Monday 31 January 2011

احضاز کورش زعیم

كورش زعیم به دادگاه انقلاب اسلامی احضار شد

طبق احضاریه شماره 88/14953/ط د، ابلاغی تاریخ 6/11/89، كورش زعیم، عضو شورای مركزی جبهه ملی ایران برای حضور در دادگاه انقلاب اسلامی تهران، شعبه 14، در تاریخ 11/03/90 احضار شده است.

دفتر مردمداری جبهه ملی ایران

تهران - 9 بهمن 1389

Sunday 30 January 2011

بیانیه جبهه ملی ایران - تهران

پيروزي خيزش مردم تونس و پيامدهاي آن

پيروزي جنبش مسالمت آميز مردم تونس در پايان دادن به نظام استبدادي آن كشور پرچمدار خيزش هاي مردمي گسترده در بسياري كشورهاي استبداد زده عرب و موجب نگراني و بازانديشي حكومتهاي استبدادي ديگر كشورهاي منطقه گرديده است. بي شك اين رويداد نويدها و زنهارهاي ويژه خود را در پس دارد. نويدها از اين جهت كه با توجه به حضور طيف هاي سياسي مختلف در خيزش هاي اجتماعي سياسي انتظار مي رود درخواستهاي مردم تونس براي تغييرات و يا اصلاحات فراگير حقوقي- سياسي نتيجه بخش گردد. زنهارها از آن سبب كه فرايندهاي انحرافي سياسي داخلي، پس از گذر از حكومت كنوني، تجربه گذشته را تكرار نكنند. تجربه يكصد سال گذشته نشان داده كه در جريان مبارزات استقلال طلبانه يا آزاديخواهانه، رهبران جنبش ها همواره قصد برقراري ارزشهاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي مترقيانه روز را كه مردم نيز خواهان آن بوده اند داشتند، و براي دستيابي به اين هدف از همبستگي و پشتيباني مردم و پذيريش رهبري آنان بر پايه نويد ساختار اجتماعي- سياسي آينده كشور بهره مند مي شده اند؛ ولي فرايند جنبش هاي سياسي در جهان سوم نشان داده كه دستيابي به آزاديهاي مورد نظر مردم به ندرت تحقق پيدا كرده است.
رهبراني چون گاندي و ماندلا كه پس از رسيدن به قدرت با پايبندي به آزاديها و ارزشهاي اعلام شده و روش و منش قانون گرايانه خود نظام مردم سالاري را در كشورهاي خود نهادينه ساخته اند بسيار نادر هستند. در ديگر كشورهاي جهان سوم رهبران جنبش هاي استقلال طلبانه و يا آزدايخواهانه غالبا پس از دستيابي به قدرت بتدريج ارزشهاي مندرج در قانون اساسي نوپا، بويژه آزادي بيان، آزادي عقيده، آزادي احزاب و مطبوعات و ايجاد فضاي سياسي مناسب براي چرخش و گردش آزاد نخبگان و رعايت محدوديت تصدي رياست جمهوري وغيره را ناديده گرفته در مقام انحصار و استمرار قدرت خود بصورت جمهوري هاي درازمدت و يا مادام العمر و حتي موروثي برآمده اند. اين رهبران براي حفظ وضع تحميلي موجود اقدام به ايجاد حزب واحد و برقراري جو پليسي و خفقان و تفتيش عقايد مي كنند. در اين شرايط، منفذهاي قانوني و غيرقانوني لازم براي سودجويي و سوء استفاده اقتصادي و مالي به نفع وابستگان، اطرافيان و مبلغان و مداحان حكومت فراهم مي گردد. حتي اگر در برخي عرصه ها پيشرفت هايي بدست آيد، اين رژيم ها، به سبب ناهماهنگي و ناهمگني آن پيشرفتها با عرصه سياسي، جامعه را دچار نارسايي ها و نابساماني هاي پي در پي مي كنند و سرانجام با خيزش هاي خودجوش مردم مواجه مي شوند.
بي شك جنبش اجتماعي- سياسي مردم تونس نمونه بارزي است از فرايند كژراهه هاي نظام استبدادي حاكم. جامعه تونس كه براي مدت 75 سال (از 1881 تا 1956) تحت الحمايه فرانسه بود، پس از جنگ جهاني اول برخي از نخبگان تونسي تحصيل كرده در فرانسه تلاش براي آزادي كشور خود را پي گرفتند. حبيب بورقيبه يكي از رهبران جنبش ناسيوناليستي و معمار استقلال تونس بود. بورقيبه در سال 1920 حزب دستور را بنيانگذاري كرد كه در 1934، بنا به شرايط روز به حزب «دستور نو» تبديل شد و در راه استقلال تونس تلاش هاي گسترده اي انجام داد. از اين تاريخ تا 1956 بورقيبه حدود 10 سال را در زندان فرانسه سپري نمود و سپس با سفرهاي خارجي خود از جمله به امريكا جهت جلب پشتيباني براي استقلال تونس كوشيد و سرانجام موفق شد استقلال تونس را از فرانسه در سال 1356 بدست آورد.
بورقيبه مبلغ و طراح برنامه سياسي- اجتماعي تونس مبتني بر نوين سازي ، توسعه و پيشرفت تدريجي و سوسياليسم ميانه رو بود. در زمان او گامهاي بلندي در مبارزه با بيسوادي و گسترش آموزش براي همه شهروندان از جمله زنان، آزادي زنان و استقرار سكولاريسم برداشته شد. نظام اقتصادي، در سه بخش خصوصي، تعاوني و شبه دولتي تعريف و گذشته از كشاورزي، بهره برداري از منابع نفت، فسفات و صنعت توريسم پي گيري، ولي در عرصه سياسي، بسياري از آزاديهاي بنيادين زير پا گذاشته شد. حزب دستور نو تنها حزب فعال و فراگير بود و با اينكه قانون اساسي پست رياست جمهوري را براي سه دوره پنج ساله پيش بيني كرده بود، بورقيبه اين مقام را براي مدت 30 سال حفظ كرد. در نتيجه همين ناهماهنگي و ناهمگوني بين عرصه سياسي و عرصه هاي اقتصادي و اجتماعي اختلالات و نارسايي هايي در جامعه بروز كرد. در پايان، بيماري نسيان ذهني رييس جمهور سالخورده باعث شد كه در سال 1987، زين العابدين بن علي، وزير كشور وقت، با كودتا قدرت را در دست بگيرد.
در آغاز، تغيير وضع موجود رويداد نويدبخشي تلقي مي شد و انتظار مي رفت گامهاي مثبتي در راستاي بهبود وضع كشور برداشته شود، ولي اين اميد بزودي به نااميدي تبديل شد،زيرا، بن علي نيز از فعاليت احزاب جلوگيري كرد و با حكومت تك حزبي خط مشي اقتدارگرايانه را در پي گرفت و براي 22 سال نظام استبدادي خود را بر جامعه تحميل نمود. فساد روزافزون كه ويژگي نظام هاي استبدادي است موجب شكاف فاحش طبقاتي، فقر و بيكاري گرديد. در جامعه اي كه داراي قشر تحصيل كرده و متخصص بسيار بالا بوده ولي امكان دستيابي به كار متناسب بسيار كم باشد، گريزناپذير بحران و خيزش خودجوش اجتماعي بوجود مي آيد. همين امر موجب جنبش مسالمت آميز مردم تونس عليه حكومت بن علي و سقوط آن گرديد.
پيروزي اوليه مردم تونس سرآغازي براي خيزش هاي ضد استبدادي در ديگر كشورهاي عرب مانند مصر، سودان، موريتاني، مراكش، الجزيره، اردن و يمن شده است و يا خواهد شد. جوامعي كه در آنها خواستهاي اقشار آگاه جامعه براي كسب آزادي ناديده گرفته مي شود، اينك در پرتو جنبش پيروزمندانه مردم تونس بر آن هستند تا از راه اعتراضات مسالمت آميز به تغييرات و يا اصلاحات فراگير سياسي و اجتماعي نائل شوند كه بي شك راه پرنشيب و فرازي را در پيش خواهند داشت.
جبهه ملي ايران پيروزي مردم تونس را در مبارزه ضد استبدادي ستايش مي كند و آرزومند است كه هر چه زودتر به ساختار نظام آزاد و مردم سالار دست يابند. اما در عين حال مردم تونس بايد بدانند كه نظام هاي استبدادي با ايجاد جو پليسي و انگيزاسيون فكري اجازه نمي دهند مردم با ارزشهاي دموكراسي آشنا و آنرا تجربه كنند، لذا بايد هوشيار باشند كه در پيچ و خم دستيابي به مردم سالاري، رهايي آنها از استبداد فردي به استبداد ارزشي و ايدئولوژيك منتهي نشود. زيرا درصورت نافرجامي آنها براي نيل به آزادي، مردمسالاري و حكومت قانون، موفقيت و پيروزي خيزش هاي استبدادي را در ديگر كشورهاي منطقه با دشواريهاي بس سنگين روبرو خواهند ساخت.
هیئت رهبري جبهه ملي ايران

Saturday 29 January 2011

خیزش در قاره سیاه

نوشته آقای علی ضرابی

خیزش مردمی در قاره سیاه

حرکت یا قیام ملی که سیاستمداران انتظار آنرا در خاورمیانه داشتند سرانجام از قاره سیاه به جنبش در آمد، آنهم بطورمدبرانه وبا یک نظم و ترتیبی که در انقلاب های ملی کمتر دیده شده. مردم زجرکشیده تونس با شعارهای ضد دیکتاتوری و تجمع در اطراف کاخ ظلم دیکتاتوری که 23 سال با ظلم و فساد بر مردم نجیب و شریف تونس، نه حکومت بلکه سلطنت کرد ، تجمع کردند و به یکباره پرده ظلم خیمه دیکتاتور را دریدند.
زین العابدین علی زمانیکه مطمئن شد راهی جز تسلیم ندارد مثل اغلب حکام جابر، هرنقدینه ای را که در کاخ داشت برداشته وهمسر او نیز به بانک مراجعه و شمشهای طلا را از بانک تحویل گرفت و او هم فرار را برقرار ترجیح داد .
این خیزش خیلی آرام و حساب شده به کشوری که تصورش نمی رفت یعنی مصر هم سرایت کرد و زنگ کاخ ریاست جمهوری حسنی مبارک را به صدا در آورد . مردم در پناه مردی تحصیل کرده که دارای شخصیت شناخته شده جهانی میباشد یعنی محمد البرادیی برنده جایزه صلح نوبل و کسی که سالها بر صندلی ریاست بزرگترین سازمان اتمی جهان تکیه زده بود قرار گرفته و بعید به نظر میرسد که دیکتاتور مصر راهی جز تسلیم را پیدا کند . اکنون این جنبش مثل طوفان و یا گردباد عظیمی به حرکت درآمده و زنگ درب خانه های دیکتاتورها را به صدا در می آورد . صدای این زنگ به گوش پادشاه اردن نیز رسیده است و شور والتهابی در منزل زیبای اسد در سوریه دیده میشود. آنها نیز هرآن انتظار تشریف فرمایی این گردباد را دارند. خیلی ها تصور می کنند گردش این طوفان که تا هم اکنون بار دمکراسی به همراه دارد دیر یا زود ایران را نیز فرا می گیرد. این کشورها زیر فشار دیکتاتورها همواره آبستن چنین حوادثی بوده اند و خیزش مردم این کشورها که به موقع هم به حرکت درآمده وعده پهن شدن سفره دموکراسی را به ملت های دیکتاتور زده میدهد. انحلال دولت مصر وسیله آقای مبارک و اعلام حسنی مبارک که صدای انقلاب شما را شنیدم کاملاً مثل گفتار شاه ایران در انقلاب سال 1357 و زین نلعابدین علی در تونس بود و این نشانه آن است که چانه حسنی مبارک و اخرالممر سید علی خامنه ای هم بوی ارحمان گرفته است
شب آبستن است تاچه زاید سحر

تسلیت بمناسبت در گذشت داریوش همایون

داریوش همایون دارفانی را وداع گفت

خبر درگذشت داریوش همایون را با ناباوری دریافت کردم و تاسف بسیار برایم به همراه داشت

با داریوش همایون می توان اختلاف نظر و عقیده ای بسیار داشت ولی بدون تردید نمی توان نادیده گرفت که او روزنامه نگاری خلاق و سیاستمداری شجاع در ابراز عقایدش بود و بی هیچگونه تردیدی نگران از امروز و فردای ایران .

جایش در صحنه سیاسی ایران خالی است.

حسین لاجوردی
پاریس نهم بهمن ماه 1389
بیست و نهم ژانویه 2011


جبهه ملی ایران در خارج از کشور این ضایعه به بازماندگان و حزب مشروطه نسلیت میگوید

Friday 28 January 2011

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیسم

پاینده ایران

سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست در بیانیه‌های پیشین هشدار داده بود که برنامه‌ای هدفمند و البته غیرمنطقی از سوی معدودی جریانات افراطی در حاکمیت برای اعمال فشار و حذف فعالان پان‌ایرانیست در حال اجرا می‌باشد.
از جمله موارد این برنامه می‌توان به صدور و اجرای احکام سنگین 18 ماه زندان برای حسین شهریاری (فرهنگی بازنشسته، 74 ساله)، 11 سال زندان برای ابوالفضل عابدینی (روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر)، 2 سال و سه ماه زندان برای شاهین زینعلی (فعال دانشجویی) با اتهامات موهوم و واهی اشاره نمود.
این در حالی است که مهندس رضا کرمانی 76 ساله، با سابقه‌ای درخشان در مبارزات ملی و میهنی، در طول سال جاری 4 بار در شهرهای کرج، اهواز و اصفهان بازداشت گردیده و هر بار وسایل منزل ایشان (در کرج) به غارت رفته است؛ آرش کیخسروی (وکیل دادگستری)، فرهاد باغبانی (روزنامه‌نگار) و هومن اسکندری بدون دلایل موجه بازداشت شده‌اند؛ حجت کلاشی پس از گذراندن دوران تبعید سربازی در شهرستان خاش، در سال جاری 2 مرتبه در شهرهای اصفهان و کرج بازداشت شده و هم‌اکنون برای سومین بار به همراه میلاد دهقان به علت شرکت در مراسم بزرگداشت روانشاد دکتر ابراهیم میرانی در اهواز و با بهانه‌ای موهوم در بازداشت به سر می‌برند.
از سال گذشته تا کنون تعدادی دیگر از اندامان حزب پان‌ایرانیست در شهرهای مختلف تحت بازداشت موقت و احضار و بازجویی قرار گرفته و پرونده‌سازی و اعمال فشار و ارعاب، حتی در محیط‌های خصوصی و کاری، بر یاران پان‌ایرانیست در شهرهای تهران، کرج، اصفهان، اهواز، شاهین‌شهر، آبادان و . . . ادامه دارد.
جریانات افراطی در داخل برخی از دستگاه‌های امنیتی به این هم بسنده نکرده و چند هفته پیش، از برگزاری مراسم خاکسپاری محسن پزشکپور (بنیان‌گذار و رهبر نهضت پان‌ایرانیسم) و حتی حضور شاگردان نزدیک وی در مراسم یادبود ایشان جلوگیری کردند.
با توجه به استمرار و تشدید روند فوق، نظر دستگاه‌ها و اشخاص ذیربط و هم‌میهنان گرامی را به نکات زیر جلب می‌نماییم:
- در طول تاریخ، حاکمیت‌ها، جدا از موقعیت و مشروعیت خود، تلاش داشته‌اند تا با تامین منافع ملی حداکثری، در جلب نظر افکار عمومی داخلی و همچنین تثبیت و ارتقای موقعیت منطقه‌ای و بین‌المللی خود بکوشند. در این راه حاکمیت‌ها، نه تنها خود رویکردی ملی‌گرایانه و ناسیونالیستی را در پیش گرفته‌اند، بلکه حداکثر تلاش را داشته‌اند تا از پتانسیل‌های اجتماعی، فکری و سیاسی ناسیونالیست‌ها به بهترین شکل بهره‌برداری نمایند.

حاکمیتی که بر اساس گفته‌های مسوولین آن بار ادعای مدیریت جهانی (؟!)، ام‌القرای اسلامی (؟!) و ابرقدرت منطقه‌ای (؟!) را بر دوش می‌کشد با بی‌بصیرتی رویه‌ای خلاف روند عرفی فوق را در پیش گرفته و نه تنها موفق به درک و تقویت مفاهیم نظری ناسیونالیسم ایرانی نگردیده، بلکه عامدانه و غیرمنطقی در حذف نیروهای ناسیونالیست و میهن‌پرست گام برداشته است. چنین عملکردی نه تنها در تاریخ ایران و کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه، بلکه در تاریخ بشری و حتی در میان ساختارهای سیاسی عقب‌مانده در آفریقا و آمریکای لاتین هم بی‌سابقه می‌باشد.
پان‌ایرانیستها با سابقه‌ی درخشان و شفاف ملی، در حالی با اتهامات واهی و غیرمنطقی اقدام علیه امنیت ملی و نظایر آن روبرو می‌شوند که بیش از حاکمیت‌ها و دیگر نیروهای سیاسی ایران در راه شناخت و تدوین مبانی نظری مفاهیمی چون منافع ملی و امنیت ملی و تحکیم آن کوشیده‌اند. چنین اتهامات و چنین برخوردهایی ظالمانه و غیرعادلانه با میهن‌پرستان در تاریخ ملت ایران و در تاریخ بشری ثبت گردیده و از یادها نخواهد رفت. بدیهی است استمرار این روند با توجه به مخاطرات عظیم آینده، لطمات و خسارت‌های جبران‌ناپذیری را متوجه ملت ایران و حکومت‌های وابسته به آن خواهد نمود.
- یاران و اندامان حزب پان‌ایرانیست در کنار دیگر میهن‌پرستان ایران، با تلاشی مضاعف و خستگی‌ناپذیر در راه گسترش آرمان‌های ایران‌پرستانه خواهند کوشید و ظلم‌هایی این چنین را در این راه، با آغوش باز پذیرا خواهند بود، چرا که به تعبیر همرزم در بندمان در حال تجربه‌ی لذت مبارزه هستیم؛ اما با توجه به هشدارهای پیشین، در صورت استمرار این روند از سوی جریانات افراطی، جزییات این ارعاب و تهدیدها را برای قضاوت افکار عمومی و ثبت در تاریخ به آگاهی ملت ایران و رسانه‌های جمعی خواهیم رساند تا مردم ایران و نسل‌های آتی بدانند چه ظلم‌ها و ستم‌هایی بر میهن‌پرستان در این سال‌های سخت رفته است.
- حزب پان‌ایرانیست و سازمان جوانان با محکوم نمودن و اظهار تاسف از ادامه‌ی روند زندان و بازداشت پان‌ایرانیست‌ها، خواستار آزادی هر چه زودتر فعالان پان‌ایرانیست می‌باشند. بدیهی است تا رسیدن به این مهم، پان‌ایرانیست‌های داخل وخارج از کشور وظیفه دارند تا با کوششی مضاعف در راه بیان حقیقت و دفاع از یاران زندانی خود بکوشند.

پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست
پنجم بهمن ماه 1389 خورشیدی

Thursday 27 January 2011

مقاله از اقای محمد ملکی

چه دیر فهمیدند! نگذارید دیرتر شود
محمد ملکي

تقدیم به زندانیان سیاسی

وقایع بعد انتخابات سال 88 و آن تظاهرات بزرگ، نشاندهنده آگاهی، آزادیخواهی و ظلم ستیزی مردمی بود که چون اخگر فروزان زیر خاکستری از صبر و تحمل و مقاومت، خود را از نگاه ظالمان پنهان کرده بودند تا با وزش نسیمی شعله ور گردند و کردند آنچه را باید کرد. آن تظاهرات بزرگ که از شناخت و آگاهی نسلی نشانه داشت که بسیاری از آنها نسل پس از تغییر نظام بودند و با تمام تلاشی که حاکمیت در شستشوی مغزی آنها انجام داد، از آنجا که آزادیخواهی، برابری طلبی و ظلم ستیزی در عمق جان آنها نفوذ کرده بود، توانستند آن حوادث عبرت آموز و فراموش نشدنی را با پرداخت هزینه های سنگین خلق کنند و در حقیقت، تاریخ تحولات اجتماعی را به گونه دگر بنویسند.

من که حدود پنجاه سال در انتظار چنین تحولی در نسل جوان و دانشجو بودم، تحولی که ریشه در 30 سال قبل از انقلاب داشت و خونهای بسیار در پای درخت آزادی، آگاهی و برابری خواهی ریخته شده بود، وقتی در سنین پیری و بیماری شاهد به بار نشستن نهالی که حدود صد سال پیش بوسیله ی پدران و مادران ما در خاک ایران زمین کاشته شده بود و امروز می دیدم چگونه آن نهال کوچک به درختی تنومند تبدیل شده که میتواند در برابر خشن ترین و بی رحم ترین طوفانها برپا ایستد و آن را بادی بداند که تنها قادر است چند برگ از آن را به زمین بریزد، خدا را سپاس گفتم از اینکه مردم ما پس از عبور از گردنه های خطرناک خود را آماده ی صعود به قله کرده اند تا بزودی پرچم آزادی را بر فراز آن به اهتزاز درآورند و ندای آزادی و برابری سردهند و ثمره ی خونها، مقاومتها و آگاهی های خود را شاهد باشند.

در چنین موقعیتی احساس کردم دیگر حرفی برای زدن ندارم. مخاطبین و دانشجویانم به حدی از درک و آگاهی رسیده اند که در روزهای پایانی عمر باید شاگرد آنها باشم و از آنها بیاموزم آنچه را نمیدانم، بیاموزم صبر و مقاومت را، بیاموزم ایثار و از خودگذشتگی را، بیاموزم...
برآن شدم یادداشتی وصیت گونه خطاب به پیشقراولان جنبش که جز دانشجویان و جوانان و مردم کوچه و بازار نبودند بنویسم. در همین اندیشه بودم که خون های بیشتری در "خیابان" و "بیابان" ریخته شد. اواخر مرداد سال گذشته نوشتم وصیت نامه ای را که باید مینوشتم و دست نویس آن آماده شد. چند بار جملات و کلمات را بالا و پایین کردم. آماده شدم آنرا منتشر کنم. روزهای سختی بود، یک لحظه خون نداها و سهراب ها که ریخته شده بود آرامم نمی گذاشت. وضع روحی و جسمی ام هر روز خرابتر می شد تا آنکه صبح شنبه 31 مرداد 88 به خانه ام ریختند و آن نامه و بسیاری از نوشته هایم را همراه با 85 جلد کتاب و وسایل دیگر به یغما بردند و من را هم که در بستر بیماری افتاده بودم به اسارت گرفتند و به زندان اوین بند 209 در سلول انفرادی 128 منتقل کردند. سه ماه در سلول انفرادی و در مجموع 191 روز اسارت در زندان اوین بر من چه گذشت که مجبور شدند چند بار جسم بیمارم را به بیمارستانهای خارج زندان بفرستند، مقوله ایست که باید در جای دیگر به آن پرداخت. بالاخره روز دهم اسفند 88 به دلیل فشارهای داخلی و خارجی من را به مرخصی فرستادند تا در شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی تهران به محاکمه کشیده شوم. در این مدت که در خارج از زندان، در زندانی به وسعت ایران، به سر می برم از دور شاهد گفته ها و نوشته ها و حوادثی که در ایران می گذرد تا حدودی هستم. اما آنچه موجب شد که باز دست به قلم ببرم و با هموطنانم دردل کنم موضوع مهمی ست که فکر میکنم اگر خاموش بنشینم گناه است.

بعد از قیام مردم بدنبال اعلام نتیجه ی انتخابات و دستگیری تعدادی از سران گروه معتقد به اصلاحات، مشاهده شد بسیاری از این افراد در گفته ها و نوشته هایشان، بعد از گذشت بیش از سی سال از برپایی نظام ولایی و آنهمه برهان و استدلال که مشکل نظام در کجاست، تازه متوجه شده اند که با این قانون اساسی و اختیارات بیش از حد یک فرد، وجود نظارت استصوابی از سوی منتخبین آن مقام در "شورای نگهبان قانون اساسی" و جاری بودن حکم حکومتی و قدرت بلامنازع ولی فقیه، صحبت از آزادی و انتخابات آزاد و مردمسالاری و قانون گرایی حرفی بی معنی است که بیشتر به طنز می ماند، و آنچه دلسوزان به حال ملک و ملت بارها و بارها گفته و نوشته اند واقعیتی بوده که این دوستان کمتر به آن توجه میکردند و حتی گویندگان آن را خائن، ضدانقلاب و منافق و... می نامیدند؛ اما امروز جای شکرش باقیست که در هر حال جمعی از آنها پذیرفتند آنچه را عموم مردم سالهاست به آن رسیده بودند. براستی مگر میشود جز با یک همه پرسی آزاد و با همه لوازم آن و زیر نظر سازمانهای بین المللی و حقوق بشری و پذیرش نتیجه آن به آزادی و مردمسالاری رسید؟ من بار دیگر این اعتقادم را که سالهاست فریاد کرده تکرار میکنم که تنها راه نجات ملت، بدون خشونت و کشت و کشتار، مراجعه به آرای عمومی است و لاغیر. باز هم نگویید نمیشود. اگر همه با هم باشیم، نشدنی ترین کارها را میتوان انجام داد. همانگونه که اخیرا دیدیم وقتی مردم تونس برای تغییر دست به دست هم دادند و کسی در دل آنها بذر تردید و نا امیدی نکاشت، چگونه به پیروزیهای بزرگی دست یافتند.
همچنین شنیدم و خواندم که آقای خاتمی رییس جمهور سابق برای شرکت مردم در انتخابات آینده باز به میدان آمده اند و اظهار نظر فرمودند. از شروط ایشان برای شرکت در انتخابات آینده "آزادی زندانیان سیاسی" و "اجرای قانون اساسی" بوده است. ابتدا باید از جناب خاتمی پرسید شما از طرف چه کسانی شرایط شرکت در انتخابات را تعیین می فرمایید: از طرف جنبش سبز، اصلاح طلبان، دانشجویان، روحانیت، مردم کوچه و بازار؟ آیا این جریانات حق دارند از شما بپرسند که شما اصولا شرایط کنونی جامعه ایران را چگونه تحلیل می کنید و آیا می پندارید اگر بر فرض محال این پیشنهادهای شما پذیرفته شد، با وجود افرادی مثل جناب جنتی در راس شورای نگهبان و با وجود نظارت استصوابی، آیا امکان یک انتخابات آزاد در ایران وجود دارد؟ دیدید که آقای جنتی چطور آب پاکی را روی دست شما ریخت و گفت اصلا نیازی به حضور شما نیست که برای نظام شرایط تعیین می کنید.

جناب آقای محمد خاتمی؛ بیایید با هم کمی صادقانه صحبت کنیم. راستی شما فکر میکنید اگر وضع مانند ده دوازده سال پیش شود و شما رییس جمهور با بیش از بیست میلیون رای شوید و مجلسی مانند مجلس ششم هم در اختیار شما باشد با چنین قانون اساسی جنابعالی در پایان کار نخواهید فرمود من یک تدارکاتچی بیشتر نبودم؟ جناب استاد؛ چرا از گذشته درس نمی آموزیم؟ شما هنوز متوجه نشده اید مشکل کار در کجاست؟ با آن هوش و استعدادی که در شما هست من باور نمیکنم! میدانم و میدانید که گره کور در چه نقطه ایست. یا نمی خواهید یا نمی توانید بگویید آنچه باید گفت را. جناب آقای خاتمی من مشفقانه به شما میگویم دیگر این چنین حرفها و موضعگیریها دردی را دوا نمیکند. اگر می خواهید به جبران کم کاریها و فرصت سوزیهای گذشته برای مردم کاری انجام دهید، همراه بسیاری از دوستان تان که به واقعیت های امروز جامعه رسیده اند بیایید همه با هم و دست در دست هم و با یک صدا فریاد کنیم که ما فقط در یک همه پرسی آزاد پس از گذشت قریب 32 سال میخواهیم شرکت کنیم و "آری" یا "نه"ی خود را تکرار نماییم

درگذشت یک شاعر وطن پرست

شاعر "این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست" در
تنهايی درگذشت

خبرآنلاین: در نهایت تاسف ، با خبر شدیم که استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی دکتر خسرو فرشیدورد ، ده روز قبل در تنهایی و بیماری در "سرای سالمندان نیکان" در تهران به دیار باقی شتافته اند .متاسفانه تا زمان نگارش این نوشته، هیچ خبری در مورد درگذشت این استاد ارزشمند و از مفاخر فرهنگی این دیار منتشر نشده است.
دکتر فرشیدورد از استادان پیشکسوت دانشکده زبان و ادبیات فارسی و دارای شهرت جهانی و دیدگاههای ویژه در عرصه دستور زبان بود..مقالات و کتابهای فراوان و بسیار ارجمندی در حوزه دستور زبان فارسی و زبان شناسی و نقد ادبی و تحقیقات ادبی از آن استاد درگذشته برجای مانده است.
فرشیدورد چند سال قبل از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی مدتی را با بستگانش زندگی کرد و چندی پیش به سرای سالمندان نیکان منتقل شد که در آنجا دار فانی را وداع گفت. دکتر فرشیدورد به زبان و شعر فارسی عشق و غیرت فراوان داشت. این شعر که از مشهورترین سروده های استاد نیز هست به خوبی عشق او به ایران و فرهنگ این سرزمین را نشان می دهد:


این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
یادش گرامی

بیانیه جبهه ملی ایران - تهران

سقوط ارزش پول ملي، سقوط توان اقتصادي همه مردم ايران است

هشدار جبهه ملي به ملت ايران درباره رقابت جناح هاي اقتصادي سياسي براي تسلط بر بانك مركزي و منابع پولي و ارزي كشور:

هم ميهنان گرامي، در حاليكه عملكرد افراد و جناحهاي قدرتمند حاكم بر دولت و نهادهاي دولتي در 30 سال گذشته، عليرغم همه امكانات و توان اقتصادي كشور جز ركود توليد ملي نتيجه اي نداشته، ارزش پول ملي ما به 0069/0 درصد آن در سال پيش از انقلاب سقوط كرده است. بي بندوباري نظام پولي و بانكي در سالهاي اخير به جناح هاي سياسي و اقتصادي سر برآورده از درون اقتصاد آشفته ايران اين امكان را داده كه حوزه اقتدار خود را به بخش بانكداري و تسلط بر منابع پولي كشور گسترش دهند و در كمتر از يك سال با فشار بر بانك مركزي امتياز تاسيس دستكم ده بانك و موسسه اعتباري جديد را اخذ نمايند. اين بانكهاي نوپا در شرايط ركودي اقتصاد كشور (رشد صفر تا 2 درصد در سه سال اخير) صدها شعبه در سراسر شهرها بر پا كرده و افزون بر آشفته كردن بازار اجاره و بهاي ساختمان هاي خيابانهاي اصلي شهرها بر سرگرداني مردم بيفزايند.
جناح هاي سياسي و قدرتهاي اقتصادي نوپاي زاده بي بندوباري هاي پس از انقلاب، بسوي بانكداري هجوم آورده اند كه غير از وجود سود فراوان (گاه تا 80%)، تسلط مقامهاي حاكم و صاحبان سرمايه بر منابع پولي كشور و جهت دادن به مصرف سپرده ها و پس اندازها به تحكيم قدرت سياسي و اقتصادي جناحهاي خاصي را به ارمغان مي آورد. افزون بر اين، اين موسسات بانكي خلق الساعه درسطح جهاني متهم به پول شويي يا رد گم كردن پولهاي ناشي از رشوه، فساد و قاچاق شده اند. نمونه ديگر سوء استفاده از سيستم بانكي در راستاي منافع جناحي، مصرف 80 درصد از 420 ميليارد دلار درآمد ارزي صادرات نفتي كشور در 6 سال اخير براي واردات است كه به تعطيلي حدود نيمي از صنايع كوچك و متوسط كشور و عدم امكان پرداخت حقوق و دستمزد كارگران در صنايع بزرگ انجاميده است.
نرخ تورم سالانه درهر كشور شاخص بي ارزش شدن پول ملي و عامل اصلي آن رشد نقدينگي است. در ايران، در حاليكه واحدهاي توليدي در شرايط ركود شديد فروش و درآمد قرار دارند و، از سوي ديگر، از بالارفتن هزينه هاي توليد ناشي از كمبود دائمي نقدينگي بويژه سرمايه در گردش رنج مي برند، دولت با تسلط بر درآمدهاي نفتي و نظام بانكي، هر سال حدود 30 درصد بيش از سال پيش خرج مي كند و عليرغم شعار كوچك كردن دولت و دستگاههاي حكومتي، تسلط خود را بر اقتصاد مي افزايد و به فشارهاي تورمي دامن مي زند. نرخ تورم 20 تا 30% سالهاي اخير حتي پيش از بالابردن بهاي بنزين و نفت و گاز و برق، تحت عنوان واهي و عوام فريبانه هدفمند كردن يارانه ها، به صادر كنندگان كه سهم آنها در اقتصاد كمتر از نيم درصد (5/0%) توليد ناخالص داخلي است، اين بهانه را داده كه با تصويب مجلس (بند "ج" ماده 72 قانون برنامه پنجم) دولت را مكلف كند رشد سالانه ارزش پول ملي را باندازه تفاضل نرخ تورم داخلي و سطح تورم در خارج كشور كاهش دهد و بلاي تورم را گريبانگير 5/99 درصد ديگر مردم نمايد. در حاليكه همه تاكيد مجلس مي بايست بر رفع عوامل ايجاد تورم، يعني بي بندوباري دولت در ايجاد هزينه و تامين آن از راه وامهاي بدون بازپرداخت از سيستم بانكي و ايجاد بدهكاري دائمي براي وزارتخانه ها، متمركز شود.
هموطنان عزيز، نظام پولي و بانكي بي سروسامان كشور كه نرخ تورم دو رقمي دائمي و فزاينده، نرخ هاي بهره چند برابر متوسط نرخ بهره در كشورهايي مانند كره جنوبي، تركيه و مالزي و حتي افغانستان و سود رشته بانكداري تا ده برابر متوسط جهاني را بوجود آورده، ناشي از تسلط دولت بر بانك مركزي و تصميمات پولي آن است. دولت تماميت خواه كه در ماههاي اخير وظيفه تهيه لايحه برنامه پنجساله توسعه كشور را برعهده داشته، در ماده هاي 80 و 81 پيشنهادي، نه تنها مجمع عمومي بانك مركزي و شوراي پول و اعتبار را بطور كامل در اختيار دولت و شخص رييس جمهور گذاشته، بلكه اجراي تصميمات همين دو نهاد دولتي را نيز به تاييد رييس جمهور موكول نموده است. مجلس شوراي اسلامي ضمن رسيدگي به اين دو ماده و با دانستن نابساماني وضع پولي و بانكي موجود، تنها به حذف حضور رييس جمهور در مجمع بانك مركزي و افزودن 7 نفر اقتصاددان و كارشناس به تركيب اعضاء بسنده كرده است. همين تغيير ناچيز و صوري در رسانه هاي ساده انديش و ناآگاه بحث داغ استقلال (!) بانك مركزي را بوجود آورده و رييس كل چاپلوس بانك مركزي را به تهديد كناره گيري در صورت مستقل شدن بانك مركزي وادار كرده است؛ در حاليكه، كدام رييس بانك مركزي در جهان نمي خواهد از دولت مستقل باشد؟
هموطنان عزيز، آنچه كه پس از تصويب مواد 80 و 81 قانون برنامه پنجم در مورد تركيب مجمع عمومي بانك مركزي و شوراي پول و اعتبار گذشت (مخالفت شوراي نگهبان، تاييد مجدد مجلس، ارجاع به مجمع تشخيص مصلحت نظام، ارجاع به مقام رهبري، پيشنهاد تعيين رييس بانك مركزي با اكثريت رييسان سه قوه، برگشت به طرح اوليه دولت) نمايشي از ناآگاهي يا سوء نظر مقامات تصميم گيرنده مديريت اين نهاد كليدي در نظام اقتصادي كشور است. از ديد كارشناسي صندوق بين المللي پول و استادان دانش اقتصاد، استقلال بانك مركزي يعني استقلال مسئولان آن در اتخاذ سياستهاي پولي و بانكي بر پايه منافع ملي؛ يعني تامين رشد اقتصادي، اشتغال كامل، ثبات نسبي قيمت ها (تورم حد اقل) و حفظ ارزش بين المللي پول كشور است. دستيابي به اين هدف در صورتي امكانپذير است كه مسئولان بانك مركزي افرادي غيرسياسي بوده و انتخاب و انتصاب آنان در دست رييس جمهور، وزير دارايي، معاونت راهبردي رييس جمهور، وزير بازرگاني و دو وزير ديگر نباشد و يا اجراي تصميم هاي مجمع عمومي بانك مركزي و شوراي پول و اعتبار موكول به تاييد و امضاي رييس جمهور نباشد.
هموطنان عزيز، ملت ايران حق دارد از صاحبان قدرت سياسي و حكومتگران در كشور پرسش كند كه چرا اينقدر به بي ارزش شدن پول ملي و توان اقتصادي مردم ايران بي اعتنا هستند؟ چرا در افغانستان جنگزده و اشغال شده، طي شش سال (2009-2003) ارزش يك افغان تنها 47/2 درصد سقوط كرده، ارزش پول در تركيه در همين مدت 027/0 درصد كاهش يافته، ولي اين نسبت در كشور ما 14/19 درصد بوده است؟ چنانكه پول ما اكنون سومين بي ارزش ترين پول جهان است؟ چرا در سال 2009 در مالزي نرخ بهره 02/5% ، در تركيه 42/5% و در كره 42/5 % بيشتر نبوده، در حاليكه در كشور ما به گفته رييس بانك مركزي 28 تا 30 درصد بوده است؟ چرا نرخ تورم در مالزي 02/5 درصد، در كره جنوبي 3/1 درصد، در افغانستان 7/7 درصد، ولي در كشور ما نرخ تورم 4 تا 7 برابر كشورهاي نامبرده است؟ (جدول پيوست را ملاحظه فرماييد)
ملت ايران حق دارد بپرسد با چه مديريت اقتصادي و سياسي كشوري مانند تركيه كه توليد ناخالص داخلي آن روزي 20% از ما كمتر بود، بدون هيچ درآمد نفتي در شش سال اخير توليد ناخالص داخلي خود را به 940 ميليارد دلار رسانده، در حاليكه جمهوري اسلامي با داشتن 420 ميليارد دلار درآمد صادرات نفت و گاز در شش سال اخير، فقط 402 ميليارد دلار توليد ناخالص ملي ايجاد كرده است؟
ملت ايران حق دارد بپرسد كه چرا يك كاسب جزء براي دريافت يك وام ده ميليون توماني بايد حداقل پنج نوع تعهد بسپرد، (جواز كسب، ضامن معتبر، چك بانكي، موجودي در حساب بانكي، صرفنظر كردن از بهره بر سپرده بانكي،) در حاليكه به گفته نايب رييس كميسون اصل نود مجلس، هشت نفر مي توانند 35 هزار ميليارد تومان از سيستم بانكي پول بگيرند و پس ندهند؟
بالابودن دائمي نرخ ارز يعني استثمار مصرف كننده، بالابودن قيمت ها يعني كاستن قدرت خريد خانواده ها و سقوط طبقه متوسط و پايين جامعه به زير خط فقر. نرخ هاي بهره بسيار بالا و دريافت انواع كارمزدها و زنداني كردن موجودي ها يعني استثمار طبقه بدهكار و وام گيرنده نيازمند توسط صاحبان سرمايه قدرتمدار. ملت ايران حق دارد اينگونه نتيجه گيري كند كه دولت و حاكميت يا به مصالح ملي نمي انديشند و يا لياقت و توان اداره امور اقتصادي كشور بر پايه منافع و مصالح ملي را ندارد. دستاورد وضع موجود عقب ماندگي كشور و ملت ايران است. فرار سرمايه ها و مغزها كه سرعت فزاينده گرفته بيش از پيش موجبات كاهش توان ملي را فراهم مي كند و اين براي هر ايراني آزاد انديش و خواستار پيشرفت و سربلندي ملت ايران دردآور و مايه نگراني شديد است.
شوراي مركزي جبهه ملي ايران
تهران - 7 بهمن 1389

سنجش عملكرد پنج اقتصاد مشابه
2003 - 2009
كشور كاهش ارزش پول ميانگين نرخ تورم سالانه ميانگين نرخ بهره سالانه (سپرده ها) ميانگين نرخ بهره سالانه (سپرده ها) ميانگين نرخ بهره سالانه (وام ها) ميانگين نرخ بهره سالانه (وام ها) نرخ بيكاري (2010) نرخ رشد بيكاري
در صد در صد درصد 2003 درصد 2009 درصد 2003 درصد 2009 در صد در صد

افغانستان 47/2- 7/7 50/7 00/8 (2006) 97/17 (2008) 65/15 ؟ ؟

ايران 40/19- 00/30 00/9 00/11 50/15 00/16 17 6/1

تركيه 027/0- 25/11 68/37 02/18 16/36 03/9 4/11 8/6

كره جنوبي 7/4- 30/1 25/ 4 24/6 94/2 42/5 6/3 1/6

مالزي 50/8- 20/4 07/3 04/3 30/6 02/5 1/13 8/6

---------------------------------------------
منبع: صندوق بين المللي پول، اوت 2009.

Wednesday 19 January 2011

بازداشت 4 نفر از اعضای حزب پان ایرانیست در کرج

نسخه مناسب چاپ خبرگزاری حقوق بشر ایران - رهانا

حجت کلاشی، مهندس رضا کرمانی، آرش کیخسروی و شاهین زینعلی دقایقی قبل در شهر کرج و در منزل رضا کرمانی بازداشت شدند.

یک‌شنبه ۱۹ دی ماه حجت کلاشی، سول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست، رضا کرمانی، دبیر کل سابق حذب پان ایرانیست؛ آرش کیخسروی وکیل دادگستری و شاهین زینعلی فعال سیاسی، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت و از اعضای حزب پان ایرانیست در کرج و در منزل مهندس رضا کرمانی بازداشت شدند.
به گزارش رهانا، سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران»، نیروهای امنیتی یک‌شنبه شب با ورود به منزل رضا کرمانی این چهار تن را بازداشت کرده و به مکان نامعلومی منتقل کرده‌اند. از دلائل بازداشت این چهارتن اطلاعی در دست نیست، اما درگذشت محسن پزشک‌پور رهبر سابق حزب پان ایرانیست که شب گذشته پیکرش به صورت مخفیانه و تحت تدابیر امنیتی به خاک سپرده شد بی ارتباط با بازداشت این افراد نبوده است.
بنابر اطلاع خبرنگار رهانا؛ محسن پزشک‌پور که قرار بود بامداد روز دوشنبه مراسم تشیعش در قلهک برگزار شود، یک‌شنبه شب به اجبار ماموران وزارت اطلاعات به خاک سپرده شد. همچنین گمان می‌رود که دلیل بازداشت این چهار تن نگرانی از برگزاری تجمعات در جریان مراسم ختم محسن پزشک‌پور باشد که قرار است در روزهای آینده برگزار شود.
حجت کلاشی و رضا کرمانی پیش تر در تاریخ ۲۰ شهریور ماه بازداشت و پس از چندین رو از زندان آزاد شده بودند. همچنین رضا کرمانی سال گذشته نیز در جریان درگذشت دکتر ابراهیم میرانی در فرودگاه اهواز بازداشت شده بود و با قرار وثیقه پنجاه میلیون تومانی آزاد شده بود.
شاهین زینعلی فعال سیاسی، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت و از اعضای حزب پان ایرانیست است که در پی حوادث عاشورای سال گذشته بازداشت و به دو سال و سه ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. قرار بوده است وی برای اجرای حکم خود روز دوشنبه، بیستم دی ماه جاری خود را به زندان معرفی کند.
آرش کیخسروی وکیل دادگستری و از دیگر اعضای حزب پان ایرانیست ایران است که وکالت مهدی خدایی فعال دانشجوی زندانی را که به هفت سال زندان محکوم شده بر عهده دارد.

Tuesday 18 January 2011

مقاله از اقای علی ضرابی

اگر هیچ کار نکرده ایم لااقل روی دیوان بلخ را که سفید کرده ایم.
نوشته آقای علی ضرابی

فیلمی را برایم ارسال کرده بودند که درآن نشان داده می شد جوانی در محلی (که) در جریان انتخابات ریــاست جمهوری ( بنام ) ندا آغا سلــطان به قتل رسیده بود، (وی یا ....) به همراه دوستش که دوربین کوچک فیلم برداری در دستش بود ، از عابرین سوأل می کرد که شما می دانید که در اینجا در ایام انتخابات رئیس جمهوری دختری به قتل رسید ؟ از اولین نفری که این سوأل را نمود پاسخ شنید نه آقا جان ، به خدا نه . دومین نفری که نان سنگکی در دست داشت در جواب گفت برو آقا خدا نانت را جای دیگری حواله کند. سومین نفر که خانمی بود و بنظر می رسید معلم یا کارمند اداره ایست ، تا چشمش به دوربین افتاد ، قدم هایش را تندتر کرد و ( در حالیکه ) پرسش کننده هم همراه او می رفت ، در پاسخ با لحنی که وحشت او را نشان می داد گفت : ما هم شنیده ایم ، ترا خدا بگزار بروم به خدا کار دولت نبوده و جوان را از خود راند و فرار کرد. نفر بعدی مرد مسنی بود و به محض اینکه سوال را شنید گفت : ندا آغا سلطان را می گویی جوان جواب داد بله . به اطراف نگاهی کرد و می خواست مطلبی بگوید ولی روبه او کرد و گفت : آقا جان ما هیچ خبری نداریم از اینجا هم برو. دختر دانشــجویی به او نزدیک شد ولی تا چشمش به میکروفون افتاد گفت :چه فرمایشی ؟ سوال کننده گفت :شما اطلاع دارید که سال گذشته در این محل دختری به قتل رسید ؟ او هم فوری به اطـراف نگاه کرد و با مکثی گفت : برو آقا شما هم از خودشان هستی ! و فوری پا به فرار گذاشت . مردی با همسرش به او نزدیک شدند ، او فوری نزد آنها رفت و سوالش را مطرح کرد مرد می خواست چیزی بگوید که همسرش به سر او داد کشید: بیا برویم ما (که) جان خود مان را از سر کوچه پیدا نکرده ایم .
این هراس و وحشتی که جامعه ما را از خرد و کلان فرا گرفته در هیچ زمانی بر ملت ما مستولی نبوده نه در زمان امویان و نه در زمان عباسیان و نه در عهد سیاه جامه گان ، فرقه حسن صباح .
روز عید فطر طغیان گران بلوچ با بمب گذاری در مسجدی عده زیادی را کشتند. روز بعد یازده جوان بلوچ را که در زندان بودند به انتقام کشته شدگان مسجد به دار آویختند! ( گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری )
وکیل مدافع زندانیان سیاسی را به جرم دفاع از موکلین به یازده سال محکوم می کنند.
دانایانی مثل دکتر رئیس دانا را که از افتخارات عصر ما محسوب می شود به زندان می برند و بعد هم اعلام می کنند در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد. و ما باید قبول کنیم که استاد ارجمند دکتر رئیس دانا و جناب آقای مهندس امیر انتظام و خانم دکتر ستوده و صدها ( تن از ) دانشجویان افتخار آفرین ( این مملکت بایستی ) مقیم زندان اوین ( همنشین ) قاچاقچیان و یا سارقان هستند ؟
به خدا ، ما که در خارج از کشور هستیم از روبرو شدن با آشنایان خارجی خود خجالت می کشیم . چندی قبل چند جوان دانشجو را در یک صبح دم به دار آویختند .
همسایه ژاپونی من جنب صندوق پست مرا دید و با ناراحتی از من پرسید: شنیدی که در کشور شما چند دانشجو را به جرم اینکه خواستار دموکراسی هستند اعدام کردند ؟ گفتم :بله . به طرف من نگاه کرد و گفت : شاید هموطــنان شــما مرده اند ؟! و فوری درب آپارتمانش را محکم به هم کوبید و به داخل خانه اش رفت . یکی از دوستان من می گفت : اگر کسی بگوید دستگاه قضائی ما روی دادگاه بلخ را سفید نکرده . آدمی (است ) دروغگو ، مثل رئیس جمهور مان

مصاحبه با کورش زعیم

پرسش 1: در صورت سرکوب خشن جنبش، آیا امکان مبارزه بی خشونت وجود دارد؟
كورش زعیم: اگر هدف دموكراسی و حقوق شهروندی است، مبارزه مسالمت آمیز تنها راه خردمندانه است. در جنبشی كه توسط حاكمیت به خشونت كشانده می شود، مردم خردمند و صلحجویی كه با خانواده هایشان به میدان می آیند تا صدای اعتراض خود را به گوش برسانند عقب نشینی می كنند و مردمی كه تحملشان بیشتر و خطرپذیرتر هستند در میدان می مانند. حضور چالشگرانه آنها حاكمیت خشونتگرا را وادار به اعمال خشونت بیشتر می كنند. همچنان كه دامنه خشونت بیشتر می شود، رهبری مبارزه را افراد ماجراجو به دست می گیرند. دیگر اختیار از دست خردمندان و مردم عادی خارج می شود. افراد ماجراجو تحریك پذیر هستند و ظرفیت مسلح شدن را هم دارند. وقتی مبارزه به زد و خورد خیابانی می كشد، شرایط برای ورود گروه های سازمان یافته مسلح به میدان فراهم می شود. در این شرایط مردم هم آنان را پذیرا می شوند، زیرا كه آنها را در مقام دفاع از مردم می بینند. در چنین شرایطی است كه نقشه های بیگانگان در جهت حفظ یا كسب منافع خود فرصت عمل پیدا می كنند.

از اینجا به بعد، هر كدام از طرفین كه برنده میدان شوند به زیان ملت است. اگر حاكمیت پس از یك رویارویی خونین برنده شود، تسلط خود را بر مردم تنگ تر و شدیدتر خواهد كرد، حكومت نظامی خواهد شد و پاكسازی های فراوانی برای جلوگیری از تكرار جنبش صورت خواهد گرفت. تجربه دهه شصت نشان داد كه با یك دیكتاتوری خشن نباید رویارویی خشن كرد. این اشتباه بزرگ برخی سازمانهای چریكی بود كه می توانستند با ورود به عرصه سیاسی كشور از تك قطبی شدن حاكمیت جلوگیری كنند. از سوی دیگر، اگر حاكمیت در مبارزه شكست بخورد، همان ماجراجویان هستند كه حكومت را به دست می گیرند، پاكسازی های گسترده انجام می دهند و دور باطل دیكتاتوری با بازیگرانی جدید دوباره آغاز می شود.

در مبارزه با یك حاكمیت خشن و انحصارگر، هوشمندی در بهره برداری از فرصتها و خردمندی در كنشگری، كارآمدترین جنگ افزارهاست و همیشه پیروز میدان می شود.

پرسش 2: آیا هدف از اعمال خشونت در اعتراضهای سال گذشته ایران به خشونت کشاندن اعتراض مخالفان بوده یا صرفاً به قصد سرکوب بوده است؟

كورش زعیم: در تظاهرات پارسال هدف از اعمال خشونت پشیمان كردن مردم از اعتراض كردن بود. قصد حاكمیت فقط سركوب بود، ولی به دید من، عوامل ناپیدایی در درون حاكمیت خشونت را شدت بخشیدند تا زشتتر از آنچه برنامه بود بشود. برای این كار تریبون و ابتكار عمل را بدست خشونت طلبان فطری دادند تا آنها را كه در درون حاكمیت كمی خرد داشتند در برابر عمل انجام شده قرار دادند. ما همین سناریو را در دهه شصت مشاهده كردیم كه عوامل ناپیدای یك حزب بدنام در بسیاری از نهادهای تصمیم گیری لانه كرده، مسئولان بی تجربه و ایده آلیست انقلابی را وادار به كارهای تخریبی و خشن می كردند تا سیستم فرو بریزد و آنها زمام كشور را بدست بگیرند. من در آن تاریخ این برداشت را در یك مقاله مفصل نوشتم و هشدار دادم، كه به زندانی شدن من منجر شد. اكنون سناریوی مشابهی در حال اجراست.

Sunday 16 January 2011

حمله نیروهای امنیتی برای دستگیری پیمان عارف به منزل وی در تهران

Sun, January 16, 2011 9:35:37 AMحمله نیروهای امنیتی جهت بازداشت پیمان عارف به منزل وی
From: peyman aref View Contact
To: samira.jamshidi


--------------------------------------------------------------------------------

صبح امروز و در حالیکه پیمان عارف و همسرش در خارج از منزل و در محل کار حضور داشتند نیروهای امنیتی با ورود به منزل محل سکونت ایشان و نشان دادن دستور بازداشت وی به همسایگان اقدام به شکستن در ورودی آپارتمان نموده و در مقابل اعتراض همسایه که یک معلم مسن بازنشسته است به این رفتار غیرقانونی و تاکید او بر اینکه تحت هیچ شرایطی حق شکستن در و ورود به منزل را ندارند اقدام به تهدید و اهانت به وی نمودند.
گفتنی است پیشتر و در 2هفته اخیر چندین مرتبه این روزنامه نگار و فعال دانشجویی به دادسرای زندان اوین احضار شده که در پاسخ اعلام داشته بود: من با پای خود خودم را به شما تسلیم نمیکنم مگر آنکه زحمت بازداشتم را بکشید.
گفتنی است هنوز عارف و یا همسرش به دلیل شکستگی قفل در موفق به ورود به خانه نشده از میزان خسارت وارده در مدت 5 ساعته حضور ماموران امنیتی در منزل و یا اشیاء ایکه احتمالا توسط ایشان از منزل خارج شده و مفقود گردیده اطلاعی ندارند.
لازم به ذکر است پیمان عارف در حال حاضر در حال مداوای بیماری قلبی خود بوده و اتفاقا به همین دلیل در بهار گذشته پس از تحمل یکسال زندان آزاد گردیده بود.

Saturday 15 January 2011

اعلامیه جبهه ملی ابران - تهران

اعدام های بی رویه و بازداشت های خودسرانه را متوقف کنید

با اینکه صاحبان قدرت در ایران در برابر پرسش های خبرنگاران خارجی از آزادی واین که مردم ایران آزاد ترین مردم جهان هستند سخن میگویند، ولی نگاهی به آنچه در این سرزمین میگذرد خلاف ادعاهای مسئولین حکومتی جمهوری اسلامی را نشان میدهد. همه گروه های اجتماعی ، معلمان ، دانشجویان ، کارگران ، هنرمندان ، اقتصاددانان ، وکلای دادگستری ،اصناف ، فعالان سیاسی ودر مجموع تمام ملت ایران از آزادی های فردی واجتماعی بهره ای ندارند ، ودر جامعه ای به شدت بسته و دور ازموازین دموکراسی و حقوق بشر وعدالت اجتماعی زندگی میکنند . لیست زندانیان سیاسی روزی نیست که فزونی نپذیرد . انقلابی که مهمترین خواستش آزادی بود بعداز بیش از سی سال هیچگونه نقدی را بر نمی تابد ، رسانه ها فقط آنچه را که خبرگزاریهای رسمی دولتی به آنها می دهند منتشرمیکنند نزدیک به یک ماه است که اجرای رسمی هدفمند سازی یارانه ها که ابهام وپیچیدگی های بسیار دارد به مرحله اجرا درآمده است . با آغاز اجرای این لایحه رادیوتلویزیون بی بی سی تلفنی ازیک اقتصاد دان اندیشمند ایرانی ، آقای دکتر فریبرز رئیس دانا جویای نظر ایشان میشود.دکتررئیس دانا اجرای هدفمندی یارانه هارا اصولی میداند ولی اظهار میدارد که چون امکانات لازم مهیانیست اجرای آن سفره های طبقات میانه و پائین جامعه را خالی تر خواهد کرد واین کار بدون مقدمات لازم مشکل آفرین خواهد بود. با این نقد بسیار ملایم گردانندگان حکومتی تاب نمی آورند وساعتی بعد از مصاحبه تلفنی دکتر رئیس دانا نیمه شب بازداشت میشودو به زندان اوین انتقال می یابد .
در جهان امروزکمتر کشوری را میتوان نام برد که وکلای دادگستری آن به علت دفاع از موکلین خود به حبس های دراز مدت محکوم شوند ، اخیرا خانم نسرین ستوده و آقای محمداولیائی فرد وکلای عده ای ازدانشجویان و دگراندیشان به جرم دفاع از موکلانشان محکومیت یافته و در شرایطی سخت دوره زندان راسپری میکنندو رای دادگاه برای خانم نسرین ستوده 11 سال زندان وبیست سال محرومیت ازحقوق اجتماعیست . همه اموال و حساب های بانکی خانم شیرین عبادی حقوقدان وبرنده جایزه صلح نوبل و وکیل مدافع عده ای از متهمین سیاسی ، به عنوان بخشی از بدهی مالیاتی مصادره شده است . داور بین المللی سینما آقای جعفرپناهی برای فیلمی که هنوز ساخته نشده است به شش سال زندان و بیست سال محرومیت از فعالیت سینمائی محکوم شده اند. از بین خیل عظیم دانشجویان زندانی که پیش آهنگان مبارزات آزادیخواهانه هستند باید از ارژنگ داودی یادکرد که چندین سال از محکومیت او میگذرد ، ولی مجددا به دادگاهی احضار شده وبرای او یک میلیارد تومان قرار صادر کرده اندو موارد دیگری که نشان دهنده افزایش فشار بر دانشجویان میباشد بسیار است . نقض حقوق بشردر جمهوری اسلامی درحدی است که موجب سقوط حیرت انگیز رتبه ایران ازلحاظ رعایت حقوق بشر دربین کشورهای جهان شده است و دربر رسی های سالانه سازمان های مدافع حقوق بشرمقام 157 دربین 168 کشور جهان به جمهوری اسلامی داده شده است. محکومیت دولت جمهوری اسلامی درمجامع مدافع حقوق بشر خود حکایتی است که هرسال تکرار میشود. تند تر شدن چرخ اعدام ها درسراسر کشور که تحت عناوین مختلف و به منظورایجاد رعب ووحشت در میان مردم ایران صورت میگیرد انزوای ایران رااز دنیایی که روز بروز از مجازات اعدام دورتر میشودبیشتر ازپیش کرده است.
جبهه ملی ایران تنها راه خروج حاکمیت از بن بست های داخلی وجهانی را احترام گذاشتن وتامین آزادیهای فردی و اجتماعی ملت ایران میداند . تا در بر همین محور کنونی میچرخدبرون رفتن ازبحران های داخلی وجهانی مقدورنیست. حکومتی که تکیه بر مردمش ندارد و آنان را خس وخاشاک می شمارد نمی تواندبا بهره مندی از خرد جمعی راه را به سوی سعادت وبهروزی بگشاید.
تهران – جبهه ملی ایران
25 /10 /1389

Thursday 13 January 2011

گفتگو با داود هرمیداس باوند سخنگوی جبهه ملی ایران

با شفاف سازى مانع از بسیج افکار عمومی ‌جهان علیه ایران شویم

گفتگو از :وحيد عابدينى

داود هرمیداس باوند، تحلیلگر مسائل بین‌المللی در مصاحبه با دیپلماسی ایرانی معتقد است ادعای غرب در مورد تاخیر در فعالیت‌های هسته‌ای ایران درست باشد دال بر این است که مسئله طرح اقدامات سخت افزاری بی معنی است و این منجر به تعامل بیشتر دو طرف خواهد شد.

ديپلماسى ايرانى: اخیرا اسرائیل اعلام کرده که ایران تا سال 2015 نمی‌تواند به تسليحات هسته اى دست پیدا کند. با توجه مباحثی که در مورد جنگ سایبری اسرائیل علیه ایران و ویروس استاکس نت مطرح شده است، به نظر شما تا چه حد این ادعای اسرائیل می‌تواند درست باشد؟
جنگ سایبری اسرائیل قبل از بحث ویروس استاکس نت مطرح بوده است. غرب مدعی است که این ویروس در برنامه و فعالیت‌های هسته‌ای ایجاد اختلال کرده است و به این دلیل مدعی این تاخیر شده است. به هر حال اگر این ادعا درست باشد و این کار عملی باشد نشان می‌دهد که طرف‌های مقابل سعی می‌کنند از این ابزار در کنار دیگر ابزارها برای فشار بر ایران استفاده کند. ولی این که ادعای مطرح شده از سوی اسرائیل تا چه حد درست است کارشناسانی که در این رشته صاحب نظرهستند و دارای اطلاعات هستند باید صحت و سقم این مسئله را تکذیب یا تایید کنند.

به نظر شما این مسئله چه نتایجی می‌تواند به دنبال داشته باشد؟

در هر حال وقتی چنین چیزی گفته می‌شود دال بر این است که موضوع اقدامات سخت افزاری تا چند سال آینده ضرورتی ندارد. اگرازاین لحاظ این مسئله مطرح شده باشد که اختلال مورد ادعا موجب عقب افتادن فرایندهای مورد نظر سایت‌ها برای غنی کردن اورانیوم باشد یا سطحی که از نظر آنها می‌تواند برای سلاح های هسته‌ای قابل استفاده باشد، مسئله طرح اقدامات سخت افزاری بی معنی است. یعنی وقتی توان هسته‌ای ایران تضعیف شده و پیشرفت هسته‌ای ایران به تاخیر افتاده باشد، توسل به اقدام نظامی‌ ضروری به نظر نمی‌رسد و جامعه بین المللی آن را نمی‌پذیرد.

با توجه به در پیش بودن مذاکرات ایران و 1+5 طرح این مسئله چه تاثیری را می‌تواند بر این مذاکرات بگذارد؟

اگر این مسئله آنچنان که ادعا شده واقعیت داشته باشد، بنابراین می‌تواند عاملی برای تعدیل موضع اعلام شده قبلی غرب باشد که این اگر با انعطاف ایران همراه شود می‌تواند امیدهای بیشتری برای دستیابی به توافق در مذاکرات آینده را برانگیزد. به هر حال برای اینکه فراتر از تکنولوژی هسته‌ای، مشکلات ایران و غرب حل شود و محدودیت‌ها و تحریم‌ها وانزوای نسبی سیاسی ایران پایان پیدا کند هر دو طرف باید در مواضع قبلی خود تعدیل نسبی را پذیرا باشند و انعطاف نشان دهند. چرا که موضوع فقط مسئله هسته‌ای نیست موضوع مشکلاتی است که در مجموعه تعاملات ایران با دنیای خارج خصوصا جهان غرب ایجاد شده و هر دو طرف باید در جهت حل مسائل و مشکلات باشند و لذا مصالح ملی ما اقتضا می‌کند که نوعی انعطاف پذیری در مواضع هر دو طرف پدیدار شود. چون تمام فلسفه مذاکرات دیپلماتیک این است که به سازش و تفاهم نسبی دست یافته شود اگر قرار باشد این بار هم مذاکرات به نتیجه نرسد و یا قرائن وعلائمی ‌مثبتی که دال بر ادامه مذاکرات باشد پدیدار نشود بدون تردید فرایندهای نگران کننده ای در پیش خواهد بود.

با توجه به مجموعه اظهارات مقامات غربی و مقامات ایرانی به نظر می‌رسد دو طرف به مذاکرات آینده در ترکیه نگاه مثبت تری دارند. به نظر شما در شرایط فعلی امکان توافق و دستیابی به تفاهم وجود دارد؟

بله، اگر یک نشانه‌هایی یا اظهاراتی که دال بر نوعی از انعطاف پذیری است پدیدار شود احتمال این که دو طرف به تفاهم نسبی نائل شوند بعید نیست. با این حال انتظار این است این قرائن و شواهد شفاف تر شود و قصد و نیت برای انجام تفاهم از سوی دو طرف مذاکرات وجود د اشته باشد.

در هفته گذشته ایران از نمایندگان برخی از کشورها برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای‌اش اقدام کرد به نظر شما این دعوت تا چه حد می‌تواند نشان دهنده حسن نیت ایران باشد و به دستیابی تفاهم در مذاکرات آینده کمک کند.

قطعا این دعوت بی تاثیرنیست. ولی باید به تاثیرات آن بر کشورهایی که طرف اصلی قضیه هستند توجه بیشتری داشت. این دعوت برای کشورهای دیگر نظیر کشورهای عضو جنبش عدم تعهد یک نوع پرستیژ و دادن شخصیت است. برای آن دسته از کشورها دعوت ایران موجب اعتبار و کسب شهرت است و آنها استفبال می‌کنند و خوشحال می‌شوند؛ مگر اینکه کشوری باشد که شدیدا زیر نفوذ غربی‌ها باشد و به دلیل فشار غرب از پذیرش این دعوت خودداری کند.

این دعوت ایران از نظر روانی و تبلیغاتی بی اثر نیست. ولی طرف‌های اصلی مهم هستند یعنی پنج عضو دائمی‌شورای امنیت به اضافه آلمان. چرا که آنها به طور رسمی ‌به عنوان متولیان اجرای قطعنامه 1929 شورای امنیت مطرح هستند و و دست به اعمال تحریم‌های یکجانبه فراتر از قطعنامه علیه ایران زده اند و آنها قدرت‌های اصلی ذیربط در این مسئله هستند. قطعا اقدام ایران به نوبه خود اثر تبلیغاتی و روانی دارد ولی اینکه این اقدام تا چه حد در حل این معضل یا مشکل می‌تواند کمک کند تردیدهایی وجود دارد.

به هر حال اقدام ایران گامی ‌در جهت شفافیت در برنامه هسته‌ای محسوب می‌شود، به نظر شما این شفاف سازی تا چه حد اهمیت دارد؟

من فکر می‌کنم شفاف سازی برای هر دو طرف می‌تواند اثرات مثبت در پی داشته باشد و حتی این موجب می‌شود افکارعمومی هم بر اساس این شفافیت نوعی آگاهی پیدا کند. چون مسئله شفافیت علاوه بر طرفین اصلی برای افکارعمومی ‌ جهانی هم مهم است. اگر این شفافیت وجود داشته باشد می‌تواند برای فهم نسبی افکار عمومی ‌جهانی هم موثر باشد و در فضای جوامع بازتاب خوبی داشته باشد. در این شرایط بسیج افکار عمومی ‌علیه ایران مشکل خواهد شد. ولی متاسفانه در حال حاضرغرب تا حدی توانسته در بسیج افکار عمومی ‌جهان موفق اقدام کند. ولی وقتی این شفافیت وجود داشته باشد اقداماتی که برای بسیج افکارعمومی ‌جهانی علیه ایران انجام می‌شود با شکست مواجه خواهد شد. در صورتی که این شفافیت به فهم توده‌های مردم منجر شود، آنها نیز بر تصمیم گیری دولت هایشان تاثیر خواهند گذاشت و این حل مسئله کمک شایانی خواهد کرد

چهارشنبه 22 دى 1389 17:46

Wednesday 12 January 2011

شعری از سیمین بهبهانی

خواهی نباشم و خواهم بود دور از دیار نخواهم شد
تا "گود" هست، میان دارم اهل کنار، نخواهم شد
یک دشت شعر و سخن دارم حال از هوای وطن دارم
چابک غزال غزل هستم آسان شکار نخواهم شد

من زنده ام به سخن گفتن جوش و خروش و برآشفتن
از سنگ و صخره نیاندیشم سیلم، مهار نخواهم شد
گیسو به حیله چرا پوشم گردآفرید چرا باشم
من آن زنم که به نامردی سوی حصار نخواهم شد
برقم که بعد درخشیدن از من سکوت نمی زیبد
غوغای رعد ز پی دارم فارغ ز کار نخواهم شد

تیری که چشم مرا خسته ست بر کشتنم به خطا جسته ست
"بر پشت زین" ننهادم سر اسفندیار نخواهم شد
گفتم از آنچه که باداباد گر اعتراض و اگر فریاد
"تنها صداست که می ماند" من ماندگار نخواهم شد
در عین پیری و بیماری دستی به یال سمندم هست
مشتاق تاختنم؛ گیرم دیگر سوار نخواهم شد

سروده مهرماه 89

Monday 10 January 2011

اعلامیه کانون نویسندگان در تبعید

کانون نویسندگان ایران «در تبعید»

محکومیت یک وکیل به ١١ سال زندان به¬ خاطر دفاع از موکلین خود

نسرین ستوده وکیل شماری از فعالین سیاسی و اجتماعی مانند؛ شیرین عبادی حقوقدان، عیسی سحرخیز روزنامه‌نگار و حشمت‌الله طبرزدی فعال سیاسی، به خاطر دفاع از موکلین خود، در دادگاه بدوی به ١١ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت ‌خروج از کشور محکوم شد.
نسرین ستوده روز سیزدهم شهریور ماه گذشته پس از آن که برای پاسخ به احضاریه دادگاه، به دادسرای اوین مراجعه کرده بود بازداشت شد. وی در اعتراض به دستگیری غیرموجه خود برای مدتی در مهرماه دست به اعتصاب غذا زد. در رابطه با دستگیری وی، تا کنون سازمان‌های حقوق بشری بسیاری نظیر عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر،‌ گزارشگران بدون مرز و هم¬چنین شخصیت‌های سیاسی و مدنی نظیر واسلاو هاول رئیس جمهور پیشین جمهوری چک، شیرین عبادی، حقوقدان و...، بازداشت نسرین ستوده را محکوم کرده و خواستار آزادی فوری وی شده‌اند.

حکم محکومیت نسرین ستوده روز یک¬شنبه به وکیل وی ابلاغ شده است. رضا خندان شوهر نسرین ستوده، نویسنده و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید نیز، به دادسرای انقلاب زندان اوین احضار شده است. وی درباره علت احضار خود ابراز بی‌اطلاعی کرده است.

محکومیت¬ وکلای فعالین سیاسی و اجتماعی و روزنامه¬نگاران در بند، یکی دیگر از سیاست¬های ارتجاعی جمهوری اسلامی در ایجاد ارعاب اجتماعی ست که می¬کوشد دفاع یک وکیل را از متهمان یک پرونده نیز یک «جرم سیاسی» جلوه دهد و جامعه را در رعب اجتماعی فرو برد. در حال حاضر فعالین بسیاری از عرصه فرهنگ و اجتماع و سیاست در زندان¬ها به سر می¬برند؛ بی¬خبری از سرنوشت رئیس دانا که به اتهام سخن گفتن از سیاست «هدفمند کردن یارانه¬ها» دستگیر شده است، تهدید و دستگیری فعالین کارگری، فعالین دانش¬جویی، فعالین جنبش برابری¬خواه زنان، وب¬لاگ¬نویسان، روزنامه¬نگاران و سینماگران و هم¬چنین اوج¬گیری اعدام¬ها، نشانه شدت سیاست¬های تبه¬کارانه رژیمی¬ست که چون بختک بر سر جامعه ما فرود آمده و تلاش می¬کند زبان مردم را از انتقاد از چپاول و جنایت خود باز دارد و در راه حاکم کردن اندیشه¬های ارتجاعی و کشتن آزادی بی¬دردسر پیش برود.
«انديشکده راهبردی امنيت نرم»، وابسته به ارگان¬های امنيتی رژیم، با هدف مرعوب کردن ناشران و نویسندگان و پرونده¬سازی امنیتی برای آن¬ها، طی انتشار جزوه‌ای ۶۴ صفحه‌‌ای با نام «زمزمه‌های رنگی»، برخی ناشران و نويسندگانی که آن¬ها را «برانداز» خوانده، معرفی کرده است.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، بنا بر آرمان همیشگی خود در دفاع از آزادی اندیشه و بیان، ندای مبارزه مردم ایران با این موج وحشت و جنایت را به گوش همگان می¬رساند و از وجدان¬های بیدار مردم جهان می¬خواهد که در برابر این هجوم ستم¬گرانه ساکت ننشینند.

کانون نویسندگان ایران در تبعید
دهم ژانویه ٢٠١١

Friday 7 January 2011

اطلاعیه

به نام سعادت ملت ایران

و با درود به پیشگاه تمامی کوشندگان راه آزادی ایران زمین:

بدین وسیله سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران طرح و انتشار نکات زیر را ضروری میداند:
1- آقاي هوتن دولتی که در گذشته به لحاظ تشکیلاتی مسئولیت ارتباط این سازمان با رییس تشکیلات جبهه ملی را بر عهده داشته، طبق مصوبات سازمان دانش آموختگان به دليل تخلفات مكرر تشکیلاتی برکنار شده و سمتی در این سازمان ندارد.
2- صفحه منتسب به این سازمان در سایت فیسبوک فاقد اعتبار بوده، ارتباطی با سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران ندارد.
3- این سازمان در پيروي از سياست مصوب شوراي مركزي جبهه ملي ايران هیچگونه ارتباط تشکیلاتی با سازمانهاي برون مرزي و فعالان سیاسی در خارج از مرزهای ایران نداشته و ندارد و هيچ كس در سازمان دانش آموختگان جبهه ملي ايران حق اعطاي نمایندگی اين سازمان را به هيچ شخص يا سازماني ندارد. اين سازمان تعيين نمايندگي خود در خارج را بشدت تكذيب مي كند.
این سازمان پایبندی عمیق خود به اساسنامه و منشور جبهه ملی ايران اعلام مي دارد، و بویژه با الهام از منشور جبهه ملی (مصوب 1384) و با الهام از آموزه های مصدق بزرگ و شهید دکتر سید حسین فاطمی بر شکل گیری یک جمهوری مردمي تمام عیار ایرانی تاکید ورزیده و میورزد.
تهران- 17 دیماه 1389/
سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران

Wednesday 5 January 2011

مقاله از اقای علی ضرابی

علی ضرابی

نامه سنجابی به خمینی از طرف جبهه ملی و انتقاد نابخردانه به جبهه ملی

چندی قبل ایمیلی را دریافت داشتم که هموطنی تحت عنوان ، " بشارت نامه جبهه ملی ایران " ، نامه دکتر کریم سنجابی در وصف خمینی را به ایمیل خود پیوست کرده بود وسپس بطور کلی جبهه ملی ابران و طرفداران جبهه ملی ایران از جمله مرا هم سرزنش نموده ، انگاه اشاره به مقاله ای که از من منتشر شده بود در رابطه با " فرهنگ والای ایرانی "، کرده این دو را بهم ربط داده بود ! ، من درست یادم نیست که این مقاله را در چه زمانی نوشته ام ولی البته ان سیاق فکری من است و من مثل هر ایــرانی میــهن پـرست دیگر معــتقد به فرهنگ والای میهن خود هستم . فرهنگی که پایه گذار تمدن بشری بوده و فرهنگی که در کشوری بوسعت نیم بیشتر جهان آن ایام ( عهد هخامنشیان ) بوده است ، ان کشوری که اداره کنندگانش برای شهروند انش قانون آفریدند و حقوقی برای ابناء بشر پیاده نمودند که هنوز هم مورد تکریم و تعظیم قانون گذاران همه ملت هاست و لوحه سفالینی که گفته امپراطور بزرگ آن زمان کورش کبیر بر آن نبشته شده بر سر در سارمان ملل متحد خود نمائی می کند .

آیا این فرهنگ قابل تقدیس نیست . البته که هست .

و اما در باره نامه مرحوم سنجابی به آقای خمینی که مورد استناد شما به همبستگی جبهه ملی و خمینی بود :

. امید است شما و همه همفکران شما یکبار و برای همیشه به مطالب زیر توجه فرمائید.

مرحوم دکتر سنجابی در آن زمان یک شخصیت بارز جبهه ملی بود. او برای دیدن خمینی هم به پاریس رفته بود. و آن نامه را هم به ایشان نوشته بود، اما شما اطمینان داشته باشید مرحوم دکتر صدیقی و زنده یاد دکتر بختیار یا مرحوم شایگان و برخی دیگر ازسران جبهه ملی و عموم اعضای جبهه ملی نه آن نامه را امضاء کرده بودند و نه از آن اطلاع داشتند . شما هم باطناً می دانید که نمی توان یک نظر شخصی را دلیل نظر یک جبهه یا حزب و یا گروه سیاسی دانست. ضمن اینکه ملیون ابران و و دیگر احزاب ان زمان با توجه به گفته های خمینی که اعلام کرد که ما اهل منبر و مذهب هستیم و کار سیاست کار سیاست مداران است از او استقبال کردند . روزنامه کیهان در شماره 14 شهریور این گفته خمینی را دال بر درست اندیشی خمینی دانست . من معتقدم که این گفتار و گفتارهای مشابه آن مثل اینکه تیمساران و ارتشیان ، شما براداران ما هستید مگر ما نظامی گری می دانیم که به شما احتیاج نداشته باشیم ، ملت را به سوی این روحانی کشانید. ان زمان مردم پی چنین شخصی می گشتند چه از این بهتر و با توجه به همین وعده ها تصاویر او راه همراه تصاویر دکتر مصدق و مردان جبهه ملی به حرکت در آورده بودند . او از مرحوم مهندس بازرگان خواست تا دولت ملی را تشکیل دهد که او بتواند راحت و آسوده به قم رفته و به امور مذهبی خود بپردازد. چه از این بهتر می توانست باشد این خواسته ملت ایران بود. اما مسلم است وقتی او و همفکران او متوجه شدند ازپشتیبانی مردم برخوردار هستند و می توانند خود سوار بر خر مراد گردند یک مرتبه افسران با گناه و بی گناه را همراه مردان سیاسی مثل دکتر طباطبائی و دیگران روی پشت بام محل اقامت خود به جوخه اعدام سپردند و تا جبهه ملی در مقام پرسش از وی برآمد بدون هیچ خجالتی گفت: که ما خدعه کردیم و به اصطلاح کلاه بسر شما گذاشتیم و بعدا هم گفت که ابن جبهه ملی مرتداست ! اودر ابتدا که میدید شعار اصلی و اولیه انقلاب ازادی است و مردم تشنه آزادی هستند گفت من جمهوری اسلامی را توصیه می کنم و مردم هم با پیروی از او بدون توجه به گفته آفای بازرگان که حکومت جمهوری دموکراتیک را پیشنهاد می کرد. به جمــهوری ســاخته شده از (خدعه) رای دادند . انگاه خمینی و یک عده تازه به دوران رسیده و خونخوار بتریج با اشغال سفارت امریکا و ایجاد خشونت و جنگ 8 ساله در راس امور قرار گرفتند و مردان جبهه ملی را هم مثل مرغ در قفسی آهنین انداخته ، هر چند وقت یکی را سر می بریدند . چند تن از آنها هم توانستند از ایران بگریزند و در خارج از کشور به مبارزه ادامه دهند. متاسفانه تاکنون اپــوـزسیــون در داخل و خارج از ابران باهمه فداکاریها موفق به برکناری جمهوری اسلامی نشده ولی به امید آینده و حرکت فرزندان ابران زمین در داخل و خارج از کشور ، برای نجات ملت ایران باید از پای ننشینیم و از مته به ته خشخاش گزاردن و لجن پراکنی وبدگوئی به یکدیگر ودیگر مبارزان با رژیم جمهوری اسلامی ، جدا خودداری کنیم.