنامه « واشنگتن تايمز» منتشر شده با اشاره به تعدادی از تحليل های منتشر شده در رسانه های آمريکايی تاکيد می کند که بسياری به نادرست چنين تصور می کنند که دور جديد مذاکرات بر سر برنامه های هسته ای ايران واقعا می تواند راه حلی برای اين بحران باشد. آنها معتقدند که حتی اگر اين دور از مذاکرات شکست بخورد ايران نمی تواند يک خطر جدی برای آمريکا محسوب شود. « پيتر هويسی» می افزايد اين خوش باوری برخی از تحليلگران بر استدلال های بسيار شکننده ای استوار شده است. اولين استدلال نادرست آنها اين است که ايران هيچگاه از سلاح هسته ای استفاده نخواهد کرد حتی اگر به يک چنين زرادخانه ای دست پيدا کند. استدلال دوم آنها اين است که ايران می کوشد در مقابل فشارهای آمريکا و سياست تغيير رژيم از خود دفاع کند. استدلال سوم اين است که استفاده از سلاح هسته ای توسط هر حکومتی از جمله ايران به سرعت کشف و برملا خواهد شد. استدلال چهارم اين است که موشک های باليستيک ايران نيز يک ابزار دفاعی در برابر تهديد همسايگان است. استدلال پنجم آنها اين است آمريکا به سرعت می تواند ساخت کلاهک های هسته ای در ايران را کشف کند. استدلال ششم آنها اين است که آمريکا و متحدانش به غير ديپلماسی هيچ گزينه واقعی ديگری ندارند. و استدلال هفتم آنها اين است که سياست مهار ايران همراه با مجبور ساختن ايران به رعايت تعهداتش در برابر پيمان منع گسترش سلاح هسته ای می تواند ايران را مجبور کند که برنامه های هسته ای خود را فقط برای اهداف صلح آميز به پيش ببرد. «پيتر هويسی» در ادامه تحليل خود در روزنامه « واشنگتن تايمز» تک تک اين استدلال ها را بررسی کرده و نقد می کند. نکته اول : دستيابی ايران به سلاح هسته ای به هيچ وجه صلح آميز نخواهد بود. رهبران ايران بارها خواستار نابودی اسرائيل و يا جهانی بدون وجود آمريکا شده اند. ايران همواره از يک نظم جديد جهانی دفاع کرده و توسط گروههای تروريستی وابسته سعی کرده است جبهه نيروهای خشونت طلب در خاورميانه را تقويت کند. دستيابی به سلاح هسته ای توانايی های ايران برای پيشبرد يک چنين سياست هايی را افزايش خواهد داد. نکته دوم : حکومت ايران صرفا يک سياست دفاعی را پيش نمی برد. همانطور که دخالت های آن کشور در عراق ، افغانستان و نقاط ديگر نشان داده ، اقدامات ايران در سطح منطقه برای تغيير توازن قوا به نفع آن کشور و عليه منافع آمريکا است. ايران صاحب سلاح هسته ای مسلما بر ميدان و گستره اين تلاش ها خواهد افزود و خطرهای ناشی از آن برای آمريکا افزايش خواهد يافت. نکته سوم : وقوع يک حمله هسته ای را نمی توان به سادگی تشخيص داد. با وجود پيشرفت فن آوری و علوم مربوط به تشخيص حملات هسته ای در سالهای اخير ما هنوز هم نمی توانيم منشاء يک انفجار هسته ای را به دقت تشخيص دهيم. استفاده از روشهای پيچيده مثل ماشه های انفجاری الکترومغناطيسی کار رديابی منشاء انفجارهای هسته ای و در نتيجه تحليل دقيق از چگونگی وقوع اين حملات را بسيار دشوار می کند. نکته چهارم : تاريخ به ما نشان می دهد که موشک های دوربرد ايران نه يک ابزار دفاعی بلکه وسيله ای برای گسترش هژمونی ايران در سطح منطقه است. آنها ابزارهايی برای ايجاد هراس و براساس آن حق حساب گرفتن از کشورهای ديگر است. ايران در دهه های اخير از گروههايی نظير حزب الله و حماس نيز برای همين کار استفاده کرده است. اين ها نيز خطرهای فزاينده ای برای منافع آمريکا و متحدان آن هستند. نکته پنجم : سيستم اطلاعات آمريکا از شکاف و ضعف های جدی رنج می برد. از پايان جنگ سرد تا به امروز سيستم اطلاعاتی آمريکا در موارد مهمی نتوانسته است تهديدهای جدی را به موقع تشخيص دهد. نمونه های آشکار آن توسعه برنامه های هسته ای و موشکی کره شمالی در سالهای دهه ۱۹۹۰ و يا آغاز فعاليت های هسته ای سوريه بود. نمونه ايران نيز هيچ تفاوتی با اين موارد را نشان نمی دهد. آمريکا و متحدان غربی آن کشور هنوز هم تصور کامل و دقيقی از ميزان توسعه برنامه های هسته ای ايران ندارند. واقعيت اين است که مهمترين تحولات در برنامه های هسته ای ايران را گروههای مخالف حکومت آن کشور کشف کردند و نه دستگاههای اطلاعاتی و امنيتی کشورهای غربی. نکته ششم : ديپلماسی با وجود برتری های آشکار خود به عنوان روش مديريت يک بحران اما لزوما راه حل نهايی برای يک بحران نيست. به عنوان مثال يک توافق ديپلماتيک بر سر بحران هسته ای ايران چه خواهد بود.؟ چگونه می تواند اقدامات و نقشه های زيانبار ايران را مهار کند؟ حکومت ايران ثابت کرده که همواره با غرب در جنگ است. اين مذاکرات ممکن است چگونگی مهار خطر ايران را به تاخير بياندازد ولی نمی تواند راه حل و پاسخ نهايی برای رفع خطرات ناشی از اقدامات ايران را فراهم کند. در عين حال اين مذاکرات می تواند فرصت لازم برای تکميل روند توليد سلاح هسته ای را در اختيار ايران قرار دهد. نکته هفتم : در نهايت بايد پذيرفت که سياست « مهار » يک خطر در بسياری از موارد به نتيجه می رسد ولی در موارد بسياری هم به نتيجه نمی رسد. به عنوان مثال در دوران جنگ سرد آمريکا و اتحاد شوروی يک سياست آگاهانه برای « مهار » طرف ديگر را به پيش می بردند. ولی در نهايت آنچه که به پايان دوران جنگ سرد منجر شد، سياست پرزيدنت ريگان برای ساقط کردن حکومت اتحاد شوروی بود و نه تداوم روش انفعالی و دادن حق حساب به مسکو. در مورد ايران هم همين منطق حاکم است. با وجود تمام فشاهاری بين المللی حکومت ايران هنوز هم به منافع آمريکا در خاک افغانستان حمله می کند و در سالهای گذشته نيز هيچيک از اين فشارها از حملات ايران به اهداف آمريکايی در خاک عراق جلوگيری نکرد. تمام اين حملات ايران در شرايطی روی دادند که اين کشور هنوز تا رسيدن به مرز توليد سلاح های هسته ای فاصله زيادی داشت. بنابراين چطور می توان تصور کرد که رژيم ايران در شرايطی که به توليد سلاح هسته ای بسيار نزديک تر شده است از چنين حملاتی دست بردارد. « پيتر هويسی » کارشناس امور امنيت ملی در مرکز پژوهشی « شورای سياسی خارجی » در پايان تحليل خود در روزنامه « واشنگتن تايمز » می نويسد :« بدون هيچ ترديدی گزينه هايی که در برابر آمريکا و متحدان آن کشور قرار دارند بسيار دشوار هستند. اما تکيه يک جانبه و خوشبينانه بر درک متعارف ما از سياست « مهار» و تعقيب ديپلماسی در برخورد با رژيم حاکم بر ايران امنيت ما را بهبود نمی بخشد. در حقيقت حتی ممکن است امنيت ما را به نسبت گذشته بيشتر به خطر بياندازد.»

Sunday 22 April 2012

سامانه دفاع موشکی عربی

مقام روس: سامانه دفاع موشکی عربی، نشانه امکان حمله به ایران به گزارش رادیو فردا یک مقام ارشد در دومای دولتی روسیه روز جمعه، ۱۸ فروردین‌ماه، در یکی از نشست‌های این مجلس با اشاره به سامانه دفاع موشکی مشترک آمریکا و شش کشور عرب خلیج فارس آن را «نشانه امکان حمله نظامی به ایران» دانست. به گزارش خبرگزاری اینترفکس روسیه، آلکسی پوشکوف، رئیس کمیته امور بین‌الملل در دومای دولتی روسیه، شکل‌گیری سامانه دفاع موشکی در حوزه خلیج فارس با کمک ایالات متحده را نشانه‌ای تازه از امکان حمله نظامی به ایران «دست‌کم در بافتی سیاسی» دانسته است. اشاره آقای پوشکوف به سپر دفاع موشکی تازه‌ای است که ایالات متحده چندی پیش خبر استقرار آن به کمک شش کشور حوزه خلیج فارس، عربستان سعودی، کویت، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و عمان، را اعلام کرد. هفته گذشته هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، و سعود الفیصل، همتای او در عربستان سعودی، در یک کنفرانس خبری مشترک اعلام کردند که آمریکا و شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس بررسی‌های کار‌شناسی برای برپایی سپر دفاع موشکی مشترک را آغاز کرده‌اند. پیشتر در هفته نخست فروردین‌ماه، مادلین کریدن، از معاونان وزیر دفاع آمریکا، در گفت‌وگویی خبر داده بود که ایالات متحده در پی آن است سامانه‌ای مشابه سامانه دفاع موشکی اروپا در آسیا و خاورمیانه نیز به راه بیندازد. به گفته این مقام ارشد در وزارت دفاع آمریکا، سپرهای موشکی در آسیا و خاورمیانه قرار است ایالات متحده و متحدانش را از تهدید موشکی ایران و کره شمالی در امان نگه دارد. حال این مقام ارشد در دومای روسیه استقرار سپر دفاع موشکی خاورمیانه را نشانه‌ای از احتمال حمله به ایران تفسیر کرده است، با این استدلال که «سامانه دفاع موشکی فقط وقتی مورد نیاز است که ایران تصمیم به مقابله بگیرد، وگرنه دلیلی ندارد فکر کنیم که ایران ناگهان دست به حمله خواهد زد». آلکسی پوشکوف در عین حال ضمن ابراز «نگرانی جدی» چنین اظهار نظر کرده است که احتمال اجرای «سناریوی نظامی» علیه جمهوری اسلامی به‌شدت افزایش یافته است. در چند ماه گذشته شایعات و اظهارنظرها در مورد حمله عن‌قریب اسرائیل به ایران، با یا بدون آمریکا، چنان بالا گرفته و در اغلب نشریات منتشر شده که از یک سو آقای اوباما نمایندگانی را برای مذاکره در این باره به اسرائیل فرستاد و از سوی دیگر رهبر جمهوری اسلامی در این باره مجبور به موضع‌گیری شد. در مقابل هشدارهای دیگر کشورها و از جمله روسیه و چین در مورد این تهدید نظامی احتمالی نیز آغاز شده و هم‌چنان ادامه دارد. از جمله چن ژيادونگ، دیپلمات ارشد چینی،‌ روز ‌جمعه هشدار داد که حمله به ايران موجب اقدامات تلافی‌جويانه ويرانگر در سطح منطقه شده و روند بهبود اقتصاد جهانی را متزلزل خواهد کرد. موضوع استقرار سامانه دفاع موشکی ناتو به رهبری ایالات متحده در خاک چند کشور اروپایی مدت‌هاست که محل بحث و مناقشه روسیه با این کشور است و علاوه بر این واکنش تند جمهوری اسلامی را نیز در پی داشته است.

Thursday 19 April 2012

Three Iranian Islands

دکتر هرمیداس باوند: جزایر سه‌گانه خلیج ‌فارس بخشی از تمامیت ارضی ایران است .
دکتر داوود هرمیداس باوند
جزایر سه‌گانه خلیج‌فارس بخشی از تمامیت ارضی ایران است و مطمئنا هر ایرانی می‌تواند به هر بخش از خاک سرزمینش سفر کند و نیازی به توضیح ‌دادن در این‌باره به کشورهای دیگر ندارد. در این میان واکنش امارات متحده عربی به سفر آقای احمدی‌نژاد به جزیره ابوموسی بیشتر بهانه‌ای برای تقابل با ایران است. فضایی به وجود آمده که کشورهای عربی منطقه در مقابل ایران صف کشیده‌اند و از آن طرف هم نظریات و بحث‌های مربوط به سپر دفاع موشکی که قرار است در امارات متحده عربی تحقق یابد سبب شده تا بهانه‌ای برای امارات متحده عربی، شورای همکاری خلیج‌ فارس و اتحادیه عرب به‌وجود آید تا ایران را در تنگنا قرار دهند.
ایران ضمن آنکه باید روابط حسنه‌ای با همه همسایگان داشته باشد و سعی کند از هرگونه تنش پرهیز کند، لحظات و شرایطی پیش می‌آید که برخی کشورها جسارتی را به سرزمین دیگری در پیش می‌گیرند که خویشتن‌داری و ملاطفت، آنان را نسبت به ادعایشان جری‌تر می‌کند و گمان می‌کنند محق هستند و در نتیجه باید سیاستی محکم در پیش گیرند. با تمام این احوال این رفتارهای اخیر بهانه‌ای بیش، از سوی کشورهای عربی خصوصا خود امارات و شورای همکاری خلیج‌ فارس نیست و ایران باید با قوت تمام از جزایر خصوصا ابوموسی به عنوان بخشی از تمامیت ارضی خویش دفاع کند. در برهه زمانی پیش از انقلاب، ایران به همراه عربستان مسوولیت امنیت منطقه را بر عهده داشت و تصمیم بر این بود تا برای رفع نگرانی و رضایت خاطر کشورهای منطقه گام‌هایی برداشته شود. از این رو، تهران نیز امارات متحده عربی و چند شیخ‌نشین کوچک دیگر خلیج‌ فارس را به رسمیت شناخت و از آن سو نیز برای رفع هرگونه نگرانی و اطمینان‌بخشی به کشورهای حوزه خلیج‌فارس و گسترش همکاری‌های منطقه‌ای و برقراری امنیت، از حق تاریخی خود نسبت به بحرین چشم‌پوشی کرد و درباره جزیره ابوموسی سیاست مشارکت را پذیرفت که در سرزمین خودش با کشور دیگری مشارکت داشته باشد و بنابر این با شارجه در این‌باره توافق کرد. در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ دولت انگلستان به دلایل اهمیت استراتژیک و خصوصا به دلیل سیاست‌های روسیه تزاری درخصوص دستیابی به آب‌های خلیج‌ فارس از یک سو و مطرح‌کردن راه‌آهن برلین- خلیج‌ فارس از سوی آلمان‌ها از سوی دیگر اعلامیه‌ای را منتشر کرد که در آن تاکید شده بود دولت بریتانیا اجازه نمی‌دهد تا سلطه بلامنازع انگلیس در خلیج‌ فارس مورد چالش کشورهای دیگر قرار گیرد و حتی در این‌باره تا پای جنگ نیز پیش می‌رود.
در همین راستا از سوی وزارت خارجه انگلیس یادداشتی برای کارگزار انگلیس در خلیج‌فارس ارسال می‌شود که در رابطه با جزایر ایرانی تحقیق کند که اگر شیخ و حاکمی در آنها وجود دارد برای مذاکره وارد شوند. خصوصا که تنگه هرمز ارزش استراتژیک داشت و از این رو بر جزایر آن منطقه تاکید بیشتری می‌شود. از آن طرف در سال ۱۹۰۳ از سوی دولت ایران بازنگری‌هایی درخصوص نقشه‌های جغرافیا شده بود و با کمک کارشناسان بلژیکی ساماندهی در خصوص جزایر ایرانی مورد موافقت قرار گرفت که بر اساس آن در برخی بنادر، گمرکی به وجود آمد و پرچم ایران نصب شد که این مساله درباره ابوموسی و تنب‌بزرگ نیز اعمال شد. اما دولت انگلیس نسبت به این مساله بی‌اعتنایی می‌کند و مامورین گمرک ایرانی را از تنب‌بزرگ خارج می‌کند و از آنجا که ایران نیز در بحران مشروطه به سر می‌برده نسبت به این مساله بی‌توجهی می‌شود و پرچم شارجه در تنب‌بزرگ نصب می‌شود. انگلستان ادعا می‌کند که چون این جزیره پیش از این اشغال نشده و چون شارجه نخست آن را اشغال کرده پرچم این امارت‌نشین را در آن نصب می‌کنند؛ در حالی‌که در تمام اسناد حکومت انگلیس در قرن ۱۹ تنب‌بزرگ و ابوموسی و دیگر جزایر خلیج‌فارس جزو ارباب جمعی حاکمیت فارس آورده شده‌اند و حتی در نقشه‌های رسمی دولت انگلیس خصوصا نقشه‌های وزارت جنگ این جزایر به رنگ ایران مشخص شده بودند. نایب‌السلطنه انگلیس در هند نیز در کتاب ایران و مساله ایران در نقشه رسمی، جزایر را به رنگ ایران در آورده و در نقشه‌های غیررسمی نیز این جزایر متعلق به ایران معرفی شده است. بنابراین جزایر نه جدیدالاکتشاف هستند و نه رها شده بودند. در نهایت در هشت آذر ۱۳۵۰ با قراردادی که با میانجی‌گری بریتانیا میان دولت ایران و شیخ شارجه بسته شد، حاکمیت ایران بر جزیره ابوموسی به رسمیت شناخته شد و در ۹ آذر، یک روز قبل از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه و دو روز قبل از تشکیل رسمی اتحادیه امارات، نظامیان ایران وارد سه جزیره شدند. به موجب موافقت‌نامه شارجه ایران متعهد شد که به مدت ۹ سال، سالیانه یک‌ونیم‌ میلیون لیره به شیخ شارجه بپردازد.
در مورد جزیره ابوموسی ایران به شیخ شارجه این امتیاز مشارکت را قایل شد و در مورد تنب‌ها حاکمیت ایران کاملا مسلم و مسجل شناخته شد. بنابر این موضع‌گیری‌ها در مقابل ادعای امارات و اتحادیه عرب که حتی کشوری مانند موریتانی در این خصوص هیچ نقشی نداشته موضع می‌گیرد و حتی واقعیت تاریخی و حقوقی ایران را مطالعه نمی‌کند. این اتفاق نظر در بین اعراب هم فقط در این‌باره وجود دارد و حتی در قبال اسراییل نیز این اتفاق آرا وجود نداشته است. به هرحال موضع ما درخصوص تمامیت ارضی باید محکم و قاطع باشد و نباید با خویشتن‌داری بیش از حد آنان را جسورتر کرد.

Tuesday 17 April 2012

An article from bahman aghaee diba

دیپلماسی ایران برای مذاکرات مهم: "مقاومت تا زمان نوشیدن جام زهر"
*بهمن آقایی دیبا، کارشناس حقوق بین الملل در آمریکا است.

جمهوری اسلامی ایران در طول بیش از سی سال گذشته، درگیر مذاکرات متعدد بین المللی بوده و تقریبا همه آنها بر پایه روش های معمول مذاکره همراه بوده ولی در همین مدت، با چند مذاکره مهم دیپلماتیک هم روبرو بوده که به نظر می رسد روند دیپلماسی ایران برای مذاکرات بین المللی مهم را نشان می دهد.
این موارد عبارت بودند از مذاکرات مربوط به آزادی گروگانهای آمریکائی در ایران، مذاکرات جنگ ایران و عراق و بالاخره قضیه اتمی ایران. دو مورد اول به پایان رسیده و مورد سوم نیز نشان های روشنی دارد که گویای حرکت در همان مسیر است.
در قضیه آزادی گروگانهای آمریکائی و نیز جنگ ایران و عراق، راه حل های خوب متعددی در مراحل مختلف قضیه، جلوی پای دولت جمهوری اسلامی ایران قرار داشت.
در ماجرای گروگان گیری، ایران در وضعیتی بود که می توانست از دولت جیمی کارتر در آمریکا امتیازات زیادی بابت آزادی افرادی که در سفارت سابق آمریکا در تهران به گروگان گرفته شده بودند، به دست آورد. ولی ایران مدت زیادی (۴۴۴ روز) قضیه را طول داد، و سرانجام "اعلامیه الجزیره" را پذیرفت و گروگانها را آزاد کرد.
دادن عنوان "اعلامیه" به این سند بین المللی که در واقع نوعی پیمان یا معاهده محسوب می شد، کلاهی بود که هیات مذاکره کننده ایرانی در این قضیه بر سر خودش و مردم ایران گذاشت.
مذاکره کنندگان ایرانی از نگرانی آنکه مطالب مندرج در پیمان را بایستی به تصویب مجلس می رساندند و نیز با هراس از اینکه بازیگران سیاسی همتای خودشان در ایران، آنها را متهم به انعقاد معاهده یا پیمان با آمریکائی ها نکنند، اسم این سند را "اعلامیه" گذاشتند.
بر اساس این به اصطلاح اعلامیه (پیمان)، یکی از عجیب ترین مخلوقات در تاریخ دیوان های داوری بین المللی به وجود آمد. طبق اعلامیه الجزیره، قرار شد که ایران مبلغ هنگفتی از پول در یک حساب بگذارد و سپس دیوان داوری بین ایران و آمریکا در لاهه (هلند) به اختلافات دو طرف رسیدگی کند و اگر رای به نفع یک طرف داد، آن طرف بتواند پولش را از این حساب بردارد. (بر خلاف برداشت های عمومی، این دیوان ربطی به دیوان بین المللی دادگستری که یکی از ارکان سازمان ملل متحد و مستقر در لاهه می باشد و یا دیوان بین المللی داوری ندارد و دو طرف دعوی تصمیم گرفته اند که محل رسیدگی دیوان داوری ایران و آمریکا در لاهه باشد. به عبارت دیگر، دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا تابع هیچکدام از ضوابط دو نهاد فوق الذکر نیست و بر پایه اعلامیه یا پیمان الجزیره تشکیل شده است).
جالب توجه اینست که دیوان های داوری، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی، همیشه دچار مشکل اساسی و مهمی هستند که عبارت است از اجرای احکام داوری.
به عبارت دیگر، پس از آنکه دیوان ها یا هیات های داوری، احکام داوری خود را صادر می کنند، در اکثریت موارد اجرای این احکام با مراحل پیچیده و مشکل برانگیزی روبرو می شود و گاه اصلا به نتیجه ای نمی رسد. برخی اوقات، اجرای احکام داوری منجر به آغاز نوع دیگری از رسیدگی و حتی مراجعه به مراحل قضائی (در مقایسه با مراحل داوری) می شود. به عبارت دیگر، طرف برنده داوری، پس از دریافت حکم داوری به نفع خود، ممکن است مجبور شود به دادگاه های قضائی مراجعه کند تا آنها تصمیم بگیرند که چرا حکم اجرا نشده است و بسیاری اوقات در همین مراحل، مشکلات ماهوی دعوائی که به داوری ارجاع شده است نیز مطرح می گردند.
به هرحال، در قضیه داوری ایران و آمریکا، طبق "اعلامیه الجزیره"، هیچ مشکلی برای اجرای احکام داوری نیست و طرف برنده می تواند به محض دریافت حکم داوری به نفع خود، اقدام به دریافت آنچه که در حکم پیش بینی شده است، کند.
چنین سیستمی از داوری در هیچ جای دیگر دنیا وجود ندارد و حقوقدانان این پدیده جدید داوری بین المللی (یعنی دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا) را با دقت و علاقه مطالعه می کند و درس می دهند.
"حقوقدانانی" که از طرف ایران در مذاکراتی که منجر به انعقاد "اعلامیه" شد شرکت کردند، به ساده ترین نکات حقوقی مربوط به داوری بین المللی احاطه نداشتند. وارن کریستوفر، که از سوی آمریکا مامور پیگیری این مذاکرات بود (و بعدها وزیر خارجه آمریکا شد) در خاطرات خود از این مذاکرات می نویسد که تیم آمریکائی چقدر نگران چند نکته ساده حقوقی در باره این دعاوی بود و مدتها وقت صرف کرده بود که آماده پاسخ دادن به آنها شود (ضمن اینکه فکر می کردند در نهایت بایستی خواست های ایرانیان را در این موارد اگر مطرح می شد، بپذیرند)، ولی طرف ایرانی از اول تا آخر مذاکرات، حتی یک کلمه راجع به این نکات حرفی نزد و این امر باعث شگفتی و مسرت هیات آمریکائی شد.
به مدت بیش از سی سال گذشته، سازمانی به عرض و طول یک وزارتخانه برای کارکردن روی مسائل مطروحه در دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا فعالیت کرده است. این سازمان در ایران و کشورهای متعددی، از جمله در هلند، دفاتری داشته و از خدمات هزاران وکیل، مشاور حقوقی و کارشناس قضائی ایرانی و خارجی برای کار خود بهره گرفته است و در کل سابقه ای از شکست در اکثر مواردی که بدان رسیدگی شده است، بدست آورده است. مفاد "اعلامیه" الجزیره، چنان دست و پای کارشناسان ایرانی را بسته است که هر چه تلاش می کنند بی فایده است و یاد آور ضرب المثل معروف سنگ انداخته شده به چاه است که هزاران عاقل نمی توانند آن را در بیاورند.
ایران در زمان آیت الله خمینی می توانست همه این مسائل را با یک تصمیم سیاسی در همان مراحل اولیه گروگان گیری پایان دهد ولی شوق بهره گیری از قضیه، همراه با بی توجهی به منافع ملی، ایران را در چاهی انداخته است که اگر به همین ترتیب فعلی پیش برود، تا چند دهه آینده هم این دعاوی به آخر نخواهد رسید.
سیاست سازان ایرانی، آنقدر صبر کردند تا دیوان بین المللی دادگستری در لاهه، ایران را به دلیل نقض صریح و عمده کنوانسیون های حقوق دیپلماتیک و کنسولی (کنوانسیون های وین) محکوم کند و همه گزینه ها از دست برود.
آمریکائیان که آغاز انقلاب، نوعی همدردی با حکومت جدید ایران داشتند (عده ای در ایران معتقد بوده و هستند که حکومت اسلامی را آمریکائی ها در ایران روی کار آوردند تا طبق سیاست کمربندهای سبز یا اسلامی، حلقه ای از کشورهای مذهبی را به دور کمونیست های روسی ایجاد کنند) شروع به مخالفت با حکومت ایران کردند و به قول سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران، صدام را برای حمله به ایران تشویق کردند.
در مراحل اولیه قضیه گروگان گیری توسط عده ای که خود را "دانشجویان خط امام" می خواندند، صدها راه حل برای بیرون آمدن از این وضعیت، توسط آمریکائیان و کشورها یا افراد دیگر پیشنهاد شد و همراهان آیت الله خمینی همه آنها را با اتکا به شعارهای بی معنی و بدون ذره ای توجه به منافع مردم ایران، رد کردند و دیپلماسی کشاندن موضوع به لبه آخر را دنبال کردند بدون اینکه بفهمند لبه آخر کجاست.
راه حلی که در نهایت آیت الله خمینی پذیرفت (انعقاد اعلامیه الجزیر و آزاد کردن گروگان ها) چیزی جز نوشیدن جام زهر نبود و جمهوری اسلامی از هراس اینکه دولت جدید آمریکا (دولت رونالد ریگان) همانطور قول داده بود، حملات ویران کننده علیه ایران آغاز نکند، عده ای را به الجزیره فرستاد تا زیر کاغذی را امضا کنند و سپس حتی بدون اینکه این "پیمان" را به تائید مجلس برساند، مفاد آن را به اجرا گذارند.
در مورد جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸-۱۹۸۰)، نیز همین الگوی طولانی و معطل کردن قضیه تا زمانی که بدترین حالت به ایران تحمیل شود ادامه یافت.
در مراحل مختلف جنگ، پیشنهادات متعددی توسط سازمان ملل متحد، جنبش عدم تعهد، سازمان های منطقه ای بین المللی، دول عرب، اتحادیه عرب، افراد متشخص بین المللی برای حل مساله و پایان دادن به خونریزی سرسام آور توسط دو کشور همسایه و مسلمان و پایان بخشیدن به یکی از خونبارترین و طولانی ترین جنگهای تاریخ بشریت مطرح شد.
علی الخصوص، پس از بیرون راندن عراقی ها از خاک ایران و بازپس‌گیری خرمشهر توسط ایران، کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی و کویت حاضر شدند که خسارات جنگ را به ایران پرداخت کنند و مخاصمات متوقف شود. ولی آیت‌الله خمینی همه آنها را رد کرد.
علت اصلی این امر، این بود که آیت‌الله خمینی و اطرافیانش فکر می کردند به زودی صدام را سرنگون خواهند کرد و سپس جنگ را به اسرائیل خواهند کشاند. آیت‌الله خمینی مرتب تکرار می کرد که راه قدس از کربلا می گذرد.
رد کردن راه حل ها و پیشنهادات موجود آنقدر ادامه یافت تا صدام حسین موفق شد به "بمب اتمی فقرا" ، یعنی سلاح های شیمیائی دست یابد.
در عرض چند ماه پیش از اوت ۱۹۸۸ که آیت الله خمینی قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفت و جنگ خاتمه یافت، عراقی ها دسته های بزرگی از سربازان ایرانی را به راحتی از بین بردند. سربازان ایرانی زیر حملات گسترده سلاح های شیمیائی در همه جبهه ها عقب نشینی کردند و پس از ۶ سال که نیروهای ایرانی در خاک عراق مستقر بودند، این نیروها به طرف داخل کشور عقب نشستند.
در این مرحله، حتی عراق آماده بود که دوباره بخش هائی از سرزمین ایران را به اشغال در آورد و به وضعیت اولیه جنگ برگردد ولی کشورهای دیگر جهان، عراق را از این کار باز داشتند.در عرض چند ماه، عراق ۴۰ هزار ایرانی را اسیر گرفت (در حالیکه پیش از آن ایران همیشه تعداد بسیار بیشتری، اسیر عراقی داشت، در این مرحله، تعداد اسراء جنگ دو طرف یکسان شد). اکنون دیگر سیاست های جنگی "حملات امواج انسانی" در مقابل قدرت وحشتناک سلاح های شیمیائی رنگ باخته بود. در همین زمان، فشارهای بین المللی، مثل درگیری در خلیج فارس بین ایران و آمریکا و نیز کمک های دول غربی به عراق هم گسترش یافت. آیت‌الله خمینی که هیچگاه قصد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را نداشت، از روی ناچاری "جام زهر" را نوشید و جنگ تمام شد.اکنون در قضیه انرژی اتمی ایران نیز شاهد روش های مشابهی هستیم: ادامه دادن قضیه به امید اینکه اتفاق بهتری رخ بدهد، خودداری از دادن جواب روشن به راه حل های پیشنهادی، این بحث که راه حل های موجود قادر به حل مساله نیست و بایستی طرف مقابل امتیازات مهمی بدهد، و بالاخره احتمالا پذیرش بدترین راه حل تحت شرایط محتوم و پذیرش شرایطی مغایر منافع مل

Thursday 12 April 2012

حکم دادگاه انقلاب علیه کورش زعیم

حكم شعبه 14 دادگاه انقلاب عليه كورش زعيم به وكيل ايشان آقاي دكتر محمدعلي دادخواه ابلاغ شد. در پي جلسه محاكمه كورش زعيم در شعبه 14 دادگاه انقلاب اسلامي كه روز 16 اسفند 1390، با حضور ايشان و آقايان دكتر محمدعلي دادخواه و وحيد مشكاني، وكيلان مدافع، انجام گرفت و لايحه دفاعي وكيلان مدافع در روز چهارشنبه 24 اسفند به دادگاه تسليم شد، سرانجام حكم دادگاه صادر و ابلاغ شد.
طبق اين حكم، كورش زعيم با تجميع پرونده هاي دستگيري ها و زندان هاي سالهاي 1361، 1385، 1388 و 1389، به اتهام:
" اقدام عليه امنيت كشور از طريق عضويت در جبهه ملي ايران و فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران و اجتماع و تباني به قصد جرم عليه امنيت كشور با توجه به گزارش وزارت اطلاعات، نامبرده از عناصر اصلي و عضو شوراي مركزي و مسئول روابط عمومي و دبير هيئت رهبري گروهك غيرقانوني جبهه ملي ايران مي باشد و بواسطه عضويت در مصاحبه ها و مقاله هاي خود مطالب غيرواقعي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران عنوان داشته و با برگزاري جلسات مختلف اهداف گروهك را تبين و تشريح مي نموده و براي ارتباط با عناصر خارج از كشور نيز با ارسال پيام بصورت مداوم همكاري داشته است. از بدو عضويت وي در جبهه ملي به لحاظ فعاليت غيرقانوني و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي توسط وزارت اطلاعات دستگير و در سه مرحله آزاد شده است. متهم بعضويت در جبهه ملي ايران اقرار صريح دارد و با تجميع پرونده ها متهم اظهار داشت كه عضويت در جبهه ملي جزء افتخارات بنده مي باشد و آنچه از محتويات پرونده هاي مطروحه ملاحظه مي گردد، مجموع عملكرد متهم از جمله فعاليت تبليغي و اجتماع و تباني به قصد جرم عليه امنيت كشور به لحاظ عضويت در جبهه ملي محسوب و طرفا" تمامي اقدامات غيرقانوني متهم مشمول همين عضويت و بزه واحد محسوب مي گردد. كل فعاليت هاي وي در راستاي عضويت در جبهه ملي بوده و تفكيك اقدام متهم به جرائم جداگانه برخلاف منظور قانونگذار در فعل مربوط به جرائم عليه امنيت كشور مي باشد."
" النهايه ضمن رد دفاعيات وكلاي مدافع و لحاظ عملكرد متهم در گزارشهاي تكميلي وزارت اطلاعات و ساير شواهد و قرائن موجود بزهكاري متهم در حد عضويت در جبهه ملي غيرقانوني بنظر دادگاه محرز و مسلم است. مستندا" به مواد 47 و 499 قانون مجازات اسلامي به تحمل سه سال حبس تعزيري محكوم مي نمايد. ليكن نظر به كهولت سن متهم و فقدان سابقه كيفري و لحاظ بند ب ماده 25 قانون مجازات اسلامي، حبس وي را بمدت پنج سال تعليق مي نمايد. چنانچه در مدت تعليق مرتكب يكي از جرائم مستوجب محكوميت مذكور در ماده 25 قانون بشود، در صورت قطعيت آن، مجازات معلق درباره متهم اجرا خواهد شد. ضمنا" نامبرده را به استناد ماده 19 قانون مجازات اسلامي بعنوان تتميم حكم تعزيري از عضويت و فعاليت در احزاب و گروهها و فعاليت مجازي و رسانه اي و مطبوعاتي بمدت پنج سال محروم مي نماي د. ماشاءالله احمدزاده، دادرس شعبه 14 دادگاه انقلاب اسلامي ايران "

قصه دیو و سلیمان

یکی از جذاب ترین تعبیرات " نفس و عشق " ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است .
قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند (قرآن / سبا / ١٣) . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزادباشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند.
روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت . دیوی از این واقعه باخبر شد . در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند وبر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند ( از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند . ) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد واز ماجرا خبر یافت ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند . و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و درعین سلطنت خود را " مسکین و فقیر " می دانست ، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.
دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود ، چه غم دارد؟
حافظ
اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد ، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند . چون مدتی بدینسان بگذشت ، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند :
که زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای سلیمان نشستن چو دیو
و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند که به گفته ی حافظ :
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل ، دیو سلیمان نشود
بجز شکر دهنی ، مایه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی
و به زبان مولانا :
خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
از سلیمان تا سلیمان فرق هاست
و در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد .
سلیمان به شهر نیامد ، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی ، بیرون شهر است . پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند . و این روز ، بر خلاف تصور عامه ، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز سلیمان بهار است . و نحسي ازآن کسی است که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید .
و شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز ، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان ورمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است و از همین روی ، نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد :
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی

Sunday 8 April 2012

عقبگرد ایران از امریکای لاتین

مقاله از اقای زضا تقی زاده
به‌دنبال رویدادهای ناخوشایند سال گذشته در عرصه مناسبات سیاسی ایران با کشورهای قاره سیاه که به قطع و یا تیرگی روابط تهران با کشورهای سنگال، نیجریه، و گامبیا و در نتیجه شکست سیاست گسترش مناسبات با آفریقا منجر شد، سردی کنونی مناسبات جمهوری اسلامی با برزیل، روابط تهران با مجموعه کشورهای آمریکای لاتین را در معرض خطری مشابه قرار داده‌است.
از زمان به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد در سال ۲۰۰۵، و به‌دنبال تیره شدن تدریجی مناسبات ایران با کشورهای بزرگ اروپا، ایران ابتدا سیاست عقب‌نشینی از اروپا را زیر عنوان «نگاه به شرق» دنبال کرد، و همزمان، توسعه مناسبات با کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین را نیز مورد توجه قرار داد.
در اجرای سیاست توسعه پیوندها با قاره آفریقا و کشورهای آمریکای لاتین دولت ایران متکی بر درآمدهای نجومی ناشی از صادرات نفت، در عمل قصد خریدن مناسبات دوستانه با کشورهای آفریقایی با قیمت اندک را داشت.
اهرم دیگر تهران، استفاده از احساسات ضد آمریکایی نزد پاره‌ای از رؤسای دولت‌های خارجی و تلاش برای ایجاد مناسبات شخصی با رهبران مخالف آمریکا بود.
مداخله گروه‌های نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی، در سایه مناسبات کاملا پا نگرفته ایران با کشورهای آفریقایی، و مبادرت به ماجراجویی‌هایی نظیر ارسال محموله اسلحه به نیجریه، از یک سو و از سوی دیگر توان اندک ایران در زمینه ایجاد روابط اقتصادی-صنعتی ساختاری با کشورهای آفریقایی، این روابط را رفته‌رفته سرد ساخت به‌طوری که طی سال جاری حتی در نمودار سازمانی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، معاونت آفریقا به سطح اداره کل تنزل یافت.
رئیس دولت ایران که همواره تبلیغ شخصی از رسانه‌های خارجی را بر پایه‌گذاری مناسبات راهبردی ترجیح می‌داده، طی شش سال گذشته اساس توسعه روابط برون‌مرزی ایران را بر پایه پیوندهای ظاهرا شخصی و دیدارهای مکرر، پرهزینه و بی‌بازده قرار داده و سایر وجوه مناسبات خارجی را در بازگشت از سفر به فراموشی سپرده‌است.
نمونه چنین رفتاری که حاکی از برخورد رئیس دولت با دیدارهای خارجی، مشابه برخورد وی با سفرهای استانی در داخل کشور است، سال گذشته در بازدید بین راه او از کشورهای سودان و موریتانی، هنگام بازگشت از نشست مجمع عمومی سازمان ملل دیده شد که نتایج آن در حد یک سفر کوتاه و بی‌حاصل باقی ماند.
سردی مناسبات با برزیل
رئیس دولت ایران که پیشتر در وجود موگابه و چاوز استعداد کافی برای نمایش مناسبات شخصی با این دو را یافته بود، دو سال پیش چنین استعدادی را ظاهرا در وجود لولا دو سیلوا رئیس جمهور پیشین برزیل کشف کرد و گسترش روابط با کشور بزرگ برزیل و توسعه مناسبات با کشورهای آمریکای لاتین را براین پایه قرار داد.
گذشته از قابلیت‌های اندک رئیس دولت برای ایجاد مناسبات دوستانه با رهبران خارجی که عدم آشنایی وی با زبان‌ها خارجی از نمونه‌های قابل ذکر و طبیعتاً بازدارنده است، عدم اشتراک فرهنگی و همچنین محدودیت‌های جامعه بسته ایران که مانعی در راه هم‌نشینی خانوادگی با رهبران خارجی است، شکل گرفتن چنین پیوندهایی را عملا ناممکن ساخته‌است.
گذشته از آن، تغییر رهبران کشورها، پس از انجام انتخابات، تاثیر مناسبات شخصی را بعد از تغییر رئیس دولت زایل می‌سازد.
این دقیقا اتفاقی است که پس از کنار رفتن لولا داسیلوا و انتخاب خانم دیلما روسف به جانشینی او در برزیل روی داد. خانم روسف که از هواداران جدی حقوق بشر است، ضمن ابراز نارضایتی از وضعیت حقوق بشر در ایران در طول فعالیت‌های انتخاباتی، بعد از انتخاب شدن به مقام ریاست‌جمهوری نیز با صدور بیانیه تندی وضعیت حقوق بشر را در ایران مورد انتقاد شدید قرار داد.
مناسبات راهبردی
بی‌توجهی به سایر عوامل لازم در ایجاد و تحکیم مناسبات راهبردی با کشورهای خارجی نشان داد که خانم شیرین عبادی، به تنهایی قادر به تاثیرگذاری مستقیم در روابط ایران و برزیل است که کمتر از ۱۸ ماه قبل تهران از آن به عنوان «روابط راهبردی دو کشور بزرگ» یاد می‌کرد.
طی شش سال گذشته، و بدون توجه به ضرورت وجود اقتصادهای مکمل، دوری راه، زبان و فرهنگ‌های متفاوت، ایران مبالغ هنگفتی از درآمدهای نفتی را به‌منظور توسعه مناسبات با کشورهای ونزوئلا، اکوادور، بولیوی و کوبا هزینه کرد.
ایران که پیشتر آرژانتین را عملا از دست داده، مکزیک را فراموش کرده و به کشور شیلی هرگز نزدیک نشده بوده، انتظار داشت برزیل نقش اسب تروا را در جهت فتح آسان آمریکای لاتین ایفا کند.
با تغییر رئیس دولت در برازیلیا، نه تنها رؤیای کمک برزیل به پیشبرد پیوستگی‌های ایران با کشورهای آمریکای لاتین اینک از میان رفته، که رفتار دولت آن کشور در قبال جمهوری اسلامی حتی انتقادی‌تر از آرژانتین شده‌است.
محدودیت‌های مالی ناشی از کاهش صادرات نفت خام، کاهش ارزش پول ملی، و ضرورت صرفه‌جویی در واردات، و در نتیجه کاهش جریان کمک‌های خارجی، در مناسبات ایران با کشورهای کوچک آمریکای لاتین مزید بر علت شده‌اند.
دو سال پیش ایران وعده می‌داد که روابط تجاری با برزیل را به ۴ میلیارد دلار در سال افزایش دهد. در همین میان، حجم مبادلات بازرگانی ایران با برزیل در سال جاری به کمتر از ۱ میلیارد دلار کاهش یافته‌است.
رئیس جمهور تازه برزیل صریحاً اظهار داشته که رعایت حقوق بشر در ایران را به گسترش بازرگانی با جمهوری اسلامی ترجیح می‌دهد. بی‌تردید روابط انتقادی برزیل با تهران، و همزمان با آن افزایش نفوذ و قدرت برزیل در کشورهای آمریکای لاتین، مناسبات جمهوری اسلامی با کشورهای کوچک و چپ آمریکای جنونی را تحت تاثیر منفی قرار خواهد داد. به‌نظر می‌رسد که تجربه عقب رانده شدن جمهوری اسلامی از قاره آفریقا در سال گذشته، اینک با رهبری برزیل، حمایت آرژانتین، و استقبال آمریکا، در آمریکای لاتین در حال تکرار است.

Saturday 7 April 2012

شش نکته مطرح در نامه اوباما به خامنه ای

یک روز پس از اعلام این خبر که «رجب طیب اردوغان» در سفر اخیر خود به ایران، حامل نامه «باراک اوباما»، رئیس جمهور آمریکا به خامنه ای بوده است، مفاد این نامه امروز از سوی محافل اطلاعاتی اسرائیل فاش شد.
به گزارش «تابناک»، یک پایگاه اینترنتی اسرائیلی بوده است که گفته .
هنوز پاسخی از سوی ایران به این نامه داده نشده است.
بر اساس این گزارش، نکات نامبرده عبارتند از:
1 ـ تهران باید با ورود به مذاکرات نشان دهد که به طور جدی و واقعی، آماده توافق بر سر برنامه هسته‌ایش است.
2 ـ وجود دیدگاه منفی [نسبت به مذاکره با آمریکا] در طرف ایرانی، موجب شده اوباما تلفیقی از گفت‌وگوی پشت پرده و مذاکره دیپلماتیک رسمی را درباره ایران به کار ببرد. اوباما از اردوغان خواسته به رهبر ایران اطلاع دهد که در صورت موافقت ایران، رؤسای جمهور روسیه و چین نیز با در پیش گرفتن این رویه موافق خواهند بود.
3 ـ هر گونه مصالحه‌، نیازمند این است که ایران توقف ـ و نه از میان بردن ـ همه جنبه‌های برنامه هسته‌ای خود را تا زمان رسیدن به یک توافق بپذیرد. نباید هیچ پروژه جدیدی آغاز شده و گسترش فعالیت‌ها باید متوقف شود؛ برای نمونه، سانتریفیوژهای فعال در «فردو» نباید توسعه پیدا کنند، تحقیق درباره سلاح هسته‌ای و ساخت مدل‌ها نباید انجام گیرد و ارتقای اورانیوم با غنای 5/3 درصد به غنای 20 درصد باید متوقف شود.
4 ـ اوباما از اردوغان خواسته یک پیام خصوصی را به رهبر ایران انتقال دهد: اینکه وی به شدت تحت تأثیر سخنان رهبر ایران درباره عدم استفاده ایران از سلاح هسته‌ای قرار گرفته است
همچنین درباره بخش دیگری از سخنان ایشان که در حرم امام رضا (ع) ایراد شده بود و طی آن رهبر انقلاب بر این نکته تأکید کرده بودند که اگر آمریکایی‌ها گمان می‌کنند، می‌توانند با تهدیدات ملت ایران را نابود کنند، اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند، اوباما پاسخ داده که نه وی و نه آمریکا، به هیچ وجه چنین قصدی ندارند.
5 ـ تهران باید لحن ضدآمریکایی موجود در سخنرانی‌ها و نشریات را تغییر داده و از خطاب کردن آمریکا با عنوان دشمن و شیطان بزرگ خودداری کند. در این رابطه، اوباما خواسته لحن سیاستمداران و رسانه‌های ایران درباره آمریکا به یک لحن مثبت تغییر پیدا کند.
6 ـ از اردوغان خواسته شده تا استراتژی رئیس‌جمهور آمریکا را در راستای برقراری ارتباطی نزدیک میان تغییر در سیاست خارجی آمریکا در مورد ایران و برنامه هسته‌ایش از یک طرف و بحران سوریه از سوی دیگر برای طرف ایرانی توضیح دهد. این امر می‌تواند در رهیافت اوباما برای جلوگیری از مداخله نظامی در سوریه به وی کمک کند. اوباما بر این باور است که ائتلافی متشکل از واشنگتن، مسکو، پکن، تهران و سازمان ملل برای حل بحران سوریه، می‌تواند به همان نسبت در حل مناقشات بر سر برنامه هسته‌ای ایران نیز موفق باشد

Friday 6 April 2012

اختلاف جمهوری اسلامی با ترکیه در رابطه با حوادث سوریه

رجب طیب اردوغان: به دلیل نداشتن صداقت، ایران در حال از دست دادن وجهه بین المللی اش است
رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در واکنش کم سابقه ای به اظهارات اخیر مقام های ایرانی گفت که ایران در حال از دست دادن وجهه بین المللی اش است زیرا "صداقت" ندارد.
اننقاد تند آقای اردوغان در پی مخالفت مقام های بلندپایه ایران در خصوص میزبانی ترکیه برای برگزاری مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ و تغییر محل آن به کشور دیگری مطرح شده است.
قرار بود ترکیه در روزهای ۱۳ و ۱۴ آوریل میزبان مذاکرات هسته ای ایران و ۱+۵ در استانبول باشد. اما عده ای از مقام های ایرانی در اعتراض به برگزاری نشست "دوستان سوریه" در ترکیه، خواهان تغییر محل برگزاری مذاکرات به شهرهایی چون بغداد و دمشق شدند.
آقای اردوغان در یک کنفرانس خبری در آنکارا در این باره گفت: "ایران در تغییر محل گفتگوهای هسته ای از استانبول به دمشق و بغداد، صادقانه عمل نمی کند و به دلیل نداشتن صداقت، ایران در حال از دست دادن وجهه بین المللی اش است."
"پیشنهاد برای برگزاری مذکرات در دمشق و بغداد، فقط اتلاف وقت است و مذاکره ای صورت نخواهد گرفت. چون ایران می داند که طرفهای مقابل به دمشق یا بغداد نمی آیند."
آقای اردوغان افزود: "[روشی که ایران برگزیده] زبان دیپلماسی نیست، چیز دیگری است. که جای گفتنش اینجا نیست."
روابط ایران و ترکیه در چند روز گذشته دچار تنش شده است. بخش عمده ای از این تنش اختلاف دو کشور بر سر مسئله سوریه است.
سوریه، مهمترین متحد ایران در جهان عرب به شمار می رود و ایران مخالف برکناری بشار اسد، رئیس جمهور سوریه است و همواره کشورهای غربی را متهم به مداخله در امور داخلی سوریه و ایجاد تفرقه میان مردم این کشور کرده است.
در مقابل ترکیه از بشار اسد خواسته است که از قدرت کناره گیری کند و علاوه بر اینکه به گروه های مخالف حکومت سوریه اجازه داده که در استانبول ملاقات کنند، میزبان کنفرانسی برای پیدا کردن راه حلی برای پایان دادن خشونت ها در سوریه نیز بوده است.
'دوستان سوریه' - 'دشمنان سوریه'
آیت الله خامنه ای در دیدارش با نخست وزیر ترکیه، بار دیگر بر حمایت ایران از حکومت سوریه تاکید کرد
یکشنبه گذشته، وزیران خارجه بیش از ۷۰ کشور جهان در دومین نشست "دوستان سوریه" در استانبول شرکت کردند و روش‌های افزایش فشارها بر دولت بشار اسد برای اجرای طرح صلح پیشنهادی فرستاده مشترک سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب را بررسی کردند.
کشورهای حامی دولت بشار اسد، از جمله روسیه، چین و ایران در این نشست نماینده‌ای نداشتند.
دولت سوریه نشست استانبول را نشست "دشمنان سوریه" خوانده است.
در پی این نشست مقام های ارشد ایرانی از جمله علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران به شدت از اقدام ترکیه و برگزاری نشست "دوستان سوریه" انتقاد کردند و به همین دلیل خواهان تغییر محل برگزاری مذاکرات بر سر برنامه های هسته ای ایران شدند.
در مقابل وزارت امور خارجه ترکیه، سفیر ایران در آنکارا را در اعتراض به موضع گیری مقام های این کشور درباره برگزاری این نشست احضار کرد.
به گفته احمد داود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه، سفیر ایران برای توضیح درباره اظهارات مقام های ایرانی درباره نشست استانبول احضار شده است.
قای داود اوغلو نام مقامی را که سخنانش اعتراض ترکیه را به همراه داشته، عنوان نکرد.
به گفته او این سخنان با "روابط ریشه دار" دو کشور در تناقض است.
احمد داود اوغلو ادامه داد که علی اکبر صالحی، همتای ایرانی اش به او اطمینان داده که این سخنان بیانگر سیاست رسمی دولت ایران نیست.
هفته گذشته رجب طیب اردوغان به ایران رفت و بر سر برنامه هسته ای ایران و مسئله سوریه با مقام های ایرانی از جمله رهبر، رئیس جمهور و رئیس مجلس ایران گفت و گو کرد.
بخشی از هدف آقای اردوغان برای این سفر علاوه بر گفت و گو بر سر برنامه های هسته ای ایران، این بود که از مقام های ایرانی بخواهد تا سیاست های خود در حمایت از حکومت سوریه را تعدیل کنند.
اما آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران در دیدارش با نخست وزیر ترکیه، بار دیگر بر حمایت ایران از حکومت سوریه و ریاست جمهوری بشار اسد تاکید کرد.
کاهش واردات نفت از ایران به ترکیه، در راستای تحریم های نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا از دیگر مسائلی است که تنش در رابطه سیاسی این دو کشور همسایه دامن زده است.

Tuesday 3 April 2012

مقاله از اقای کورش زعیم

زشت خويي در اصفهان - يك ننگ ملي
هنگامي كه شنيدم مسئولي از سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري ورود شهروندان افغاني تبار و افغاني را به پاركي در اصفهان براي "حفظ آرامش و امنيت شهروندان" ممنوع كرده، چنان تكان خوردم كه انگار كسي همه فرهنگ و تمدن ايران زمين را بر سرمان كوفته است، و اين كار فقط از سازمان ميراث فرهنگي برميآيد كه سالها است هنري جز همين خرابكاري ها از خودش بروز نداده است.
من از تاييد و اطاعت شهردار و استاندار اصفهان شگفت زده شدم كه اجازه دادند چنين جنايت فرهنگي و انساني در شهرشان رخ دهد. اين از تبعيض نژادي صدبار بدتر است، زيرا افغانيان فرزندان ايران زمين هستند و با ما هيچ تفاوتي بجز محل تولد ندارند و قراين نشان مي‌دهد كه از شما بسيار انسانتر هستند. شما كه براي زير نظر گرفتن جوانان ما دهها پليس و كماندو و نيروهاي ويژه به پارك ها مي فرستيد، توان تامين امنيت مردم را در يك پارك نداريد و بايد ميهمانان پناهجوي ايراني تبار را چنين زشتگونه متهم و تحقير كنيد؟ مي پندارم كه نيروي انتظامي هم در اين دستور تحقير شده است.
صادر كننده اين دستور بايد براي اين حركت زشت و توهين آميز و ضد بشري، و بدتر از همه ناايراني، خود بطور علني از همه مردم افغانستان طلب عفو كند. او بايد براي بخشايش خواهي به خدمت سفير افغانستان در ايران برود و دست او را ببوسد. اگر خيانتي به فرهنگ و تمدن ايراني در كار نباشد، ننگ فرهنگي و ملي را نمي توان نديد گرفت.
اينهمه كه ما در طي اين دو دهه گذشته به اين آوارگان جنگ و خشونت و بيداد در كشورشان كه به آغوش برادران هم نياي خود پناه آورده اند، به اين پناهجويان سخت كوش و كم توقع ستم كرده ايم، توهين كرده ايم، كارهاي سخت را با مزد كم به آنان واگذار كرده ايم، از اشتغال قانوني بازشان داشته ايم، از آموزش كودكانشان خودداري كرده ايم و از فراهم آوري خدمات بيمه و بهداشت درمان دريغ كرده ايم، در بدترين شرايط از كشور اخراجشان كرده ايم و با كمترين گمان گناه آنان را سخت مجازات كرده ايم، چهره زيبايي از ما در جامعه بشري، كه ما ادعاي بنيانگذاري حقوق انساني آن را داريم، به نمايش نمي گذارد.
از سوي ديگر، شما و امثال شما كه دانسته يا ندانسته به ايجاد تنش در درون ما ملت يكپارچه ايران، و ميان ما و همسايگان، مي پردازيد، اميدوارم بازيچه دست شبكه هاي پنهاني خودفروختگان برخي قدرتهاي بزرگ و كوچولو نشده باشيد كه مي كوشند با القاي سياستهاي ضدايراني، مردم ما را بجان هم بياندازند، همسايگانمان را به ما بدبين و دشمن كنند، كشور را با بحرانسازي هاي كودكانه-نماي خود بسوي سقوط ببرند، زمينه هاي آشوب و هرج و مرج و احتمال حمله را فراهم آورند به اميد آنكه در آن شرايط حساس مردم ما همبستگي ملي خود را از دست داده باشند و در برخي مناطق بتوانند با پشتوانه بيگانگان با برخي همسايگان بلندپرواز همدستي كنند.
من هشدار مي دهم كه بايد بررسي شود اينگونه تصميم ها، همانند تهديد بستن راههاي آزاد دريايي، حكم هاي سنگين قضايي بويژه در مورد ميهن پرستاني كه به تماميت ارضي كشور پافشاري مي كنند، و سخنان و حركت هاي مشابه تحريك آميز و بحران ساز در طي دو سال اخير، از كجا آب مي خورد؟ ضربه اي كه ما از شبكه نفوذي حزب توده در سه سال اول انقلاب خورديم كه در همه ارگانهاي جمهوري اسلامي نوپا رخنه كرده بود و سرچشمه بيشتر تصميمات نابخردانه و نابودساز اقتصادي و سياسي و اجتماعي بدست مسئولان بي تجربه جديد شدند، نبايد تكرار شود. شما سايه هاي خاكستري، ما شما را نمي بينيم، ولي بوي شما را حس مي كنيم: مطمئن باشيد ملت ايران در حفظ تماميت ارضي همبسته است و خواهد بود.

Monday 2 April 2012

نامه حشمت اله طبرزدی از زندان رجائی شهر کرج

اجازه ندهیم بازی خمینی بار دیگر تکرار شود
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: مهندس حشمت الله طبرزدی زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) در نامه ای از داخل زندان نکاتی را پیرامون دمکراسی و حقوق بشر بیان داشت. دبیرکل جبهه دمکراتیک ایران در این نامه و در پاسخ برخی از منتقدین خود به توضیح پیرامون مسایلی مانند حقوق انسان ها، عدالت، دمکراسی و تمامیت ارضی ایران پرداخت.
متن کامل نامه حشمت الله طبرزدی:
عید فرخنده باستانی را بار دیگر به هم میهنان عزیز شادباش می گویم. می خواهم در این پیام به دو مساله حقوق بشری تاکید کنم.
یک؛ در شگفتم با وجود اینکه نزدیک به دو سال از طرح شکایت من علیه سید علی خامنه ای می گذرد، اما هیچ یک از افراد و نهادهای داعیه دار دفاع از حقوق بشر آن را پیگیری نکرده و یا حداقل نتیجه ای ملموس دست نداد. آیا حقوق بشر متمدن این امکان را نیافته است که دیکتاتورها را به پای میز محاکمه بکشاند و حتما می بایست با جنگ و دخالت نظامی به دیکتاتوری ها پایان داده شود؟ یا اینکه طرح چنین مسایلی برای برخی سیاست بازان مدعی دفاع از حقوق انسان ها به اندازه کافی نفع سیاسی ندارد؟
دو؛ گویا ویدئویی از من منتشر شده که در آن مساله ای تکراری در باب دمکراسی، حقوق بشر و سکولاریسم برای آینده سیاسی ایران را مطرح کرده بودم و طرح مساله فدرالیسم از سوی من نزاع هایی در بین اپوزیسیون به راه انداخته بود. حتی برخی دوستانم از راه هایی برایم پیام فرستادند که فعلا به چنین بحث هایی دامن نزنم. این موضوع موجب شد تا صرفاً به عنوان نظرات شخصی یک مبارز و یک روزنامه نگار حرف هایم را شفاف تر بیان کنم.
من نمی خواهم رئیس جمهور شوم، نه شاه و نه رهبر. افتخار مبارز بودن و روزنامه نگار بودن را برای خود حفظ خواهم کرد. بنابر این منتقدین اجازه بدهند آزادانه حرف هایم را بزنم و من را سانسور نکنند. از دیگر سو من از کسانی هستم که اگر یک دولت خارجی یا گروه داخلی قصد تجزیه ایران عزیز را داشته باشد حتماً از اولین هایی خواهم بود که اسلحه در دست گرفته و از وطن دفاع خواهم کرد. فکر می کنم سابقه خودم و خانواده ام در جنگ عراق و ایران که صدام چشم طمع به خوزستان داشت این را نشان می دهد.
اما سخن اصلی من این است که برای این مبارز و روزنامه نگار زندانی زندگی انسان ها، حقوق آنها و عدالت و دمکراسی مثل تمامیت ارضی مهم است. تجربه تاریخی ایران نشان می دهد که به دلیل ضعیف بودن احزاب، جناح ها و نهادهای صنفی و مدنی در ایران همواره حکومت ها ولو اینکه با عنوان مشروطه و غیره شروع به کار کرده اند به مرور به حکومت مطلقه و دیکتاتوری لگام گسیخته تبدیل شده اند. این واقعیت را در بیانیه «ساختار سیاسی آینده ایران» که در عید 1378 منتشر کردیم تحلیل نموده ایم. برای انتشار آن بیانیه که به نام «اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان» منتشر کرده بودیم هزینه سنگینی دادیم زیرا خواستار جمهوری آزاد و دمکراتیک شده بودیم.
اینک اما می خواهم تاکید کنم ساختار سیاسی آینده ایران زیر عنوان هر نامی اعم از ملی یا مشروطه که باشد اگر به توزیع عادلانه قدرت توجه نشود بار دیگر از آن نوعی دیکتاتوری سر بر خواهد آورد. زیرا در ایران بنیادهای دمکراسی بسیار ضعیف است. تنها مکانیزمی که تضمین کننده حقوق انسان ها، عدالت و دمکراسی خواهد بود، پذیرش نوعی فدرالیسم است. از این طریق می توان به صورت علمی از تمرکز قدرت در مرکز و توسط یک جناح پیشگیری کرد. البته محتوای یک جمهوری فدرال را مجلس موسسان باید تعیین کند، برای اینکه مساله بسیار پیچیده ای است. پس پیشنهاد معین من جمهوری فدرال برای ایران است.
من اساساً مایل نیستم گفتمان حقوق بشری و دمکراسی خواهی را به یک گفتمان قومی تقلیل دهم، ولی می خواهم تاکید کنم نوعی جمهوری فدرال می تواند آینده دمکراسی، حقوق بشر و نفی تبعیض در ایران عزیز را تضمین کند.
باید از تاریخ انقلاب و نحوه برخورد خمینی با مساله توزیع قدرت درس بگیریم و پیش از اینکه رویدادهای تاریخی، خود را بر ما تحمیل کنند ما خودآگاهانه ضرورت های تاریخی را دریابیم. و با ارائه راه حل های بیرون از جزمیت های ایدئولوژیک به پیش از تاریخ برویم و بر سرنوشت خود حاکم شویم. برخی شخصیت ها و احزاب و گروه هایی که هنوز جزم های سنت گرایانه را کنار نگذاشته اند، تمایل دارند اتحاد اپوزیسیون را بدون لحاظ خواسته های به حق تاریخی گروه های بزرگ ایران اعم از قومیت ها، صفوف طبقات، مذاهب، احزاب و نهادهای مدنی و حتی جنسیتی حل کنند، و به همین دلیل هیچ گاه موفق نبوده اند.
شاید برخی معترضین و منتقدین این نظریه ایراد کنند که فعلا طرح چنین نظریه هایی زود است برای اینکه موجب تفرقه اپوزیسیون خواهد شد. برداشت من البته این است که وحدت کاذب موجب بروز دیکتاتوری فرد یا جریانی خاص خواهد شد، و مدتی پایدار و حقیقی است که حول مسایل و منافع مشخص باشد و تضمین کننده حقوق اساسی همگان باشد. هر گاه چنین شد پیروزی حتمی خواهد بود.
من از چنین نظریه ای که معطوف به دمکراسی، عدالت و حقوق بشر است دفاع می کنم و از موافقین دعوت می کنم حول آن وحدت حقیقی را پایه گذاری کنند. نباید به کسانی که صرفاً به جابجایی قدرت از این رژیم به رژیم خود می اندیشند اجازه داد بار دیگر بازی خمینی را برای ملت ایران تکرار کنند.
حشمت الله طبرزدی
12 فروردین 1391 خورشیدی
سالن 12 بند 4 زندان رجایی شهر کرج

Sunday 1 April 2012

در یک جامعه عقب مانده ، همه مشکلات با مرگ حل میشود ! - از رضا عزیزی نژاد

روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد رهبر می برند تا مجازاتش را تعیین کند . رهبر برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم . ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند . عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟ ملانصرالدین می فرماید : انشاءالله در این سه سال یا رهبر می میرد یا خرم!

پس از استقلال هندوستان، محمد علی جناح که در مسیر انقلاب در کنار مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو قرار داشت پا دریک کفش کرد که مسلمانان هند باید سرزمین مستقلی داشته باشند
هرچه گاندی تلاش کرد او را قانع کند که هند یک کشور متحد بماند ومسلمانان نیز در کنار سایر اقوام و مذاهب در مدیریت هند نقش داشته باشند
محمد علی جناح نپذیرفت و بالاخره ایالت های مسلمان نشین هند تجزیه شدند و بنگلادش وپاکستان را به وجود آوردند
قصه ی پاکستان اما، داستانی شنیدنی است. مسلمانان که هندوها را «نجس» می دانستند سرزمین مستقل خود را «پاکستان» نامیدند
پاکستان اولین کشوری بود که حکومت آن «جمهوری اسلامی» نام گرفت
پس از پاکستان، به ترتیب نیجریه، ایران و افغانستان ( جمهوری اسلامی نام گرفتند )
هندوستان اما، با جمعیتی چند مذهبی (به ترتیب جمعیتی هندو، مسلمان، جین، بودایی مسیحی، سیک) صاحب حکومتی «سکولار» شد
هندوستان «سکولار» امروز جزو نمونه های موفق دموکراسی در جهان است و سال گذشته ی میلادی در کنار برزیل بالاترین نمره ی رشد اقتصادی را به خود اختصاص داد
از آن سو «جمهوری اسلامی پاکستان» نمونه ای از عدم تحمل و عدم مدار است , کودتا پشت کودتا و ترور پشت ترور، صحنه ی سیاست پاکستان را پر کرده است
ضیاءالحق،ذوالفقارعلی بوتو را اعدام کرد
حکومت نظامی ضیاءالحق با ترور شدن ضیاءالحق پایان گرفت
پرویز مشرف با کودتای نظامی, نواز شریف را ساقط کرد و خودش با کودتایی دیگر به تبعید رفت. بی نظیر بوتو چند روز پیش از انتخابات ترور شد ودر صحنه ی اقتصادی نیز پاکستان وضعیت بهتری ندارد.
در سیل اخیر پاکستان، اگر نهادهای بین المللی و دولت های خارجی به کمک پاکستان نمی شتافتند، دولت پاکستان
توان مدیریت اوضاع را به هیچوجه نداشت
پاکستان ، کشور پاک ها ، پیشتاز «تقلب صنعتی» است , در شهر صنعتی پاکستان اجناسی با مارک های معروف دنیا تولید می شود
علاوه بر این پاکستان، پیشتاز«تقلب سیاسی» است , طالبان را تقویت می کند و از جامعه ی جهانی (از آمریکا گرفته تا ایران) کمک مالی میگیرد تا طالبان را سرکوب کند
این سناریوی کشوری است که وجه تمایز خود را از سرزمین مادری اش، «مذهب» می داند