Thursday 31 March 2011

مقاله از ایران پریفینگ

جنایاتی که سپاه کرد
و خامنه ای درخطبه هایش ازآن گذشت

علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران روز جمعه ۴-۲-۲۰۱۱ در خطبه نماز جمعه تهران از تظاهرات مردم کشورهای عربی از جمله مصر و تونس حمایت کرد و اعتراضات آنها را انقلابی”اسلامی” توصیف کرد وی در خطبه دوم ‏نماز درباره وقايع اخير مصر، تونس و برخی كشورهای عربی ديگر ‏پرداخت و همه آنها را متاثر از انقلاب اسلامی در ایران دانست و گفت ” اين نامبارك ملت مصر را ذليل ‏كرد.” و ” در تونس نيز بن‌علی، به طور كامل وابسته به آمریكا بود و ‏حتی گزارش‌هایی داريم كه وی وابسته به سازمان جاسوسی آمریكا(سيا) بود.”

خامنه‌ای از زور گویی مبارک و وابستگی بن علی و مبارک به آمریکا و سازمانهای جاسوسی آمریکا گفت ، از اعتراض میلیونی ملت مسلمان تونس و مصر گفت و حتی از این هم گفت که این انقلابها و اعتراضات نشئات گرفته از انقلاب اسلامی ایران است .
اما خامنه‌ای از سرکوب این اعتراضات هیچ نگفت ! خامنه‌ای هیچ اشاره نکرد که هم اکنون صدها نفر به جرم اعتراض و اتهامات عقیدتی و سیاسی در زندانهای مصر هستند .
خامنه‌ای از انقلاب ملت مصر گفت، از اینکه مبارک فردی است « نامبارک» گفت، اما این را محکوم نکرد که ملت مصر باید حق رای آزادانه داشته باشند و مبارک محکومست چون در این روزها لباس شخصیهای امنیتی مردم بیدفاع را با شلیک مستقیم میکشند و با خودروهای زره پوش از روی آنها عبور میکنند .
خامنه‌ای اینها را نگفت و هیچ کدام اینها را محکوم نکرد چون خود متهم ردیف اول این جنایات است خامنه‌ای اگر اشاره‌ای به این جنایات می کرد و از این جنایات توسط بن علی و مبارک پرده برمی داشت و آنهارا امری غیر انسانی می دانست طبیعی بود که اولین سئوالی که در ذهن هرکسی ایجاد می شد این بود که اگر آدم کشی و سرکوب مبارک محکوم است پس چرا در طی این یکسال دقیقا همه این اعمال انجام می شود ؟
همچنان که علی لاریجانی از تریبون مجلس ایران وقتی خطاب به مبارک گفت : « با قطع اینترنت دردی دوا نمیشود» (!) همه قطع اینترنت و تلفن همراه توسط ایران به ذهنشان متبادر شد و این سئوال که پس چرا شما خود این عمل را انجام می دهید ؟
خامنه‌ای از انتفاضه عربی در کشورهای عربی چون تونس ، مصر ، اردن ، سودان و یمن و عربستان گفت و از همه این انقلابها حمایت کرد اما باز هیچ اشاره‌ای به اعتراض مردم سوریه علیه سیاسهای سرکوبگرانه خاندان اسد نکرد ! ، او از اختناق در سوریه هیچ نمیگوید او بروی خودش هم نمیآورد که در سوریه اسدِ پدر فقط، در یک اعتراض مردم سوریه که خواستار آزادی و دموکراسی بودند بیش از ۲۰،۰۰۰ نفر را به رگبار بست و کشت !
خامنه‌ای از سوریه هیچ نمی گوید چون بشار اسد در تیول دوستان و همپیمان اوست .
امروز به مدد عصر اینترنت و گردش آزاد، همه ما فیلمها و عکسهای سرکوب قیام مردم مصر و تونس را دیده ایم؛ عکسها و فیلمهایی که اگر صامت و بی توضیح نمایش داده شوند، آنقدر برای ما آشنایند که همهء ما گمان میکنیم عکسها و فیلمهای اعتراضات خودِ ماست پس ازانتخابات(!) ایران! : یورش وحشیانه نیروهای سرکوبگر ارتش و پلیس به مردم بیدفاع ، ضرب و شتم آنان توسط لباس شخصیهایی که تنها فرقشان با ایران در اینست که اینجا موتورسوارند و آنجا شترسوار !
جالب اینجاست که صدا و سیمای ایران هیچکدام از این فیلمها را نشان نمیدهد و تنها به نمایش راهپیماییهای آرام و مسالمت آمیز مردم مصر بسنده میکند و ازکنار بسیاری از اخبار بدون نمایش تصویر میگذرد در حالیکه اگر فقط یک صدم این جنایات فقط در اسرائیل انجام می شد نه تنها به پوشش لحظه به لحظه و نمایش چند باره آنها اقدام می کرد بلکه بی‌شک ائمه جمعه و جماعات و مراجع عظام قم چندین روز را عزای عمومی اعلام می نمودند .

تسلیت بمناسبت در گذشت محمد فاطمی

28 مارچ 2011

با اندوه بسیار درگذشت ناگهانی شخصیّت بسیار نیکنام و انسانی فرهیخته وادیب و دانشمند
جناب آقای مهندس محمّد فاطمی
چهرۀ ملّی و رایزن پر ارزش کنگرۀ همبستگی ایرانیان را به آگاهی میـرساند.
شادروان مهندس محمّد فاطمی انسانی بود بردبارو بسیار فروتن ومبارزی بود دلیر و پر شهامت. به همۀ باورهای ملّی و ارزشهای دیرین تاریخی ایران ارج مینهاد و آرمانش، دور از هر تعصّب و یکسو نگری ، آزاد سازی و نجات ایران بود . اين فقدان بزرگ را به تمام بازماندگان بویژه به همسر نمونه و وفادار بانو ثریا فاطمی و فرزندانشان مهتاب و آرش و به همۀ میهن پرستان و مبارزین راستین و هموندان شورای نجات ایران تسلیت گفته برای بازماندگان شکیبائی وعمری دراز آرزو داریم.
پاينده ايران کنگره همبستگی ایرانیان

Tuesday 29 March 2011

پیام تسلیت

روز وفات تربت ما در زمین مجوی
در سینه های مردم دانا مزار ماست

درگذشت نابهنگام زنده یاد مهندس محمد فاطمی، از یاران دیرین جبهۀ ملی و مبارزان ثابت قدم آرمانهای آزادی و دموکراسی در ایران، دوستان او را در در اندوه و ماتمی عمیق فرو برده است.
شادروان مهندس محمد فاطمی به یکی از خانواده های اصیل و مبارز ایران تعلق داشت که ذتا کسانی مانند دکتر حسین فاطمی را در دامن خود پرورده است. مهندس فاطمی انسانی وارسته و نیکو نهاد، دوستی یکدل، همسری مهر ورز و پدری مهربان بود. ما ضایعۀ دردناک در گذشت او را از صمیم دل به همسر و فرزندان گرامی وی و همۀ اعضای خانوادۀ محترم فاطمی تسلیت می گوییم و خود را در این سوک بزرگ شریک می دانیم.

امیر هوشنگ آریان پور- اردشیر لطعلیان- حسین آیتی- امیر آزادی- حسین معبودیان- عباسعلی صیرفی- حسن بوشهری- احمد کاظمی موسوی- بهرام بهرامیان- امیرهوشمند ممتاز- محمدعلی مهرآسا- ناصر امینی- هرمز چمن آرا- خسرو رازقی- علی تهرانی-علی ضرابی- داریوش ایزدی- رضا قاسمیان- کمال آزادی- منوچهر قنبری--داود اسمعیلی- فیروزۀ فاطمی- فروز فرنوش- مهدی جلالی- امیر جلال پور- ایرج جوادی- آرش مهاجری نژاد- بیژن مهر- امیر نجات- محمود علوی- پریچهر پروهان- حسین رازی- ناصر رستگار نژاد- منصور سپهر- مسعود سپهر- تقی سنمار- حسن وفایی- مهدی ذوالفقاری- مرتضی انواری- علی غضنفری- مجتبی مهرزاد

محکومیت حشمت اله طبرزدی به 8 سال حبس

خبرگزاری هرانا - بر اساس رای دادگاه تجدیدنظر حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی شناخته شده و دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران، به تحمل ۸ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آقای طبرزدی از اتهام "اختلال در نظم عمومی" تبرئه شده تا حکم وی از ۹ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق به ۸ سال حبس تعزیری تقلیل یابد.
پیش از این نیز حشمت الله طبرزدی بر اساس حکمی دیگر از سوی دادگاه انقلاب به ۱۱ سال حبس محکوم شده و سال‌های متمادی را در زندان به سر برده بود.
همچنین ۱۰ سال ممنوعیت از فعالیت اجتماعی ایشان از محکومیت قبلی‌اش با اتمام دوران زندان ۸ سال به جریان خواهد افتاد که باتوجه به مدت آزادی بین این ۲ محکومیت ۲ سال از ان سپری شده است.
لازم به یادآوری که بر اساس اشتباهی که مسئولان اسفندماه سال گذشته در ابلاغ شفاهی حکم به این زندانی سیاسی داشتند، محکومیت قطعی وی ۷ سال عنوان شده بود؛ چرا که با احتساب ایام بازداشت وی، در حال حاضر ۷ سال از محکومیت ایشان باقی مانده است.

Friday 25 March 2011

قطعنامه شورای حقوق بشر

استقبال از انتصاب گزارشگر ویژه برای ایران
بیانیه مشترک مطبوعاتی
فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر
جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران

انتصاب گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران

۴ فروردین ۱۳۹۰- (ژنو) فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران از تصویب قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل برای انتصاب گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران استقبال می کنند. از زمانی که شورای حقوق بشر تشکیل شده، این اولین بار است که به طور مشخص تصمیم به نظارت بر وضعیت حقوق بشر در یک کشور می‌گیرد.

عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران گفت: «این یک لحظه تاریخی است که پیام بسیار قاطع حمایت از مردم ایران اعلام شده است. شورای حقوق بشر نشان داد که به قربانیانِ رژیم ایران توجه دارد و وضعیت نقض حقوق بشر در ایران از بدترین وضعیت ها در جهان است.»
با این قطعنامه که با اکثریت مطلق ۲۲ رای تصویب شد، شورای حقوق بشر تایید کرد که وضعیت در ایران پس از انتخابات اخیر به شدت رو به وخامت رفته است. فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران به ویژه از تصمیم برزیل، گواتمالا، سنگال و کره جنوبی برای تغییر موضع قبلی خود در مجمع عمومی سازمان ملل و حمایت از برقراری سیستم نظارت بر حقوق بشر در ایران استقبال می کنند.

Saturday 19 March 2011

سال نو مبارک

نوروز
نمادی از دانایی و زیبایی
و امید و توانایی

بازهم نوروز دیگری از راه رسید

و بار دیگری ما ایرانیان در هر کجای این عالم و باهر دیدگاه ,مذهب و اندیشه ای که باشیم و فارغ از هر تعلق قومی و منطقه ای در یک لحظه مشخص و ثابت در کنار آنانی که دوستشان می داریم و در زیباترین لباس و با لبی خندان به پاسداشت میراثی کهن که با گذر از هزاره ها , کوله باری از بالندگی فرهنگی را برایمان به ارمغان آورده است به سرور می نشینیم

و همگی ما در این لحظه زیبا دشمنی ها و کینه ها را برای دمی کنار می گذاریم و بهترین آرزو ها را آنچنان که دل خواستار آن است زیر لب زمزمه می کنیم و از یکتای پاک می خواهیم

بیاییم با هم و در این گاه همدلی علاوه بر نیکی هایی که برای خود و دوستانمان آرزو مندیم آبادی و سرفرازی میهنمان را هم بخواهیم و پیمان ببندیم که در سال پیش رو برایش بکوشیم

در سالی که گذشت باز هم شاهد تخریب میراث فرهنگی و محیط زیست سرزمینمان بودیم اما این بار بیایید در میان شور و خنده های این عید و زمانی که کودکان و عزیزمان را در آغوش محبت خویش به گرمی می فشاریم در گوششان و دل خویش نجوا کنیم که میراث فرهنگی این سرزمین سند هویت ملی مان است و باید پاسبانانی راستین برای این گوهرهای تکرار نشدنی باشیم و حفظ محیط زیست ضامن اساسی توسعه ای پایدار و همیشگی است

تحویل سال لحظه زیبایی مملو از شور و شیرینی و شادی است و این شادی زمانی حقیقی است که همگان از آن بهره مند باشند و سرزمینی داشته باشیم آباد و سربلند که مردمانش از گوهر دانایی , عشق به زیبایی , امید به فردا و توانایی در برخورداری از آنچه لازمه یک زندگی آسوده است با بهره اند تا فارق از دشمنی ها و دورویی ها بازو در بازوی هم بکوشند و از پای ننشینند پس چه زیباست که به نام ایران , به عشق ایران و برای ایران بکوشیم تا سال پیش رو و سالهای پس از آن اینچنین باشد
تا باد چنین بادا
هر روزتان نوروز

ایرانمان آباد
بابک مغازه ای

دبیر کل و سخنگوی
انجمن ایران شناسی کهن دژ

همدان نورز 1390 خورشیدی

Friday 18 March 2011

سپاسگزاری

از آنجايی که مهندس کورش زعیم امکان ندارد شخصا از هم میهنان و دوستان قدردانی و سپاسگزاري کند، بدینوسیله ما از تمام هموطنان و یارانی که در مدت بازداشت خودسرانه ایشان با مهر ومحبت در زمینه های گوناگون با آقای زعیم همدردی کرده و تلاشهای او را در راه آزادی و حقوق بشر قدر نهاده و خواهان آزادی ایشان شده اند صمیمانه سپاسگزاریم واین همبستگی را ارج می نهیم.

همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشردرایران

پنجشنبه هجدهم مارس ٢٠١١

بیانیه جبهه ملی ایران - تهران بمناسبت سالروز ملی شدن صنایع نفت

جبهه ملی ایران اکنون و در شصتمین سالروز ملی شدن نفت اعتقاد دارد که درآمد حاصل از فروش نفت نباید صرف هزینه سرکوب مردم و یا صرف اهداف واهی و بیهوده در آمریکای لاتین وغزه و لبنان و سوریه و سایر مناطق جهان شود. بلکه این درآمد پایان پذیر باید در موارد اساسی و زیربنائی و در جهت بالا بردن سطح تولید و برای رفاه نسل حاضر و نسل های آینده سرمایه گذاری گردد.

به نام سعادت ملت ایران

و به منظور کمک به صلح جهانی، امضاء کنندگان ذیل پیشنهاد می‌نمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری دردست دولت قرار گیرد.

این همان ماده واحده ایست که ازطرف اعضای کمیسیون نفت دوره شانزدهم مجلس شورای ملی به ریاست دکتر محمد مصدق پیشنهاد گردید و در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ درمجلس شورای ملی مورد تصویب قرار گرفت ودر روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ازتصویب مجلس سنا نیز گذشت و شان و اعتبارقانونی کسب نمود وبهمین مناسبت از آن تاریخ روز۲۹ اسفند به نام روز ملی شدن نفت نامیده شد. مصدق ویارانش برای رسیدن به این روز راهی بس طولانی وخطیررا با حوصله و درایت و استفاده کامل از تضاد بین قدرت های استعماری پشت سر گذاشته بودند. آنان در اول آبان ماه ۱۳۲۸ درجریان انتخابات دوره شانزدهم برای حراست از آزادی انتخابات، سازمان جبهه ملی ایران را تاسیس نمودند و با مبارزات خود موفق شدند انتخابات فرمایشی و تقلبی تهران را به ابطال کشانیده و در انتخابات مجددی که بعمل آمد هشت نفر از اعضای آن سازمان را به مجلس شانزدهم بفرستند و همین گروه اندک با حمایت بی دریغ ملت ایران سرانجام موفق شدند قانون ملی شدن نفت را به تصویب مجلسین شورا و سنا برسانند و یک نقطه عطف تاریخی را در حیات سیاسی اجتماعی ملت ایران خلق نمایند. با تصویب شدن قانون ملی شدن نفت و پیداشدن طلیعه شکست استعمار پیر انگلیس و اخراج آن از ایران موجی از شور و هیجان و فضائی پر از احساس غرور و خودباوری پهنه ایران زمین را فرا گرفت و مصدق معمار جنبش ملی شدن نفت را در جایگاه یک قهرمان ملی قرار داد. در اوایل اردیبهشت ۱۳۳۰ درمجلس از طرف افرادی ناموجه و به عنوان یک ترفند برای خارج کردن مصدق از صحنه به او برای نخست وزیری ابراز تمایل شد ولی مصدق با هوشیاری و برای به اجرا درآوردن قانون ملی شدن نفت زمامداری را قبول کرده و دولت ملی راتشکیل داد. در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ مصدق برنامه دولت خود را در مجلس شورای ملی در دو ماده خلاصه نمود :

۱ – اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور
۲ – اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداریها

در برنامه مختصری که مصدق برای دولت خود ارائه نمود اهداف متعالی و آینده ساز آن بزرگ مرد بخوبی مشهود است. مقصود او از اجرای قانون ملی شدن نفت صرفنظر از تامین منافع اقتصادی ایران، کوتاه کردن دست بیگانگان از این کشور و تامین استقلال واقعی این مرز وبوم بود. و منظور او از اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی وشهرداریها جز گام برداشتن در جهت انتخابات آزاد واستقرار حاکمیت ملی و برقراری دموکراسی چیز دیگری نبود. دولت ملی مصدق در زمانی کوتاه توانست اقدامات مهمی در زمینه اهداف خود یعنی برقراری استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی بعمل آورد. ولی دریغ وافسوس که کودتای ننگین ۲۸ مرداد سال ۳۲ با همکاری دستگاه های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا و عوامل داخلی آنها راه را برملت ایران بست وحکومت دیکتاتوری و وابسته به بیگانه ای را بر این کشور تحمیل کرد. مصدق درآخرین جلسه بیدادگاه نظامی کودتا چیان بعنوان آخرین دفاع این جملات را بر زبان راند:

«آری تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیار بزرگ من اینست که صنعت نفت ایران را ملی کرده ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیده ام و پنجه در پنجه مخوف ترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین المللی در افکنده ام و به قیمت ازبین رفتن خود و خانواده ام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را درنوردم. حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچک ترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آورده اند هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده ام. من به حس و عیان می بینم که این نهال برومند درخلال تمام مشقت هائی که امروز گریبان همه راگرفته به ثمر رسیده است و خواهد رسید.»

جبهه ملی ایران اکنون و در شصتمین سالروز ملی شدن نفت اعتقاد دارد که درآمد حاصل از فروش نفت نباید صرف هزینه سرکوب مردم و یا صرف اهداف واهی و بیهوده در آمریکای لاتین وغزه و لبنان و سوریه و سایر مناطق جهان شود. بلکه این درآمد پایان پذیر باید در موارد اساسی و زیربنائی و در جهت بالا بردن سطح تولید و برای رفاه نسل حاضر و نسل های آینده سرمایه گذاری گردد.
جبهه ملی ایران در اوضاع و احوال نابسامان سیاسی، اقتصادی و بین المللی کشور یک بار دیگر تاکید مینماید که جز داشتن استقلال واقعی و برقراری آزادی های اساسی مانند آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و آزادی انتخابات و برقراری عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت و جدائی دین از حکومت و استقرار حاکمیت ملی مبتنی بر آراء مردم در نظام جمهوری راه دیگری برای تامین رفاه و سعادت ملت ایران در پیش روی ما نخواهد بود.

تهران – جبهه ملی ایران
۲۸/۱۲/۱۳۸۹

مقاله از اقای حسن شریعتمداری

29 اسفند روز ملی شدن نفت بوسیله شادروان دکتر مصدق را روز بهره وری از انرژیهای جایگزین و صرف نظر کردن از انرژی اتمی ایران استبدادی نمائیم.

هموطنان عزیز

نوروز برهمه شما مبارک باد. سال نو را با تعهد و مسوولیتی بیشتر نسبت به سرنوشت انسان و طبیعتی که نو میشود آغاز کنیم.
انفجار در راکتورهای اتمی فوکوشیما همه جهانیان را به اندیشه ئی عمیق و اساسی فروبرده است. قهر طبیعت مناطقی از ژاپن را با خاک یکسان کرده و هزاران انسان را که در اندوه عزیزان و غم از دست دادن هست و نیست خود محنت زده و پریشانحالند با خطر ابتلا به بیماریهای ناشی از آلودگیهای اتمی نیز قرارداده است. یک وزش باد میتواند دامنه پخش مواد رادیو اکتیو را تا نقاط نامعلومی در فواصل جغراقیائی دور و نزدیک بگستراند.
این روزها همه اندیشمندان جهان، سیاستمداران فعالین محیط زیست و انسان دوستان جوامع پیشرفته بار دیگر و بطور جدی به این سوال اساسی پرداخته اند که: آیا مزایای انرژی هسته ئی در تامین انرژی به فبول خطرات مهلک آن برای بشریت میارزد؟. خطراتی که دامنه آن از لجاظ زمانی و جغرافیائی قابل پیش بینی نیست و انسان و طبیعت را بیکسان معدوم مینماید.

این بحث های بسیار جدی ممکن است در برخی از کشورهای پیشرفته صنعتی منجر به چشمپوشی از انرژی اتمی شود و یا حد اقل به شفاف سازی اطلاعات و بهبود کیفیت راکتورها وافزایش اساسی امنیت آنان منجر شود. و در عین حال به سرمایه گذاری بیشتر در منابع انرژی های جایگزین بیانجامد.

هم میهنان گرامی،

ایران منطقه ئی زلزله خیز است. نظام حاکم با بی مسوولیتی شگفت انگیزی علیرغم تذکرهای دائمی کارشناسان داخلی و بین المللی در مورد خطرتشعشعات اتمی در صورت انفجار راکتورها و سانتریفیوژها، برای ما و کودکان و نسلهای آینده مان، با یکدندگی جاهلانه ئی در محیطی کاملا امنیتی و محرمانه که دسترسی به اطلاعا ت شفاف راغیر ممکن ساخته است پروژه های اتمی خود رابا شتاب و بدون توجه به نتایج پیش دیدنی این فاجعه هولناک به پیش میبرد . آنچه که فقط خود آنرا حق مسلم میداند در حقیقت چیزی جزبردن ما به آستانه یک خودکشی دسته جمعی نیست.
فاجعه ئی که در ژاپن پیش آمده و میرود تا ابعاد فاجعه چرنبیل را پیدا کند هیچ تلنگری بر وجدان خفته آقای خامنه ئی و احمدی نژاد و سایر مسوولین ریز و درشت جمهوری اسلامی نزده است . در کشورهای پیشرفته صنعتی وبرخوردار از دموکراسی، سطح تکنولوژی اتمی و ایمنی آن و سطح شفافیت اطلاع رسانی برای تصمیم گیری کلان جامعه ،بهیچ وجه با تکنولوژی عقب افتاده و وضعیت ایمنی نا معلوم در مملکت ما قابل مقایسه نیست. با این وجود داغ ترین بحث جامعه در این ایام در مورد این خطر مهلک برای بشریت و راههای جلوگیری و یا کاستن از آنست.

متاسفانه نظام مستبد و بی مسوولیت ما گویا نه تنها ارزشی برای جان مردم قائل نیست که حتی به این درجه از بلوغ عاطفی نیز دست نیافته که این خطرشامل حال خود آنان وخانواده هایشان نیز خواهد بود. اکنون وظیفه همگی ماست که جامعه را با این خطرات خانمان براندازاتمی آشنا کنیم و از مردم بخواهیم که اراده خود را برای توقف صنعت غیر اقتصادی غنی سازی و انصراف از براه انداختن نیروگاه بوشهر آشکار نمایند و خواهان شفاف سازی اطلاعات و ایجاد یک بحث آزاد و گفتگوی ملی درباره منابع تامین انرژی در ایران شوند

اصرار برغنی سازی اورانیوم بدون هیچگونه توجیه افتصادی تنها گمان استفاده نظامی از آنرا بر میانگیزد و علاوه بر تحریم وخطر جنگ برای ما باعث افزایش مسابقه تسلیحاتی در منطقه خاورمیانه شده و همه همسایگان ما را به اندیشه استفاده از انرژی و تسلیحات اتمی رسانده است. اگر زلزله سیل و سونامی هر کدام از این تاسیسات را ویران کند کشور ما نیز از خطرات فاجعه آمیز آن در امان نخواهد بود. همچنانکه خطراتی که از سوی ما ایجاد شده آنان را بی نصیب نخواهد گذاشت.
فرهیختگان و نخبگان ما با مسولیتی گران مواجهند. باید مقابله با این خطر جدی را در حرکتهای اجتماعیمان بازتاب دهیم. ما خواهان محیط زیستی سالم برای خود و نسل های آینده مان هستیم. زندگانی حق مسلم ما و همه بشریت است. نباید اجازه دهیم این حق طبیعی ما بازیچه دست حاکمان بی مسوولیت و کوتاه فکر شود.

29 اسفند روز ملی شدن نفت بوسیله شادروان دکتر مصدق را روز بهره وری از انرژیهای جایگزین و صرف نظر کردن از انرژی اتمی در ایران استبدادی نمائیم.

حسن شریعتمداری
27 اسفندماه 1389 شمسی

تبریک و تهنیت

بسیار خوشوقت و مفتخرم که به عنوان فردی از اعضای جبهه ملی ایران روز خجسته ملی شدن نفت را که با عید نوروز باستانی مقارن است به هموطنان عزیزم تبریک وتهنیت عرض نمایم . و آرزو میکنم که در نوروزهای آینده سفره های هم میهنانمان پر ورنگین و روحیه آنان شاد و خرسند و دلهایشان خوش و روز وروزگارشان با سلامتی و موفقیت توئم باشد . وملت بزرگ ایران بابدست آوردن دموکراسی بتواند به رفاه وسعادتی که حق اوست دست یابد .
پاینده باد ایران
زنده باد آزادی
تهران - حسین موسویان

نوروزتان پیروز

هوشنگ کردستانی
نوروز نمودی از هویت ملی ایرانیان
«با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام»
حافظ
اگر نامی از ایران در درازای هزاره های تاریخ پابرجا مانده است یکی از عوامل اساسی آن بی تردید پایدار ماندن آئین های کهن و ملی ماست.
آئین های باستانی همراه با زبان و باورهای ملی، نمودهای سازنده ملیت و هویت ایرانیان بوده و هست. سرزمین ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود و قرار گرفتن در چهار راه شرق و غرب، در درازای تاریخ کهن سالش، بارها با یورش های سهمگین و ویرانگر بیگانگان روبرو بوده ولی با وجود شکست های نظامی و سیاسی همواره ماندگار و پابرجا باقی مانده است.
از مهمترین رویدادهای ویرانگر تاریخی، حمله اسکندر مقدونی و پایان امپراتوری هخامنشیان، یورش تازیان و سقوط امپراتوری ساسانیان و یورش قبیله های مغول بوده است.
جشن ها و آئین های کهن، مانند سنت های نورزی، مهرگان، سده، شب یلدا و نظایر آن، در کنار زبان و باورهای ملی، جان پناه و سنگرهایی بوده اند که ایرانیان در رویارویی با بیگانگان از آن جا، با مقاومت و ایستادگی کردن های خویش، پیروزی را جایگزین شکست کرده اند.
پس از یورش تازیان و اسلام آوردن اجباری ایرانیان، گرچه پیوندهای نیاکان مان با گذشته هایشان تا حدی از میان رفت ولی سنت ها و آئین های کهن که یادگار دوران های باستانی بودند همچون سمندری از درون خاکستر زمان به پا خاسته و نگهبان هویت و ملیت ایرانی شد و سرانجام این بیگانگان بودند که آئین های ایرانی را پذیرا شدند و گرامی داشتند.
جشن های ملی به ویژه آئینهای نوروزی که از روزگاران دور تا کنون رواج دارد از چنان شکوه و عظمتی برخوردارند که اقوام بیابانگرد مغول را نیز وادار به پذیرش آنها کرد.
پس از استقرار جمهوری اسلامی که از جمله برنامه هایش ایرانی زدایی و عرب گرایی بود، برنامه ریزان آن به خوبی از تأثیر شگفت سنت ها و آئین های ملی، در رویارویی با فاجعه های شوم تاریخی آگاهی داشتند، کوشیدند تا آئین های نوروزی را از میان بردارند و عیدهای مذهبی را جایگزین آن سازند و حتی تصمیم داشتند سیزدهم فروردین را به روز دوازدهم فروردین که روز همه پرسی برای گزینش نظام اسلامی بود تبدیل نمایند.
آخوندهای کوته اندیش، البته موفق به عملی ساختن برنامه شوم خود در زدودن آئین های نوروزی نشدند بلکه به همانگونه که پیشینه های تاریخی نشان داده است این بار هم سنت ها و آئین های ملی بودندکه سنگر دفاعی ملت ما در رویارویی با فاجعه استقرار استبداد مذهبی گردید تا جایی که خودکامگان مذهبی و عرب گرا نیز ناگزیر به پذیرش آنها شدند.
برپایی جشن نوروز از سویی موجب استحکام همبستگی ملی است و از سویی دیگر عامل پیوستگی مردم سرزمین هایی که سده های طولانی دارای تاریخ و فرهنگ مشترک هستند و در غم و شادی کنار هم مانده اند.
پذیرفته شدن نوروز به عنوان بزرگترین جشن ملی و آغاز رسمی سال نو در کشورهای برادر و همجوار، افغانستان، تاجیکستان و آذربایجان و برپایی شکوهمند آن در گستره پهناوری از سرزمین های آسیای مرکزی تا شمال قفقاز، استان های جنوبی چین، بخش هایی از هندوستان و پاکستان و نیز امارت نشین های جنوب خلیج فارس، همچنین کردستان ترکیه، عراق و سوریه نشانگر نفوذ عظیم و تاریخی این آئین باستانی در سطح گسترده در این بخش از جهان است.
بزرگداشت سنت های نوروزی در این تاریک ترین دوران تاریخی، پیامی است امیدبخش و امیدوار کننده که ایرانیان در هر شرایطی هویت ملی خود را پاس می دارند و به آن افتخار می ورزند.
میلیون ایرانی که دور از میهن و در سرزمین های بیگانه بسر می برند، به پیشواز نورزو می روند و سنت های آنرا گرامی می دارند و آنرا عامل پیوند همیشگی خود با هویت ملی خویش می دانند و می کوشند شهروندان کشورهای میزبان را نیز با آئینهای ملی ایرانیان آشنا کنند.
بیائیم با برگزاری هر چه باشکوه تر جشن های ملی و بزرگداشت نوروز باستانی، در این دوران هستی سوز و تاریکِ شبِ تاریخ ایران، جاودانگی خود را به عنوان ملتی که ریشه در تاریخ دارد و فرهنگی پربار و بشردوستانه بر همه ویژه گی های روحی و معنوی وی پرتو افکنده است، به جهانیان نشان دهیم.

جبهه ملی ایرلن در خارج از کشور

Thursday 17 March 2011

تصویب منطقه پرواز ممنوع برای لیبی در شورای امنیت

بی بی سی: شورای امنیت پرواز کلیه هواپیماها بر فراز لیبی را ممنوع اعلام کرده و به
کشورهای دیگر اجازه داده است که برای اجرای این منع، برقراری آتش بس و دفاع از غیرنظامیان 'تمام تدابیر لازم' از جمله گزینه نظامی اتخاذ کنند.
نمایندگان کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد روز پنجشنبه در نیویورک درباره دومین قطعنامه تنبیهی علیه حکومت لیبی مذاکرات فشرده ای داشتند.
این قطعنامه به منظور محافظت از مردم غیرنظامی پرواز تمام هواپیماها بر فراز آسمان لیبی را ممنوع کرده است.
موسی ابراهیم، سخنگوی دولت لیبی، پنجشنبه در طرابلس گفت که اعمال منطقه پرواز ممنوع، غیرقانونی خواهد بود و مردم لیبی را علیه تهدید خارجی متحد خواهد کرد.
این قطعنامه با ۱۰ رای موافق در برابر پنج رای ممتنع تصویب شد.
آلن ژوپه، وزیر امور خارجه فرانسه که به نیویورک سفر کرده در جلسه شورای امنیت گفت: "جهان هم اکنون شاهد یکی از بزرگ ترین انقلاب ها در تاریخ است. در شمال آفریقا، در منطقه خلیج فارس مردم عرب خواهان دموکراسی هستند."
او گفت که فرانسه و کشورهای متحدش تنها چند روز یا حتی چند ساعت برای اقدام علیه نیروهای سرهنگ قذافی فرصت دارند.
فرانسیس فیلون، نخست وزیر فرانسه گفته است که کشورش احتمالا "در ظرف چند ساعت" پس از تصویب این قطعنامه علیه نیروهای معمر قذافی دست به اقدام نظامی خواهد زد.
این قطعنامه که مورد حمایت اتحادیه عرب است، به تمام کشورها اجازه می دهد که به طور یکجانبه یا در چارچوب یک نهاد منطقه ای از عدم پرواز هواپیماها در لیبی اطمینان حاصل و از ورود نیروهای خارجی مزدور به این کشور ممانعت کنند.
این قطعنامه همچنین با گسترش تحریم های بین المللی علیه طرابلس، مسدود شدن دارایی های شرکت ملی نفت لیبی و بانک مرکزی این کشور را خواهان شده است.
سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد، گفت که جامعه بین المللی باید از اعمال منطقه ممنوعه پروازی در لیبی هم فراتر برود.
خانم رایس گفت: "ما باید تدابیری را مد نظر قرار دهیم که شامل منطقه پرواز ممنوع شود و احتمالا از آن هم فراتر برود."
این قطعنامه که توسط لبنان، بریتانیا و فرانسه ارائه شده خواهان آتش بس فوری در لیبی می شود و به سایر کشورها اجازه می دهد که با اتخاذ همه تدابیر لازم از مردم غیرنظامی لیبی به ویژه مردم شهر بنغازی محافظت کنند.
چین، عضو دائم شورای امنیت با اقدام نظامی در لیبی مخالفت کرده بود.
آلمان، یکی از اعضای غیردائم این نهاد نیز اجرای منطقه پرواز ممنوع را مقدمه ای برای جنگ می داند و رد کرده است.
مارک ماردل، سردبیر بخش آمریکای شمالی بی بی سی به نقل از منابع دیپلماتیک می گوید که اولین حملات به نیروهای دولتی لیبی، احتمالا طی چند ساعت آغاز خواهد شد.
وی به نقل از این منابع گزارش می دهد که به احتمال زیاد در مرحله اول، جنگنده های بریتانیا و فرانسه با کمک لجستیکی کشورهای عرب عملیات را آغاز خواهند کرد.
وی به نقل از این منبع می گوید بعید است که آمریکا در دور اول حملات شرکت کند.
دیپلمات های فرانسوی می گویند که تاکنون پنج کشور عرب ابراز آمادگی کرده اند که در صورت ضروری شدن عملیات نظامی علیه لیبی، در آن مشارکت کنند.
شورای امنیت ۲۶ فوریه نیز با تصویب قطعنامه ۱۹۷۰ حکومت لیبی را تحریم کرد و خواهان تحقیقات بین المللی درباره اتهام وقوع جنایات جنگی توسط نیروهای معمر قذافی شد.
از لیبی خبر می رسد که ارتش این کشور خود را برای برقراری آتش بس از روز یکشنبه آماده می کند تا مخالفان "بتوانند سلاح های خود را به زمین بگذارند".
خبرگزاری رسمی لیبی به نقل از مقامات نظامی این کشور اعلام کرده است که شورشیان می توانند مشمول عفو عمومی شوند.
مخالفان مسلح معمر قذافی در مقابل حملات نیروهای دولتی برای باز پس گرفتن کنترل شهر بنغازی، پایگاه اصلی مخالفان، مقاومت کرده اند.
شاهدان عینی در بنغازی می گویند در نزدیکی فرودگاه این شهر حملات هوایی صورت گرفته است؛ اما به گفته یکی از سخنگویان شورشیان، گزارش های مبتنی بر نزدیک بودن سربازان هوادار آقای قذافی به شهر درست نیست.
روز پنجشنبه، تلویزیون دولتی لیبی گزارش داد که نیروهای حکومتی به حومه شهر بنغازی رسیده اند و به زودی حملات خود را به این شهر آغاز می کنند.

بحرین زیر چکمه بیگانگان ازمند را دریابید

"هم میهنان و ملت آزاده ایرانزمین"

بی گمان آگاه هستید که طی روزهای اخیر ملت های همیشه در بند کشورهای عربی بر علیه حاکمان دیکتاتور خود برای رسیدن به آزادی به پا خواسته و دیکتاتور ها را یکی پس از دیگری از اریکه قدرت نا مشروع و ضد مردمی به زیر می کشند.
هم اینک آنچه مایه نگرانی بیش از پیش هر ایرانی میهن پرستی را بر می انگیزد رخدادهای دهشتانکی است که در کشور استعمار ساخته بحرین می گذرد.
اما این پاره تن میهن که در ازمنه تاریخ این کهن بوم، هماره جزیی از سر زمین پهناور ایران بوده اینک در التهاب جو آزادی خواهی ایرانی تباران به پا خواسته ای است، که شوربختانه در سایه سیاست های ننگین و استعماری، سالیان متمادی زیر سیطره خاندان دست نشانده آل خلیفه است. که تلاش داشته و دارند تا اکثریت ایرانی تبار و شیعه این سر زمین جدا مانده از مام میهن را به زور قدرت نظامی و دلارهای باد آورده نفتی تابع خواستهای ضد بشری خود سازند.
خادان آل خلیفه این نوکران استعمار پیر این روزها در مانده تر از همیشه در برابر باشندگان این سر زمین، دست به دامن حاکمان خوشگذران عربستان سعودی شده اند تا این کشور با گسیل نیروی نظامی اقدام به سر کوب معترضان آزادیخواه بحرین نماید. و جای طنز ماجرا نیزآنجاست که کشورک استعمار ساخته دیگری به نام امارات نیز در این اقدام شرم آور و مداخله جویانه دوشادوش عربستان اقدام به اعزام نیروی سر کوب گر و مزدور به بحرین نموده است که ما شدیدا این عمل مداخله جویانه را محکوم می کنیم
وچون همه تاریخ مبارزاتی خود، نسبت به جدایی بحرین از ایران همواره معترض و تمامی رخدادهای این سر زمین را پی گیرانه تا کنون دنبال نموده و هرآنچه را که در توان داشته به کار بسته و خواهد بست، تا فریاد میلیونها ایرانی را که خواستار حمایت از فرزندان دور مانده از مام میهن هستندبه گوش جهانیان برسد. باشد که روزی بحرین و دیگر سر زمینهای جدا شده از سر زمین مادری دگر باره به یک همبستگی تاریخی دست یازند.
سکوت معنا دار امریکا و اروپا نسبت به کشتار وحشیانه جوانان و مردم بحرین را به دلیل داشتن منافع اقتصادی و نظامی در بحرین و در پیش گرفتن سیاست دو گانه نسبت به تحولات کشورهای منطقه و همچنین مقوله دموکراسی و حقوق بشر و حتا در پیش گرفتن سیاست حمایت تلویحی ازسرکوب مردم بحرین و اشغال این کشور توسط عربستان سعودی را به شدت محکوم می نماید .که این مسئله خود بیانگر این است که قدرتهای جهانی هیچگاه در پی حمایت از جنبشهای آزادیخواهانه ملل تحت ستم نبوده و آنچه نیز در این زمینه بیان می دارند اساسا در راستای سیاستهای استعماری خودشان است و هر گاه نیز تشخیص دهند که امیدی به ادامه حیات دیکتا تورهای تحت حمایت آنان نیست بی درنگ چهره تغییر داده و شعار حمایت از مردم را در پیش می گیرندتا با ترفندی دیگر تامین کننده اهداف خود در منطقه و جهان باشند
.
حزب ملت ایران

1- به کاربدستان جمهوری اسلامی اعلام می کند ،به عنوان حاکمان کنونی سر زمین ایران نسبت به وقایع بحرین به عنوان یکی از حوزه های فرهنگی و سیاسی ایران مسئول بوده و می بایست در یک اقدام عملی هر آنچه را که در توان دارند برای حمایت از مردم بحرین انجام داده ولزوما در یک اقدام تاریخی، در به رسمیت شناخته شدن کشوری مستقل به نام بحرین تجدید نظر نموده و در مجامع بین الملی مجدانه این مهم را پی گیری و اقدام به تعطیلی سفارت این کشور استعمارساخته در ایران کنند .
2- به عربستان سعودی و امارات عربی نیز شدیدا هشدار می دهیم که اشغال بحرین بازی کردن با آتش است و ساکنین ایرانی تبار بحرین اجازه نخواهند داد تا نیروهای نظامی بیگانگان بحرین را به اشغال خود در آورده و در سر نوشت آنان نقش بازی کنند.
3- همه باشندگان ایرانی ، در هر کجای گیتی که هستند وظیفه دارند هر آنچه در توان داشته، به کار بسته تا صدای در گلو خفته و رنج دیده مردم آزادیخواه، در بحرین به گوش جهانیان رسانده شود.
4- به کشورهای قدرتمند غربی بویژه آمریکا نیز هشدار می دهیم که دست از بازی های چند گانه در زمینه حقوق بشر و حمایت از دیکتاتور ها برد اشته وآگاه باشند و بدانند که به استناد تاریخ و تجربه بشری سر انجام کار، حکایت از بازی باخت باخت روابط بین دیکتاتورها و قدرتهای جهانی دارد و استعمار جهانی را نمی توان در غالب شعارهای چند منظوره و عوامفریبانه به خورد جهانیان داد.دست از حمایت حاکمان عرب و بحرین برداشته تا مردم آزادیخواه یک بار برای همیشه تاریخ این دیکتاتورها را به زباله دانی تاریخ بسپارند.

"حزب ملت ایران"
در این هنگامه بیداری و آزادیخواهی ملل خاورمیانه هر گونه خشونت روا داشته شده به مردم آزادیخواه و به پا خواسته از جانب حاکمان مستبد را به شدت محکوم نموده و به حاکمان بحرین نیز یاد آور خواهد شد که دیر روزی نخواهد بود که به سر نوشت صدام حسین، بن علی و حسنی مبارک و همه دیکتاتورهای تاریخ دچار خواهند شد و دلخوش نباشند به قدرت پوشالی سر نیزه های عربستان سعودی و حمایت های امریکا و دول غربی چون آن هنگام که ملتی به پا خیزد و خشم و خروش بر آرد هیچ قدرتی را توان ایستادگی دربرابر آن نخواهد بود .

پیروز باد جنبش آزادیخواهانه مردم بحرین
به امید همبستگی همه ایرانی تباران فلات ایران
پاینده ایران ای آفریدگار پاک :
ترا پرستش می کنم و از تو یاری می جویم

تهران 25 اسفند 1389

Wednesday 16 March 2011

نشریه جبهه ملی در خارج از کشور

شماره 75 تشریه جبهه ملی ایران در خارج از کشور
در 8 صفحه منتشر شد . جهت در یافت این نشریه با
مهندس هوشنگ کردستانی با ایمیل زیر تماس بگیرید

kordestanih@yahoo.fr

اعتصاب و اعتراض در زندان قزلحصار کرج

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شب گذشته، مورخ بیست و چهارم اسفندماه، زندانیان برخی بندهای زندان قزلحصار کرج، نظیر واحد ۲ و ۳ در راستای توقف اجرای حکم اعدام ۱۰ تن از هم بندیان خود، دست به اعتراض و اعتصابی گسترده زدند.
تاجایی که حدود سه هزار تن از زندانیان در راستای این خواسته و در اقدامی اعتراضی اقدام به شکستن درب بند‌ها نموده و به سر دادن شعار "اعدام باید متوقف شود"، پرداختند.
در پی این اعتراض، نیروهای امنیتی در ساعت ۹ شب، به بند زندانیان هجوم آورده و موجب درگیری‌های خونین شدند.
گفته می‌شود ماموران حاضر در محل برای کنترل اعتراضات زندانیان از گلوله‌های واقعی استفاده کرده‌اند که در پی آن قریب به ۸۰ تن کشته و یا دچار جراحت‌های سختی شده‌ و تعدادی نیز به خارج از بند منتقل شده‌اند. تعداد زندانیانی که مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند، به ۱۵۰ تن و حتی بیشتر نیز می‌رسد که حال بسیاری از ایشان وخیم گزارش شده است.
این در حالیست که اغلب زندانیان معترض دارای محکومیت‌های سنگین (اکثرا اعدام) بوده‌اند.
لازم به ذکر است که تنی چند از مامورین و "صفاخیل" معاون زندان نیز از ناحیه پا آسیب دیده‌اند.
گفتنی است که هم اکنون جو زندان قزلحصار با استقرار گارد ضد شورش، به شدت امنیتی ست و بسیاری از خانوادهای زندانیان نیز علی رغم بی‌اطلاعی از عمق فاجعه؛ به علت قطع کلیهٔ ملاقات‌های زندانیان، در مقابل زندان تجمع نموده‌اند.
شایان ذکر است که خبرگزاری دولتی فارس در گزارشی ضمن پرداختن به این موضوع، مدعی شده است که زندانیان معترض قصد فرار از زندان را داشته و به تخریب برخی تأسیسات، شکستن شیشه‌ها و ضرب و شتم زندان‌بانان مبادرت نموده بودند. در این گزارش بدون اشاره به استفاده ماموران از سلاح گرم، تاکید شده است که چند نفر هم "در اثر جراحت وارده و گازگرفتگی ناشی از دود" و آتش جان باختند.

لازم به ذکر است به دلیل قطع کلیه امکانات ارتباطی زندانیان، گزارشگری از این واقعه با دشواری مضاعفی صورت می گیرد، در این رابطه "هرانا" گزارشات تکمیلی منتشر خواهد کرد.

Friday 11 March 2011

نگاهی بر رویدادهای اخیر خاورمیانه عربی

هوشنگ کردستانی

در ماهی که گذشت دنیا شاهد آغاز و ادامه تظاهرات ناگهانی و گسترده مردم تونس علیه رئیس جمهور زین العابدین بن علی بود. خودکامه ای که پس از برکنار کردن قهرمان استقلال تونس - حبیب بورقیبه- بیست و سه سال بر آن کشور حکم راند. حبیب بورقیبه رهبر محبوب مردم تونس ساختار کشورش را بر پایه جدایی دین از حکومت نهاده و در سال ۱۹۵۶ به زنان اجازه شرکت در انتخابات داده بود- پیش از آنکه درایران این حق را بدست آورده باشند - و چند همسری را ممنوع کرد. از کارهای شهامت آمیز حبیب بورقیبه که خشم روحانیون مسلمان به ویژه شیعه را برانگیخت این بود که اعلام کرد ملتی که می خواهد با تلاش و کار کردن عقب ماندگی خود را از دنیای در حال پیشرفت کم کند نباید روزه بگیرد. در میان کشورهای عربی تونس از معدود کشورهایی بود که حکومتی غیر دینی داشت.
ایران، عراق و ترکیه هم دارای حکومت های غیردینی بودند که با انقلاب، جنگ و انتخابات تبدیل به حکومت هایی شدند که مذهب حرف اول را می زند.
این رویدادها آیا تصادفی بود یا عمدی؟ نیاز به گذشت زمان بیشتر و بررسی های موشکافانه و بی غرضانه دارد.
گسترش جنبش اعتراضی مردم تونس که برای نان، کار و آزادی بپا خاستند باعث فرار زین العابدین بن علی به عربستان سعودی شد.
تداوم حرکت یکپارچه مردم تونس و پیروزی شگرف و زود هنگام آن، مردم دیگر کشورهای عربی را در اعتراض به رفتارو کردار حاکمان خودکامه به شورش هایی واداشت که ازمصر آغاز و و گسترش به یمن، الجزایر، بحرین، اردن، مراکش و جیبوتی را هم تکان داد. انگیزه همه این قیام ها که به صورت مسالمت آمیز برگزار می شد، اعتراض علیه شرایط ناگوار اقتصادی، بیکاری و خفقان سیاسی ناشی از تسلط حاکمان خودکامه و وابسته به بیگانگان بود.
سردمداران جمهوری اسلامی خیزش مردم تونس و مصر را حرکتی اسلامی و الهام گرفته از انقلاب اسلامی دانستند که ادامه انقلاب سال ۵۷ در ایران است و حاکمان این کشورها را به خویشتنداری و پرهیز از خشونت در مقابل تظاهرات آرام مردم توصیه و دعوت کردند . این درخواست توسط سردمداران رژیمی عنوان می شد که دستشان به خون مردم آغشته بوده و مردم بیگناه را در آرامترین تظاهرات به خاک و خون کشیده و حتی افزون بر شکنجه و آزار اسیران از تجاوز جنسی هم دریغ نداشتند.
خوشبختانه ادعای اسلامی بودن قیام های مصر و تونس توسط سازمان ها و شخصیت های سیاسی هر دو کشور تکذیب شد که آنرا آزادیخواهانه و نه اسلامی دانستند.
پس از فرار بن علی از تونس، قابل پیش بینی بود که حسنی مبارک نیز از قدرت به زیر کشیده خواهد شد و ارتش در مصر قدرت را به دست خواهد گرفت.
ارتش پس از بدست گرفتن قدرت، دولت را ساقط و مجلس را منحل کرد سپس قانون اساسی را نیز به حال تعلیق در آورد. بدین شکل هم مردم را راضی و آرام کرد وهم از خطر به قدرت رسیدن حزب اخوان المسلمین که موجب نگرانی بسیاری از کشورها بود، جلوگیری نمود.
عدم پذیرش وعده های داده شده از سوی مبارک و ادامه قیام و خیزش مردم سرانجام منجر به کناره گیری او از قدرت گردید.
اینکه مبارک قهرمان جنگ های سال های ۶۷ و ۷٣ مصر و اسرائیل بود، و اینکه دردوران ریاست او، در قاهره و اسکندریه و حتی شرم الشیخ ساختمان های بلند، هتل های مجهز و کاباره های مجلل ساخته شد، در سرنوشت محتوم او تغییری بوجود نیاورد. زیرا بازده ٣۰ سال حکومت او برای توده مردم مصر، گسترش فقر، بی خانمانی و بی سرپناهی و ناامیدی مردم بویژه جوانان از آینده بود.
اگر بازده کار زمامداران خودکامه را تنها از روی شمار برج ها، هتل ها، کاباره هایی که ساخته اند برآورد کنیم، دانسته یا ندانسته سردمداران اسلامی و شیخ نشین های مستبد امارات نشین های جنوب خلیخ فارس و اصولاً همه دیکتاتورها را تبرئه کرده ایم.
حُسنی مبارک که در پیام های خود وعده داد که در انتخابات آینده نامزد نخواهد بود، تأکید کرد که فرزندش هم که عاشق جانشینی پدر است، نامزد نخواهد شد. گفت می خواهد در مصر به خاک سپرده شود ولی هرگز نگفت که ثروت افسانه ای را که طی سالها خود و خانواده اش از راه‌های نادرست و به ناحق بدست آورده اند، در راه کاهش فقر، ایجاد کارگاه های تولیدی و کاهش بیکاری در مصر به کار خواهد انداخت.
برای مردم سرزمین های اسیر دست خودکامگان، سیاست یعنی ایجاد سرپناه برای بی خانمان ها، کار برای بیکاران و سیر کردن شکم گرسنگان.
دمکراسی تنها به معنی سهیم کردن مردم در اداره مملکت نیست بلکه به مفهوم تقسیم عادلانه ثروت و سرمایه ها نیز می باشد.
خیزش مردم در تونس و مصر سرانجام به سایر سرزمین های منطقه کشیده شد و با واکنش های متفاوتی از سوی زمامداران آنها روبرو گردید.
در یمن، با وجود آنکه صالح عبدالله قول داده است که نامزد آینده ریاست جمهوری نیست تظاهرات همچنان ادامه داشته و تاکنون چندین کشته و شماری زخمی به جا گذارده است.
در بحرین که مردم خواهان تغییر دولت و کاهش قدرت سلطان هستند، عملکرد و سیاست ولیعهد بحرین باعث برخورد آشتی جویانه نیروهای انتظامی با مردم بود و بهمین دلیل امکان دست یابی به توافق از راه گفتگو فزون تر گشته است. تظاهرات در الجزایر و مراکش گر چه آغاز شده ولی هنوز انسجام و گسترش کافی بدست نیاورده و خبرها حاکی از برخورد نیروهای مسلح با مردم است.
در اردن ملک عبدالله با عوض کردن دولت و دادن وعده بررسی خواست های مردم، آن ها را به آرامش دعوت نمود.
در ایران با وجود آنکه با درخواست برگزاری تظاهرات 25 بهمن در حمایت از مردم مصر و تونس موافقت نشده بود، مردم در تهران و بسیاری از مراکز استان ها و شهرستان ها به خیابان ها آمدند و شعارهای آزادیخواهانه، ملی گرایانه و ضد دیکتاتوری سر دادند. متأسفانه در اثر تیراندازی نیروهای انتظامی دو جوان آزادیخواه جان خود را از دست دادند و نیز بسیاری زخمی و بازداشت گردیدند.
شدیدترین برخوردها، در لیبی در گرفته است. گفته می شود در مدت چند روز بیش از چندین هزار تن کشته و بسیاری نیز زخمی شده اند. با موضع سختی که قذافی و فرزند او اتخاذ کرده اند، طبیعی است با ادامه تظاهرات روز به روز بر شمار کشته شدگان و زخمی ها افزوده خواهد شد.
آخرین کشور مسلمان که مردم آن علیه حاکمان آن بپاخاسته اند جیبوتی در شاخ آفریقاست. در آنجا نیز پیروزی مردم بسیار امکان پذیر است.
برملا شدن سوء استفاده های مالی بن علی و حُسنی مبارک که بی شک به این دو تن محدود نمی گردد و شامل خودکامگان دیگر نیز خواهد شد، گویا و نشان دهندة این حقیقت است که آن ها به بقای خود و استمرار حکومت شان اعتقاد و اطمینان ندارند، زیرا در غیر این صورت سرمایه های مملکت را در راه پیشرفت و آبادانی و رفع بیکاری بکار می بردند و از خود نام نیک به جای می گذاردند.
تجربه مصر و تونس باید هشداری باشد به همة خودکامگان از جمله سردمداران جمهوری اسلامی که از قدرت سوءاستفاده و ثروت های ملی کشورهای شان را به خارج منتقل کرده و در سرزمین های بیگانه سرمایه گذاری می کنند.
اما اینکه آیا این حرکت های خودجوش تصادفی بوده یا برنامه ریزی شده؟ آینده به آن پاسخ خواهد داد.
در غیر این صورت، باید گفت دولتمردان غربی آنقدر نسبت به نارضایتی های مردم کشورهای منطقه بی توجه اند و در حفظ خودکامگان وابسته پافشاری می نمایند تا این که فرصتی کم نظیر در اختیار دین فروشان عوام فریب بیافتد که به دروغ خود را طرفدار ناوابستگی، تحقق آزادی و بهبود شرایط اقتصادی معرفی کنند. آنان اما، پس از استوار کردن پایه های قدرت نظام خود، خواست های به حق مردم را پایمال کرده و برای ارضای جاه طلبی های کاذب شان با تکیه بر ناآگاهی بخشی از مردم جامعه، امنیت منطقه و جهان را تهدید می کنند.
آیا غرب آگاهانه در پی استقرار نظام های مذهبی در کشورهای اسلامی برای رویارویی با ابرقدرت شدن چین است؟ و یا اینکه این تندروی های اسلامی هستند که از فرصت مناسب پدید آمده برای در دست گرفتن و استمرار بخشیدن قدرت شان سوءاستفاده می کنند؟ امری است که برای یافتن پاسخ آن باید در انتظار آینده ماند

Thursday 10 March 2011

بیانیه شورای همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران

تهران
همدردی آری هموندی نه
هممیهنان
براستی میدانید که ملت زجرکشیده ایران در خرداد دو سال ‏پیش‏ از امکان" انتخاب" که بهر صورت تنها ‏راه اظهارنظر قانونی در مورد گزینش "بد از بدتر" بود، بصحنه آمد. مردم با دیده گاهای گوناگون فقط ‏بامید آینده ای بهتر ورهائی از استبداد و خودکامگی در روز موعود آراء زیادی بنفع آقایان موسوی ‏وکروبی بصندوقها ریختند ولی رهبری جمهوری اسلامی در تقلبی بزرگ نتیجه انتخابات را بنفع کاندیدای ‏خود اعلام کرد. ‏
مردم آگاه ایران این توهین بزرگ را نپذیرفتند و صدای اعتراضشان را در طغیانی متمدنانه بگوش جهانیان ‏رساندند. بخیابانها ریختند و فریاد آزادی در گوشه وکنار طنین انداخت. ازآنروزسرکوب، شکنجه، تجاوز و ‏کشتار سبعانه معترضین بدست مزدوران حکومتی آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد.‏
از روز نخست دیده می شد که این جنبش آزادیخواهی همانند رنگین کمانی از همه اقشار وافکار و ‏دیدهگاههای سیاسی گوناگون در جامعه شکل گرفته است . ظواهر امر بروشنی نمایانگر چند پارچه گی ‏جمعیتی بود که نه تنها یکپارچه بلکه متحد ومصمم خواستار تغییردرساختار حاکمیت ورسید ن به آزادی و ‏زندگی بهتربود. پیشرفت این جنبش با زمان در شعارها و گفته های جوانان در صحنه گویا و عیان است. ‏
‏ خوشبختانه آقایان موسوی وکروبی دوشخصیت شناخته شده وفعال که سالیان دراز مسئولیتهای خطیری در ‏حکومت داشتند، صمیمانه و نمادین با مردم همراهی کردند. افزون بر این بایستی پیوستن هر شخصیت ‏برجسته به جنبش را خیر مقدم گفت. مثلا اگر آقای هاشمی رفسنجانی هم بمردم بپیوندد، بی تردید مردم از ‏این رخداد اظهار خوشنودی خواهند کرد و شاید با دادن شعارهائی ایشان را نیز مانند آقای موسوی و ‏کروبی تشویق نمایند. روشن است که این امررا نمیتوان ونباید به وفاداری مردم به اسلامیت ویا سیاست ‏اسلامی تلقی کرد.‏
طبیعتا این آقایان دارای ارتباطات سازمانی ورسانه ای در سرتاسر ایران میباشند. از مزایائی که اپوزیسیون ‏ملی و سکولاربهره مند نیست. شوربختانه حاکمان جمهوری اسلامی ازنخستین روز سلطه بر ایران دمی ‏از سرکوب آزادیخواهان ملی، دموکرات و دگراندیش نیاسوده است.‏
اگر با کمی دقت بتصویرهای معترضین در خیابانها بنگریم، از پوشش و آرایش ایشان متوجه می شویم که ‏آنها حتی به رعایت ظواهر اسلامی هم توجه چندانی ندارند. در میان تظاهرکنندگان کمتر بانوئی را با ‏حجاب اسلامی مشاهده میکنیم . از عزیزانی چون ندا، سهراب، صانع و محمد مختاری و یا دیگر شهدای ‏راه آزادی در مییابیم که این فرزندان ایرانزمین برای کسب بیشترکرامت اسلامی و فضائل صدر انقلاب ‏بخیابان نیامده بودند، همانطور که ملت ایران در سی و دو سال پیش برای کمبود دین ومذهب طغیان نکرد. ‏
با این وجود ما شاهد پیدایش شوراِِئی خود برگزیده از افرادی هستیم که هنوز به ملت ایران نوید رسیدن ‏بدوران طلائی انقلاب با عبور از پل قانون اساسی یادگار امام را میدهند، بجای "بنام ملت ایران" با "بسم ‏الله" بیانیه وفراخوان صادر میکنند. کوتاه، در کلی گوییهایی برای جنبش مردمی خط ومشی ترسیم میکنند ‏و نام آقایان موسوی وکروبی را هم با خود یدک میکشند وایشان را رهبر کل جنبش آزادیخواهی ایران ‏قلمداد میفرمایند. ‏
آنچه نگران کننده است هویت این افراد است که هنوز هم کاملا معلوم نیست. آقایان موسوی وکروبی خود تا ‏کنون ادعای رهبری نکرده اند زیرا از ساختار وآرایش سیاسی جنبش آگاهند و مردم ایران هم از دیدگاه ‏سیاسی آنها.‏
‏ از قرار معلوم اصلاح طلبان ویارانشان براین باورند که فقط در یک حکومت دینسالارمیتوانند جایگاهی ‏داشته باشند زیرا از روز اول در حکومت جمهوری اسلامی جایگاه ومنزلتی داشته اند و در دامان این ‏ایدئولوژی پرورش یافته اند. نگاهی به منشور این شورا نشان میدهد که سکولاریسم، ایران وایرانیت ‏ومدرنیزم در حاشیه و بسیار کمرنگ و بیشتر برای خالی نبودن عریضه مطرح میشوند. در تعیین "هویت ‏سبز" نخست از "گنجینه اسلامی" و "راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و ‏کنش‎ ‎پیروان همه ادیان توحیدی کشور" سخن میراند و سپس بجای تکیه بر جدایی نهاد دین از حکومت "حفظ ‏استقلال نهادهای دینی‎ ‎از حکومت" را "به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه هویت‎ ‎آن" ‏قرار میدهند در حالیکه شعار "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر دیکتاتور" در سراسر ایران طنین افکنده، ‏ولی این حضرات از لزوم مبارزه با ولایت و ولی فقیه سخنی نمیرانند.‏
اصلاح طلبان دینمدار که ازحمایت اروپای متحد و بویژه آلمان برخوردارند، اصلاح دموکراتیک ساختار ‏نظام جمهوری اسلامی کنونی را بر نمی تابند، نمی خواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه هم ‏باز جمهوری اسلامی است. آنها باور ندارند که یک حکومت مردمسالار- سکولار و قانونمدار ناجی دین ‏ایشان هم خواهد بود ( مثل کشورهای اروپائی )، اعدام را لغو خواهد کرد، کاررا بکاردان خواهند سپرد ‏وعفو جایگزین انتقام خواهد شد. ‏
آنها بندرت در رسانه های خود نامی از کشته شدگان یا زندانیان سیاسی دگراندیش میبرند، در حالیکه ‏آزادیخواهان و بخصوص دموکراتها و ملیون سکولار در دفاع از حقوق بشر در ایران بدون هیچ تبعیضی ‏پیشگام بوده اند و احترام بحقوق شهروندی را ازوظائف خود میدانند و به حصر و حبس آقایان موسوی و ‏کرروبی پیش از همه اعتراض کرد ه اند.‏
همیهنان گرامی،
امروز دیگرکسی دنبال رای سوخته دیروز نیست و چهارچوب خواستهایش را نیز با زمان تعیین میکند؛ ‏آنهم با واقع بینی و درایت کامل و حافظه ای روشن و نه مانند گذشتگان که بدام شیاد افتادند. ایرانیان ‏آزادیخواه میدانند که حکومت وسیستم ظلم وستم جمهوری اسلامی در سی و دو سال گذشته برای صاحبان ‏واقعی این سرزمین ارمغانی نیاورده است و از طرفی آزمون آزموده کاری بیهوده و در این مورد جانکاه ‏است.‏
ما دمکراتها وملیون سکولاربا داشتن 35 هموند دربند بایستی باصول ومطالبات‎ وتعهدات ‎‏ خود بمردم ‏پایدارو پایبند باشیم هرچند که مبارزه طولانی تر ودشوارتر گردد. رنگین کمان را فدای یک رنگ نکنیم ‏وسازشکاری را کنار گذاشته و منافع خود ونسلهای آینده را فدای سود آنی ننماییم. با همه گروههای ملی- ‏دموکرات وسکولار هموند شویم ولی با تمام سیاسیون دربند همدردی کنیم.‏
‏ شورای‎ ‎همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران

کورش زعیم ازاد شد

طبق خبر دريافتی، کورش زعيم، نويسنده، مترجم و از اعضای شورای مرکزی و هيئت اجرايی جبهه ملی ايران که در آستانه ۲۵ بهمن امسال بازداشت شده بود پس از تحمل يک ماه حبس شب گذشته از زندان آزاد شد.
اين پژوهشگر و فعال سياسی در سال های اخير بارها بازداشت و زندانی شده است به ويژه پس از وقايع انتخابات سال گذشته اول تير ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد و پس از آزادی نيز بارها از سوی نيروهای امنيتی تهديد شده بود . با اين حال همواره در مصاحبه ها و سخنرانی ها از تلاش های آزادی خواهانه مردم
ايران دفاع کرده است و در مقابل نا برابری ها و تبعيض هايی که از سوی حاکميت بر اقوام ايرانی و اقليت ها اعمال می شود موضع گيری کرده است

Tuesday 8 March 2011

بازداشت

نسخه مناسب چاپ خبرگزاری حقوق بشر ایران - رهانا

عبدالکریم سلیمانی از اعضای جبهه ملی بازداشت و اجرای حکم شش ماه حبس تعزیری یونس رستمی از اعضای این جبهه در ایلام به اجرا گذاشته شد.
یونس رستمی مسئول شاخه دانش آموختگان جبهه ملی در ایلام به بند عمومی زندانیان مواد مخدر و سارقین در زندان مرکزی ایلام جهت اجرای حکم شش ماه حبس تعزیری منتقل شد.

بنا به گزارش ارسالی به «رهانا» اتهام وی در دادگاه انقلاب ایلام «تبلیغ علیه نظام» عنوان شده بود.
وی رستمی که برای بار دوم در روزهای پس از بیست و پنجم بهمن ماه بازداشت شده است و تنها یک بار با منزل تماس داشته و هم اکنون ممنوع الملاقات است.
همچنین روز دهم اسفند ماه عبدالکریم سلیمانی از اعضای جبهه ملی در ایلام بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده و تا کنون هیچ خبری از اتهام و مکان بازداشت وی در دست نیست.

Monday 7 March 2011

کهریزکی دیگر

کهريزكی ديگر در اتوبان آهنگ

سایت سحام نیوز: همزمان با انتشار اخبار و گزارش هایی پیرامون بازداشتگاههای غیر قانونی و ناشناسی که بازداشت شدگان حوادث اخیر به آنجا منتقل شده و مورد آزار قرار گرفته اند، یک فرزند شهید كه در جریان اعتراضات دهم اسفند دستگیر و نزدیك به ٢۴ساعت در بند نیروهای سپاه بود، از ابعاد تکان دهنده رفتارهای زشت و زننده ماموران حكومتی پرده برداشت.

به گزارش جرس، این فرزند شهید، ماوقع ماجرای دستگیری خود و انتقال به بازداشتگاهی در اتوبان آهنگ تا زمان آزادی را اینچنین بازگو می كند: من در خیابان ولی عصر دستگیر و به همراه جمع زیادی به مقری كه وابسته به سپاه بود و تا جایی كه فهمیدم در اتوبان آهنگ واقع شده بود، بردند. از نخستین لحظات دستگیری در مقاطع مختلف كتك خورده و مورد آزار قرار گرفتیم. در آغاز سكوت اختیار نموده، اما با شدت گرفتن ضرب و شتم ها و برای رهایی از این وضع به آنان گفتم كه “من فرزند شهید هستم”. این جمله من نه تنها اثری نداشت، بلكه وحشی گری و خشونت آنان با من بیشتر شد. تا آنجا كه از گفتن این واقعیت به آنان پشیمان شدم. این به اصطلاح بسیجی ها نه تنها برای من حرمتی قائل نشدند، بلكه با بی شرمی شروع به ناسزا گویی به پدر شهیدم نیز نمودند.

این فرزند شهید كه توسط نیروهای لباس شخصی سپاه دستگیر شده بود در شرح این فاجعه افزود: این افراد پس از فحاشی و ضرب و شتم مرا كاملا عریان كردند. در این لحظات بود كه تنها به پدرم فكر می كردم و به آرمان هایی كه برای آن جانش را فدا كرد. آرمان های پدرم چه بود و آرمان های این ها چه است؟ پدرم چگونه از آرمان هایش دفاع مینمود و اینان چگونه؟ با خود گفتم كه آیا بعثی های عراقی هم اینگونه بودند؟ لخت و عریان مرا به باد كتك و ناسزا گرفتند. این اتفاق سه بار برای من رخ داد؛ آنهم در ٢۴ ساعت! یكبار كه مرا عریان كرده بودند، ماموران پیاپی شروع به بكار بردن كلمات ركیك و زننده و وقیحانه درب گوش می کردند. او به من می گفت:”فكر كردی كهریزك دروغه؟! فكرنكنی كهریزك دروغ بوده. همین كا رو با شما می كنیم تا آدم بشید! ” و الفاظ بدی را هم به کار برد که از بازگو نمودن آن معذورم.
وی در پایان شرح این وقایع اسفناك گفت: این افراد پس از ٢۴ساعت بازداشت، شكنجه و آزار جسمی و روحی شدید، با گرفتن تعهد و کارت عكس، مرا در خیابان عباس آباد رها كردند. من كاملا می دانم دلیل این نوع رفتارها و این میزان خشونتی كه با من كرده و صحنه هایی را كه بوجود آوردند این است كه هر كسی كه دستگیر می شود برود و برای دیگران توضیح دهد و دیگران بترسند. این رفتارها برای مرعوب كردن مردم هست. وگرنه در كدام دین و كشور و مكتب آمده است كه با یك معترض مدنی اینگونه برخوردهای زشت و شرم آور بشود؟
لازم به ذکر است خبرگزاری حقوق بشر ایران نیز، به نقل از بازداشت شدگان حوادث روز ۲۵ بهمن ماه، پیرامون بازداشتگاه سپاه در افسریه تهران و “آزار و اذیت” فراوانی که متحمل شده بودند، گزارش داد “سه روز با چشم‌بند و دست‌بند در این بازداشتگاه همراه عده‌ای دیگر نگهداری شدم. فضای کم و تعداد زیاد بازداشت شدگان ما را مجبور می‌کرد که در تمام این سه روز به صورت نشسته بخوابیم…”

یکی از بازداشت شدگان که ۲۵ بهمن در بلوار کشاورز تهران و همراه عده‌ای دیگر بازداشت و مستقیما به بازداشتگاه سپاه پاسداران در افسریه تهران منتقل شده بود، به خانه حقوق بشر گفته است “در تمام این سه روز تنها هنگام غذا خوردن یا دستشویی رفتن دستبند نداشتیم. در طول این سه روز با ما به صورت توهین آمیز رفتار شد و بسیاری از بازداشت شدگان مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفتند… بازداشت شدگان در سالنی عمومی که فاقد هیچ‌گونه امکاناتی بوده‌اند زندانی شده و در تمامی طول بازداشت در این مکان روی زمین سرد و به صورت نشسته مجبور بودند بخوابند.”
بر اساس این گزارش ها، در روزهای گذشته برخی از دستگیر شدگان حوادث ۲۵ بهمن، بعد از دو الی سه روز بازداشت، به بند ۲ الف زندان اوین که زیر نظر سپاه پاسداران است منتقل شده و بازداشت شدگان ۱۰ اسفند ماه نیز به اماکنی چون مدرسه‌‌ آیت‌الله سعیدی و همچنین بخشی از ساختمان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرانا)، مقر فاتب و پلیس امنیت تهران خبر داده بودند.
سامانه خبری کلمه نیز روز شنبه طی گزارشی اعلام کرد “با گذشت نزدیک به سه هفته از آغاز موج جدید دستگیری ها و نامشخص بودن تعداد آنها، صدها نفر از خانواده های بازداشت شدگان خیزش های ۲۵ بهمن، اول و دهم اسفند، که هیچ اطلاعی از وضعیت بازداشت شدگان خود ندارند، هر روز ساعت ها مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب تجمع کرده و با پاسخ های مبهم و نامشخص مسوولان درباره وضعیت عزیزان شان روبرو می شوند.”

Sunday 6 March 2011

محکومیت حشمت اله طبرزدی

حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی از سوی دادگاه تجدید نظر به هفت سال حبس تعزیری محکوم شد.
بنا به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حکم مذکور پس از تجدید نظرخواهی از سوی یکی از شعب دادگاه انقلاب استان تهران صادر و به نامبرده در زندان ابلاغ شده است.
طبرزدی پیش‌تر در دادگاه بدوی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی پیر عباسی به ۹ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود.
موارد اتهامی این زندانی سیاسی از سوی دادگاه بدوی به قرار زیر بود:با استناد به مواد ۵۰۰، ۵۱۴، ۶۱۰ و ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی حکم بر محکومیت متهم به تحمل یک سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبلی به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و دو سال حبس تعزیری به جهت توهین به رهبری و پنج سال حبس تعزیری به جهت اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و یک سال حبس تعزیری و تحمل ۷۴ ضربه شلاق تعزیری به اتهام اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی صادر شد.
با توجه به حکم صادره به نظر می‌رسد نامبرده در دادگاه تجدید نظر از اتهام تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم عمومی تبرئه شده است.
حشمت‌الله طبرزدی ۶ دی ماه ۱۳۸۸ و به فاصله کوتاهی از حوادث این روز (عاشورا) بازداشت و به سلول‌های انفرادی بندهای امنیتی ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین منتقل و تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت.
او پس از انتقال به بند عمومی زندان اوین، در اردیبهشت‌ ماه امسال، همزمان با اعتراض به اعدام پنج زندانی سیاسی از جمله فرزاد کمانگر (معلم کرد)، جهت محدودیت بیشتر به زندان رجایی‌شهر کرج تبعید شد.

Saturday 5 March 2011

سرنوشت قذافی

رادیو فردا اخبار مهم »

معجزه نفت در لیبی؛ چرا قذافی رفتنی است؟

۱۳۸۹/۱۲/۱۳
رضا تقی زاده (تحلیلگر سیاسی)

سیف‌الاسلام، فرزند معمر قذافی و نامزد جانشینی او هفته گذشته ناآرامی‌های کنونی در لیبی راناشی از «تلاش غرب برای کنترل منابع نفت و گاز لیبی» معرفی کرد. اینک با از دست دادن کنترل بر تولید و صادرات نفت خام و محروم ماندن از درآمدهای نفتی، قذافی و پسران، عملاً جنگ نفت را باخته‌اند و در نتیجه، ادامه حکومت آنها در طرابلس محکوم به پایان یافتن است.

از ابتدای بحران کنونی در لیبی تا کنون قیمت نفت خام در بورس لندن از هر بشکه ۱۰۰ دلار به هر بشکه ۱۱۵ دلار افزایش یافته‌است. ادامه برزخ سیاسی کنونی در لیبی، و تداوم بی‌ثباتی در بازار‌های نفتی می‌تواند به افزایش خطر تکرار سقوط اقتصادی سال ۲۰۰۸ جهان منجر شود.

با تولید یک میلیون و هشتصد هزار بشکه نفت در روز (سال ۲۰۱۰)، و صادرات روزانه در حدود ۱٫۵ میلیون بشکه نفت خام، لیبی یکی از بزرگ‌ترین کشور‌های صادرکننده نفت خام در جهان به‌شمار می‌رود.

نفت فراوان و هزینه اندک

ذخیره شناخته شده نفت خام لیبی ۴۶ میلیارد بشکه درجا، و بزرگترین منبع موجود در سراسر آفریقا است. علاوه بر ذخایر عظیم نفت خام، که از بهترین انواع آن در جهان به‌شمار می‌رود (نفت سبک با سولفور پائین)، لیبی دارای ذخایر بزرگ گاز طبیعی نیز هست. حجم این ذخایر در حال حاضر ۵۵ تریلیون فوت مکعب است ولی در صورت ادامه اکتشافات، بی‌گمان افزایش بیشتری نیز خواهد یافت.
بیش از ۸۵ درصد از صادرات نفت خام لیبی به اروپا و تنها ۱۳ درصد آن به آسیا فروخته می‌شود. ۳۲ درصد از این حجم به ایتالیا، ۱۴ درصد به آلمان، و ۱۰ درصد به فرانسه صادر می‌شود. چین به تنهایی ۱۰ درصد از صادرات نفت لیبی را جذب می‌کند.
مصرف داخلی نفت در لیبی از ۲۷۰٫۰۰۰ بشکه فراتر نمی‌رود. از این لحاظ، قدرت صادرات نفت لیبی به نسبت تولید، به‌مراتب از کشور پرجمعیتی مانند ایران بیشتر است. ایران با کمتر از ۲ میلیون بشکه ظرفیت صادرات، تنها در حدود ۵۰۰٫۰۰۰ بشکه خام نفت بیشتر از لیبی به بازارهای جهانی می‌فرستد.
با وجود در اختیار داشتن بزرگ‌ترین ذخیره درجا، لیبی سومین تولیدکننده بزرگ نفت آفریقا است. از این لحاظ توسعه ظرفیت تولید و صادرات نفت از لیبی، تنها نیازمند سرمایه‌گذاری‌های بیشتر است.
هزینه تولید نفت خام در لیبی بسیار پایین و کمتر از ۱ دلار در هر بشکه است - در مقایسه با ۲۰ دلار در هر بشکه هزینه تولید نفت خام در آب‌های خزر (آذربایجان و قزاقستان) و ۵۰ دلار هزینه معادل هر بشکه نفت از شن‌های نفتی در کانادا.

نفت در اختیار مخالفان
صنایع نفت لیبی را شرکت دولتی نفت لیبی مدیریت می‌کند. قراردادهای نفتی لیبی با شرکت‌های خارجی بیشتر بر اساس «تقسیم تولید و سود» آن است. نیمی از تولید نفت لیبی را شرکت دولتی نفت آن کشور و نیم دیگر را شرکت‌های خارجی مانند انی (ایتالیا)، استات‌اویل هیدرو (نروژ)، اکسیدنتال (آمریکا) کونکو فیلیپس (آمریکا)، اکسان موبیل (آمریکا) شل (هلند و بریتانیا) و بی‌پی (بریتانیا) مدیریت می‌کنند.

نفت لیبی از ۶ پایانه صادراتی در بنادر آن کشور به خارج فرستاده می‌شود. از این تعداد ۵ پایانه در شرق کشور، نزدیک به بنغازی، واقع شده و هم‌اینک در کنترل نیروهای مخالف قذافی قرار گرفته‌اند. ترمینال ششم نزدیک به شهر کوچک زاویه در غرب کشور و نزدیک به طرابلس قرار گرفته‌است. کنترل این شهر نیز اکنون در دست نیروهای مخالف قذافی است.

طی چهار ماه گذشته به‌طور متوسط هر روز تا ۱٫۱۰۰٫۰۰۰ بشکه نفت از این پایانه‌ها به خارج صادر می‌شده‌است. بیش از ۸۰ درصد از منابع نفت لیبی در شرق و نزدیک به پایانه‌های صادراتی آن کشور قرار دارد. گزارش‌های رسیده از منابع ایتالیایی و همچنین شبکه خبری الجزیره حاکی از کاهش و یا توقف کامل تولید در این مراکز است.

معجزه مالی نفت
با استفاده از درآمد‌های سرشار ناشی از صادرات نفت خام، اینک طول عمر در لیبی به ۸۰ سال (نزد زنان) رسیده و ۹۲ درصد مردان آن کشور برخوردار از سواد خواندن و نوشتن‌اند و میانگین باسوادی در لیبی از ۸۰ درصد گذشته‌است. میزان درآمد سرانه در این کشور شش میلیون نفری بالغ بر ۱۴٫۰۰۰ دلار در سال است (سه برابر کشور تونس و بیش از ترکیه و ایران).

در لیبی نزدیک به ۱٫۵ میلیون تبعه خارجی زندگی می‌کردند که کارکنان مصری شاغل در لیبی از لحاظ تعداد بیش از هر کشور دیگری بود. با خروج کارکنان صنایع نفت و شاغلین در بخش خدمات، ادامه مدیریت دولت مرکزی در کشور، به‌خصوص در بخش غربی و طرابلس، با مشکلات جدی روبه‌رو خواهد شد.
طی روزهای اخیر، دولت آمریکا ۳۰ میلیارد دلار از دارایی‌های لیبی را در بانک‌های آن کشور ضبط کرده‌است. بریتانیا به ضبط ۲ میلیارد دلار از دارایی‌های لیبی در بانک‌های لندن مبادرت ورزیده و آلمان نیز اعلام داشته که حداقل تا ۲ ماه از پرداخت درآمد‌های نفتی به دولت طرابلس خودداری خواهد کرد.
در صورت ادامه وضع موجود، تجارت خارجی با طرابلس عملاً قطع خواهد شد. ساکنان شهر تدریجاً به سمت شرق خواهند رفت و باقی‌مانده دولت، دچار فلج مالی و توقف اداری می‌شود. بدون تولید و صادرات نفت و محروم ماندن از درآمدهای نفتی، دولت لیبی عملاً از کار خواهد افتاد.

حکومت قذافی در نگاه غرب هم اکنون مرده است. نگرانی کنونی جهان خارج و به‌خصوص غرب، از جهت طولانی شدن زمان سقوط قذافی و در نتیجه افزایش هزینه‌های مالی و انسانی ناشی از جابه‌جایی او است

Friday 4 March 2011

در باره 14 اسفتد

بنی صدر در باره 14 اسفند، سالروز مرگ محمد مصدق و در باره غائله 14 اسفند 1359

مصدق در 14 اسفند از دنیا رفته است، در 29 اسفند، نفت ملی شد. در پی ملی شدن نفت، مصدق به نخست وزیری رسید و قانون ملی شدن صنعت نفت را به جرا گذاشت. دو تاریخ در باره مصدق، یکی نوشته، یکی زنده وجود دارد. تاریخ نوشته را،اغلب قلمبدستان مزدور نوشتند که در خدمت دستگاه پهلوی و قدرتهای انگلستان و امریکا بودند که کودتا کردند. دستهء دیگر نیز توده ایها بودند. آنها هم یک تاریخ راجع به مصدق نوشتند. دستهء سوم، ملاتاریا بوده، آنهم یک تاریخ نوشته است. حتی آنها که در خط و ربط مصدق بودند، آنها هم تاریخهائی نوشته اند، مثلا نوشته اند اگر مصدق پیشنهاد بانک مرکزی بین المللی را می پذیرفت... اگر لجبازی نمی کرد... اگر خود رای بود، انواع و اقسام از این حرفها را زده اند. اگر آن تاریخ زنده و شهادت زمان نبود، مصدق به استناد این تاریخها، نماد زشت کاری و پلیدی بود. بیاد می آورم که شاه سابق در کناب مردان خودساخته مدعی شده بود که مصدق متکا ی پر قو دزدیده بود! اما آن تاریخ زنده وجدان تاریخی است. بسیاری فکر می کنند این وجدان تاریخی چه چیزی است؟ وجدان تاریخ من و شما هستیم. به چه معنا؟ به این معنا که ما موجودات تاریخی هستیم. نسل بعد از نسل که در ایران زیستند، اینها تاریخشان یک رشته طرز فکر، طرز گفتار، طرز رفتار، یک هویتی است که ما داریم. آنچه را هم که ما می سازیم، بر آن هویت می افزاید. این تاریخ است که می گوید مصدق که بود. به این ترتیب که هر ایرانی بخواهد در استقلال زندگی کند، مصدق در او نقش پیدا می کند. هر ایرانی که بخواهد در آزادی زندگی کند، مصدق در او نقش پیدا می کند، هر ایرانی که بخواهد بعنوان ایرانی احساس غرور کند، مصدق در او حاضر است و نقش بازی می کند. کسی اگر بخواهد خدای نکرده کار خلافی بکند، مصدق را بیاد نمی آورد. آنها یی را بیاد می آورد که زورگو هستند و جبارند و ستمگرند و دستاشان به جیب مردم دراز. بنابر این علت و دلیل اینکه این تاریخهای قلابی نمی توانند انسانهای خدمتگذار را بد، زشت صیرت و زشت صورت بکنند، این وجدان تاریخی است و شهادت زمان است. حالا شهادت زمان می گوید به اینکه هر دروغی که بسازی، چون در آن تناقض است، در طول زمان دروغ بودنش را آشکار می کند. نتیجه اینکه هر آنچه این سه راس مثلث زورپرست از دروغ در باب مصدق ساخته بودند، زمان شهادت داد که اینها دروغ است. اسناد امریکا، اسناد انگلستان، انتشار پیدا کردند. معلوم شد که دعاوی همه دروغ بودند. اینهم شهادت زمان، و این شهادت زمان و آن وجدان تاریخی مصدق را در ذهینیت ایرانی، در پندار او، در گفتار او، در کردار او زنده نگاه داشته است. حالا، 29 اسفند ملی کردن نفت، 14 اسفند سالروز مرگ او ، اگر هر سال تکرار می شوند، بخاطر نقشی است که او در وجدان تاریخی ایرانی پیدا کرده است. این در باب مصدق برای اینکه آنهائی که می روند این تاریخهای دروغ را می خوانند، یادشان هم باشد که خودشان هم تاریخ هستند. بخودشان مراجعه کنند، بهتر می فهمند مصدق کیست.
حالا ما در یکی از 14 اسفندها، در تهران من رئیس جمهور بودم، در 14 اسفند 1359، بنا بر بزرگداشت مصدق در دانشگاه شد. و بنا شد که رئیس جمهور در باره آن خدمتگذار ایران سخن بگوئید و او را بزرگ بدارد برای اینکه جامعه ایرانی آنروز، حواسش جمع بشود که در تاریخ معاصر ایران، دو خط وجود داشته و هنوز هم دارد. یکی خط استقلال و آزادی است که نمادهای خودش را دارد که یکی از آنها مصدق است، یکی هم خط استبداد و وابستگی است که در ایران معروف است به خط سید ضیا بخاطر کودتای 1299، و نقش سید ضیاه طباطبائی در آن کودتا و اینکه تا امروز استبداد وابسته همان خط و ربط را داشته است. در 14 اسفند، این دو خط روی یا روی شدند. در آنروز جامعه ایرانی می خواهد از یک خدمتگذار خود قدردانی کند، رئیس جمهور حاضر می شود در دانشگاه برای اینکه از آن خدمتگذار صحبت بکند، ناگهان می بینیم که چماق بدستها سیم بلند گو قطع می کنند، سنگ می پرانند، شعار می دهند... اول دیدند عده شان کم است، بعد از دیوارهای دانشگاه نیرو جمع کردند و در دانشگاه وارد کردند، تا بصطلاح خودشان قال چاق کنند. خوب ما با اینها چه باید می کردیم؟ یک رفتار اینست که م ی گذاشتیم این اجتماع را بر هم بزنند. این اجتماع را بر هم زدن یعنی خط سید ضیا
پیروز شده است. در سطح مردم، یعنی مردمی حاضرند ولی نمی توانند بعنوان جامعه ای دارای حق حاکمیت حتی یک اجتماع را ترتیب بدهند. اینست که از مردم خواستم که اینها را با آرامش از دانشگاه بیرون کنند. در جریان بیرون کردن از دانشگاه، اوراق هویت اینها را از جیبشان بیرون آورده بودند. عده ای از آنها را هم دستگیر کرده بودند. اینها را آوردند به من دادند. من دیدم که اینها اعضای سپاه و اعضای کمیته ها هستند و سر دسته شان هم آقای رشیدیان از دسته بقائی و یکی دو تا نظیر او. آنها در واقع آن روز آمده بودند دانشگاه را بهم بزنند که موفق نشدند. حالا من آنها را در آنجا خواندم. چرا خواندم؟ به این جهت خواندم که جامعه ایرانی توجه بکند که آنچه ستون پایه بعنوان کمیته انقلابی، دادگاه انقلابی، سپاه انقلابی ساخته می شود اینها در واقع بلای جانش خواهند شد. ستون پایه های استبداد جدید خواهند شد و بلائی سرش می آورند که آوردند. و می باید اینها اعتبار از دست می دادند تا نمی توانستند نقشی را که می خواستند در بازسازی استبداد بر عهده بگیرند، از عهده بر بیآیند. و این نتیجه هم داد. این که بعد آقای خمینی ناگزیر شد شخصآ وار د عمل بشود، نتیجه شکست 14 اسفند بود. همانجا اگر موفق می شدند، دیگر نیازی نبود خمینی وارد قضیه شود و کودتای خرداد 60 را بنام خود بثبت برساند. ناگزیر شد وارد عمل شود، جامعه ایرانی هم آگاه شد از این ستون پایه های قدرت و بلائی که اینها تا امروز برسرش آوردند. خوب اگر آگاه شد، شما می پرسید چرا پس اینها بر جا ماندند. خوب، مقدارش نقش آقای خمینی است. مقدار دیگرش جنگ ایران و عراق که به این کودتاچیها فرصت داد کودتا کنند. ما نمی خواستیم در عینی که وطن در خطر بود و در تجاوز بیگانه بود، بخشی از وطن در اشغال خارجی بود، در تهران جنگ قدرت راه بیاندازیم. مقدار دیگرش سست قدمی آنهائی بود که موقعیت را درک نمی کردند و نمی دانستند در برابر قدرت، جز استقامت، روش دیگری وجود ندارد. در مجلس مشاهده کردید، بسیاری مخالف بودند اما منها یک نفر که ایستاد، آقای معین فر و حرف حق را زد، چند نفری هم از مجلس خارج شدند، بقیه به اتفاق آرا، جز یکی دو نفر رای سفید دادند، دقیق در ذهنم نیست، بر خلاف قانون اساسی به عزل رئیس جمهوری رای دادند. پس می بینید که اینها اگر واقع نمی شد، اینها راحت می توانستند چندین نسل بر این ج ا معه حکومت کنند ولی نه، به یمن این استقامت و به یمن اینکه خط استقلال و آزادی ایستاد، شفاف کرد و افشا کرد و روشن کرد، این رژیم به مرحله ای رسیده که ار هدف خالی شده است و پر شده از فساد و خشونت. وقتی رژیمی به اینجا رسید، زمان مرگ اوست. امیدم به نسل امروز است که خط استقلال و آزادی را ادامه بدهد و زود ایران را از شر این استبداد پر فساد و پر خشونت برهد.
شاو پیروز باشید

ابوالحسن بنی صدر

Thursday 3 March 2011

سالروز درگذشت دکتر مصدق

نظری به اندیشه های مصدق بمناسبت سالروز درگذشت او

چهاردههم اسفند 89 مصادف با چهل وچهارمین سالروز درگذشت دکترمحمدمصدق رهبر فقید نهضت ملی ایران و بنیانگذار جبهه ملی است . مصدق تنها یک رهبر ملی وفراموش ناشدنی برای ملت ایران نیست . بلکه نام او برای ملت ایران به نمادی از آزادیخواهی ، استقلال طلبی وعدالت جوئی این ملت تبدیل شده است . او درسراسر عمر پر بار وپر افتخارش هرگز به مردم دروغ نگفت . او درطول زندگی سیاسی خود در هر مقام ومنصبی پاک ودرست ومردمی باقیماند وهرگز اجازه سوء استفاده وتجاوزبه اموال مردم را درقلمرو مدیریت خود به هیچکس نداد.اوبه «آزادی» بعنوان کلیدی اصلی برای گشودن درهای اعتلا وسعادت و خوشبختی به روی ملت ایران مینگریست و به آزادی نه درحرف و شعار وادعا بلکه در عمل وکردار پایبند بود . او به « استقلال » عمیقا باور داشت و میدانست که تا بیگانگان در این کشورنفوذ دارند ، جز غارت وچپاول ثروت های ملی و متحمل شدن حکومت های دیکتاتوری دست نشانده نصیبی نخواهیم داشت . و بهمین جهت با عوامل نفوذی ومزدوربیگانه در تمام مبارزات سیاسی خود بی امان درستیز بود . او به « عدا لت اجتماعی » به مثابه محور اصلی دوام و بقاء و اعتلای کشور اعتقاد داشت وبارها ودر هر فرصتی صیانت از حقوق آحاد مردم به ویژه حقوق کارگران وکشاورزان واقشار ضعیف جامعه را طلب مینمود .
اگرچه قدرت های استعماری و عوامل مزدور داخلی آنها با طراحی کودتای ننگین 28 مرداد 1332 راه را برنهضت ملی ایران ورهبر بزرگ آن دکتر مصدق بستند واو را تا پایان عمر زندانی کردند ، ولی اکنون چهل وچهار سال پس از درگذشت مصدق شاهد خیزش های گسترده در تمام کشورهای استعمار زده منطقه خاورمیانه علیه حکومت های دیکتاتوری سرکوب گر هستیم . قیام هائی که عموما آزادی ، استقلال وعدالت یعنی همان اهداف مصدق را طلب میکنند .
جبهه ملی ایران به عنوان خانه سیاسی مصدق و انعکاس دهنده افکار واندیشه های آن بزرگ مرد به هموطنان عزیز وسایر ملل به پا خاسته منطقه تاکید مینماید که جز مطالبه آزادی واستقلال و عدالت اجتماعی راه درست دیگری پیش روی ما نیست . از نظر جبهه ملی ایران رعایت آزادی های اساسی مانند آزادی احزاب ،آزادی اجتماعات ،آزادی مطبوعات وآزادی انتخابات و داشتن استقلال که به معنی حفظ وصیانت از منافع ملی درمقابل منافع دیگران است و برقراری عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت وجدائی دین از حکومت واستقرار حاکمیت ملی مبتنی بر آراء مردم درنظام جمهوری محورهای اصلی برای تامین رفاه و سعادت ملت ایران میباشد.

تهران – جبهه ملی ایران
14 /12 / 1389

Wednesday 2 March 2011

مقاله از تقی روزبه

پیرامون پی آمدهای دستگیری موسوی وکروبی

آیا براستی زمان مناسب برای دستگیری موسوی وکروبی فرارسیده بود،یا آنکه رژیم برخلاف تصمیم اعلام شده خود ناچارشد دربدترین شرایط به آن اقدام کند؟
دزدناشی به کاهدان می زند
شورای امنیت ررژیم ازخیلی وقت پیش تصمیم کلی خود را نسبت به دستگیری موسوی وکروبی گرفته بود،اما بدلیل واکنش های غیرقابل پییش بینی مردم وفشارهای جهانی اجرائی کردن آن را موکول به فراهم آمدن شرایط مناسب وباصطلاح مصلحت نظام کرده بود.مرجع تشخیص لحظه مناسب و فرارسیدن این زمان نیز همانطورکه بارها رئیس قوه قضائیه اعلام داشت،نه این نهاد بلکه مقامات بالاتروبطورعمده شخص خامنه ای بود. درهمین فاصله فشارهای نهادهائی چون سپاه پاسداران ودولت ورسانه های وابسته به آن واخیرا اصول گرایان سنتی که دراصرار به دستگیری ومحاکمه وحتی اعدام آنها برسایررقبا پیشی گرفته بودند،وجود داشت. یکی ازدلایل تأخیردراقدام به آن باصطلاح فرونشستن غبارابهام وخشکاندن عقبه آنها درمیان اصول گرایان وحاکمیت بود.
آیا براستی لحظه مناسب فرارسیده بود ؟ آنها تاکنون می گفتند که دستگیری این دوتن ازآنها یک قهرمان می سازد وبردامنه نفوذ ومنزلت اجتماعی آنها می افزاید. حال چرا به اقدامی که بزعم خودشان حاصل اش چیز قهرمان ساختن است مبادرت ورزیده اند؟
پاسخ اش را باید درآن دید که سیررویدادها وتحولات همیشه آنگونه که قدرتمداران می اندیشند و برایش سناریوسازی می کنند پیش نمی رود. واقعیت آن است حکومت اسلامی که بابحرانهای شدید موجودیت مواجه است،دروضعیتی نیست که بتواند با خونسردی اوضاع واحول را رصد کند وبطوریکجانبه انتخاب تاکتیک نماید.دراین میان عوامل و بازیگرانی بیرون ازاراده آنها وارد صحنه شده اند که بالکل اوضاع را بهم می ریزند. رویدادهای سترگ منطقه وهم چنین تقویت روحیه مبارزه جوئی مردم علیرغم سرکوب،ازاین نوع عوامل پیش بینی نشده ودخیل دروضعیت هستند که می توانند بالکل نقشه ها وتصورات وتوهمات رژیم را بهم ریزند. مثلا رفتارمضحکه آمیز وفاشیستی نمایندگان مجلس دست نشانده،یعنی کسانی که درکسوت قانون گزاری وقانونمداری قراردارند،که عینا کپیه برداری ازاقدامات مزدوران و لمپن - حزب اللهی های کوچه وبازاربود، شعارهای اعدام باید گردد ومرگ برسه مفسد،ویا آنگونه که اوباشان رژیم درمورد دختررفسنجانی به عمل آوردند،نشان دهنده آنست که عقلانیت دررفتار رژیم بیش ازهرزمانی رنگ باخته و رخت بسته است. آنچه که دراوعمل می کند وشاهدهستیم بیشتردفع کور وغریزی خطر درشرایطی است که اوضاع بیش ازپیش تهدیدآمیزبنظرمی رسد.
ازهمین روقرائن وشواهدی وجود دارد حاکی ازآن که رژیم نمی تواند منتظرفراهم شدن بهترین لحظه برای شکارصید بشود.او دروضعیتی دشواروطوفانی قرارگرفته است که ناچاراست اکثرا بصورت واکنشی وبراساس غریزه بقاء وروزمره عمل کند.واگرمنطقا درشرایط بحرانی نیازبه رفتارعقلانی وسنجیده برای خروج ازگرداب بحران بیش ازپیش مورد نیازاست،مستبدین درست درچنین مواردی همان خرد معمولی خود را نیز ازدست می دهند وبارفتاروعملکردخود اوضاع را بیش ازپیش خراب ترمی کنند. نگاهی به سخنرانی های قذافی دراوج بحران بخوبی زائل شدن عقل وخرد حتی تاکنونی او را به نمایش می گذارد.بهمین ترتیب دستگیری موسوی وکروبی درشرایط کنونی نیزاقداماتی ازاین قماش است.بطوری که هم تضادهای درونی اش را دامن می زند وهم درتقابل با ژستی است که درقبال رویدادهای منطقه بخود گرفته است وهم اقدام به چنین عملی درشرایطی صورت می گیرد که ازقضا نشانه های محسوسی ازارتقاء روحیه مبارزاتی مردم واشکال مبارزاتی آن مشهوداست.
اقدام رژیم ومحاسبات آن برای دستگیری کروبی وموسوی دروهله اول گویای آن است که بزعم رژیم اکنون دیگر مضارآزادبودن آنها برمضاردستگیری اشان می چربد. نفس این منطق نشان می دهدکه سمت تحولات و اوضاع برخلاف ادعاهای ظاهری رژیم برعلیه آنهاست. چراکه ازیکسو بدلیل شرایط فوق العاده منطقه وسقوط دیکتاتورها امکان رسیدن امواج این سونامی به مرزهای ایران جدی ترشده است وبخصوص افزایش روحیه مبارزاتی جوانان وبرگشتن دوباره مردم به خیابانها،آنهم پس ازیک گردگیری سنگین وسرکوب خشن،می تواند زنگ خطری برای شروع این سونامی باشد. والبته دراین رابطه رژیم حضورنسبتا آزاد وتاکنونی این دوتن وفعالیت آنها را هم چون خطر چاشنی می دید که می تواند موجب منفجرشدن انبارباروت بشود.عامل مضاعفی که رژیم را به صرافت دستگیری انداخت همانا اقدام به فراخوان های بدون کسب مجوز ازسوی آنها بود که مبین نوعی نافرمانی مدنی محسوب می گردید.درپی این معادلات جدید بودکه سردمداران نظام براین نظرشدند که با دستگیری وقطع ارتباطات کامل آنها باصطلاح چاشنی انفجاری را بیرون بکشند وبرروحیه عمومی مردم ضربه ای واردکنند. اما آیا خود این عامل درشرایط پیچیده وبالقوه انفجاری نمی تواند به چاشنی نیرومندتری تبدیل شود؟البته چنین چیزی محتمل است و باید برای پاسخ قاطع به آن منتظررویدادهای آینده بود.
بااین وجود،دراینجا آنچه که برای مامهم است،خارج شدن ابتکارعمل ازدست رژیم وماهیت تدافعی-واکنشی آن است. چرا؟: درشرایطی که نشانه هائی ازتقویت روحیه مبارزاتی دیده می شود،دست به اقدامی تحریک آمیززدن به منزله خاموش کردن آتش با نفت است،علاوه براین با توجه به تحولات انقلابی وضداستبدادی منطقه واهمیت دموکراسی درمبارزات مردم منطقه،جمهوری اسلامی برای تأثیرگذاری برمنطقه ناچارشده است که درسخن ادعای دموکراتیک بودن وباصطلاح مردم سالاری دینی بکند وتظاهربه این مساله مستلزم آن بودکه دربرخورد با اپوزیسیون لااقل به اقدامی مهم وبحث انگیزدرمقیاس جهانی ومنطقه ای مبادرت نکند. وحال آنکه درعمل ناچارشده است همان بردباری وژست تاکنونی درمورد اپوزیسیون داخلی مبنی برآزادبودن رهبران را پایان دهد. واین البته نشاندهنده همان ماهیت تدافعی اقدامات رژیم است درزمانی که بیش ازهرزمانی نیازبه ژست دموکراتیک داشت.چنین رفتاری تضاد بین ادعا وکرداررا باوج خود رسانده و دست رژیم را برای ایفاء نقش ادعائی خود درمنطقه بسته است. چرا که خطرجدی تر ازآن است که بتوان باین نوع بازی ها تن داد.قاچ زین راباید گرفت،اسب سواری پیشکش! دستگیری موسوی وکروبی، چیزی جززدن مهرباطله بدست خود برسیاست های ادعائی نیست. جمهوری اسلامی درموقعیتی نیست که بتواند ماهیت منحط وگندیده خویش را ازانظارجهانی ومردم منطقه پنهان سازد. اخیرا وزیرامورخارجه جدید ایران درتلاشی مذبوحانه ادعا کردکه دامنه اعتراضات درایران بسیارمحدوداست وقابل مقایسه با نارضایتی های کشورهای عربی نیست واساسا اینها عده معدود وفریب خورده وتحریک شده توسط قدرت های بزرگ هستند. اماهمگان نظیراین گونه یاوه ها و ادعاها را اززبان قذافی وسایردیکتاتورهای منطقه بارها شنیده اند که چگونه خود را جزیره ثبات دانسته ومخالفین خود را مشتی فریب خورده معرفی کرده اند. حکومت اسلامی علیرغم میل وافرخویش برای ایفاء نقش دیگری،درمخمصه ای قرارگرفته است که ناچاراست همان یاوه های قذافی وامثال وی را برزمان می راند.وقتی دوران نظامی به پایان می رسد وگندیدگی به اوج خود میرسد،رفتاروعملکرد دیکتاتورها بیش ازپیش به هم شباهت پیدامی کند وبیش ازپیش نشانه هائی ازجنون وزائل شدن عقلانیت درآنها نمایان می شود.
شرایط منطقه وجهان به قسمی است وبه سمتی است که سرکوب خشن وبیرحمانه توسط حکومت ها به آسانی تحمل نمی شود واساسا به عنوان یک اهرم قابل تکیه خاصیت خویش را ازدست می دهد.نمونه برجسته اش سرکوب خشن وجنایت آمیز قیام کنندگان لیبی توسط معمرقدامی بود که نه فقط نفرت مهارنشدنی جهانی را برانگیخت بلکه اوضاع را بیش ازپیش خراب ترکرد،بطوری که کشوروماشین سرکوب به دونیمه منطقه آزادشده و هنوزآزادنشده وبه نوعی جنگ داخلی منجرشده است.بااین همه زمان فروپاشی حکومت قذافی فرارسیده است. سازمان ملل وشورای امنیت آن نیزباتفاق آراء بامحکوم کردن جنایت های ارتش ومأموران قذافی پرونده جنایت های اورا به محاکم جزائی ارسال کرد.
بی تردید مشاهده این گونه فعل وانفعالات، وفرصت های مهمی که برای پیشروی آفریده می شود،ازدید تیزبین مردم مبارزایران وجوانان وفعالین دورنمی ماندو همه شاهد روند کند شدن تیغ تیزشمشیررژیم و دیکتاتورها وحکومت های مستبد هستند. گسترش شعارهای شبانه درپی دستگیری این دوتن ومخمصه رژیم دربرگزاری همزمان مسابقه فوتبال وفراخوان تظاهرات ودشواری هائی که تقارن این رویدادها ونیز تحولات تاریخی و مهم منطقه وجهان پیشاروی استراتژی سرکوب می گذارد، همه وهمه نشان ازورود رژیم به سوی باتلاق دارد.اگرنفس دستگیری برای بیرون کشیدن چاشنی انفجار،خودخطرتبدیل شدن به چاشنی نیرومندتری را درپی دارد ،واگررژیم درموقعیتی است که خود دایما درحال تولید محرک ها وچاشنی های انفجارجدیدی است،هم چون یورش به خانه های مردم برای برچیدن آنتن ماهواره ها، پس روشن است که ابتکارعمل ازدست رژیم خارج شده وقادربه محاسبه پی آمدهای اقدامات خود نیست. بی شک ازاهداف دیگربیان نشده رژیم درتصمیم به دستگیری این دوتن درهم شکستن روحیه مقاومت آنها نیزهست.اما بعیداست که فشارهای داخلی وبین المللی چنین فرصتی را باوبدهد. برعکس تنها کاری که می کند همانا قهرمان سازی وباطل کردن کامل ادعاهای خود درمورد سرمشق قرارگرفتن درمنطقه وقاطع ترکردن عزم مردم برای یک سره کردن اوضاع و بدست گرفتن سرنوشت خود است.چنین اقداماتی تنها تعیین تکلیف با حکومتی تماما گندیده وآکنده ازفساد را به مردم خاطرنشان می زد وزمان آن را به جلومی اندازد.بادهای نیرومندی علیه کشتی های دستخوش امواج حکومت های مستبد وزیدن گرفته است.پروازمرغان طوفان خبرازناآرامی دریا دارد.
2011-03-01 10-12089 تقی روزبه

نامه به دبیر کل سازمان ملل

جناب آقاي بان كي مون 11اسفند1389
دبيركل سازمان ملل متحد
رونوشت : بارونس کاترین اشتون نماینده اتحادیه اروپا در سیاست خارجی وامنیت

عالیجناب
بیگمان اطلاع دارید که دو شخصیت بنام اپوزیسیون ایران آقایان موسوی وکروبی با همسرانشان پس از تحمل مزاحمتهای غیرقانونی فراوان بدون هیچ مجوز قانونی توسط ماموران دولتی حصر و یا دستگیر وزندانی شده اند.اعتراضات آقایان موسوی و کرروبی برعلیه تقلب در انتخابات خردادماه 1389 کاملا در محدوده قوانین جمهوری اسلامی بوده و ایشان همیشه بر وفاداری خود به انقلاب و ارزشهای اسلامی تاکید داشته اند.
اکثریت اپوزیسیون معترض ایران خواهان برقراری دمکراسی واجرای بی چون وچرای حقوق بشر میباشند و شخصیتهای مبارزی چون وکیل دادگستری خانم ستوده ، آقایان زعیم ، تبرزدی ، مومنی وصدها آزایخواه دیگر مدتهای مدیدی استکه در شرایط غیرانسانی در سخت ترین شرایط زندانی حکومت جمهوری اسلامی هستند.
جناب دبیرکل
بیشک بارها بشما از سرکوب و کشتار وحشیانه آزادیخواهان ونقض عریان حقوق بشر از طرف مزدوروان وحاکمان جمهوری اسلامی ایران بنام الله اطلاع رسانی شده است.
رهبری حکومت ایران گمان دارد که با گرفتارکردن آقایان موسوی وکرروبی که آنها را "سران فتنه " مینامد، میتواند به اعتراضات و مطالبات مردم خط بطلان بکشد و جهانیان را با این خبر که" فتنه گری تمام شد" فریب داده و با سرکوب مردم نوید "نظم وامنیت" دهد.
عالیجناب
بشما اطمینان میدهیم که صدای اعتراض گسترده ملت ایران برعلیه استبداد تازمان برقراری حکومتی مردمسالار وسکولارکه عضوی وفادار به مقررات صلح آمیز جامعه بشری باشد، خاموش نخواهد شد.
ما همچنین از هموندان خود درخواست کرده ایم تا در کشورهای آزاد جهان با نمایندگان ملتها و سازمانهای حقوق بشری برای آزادی آقایان موسوی وکرروبی وهمسرانشان بکوشند.
جناب آقای دبیر کل
با توجه باختیارات وقدرت شما، خواهشمندیم برای آزادی آقایان موسوی وکروبی و همسرانشان اقدام فرمائید
با احترامات فائقه
شورای
همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران