Monday 8 October 2012

از بنیاد پژوهش های فرهنگی ایران: پس روی داریوش از سرزمین سکاها

دانش به این کهکورش بزرگ در جنگ با سکاها کشته شد، روشن نیست که داریوش چرا به دنیای سکاها لشگر کشی کرد.سرزمین سکاها مرز و بوم نداشت.آنچه که در شمال کوه های قفقاز بود در آسیا، آنچه در شمال دریای سیاه بود در آسیا و اروپا، و آنچه در شمال رودخانه دانوب بود سرزمین سکاها شناخته می شد. خود سکا ها مردمی بودند که در گروه های کوچکننده خاندانی زندگی می کردند. نه شهر داشتند و نه روستا. در این سرزمین پهناور چیزی نداشتند که بدرد داریوش و فرمانروائی اش بخورد.کورش این دست اندازی را کرده بود و در جنگ کشته شده بود.برادر داریوش که نامش آرتوبان Artabanusبود با این برنامه هم آهنگ نبود.افزون بر این که بسیار دور بود و پُرگزند، سرزمین بود بی ارزش و بی بار.داریوش نادان نبود، چرا به این لغزش تن در داد؟ در باره ساختار گروهی سکاها انگشت نمایی به آمیزش آن ها با آمازُن ها شده است.آمازُن به گروه زنانی گفته می شود یا می شده کهرفتار مردانه داشتند و در کارزار و کارکرد از مردان نیرومند تر بودند، و برتر از این ها، راه و رسم فرمانردی شان زنسالاری بوده و هست. چکیده سرگذشت لشگر کشی داریوش به سرزمین سکاها چنین است. در شورای رزم آوران در این باره سخن گفته شد و با این که برادر داریوش هم آهنگ نبود، آهنگ کردند که باید در شمال کشور گشایی کنند.فرمان فرستاده شد که در کناره های در یای میان کشوران ناوچه های برگزیده ای ساخته شوند که هم برای بردن سربازان از تنگه بسفر بکار برده شوند و هم برای گذر سپاهیان از رود دانوب با آن ها پل ساخته شود.شمار این ناوچه ها ششصد ناو بود که یک فرمانده یونانی بنام ماردُکلِس Mardoclesمی بایست می ساخت. در این لشگرکشی داریوش هرگز نتوانست با دشمن در دشت آزاد و بازی روبرو شود و کارزار کند.دشمن داریوش و توانش را می شناخت.کوشید که خاندان های گوناگون سکا را با هم یکپارچه کند ولی کامروا نشد.در هوده به کارهائی دست زد که امروزه بنام چنگ های چریکی و یا پارتیزانی شناخته می شوند. این فوت و فند ها(تاکتیک ها) در آن زمان نو آوری شدند و در جنگ های ناپلئونی سووُرُف از آن بهره برداری کرد، شاه عباس بزرگ در برابر آرتش عثمانی بکار برد، و در جنگ جهانی دوم ژوکُف در برابر آرتش آلمان بکار برد. این گونه جنگ ها کوبش های فرسودگی آور هستند که بدون از دست دادن سربازان زیاد دشمن را فرسوده می کنند. از سوی ایران نیز دست آورد های چشمگیری بدست آمد.پرارزش تیرین دست آورد نوآوری پل های شناور و ناوچه های سربازبری بود که پس از آن هم نادر شاه در لشگرکشی به هندوستان از آن بهره برداری کرد و هم در جنگ های اروپائی از آن ها بهره برداری شد.رفتار دیگری که داریوش نو آوری کرد خالی کردن میدان جنگ بود در تاریکی شب که دشمن نتواند به آن ها آسیبی وارد کند. یک رفتار دیگر داریوش که در استوار ساختن نیروی فرمانروائی خود نوآوری کرد این بود که پدری که هر سه فرزند پسرش را به سربازی برده بودند از داریوش بار خواست، بار گرفت، و از داریوش خواست که دست کم یک فرزندش را برایش بجای بگذارد.داریوش خواست او را پذبرفت و فرمان داد که هر سه فرزند پسرش را بکشند و بدن هایشان را به پدر بسپارند. شمار سربازانی را که داریوش به سرزمین سکا ها برده بود هفتاد هزار گزارش شده است.برنامه اش این بود که از سراسر آسیای کوچک بگذرد، در هر ایستگاهی برگی بسازد و بر آن گزارش کار را بنگارد، در کناره دریای میان کشوران ناوچه ها را بدست آورد، کارآئی آن ها را بررسی کند، هفتاد هزار (۷۰,۰۰۰)سپاهیان را با ناوچه ها از تنگه بُسفُر بگزراند، ناوچه ها را از دریای سیاه به رود دانوب برسانند و از دانوب به مکان پُل برسند و با آن ها پُل شناور را درست کنند، سپاهیان را از پُل بگذراند، با سکا ها بجنگد، آن ها را فرمانبردار خود سازد، در درازای دو ماه به پُل برگردد و با سپاهیانش به ایران باز گردد. همه برنامه کاربرد داشت بجز شکست سکاها. با اینکه داریوش از این لشگر کشی سرزمین نوینی بزیر فرمان نیاورد، ولی نو آوری های آرتشی و کشور داری اش بسیار چشمگیر بودند.در بیشتر گاه نامه های ارتشی کشور ها این دست آورد ها نگاشته شده اند.داریوش در زمان جنگ آوری خود از هر میدانی که می گذشت بُرگی(بُرجی) بنا می کرد و سنگ نبشته ای بجای می گذاشت که آیندگاه از کردارش آگاهی یابند. پس از او، یونانی ها نیز همین کار را کردند، ولی بجای بُرگ و سنگ نگاره، گاه نگارانی با خود می بردند که همه کار ها و کردار ها را می نگاشتند.بزرگترین و پرآوازه ترین آن ها گزِنُفُن بود. در آمریکای امروزی سازمانی هست که کارش کاوش در رویدادهای شناخته شده جهان است. این سازمان سرنوشت سازترین جنگ های جهانی را کاوش می کند، از آن بازی های ارتشی درست می کند، و سالی هشت بار دست آورد ها را چاپ و پخش می کند.چشمگیر این است که با همه آگاهی که در دست هست و بازیکنان امروزی جنگ را دو باره می جنگند، ولی بیشتر جنگ های بازی شده به همان هوده ای می رسند که جنگ نخستین رسیده بود.شاید ما بتوانیم با این سازمان به هوده ای برسیم که آن ها جنگ های سرنوشت ساز ایران را که با شکست ایران پایان یافت بررسی کنند و بازی را بسازند و ما بتوانیم دریابیم آیا شایسته بود که ما برنده می شدیم؟ با مهر

No comments: