Friday 30 July 2010

گروه رایزنی یرای اتحاد

ازآقای علی ضرابی

هم اکنون جمعی از هم میهنان ما دست در دست هم داده و درصدد یک حرکت ملی و میهنی وبشری برآمده اند. تا کنون سازمانها ودسته ها واحزاب گوناگونی با این نیت در خارج از کشور بر پا خواسته اند ولی با آنکه خواسته آنها انصافاً خواسته ملت ما بوده است و با اینکه هریک دراین راستا راهی را پیموده اند که صحیح هم بوده، ولی از آنجا که راه پرپیچ و خم بوده و یا دشواری های دیگر انها را خسته کرده و توفیقی که میباید نیافته اند. ولی مردم ما همیشه انتظار داشته اند که سرانجام گروهی پیدا شود که نه با شمشیرازغلاف کشیده و ادعاهای که امکان اجرا به همراه نداشته پیدا شود، تا با رایزنی و اتحاد بتواند با تکیه برملت ایران باری را که مدتی است به زمین افتاده برداشته و خواسته ملت ایران را به سامانی برساند.
ما امیدواریم گروه نوپا وبی ادعای رایزنی برای اتحاد، ملت ایران که معتقد به رایزنی مردم میباشد و خود برنامه از پیش ساخته ای را ارائه نمی کند وهمه خواسته های نجات مردم را به اتحاد آنها ربط می دهد. با رایزنی آنها که امکان راه یابی صحیح و درست را میشناسند و دارند. مشکل گشای این مهمترین بن بستی که مردم ما گرفتار آن هستند گردند.
من نیز تا حدودی از نزدیک با این گروه آشنایی دارم و تصورنمی کنم آنها که رایزنی را شعار خود قرار داده اند و هیچگاه نمی گویند چنین بکنید و چنان نکنید و فقط در پی مشاورین و راهیابهایی که بتوانند گره گشای معضل ما باشند در تکاپو هستند. این امیدواری پیدا شده تا آنجا که من متوجه شده ام آنان معتقد هستند که آنها که در آینده به این گروه می پیوندند رایزنان و برنامه ریزانی پیدا خواهند شد که کشتی نجات را به ساحل برساند. مطمئن هستم این بی ادعایی به ما چنین امیدی را هدیه خواهد داد. درود به ملت ایران و پیروزآنها که همه چیز را برای آبادانی کشورشان می خواهد.

Thursday 29 July 2010

مصاحبه فرضی

علی ضرّابی
مصاحبه فرضی دوّم با آقای آحمدی نژاد

چندی قبل با آقای احمدی نژاد رئیس جمهور یک مصاحبه فرضی ترتیب داده شده بود که متن آن در خیلی از روزنامه های خارج از کشور منتشر شده، منجمله در مجله آفتاب و همین مجله اینترنتی و در آن مصاحبه با آقای احمدی نژاد قرار گذاشتیم که بقیه این مصاحبه را در آینده انجام دهیم و دیروز این قرار میمون اتقاق افتاد و اکنون که دیدار مجدد فرضی آقای رئیس جمهور دست داده جریان مصاحبه را که فرضاً دیروز انجام شده هم اکنون مطالعه می فرمائید.
جناب آقای احمدی نژاد با تشکر مجدد ازاینکه حاضر شدید مصاحبه کوتاهی با من داشته باشید متشکرم. احمدی نژاد – انشاالله که از مصاحبه قبلی راضی بودید و اما تم مصاحبه قبلی خیلی بد بود، راست بنشنید و دورغ بگوئید برای من خیلی راحت تر و جالب تر است موضوع قبلی یعنی کج بنشینیم و راست بگویم، اصلاً و واقعاً برای من سخت بود از کج نشستن کمرم درد گرفت. گفتم حالا بقیه همان مصاحبه را بگیریم و تمام کنیم و در آینده موضوع مورد علاقه شما همان راست نشستن و دروغ گفتن را انجام خواهیم داد. ایشان خندیدند بشوخی گفت خدایا تقصیر تواست که به من راست گفتن یاد ندادی در مدرسه هم مرتب از معلم برای دروغگویی کتک می خوردم. جهنم شروع کنید، جناب رئیس جمهور آیا درست است که ما صاحب دومین معادن نفت جهانیم! گفت دوست عزیز به خدا این جواب راست است بله بله ضمن اینکه شما راست بنشین و دروغ بگو را هر روز با دیگران انجام می دهید امّا اگر اینطورهست چرا این صاحبان عظیم ترین مخازن نفت جهان یعنی ایرانیان باید کوپن بنزین بگیرند و آنهم بنزین را به قیمت مردم آمریکای جهان خوار پرداخت کنند. احمدی نژاد راست میگویی واقعاً آمریکا جهان خوار است اسرائیل وانگلیس هم همینطور؟ گفتم جواب من گفت قبول دارم در مورد جهانخواری آمریکا واقعاً صحیح است. گفتم آقای رئیس جمهور این که جواب من نیست من می خواهم بدانم مردم ما که صاحب بزرگترین مخازن سوختی هستند چرا بنزین را با کوپن باید بخرند؟ جواب، موضوع کوپن مربوط به دولت من نیست، در زمان جنگ در حکومت همین آقای موسوی این بدعت گذاشته شده باید ایشان درمورد کوپنی شدن ارزاق در زمان جنگ با ایشان مصاحبه کنید. گفتم آقا شما که ما را کشتید من میخواهم بدانم چرا ما باید بنزین را گران بخریم. آقای احمدی نژاد همانطورکه بارها گفته ام ما بزودی یک کشور ابرقدرت خواهیم شد. همه این موضوعات در کوچک در ابر قدرت شدن خودبخود حل میشود. همانطور که در ابرقدرت های دیگر حل شده. درست می گویم یا بازهم می خواهید مرا به بیراهه بکشانید. سئوال دیگری را شروع کنید زیرا فکر می کنم خود شما هم پاسخ را قبول کردید.
سئوال دوم شما چیست؟ گفتم واقعاٌ جواب قانع کننده ای بود؟ در مورد گرانی چه می گوئید! احمدی نژاد چه گرانی کجای دنیا گوجه فرنگی به این قیمت پیدا مشود؟ مردم می گویند گوجه فرنگی در زمان حکومت آقای خاتمی به این قیمتها نبوده. گفتم آقا می گویند گوشت بیست ویک هزارتومان شده و یک افسر یا یک معلم و یا یک کارمند دولت با حقوق پانصدهزار تومان که چهارصدهزار تومان آنرا هم باید اجاره خانه بدهد چه باید بکنند؟
آقای احمدی نژاد- بله همینطور که شما گفتید این برای همه هست شما حتماً این مثل را شنیده اید که ظلم بالسویه یعنی عدل. شما خیال نکنید که من گوشت را کیلویی سه هزار تومان میخرم و شما بیست هزارتومان! این گرانی وقتی برای همه باشد بنا برمثلی که عرض شد عدل است. شما باز رفتید سرهمان چپ نشستن راست گفتن قرار ما و شما که این نبود به خدا دفعه دیگر با شما حاضر به مصاحبه نخواهم بود. مگر آدم منصفی از طرف شما بیاید. آقا شما حرمت رئیس جمهور را هم در نظر بگیرید من نمیدانم این راست گویی مگرچه حسنی دارد من هر روز با دهها تلویزیون و رادیو و مطبوعات ارزشمند مصاحبه می کنم، هیچ یک ازاین رسانه های خبر رسانی نمی گویند راست بگو فقط شما هستید که میچسبید راست بگو راست بگو، گور پدر راست من از راست هیچ خیری ندیده ام. از من ناراحت نشو بیا صورت ترا هم ببوسم. بگو ببینم ماشین سواری داری یا اگر میخواهی حواله یک پژو 405 برایت بدهم. نخند این یکی را واقعاً راست می گویم.
گفتم من با همین موتورسیکلت کارهایم را انجام میدهم. آقای احمدی نژاد میخواهی آخرین جواب را هم بدهم گفتم بفرمائید، گفت واقعاً که شماها آدم بشو نیستید دیگرهم برای مصاحبه مراجعه نکن. گفتم پس دیگر با من مصاحبه نمی کنید؟ چرا وقتی حواله پژو را گرفتی بیا با هم مصاحبه کنیم. می بخشید که مصاحبه تلویزیونی دارم دیگر وقتی برای شما نمانده. یا الله

گفتگو با کورش زعیم

گفتگوی سازمان حقوق بشر کردستان (شیرزاد) با کورش زعیم

27 خرداد 1389 (17 ژوئن 2010)

پرسش 1_همانگونه که اطلاع دارید یک ماه قبل 5 تن از زندانیان سیاسی که 4تن از آنان کرد بودند اعدام شدند .نظر شما راجع به این اعدام ها چیست؟

کورش زعیم: آن روز سیاه یکی از غم انگیزترین روزهای زندگی من بود که جلوی تلویزیون در حال مشاهده خبر نتوانستم جلوی اشگهای خود را بگیرم. فرزندان خود را می دیدم که دستم گرفته اند. در همان هفته، ما در جبهه ملی ایران بیانیه ای در محکوم کردن این اعدام ها صادر کردیم که با این فراز آغاز شده بود:
"پنج جوان برومند ایرانی دیگر فدای خشونت و بی قانونی شدند. در امروز ایران، شاهد اعدام هایی هستیم که نه از سر تامین امنیت برای مردم و کشور، بلکه برای ایجاد خفقان و ترس در دل مردم صورت می گیرد. این در حالی است که میدانیم خشونت بازدارنده خشونت متقابل نخواهد بود که آن را تشدید خواهد کرد."
من به این دیدگاه اعتقاد دارم. ولی در هر حال، ما بطور بنیادین با مجازات اعدام مخالف هستیم و بر این باور هستیم که اعدام خشن ترین گونه انتقام جویی است که شایسته آدمیان نیست. ما در جبهه ملی هم بارها در مخالفت با مجازات اعدام بیانیه داده ایم و به این "جرم" هم محرومیت و زندان کشیده ایم. مجازاتهایی که در آن انسان خود را در جای خداوند قرار می دهد و آنچه را او داده از انسان می گیرد، مجازاتهای "ایرانی" نیست. من حتا پیشنهادی برای لغو مجازات زندان زیر عنوان "زندان سازندگی" داده ام، زیرا زندانی کردن انسانها هم یک منش ایرانی نیست. ما باید در مقام حل مسئل شهروندان باشیم نه کینه توزی و تنبیه آنان.
2_به نظر شما این اعدامها چه پیامدهایی را میتواند به دنبال داشته باشد؟

کورش زعیم: من پیامد این خشونت علیه هم میهنان، بویژه اعدام های سیاسی علیه هم میهنان کرد و بلوچ و اقلیت های مذهبی، را بسیار خطرناک می بینم. خشونت مردم را از عقاید خود منصرف نمی کند، بلکه آنان را پر از خشم و کینه می کند، اختلافات تبدیل به دشمنی می شوند و عقاید خفه شده به زیر زمین برده می شوند، مذاکره و بردباری و سازش به کنار گذارده می شود و ابراز نارضایتی ها بصورت خشونت متقابل تجلی می کند. من باور دارم اکنون هم که بخشی از هم میهنان زیر ستم ما که نارضایتی و خشم خود را با آتش ابراز می کنند و به تجزیه طلب متهم شده اند، فقط حقوق شهروندی خود را مطالبه می کنند. من آینده ادامه روشهای ابلهانه جاری نسبت به هم میهنان مرزنشین و غیر شیعی مذهب را تاریک و خطرآفرین می بینم.
3_بعدازاین اعدامها بود که ما درشهرهای کردنشین شاهد یک اعتصاب عمومی بودیم. ایده ی شما در رابطه با این اعتصاب و اعتراض های اینگونه چه میباشد؟

کورش زعیم: من هم اگر فرزندان یا همشهریانم قربانی چنین خشونت توجیه ناپذیری می شدند، دستکم همین کار را می کردم. من هم میهنان کرد خود را می ستایم که در برابر چنین مصیبت جانگدازی اینگونه خویشتن داری کردند و فقط به اعتصاب همگانی و سوگواری آرام که حق مسلم آنان است بسنده کردند. من به این فرهنگ زیبای ایرانی که در شهرهای کرد نشین به نمایش گذاشته شد کرنش می کنم. ولی به مسئولان هشدار می دهم که فریاد بلند این سکوت را بشنوند.

4_به عنوان یک فعال سیاسی و معتقد به دموکراسی، نظرتان را راجع به خقوق شهروندی وحقوق سیاسی کردها بیان میکنید؟

کورش زعیم: من حقوق هم میهنان کرد را از حقوق بقیه مردم ایران جدا نمی کنم. همه ما درهر کجای ایران که ساکن باشیم و هر باور و مذهبی که داشته باشیم، دارای حقوق شهروئدی برابر هستیم. در عین حال، نمی توانم انکار کنم که به هم میهنان کرد و بلوچ ستم مضاعف وارد می آید و از مهمترین حقوق شهروندی خود محروم هستند. این حقوق حق نیایش آزاد، حق بهره وری از همه امکانات مالی و رفاهی و عمرانی کشور و مشارکت کامل و برابر در همه شئون اداره کشور است. هیچ کس حق ندارد هیچ شهروندی را از حق انتخاب شدن یا انتصاب شدن به هیچ درجه و مقامی در کشور محروم نماید.

5_هم اکنون تعداد 17نفر در کردستان زیر حکم اعدام و بازهستند. بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی که با حکم های سنگین محکوم شده اند. نظرتان راجع به این احکام که در شهرهای دیگر به این صورت شدید برخورد نمی شود چیست؟

کورش زعیم: من همه این احکام را باطل و غیر قانونی می دانم. ابراز عقیده به هر شکل و فرم و انتقاد و نارضایتی جرم نیست، حق است. اگر کسی خلاف قانون عملی انجام داده است باید در دادگاه علنی با حضور وکیل مدافع و هیئت منصفه محاکمه شود. آنان که خلاف این قانون عمل می کنند خود مجرم هستند و باید محاکمه شوند. ما خواهان لغو همه احکام اعدام و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.

6_چه درخواستی از مسولان حکومتی و نهادهای حقوق بشری برای بهبود وضعیت کنونی در کردستان دارید؟

کورش زعیم: من می خواهم توجه شما را فرازی از یکی از بیانیه های متعدد جبهه ملی ایران در پشتیبانی از هم میهنان کرد صادر شده است جلب نمایم:
"جبهه ملی ایران ضمن پشتیبانی از همه فعالیتهای مدنی در چارچوب تمامیت ارضی ایران و یکپارچگی ملی، حمایت قاطع خود را از همه زندانیان عقیده، بویژه زندانیان کرد که در اعتصاب خوراک بسر می برند اعلام میدارد و به حاکمان جمهوری اسلامی هشدار میدهد که اگر دست از این گونه برخورد ها و سیاستهای سرکوبگرانه و خشن بر ندارند، با توجه به پویایی و شتاب گرفتن جنبش های مدنی و مردمی ایران، روزهای دشواری را در پیش رو خواهند داشت."
ما بارها از حاکمیت جمهوری اسلامی خواسته ایم، و اکنون هم تکرار می کنم، که در درجه اول، باید کلیه محدودیت هایی که بر هم میهنان کرد اجرا می شود کنار گذاشته شود. دولت باید استان کردستان را، و نیز دیگر استانهای عقب نگهداشته شده را، با توجهی ویژه، در الویت سرمایه گذاری عمرانی و صنعتی قرار دهد تا با کاهش بیکاری و شغلهای کاذب، سطح رفاه همگانی بالا برود. دوم اینکه، مردم باید بتوانند نمایندگان خود را با رای آزاد و بی توجه به مسائل مذهبی برای همه سمت های انتخابی برگزینند. کردان هزاران سال است که ستون فقرات ایران زمین بوده اند و بخش عمده ای از عظمت تاریخ و فرهنگ ایران زمین مدیون فرهنگ دوران ماد است که کردان از بازماندگان بارز آن هستند. ما به هم میهنان کرد خود مدیون هستیم. من روزی را آرزو دارم که هیچکس بخاطر مذهب خود و یا منطقه سکونت خود از مشارکت در اداره کشور محروم نشود و هم میهنان کرد و بلوچ و عرب و ترکمن خود را در مقامات بسیار بالای کشوری و لشگری مشاهده کنم.

7_آینده ی کردستان را با وضعیت کنونی چگونه پیش بینی میکنید؟

کورش زعیم: من از آنجا که دوام سیستم حکومتی کنونی کشور را بسیار کوتاه می بینم، این امید در من به وجود آمده که بزودی خواهیم توانست به شکایت های هم میهنان کرد خود رسیدگی کنیم و همه نگرانی های آنان را برطرف نماییم و از آنان برای اداره یک ایران آزاد و پیشرو و مردم سالار یاری و همکاری بگیریم. ایران بدون شهروندان کرد ایران نیست و هرکجا که کرد هست آنجا ایران است. من همه کردانی را هم به علت شیطنت برخی قدرتهای بیگانه از میهن بدور افتاده اند نیز ایرانی می دانم. من شک ندارم که حتا گروههای ناراضی کرد که دست به سلاح برده اند و خشم خود را با رویارویی مسلحانه نشان می دهند، به آغوش میهن باز خواهند گشت و در اداره ایران آینده همدوش ما خواهند شد، زیرا هیچ هم میهن کرد نیست که یک وجب خاک مقدس ایران را با تمامی یک کشور بیگانه عوض کند.

8_چه راهکاری را برای مردم کردستان برای رسیدن به حقوق شهروندی و سیاسی پیشنهاد میکنید
کورش زعیم: کمی بیشتر بردباری نشان دهند که آینده بزودی متفاوت خواهد بود. با ما در جبهه ملی ایران همراه شوند و پیام رهایی میهن را با همبستگی، شعار حاکمیت ملی، رفع همه گونه تبعیض، مردم سالاری و مبارزه مسالمت آمیز و بردبارانه بگسترانند. من پرتو پگاه را از پشت کوه مشاهده می کنم.
9_ همانگونه که مطلع هستید آقای محمد صدیق کبودوند از بنیانگذاران سازمان حقوق بشر کردستان به 11 سال حبس محکوم شده اند که طبق حکم دادگاه 10سال از این حبس به دلیل تشکیل و اداره سازمان حقوق بشر کردستان می باشد. نظر شما در رابطه با چنین برخورد شدیدی با یک فعال حقوق بشر چه میباشد؟
کورش زعیم: من چنین برخوردی را بسیار ناعادلانه و غیرانسانی می شمارم و اینکه هیچ توجیهی برای این خشونت وجود ندارد. من توجه شما را به سخنرانی خود در دیدار از خانواده آقای کبودوند و در اعتراض به حکم 11 سال زندان برای او جلب می کنم. من در آنجا گفتم: "کبودوندها را که با فعالیتهای حقوق بشری خود، مردم ستمدیده، محروم و مستاصل کردستان را به آینده امیدوار می کنند، و نیز به اینکه حتا در نظامی مانند جمهوری اسلامی امکان بهبود وجود دارد؛ به جای یازده مدال افتخار، یازده سال زندان می دهند."
10_آیا پیامی برای خانواده آقای کبودوندو دیگر زندانیان سیاسی کرد دارید؟
کورش زعیم: پیام من همانست که دو سال پیش دادم. همه زندانیان سیاسی، حقوق بشری و زندانیان وجدان باید بی درنگ آزاد شوند. اگر این کار در زمان جمهوری اسلامی رخ دهد، مسئولان باید از همه آنان و همه خانواده هایشان دلجویی و در نهایت از همه ملت ایران پوزش خواهی کنند. ولی من تصور نمی کنم که این آقایان هوشمندی لازم را برای کار عاقلانه و توان دیدن چشم اندازی دورتر از نوک دماغشان را داشته باشند.
http://kouroshzaim.mihanblog.com
http://kzaim.blogfa.com

نیروهای متخصص نفتی در حال ترک ایران

سایت کلمه: یک عضو کمیسیون انرژی مجلس گفت : ۱۰۰ سال نفت تولید می کنیم اما هنوز واردکننده بنزین هستیم .
به گزارش روزنامه مردم سالاری ، سیروس سازدار گفت: ما در اکثر میادین نفتی مشترک هستیم و اگر نتوانیم از مخازن مشترک برداشت کنیم این مخازن برای نسل آینده باقی نمی ماند زیرا از طرف همسایگان برداشت می شود و متاسفانه ما اهمیت این را متوجه نشده ایم یا شاید هم علت های پشت پرده دیگری وجود دارد که از وجود آنها بی خبریم.
وی افزود:اگر امروز ۴۰ میلیارد دلار در نفت وگاز سرمایه گذاری کنیم، می توانیم ۶۰ میلیارد دلار در سال برداشت کنیم ولی متاسفانه می بینیم که ۱۰۰ سال تولید نفت داریم اما از نظر تجهیزاتی هنوز به خارج وابسته ایم که امروزه نیز به این صورت است.

این نماینده مجلس افزود:در حوزه نفت وگاز دو چیز ما را تهدید می کند. اول غافل کردن برنامه ریزان که ما را در مسیری بیندازند که نتوانیم در صنعت وتکنولوژی قدم بگذاریم و دوم از بابت فرار مغزها و تخلیه کارشناسان ما در حوزه نفت است که همیشه باید به این دو مورد توجه کرد.
وی ادامه داد: در خصوص سرمایه گذاری که آقایان موفق نشدند و روابط ما با دنیا طوری شده که نمی توانیم از سرمایه گذار خارجی استفاده کنیم و نیروی انسانی متخصص نیز که به شدت در حال ترک کشور هستند.
• از سوی دیگر امروز ما وارد کننده گاز هستیم چرا ترکمنستان باید صادر کننده گاز باشد و ایران گاز وارد کند؟ با این قراردادهایی که در حوزه گاز بسته شده، همان بلا یی سر ما میآید که در حوزه نفت بر سرما آمد و امروز می بینید که نتیجه ۱۰۰ سال تولید نفت، ناتوانی در تامین مصرف بنزین و نفت کشور است.

Wednesday 28 July 2010

از خبر نامه بنیاد عبدالرحمن برومند

به مناسبت بیست و دوّمین سالگرد
صدور فتوای کشتار زندانیان سیاسی در ایران

بیست و دو سال پیش، در ششم مرداد ماه ١٣٦٧ ، آیت الله روح الله خمینی فتوای قتل هزاران زندانی سیاسی را صادر کرد : "كسانی كه در زندان‌های سراسر كشور بر سرموضع نفاق خود پافشاری كرده و می ‎كنند محارب و محكوم به اعدام می ‎باشند." این حکم به بهانۀ حملۀ "ارتش آزادی بخش ایران" وابسته به سازمان مجاهدین خلق که از خاک عراق به ایران وارد شده بود (دوم مرداد ماه ١٣٦٧) صادر شد. در پی صدور این فتوا ناگهان ارتباط زندان هایی که از مخالفان دولت لبریز شده بودند با دنیای خارج بریده شد. حق ورود به این زندان ها در انحصار یک هیئت بازپرسی قرار گرفت، یک قاضی شرع، دادستان انقلاب و یک افسر عالیرتبۀ اطلاعاتی اعضای این هیئت بودند.
هیئت بازجویان تنها یک پرسش از زنان و مردان جوانی داشت - که بیشترشان در اوایل دهۀ١٣٦٠، فقط به اتهام شرکت در تظاهرات خیابانی یا اجتماعات سیاسی، و یا داشتن نوشته‌های "سیاسی" بازداشت و به زندان محکوم شده بودند. زندانیان نمی‌دانستند که مرگ یا زندگی‌شان بسته به پاسخی است که به پرسش بازجویان می‌دهند. چشم زندانیانی را که بر عقاید سیاسی و مذهبی خود پافشاری می کردند می بستند و گروه گروه به سمت چوبه های دار می فرستادند و سپس پنهانی اجساد آنان را در گورهای جمعی دفن می کردند.

رهبران جمهوری اسلامی، امّا، به کشتار اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق اکتفا نکردند. این کشتارها، پس از وقفۀ کوتاهی، در ایام عزاداری ماه محرم، از سر گرفته شد. این بار هیئت مرگ (نامی که زندانیان به هیئت بازجویان داده بودند) به احضار اعضای سایر سازمان های چپگرا پرداخت که از نظر این هیئت، عقاید و آرایشان با ایده‌ئولوژی نظام اسلامی سازگاری نداشت. بسیاری از زندانیان چپ گرا نیز تنها به جرم باورهای مذهبی شان، یا به گفتۀ دیگر، عدم اعتقاد به دین، اعدام شدند.
از پاییز سال ٦٧، مدت‌ها پس از این کشتار، مقامات امنیتی به خانواده‌های زندانیان که تشنۀ شنیدن خبری از عزیزان خود بودند، همراه با خبر اعدام کیسه ای از وسایل متعلق به عزیزانشان را تحویل می دادند. ولّی هیچ اطلاعی از محل خاکسپاری آنان داده نمی شد. آنان حتی از حق برگزاری مراسم سوگواری نیز محروم شدند.
این کشتار هولناک مخفیانه انجام شد و مقامات جمهوری اسلامی هرگز رسماً مسئولیت آن را به عهده نگرفتند.
بیست سال پس از کشتار زندانیان، دولت جمهوری اسلامی برای حذف کامل آثار جرم اقدام به انهدام گورهای جمعی نمود و در ٢٠ و ٢٧ دیماه ١٣٨٧ بولدوزرهای دولتی در گورستان خاوران به تخریب قبرهایی پرداختند که خانواده های قربانیان بر اساس حدس و گمان برای عزیزان خود ساخته بودند. تخریب گورهای جمعی اگر چناچه ادامه پیدا کند، از سویی بازماندگان قربانیان را برای همیشه از بازشناسی اجساد عزیزانشان و تدفین آنها، که حق مسلم خانواده است، محروم خواهد کرد، و از سوی دیگر، جامعه را از کشف حقیقت و شناخت ابعاد این جنایت دولتی باز خواهد داشت.

بنیاد عبدالرحمن برومند، که هدف و وظیفۀ اصلی اش حفظ خاطرۀ قربانیان، اعادۀ حیثیت از آن ها و دفاع از حقوق بازماندگانشان است، البته از بدو تشکیل و تا آنجا که میسر بوده، سرگذشت قربانیان کشتار ٦٧ را در امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر، مستند نموده و این کار را پیوسته ادامه داده است. امّا با تخریب گورستان ها این کوشش دیگر به تنهایی بسنده نبود و لازم بود که حرکتی در مقابل سیاست سرپوش گذاشتن بر این کشتار و به فراموشی سپردن آن که توسط رژیم جمهوری اسلامی به جامعه تحمیل می شود انجام گیرد.

با آگاهی از اینکه به مرور زمان، نسلی که شاهد و قربانی این کشتار بوده دیگر نخواهد بود که گواهی دهد، بنیاد برآن شد که از قاضی جفری رابرتسون، یکی از حقوقدانان برجسته و کارشناس عالیرتبه جنایت علیه بشریت بخواهد تا از منظر حقوق بین الملل این جنایت فجیع را تعریف کرده و راه های موجود برای دادخواهی را پیش پای قربانیان و خانواده‌های آنان بگذارد. برای تسریع کار تحقیق، همۀ نیروی تحقیقی و آرشیوهای بنیاد در اختیار آقای رابرتسون قرار گرفت، و اسناد و مدارک مورد نیاز وی به دو زبان انگلیسی و فارسی آماده و در دسترس وی قرار گرفت. بنیاد همچنین تماس گواهان را با قاضی رابرتسون تسهیل نمود. پس از تکمیل تحقیقات و شنود اظهارات گواهان، قاضی رابرتسون نظر خود را در یک گزارش ١٤٥ صفحه ای ارائه داد و مسئولان وقت را متهم به ارتکاب جنایت علیه بشریت و نسل کشی نمود و سازمان ملل را دعوت به پیگرد قضایی مسئولان این جنایت کرد.

تدوین این گزارش را مدیون شجاعت و پیگیری خستگی ناپذیر زندانیان سیاسی هستیم که، چون منیره برادران، ایرج مصداقی و دیگر گواهان این فاجعه، با بزرگمنشی و از خود گذشتگی، رنج بازگشت به خاطره ها را در راه عدالت و به یاد یاران از دست رفته به جان خریدند. گزارش قاضی رابرتسون در دست ترجمه است و همراه با مجموعۀ اظهارت گواهان و مقامات مسئول در دو جلد به دو زبان انگلیسی و فارسی در چند ماه آینده منتشر و در اختیار عموم قرار خواهد گرفت.
نسخۀ الکترونیکی و انگلیسی این گزارش، به مناسبت سالروز سرکوب تظاهرات مردمی علیه نتایج انتخابات، منتشر شد. انتخاب این تاریخ به مثابه هشداری بود به مسئولان رژیم اسلامی که از سرکوب تظاهرات و اعمال خشونت خودداری کنند و به یاد داشته باشند که جنایت علیه بشریت شامل مرور زمان نمی‌شود و پیامدهای اعمال امروز، فردا گریبانگیرشان خواهد شد. امّا از آنجا که تنی چند از شخصیت های اصلاح طلب امروز، چون آقای موسوی، در زمان کشتار ٦٧ صاحب منصب بوده و طبعاً باید در مورد کشتار ٦٧ توضیح بدهند، انتشار این گزارش بحث مهم "انتخاب بین مصلحت و حقیقت" را درحوزۀ عمومی دامن زد. و بعضی در مورد تاریخ انتشار این گزارش به بنیاد خرده گرفتند و حتی بنیاد را متهم به غرض ورزی سیاسی کردند.

اینکه انتشار این گزارش فارغ از موضوع اصلی آن، یعنی جنایت یک دولت علیه بشریت، بحث مهم "انتخاب بین مصلحت و حقیقت" را در میان هواداران دموکراسی در ایران دامن زده، خود نتیجۀ مثبتی است. مسئولان بنیاد به دقّت این بحث را دنبال کرده و متوجه شدند که اکثریت کسانی که در این باره نظر داده اند، از محتوای گزارش اطلاعی ندارند و آن را نخوانده اند. برای روشن کردن اذهان و به امید تشویق عموم به ادامۀ این بحث، بنیاد برومند سالگرد صدور فتوای کشتار ٦٧ را وقت مناسبی برای انتشار ترجمۀ فارسی فشردۀ گزارش قاضی رابرتسون دانسته و به این مناسبت، با ادای احترام به یاد قربانیان این جنایت فجیع، متن مذکور را، در ضمیمۀ این خبرنامه، در اختیار عموم قرار می دهد.

بنیاد عبدالرحمن برومند در پیروی از این اصل تشکیل شده است که حقیقت بزرگترین مصلحت در سیاست است و تفکیک حقیقت از مصلحت در مقاطع مهم تاریخ سیاسی جهان و تاریخ سیاسی ایران حاصلی جز پیروزی شرّ بر حق نداشته است. و همین امروز که دوستانی برای دفاع از حقوق قربانیان کشتار ٦٧ به بنیاد خرده می گیرند، افراد دیگری آقایان موسوی و کروبی را آماج حمله های خود قرار می دهند که چرا با زیر پا گذاشتن مصلحت، حقایق را در بارۀ کشتار و شکنجه در بازداشتگاه کهریزک بر ملا کرده اند. و همین امروز به نام مصلحت است که دادگاه های فرمایشی برای قربانیان کهریزک، مسئولیت آمران این جنایات را لوث کرده و تنها چند مأمور دون پایه را پشت درهای بسته و در خفا به پاسخگویی می خوانند.

باشد که گشایش این بحث، زمینه ساز پیروزی اصل حقیقت بر مصلحت در فرهنگ اخلاقی و سیاسی کشورمان گردد.

بنیاد عبدالرحمن برومند
واشنگتن
ششم مرداد ماه ١٣٨٩

گزارش از زندان رجائی شهر کرج

مرداد 1389

خبرگزاری هرانا - دکتر سعيد ماسوری زندانی سياسی محکوم به حبس ابد که هم اکنون در زندان رجايی شهر کرج بسر می برد گزارشی از زندان رجايی شهر تهيه تموده است .

متن اين گزارش که در اختيار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زير است:

اگر چه ممکن است در خارج از زندان زندگی‌ به ظاهر در جريان باشد ولی‌ قطعاً در همين کرج کسی‌ نمی‌تواند باور کند که چند متر آنطرفتر يعنی‌ پشت ديوار زندانی که از کنار آن عبور می‌کند چه جهنّم و فاجعه انسانی‌ در حال وقوع است،همانطور که خيلی‌ها در اطراف اردوگاههای داخو و آشويتس هم در حال زندگی‌ بودند و شايد به درستی‌ نمی‌‌دانستند درداخل آن چه می‌گذرد.

ميخواهم تنها در يک پلان شمايی از زندان رجائی شهر که نزد اهالی کرج بسيار بزرگ مينمايد ولی‌ در واقع به دليل ازدحام جمعيت بسيار کوچک است را به تصوير بکشم . اينجا گويی که دنيايی ديگر است ،چيزی شبيه جهنّم در فيلمهای تخيلی‌،آکنده از آتش و دود و چهرههای سياه سوخته و ژوليده ، بدنهأی لخت و عرق کرده و سراسر قرمز و آبله ای‌ بر اثر زخم نيش شپش ، شلوار هايی با لنگ پاره شده آن که به عنوان کمربند استفاده شده ، پاهای برهنه و کثيف لباسهای پشت و رو پوشيده شده به خاطر شپش، دمپايی های پاره و لنگه به لنگه، هوای کثيف و آلوده، بوی زباله‌های متعفن شده، گنداب توالت های سر ريز شده، استفراغ‌های خشک ناشی‌ از مسموميت‌ها ،خلتهای سينه عفونی‌ شده که همهٔ محوطه را فراگرفته،بوی عرق بدن هايی که در اين فضای بسته و گرم و آلوده به ندرت امکان حمام کردن می‌‌يابند...همه و همه با بوی زخم ادرار افرادی که نميتوانند خود را کنترل کنند به اوج می‌‌رسد و اين همه با فرياد و همهمهٔ سرسام آور زندانيانی که با بطری‌های پلاستيکی سياه شده به عنوان ليوان چای در صفهای انبوه،دو صف ايستاده و يا پشت سر هم در صفهای چند رديفه و فشرده در نوبت توالت و حمام و غيره صف کشيده‌اند ، رخ ميدهد .

چهره‌های تکيده شده ناشی‌ از سو تغذيه ولی‌ پنهان در پشت انبوه ريش و موهای ژوليده ، سرفه‌های دلخراش ناشی‌ از مشکلات ريوی به خاطر فضای بسته آلوده، بدنهای غير متعارف که کودکان قحطی زده آفريقا را تداعی می‌‌کند ، انبوه زندانيان ولو شده در وسط راهروها که يا به خوابی‌ مرگ مانند فرو رفته اند و يا به شکل گرما زده شده وا رفته و با چشمانی بی‌ روح به نقطه ايی از ديوار و سقف خيره مانده و يا چمباتمه به ديوار تکيه داده، لخت شده، شپشها را در درز لباس‌هايشان می‌‌جويند که در حين عبور انبوه نفرات به آنها ميخورند ، تقريبا عادت کرده اند.

انبوهی ديگر که تنها به خاطر اينکه امکان قدم زدن در اين ازدحام را نمی‌‌يابند تنها و يا دو نفره ايستاده ديگران را تماشا ميکنند و يا با بخيه‌های روی مچ و يا گردنشان که ناشی‌ از خود زنی‌ است بازی ميکنند و عموما هم تکه پارچه يا حوله ای‌ در دست دارند که هم برای خشک کردن عرق سر و صورت هر چند دقيقه به سرو صورت می‌‌کشند و هم به عنوان ماسکی جلوی دماغ و دهنشان می‌‌گيرند تا بوی گند و آلودگی هوا را به ميزانی‌ کنترل و تحمل کنند و با همه اينها در هياهوی کر کننده بلندگو و يا فريادها يی‌ با فحش‌های رکيک ديگران را به سکوت و رعايت نوبت توالت و حمام و غيره دعوت می‌کند همراه است واين همه را وقتی‌ ميتوانيم بفهميم که بدانيم در جائی‌ که حد اکثر ۹۰ نفر گنجايش استاندارد آن است ، ۱۱۰۰ نفر محبوس است، برای هر ۲۵۰ نفر ۱ حمام ، هر ۵۰۰ نفر يک شير صابون يا مايع دستشويی هر ۱۷۰ نفر يک توالت ( آن هم اغلب پر و سر ريز کرده است) هر ۵ نفر يک متر مربع جا(به همين خاطر از فضای راهرو و راه پله‌ها هم استفاده ميشود) و هر ۵ يا ۶ نفر روی ۱ پتو می‌خوابند و مجبورند از ۷ صبح تا ۷ شب هم بيرون از سلولها و در محوطه هواخوری و جلوی آفتاب باشند چون در سلولها و زير سقف مطلقاً جا نمی‌‌شوند، حتی در محوطه هواخوری هم به ندرت جائی‌ برای ايستادن گير می‌‌آيد و وقتی‌ غذا برای خيلی‌ها تنها روی تکه ايی روزنامه ريخته ميشود به جز داخل هواخوری جائی‌ برای نشستن و خوردن آن نمی‌‌يابند و اين اوضاع حتی زندانبانان را هم به سطوح آورده چون حتی امکان شمارش و آمارگيری را هم در اين ازدحام جمعيت نمی‌‌يابند و خود نيز در معرض انواع بيماريهايند...

و عجب اينکه تلويزيون از بوق سگ‌ تا پاسی از شب از کرامت انسانی‌، جايگاه انسان و حتی مديريت جهانی‌ صحبت می‌کند ولی‌ از اين اوضاع سخنی به ميان نمی ايد چرا که صحبت از بهداشت و حمام و توالت با امنيت ملی‌ گره خورده و طرح آن جرمی‌ در رديف اقدام عليه امنيت و نشر اکاذيب است و اگر کسی‌ هم مثل رضا جوشن جوان ۲۲ ساله ايی که در وقايع انتخابات دستگير شد به اين وضع اعتراض و آنرا بيان کند بلافاصله به سلول انفرادی منتقل می‌‌شود، البته من هم انتظاری غير از اين ندارم ولی‌ اوضاع رجائی شهر ( و البته بقيه زندانها) بسيار اسفناکتر از آن است که سلول انفرادی راه حل آن باشد و بيخود نيست که برای زندانيان در ايران گوانتانامو و ابو غريب رويايی است دست نيافتنی و اميد اعدام شدن راه خلاصی سهل الوصول تر و بسيار متداول تر است و دست يافتنی تر...

سعيد ماسوری

ازار و شکنجه ها روانی در زندانهی جمهوری اسلامی

چهارشنبه 6 مرداد 1389

بهمن احمدی امويی از سه روز پيش در اعتصاب غذا به سر می برد، کلمه
براساس گزارش های رسيده ،در پی اعتصاب غذای بهمن احمدی امويی ،شش نفر از زندانيانی که به سلول انفرادی منتقل شده اند ، از جمله عبدالله مومنی از ديروز دست به اعتصاب غذا زده اند.
کلمه :بهمن احمدی امويی ،روزنامه نگار از سه روز پيش در اعتصاب غذا به سر می برد و شرايط جسمانی وی نامناسب گزارش شده است.

به گزارش خبرنگار کلمه به نقل از خانواده بهمن احمدی امويی ،وی ظهردوشنبه گذشته در پی اعتراض به برخورد نامناسب ماموران و مسوولان بند۳۵۰ و همچنين لغو ملاقاتش با همسرش به سلول انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شد.در همان روز کيوان صميمی ،روزنامه نگار نيز به سلول انفرادی بند ۲۴۰ اوين منتقل شده است.

با ادامه اعتراض زندانيان بند ۳۵۰ بيش از پانزده نفر از زندانيان اين بند به سلول های انفرادی ۲۴۰ منتقل شده اند که به جز کيوان صميمی ،عبدالله مومنی و بهمن احمدی امويی از اسامی ساير افراد اطلاعی دردست نيست .

براساس گزارش های رسيده ،در پی اعتصاب غذای بهمن احمدی امويی ،شش نفر از زندانيانی که به سلول انفرادی منتقل شده اند ، از جمله عبدالله مومنی از ديروز دست به اعتصاب غذا زده اند.
پانزده زندانی سياسی منتقل شده به انفرادی های ۲۴۰اعلام کرده اند در صورتی که به خواسته هايشان رسيدگی نشود و همگی به بندعمومی بازگردانده نشوند ،همگی دست به اعتصاب غذا خواهند زد.

تمامی تلفن های بند ۳۵۰ زندان اوين از يک روز قبل از ميلاد حضرت مهدی ( عج ) قطع شده است.



جبهه ملی ایران در خارج از کشور این وضعیت بسیار غم انگیز زندانیان
سیاسی در ایران را شدیدا محکوم میکند و خواستار ازادی هر چه زودتر
انان است .در حقیقت زندانیان در زندانهای جمهوری اسلامی دائما زیر
فشار و شکنجه قرار دارند و داستان زندانیان در زندانهای المان نازی
هم اکنون در ایران تکرار میشود

Tuesday 27 July 2010

بیانیه رایزنی برای اتحاد

پیش سخن

به امید ایرانی آزاد، دمکراتیک و سربلند، تحت نام گروه رایزنان، نه راهبران، بر بستر سیاسی معین در پی بهم پیوستگی هستیم با همهء آزاداندیشان که شرط رهائی ایران را هم پیمانی در گستره ای ملّی و دمکراسی برای ایران برمی شمارند. با هم همراه شویم تا با هم اندیشی با یکدیگر طرح منشور رهائی را تدوّین کنیم.

ایران یاران!شخصیّت های سیاسی و فرهنگی آزادیخواه!

سه دهه انتخابات غیردمکراتیک در جمهوری اسلامی، و بویژه انتخابات اخیر ریاست جمهوری در 22 خرداد ماه 88 ، اعتراضات گسترده میلیون ها ایرانی عدالتخواه در سراسر ایران و جهان را موجب شد. سرکوب خونین و وحشیانه این اعتراضات قانونی و مسالمت آمیز، خشم و انزجار جهانیان علیه جمهوری اسلامی را برانگیخت.
با وجود حکومت دینی، دموکراسی پایدار و واقعی که با رأی مستقیم مردم و وجود احزاب سیاسی گوناگون معنی می یابد غیر ممکن است. دموکراسی پایدار تنها با مشارکت مستقیم مردم از طریق مبارزاتِ آزادِ مدنی و هدفمند که نهایتا ً به نتایجی بسیارمهّم از جمله همبستگی دموکراتیک مردم، حکومتی غیر دینی و غیر متمرکز با احترام به حقوق دگراندیشان متحقق میگردد.
بدین سبب ما اعتقاد عمیق داریم که حکومت جمهوری اسلامی، نافی ارزش های ملّی و خواست های انسانی همهء اقوام و آحاد مردم ایران است. و باور داریم تنها می توان با اتکاء به حقوق و آزادیهای مندرج در منشورجهانی حقوق بشر به استقرار حکومتی دمکراتیک و سکولار دست یافت. از این رو، اتّحاد برای برگزاری انتخابات آزاد و دمکراتیک (زیر نظر سازمانهای مستقل ملّی و بین المللی) برای تعیین محتوی نظام سیاسی آینده ایران را اولین گام جهت رسیدن به ایرانی آزاد، دموکراتیک و سکولار میدانیم. برگزاری انتخابات آزاد بدون حذف هیچ نیروی سیاسی، موجب گستردگی هر چه بیشتر فضای دمکراتیک و نهادینه شدن بنیادهای دموکراسی در ایران خواهد شد. بی شک در یک چنین شرایط باز و آزاد سیاسی تمامی باورهای مردمی، احزاب و گروه های سیاسی شکوفا میگردند تا آگاهانه نوع نظام سیاسی ایران را برگزینند.

حال در این شرایط حسّاس و سرنوشت ساز، ما بعنوان رایزنان و نه رهبران سیاسی، از همهء روشنفکران و نیروهای لائیک و آزادیخواه ایران می خواهیم تا با تکیه بر آگاهی و اراده ملّی، در یک مبارزه مدنی و مسالمت آمیز، خواست برگزاری انتخابات آزاد را محور شعارها و مبارزات خویش سازیم تا بدین وسیله، ضمن تحکیم بهم پیوستگی نیروهای ملّی به پراکندگی نیروهای سیاسی موجود خاتمه دهیم. از همین رو آمادگی خود را برای همگرایی و پیوند با افراد و نهادهای هم باور به اصول زیرین اعلام میداریم:

1- انتخابات آزاد بدون حذف هیچ نیروی سیاسی بعنوان شعار محوری.

2- ما اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن را پذیرفته‌ایم و به تحقق و نهادینه شدن مفاد آن در کشورمان ایران التزام داریم.

3- ما خواهان حکومت و دولت غیر دینی هستیم که حافظ و تضمین کننده آزادی مذاهب، احزاب، ارتباطات جمعی، اجتماعات ، برابری جنسیتی ، مذهبی ، قومی و ...، در کشور باشد.

4-ما خواهان انحلالِ کامل زندان سیاسی هستیم و به آزادی بیان اعتقاد راسخ داشته و بر آن پای می فشاریم.

5- ما ضمن تکیه به استقلال و یکپارچگی ایران ، از مناسبات سیاسی– اداری نا متمرکز در ایران حمایت میکنیم تا فرهنگ ، زبان و هنر اقوام درون ایران شکوفا گردند و مشارکت مستقیم مردم در اداره امور خویش، موجب گسترش دمکراسی در همهء عرصه های جامعه شود.

6- ما از جنگ و خونریزی بیزاریم و با هرگونه سیاستهای ماجراجویانه نظامی مخالفیم. از این رو جامعۀ جهانی را به حمایت از مبارزات آزادی خواهانه و دمکراتیک مردم ایران فرا می خوانیم.

گروه رایزنی برای اتّحاد

rayzani.grmelli@gmail.com

Monday 26 July 2010

جان باختگان سی تیر

رضا ایوبی ارغند ـ حسن نیکو سخن ـ عباس لـًولـًو ـ محمود عموئی ـ نوروز کفائی ـ مرتضی دستخوش نیکو ـ صفر حنیفه ـ رحفانی ـ قدرت سلیمی ـ اسمعیل عینک چی ـ هوشنگ رضیان ـ غلامحسین صادقی ـ محرم رستمی ـ اسمعیل وزیری ـ امیر بیجار ـ جبار رشیدی ـ حبیب شوقی رضوانی ـ سعدی اسکندری ـ پرویز رجائی ـ و چهار نفر گمنام.

هواداران پان‌ایرانیسم یاد یاد جان باخته پان ایرانیست هوشنگ رضیان و همه جان‌باختگان سی تیر را گرامی می‌دارد و به روان آنان درود می‌فرستد. به امید روزی که آرمان این جان‌باختگان، که همانا آزادی و رهایی ملت ایران و برقراری حاکمیتی ملی است، تحقق یابد.

Sunday 25 July 2010

شعری تازه از سیمین بهبهانی

درود درود بر این شیر زن هشتاد و اند ساله

جای حضور فریاد است


هرچند دخمه را بسیار خاموش و کور می بینم
در انتهای دالانش یک نقطه ی نور می بینم

هرچند پیش رو دیوار بسته ست راه بر دیدار
در جای جای ویرانش راه عبور می بینم

هرچند شب دراز آهنگ نالین زمین و بالین سنگ
در انتظار روزی خوش دل را صبور می بینم

تن کم توان و سر پردرد پایم ضعیف و دستم سرد
در سینه لیک غوغایی از عشق و شور می بینم

گر غول در شگفت از من پاس گذر گرفت از من
با چشم دل عزیزان را از راه دور می بینم

من کاج آهنین ریشه هرگز مبادم اندیشه
برخاک خود اگر موجی از مار و مور می بینم

طوفان چو در من آویزد ناکام و خسته بگریزد
از من هراس و پروایی در این شرور می بینم

هر جا خلافی افتاده است جای حضور فریاد است
من رمز کامیابی را در این حضور می بینم

هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن
گویم خموش بودن را تنها به گور می بینم

12 فروردین 1389

Friday 23 July 2010

م28 مرداد و پان ایرانیستها

نگاهی به اسناد پان ایرانیستها در ۳۰ تیر ۱۳۳۱
حزب پان ایرانیست| تیر ۳۱, ۱۳۸۹

زنده باد مصدق … مرگ بر دشمنان ایران
هم میهنان! زنان! مردان! کارگران! برزگران! اصناف! پیشه وران! اکنون میهن ما در آستانه انجام یک توطئه بزرگ و جنایت تاریخی قرار گرفته است. این جنایتی است که به دست عوامل بیگانه و نوکران نشاندار انگلیس برای شکست ملت ایران و در راه دشمنی با دکتر مصدق به کار میرود.
ما اکنون اعلام می داریم که جز دکتر مصدق هیچ کس را شایسته رهبری در این نبردهای رهایی بخش نمی شناسیم.هزاران هزار جوانان نیرومند حزب پان ایرانیست در سراسر ایران از رهبر انحراف ناپذیر مبارزه ملی “دکتر مصدق” حمایت خواهند کرد.ما نخواهیم گذارد یکبار دیگر تیرگی همه جا را فراگیرد و ظلمت ِ استعمار میهن ما را جولانگاه جنایتکاران قرار دهد.ما نبرد خونین خود را بر ضد همه دستگاه های بیگانه پرست ادامه می دهیم. ما همه مردم ایران را فرا میخوانیم که در راه به خاک سائیدن پوزه ی اجنبی پرستان همدوش مصدق دلیر همچنان به پیش روند.
ایرانی…خون و شرافت تاریخ ملت تو به تو حکم می کند که نگذاری مرز و بوم ایران باز اسیر پنجه های خون آشام استعمار گردد.
هم میهن … در صفوف مبارزه مجهز باش.
نبرد خونین ادامه خواهد یافت.
به پیش … با ما… در راه ایران …همدوش با مصدق.

دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست شامگاه پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۳۳۱
روزنامه ندای پان ایرانیسم – شماره ۲۷ – مرداد ۱۳۳۱

Wednesday 21 July 2010

مقاله از اقای علی ضرابی

مرگ بر چوبه دار

سالهاست تمدن بشری متوجه اشتباه جزا بوسیله چوبه دار و جوخه مرگبار تیرباران شده است وبه همین جهت دیگر در کشورهای متمدن هیچگاه مجرمی را تیرباران ویا به پای چوبه اعدام نمی برند. آنها که این نوع مجازات را ممنوع کرده اند برای این عمل انسانی خود دلایلی داشتند. اول آنکه درست است که مجرم مرتکب جنایت یعنی قتل و یا جرمی که سزای آن را درکشورهای عقب مانده با جنایتی دیگرجبران میکنند شده ولی آیا کسان یعنی پدر و مادر و فرزندان و کسان دیگراوهم ازکشتن مجرم خوشحال میشوند؟
آیا مثلاً فرزندان خردسال یک محکوم به اعدام پدر خود را دوست ندارند و آیا تا ابد روحیه آن بدبختان از دیدن جسد پدرخود را روی چوبه دار فراموش می کنند. دانشمندان علوم قضایی هم معتقد هستند که یک جانی در زمان ارتکاب به جرم به یک نوع جنون مبتلا میشود و اگر جنون بر او مسلط نشود که جنایت نمی کند چون می فهمد که چوبه دار منتظر اوخواهد بود. قضات کشورهای متمدن برای این بزه کار دوری دائم ازاجتماع و عزیزانش را تجویز کرده اند که همان حبس ابد است و از طرفی به کرات دیده شده که یک جانی که قطعاً بعد از جنایتی که انجام میدهد کاملاً ازعمل خود پشیمان میشود و به همین جهت از محل حادثه می گریزد تأثیر این پشیمانی بارها مجرینی را تا آنجا تحت تأثیر قرارمی دهد که می خواهند جبران مافات بکنند همه ما شاهد آن بوده ایم که بعضی ازاین جانیان در زندان مشغول دانش اندوزی شده اند و کتاب ها نوشته اند مثل کارل چسمان (زندانی پشت چراغ قرمز) که از او دوازده کتاب ارزشمند به جا مانده و یا استانلی ویلیا ///// موجب خدمتی به فرهنگ امریکا شده او در زندان پس از اینکه خود تحصیلاتش را به پایان رسانید. دانشکده کوچکی دایر کرد که عده ای از زندانیان از آن مرکز علمی که او در زندان ترتیب داده بود درجه دکترا گرفتند و کتابی از او تا پای جایزه نوبل نیز پیش رفت و ده ها و یا شاید صدها از این جنایت کاران که زندان و از همه مهمتر توجه بزه کاران به عمل ظالمانه و خانمانسوز خود به راه صحیح هدایت شده و اگر زنده مانده بودند به جامعه خود خدماتی نیز میتوانستند انجام دهند و ما نیز خود دیده و یا شنیده ایم که شخصیت ها نیز در عالم سیاست دیده ایم که گروه غالب سیاسی که اغلب با توسل به زور و کودتا به سر کار آمده اند. مخالفین سیاسی خود را به جوخه اعدام سپرده اند. این نوع اعدام ها که متأسفانه اجتناب ناپذیر هم هست ضایعات بسیاربرای ملتها به بار می آورد مثل اعدام دکترحسین فاطمی و خسروگل سرخی در ایران عدنان مندرس در ترکیه و صدها نفر دیگر.
چندی قبل جنایتکاری را به نام عبدالملک ریگی در ایران با عجله به دارآویختند گو اینکه اعمال او سخت وحشیانه و قتل هائیکه او و گروه وی انجام دادند از بدترین انواع جنایت بود ولی همراه با کشمکش های محلی و ایلاتی شروع شد و بدبختانه هنوز هم سخت ادامه دارد.
توجه کنید دولت ندانم کار ایران با کشتن فوری او اعوان وانصار وی را وادار کرد که پس از چند روز به خونخواهی او بیست وهفت نفر زن ومرد و کودک بیگناه را در مسجدی به قتل برسانند وبیش از صد و پنجاه نفر دیگر را به بیمارستان ها روانه کنند که معلوم نیست چند تن ازآنان هم جان بدر نبرند.
حال اگراین جنایتکار را در زندان نگاه می داشتند بطور قطع نه بیست وهفت نفر مردم بیگناه کشته میشدند ونه صدها نفر بازماندگان این بخت برگشته گان داغدار وعزادار می شدند و هرآن بازهم امکان یورش آن مقتول به عده بیگناه دیگر نه محتمل بلکه قطعی هست. چوبه اعدام و جوخه آتشبار تیرباران را باید ازدسته مجازات ها حذف کرد ولی کی و چگونه؟ زمانیکه در کشور ما هم فرهنگ زائیده شود و یا اگر زائیده شده بارور گردد قدرت فرهنگ هست که می تواند نجات بخش همه جوامع باشد.
به امید آنروز.

سخنان دکتر مصدق در باره ابنده ایزان

پیش بینی مرحوم دکتر محمد مصدق در مورد فاجعه ای که امروز من و تو لمسش می کنیم

پیشکش به روح بلند مردی که در ۱۴ اسفند از سرزمین ایران غروب کرد1951 ...

گفتگوی شادروان دکتر مصدق با آندره بریسو، خبرنگار فرانسوی در 15 ژوئیه
صدق به من گفت: در مورد ملی کردن نفت رودرروی انگلیسی ها قرار گرفته است و گفتگویش با هریمن، رئیس جمهور آمریکا و جنگ سازمان های جاسوسی علیه ایران را پیش کشید.
پس از لحظاتی افزود: من پیر شده ام. فکر نمیکنم به سن هشتاد برسم (در آن زمان 71 ساله بود و 87 سال عمر کرد). شاید هرگز نتوانم به آنچه برای کشورم آرزو میکنم جامه عمل بپوشانم ولی مطمئنم دیگران خواهند آمد، که پس از من این کار ها را به انجام خواهند رسانید. آنها امپریالیست ها و شوروی ها را بیرون خواهند کرد. شاه را یا از بین میبرند و یا اخراج میکنند. او با این که نرم خوست، آرزوی بزرگش این است که جای کورش را بگیرد و همه کاره مملکت شود. فکر نمیکنم حزب توده قادر به گرفتن و حفظ قدرت باشد. همینطور ارتش را توانا برای بر خاستن و برپایی یک نظام دیکتاتوری نمی بینم. امیدوارم سرکرده های شیعه قصد جدی برای ورود به عرصه سیاست نداشته باشند. اگر چنین شود، ایران در آستانه وضعیت فاجعه آمیزی قرار خواهد گرفت که بدوا همسایگان ایران (عراق، سوریه و اردن) را در حالت جنگی با ما قرار میدهد. من واقعا از این تشکیلات مذهبی هراس دارم. درست است که ما مسلمان هستیم، ولی در واقع عرب نیستیم و رودرروی سنی ها قرار داریم. بدین ترتیب تشکیلات آخوند های شیعه با آن سلسله مراتب و امکانات اگر به قدرت دست یابد، ما در داخل مواجه با انقلابی خونین خواهیم شد و در خارج باید نتایج جهاد علیه عراق و اردن و سوریه را تحمل کنیم. فکر نمیکنم مصر و حتا اسرائیل مداخله کنند. به هر حال اگر این فرض آخری تحقق پیدا کند، یک آیت اللهی وارد عرصه میشود و نهضتی مالامال از نفرت علیه غرب و حتا ضد یهود و در دشمنی با عرب های سنی راه خواهد انداخت و ای بسا که خیابان ها جای جسد و خون خواهد شد.

Tuesday 20 July 2010

جلوگیری از مراسم بزرگداشت سی تیر

اعضای شورای مرکزی و نمایندگان سازمانهای جبهه ملی ایران بنا داشتند طبق معمول همه ساله عصر روز 30 تیر در ابن بابویه بر سر مزار شهدای 30 تیر حضور یافته و نسبت به شهدای راه آزادی ادای احترام نمایند ولی ساعت یک بعدازظهر روز سه شنبه 29 تیرماه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی دکتر حسین موسویان رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران را احضار نموده و به ایشان اخطار نمود که طبق تصمیم شورای امنیت ملی و دستور فرماندهی نیروی انتظامی هرگونه تجمع در میدان هفت تیر برای سوار شدن به اتوبوس و حرکت به سوی ابن بابویه ممنوع است و با هر کس که در محل مزبور حضور پیدا کند بشدت برخورد خواهد شد . و بدینگونه ممانعت از بزرگداشت شهدای سی تیر را اعلام نمودند .
29/4/89
روابط عمومی جبهه ملی ایران

معرفی کتاب

تألیف : مهندس مجتبی مهرزاد
روشنی ها وتاریکی ها
به تازگی کتابی تحت عنوان روشنی ها و تاریکی ها تألیف آقای مهندس مجتبی مهرزاد به دفتر جبهه ملی ایران رسیده است. موالف در این کتاب سیصد صفحه ای بعضی از نوشته ها و مقالات منتشر شده آقای علی ضرابی را به سلیقه خود در این کتاب جای داده است. کار آقای مهرزاد یعنی جمع آوری مقالات یک نویسنده در یک مجموعه می تواند کار بدیعی باشد که تاکنون در ایران سابقه نداشته. توفیق ایشان را در جامعه مطبوعات آرزو داریم به امید تداوم این کار نو در مورد دیگر نویسندگان گویا بخش و فروش این کتاب جالب را شرکت کتاب در لوس آنجلس عهده دار است.
معرفی کتاب

Monday 19 July 2010

مصاحبه با مهرداد درویش پور

گفتگوی صدای آلمان با مهرداد درویش پور درباره
دور باطل فرار مغزها و فقر جامعه

در ایران با هزار زحمت و مشقت مدرک گرفتهاید و حالا در به در دنبال راهی برای خروج از کشور و گرفتن اقامت در کشور دیگری هستید. قصد دارید به جایی بروید که قدرتان را میدانند و به شما امکان پیشرفت میدهند؟
یکی از مهمترین عوامل رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سرمایه انسانی است. ایران از جمله کشورهایی است که در آن فرار مغزها به یک پدیده جدی تبدل شده است. به عقیده کارشناسان علت فرار مغزها گذشته از عوامل اقتصادی، فقدان امنیت اجتماعی، گسترش فساد و تبعیض است.

گفتوگو با مهرداد درویشپور، پژوهشگر مسائل اجتماعی در سوئد

دویچهوله: براساس گزارش صندوق بینالمللی پول، سالانه حدود ۱۸۰ هزار ایرانی تحصیلکرده از ایران خارج میشوند که این زیانی است برابر با ۵۰ میلیارد دلار در سال. به نظر شما این خروج چشمگیر سرمایهی انسانی چه پیامدهایی برای یک کشور در حال توسعه میتواند داشته باشد؟

مهرداد درویشپور: نخستین پیامد آن گسترش فقر در کشور است. اگر نگوییم رکود اقتصادی، به نوعی کاهش تولیدات در کشور را در پی خواهد داشت. علاوه بر آن انگیزهی رشد را کاهش خواهد داد. بدین ترتیب فقط تأثیرات اقتصادی ندارد بلکه امید به بهبود را کاهش خواهد داد.

خود این عواملی که اشاره کردید، علت فرار مغزها نیستند؟

این دو بر روی هم تأثیر میگذارند. یعنی به نوعی دور باطلی ایجاد میکند. از یکسو نابسامانیها موجب فرار مغزها میشود. از سوی دیگر، فرار مغزها هم کشور را فقیرتر میکند و کشور را در زمینهی انگیزهی پیشرفت ناتوانتر میسازد. به نظرم در این زمینه سیاستهای حاکمیت نقش کلیدی و مهمی دارد. اگر جامعهای با یک سیاست برنامهریزی سالم و یک دولت دموکراتیک بتواند امکان شرایط بهتری برای سرمایههای انسانی و اقتصادی و فرهنگیایجاد کند، طبیعتا جامعه با نوعی شادابی روبهرو خواهد بود و مغزهای انسانی آن هم انگیزهی تولید فکری در کشور را بیشتر خواهند داشت. وگرنه در کشوری که دولت آن کوچکترین وقعی به نخبگان فکری خود نمینهد ، و حتی خود به نوعی در هل دادن این نخبگان به فرار از کشور نقش مهمی دارد، طبیعی است که راه چارهای جز گریز باقی نمیماند.

در تمام دنیا نخبگان فکری به محض این که ببینند شرایط موجود امکان اثرگذاری در جامعه را کم میکند، به کشورهایی که شرایط بهتری را فراهم میکنند، فرار میکنند و این امری است که در تاریخ همواره دیدهایم. این امر برای کشور میزبان بسیار سودمند است و برای خود این افراد هم زمینههای رشد فراهم میکند. اما برای کشور مادر، کشوری که این نخبگان از آن گریختهاند، مسائل و دشواری های بسیاری در پی دارد که مقصر اصلی آن معمولا دولتها و سیستمهای حاکم است که باعث فرار مغزها میشود.

آقای درویشپور با توجه به صحبتهایی که کردید و با توجه به تحقیقاتی که در این زمینه کردهاید، آیا با وجود همهی مواردی که برشمردید، علاقهای به بازگشت در میان مهاجران ایرانی دیده میشود؟

علاقه به بازگشت از قضا در میان ایرانیان مهاجر گسترده است. اجازه دهید من در این مورد توضیح بیشتری دهم. واقعیت این است که فرار مغزها از کشورهای فقیرتر، کشورهای کمتر توسعهیافته به کشورهای توسعه یافته یک روند طبیعی است. به گونه ای که حتی اگر شما بهترین دولت دموکراتیک را هم داشته باشید، بازهم ما با فرار مغزها ازجمله به آمریکا روبهرو خواهیم بود.. حتی از خیلی از کشورهای جهان که نظامهای دموکراتیک دارند، افراد نخبه به دلیل فرصتهای بهتری که آمریکا فراهم میکند، به آنجا سفر میکنند و در آنجا سکنی میگزینند.

اما در مورد فرار مغزهایی که ریشهی آن دلیل سیاسی دارد، معمولا میل به بازگشت به کشور طبیعی است و تا آنجا که به مورد ایران برمیگردد، به گمان من و بنا به مصاحبههایی که با بسیاری از ایرانیان مهاجر که در کشورهای غربی جا افتادهاند انجام گرفته اسست، تمایل به بازگشت یک میل بسیار نیرومند است.

به گمان من اگر شرایط مناسبی در کشور فراهم شود، این میل به بازگشت به واقعیت میپیوندد و میل بازگشت به کشور در بخشی از این نخبگان به خصوص با توجه به بیگانهستیزی، نژادپرستی یا حس غربتی که برخی از آنان در جوامع غربی با آن روبهرو میشوند، افزایش پیدا میکند. بسیاری مایلاند در سرزمین مادری اشان باشند که این امر میتواند ناشی از دلتنگی باشد و یا میتواند ناشی از خستگی در کشور جدید باشد. اما مدلی که متعارفتر است این است که این نخبگان معمولا یک خصلت جهان وطنی پیدا میکنند. نظیر خصلت سیاستمداران، بازاریان یا صاحبان سرمایهای که جهان وطن میشوند. یعنی مثلاً هم در کشور آمریکا سکنی میگزینند، هم به کشوری نظیر ایران میآیند و اینها در واقع چند کشور را موطن خود میکنند. از این نظر به گمان من شرایط کشور اگر مناسب شود، ما شاهد بازگشت بخشی از این نخبگان خواهیم بود.

بخش دیگری هم حتی اگر نخواهد به میهن خود برگردد، دستکم رفت و آمدهای بسیار گستردهای به ایران خواهد کرد و پل ارتباطی برای پیشرفت میان کشوری که در آن سکنی دارد و سرزمین مادریاش خواهد شد. از این نظر بهبود شرایط جامعه به توسعهی روابط بینالمللی حتی بین کشورها از طریق این نخبگان که پل ارتباطی مهمی هستند، خواهد انجامید.

Sunday 18 July 2010

دیدار با خاتواده حشمت اله طبرزدی

28 تیر 1389

خبرگزاری حقوق بشر ایران - رهانا
عصر روز گذشته در ادامه دیدارهای اعضای ارشد جبهه ملی ایران با خانواده‌های زندانیان سیاسی، دکتر داود باوند عضو هیأت رهبری و سخنگوی جبهه ملی ایران همراه با کوروش زعیم، پیمان عارف، سمیرا جمشیدی، عیسی خان حاتمی، گیتی پورفاضل و علی اویسی از جبهه ملی ایران و نسرین ستوده، اسماعیل مفتی زاده، رضا خندان، سعید درخشندی و بیژن جانفشان از ملیون عضو همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر به دیدار خانواده مهندس حشمت طبرزدی رفتند تا از این خانواده رنج‌ کشیده دل‌جویی کنند.
در این دیدار زهرا صفارپور و سهراب زنگنه از اعضای حزب پان ایرانیست نیز حضور داشتند.

انتخابات ازاد و جنبش سبز

داریوش همایون

انتخابات آزاد و عادلانه به مردمی که در دموکراسی زندگی می‌کنند، اجازه می‌دهد تا ساختار سیاسی و مسیر سیاست‌گذاری‌های آتی دولت خود را تعیین کنند. این را من نمی‌گویم داریوش همایون می‌گوید.
داریوش همایون روزنامه‌نگار نویسنده و سیاست‌مداری است که در دهه هشتم زندگی خود نیز از دغدغه‌هایش برای ایران می‌نویسد. کسی که به سختی می‌توان فعالیت‌ها و مقام‌هایش را در چند سطر خلاصه نوشت.
وی در کتاب "من و روزگارم"زندگی خود را به تصویر کشید :دورۀ نوجوانی و جوانی، دورۀ ورود به مطبوعات و سیاست و بعد وزارت و زندان، و سرانجام دورۀ فرار و تبعید در خارج از کشور که بار دیگر نامش را بلند آوازه ساخت.
زندگی همایون یک زندگی سراسر سیاسی است، از چهارده سالگی وارد جرگه‌های سیاسی شده، با همگنانش مانند علینقی عالیخانی، محسن پزشک‌پور، و نادر نادرپور، نهضت محصلین را بنیاد گذاشته، یک گروه مخفی به نام " انجمن " تأسیس کرده و وارد فضای بحث و فحص سیاسی شده است؛ چیزی که هنوز هم در هشتاد سالگی ادامه دارد.
اما خودش معتقد است، چریک‌بازی با سرشتش سازگاری نداشت. از این رو به روزنامه‌نگاری روی آورد که مانند سیاست میدان طبیعی او بود. پس از روی آوردن به مطبوعات، یک انجمن هنری به نام " انجمن هنری جام‌جم" بنیاد گذاشت و همراه با سهراب سپهری، منوچهر شیبانی، سیاوش کسرایی و دیگران به انتشار مجله‌ای دست زد که در زمان خود پیشتاز بوده است. تأسیس روزنامۀ آیندگان، قوام دادن به حزب رستاخیز، به عهده گرفتن وزارت اطلاعات و جهانگردی، فرار و تبعید، و تأسیس حزب مشروطۀ ایران در خارج از کشور در عین به چالش کشیدن گروه‌های چپ، بخشی از این زندگی سیاسی - مطبوعاتی همایون را تشکیل می‌دهد.

این فعال سیاسی در گپی تلفنی در خصوص انتخابات آزاد با سایت انتخابات آزاد همراه شد.

*نقش انتخابات آزاد در گذار به دموکراسی چیست؟

انتخابات همواره جزئی از حیات سیاسی کشور‌هاست ،اما در ایران با تحمیل قید و بند‌های سیاسی، انتخابات ساز و کار دموکراتیک خود را از دست داد و نیز از کارکرد واقعی خود عقب ماند تا جایی‌که حتی در آخرین انتخابات ایران این موضوع به چالش و در گیری میان حاکمیت و ملت تبدیل شده است. از این‌رو، انتخابات در جمهوری اسلامی به جای تصمیم‌گیری دمکراتیک مردم برای سیاست‏های کشور، به محل چالش جناح‏های حکومتی با یکدیگر نزول کرده است. انتخابات آزاد به طور خاص پایه تحقق و رسیدن به نوعی نظام سیاسی است که شایسته مردم در جهان امروز است پایه توافق ،همکاری و هماهنگی که متاسفانه کمی دیر رسیده است. امروز مردم ایران به دنبال برنامه سیاسی وسیعی هستند که بخشی از آن انتخابات آزاد است و بخش دیگر حقوق بشر و دموکراسی و جدایی دین از سیاست.
انتخابات آزاد بخشی از خواسته‌های مردم است و دسترسی به این خواسته اگر در همکاری گروه‌های بزرگ نباشد بعید به نظر می‌رسد. اگربرای رسیدن به جامعه‌ای ایده‌ال و داشتن انتخابات آزاد از همان خواسته‌های کلی دفاع کنیم به نتیجه نخواهیم رسید ساختن یک جامعه امروزی نیازمند یک توافق کلی است و در شرایط فعلی ایران، برای رسیدن به این هدف باید از سد جمهوری اسلامی گذشت و در این راه تنها محدود کردن و تحریم کردن کافی نیست.

*شما پروسه تحقق و زمینه‌های شکل‌گیری انتخابات آزاد را چگونه می‌بینید؟

انتخابات آزاد و عادلانه احتمال انتقال صلح آمیز قدرت را افزایش می‌دهد. چنین انتخاباتی تضمین می‌کند که نامزدهای بازنده، اعتبار نتایج انتخابات را می‌پذیرند و قدرت را به دولت جدید واگذار می‌کنند ولی هر انتخابات آزادی نیازمند پیش شرط‌هایی است. پیش شرط‌هایی همچون آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی زندانیان سیاسی و آزادی‌های اجتماعی
انتخابات آزاد در جامعه‌ای به نتیجه خواهد رسید که فرهنگ و نظام سیاسی آن در یک چارچوب اخلاقی تعریف شده باشد نمی‌شود در یک چارچوب نامعلوم هر گرایش فکری ،توافق و سیاستی را اجرا کند در این حالت انتخابات آزاد هم معنی پیدا نمی‌کند.
البته انتخابات آزاد شرط لازم برای رسیدن به جامعه‌ای دموکراسی است ولی شرط کافی نیست و بهترین روش برای داشتن انتخابات آزاد و در پی آن جامعه‌ای آزاد اجرایی کردن پیام کلی جنبش سبز و نیز اجرای مبانی و محورهای فراخوان رفراندوم که 5 سال گذشته اعلام شده،است. می‌توان گفت که تنها داشتن توافق بر سر موکراسی کافی نیست سی سال پیش دموکراسی رای اکثریت مردم بود ایرانیان خود خواسته پای صندوق‌های رای رفتند تا اعلام کنند زنان از مردان جدا هستند غیر شیعیان حق ندارند و دیگر‌های دیگر. از این رو می‌توان گفت اگر دموکراسی را مستقل از حقوق بشر در نظر بگیریم جامعه به استبداد قهقرا و انحراف کشیده می‌شود. این که گروهی بیایند سفره نفت پهن کنند و به عوام‌فریبی بپردازند و اقلیت‌های دینی و زنان و گروهای دیگر را نادیده بگیرند این دموکراسی نیست مقدماتی باید برای دموکراسی فراهم باشد که این با وجود دولت جمهوری اسلامی دور از انتظار است برای رسیدن به این خواسته اتحاد بیشترین بر علیه کمترین نیاز است.

*در چه زمینه و بستر سیاسی انتخابات آزاد قابل شکل‌گیری است؟

برای داشتن و برگزاری انتخابات آزاد باید بتوانیم جامعه را متقاعد کنیم که هر نظام حکومتی و هر دولتی که در اساس آن از حقوق بشر خبری نباشد و تنها با نام چاه جمکران و امامزاده‌ها حقوق مردم را به راحتی پایمال کند و رهبران آن بنشینند و بدون هیچ کار مثبتی برای مردم تنها ثروت اندوزی کنند باید بر کنار شود می‌توانیم زمینه را برای انتخایات آزاد فراهم کنیم که البته مبارزات اخیر نشان داده که بیشتر مردم متقاعد هستند.حالا جامعه ایرانی باید بداند که چه می‌خواهد و برای رسیدن به خواسته خود چه باید بکند.
اولین قدم برکناری و براندازی رژیم است تغییر دادن این طرز فکر‌ها و در قدم بعدی برای رسیدن به هدف صاحبان اندیشه باید بتوانند با هم مرتبط شوند و به اجماع کلی برسند. یک شبکه سازی اینترنتی یک فضای انگاری که خوشبختانه در حال حاضر قدم دوم با تمام فشار‌های که از سوی حاکمیت در حال اجرا است در راه پیش رفتن است. اگر در خارج از کشور بتوانیم به این شبکه‌سازی اجتماعی و بسیج عمومی و مبارزه روزانه ادامه دهیم و آن را گسترش دهیم می‌توانیم به راحتی دولتی را که زیر بار فشار تحریم‌ها و اختلافات درون نظامی و فشار‌های عمومی مردمی قرار دارد را به زمین اندازیم.
باید جنبش سبز به صورت جریان جایگزین جمهوری اسلامی در بیاید. و راه حل‌هایی که در اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های این جنبش و اعلامیه رفراندوم وجود دارد عملی شود. در آخرین اعلامیه موسوی راه کارهایی برای برون رفت از بحران آمده است که همگی آنها باید جامه عمل بپوشند و به کار آیند و این تنها راه کارهای سرنگونی محمود احمدی‌نژاد است که می‌تواند اولین گام جنبش سبز باشد.

*نقش زنان در انتخابات به ویژه ریاست جمهوری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

انتخابات محدودیت و ممنوعیت جنسی و فردی ندارد تنها شرایطی دارد همچون سن و این در همه جای دنیا به اثبات رسیده است که هر گاه سکان حاکمیت به دست زنان باشد موفقیت به همراه دارد. کمپین یک میلیون امضائ بهترین مبارزه‌ای بود که در دهه اخیر انجام شد. ایجاد فشار متداوم و فزاینده بر حاکمیت از هزار و یک سو برای عقب راندن گام به گام تا سرانجام به خواست انتخابات آزاد و پیش شرط‌های آن مانند لغو نظارت استصوابی، آزادی احزاب و سازمان‌های مدنی، و آزادی بیان و مطبوعات و. . . گردن نهد.
کمپین یک میلیون امضای در حقیقت خیزشی است که به جنبش سبز کمک کرد و باید گفت که جنبش سبز خلق و الساعه نبود. و اگر بخواهیم به مقدمات آن اشاره کنیم کمپین یک میلیون امضائ از مهمترین مقدمه چینی‌های جنبش سبز به شمار می‌آید در این روش زنان آمدند و شکل‌های دیگری از مبارزه را به جامعه نشان دادند. در حال حاضر زنان بزرگترین اقلیت ایران را تشکیل می‌دهند. که تبعیض‌های زیادی از سوی دولت و به طبع آن از سوی جامعه را تحمل و این اقلیت اکثریت آمدند و با جمع‌آوری امضائ برای داشتن حداقل حقوق خود یک نوع بیداری را در سطح جامعه بوجود آوردند.

*نقش جنبش سبز در رسیدن به انتخابات آزاد در آینده چقدر و چگونه است؟

تا زمانی که جنبش سبز به نتیجه و پیروزی نرسد انتخابات آزاد در ایران نخواهیم داشت و تنها با بر پایی کمپین انتخابات آزاد و دیگر کمپین‌ها نمی‌توان به انتخابات آزاد که بخشی از دموکراسی و حقوق بشر است دستیابی داشت. یک جایگزینی باید شکل بگیرد حکومت فعلی باید تغییر کند و شیوه‌های کشور داری نیازمند یک تحول عظیم است.

*این اولین جنبشی نیست که در ایران پدید آمده تفاوت این خیزش با جنبش‌های قبل در چیست ؟

جنبش سبز هیچ شباهتی با جنبش‌های پیشین ندارد تاریخ بیانگر آن است که تمام جنبش‌های اجتماعی پیشین شکست خورده‌اند چرا که در نهایت خلاصه می‌شدند به رهبری یک یا چند نفر که این خصیصه در جنبش سبز دیده نمی‌شود .جنبش سبز هیچ رهبری ندارد و تنها از خرد جمعی و اراده عمومی به حرکت در آمده است. ویژگی دیگر این جنبش خود جوش بودن آن است چرا که از یک جایی یک پیامی اعلام نشد تا مردم به آن بپیوندند همچون جنبش انقلابی سی سال گذشته که گروهی اعلام کردند که حکومت باید اسلامی شود و گروهی به پیروی آنها به خیابان‌ها آمدند. این جنبش نفوذ مذهب ندارد نه بدان معنی که پیروان آن و طرفداران آن بی دین هستند، بلکه پیام مذهبی ندارد و یک آخوند تعیین کننده و خط دهنده آن نیست و تحت تاثیر شخص قرار ندارد. پذیرفتن جامعه‌ای که خودی و ناخودی ندارد در این جنبش خودی و ناخودی تعریفی ندارد. و این مهمترین چیزی است که هم در فراخوان رفراندوم و هم بیانیه‌های موسوی دیده می‌شود.
در حالی که در حاکمیت کنونی جامعه به دسته خودی و ناخودی تقسیم شده است و شهرون درجه و دو تعریف دارد. در جنبش سبز وفادار به رژیم و مخالف رژیم مفهومی ندارد و هر ایرانی به عنوان ایرانی حق دارد که به حقوق خود دست یابی داشته باشد.


*معتقدید که جنبش سبز خلق الساعه پدیدار نشد به نظر شما پیش زمینه‌های شروع این جنبش چیست؟


اولین جرقه‌ها این جنبش در بیرون زه شد در سال‌های ابتدای انقلاب زمانی که گروهی از افراد تحصیل کرده از ایران مهاجرت کردند و اروپای غربی و آمریکای شمالی را برای زندگی انتخاب کردندو حتی چپ‌گرایان آنها نیز به اروپای شرقی نرفتند و در اینجا زمانی که با آزادی لیبرال روبرو شدند و برتری‌هایی این آزادی را لمس کردند بر آن شدند که برای به دست آمدن این آزادی در ایران تمرکز کنند. بعد از آن پس از جنگ و در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی انتشار تعدادی مجله نوعی نو‌اندیشی دینی را به همراه داشت و پس از آن دوره دوم خرداد که با انتشار روزنامه‌‌های متعدد و کتب گوناگون با مرجع‌های بین‌المللی اندیشه‌های نو ظهوری در ایران شکل گرفت و توان ظهور یافت و در ادامه آن اتحاد افراد بیرون و فراخوان رفراندوم و بعد اولین سند لیبرال ایران در تاریخ سیاسی و بعد کمپین‌ها و جمع‌آوری امضا برای حقوق زنان و برابری آنها که همگی آنها در آخرین جرقه به جنبش سبز خاتمه یافت.

مصاحبه : رویا ملکی

برگرفته شده از سامانه انتخابات آزاد

بیدار باشیم

نوشتار از عزیزی نژاد

جنبش ملی سبز مردم ایران، همچون هر پدیده ی اجتماعی-سیاسی در حال نمو و بالندگی است و راه خود را میپیماید، چه به مزاق کاربدستان جمهوری اسلامی خوش بیاید، چه نیاید. این جنبش، که نباید آن را محدود به اعتراضات خیابانی و ایستادگی روزمره مردمی در برابر مزدوران حکومت اسلامی نمود، آرام و با بردباری و سر سختی که تمام پروسه های تاریخی از خود نشان میدهند، در حال گذار از حکومت اسلامی ، و آرایش و بالش ساز و کار تازه و در انداختن طرحی نو برای آینده کشورمان است.هر چه این احساس، در میان حکومت گران قوی تر و شواهد روشن تر میشوند، تبه کاری و بی رحمی اینان شدت بیشتری پیدا میکند. از این روی باید میزان فشاری را که تبه کاران حکومت اسلامی بر مبارزین مدنی و آزادی خواه وارد میکنند در تناسب با فشاری دید، که اینان خود را با آن مواجه میبینند
در این میان موضوعی که مخالفان جمهوری اسلامی را اگر نه بیشتر، بلکه دست کم به همان اندازه مبارزه با حکومت اسلامی مشغول خود کرده، موضوع ماهیت جنبش، ماهیت خواسته ها و اگر پیشتر برویم، ماهیت ساختار حکومتی است که در پس جمهوری اسلامی قانع کننده ی خواسته های مردم باشد.از همان نخستین روزهای خیزش مردم، تلاش بسیاری در سمت و سو دادن به ماهیت آن شد، که بیشتر آن بدون بدست آوردن موفقیتی به کنار گذاشته شد، از جمله کسانی که جنبش سبز را امتداد جریان 2 خرداد میدانستند. کار بدانجا رسید که حتا شعار های مردم که میلیون ها ایرانی در درون و برون شاهد آن بودند به تحریف کشانده شد تا شاید بتوان منکر ماهیت ساختار شکننده جنبش ملی مردم ایران شد، که از همان آغاز، هدف دیگری بغیر از شکستن زنجیر های ولایت فقیه و حکومت مذهبی-ایدئولوژیک نداشت.هر جنبشی ادبیات خود را هم پیدا میکند. جنبش ملی سبز هم در حال یافتن خود، به آفرینش ایده و شعار های خودپرداخت.یکی از این آفرینش ها، ترکیب دولت کودتا بود. واقعیت این است، که ما با یک دولت کوتایی سر و کار نداریم، بلکه با یک نظام کودتایی. این نظام حکومت اسلامی و ولایت فقیه است که با یک کودتا قدرت را بگونه ای قهر آمیزاز دست میهن پرستی همچون بختیار در آورد، با خدعه و نیرنگ تمام همراهان و جاده صاف کن هایش را به جوخه های اعدام سپرد و پایه های یکی از تبه کار ترین و بی رحم ترین حکومت های استبدادی را بنا نهاد. مگر کودتا جز این تعریف دیگری دارد؟ این دولت احمدی نژاد نیست که کودتایی ایست، بلکه نظام جمهوری اسلامی است که راه خود را با خشونت، ترور، زندان، تبعید و اعدام گشود، آن هم از همان آغاز نا میمون پیدایشش، و نه از خرداد 1388. آنانی که هنوز در این توهم بسر میبردند که این هیولا میتوانست فرزندان راستین و راست کردار بپرورد و این عمارت که خشت اولش کج گذاشته شده بود میتوانست راه گشای ملت ایران بسوی ایرانی پر از آزادی و عدالت باشد، یا خود امروز در زندان بسر میبرند، یا به جامعه ی چند میلیونی ایرانیان در تبعید پیوسته اند
در این میان میماند مسئولیت تاریخی که بر دوش آگاهان و بیداران سنگینی میکند. کشور ما ایران تحمل تکرار تجربه بهمن 57 را ندارد. ایران ما تا همین امروز به انداره کافی موقعیت از دست داده و از جامعه جهانی عقب افتاده است بگونه ای که دست کم دو تا سه نسل با پشتکار جبران خرابی هایی که جمهوری اسلامی از خود بجا گذاشته است را باید بکنند. اما مسئولیت سترگ در این جاست که نگذاریم این جنبش اصیل و مردمی را تبدیل به "امتداد نا آرامی های 2 خرداد 76"بکنند. بر سر اصولی همچون رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی احزاب و زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، جدایی دین از سیاست، برابری تمام ایرانیان در برابر قانون، برابری حقوقی زن و مرد، بایستیم و پا بفشاریم. در غیر این صورت تاریخ بگونه ای تلخ دوباره تکرار خواهد شد . اگر "همه با هم "دیگر بار شعار غالب گردد، بدون اینکه بدانیم به کدامین سو میرویم، دوباره باید پاسخ گوی آیندگان باشیم که چرا ندیدید، چرا نشنیدید، چرا چیزی نگفتید

کودتای اقلیت بر علیه اکثریت

Saturday 17 July 2010

سی تیر و بازگشت دکتر مصدق به نخست وزیری

سي ام تير روز نمادين تجليل از شهداي راه آزادي از انقلاب مشروطيت تا امروز
هموطنان :
بزرگداشت ياد وخاطره مبارزان وايثارگران راه آزادي بازگوكننده رسالت خطير وتاريخي نسل حاضر است براي ادامه راه پيشينيان بمنظور تحقق واقعي آزادي وعدالت درمعنا ومفهوم جهاني آن. بويژه انجام دادن اين رسالت براي ملتي كه از يكصد سال گذشته تا امروز براي كسب آزادي وبهره گيري از مواهب آن در برخورد و تعارض دائم با استبداد داخلي ويا استعمار خارجي بوده است بيش ازپيش قابل درك است . مخصوصاً وقتي دو پديده مورد بحث، يعني استبداد داخلي واستعمار خارجي درمواقع خاصي ازتاريخ به نوعي به پيوند انفعالي ناميمون مستقيم ياغير مستقيم با يكديگردست يازيده اند، ثمرات مورد انتظارمبارزان راه آزادي راباوجود پيروزيهاي اوليه با نافرجاميهاي پي درپي روبرو ساخته است. چنانكه انقلاب نافرجام مشروطيت پس از گذشت يك سال درنتيجه عهد نامه 1907 ناظر به تقسيم ايران به مناطق نفوذ واعمال سياستهاي مشترك بازدارنده ازسوي عاقدين عهدنامه( انگليس و روسيه) با تنگناها و موانع سياسي-اجتماعي پي در پي روبرو گرديد. مردم ايران پس از پشت سر گذاشتن رويدادهاي تلخي چون استبداد صغير،دوران چند سال فترت واشغال نظامي خارجي، بعد ازجنگ بين الملل اول بيكباره با نظام استبدادي جديدي منبعث ازمصالح استعماري مواجه گرديدند. اگرچه نظام مزبور درجهت برقراري امنيت داخلي، افزايش اقتدار حكومت مركزي وبرنامه نوسازي گام هايي برداشت، ولي اصول و ارزشهاي مشروطيت عملا درمحاق تعطيل قرار گرفت ومشاركت مردم دراداره امور سياسي جامعه به فراموشي سپرده شد وفراتر از آن نارسائيها وتك نگريهاي مندرج درنظام استبدادي بار ديگر كشور را با اشغال نظامي خارجي مواجه ساخت. گو اينكه بعدازتجاوز تلخ شهريور1320به اهتمام دو قدرت مهاجم براي چندين سال نوعي فضاي سياسي باز براي حفظ آرامش پشت جبهه متفقين برقرار گرديد، ولي اين رويداد نيزدولت مستعجلي بيش نبودوچندي پس ازپايان جنگ مجدداً استبداد داخلي درعرصه اجتماعي وسياسي كشورجان گرفت. با بروز جنگ سرد، پديدار شدن تضاد وشكاف بنيادين بين متفقين زمان جنگ، تشديد رقابت اقتصادي بين قدرتهاي سرمايه داري به ويژه برسر مسئله انرژي، اصول وهنجارهاي نظم نوين جهاني مندرج در منشور ملل متحد به ويژه حقوق بشر وآزاديهاي اساسي واصل آزادي تعيين سرنوشت مردم همراه باظهور جنبشهاي آزادي طلبانه وضد استعماري درنقاط مختلف جهان همه و همه فرصتهايي بوجود آورد كه مردم ايران درپرتو ملي كردن صنعت نفت خيزش جديدي را براي پايان دادن به نفوذ استعماري وقت ،كسب استقلال واقعي سياسي واقتصادي واحياي اصول واقعي مشروطيت درپيش گيرند. اگرچه نهضت مردمي وملي مورد بحث درعرصه هاي حقوقي وسياسي خارجي چون ديوان بين المللي دادگستري وشوراي امنيت سازمان ملل متحد به پيروزيهايي دست يافت وملي كردن صنعت نفت الهام بخش جنبشهايي درمنطقه گرديد،ولي بار ديگر در سايه اتحاد ناميمون استعمار خارجي واستبداد داخلي، ناكامي ديگري بر سرنوشت آزادي بدست آمده وفرايند مورد انتظار آن رقم خورد وبراي چند دهه استبداد شوم برجامعه ايراني حاكم گرديد ولی نظام مزبور سبب ناسازگاري با ايجاد وتوسعه فضاي سياسي باز واعمال ديكتاتوري ازسويي وبي بند وباري هاي سياسي ،اقتصادي ،اجتماعي وفرهنگي ازسوي ديگرزمينه ساز جنبش ديگري براي تغيير وضع موجود وبراي نيل به آزادي، عدالت ومردم سالاري گرديد. اما دريغ كه اين خيزش نيز با تمام نويدهاي اوليه به استبداد ژرف مذهبي مبتني بر ارزشهاي بنياد گرايانه منتهي گرديد وبار ديگر آزاديهاي مورد انتظار به ناكامي ونافرجامي انجاميد ودر نتيجه جامعه بانوعي تعارض دروني وآشفتگي سياسي واجتماعي مواجه گرديده است .شگفت آنكه درخواست كنندگان ومتقاضيان تغيير مسالمت آميز وضع موجود وخروج از بن بستها كه براساس موازين قانوني عنوان شده است با واكنشهاي شديدسخت افزاري ومهندسي شده روبرو گرديده ومتصديان امور پذيراي هزينه هاي سياسي بس سنگين شده اندكه بي ترديد پيامدهاي بس نگران كننده درپيش خواهد داشت. كوتاه آنكه همانطور كه گفته شد درجريان مبارزات مردم ايران از مشروطيت تا امروزبراي نيل به آزادي واعتلاي وطن بسياري نقد جان باختند وباشهادت داوطلبانه خودنهال آزادي وحيثيت ملي راآبياري كردند. ياد وخاطره جان باختگان راه آزادي در رويدادهايي چون مشروطيت، سي تير، تحولات 1979وجنبشهاي مسالمت آميز اخیر درحقيقت تلاشي بوده است آگاهانه براي ادامه مبارزه درپرتو مقتضيات روز جهت دستيابي به ارزشهاي جهانشمول: يعني آزادي، مردم سالاري، حقوق بشر وحكومت قانون.
جبهه ملي ايران همواره برآن بوده كه بزرگداشت ياد وخاطره شهدا وايثارگران راه آزادي درهر كسوت وپوششي كه بوده اند، صرفا براي آن است كه نسل حاضر وآينده را به رسالت خطير تاريخيشان آشنا وآگاه سازد در اين رابطه برگذاري مراسم سي تير درواقع نمادي است براي بزرگداشت ياد وخاطره تمامي مبارزان وشهداي راه آزادي از مشروطيت تا امروز. بهمين جهت برگذاري اين مراسم را در شرايطي كه بسياري از مدافعان راه آزادي نقد جان باخته اند ويا دربند مي باشند امري ضروري ميداند.
26/4/89
تهران - جبهه ملی ایران

Wednesday 14 July 2010

مقاله ای از ابراهیم نبوی

آقای لاریجانی! کمی فکر کنید

سید ابراهیم نبوی

یک روز یک پسر جوان که بین پنج تا شش سال از سنش می گذشت، به مادرش گفت " من حوصله ام سر رفته، چی کار کنم؟" مادرش که در حال پختن کتلت یا کوکوسبزی (دو روایت آمده است) بود، گفت: "سوزن بزن به چیز و جیغ بزن." حالا حکایت قوه قضائیه است، هر دو ماه یکبار با قدرت تمام اعلام می کند " بزودی خانم فلان سنگسار می شود."

بعد فحش است که از زمین و آسمان می بارد، بر تعداد مخالفان دین افزوده می شود، سیاست خارجی کشور در فضای بدی قرار می گیرد، جواد لاریجانی دوباره فکر می کند این دفعه رفت ژنو باید چه بامبولی بزند. و آخر کار درست وقتی که آبروی کل نظام و حکومت و دولت و دین رفت، قوه قضائیه اعلام می کند که سنگسار لغو شد و یا طرف را آزاد می کند، یا اعدامش می کند، یا همانطور سالها می ماند در زندان و دولت باید هزینه زندان را بدهد.همین هفته قبل اعلام شد که خانم "سکینه محمدی آشتیانی" سنگسار می شود و دولت تحت فشار افکار عمومی ایرانیان و جهان، اجرای حکم را فعلا به تعویق انداخت.
من اصلا نمی خواهم بگویم که اعدام بکنید یا نکنید، من شخصا با مجازات مرگ در هر حال مخالفم، ولی به این خاطر با شما حرف نمی زنم. حتی نمی خواهم بگویم که سنگسار بکنید یا نکنید، خودتان می دانید که این شیوه مجازات هم بی فایده است، هم غیرانسانی، اگر نمی دانستید که این همه با عجله احکام مذکور را لغو نمی کردید. بخاطر غیرانسانی بودن سنگسار هم این نامه را برای شما ننوشتم، نوشتم که چرا کار بیهوده می کنید؟ می خواهم بگویم شما به عنوان انسانی که از ضریب هوشی نسبتا بالایی برخوردارید و عقل تان احتمالا خوب کار می کند، چرا کار بیهوده می کنید؟
واقعا قوه قضائیه ای که نصف مردم ایران به انواع مختلف از نظر قانونی نزد این قوه مجرم هستند، و نصف دیگرشان هنوز گیر نیافتاده اند، کار دیگری برای انجام دادن ندارد؟ این همه پرونده باز در قوه قضائیه هست که سالهاست مانده و کسی به آنها رسیدگی نکرده، چرا به جای این بازی بازی ها، دل به کار نمی دهید و فکری به حال این پرونده ها نمی کنید؟
من به دقت فهرست اسامی و وضع کسانی که سنگسار شده اند یا بخشیده شده اند یا اعدام شده اند یا تحت فشار افکار عمومی آزاد شده اند، مرور کردم. پیشنهاد می کنم شما هم همین کار را بکنید. اسامی افرادی که یا سنگسار شده اند، یا محکوم شده اند، ولی جکم آنها اجرا نشده است، چنین است " سکینه، کبری، رحیم، مریم، سریمه، بوعلی، خیریه، اشرف، فاطمه، محمود، محمد علی، سید نقی، محبوبه، عباس، جعفر، ولی، عبدالله، کبری، نجف، صغری، کبری، مکرمه، حاجیه، شمامه، زهره، اعظم، زهرا" محض رضای خدا حتی 20 درصد هم اسامی غیر دینی ندارند.
یعنی واقعا زنای محصنه فقط در میان مذهبی ها رایج است؟ می دانید که حداقل نود درصد احکام سنگسار و عمل زنای محصنه که با علم قاضی، ثابت شده، در شهرهایی مثل ارومیه، همدان، شیراز، مشهد، قم، مازندران و شهرهای کوچک دیگر مذهبی است. به نظرتان این طبیعی است؟ فکر نمی کنید که قطعا زنای محصنه در شهرهای بزرگ بیش از شهرهای کوچک است، اگر شما برای عبرت گرفتن و جلوگیری از افزایش گناه دارید چنین مجازات غیرانسانی را انجام می دهید، که عملا بی نتیجه است. چون جامعه به همین خاطر پنهانکاری می کند و جرم باقی می ماند ولی شما نمی فهمید.
این چه عقلی است که عملی را انجام بدهید که نتیجه ندارد؟ اگر بخاطر تنبیه مجرمان و تنبه مردمان است که بی فایده است، اگر هم می خواهید حکم اسلام را اجرا کنید، چرا فقط همین یکی را اجرا می کنید؟ مگر گفته نشده که ربا بدتر از زناست؟ چرا یک بار به یک رباخوار کاری ندارید؟ شما که این قدر وحشتناک هستید چرا بلد نیستید از این قدرت بی نظیرتان برای حفظ امنیت کشور از گروههای جرم و جنایت کار کنید؟ یعنی واقعا هیچ جرم دیگری نیست که شما بخواهید به آن بپردازید؟
گفتم و تکرار می کنم که اگر واقعا بیکارید، سوزن بزنید به هر چیزی که دم دست تان بود و جیغ بکشید، ولی کلاه تان را قاضی کنید، مطمئنم همان کلاه بهتر از مرتضوی خواهد شد، فارغ از همه چیز کاری که درباره سنگسار می کنید، نه حکم خدا را اجرا می کنید، چون جراتش را که ندارید اجرا کنید، فقط آبروی خود را می برید و زحمت آن بدبختی را می دارید که حکم شده است که در شهر همان یکی را بگیرند.
خودتان می دانید که اصولا ارتباط جنسی به دلیل نحوه برخورد قضائی با موضوع اتفاقا بشدت گسترش یافته و پنهان شده است. ایران تنها کشور اسلامی است که این همه با سایت های سکسی مبارزه می کند، و این همه هم ایرانیان در میان جهان اسلام تولید کننده سکس مجازی دارد. اگر برای خدا می کنید، که من نمی دانم ایشان را هنوز بخاطر دارید یا فعلا گرفتار موضوعات مهم تری هستید، بخاطر خدا نکنید، خدا را فقط آن چهار تا و نصفی معتقدین به ولایت که عبادت نمی کنند، میلیونها انسان با خدا ارتباط دارند و این عمل شما تصویر زشتی از دین به آنها نشان می دهد. اگر بخاطر ترس از مراجع تقلید شیعه می کنید، که چرا آنها بیشتر از شما می ترسند تا شما از آنها، اگر بخاطر این می کنید که به دنیا نشان بدهید که ایران کشوری اسلامی است، این کار بیهوده است، مردم دنیا می بینند که در ایران چه می گذرد.

ن نمی دانم حکومت جمهوری اسلامی چه تخصصی در موفق نشدن دارد. سی سال است تلویزیون ایران توی گوش مردم حجاب را فرو می کند، آخرش هم ملکه زیبایی آلمان و کانادا ایرانی الاصل از آب در می آید. به محض اینکه پای احمدی نژاد به توپ فوتبال تیم ملی خورد، ایران از رتبه بیستم فوتبال جهان افتاد به رتبه هفتادم. و به محض اینکه آقای احمدی نژاد تصمیم گرفت با فساد دولتی مبارزه کند، میزان فساد دولتی در ایران در عرض چهار سال دوبرابر شد. من فکر می کنم علت بسیاری از مشکلات ویژه امسال، در همت مضاعفی است که به گفته رهبری صورت گرفته است. تا پارسال دولت همت عادی بخرج می داد، و همین باعث می شد ما هر سال دویست متر عقب تر برویم، حالا که همت ها مضاعف شده، سالی چهارصد متر عقب می رویم.

امیدوارم خداوند به شما وقتی بدهد، که در فاصله زراعت در زمین تان، نیم ساعتی هم منطقی فکر کنید و فقط این جمله را با خودتان تکرار کنید، " من دیگر کار بیهوده و بی نتیجه نمی خواهم بکنم."

جبهه ملی در خارج از کشور حکم غیر عادلانه در باره حاتمی را محکوم میکندد

جبهه ملی ایران در خارج از کشور حکم بیدادگاه
انقلاب اسلامی را در مورد عیسی خان حاتمی ان رادمرد
ایران دوست و دانشمند بزرگ شدیدا محکوم میکند

متن حکم دادگاه عیسی خان حاتمی

درتاریخ 4/3/1389 دادگاه انقلاب اسلامی به تصدی امضاء کننده ذیل در وقت مقرر تشکیل است.پرونده کلاسه 88/16664/ط در اتهام عیسی خان حاتمی فرزند حاتم به اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور-محتویات پرونده وبررسیهای انجام شده واستماع مدافعات وی و وکیل وی دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و به شرح ذیل مبادرت به صدور رای می نماید.
رای دادگاه
درخصوص اتهام عیسی خان حاتمی فرزند حاتم دائر به اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور،فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی،اخلال در نظم وآسایش عمومی،باتوجه به مجموع محتویات پرونده و بررسی های انجام شده و استماع مدافعات وی و گزارش مامورین اینکه نامبرده از اعضای شورای مرکزی گروهک غیر قانونی جبهه ملی بوده و میر مسئول ماهنامه توقیف شده ایرانمهر می باشد.که ارتباط چشمگیری با عناصر معاند نظام جمهوری اسلامی در داخل وخارج از کشور داشته و در مصاحبه با رسانه های بیگانه از جمله صدای امریکا خود را دبیر اجرائی گروهک غیر قانونی جبهه ملی ایران خوانده و فعالیتهای خود را در تلاش برای معرفی این گروهک و ایجاد دموکراسی دانسته،و در مصاحبه با صدای امریکا نسبت به اعدام افراد تروریست توسط نظام جمهوری اسلامی اعتراض خود را اعلام نموده است.و در محل دفتر ماهنامه توقیف شده «ایرانمهر» اقدام به تشکلی تحت عنوان «همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران نموده که نامبرده مسئولیت دبیر اجرائی این تشکل را بر عهده دارد.از جمله ارتباطات وی با عناصر ضد انقلاب خارج از کشور از جمله امیر ابراهیمی ساکن انگلیس و استاندار قبل از انقلاب کهکیلویه و بویر احمد و از نزدیکان نوری زاده که دعوت نامه ای برای متهم جهت رفتن به انگلیس ارسال داشته و ارتباط با داریوش احمدی از عناصر مرتبط با وزارت خارجه آلمان که رهنمودهائی جهت براندازی نظام به وی داشته است
با عنایت به مجموع محتویات پرونده و بررسیهای انجام شده،دادگاه فعالیتهای انجام شده از سوی نامبرده را فعل واحد با عناوین متعدد دانسته و منطبق با ماده 610 قانون مجازات اسلامی دانسته و با رعایت ماده 46 قانون مجازات اسلامی نامبرده رابه تحمل دو سال با احتساب ایام باز داشت محکوم می نماید.رای صادره حضوری و ظرف مدت 20 روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاههای تجدید نظر استان تهران می باشد.دفتر مقرر است حکم صادره ابلاغ در صورت عدم اعتراض پرونده از آمار کسر و به اجرای احکام ارسال شود
محمد مقیسه قاضی شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی تهران

محکومیت عیسی خان حاتمی بدو سال زندان

عیسی خان حاتمی که در روز 20 اردیبهشت ماه در شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران به ریاست
قاضی محمد مقیسه و با وکالت آقایان محمدعلی دادخواه و جهانگیر محمودی به اتهام
اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام و عضویت در جبهه ملی ایران محاکمه گردیده
و در جلسه محاکمه توسط قاضی دادگاه انقلاب به دلیل مخالفت وی با اعدام، خود به
اعدام تهدید گردیده بود، امروز رای صادره توسط این شعبه مبنی بر 2 سال حبس تعزیری
به دلیل آنچه که اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور دانسته شده است، را
به صورت حضوری رویت نمود تا رای به صورتی خارج از موزین قانونی به وی ابلاغ گردیده
باشد.
. در رای قاضی مقیسه به عضویت حاتمی در جبهه ملی ایران و تشکیل گروه همبستگی برای
دموکراسی و حقوق بشر توسط وی و برخی دیگر از فعالین سیاسی اشاره گردیده است.

گفتنی است پیشتر مدیر دفتر شعبه 28 در تماس با وثیقه گذار برای حاتمی از صدور رای 5
سال زندان خبر داده بود

Monday 12 July 2010

خیانتی بزرگ

خیانتی که برای 25 سال دامن کشور را خواهد گرفت

دکتر نژاد حسینیان معاون سابق امور بین‌الملل وزارت نفت خبرداده است:
اگر حجم صادرات به هند و پاكستان روزانه 60 میلیون متر مكعب باشد، از جیب مردم ایران روزانه 25 میلیون دلار به هندی‌ها و پاكستانی‌ها تخفیف داده می‌شود و اگر 150 میلیون متر مكعب در روز صادر كند، میزان تخفیف روزانه بالغ بر 55 میلیون دلار خواهد شد و در دوره 25 ساله قرارداد برای حالت اول 225 میلیارددلار و برای حالت دوم 495 میلیارد دلار تخفیف داده می‌شود. به طور خلاصه قرار است برای رفع تنش بین هند و پاكستان از طرف هر ایرانی 2.3 تا 7 میلیون دلار به شركت‌های گاز هند و پاكستان كمك بلاعوض شود.
اصرار به امضای آن حتی با قیمت های پائین دارند تا به مردم بگویند قراردادی را كه چندین سال در دست مذاكره بوده و دو دولت قبلی نتوانسته بودند آن را امضا كنند، ما با قاطعیت امضا كردیم با توجه به اینکه این قرارداد باید در مجلس تصویب شود، باید همه مردم را ازخیانتی که برای 25 سال دامن کشور راخواهد گرفت، آگاه کنیم و از نمایندگان بخواهیم جلو آنرا بگیرند

Sunday 11 July 2010

دیدار از نرگس محمدی در بیمارستان

عصر آدینه 18 تیر 1389، شماری از هموندان شورای مرکزی، رهبری و سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران از بانو نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و مدافع زندانیان سیاسی و عقیدتی که پس از 22 روز در بند 209 زندان اوین، با وثیقه 50 میلیون تومانی و با بیماری فلج موضعی که در زندان به آن دچار شده بود، آزاد شده بود، در بیمارستان عیادت کردند. دیدار کنندگان عبارت بودند از آقایان هرمیداس باوند، عیسی خان حاتمی، بیژن جانفشان، کورش زعیم و پیمان عارف.

دفتر مردمداری جبهه ملی ایران
تهران - 19 تیر 1389

مقاله ای از اقای مهدی جلالی

آیا ما موسوی را سکولار می‌خواهیم؟
مهدی جلالی


از بدو شکل گیری اعتراضات خیابانی در سال گذشته، بر سر رهبری موسوی بحث بوده است. این بحث ها البته طبیعی و مفید است. در یک فضای عقلانی و متکثر - که خوشبختانه آن را مدیون تکنولوژی ارتباطات هستیم - مردم به ارزیابی مدام رهبران خود می پردازند. هر چقدر گفتار آنان را مطابق خواسته های خود بیابند، بیشتر اعتماد می کنند و هرچقدر آن را مخالف دیدگاه های خود ببینند، رهبران جنبش اعتماد کمتری را نصیب خود خواهد کرد.

به عبارت دیگر رابطه رهبر و مردم باید به نقطه تعادلی از اعتماد سازی برسد. اگر میزان اعتماد از این نقطه تعادل پایین تر برود، رهبر مشروعیت اش را از دست می دهد. اگر بالاتر برود، رهبر کاریزماتیک می شود و ارادت جای اعتماد را می گیرد. بنابراین سوال عقلانی در مورد رهبری آقای موسوی این است که نقطه تعادل اعتماد ما به وی کجاست؟ به عبارت ساده تر ما چقدر می توانیم به موسوی اعتماد کنیم؟
آقای موسوی در آخرین اظهارات خود به موضوع حساس رابطه سیاست و مذهب پرداخته که بطور جدی مورد مناقشه قرار گرفته است. بسیاری که دل در گرو جنبش سبز دارند معتقدند نظام سیاسی ایران باید عرفی شود و از این سخنان آزرده شدند. موضوع رابطه نهاد حکومت و مذهب بدون تردید یکی از جدی ترین بحث های موجود است و از آن نمی توان اجتناب کرد. اما نمی توان به آن پاسخ های سطحی نیز داد.
رابطه سیاست و دین بحث پیچیده ای است که این روزها به خاطر برخوردهای احساسی و ایدئولوژیک بر ابهامات اش افزوده می شود. واقعیت این است که بحث های علمی سیاسی در مورد موضوع سکولاریزم هنوز بسیار ابتدائی است. در بهترین حالت چند بحث نظری و فلسفی صورت گرفته و دست آخر به این توافق رسیده اند که ما نیازمند سکولاریزم سیاسی و یا عینی هستیم. احتمالا خیلی سخت نبود که به این ضرورت برسیم. می گذریم که البته دیگرانی هم هستند که جاهلانه سکولاریزم را عملا تبدیل به مذهب جدیدی برای خود کرده اند. اما این تازه اولین قدم است. دانش سیاست آن را چگونه می بیند؟ چه راه حل های عملی و صحیحی توصیه می کند؟ برای رسیدن به چنین مطلوبی - که البته هدفی اخلاقی است و برای نفع همگانی است - چه قدمهای سنجیده ای باید برداشت؟
سوالات اصلی در مورد سکولاریزم هنوز پاسخ داده نشده اند. مسئله رابطه حکومت و سیستم مذهبی برای همه کشورهای جهان کماکان یک مسئله جدی است و هرکدام برای آن راه حل های بلند مدت و کوتاه مدت ارایه داده اند. حتی دو کشور ترکیه و فرانسه که شدید ترین راه حل ها برگزیده اند، هنوز با موضوع مذهب دست و پنجه نرم می کنند و راه حلشان چندان با ثبات به نظر نمی آید. کشورهای دیگر - چه در دنیای مسیحیت، اسلام و یهود و چه در ادیان شرقی آسیایی - چگونه با موضوع مذهب روبرو شده اند؟ چه موفقیت ها و چه ناکامی هایی داشته اند؟ در کشور خودمان صحیح ترین راه روبرو شدن با نهادهای مذهبی و نهاد روحانیت چیست؟ چگونه می توان با توجه به جامعه مذهبی ایران به یک حد توافقی رسید؟

کسانی که معتقدند می توان نهاد روحانیت را انکار و یا ریشه کن کرد، البته پاسخی روشن و ساده ای به این سوالها داده اند. آنها تصور می کنند در زمان رضاشاه زندگی می کنند. اما کسانی که معقول تر فکر می کنند و نه چنین اعتقادی دارند و نه چنین مطلوبی، متاسفانه کمتر به این مسئله پاسخ داده اند. سکولاریزم حتی اگر از نظر تئوریک درست تبیین شود، از نظر سیاسی پروسه ای است که باید از دید سیاسی به آن پرداخت و برنامه ریزی کرد.

بااین حال فکر می کنم این که بخواهیم آقای موسوی سکولار باشد، غیرمنطقی است. این نوع توقعات غلط، نوعی اعتماد سازی غیرواقعی را به همراه داشته و فقط باعث تشتت ذهن می شود. من به عنوان یکی از هفتاد ملیون شهروند ایرانی، نقطه تعادل عقلانی اعتماد خودم را به آقای موسوی بر سر سه خواسته می گذارم: من به او اعتماد می کنم که از ابزار سیاست برای رسیدن جنبش سبز به سه حق شهروندی آزادی بیان، آزادی اجتماعات و انجمن سازی، و انتخابات آزاد استفاده کرده و راه حل های کارآمد سیاسی برای عقب راندن حکومت ارایه دهد.

بنابراین بخاطر اختلاف نظری با آقای موسوی اعتمادم را به وی از دست نمی دهم. اما اگر رهبری آقای موسوی ناکارامد باشد و یا بر سر هر یک از سه خواسته فوق مصالحه کند، اعتمادم را از دست خواهم داد. او خود نیز بر طبق «قرارداد اجتماعی» انتخابات، تعهد اخلاقی داده است که در این مسیر مبارزه کند. من نمی خواهم آقای موسوی در مورد سکولاریزم با من موافق باشد، بلکه می خواهم با عقب راندن حاکمیت همراهی ام کند تا به سه خواسته فوق دست یابم. بقیه راه را خودم بلدم.
البته خالی از لطف نیست که به حرکت سیاسی هوشمندانه و صادقانه ی آقای موسوی دوباره دقت کنیم: سایت کلمه نوشته است که «میرحسین موسوی به عنوان فرزند راستین انقلاب و راهروی اصیل خط امام، نمی‌تواند و نمی‌خواهد داعیه جدایی دین از سیاست داشته باشد.». این جمله نشان می دهد که آقای موسوی فشار افکار عمومی بر خود در مورد مسئله سکولاریزم را به عنوان یکی از مطالبات جنبش سبز، به طور غیر مستقیم منعکس کرده، اما می گوید که از من توقع همراهی تا آن مرحله را نداشته باشید.

دیدار از خانواده محمد اولیائی فر

بامداد روز آدینه 18 تیر 1389، آقایان هرمیداس باوند، عیسی خان حاتمی، بیژن جانفشان، کورش زعیم و پیمان عارف و بانو گیتی پورفاضل، از جبهه ملی ایران و همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران، از خانواده محمد اولیایی فر، هموند سازمان حقوقدانان جبهه ملی ایران، فعال حقوق بشر و مدافع زندانیان سیاسی و عقیدتی، دیدار کردند و مراتب انزجار خود را از رفتار حاکمیت نسبت به فعالا سیاسی و حقوق بشری ابراز و لغو محکومیت و آزادی ایشان و همه زندانیان را خواستار شدند.

دفتر مردمداری جبهه ملی ایران
تهران - 19 تیر 1389

Friday 9 July 2010

یاد اوری و بزرگداشت 18 تیر

حضور هزاران نفر بر مزار شهدای ١۸ تیر

در آستانه ١۸ تیرماه، جمع گسترده ای از مردم و حامیان جنبش سبز، بعد از ظهر پنجشنبه ١۷ تیرماه ۸۹، با تجمع در بهشت زهرای تهران، یاد و خاطرۀ شهدای جنبش و بویژه بازداشت شدگان ١۸ تیر گذشته که در بازداشتگاه کهریزک جان باختند را گرامی داشتند.

براساس گزارش کانون حمایت از خانواده های جان باختگان و بازداشتی ها، دیروز پنجشنبه عصر در ساعت شش بعد از ظهر، تا هشت، بیش از دو هزار نفر بصورت گروههای چندین نفره بر مزار عزیزانشان و همچنین شهدای جنبش حاضر شده و یادشان را گرامی داشتند.

در هجدهم تیرماه سال گذشته و در جریان اعتراضات پس از انتخابات، محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی و همچنین رامین آقازاده قهرمانی، دستگیر شدند و پس از چند روز شکنجه و انتقال به بازداشتگاه کهریزک، بر اثر شدت آسیب های وارده، جان باختند.

گفتنی است از ساعات نخستین بامداد دیروز، نیروهای ضد شورش و همچنین لباس شخصی ها، با استقرار در مسیر و همچنین محل بهشت زهرا، هرگونه تحرکی را کنترل می کردند.

هنوز از برخورد ماموران یا بازداشت مردم و حاضران، گزارشی منتشر نشده است.

هجدهم تیرماه، یادآور قیام خونین دانشجویان دانشگاه تهران و حملات لباس شخصی ها و یگان ویژه پاسداران به کوی دانشگاه تهران و سپس دانشگاه تبریز در سال ۷۸ است.

در جریان آن حوادث تعداد زیادی بازداشت، زخمی و ناپدید شدند ولی آماری رسمی از جانباختگان هرگز منتشر نشد.

Sunday 4 July 2010

دادگاه برای کورش زعیم

طبق احضاریه مورخ 7/4/89، کورش زعیم، هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران، در روز 19 امرداد 1389، به شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی برای محاکمه فراخوانده شده است.

دفتر مردمداری

جبهه ملی ایران

Jebhe Melli Iran

Friday 2 July 2010

گزارش پزوهشهای مجلس - سقوط اقتصاد ایران

دویچه وله: در آستانه تحریم‌های بین‌المللی و افزایش مشکلات اقتصادی، مرکز پژوهش‌های مجلس نیز با ارائه گزارشی وضعیت اشتغال و بهره‌وری در کشور را بسیار نامطلوب دانسته و به ناتوانی دولت در ایجاد فضای امن و آزاد اقتصادی اذعان کرده است.
مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اخیراَ گزارشی را درباره وضعیت اقتصاد ایران منتشر ساخته که در آن به مشکلات عدیده کشور آشکارا و بی‌پروا اشاره شده است.
کارشناسان مستقل اقتصادی پیشتر در ارزیابی از شرایط اقتصادی ایران گفته بودند که سقوط اقتصاد ایران پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سرعت بیشتر یافته است. کاهش سرمایه‌گذاری در اغلب عرصه‌ها، بویژه در صنایع نفت و گاز به افزایش رکود اقتصادی انجامیده و در آینده نیز شتاب بیشتری خواهد گرفت.

وضعیت اشتغال در ایران

در گزارش مجلس درباره وضعیت کسب وکار آمده است: «فضای کسب و کار در ایران نسبت به سایر کشورها از شرایط بسیار نامطلوبی برخوردار است. بطور مثال بر مبنای شاخص "انجام کسب و کار" بانک جهانی برای سال ۲۰۱۰، ایران در میان ۱۸۷ کشور رتبه ۱۳۷ را کسب کرده است. البته در سایر رتبه‌بندی‌هایی که بر مبنای شاخص‌های مشابه‌ای انجام گرفته نیز جایگاه ایران رضایت‌بخش نیست.»
در این گزارش به مقامات اجرایی کشور هشدار داده شده است که وضعیت نامطلوب سرمایه‌گذاری، اشتغال و مشکلات دیگر، بنگاه‌های اقتصادی را به مرز ورشکستی پیش می‌برد.
بحران اقتصادی و رشد بیکاری خطری بزرگ برای اقشار کم‌درآمد به شمار می‌آید. اخراج و عدم امنیت شغلی، ورشکستگی کارخانه‌ها و واحدهای تولیدی، تاخیر در پرداخت دستمزدها، کاهش تولید، نبود تشکلات مستقل کارگری و سرانجام سرکوب شدید اعتراضات صنفی از سوی دولت را باید به مشکل سرمایه‌گذاری افزود.
گزارش مجلس، نرخ بیکاری در ایران را به صراحت بیان نمی‌کند، اما بطور غیرمستقیم می‌نویسد: «از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۵ هیچ زمانی شاهد نرخ یک رقمی بیکاری در کشور نبوده‌ایم.» گزارش صراحتاَ کاهش سرمایه‌گذاری از سوی بخش خصوصی و دولتی را سبب افزایش نرخ بیکاری می‌داند.
بنا به این گزارش میانگین نرخ بیکاری در جهان معادل ۷/ ۹ درصد و میانگین منطقه‌ای آن ۹/ ۶ درصد است. این در حالی است که در نبود آمار موثق برخی کارشناسان اقتصادی نرخ بیکاری در ایران را بالاتر از ۲۵ درصد برآورد می‌کنند. گزارش به دولت توصیه می‌کند که نرخ بیکاری را به ۷ درصد کاهش دهد.

امنیت و آزادی اقتصادی

یکی دیگر از موضوعات مطرح در گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، نبود امنیت اقتصادی و سرمایه در ایران است. گرچه این وضعیت در سه دهه گذشته بارها مورد بحث و انتقاد قرار گرفته است، اما ظاهراَ اوضاع نابسامان کنونی این موضوع را برجسته‌تر ساخته است.
گزارش با استناد به بررسی‌های بانک جهانی یاد‌آور می‌شود که «اولین مانع پیش روی فعالیت‌های اقتصادی بنگاه‌ها، حقوق مالکیت نامطمئن است.» صندوق بین‌المللی پول نیز بر اساس پژوهش‌های میدانی بر این باور است که «اجرای سیاست‌های ایجادکننده امنیت اقتصادی، می‌تواند سرمایه‌گذاری خصوصی را به نحوی چشمگیر افزایش دهد.»
گرچه گزارش از ذکر نمونه‌های مشخص خودداری می‌کند، اما «مصادره و ضبط اموال را یک عنصر ایجاد‌کننده ناامنی در عرصه اقتصاد» کشور معرفی می‌کند.
بر اساس بنیاد "هریتیچ" در عرصه آزادی اقتصادی جایگاه ایران در بین ۱۶۱ کشور جهان بطور میانیگین نزدیک ۹ است. مرکز پژوهش‌های مجلس نتیجه می‌گیرد: «این بدان معناست که از بین مجموع ۱۶۱ کشور، تنها هشت کشور در خصوص شاخص آزادی اقتصادی وضعیتی بدتر از ایران داشته‌اند.»
مرکز پژوهش‌ها با اشاره به وضعیت آزادی اقتصادی و امنیت سرمایه نزد برخی همسایگان ایران می‌نویسد: «کشورهایی مانند ترکیه و عربستان که در همسایگی ایران قرار داشته و تشابهات زیاد فرهنگی و اجتماعی با کشورمان دارند به مراتب وضعیت بهتری را تجربه کرده‌اند. رتبه ترکیه بالاتر از ۱۰۰ و رتبه عربستان سعودی به طور میانگین نزدیک ۸۰ بوده است.»

پیشنهادهای مرکز پژوهش به دولت

در پایان این گزارش پیشنهادهایی به منظور بهبود شرایط کنونی ارائه شده است. بطور مثال «اصلاح قانون کار و قانون تامین اجتماعی» باید از خطر کاهش تولید و سرمایه‌گذاری بکاهد.

در حالی‌که احمدی‌نژاد در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد تا هیچ نهاد "نیمه مستقلی" نیز نتواند بر هزینه‌های دولتی نظارت داشته باشد، مرکز پژوهش مجلس خواستار «ایجاد سازمان بهره‌وری و سازمان استاندار ملی ایران وابسته به معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبری رئیس‌جمهوری» شده است.
به گفته مرکز پژوهشی مجلس «سازمان ملی بهره‌وری، باید برنامه جامع بهره‌وری کشور را در ارتباط با کلیه عوامل تولید و همه بخش‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور تهیه کند.»

یکی دیگر از توصیه‌های جالب مرکز پژوهش‌های مجلس، «کاهش احتمال مصادره و ضبط اموال» است. به گفته این مرکز این ادامه اقدامات سبب کاهش سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و افت کارآیی در جامعه می‌شود.
در گزارش مجلس به نظرهای کارشناسی دیگری که نسبت به عواقب رشد رانت‌خواری، نفوذ روز افزون باندهای اقتصادی و حضور گسترده سپاه پاسداران در عرصه‌های تولیدی و خدماتی در کشور هشدار می‌دهند، اشاره‌ای نشده است. این نمونه‌ها از موانع اصلی برای فعالیت بخش خصوصی و محدودساز قدرت رقابت آن در اقتصاد ایران به شمار می‌آیند. در گزارش مرکز مجلس اما تصریح شده که در شرایط فعلی کشور «اقتصاد زیرزمینی و غیرمولد» در حال افزایش است.

دادگاه تماشائی کهریزک

علی ضرابی

درجریان انتخابات رئیس جمهور درسال گذشته ضمن بسیاری از جنایات و حق کشی هائیکه براثر قیام دانشجویان و مردم در امر زیرورو شدن آراء بوقوع پیوست یکی هم جنایات و قتل هائی است که در زندان کهریزک اتفاق افتاده بود. دانشجویان و کسان زندانیان مفلوک کهریزک متوجه اعمالی شدند که در آن سیاه چال به وقوع پیوسته و روشن شد در این زندان که تحت نظرقاضی مرتضوی و زیرنظر شخص وی اداره میشد عده ای از زندانیان بی شرمانه مورد تجاوز مأمورین زندان قرارگرفته اند واین موضوع بخصوص پس از شکنجه و قتل پسر یکی از دولتمردان روشن تر شد . با برملاشدن قتل این جوان کسان زندانیان دیگری که چنین وضعی درباره فرزندان آنها هم انجام شده بود و تاکنون از ترس آبروریزی وضعی را که برای فرزندانشان پیش آمده بود در دل نگه داشته بودند، از لاک خود بیرون آمدند و شکایات مفصلی را علیه دستور دهنده واقعی این جنایات یعنی قاضی مرتضوی به دادگاه ها دادند و یا وحشتی که در جریان حرکت دانشجویان و کشتار آنها وسیله ایادی جمهوری اسلامی و به نمایش گذاشتن فیلم ها و عکس های چنین وقایقی در دستگاه های روابط جمعی دنیا و شکایات متعدد به سازمان های بین المللی؛ دولت جمهوری اسلامی مجبور شد متصدیان آن زندان را ظاهراً تحت تعقیب قرار دهد وقاضی مرتضوی را نیز برکنار و گویا شغل نان و آب دارتری در خفا به وی تعویض شد و پس از چندی اعلام کردند که زندان کهریزک با متصدیان بهتری مشغول به کار شده ! و پرونده متجاوزین و قاتلین به دادگاه ارسال شده است.
اکنون پس از گذشت یک سال اعلام کردند که پرونده قاتلین و آنها که تجاوز جنسی به فرزندان این آب وخاک نموده اند خاتمه پیدا کرده و دو نفر به اعدام یا قصاص محکوم شده اند یعنی چنانچه کسان مقتولین و یا آنها که فرزندانشان مورد تجاوز قرار گرفته اند از جرم مجرمین در قبال دیه گذشت نمایند که هیچ در غیر این صورت اعدام یا قصاص میشوند. در واقع هیچ حال معلوم نیست این محکومین در چه پایه از دخالت در امرقتل و یا تجاوز به فرزندان ما بوده اند زیرا سرکرده آنها یعنی قاضی مرتضوی در شغل بی دردسر و پر درآمد دیگری مشغول خدمت است و سایر روئسای زندان هم که تنها به محل های جدیدی برای خدمت مشابه خدمت در کهریزک فرستاده شده اند . این چند نفر را هم که نامشان برده نشده معلوم نیست در زندان چه شغلی و چه نامی داشته اند. ظریفی میگفت هیچ بعید نیست که دو نفراز همان زندانیان را آماده کرده اند که به جای قاضی مرتضوی به دار مجازات بالا ببرند.

Thursday 1 July 2010

نتایج دادگاه متهمان زندان کهریزک اعلام شد

ایرنا: سازمان قضايي نيروهاي مسلح با صدور اطلاعيه اي، آخرين نتايج رسيدگي به پرونده هاي متهمان بازداشتگاه کهريزک و کوي دانشگاه را اعلام کرد.

در اطلاعيه سازمان قضايي نيروهاي مسلح در خصوص پرونده بازداشتگاه کهريزک آمده است: پس از پايان رسيدگي، دادگاه بر اساس تحقيقات انجام شده، نظريات پزشکي قانوني و ساير مستندات موجود در پرونده، دو نفر از متهمان را به اتهام ايراد ضرب و جرح عمدي منتهي به قتل مرحومان اميرجوادي فر، محسن روح الاميني و محمدکامراني علاوه بر حبس، انفصال موقت از خدمت، جزاي نقدي، شلاق تعزيري و پرداخت ديه، به قصاص نفس و 9 متهم ديگر را حسب اتهامات منتسب به آنان، به تحمل حبس، پرداخت ديه، جزاي نقدي،انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزيري محکوم نموده و يکي از متهمان نيز به دليل عدم احراز جرم،از اتهامات وارده تبرئه شده است.

در اين اطلاعيه آمده است :حکم صادره غيرقطعي است و پس از طي مراحل قانوني به مرحله اجرا درخواهد آمد.

در اطلاعيه سازمان قضايي نيروهاي مسلح همچنين در خصوص پرونده حوادث کوي دانشگاه آمده است: به دنبال وقوع اغتشاشات در خرداد ماه سال 1388 در کوي دانشگاه و تخريب اموال عمومي و درگيري آشوب گران با مأمورين انتظامي، جهت کنترل اوضاع و جلوگيري از اغتشاش و تخريب اموال عمومي، مأمورين انتظامي با رعايت مقررات وارد کوي دانشگاه تهران مي شوند.

اين اطلاعيه مي افزايد:در اين اثناء عده اي افراد متفرقه و غيرمسوول وارد کوي دانشگاه شده و با اغتشاشگران درگير و متأسفانه بعضي از آنان وارد خوابگاه هاي دانشجويي شده و تعدادي از دانشجويان را مورد ضرب و شتم قرار مي دهند و به اموال عمومي و خوابگاه هاي کوي و لوازم شخصي دانشجويان خسارت وارد مي آورند.

بنا بر اين اطلاعيه ، به دنبال وقوع اين حادثه تلخ که موجب تأثر شديد مقام معظم رهبري گرديد،سازمان قضايي نيروهاي مسلح در جهت انجام وظيفه قانوني خويش و با اخذ گزارش از مراجع ذي ربط، از جمله دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي، مسوولين دانشگاه تهران و دفتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه تهران ، بر اساس ابلاغ ويژه ، پيگير موضوع شده و پرونده اي جهت رسيدگي به اتهامات عوامل ضرب و شتم دانشجويان و تخريب اموال عمومي و شخصي همچنين عوامل اصلي اغتشاش و آشوب در کوي دانشگاه تشکيل مي شود.

در اين ارتباط تحقيقات جامعي از سوي دادسراي نظامي تهران انجام و تعدادي از متهمان شناسايي و تحت تعقيب قرار مي گيرند.

بر اساس اين اطلاعيه ، همزمان با رسيدگي به پرونده کوي دانشگاه تهران، پرونده تخريب در مجتمع سبحان نيز مورد پيگيري و رسيدگي قرار گرفت و تعدادي از عوامل دخيل در اين حادثه نيز شناسايي و مورد تعقيب قرار مي گيرند.

اين اطلاعيه مي افزايد:در مجموع بيش از 60 نفر تحت تعقيب قضايي واقع و در نهايت بر اساس اسناد،مدارک و شواهد موجود،دادسراي نظامي تهران 33 نفر از متهمان را مجرم شناخته و پرونده آنان را به دادگاه ارسال و در مورد ساير متهمان به دليل عدم احراز جرم، قرار منع پيگرد صادر کرده است.

بنا بر اين اطلاعيه، تحقيقات در مورد تعداد ديگري از عوامل اغتشاش در کوي دانشگاه ادامه دارد که پس از تکميل تحقيقات،تصميم قضايي مقتضي اتخاذ خواهد شد.