Sunday 18 July 2010

بیدار باشیم

نوشتار از عزیزی نژاد

جنبش ملی سبز مردم ایران، همچون هر پدیده ی اجتماعی-سیاسی در حال نمو و بالندگی است و راه خود را میپیماید، چه به مزاق کاربدستان جمهوری اسلامی خوش بیاید، چه نیاید. این جنبش، که نباید آن را محدود به اعتراضات خیابانی و ایستادگی روزمره مردمی در برابر مزدوران حکومت اسلامی نمود، آرام و با بردباری و سر سختی که تمام پروسه های تاریخی از خود نشان میدهند، در حال گذار از حکومت اسلامی ، و آرایش و بالش ساز و کار تازه و در انداختن طرحی نو برای آینده کشورمان است.هر چه این احساس، در میان حکومت گران قوی تر و شواهد روشن تر میشوند، تبه کاری و بی رحمی اینان شدت بیشتری پیدا میکند. از این روی باید میزان فشاری را که تبه کاران حکومت اسلامی بر مبارزین مدنی و آزادی خواه وارد میکنند در تناسب با فشاری دید، که اینان خود را با آن مواجه میبینند
در این میان موضوعی که مخالفان جمهوری اسلامی را اگر نه بیشتر، بلکه دست کم به همان اندازه مبارزه با حکومت اسلامی مشغول خود کرده، موضوع ماهیت جنبش، ماهیت خواسته ها و اگر پیشتر برویم، ماهیت ساختار حکومتی است که در پس جمهوری اسلامی قانع کننده ی خواسته های مردم باشد.از همان نخستین روزهای خیزش مردم، تلاش بسیاری در سمت و سو دادن به ماهیت آن شد، که بیشتر آن بدون بدست آوردن موفقیتی به کنار گذاشته شد، از جمله کسانی که جنبش سبز را امتداد جریان 2 خرداد میدانستند. کار بدانجا رسید که حتا شعار های مردم که میلیون ها ایرانی در درون و برون شاهد آن بودند به تحریف کشانده شد تا شاید بتوان منکر ماهیت ساختار شکننده جنبش ملی مردم ایران شد، که از همان آغاز، هدف دیگری بغیر از شکستن زنجیر های ولایت فقیه و حکومت مذهبی-ایدئولوژیک نداشت.هر جنبشی ادبیات خود را هم پیدا میکند. جنبش ملی سبز هم در حال یافتن خود، به آفرینش ایده و شعار های خودپرداخت.یکی از این آفرینش ها، ترکیب دولت کودتا بود. واقعیت این است، که ما با یک دولت کوتایی سر و کار نداریم، بلکه با یک نظام کودتایی. این نظام حکومت اسلامی و ولایت فقیه است که با یک کودتا قدرت را بگونه ای قهر آمیزاز دست میهن پرستی همچون بختیار در آورد، با خدعه و نیرنگ تمام همراهان و جاده صاف کن هایش را به جوخه های اعدام سپرد و پایه های یکی از تبه کار ترین و بی رحم ترین حکومت های استبدادی را بنا نهاد. مگر کودتا جز این تعریف دیگری دارد؟ این دولت احمدی نژاد نیست که کودتایی ایست، بلکه نظام جمهوری اسلامی است که راه خود را با خشونت، ترور، زندان، تبعید و اعدام گشود، آن هم از همان آغاز نا میمون پیدایشش، و نه از خرداد 1388. آنانی که هنوز در این توهم بسر میبردند که این هیولا میتوانست فرزندان راستین و راست کردار بپرورد و این عمارت که خشت اولش کج گذاشته شده بود میتوانست راه گشای ملت ایران بسوی ایرانی پر از آزادی و عدالت باشد، یا خود امروز در زندان بسر میبرند، یا به جامعه ی چند میلیونی ایرانیان در تبعید پیوسته اند
در این میان میماند مسئولیت تاریخی که بر دوش آگاهان و بیداران سنگینی میکند. کشور ما ایران تحمل تکرار تجربه بهمن 57 را ندارد. ایران ما تا همین امروز به انداره کافی موقعیت از دست داده و از جامعه جهانی عقب افتاده است بگونه ای که دست کم دو تا سه نسل با پشتکار جبران خرابی هایی که جمهوری اسلامی از خود بجا گذاشته است را باید بکنند. اما مسئولیت سترگ در این جاست که نگذاریم این جنبش اصیل و مردمی را تبدیل به "امتداد نا آرامی های 2 خرداد 76"بکنند. بر سر اصولی همچون رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی احزاب و زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، جدایی دین از سیاست، برابری تمام ایرانیان در برابر قانون، برابری حقوقی زن و مرد، بایستیم و پا بفشاریم. در غیر این صورت تاریخ بگونه ای تلخ دوباره تکرار خواهد شد . اگر "همه با هم "دیگر بار شعار غالب گردد، بدون اینکه بدانیم به کدامین سو میرویم، دوباره باید پاسخ گوی آیندگان باشیم که چرا ندیدید، چرا نشنیدید، چرا چیزی نگفتید

کودتای اقلیت بر علیه اکثریت

No comments: