Friday, 18 November 2011

احضار پرستو فروهر و دو نفر از حزب ملت ایران به وزارت اطلاعات

ابر گزارش فعالان حقوق بشر، پرستو فرهر و دو تن از اعضای حزب ملت به وزارت اطلاعات احضار شده‌اند. این احضار در آستانه‌ی سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر صورت گرفته است.
پرستو فروهر روز شنبه ۲۱ آبان پس از ورود به فرودگاه بین‌المللی تهران احضاریه‌ای را در فرودگاه دریافت کرد که باید ۲۸ آبان خود را به وزارت اطلاعات معرفی نماید.
هم چنین خسرو سیف دبیر و مهرداد سید عسگری از اعضای حزب ملت ایران هم به این وزارتخانه احضار شده‌اند.
پرستو فروهر و دوستداران داريوش و پروانه فروهر اعلام کرده‌اند در سیزدهمین سالگرد قتل این دو شخصیت سیاسی توسط ماموران وزارت اطلاعات مراسمی برگزار خواهند کرد.
این مراسم روز اول آذر ساعت ۴ و نیم بعدازظهر در «خيابان سعدی شمالی خيابان هدايت كوچه شهيد مرادزاده پلاك ٢٢» برگزار خواهد شد.
پرستو فروهر و دیگر نزدیکان فروهرها از دوستداران این شخصیت دعوت کرده‌اند با شركت خود در آئين بزرگداشت اين مبارزان راه آزادی، از خون به ناحق ريخته شده آنها پاسداری كنند.

فراخوان سفیران کشورهای عرب از دمشق؟

رضا تقی زاده (تحلیلگر سیاسی)
تایید تصمیم روز ۱۲ نوامبر وزیران خارجه عضو اتحادیه عرب برای تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه، طی اجلاس روز چهارشنبه نمایندگان ۲۲ کشور عرب در رباط، ضمن هموار ساختن مسیر طرح و تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت علیه حکومت اسد، زمینه احضار سفرای کشورهای عرب از دمشق را فراهم خواهد ساخت.
با طرح اظهارات تند رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه علیه اسد، آنکارا ضمن خارج کردن خانواده اعضای سفارت خود از دمشق، کارکنان غیر حیاتی سفارت خانه خود در آن شهر را نیز باز گرداند.
افزایش فشار‌های سیاسی
دعوت عبدالله پادشاه اردن از اسد برای کناره گیری از قدرت و هم صدایی آشکار او در این زمینه با اردوغان، تنها نقطه شروع حرکت جمعی تازه‌ای است که انتظار می‌رود بعد از اجلاس رباط شکل منسجم تری گرفته، و طی آن دیگر رهبران کشور‌های عربی نیز خواستار تغییر حکومت کنونی در دمشق بشوند.
اگر چه تعیین زمان تقریبی سقوط نهایی حکومت اسد در دمشق همچنان در ابهام و موضوع حدس و گمان و ارزیابی‌های ناظران و دولتهای علاقمند است، درعین حال تصور نجات حکومت اسد از وضعیت کنونی و امکان ادامه آن، حتی در میان مدت نیز قابل تصور نیست.
گسترش جنگ داخلی
گسترش یافتن جنگ داخلی در سوریه و اجتناب ناپذیر شدن نوعی از مداخله نظامی خارجی در آن کشور، به دلیل بالارفتن تلفات غیر نظامیان (با مشارکت احتمالی ترکیه و حمایت اتحادیه عرب) یکی از الگوهای تغییر و بیش و کم مشابه الگویی است که پیش‌تر در لیبی تجربه شده است.
در طول ماه‌های اخیر تعداد زیادی از مخالفان اسد مسلح شده‌اند. این عوامل مسلح طی عملیات سازمان داده شده، گروه‌های امنیتی و سربازان اسد را هدف قرار می‌دهند.
راه کم هزینه‌تر تغییر سیاسی در سوریه شکل گرفتن یک کودتای نظامی توسط فرماندهان سنی است که در باطن با حکومت علوی‌ها و خانواده اسد در دمشق مخالف هستند.
راه دیگر تغییر در سوریه، پذیرفتن الگوی تونس، قبول خواسته‌های اتحادیه عرب و همسایگان، کناره گیری اسد از قدرت، و تن دادن به انتخابات سراسری در آن کشور است.
حکومت، آویخته به قدرت
حکومت اسد در ابتدای ماه جاری مسيحی در مورد خارج ساختن خود رو های نظامی و تانکها از شهر ها، خاتمه دادن به کشتار مخالفان، آزاد ساختن زندانيان سياسی، دادن آزادی حضور به گزارشگران عرب و غير عرب در سوريه و آغاز مذاکره با مخالفان، با اتحاديه عرب به توافق رسيده بود.
مفاد اين توافق، که حد اقل خواسته مخالفان حکومت اسد است، هرگز بموقع اجرا گذاشته نشد.
پس از برگزاری امروز اتاق مشترک ترکيه و اتحاديه عرب در رباط، همزمان با برگزاری اجلاس چهارم وزيران خارجه عرب در آن شهر، وضعيت سوريه در رابطه با اتحاديه عرب بمراتب دشوار تر از شرايطی بنظر ميرسد که در ماه ژوئن سال جاری، دولت قذافی در قبال اتحاديه آفريقا داشت.
رای تعليق عضويت سوريه در اتحاديه عرب در حالی از حمايت ۱۸ کشور عضو برخوردار شد که تنها لبنان و يمن با آن مخالفت نمودند و عراق به آن رای ممتنع داد.
حاميان حکومت اسد خارج از جمع کشور های عربی، از اين حدود نيز فقير تر است. ايستادگی نيم بند روسيه و چين در مقابل اعمال فشار های سياسی و اقتصادی عليه حکومت اسد، بيشتر بر اساس جمع بندی های کلی دو کشور در عرصه بين المللی است تا علاقمندی خاص آنها به حفظ بشار اسد و دولت او.
گذشته از حزب الله لبنان و حماس، حکومت اسد تنها از حمايت رهبران جمهوری اسلامی برخوردار است. ايستادگی جمهوری اسلامی در کنار حکومت اسد نيز بيشتر ناشی از اين جمع بندی است که قرار گرفتن تهران در صف نوبت تغيير را با تاخير روبرو سازد.

Wednesday, 16 November 2011

بیانیه جبهه ملی ایران - تهران

به نام خداوند جان و خرد

نظر به اينكه مقاله مفصل تحليلي، اقتصادي و اجتماعي زير عنوان:« ملت بزرگ و پر افتخار ايران را بيش از اين تحقير نكنيد» شتابزده، پيش از تاييد نهايي شوراي مركزي منتشر گرديده است؛ بنابراين از اعتبار كافي برخوردار نيست.
تهران- روابط عمومي جبهه ملي ايران
10/ 8/ 1390

متن تهيه شده مورد تاييد است.
امضاء:
دكتر هرميداس باوند
دكتر علي رشيدي
اديب برومند

Thursday, 10 November 2011

راه گریز از مخمصه نابودی ایران توسط جمهوری اسلامی

راهِ گریز از مخمصه نابودی ایران توسط جمهوری اسلامی و هم پیمان داخلی و بین المللی اش اجماع همهء اندیش ورزانِ خردگرا در نهادی سیاسی دمکراتیک است که با هدف ساختن ایرانی مدرن و آزاد برای همهء شهروندان اش با یکدیگر هم پیمان شوند.
کوروش اعتمادی
12 نوامبر 2011
koroush_ etemadi@hotmail.com
شکی نیست جمهوری اسلامی از همان آغازِ تولّد غیر ضروریش از اعماقِ چاهِ سیاهِ گمراهی، رژیمی فاقد هویت و شاخص های سیاسی همهء نظامهای سیاسی موجود در جهان بود. پدیده ای ناشناخته و تداخلی از جمهوریت ( نماد سیاسی از دوران مدرنیت) و اسلامیتِ کهنه و زوال یافته که هرگز با یکدیگر سنخیتی نداشته اند. ولی برای ماندگار شدن این پدیده جعلی، تحمیلی و نامتناسب با نیازهای امروز بشریت میبایست به راهکارهای متشبثانه ای متوسل شد؛ جنگ و آشوب آفرینی درجهان و بدین بهانه سرکوب لجام گسیخته مردم در داخل کشور. این در واقع همان فرمول ماندگار شدنِ رژیم بود که از سوی بنیانگذارش، آیت الله خمینی، به ودیعه پس از او به جانشینانش سپرده شد. حال پس از 32 سال سیه روزی با جمهوری اسلامی، ملایان کشور را در آستانه بحرانی مرگبار قرار داده اند که نیز امروز بسیار دشوار است در باره آینده سیاسی و موجودیت این کشور کهنسال با قاطعیت سخن گفت. آینده ای نامعلوم که حال پیرامون بود و نبود کشور در اتاق های فکر غیر ایرانی عده ای به مجادله نشسته اند.
یقینا ً کشوری که توسط مشتی جاهلِ بی اخلاق و فاقد شعورسیاسی و از سویی خارج از حیطه قدرت اپوزیسیونی مبهوت اداره شود، میبایست سرنوشت و موجودیت اش در اجلاس های غیرخودی به شُور گذاشته شود. با این حساب نمی بایست در این روزهای سخت و سرنوشت ساز که آینده ایران در چهاردیواریهای دربسته سران و سیاستمداران دول بیگانه به بحث گذاشته شده است، تنها نوک همهء اتهامات و نابسامانیها را بسوی سران حکومت اسلامی متوّجه ساخت. قدری بخود آئیم، از خود پرسش کنیم اگر موجودیت ایران بواسطه حکومتگرانی نالایق در داخل به بازی گرفته شده است، ما که خود را از خیل گسترده کنشگران و مدعیان دلسوز مردم و میهن میدانیم، برای نجات کشور چه تدبیری اندیشیده ایم؟ آیا گمان میبرید با حَک کردن چند امضاء در پای ًمحکومنامه ً ای بی حاصل و مبهم از سوی جمعی اضداد، راه نجات ایران هموار شد؟ و یا بواقع این نهایتِ آن ًابتکارً ی است که بدان دلخوش میباشیم و خشنود هستیم در این لحظات خطیر به وظیفه تاریخی خود بعنوان جامعه سیاسی ایران عمل کرده ایم؟ یا اینکه می اندیشیم با جمع آوری چند امضاء در انتهای برگ نوشته ای بعنوان سند حضور در عرصه سیاسی، مسیر دست یازیدن به مقام و منزلت در حکومت آینده را برای خود هموار کرده ایم؟
در طول همهء این سالهای سیاه و تباهی، عواملی چه در بین جامعه سیاسی ایرانی و چه در بین محافل سیاسی غیرایرانی، همسو و هم پیمان با سران حکومت جمهوری اسلامی، آگاهانه و گاه جاهلانه، مسبب این وضعیت بحرانی میباشند. از یک سو در شعله ور ساختن آتشِ جنگ افروزی رژیم دخالتی مؤثر داشته اند و از سویی راه همبستگی در بین مردم و جامعه سیاسی متعهد را با موانع جدی مسدود کرده اند تا بساط ظلمِ رژیم هرچه سریعتربرچیده نشود. امروز دیگر به آشکار میبینیم در عرصه بین المللی محافلی سیاسی وجود دارند که همنوا و هماهنگ با سران حکومت اسلامی تلاش میورزند شرایطی را در منطقه و در داخل کشور بوجود آورند که پیامد آن برافروختن آتش جنگی ویرانگر است که یقینا ً منطقه و ایران را به کام نابودی خواهند کشید. این عوامل که بخشا ً در عرصه سیاست بین المللی دارای نفوذ گسترده میباشند، بنا ندارند زنان ومردان راستین این سرزمین در اجماعی گسترده برای نجات ایران با یکدیگر هم پیمان شوند. بی شک در طی این 32 سال اگر همهء کنشگران راستین راه آزادی، باورمند به دمکراسی و حقوق برابر همهء انسانها، فارغ از همهء اندیشه های سیاسی متفاوت، در نهادی فراگیر در پیوند با مردم، بنیان این نظام جهل و زور را درهم میریختند، دیگر کشور امروز در آستانه بود و نبود خود در تکاپو نمی بود.
نمی بایست تردید کرد وجود یک نهاد اپوزیسیونال مترقی و آزادسرشت، میتوانست تمام معادله های سیاسی در داخل کشور و منطقه را دگرگون سازد. اگر یک نهاد اپوزیسیونال دمکراتیک و دمکراسیخواه میتوانست با پشتوانه مردمی و ارتباط مستحکم با مردم در داخل کشور، تحولات سیاسی در داخل کشور را بسود مردم راهبری کند و به ثمر برساند، امروز دیگر در این شرایط بغرنج فعلی بسر نمیبردیم که دیگرانی خارج از اراده و خواست ما برای سرنوشت کشورمان در آینده تصمیم بگیرند. و از همه تأسف آورتر اینکه میشنویم در این وادی یأس و سرخوردگی در نبود اجماعی منسجم از یک نهاد اپوزیسیونال دمکراسیخواه در تقابل با دیو سرکش جمهوری اسلامی، مردم همهء امید خود برای رهایی را به اقدامات سیاسی و یا حتی نظامی دیگر دول خارجی بسته اند. شرایطی اسفبار که یقینا ً وجود چنین فضای سرخوردگی در بین مردم از یک سو متوّجه آن بخش از ً اپوزیسیونی ً است که مدت 32 سال است هریک در گوشه ای از این جهان در پراکندگی محض مدعی تغییر میباشند. خلاء نبود یک آلترناتیو اپوزیسیونال منسجم و دمکراتیک نه تنها به ماندگار شدن رژیم اسلامی کمک کرده است، بلکه راه گشای محافلِ سیاسی در عرصه جهانی شد که بنشینند و برای سرنوشت آینده ایران تصمیم بگیرند، آنهم با دامن زدن به جنگی ویرانگر در منطقه. حال فرقی نخواهد کرد این تصمیم منجر به یک حمله برق آسای نظامی به تأسیسات نظامی رژیم شود و یا تشدید تحریم ها علیه بنیادهای مالی و اقتصادی و نظامی رژیم. بی شک هر دوی این راهکارها برای مهار خودسریهای جمهوری اسلامی است که در راستای تولید بمب اتم تلاش میورزد و در اندیشه آفریدن فاجعه برای جهانیان است.
آنچه که هنوز راهِ گریز از مخمصه نابودی ایران توسط جمهوری اسلامی و هم پیمان داخلی و بین المللی اش محسوب میشود، اجماع همهء اندیش ورزانِ خردگرا در نهادی سیاسی دمکراتیک است که با هدف ساختن ایرانی مدرن و آزاد برای همهء شهروندان اش با یکدیگر هم پیمان شوند.
استهکلم 10 نوامبر 2011

Wednesday, 9 November 2011

پروژه 111 جزئیات تلاش ایران برای ازمایش بمب اتمی

رضا تقی زاده (تحلیلگر مسائل ایران)
گزارش تازه یوکیا آمانو، دبیرکل آژانس انرژی اتمی، به شورای حکام و شورای امنیت، گذشته از به‌روز ساختن پرونده اتمی ایران از زمان تسلیم گزارش قبلی در ماه ژوئیه، دارای ۱۲ صفحه ضمیمه است.
ضمیمه یاد شده که عموما بر اساس اطلاعات و اسناد ارسالی کشور‌های عضو آژانس پیرامون فعالیت‌های اتمی ایران در شاخه نظامی تنظیم گردیده، حاوی جزئیات طرحی است موسوم به «پروژه ۱۱۱» در زمینه تولید اجزا، ساخت، حمل و تهیه مقدمات مبادرت انفجار آزمایشی بمب اتمی.
پیش از پرداختن به جزئیات «پروژه ۱۱۱»، این ضمیمه گزارش تلاش‌های ایران را در زمینه به دست آوردن مواد اتمی لازم برای ساختن بمب و همچنین تکمیل ماشه انفجاری مورد اشاره قرار می‌دهد.
قسمت عمده این اسناد، چنان که در گزارش آمانو به آن اشاره شده، از سال ۱۹۹۷ به بعد در اختیار آژانس قرار گرفته است. پاره‌ای از اسناد نیز تازه‌تر و مربوط به سال‌های ۲۰۰۴، ۲۰۰۶، ۲۰۰۸، ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ است.
پیش از تعیین یوکیا آمانو به دبیرکلی آژانس، محمد البرادعی، دبیر کل پیشین، با توسل به این مضمون که «انتشار اطلاعات مربوط به فعالیت‌های مشکوک اتمی ایران ممکن است به کاهش سطح همکاری‌های جمهوری اسلامی با آژانس منجر شود» از انتشار کامل‌تر آنها خودداری می‌ورزید.
آمانو در یک تغییر جهت آشکار نسبت به مدیریت قبلی، انتشار گسترده اطلاعات مربوط به فعالیت‌های اتمی ایران را در دستور کار خود قرار داد، و به‌‌ همان نسبت حجم اطلاعات عرضه شده به آژانس توسط کشور‌های عضو، و انتقادات ایران از نحوه رفتار آژانس نیز افزایش یافت.
سیاست دوگانه روسیه و چین
در لیست ده کشوری که در گزارش آمانو (بدون نام بردن کامل) از آنها به عنوان منابع ارسال اطلاعات مربوط به فعالیت‌های اعلام نشده اتمی ایران یاد شده، اشارات مستقیم به چین و روسیه نیز که رسما و به ظاهر با انتشار گزارش اخیر مخالفت کرده‌اند دیده می‌شود.
مخالفت‌های مکرر قبلی روسیه با انجام آزمایش‌های موشکی ایران و همچنین اعلام مخالفت مسکو با مسلح شدن جمهوری اسلامی به بمب اتمی از یک سو، و از سوی دیگر نام بردن از یک دانشمند شوروی سابق که گفته شده ایران را در انجام محاسبات ریاضی و طراحی بمب اتمی به مدت ۵ سال تا سال ۲۰۰۵ یاری داده، می‌تواند تا حدودی به تقویت این گمانه کمک کند که روسیه و چین در قبال برنامه اتمی ایران سیاست دوگانه‌ای را دنبال می‌کنند.
به علاوه، چین و روسیه، با وجود چانه‌زنی‌های تبلیغاتی در دفاع ظاهری از جمهوری اسلامی، تاکنون به حق وتو متوسل نشده و از تصویب هیچ یک از قطعنامه‌های توبیخی یا تنبیهی شورای امنیت علیه ایران ممانعت نکرده‌اند.
کار‌شناسان روسی
بی‌تردید کار‌شناسان روسی، مانند کار‌شناسان چینی و کره‌ای یا منابع پاکستانی که در هر مرحله دست‌اندرکاران طرح‌های اتمی ایران را یاری داده‌اند، گزارش کامل این همکاری‌ها را، علاوه بر اطلاعاتی که در مورد سایر بخش‌های فعالیت‌های اتم ایران به دست آورده‌اند، بعد از بازگشت، یا در جریان همکاری، در اختیار مسئولان کشور متبوع خود قرار داده‌اند.
در گذشته از وجود یک دانشمند اتمی اهل شوروی سابق با نام مستعار ویکتور چرنیکوف در فعالیت‌های نظامی ایران یاد می‌شد. او ظاهرا با محسن فخری‌زاده، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و استاد فیزیک دانشگاه امام حسین، که گفته می‌شود مدیریت طرح‌های دست یافتن به قابلیت تولید بمب اتمی ایران را هدایت می‌کند همکاری مستقیم داشته است.
روزنامه واشینگتن پست در شماره روز دوشنبه خود با اشاره به گزارش تازه آمانو از دانشمند یاد شده (تابع کشور شوروی سابق و اهل اوکراین) بنام ویاچسلاو دانیلنکو یاد می‌کند. فرد یاد شده در تماس با نمایندگان آژانس همکاری‌های اتمی خود را با ایران مورد تائید قرار داده. ایران تاکنون از پذیرفتن درخواست‌های متعدد آژانس برای گفت‌گو با محسن فخری‌زاده خودداری کرده است.
پروژه ۱۱۱
در گذشته از بخش‌های جداگانه فعالیت‌های اعلام نشده اتمی ایران با نام‌های متفاوت، من‌جمله پروژه نمک سبز (بهره‌وری اورانیوم) و پروژه ۱۱۰ (مدیریت تولید اجزاء بمب) یاد شده است.
ضمیمه گزارش اخیر آمانو از «پروژه ۱۱۱» به منظور مدیریت تولید ماشه اتمی، تهیه مواد و ساخت توده انفجاری بمب (فلز اورانیوم با غلظت نظامی)، طراحی کامپیوتری مدل‌های نصب بمب در دماغه موشک شهاب ۳، مسلح کردن و تهیه مقدمات انفجار بمب اتمی یاد شده است.
ضمیمه گزارش آمانو مدعی است که شش گروه مهندسی در ایران در بخش‌های مختلف پروژه ۱۱۱ «به کار مشغول بوده‌اند. ایران از دادن اجازه بازدید از کارگاه‌های فنی مشکوک به دست داشتن در تولید و ساخت قطعات بمب خودداری ورزیده است».
در گزارش گفته شده که اطلاعات به دست آمده را آژانس به صورت گسترده مورد مطالعه قرار داده و به این نتیجه رسیده است که مفاد گزارش‌ها در رابطه با پروژه با شواهد داخلی (در ایران) و مندرجات گزارش‌های خارجی، دارای مطابقت است.
یکی از نکاتی که ضمیمه گزارش آمانو مدعی است در درون پروژه ۱۱۱ مورد عمل قرار گرفته، آزمایش اجرایی تحمل مقاومت بمب نصب شده بر دماغه موشک، در قبال فشار‌های ناشی از پرتاب آن است.
انجام انفجار بمب بر فراز هدف و پس از بازگشت موشک حامل بمب به جو زمین، و همچنین انفجار بمب بعد از برخورد با هدف از جمله مواردی است که گفته شده در درون پروژه ۱۱۱ مورد مطالعه اجرایی قرار گرفته. (دو بمب اتمی آمریکا بر فراز ناگازاکی و هیروشیما، پیش از برخورد با زمین منفجر شدند).
در گزارش آمانو قید شده است که اطلاعات به دست آمده پیرامون پروژه ۱۱۱ و آزمایش‌های مهندسی تولید بمب اتمی و نصب آن بر دماغه موشک و فراهم ساختن مقدمات انفجار آزمایشی بمب اتمی را، آژانس با کار‌شناسان کشورهایی متفاوت با منابع دریافت اطلاعات، مورد مطالعه قرار داده و به این نتیجه رسیده است که تنها کلاهک ممکن برای نصب بر موشک و حمل و آزمایش انفجار آن می‌تواند با بمب اتمی همخوان باشد.
در گزارش گفته می‌شود که طی ملاقاتی در تهران در ماه مه سال ۲۰۰۸، نمایندگان تهران پذیرفته‌اند چنان چه اصالت اطلاعات مورد اشاره آژانس تائید شود، این برنامه‌ای خواهد بود برای تولید بمب اتمی.
اینک آژانس در گزارش جاری خود، و در یک تغییر جهت آشکار نسبت به نحوه برخورد با برنامه اتمی ایران در دوران مدیریت البرادعی، مدعی است که مدارک و اسنادی که در اختیار دارد مستدل و حرکت ایران به سمت تولید بمب اتمی قابل اثبات است.

کتاب از پرستو فروهر

" کتاب "سرزمینی که در آن پدر و مادرم به قتل رسیدند" به تازگی به زبان آلمانی منتشر شده، و به ماجرای قتل داریوش و پروانه فروهر، زوج آزادیخواه ایرانی، می‌پردازد. این فاجعه که در اول آذر ۱۳۷۷ (۲۲ نوامبر سال ۱۹۹۸) روی داد، یکی از رشته جنایاتی بود که به "قتل‌های زنجیره‌ای" شناخته شدند.
نویسنده کتاب پرستو فروهر، دختر فروهرها و هنرمند ایرانی مقیم آلمان است، و‌ اهمیت کتاب نیز به همین خاطر است که جوانب و پیامدهای این "جنایت سیاسی" را از زبان فردی "درگیر" بازگو می‌کند.
موضوعات مرتبطکتاب و ادبیات، فرهنگ ایران، مسائل امنیتی ایرانخانم فروهر به عنوان یکی از وارثان و "اولیای دم" این امکان را یافته است که در پرونده والدین خود کندوکاو کند، چندوچون قتل را تا حدی بشکافد، شیوه برخورد دستگاه قضایی کشور با آن را از نزدیک ببیند، و سرانجام مشاهدات خود را در کتابی روایت کند.
کتاب در قالب چند سفرنامه به تهران نوشته شده است. نویسنده دو روز پس از آگاهی از مرگ پدر و مادر خود راهی تهران می‌شود. او پس از آن نیز بارها به تهران سفر می‌کند، هم برای برگزاری جلسات سوگواری و یادبود و هم برای پی‌گیری پرونده قتل، روشن کردن جوانب و انگیزه‌های آن، اعلام جرم علیه عاملان و احتمالا کشیدن آنها به دادگاه.
نویسنده در دیباچه توضیح می‌دهد که روی هم ۲۶ بار به ایران سفر کرده، اما در کتاب تنها از هشت سفر گزارش داده، که برای هدف او و درونمایه کتاب مهمتر بوده‌اند.
با خواندن این سفرنامه‌ها خواننده با تصویری دست اول و مستند از دستگاه قضایی ایران، بوروکراسی پیچیده و سازوکار آن آشنا می‌شود.
خانم فروهر در جست و جوی قاتلان والدین خود، به تمام مراجع قانونی مراجعه می‌کند: از دادگاه‌های انقلاب تا کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی، اما برای دادخواهی خود هیچ کجا گوشی شنوا و دلی همنوا نمی‌یابد.
دختر در مراحل نخست از پشتیبانی دفتر سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت، برخوردار می‌شود، اما از وقتی که پرونده به مقامات قضایی سپرده می‌شود، او در برابر مراکز متعدد و مرموز، آمران پرزور و مأموران "معذور" تنهای تنهاست. آنها به جای رسیدگی به تظلمات، نخست با "تطمیع و چربزبانی" و سپس با "تهدید و بدزبانی"، می‌کوشند فریاد دادخواهی شاکیان را خاموش کنند.
پرستو فروهر
نویسنده با بیانی گیرا و موثر از رنج و عذاب خانواده قربانیان "قتل‌های زنجیره‌ای" می‌گوید، که در شرایطی مخوف و فضایی خطرناک، همه خطرها را به جان می‌خرند تا خون بستگان آنها پایمال نشود.
سراسر کتاب به زمان حال (مضارع) بیان شده و همه چیز به صورت زنده در برابر چشم خواننده شکل می‌گیرد.
پایان ماجرا به شعبده‌ای دلخراش شبیه است. در دادگاهی که به فرمان "مقامات حاکم، سرهم بندی" می‌شود، چند نفری به جرم ارتکاب "قتل‌های زنجیره‌ای" محکوم می‌شوند، اما نه از آمران اصلی سخنی به میان می‌آید و نه از "دست‌های پنهانی" که گفته می‌شود در بالاترین رده‌های حاکمیت جمهوری اسلامی جای دارند.
نویسنده در مؤخره کتاب اعتراف می‌کند که به هدف خود، یعنی افشای زمینه‌ها و ابعاد جنایت و به مجازات رسیدن قاتلان نرسیده است، اما تأکید می‌کند که از پای نخواهد نشست و در آینده نیز پی‌گیر ستمی خواهد بود که بر عزیزترین کسان او رفته است.
در حال و هوای "جنبش سبز"سفر بیست و چهارم نویسنده در روزهای پس از انتخابات مناقشه‌انگیز دوره دهم ریاست جمهوری روی داده است. این فصل زمینه‌ای است تا نویسنده از حال و هوای "جنبش سبز" خبر دهد، گسترش آن در سطح جامعه و "ترفندهای حاکمیت را برای سرکوب آن" تصویر کند.
"نویسنده در مؤخره کتاب اعتراف می‌کند که به هدف خود، یعنی افشای زمینه‌ها و ابعاد جنایت و به مجازات رسیدن قاتلان نرسیده است، اما تأکید می‌کند که از پای نخواهد نشست و در آینده نیز پی‌گیر ستمی خواهد بود که بر عزیزترین کسان او رفته است"
در این رهگذر خواننده با فعالیت گروهی از کوشندگان جامعه مدنی در ایران آشنا می‌شود، از چهره‌های نامداری مانند عزت‌الله سحابی و دخترش هاله، دکتر حبیب‌الله پیمان، وکیلانی مانند شیرین عبادی و نسرین ستوده و ناصر زرافشان، تا انبوه فعالان و دانشجویان جوانی که نویسنده تنها با نام کوچک از آنها یاد کرده است.
نویسنده در تصاویری گویا از زندگی دشوار و پرخطر کوشندگان جامعه مدنی و مدافعان حقوق بشر در ایران گزارش می‌دهد. دیداری کوتاه با احمد صدر حاج سیدجوادی، از فعالان راه آزادی و دفاع از حقوق بشر در ایران، گویای تمام مطلب است:
"نزدیک ظهر زنگ خانه را می‌زنند. در را که باز می‌کنم، آقای حاج سیدجوادی را می‌بینم که عصا به دست در محاصره مأموران ایستاده است. پیرمرد توانسته بی سروصدا از صف مأموران عبور کند و وارد کوچه شود، اما همین که زنگ خانه ما را زده، به سوی او هجوم آورده‌اند. بر سر او فریاد می‌زنند: "فوری برگرد!" او رنگش پریده و با نفس‌های بریده زیر لب آیه‌ای از قرآن می‌خواند که من نمی‌فهمم.
پیرمرد به مأموران توضیح می‌دهد که قصد داشته تنها تسلیتی بگوید و برگردد. در حالی که به عصا تکیه داده، سری تکان می‌دهد و می‌گوید: "جنگ که نشده است!" مأموران به او اجازه ورود نمی‌دهند و همچنان با توهین و ناسزا بر سر او فریاد می‌کشند. از نگهبان خانه خواهش می‌کنم که برای آقای حاج سیدجوادی چایی و صندلی بیاورد، تا پیرمرد اندکی استراحت کند.
"خواننده با فعالیت گروهی از کوشندگان جامعه مدنی در ایران آشنا می‌شود، از چهره‌های نامداری مانند عزت‌الله سحابی و دخترش هاله، دکتر حبیب‌الله پیمان، وکیلانی مانند شیرین عبادی و نسرین ستوده و ناصر زرافشان، تا انبوه فعالان و دانشجویان جوانی که نویسنده تنها با نام کوچک از آنها یاد کرده است."
به طرف مأموران فریاد می‌زنم: "اگر سر پیرمرد بلایی بیاید، گناهش با شماست". آنها کنار می‌ایستند و با بی‌سیم با فرمانده خود تماس می‌گیرند. آقای حاج سیدجوادی لختی روی صندلی می‌نشیند و چای می‌نوشد. من کنار او زانو می‌زنم و سرم را روی زانوی او می‌گذارم. پیرمرد موهایم را از روی روسری نوازش می‌کند در حالیکه همچنان زیر لب ورد می‌خواند. سپس از جا بر می‌خیزد برای پدر و مادرم دعا می‌خواند و با گام‌های آهسته از خانه دور می‌شود." (ص ۱۶۵)
عشق به ایرانکتاب پرستو فروهر حامل این تیتر فرعی است: "ابراز عشق به ایران"، و با این جمله شروع می‌شود: "چگونه می‌توانم به سرزمینی عشق بورزم که به قتلگاه عزیزترین نزدیکان من بدل شده است؟" (ص ۷)
نویسنده تأکید می‌کند که عشق به ایران و مردم آن را از "والدین شجاع و ستم‌دیده" خود به ارث برده است. او برای پیش‌گیری از هرگونه سوءتفاهمی که امکان دارد به ویژه برای خوانندگان آلمانی پیش آید، جا به جای کتاب تأکید می‌کند که ایران تنها سرزمین ظلم و جور و حق‌کشی نیست.
در این کشور انسان‌های بیشماری از ناروایی‌های اجتماعی رنج می‌برند و در راه برپایی یک جامعه انسانی شایسته مبارزه می‌کنند. آنها چه بسا مانند پدر و مادر پرستو، در راه رسیدن به اهداف انسانی خود، بهایی بس گران می‌پردازند.
نویسنده در آخرین سفر خود به دیدن خانواده نسرین ستوده می‌رود، وکیل مدافعی که به "جرم" دفاع از حقوق زندانیان سیاسی به دوازده سال زندان محکوم شده است. فرزندان خردسال خانم ستوده اینک باید دور از مادر خود بزرگ شوند. نویسنده با دیدن دختر چهار ساله خانم ستوده به یاد نامه‌ای می‌افتد که زمانی دور از پدر خود دریافت کرده است.
داریوش فروهر در فروردین ۱۳۴۵ در چهارمین سالگرد تولد دخترش، در نامه کوتاهی از زندان قزل قلعه به او می‌نویسد که متاسفانه نمی‌تواند در جشن تولد او شرکت کند.
"سرزمینی که در آن پدر و مادرم به قتل رسیدند" در ۲۰۰ صفحه توسط انتشارات هردر در آلمان منتشر شده است.

تاراج منابع نفتی ایران و نقض جاکمیت ملی

نوشته ناصر اعتمادی

آنچه در نهایت به وجودآورندۀ تاراج سهم ایران در میادین مشترک نفت و گاز با کشورهای همسایه بوده نه حتا تحریم های بین المللی که در تحلیل نهایی ناتوانی ساختاری جمهوری اسلامی در ایجاد رابطه ای به سامان، به هنجار و عادی با جامعۀ بین المللی بوده است. تحریم های بین المللی در تحلیل نهایی محصول همین ناتوانی هستند که ما به ازای عملی شان تاراج منابع ملی و زیر سئوال رفتن حاکمیت ملی ایران به شمار رفته است.

در دیدار با نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، وزیر نفت دولت دهم، رستم قاسمی، از کمبود 100 میلیارد دلار سرمایه گذاری در صنعت نفت و گاز ایران خبر داد که مشکلات بزرگی را پیش روی صنایع نفت و گاز این کشور به وجود آورده است.
یک روز پیشتر عماد حسینی سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس اسلامی ایران نسبت به عقب ماندگی صنعت نفت و گاز ایران به ویژه در حوزۀ توسعه و بهره برداری از میدان های مشترک با کشورهای همسایه از جمله عراق هشدار داده و گفته بود : تا شش سال دیگر بهره برداری عراق از میادین مشترک نفت با ایران چهار برابر افزایش خواهد یافت و طی همین دوره تولید نفت عراق نیز به هشت تا ده میلیون بشکه در روز خواهد رسید، در حالی که نه تنها ایران نخواهد توانست تا پایان برنامۀ توسعۀ پنجم یک میلیون بشکه بر ظرفیت تولید خود بیافزاید، بلکه کل برنامۀ وزارت نفت جمهوری اسلامی جلوگیری از کاهش بیشتر ظرفیت تولید نفت این کشور خواهد بود.
در تابستان گذشته نشریۀ انگلیسی فاینشنال تایمز نوشت که از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد ظرفیت تولید نفت ایران یک میلیون بشکه در روز کاهش یافته و از چهار میلیون و دویست هزار بشکه در سال ۱۳۸۴ به سه میلیون و دویست هزار بشکه در حال حاضر افت کرده که تقریباً پنجاه درصد آن نیز به مصرف داخلی می رسد.
عماد حسینی، سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس اسلامی سپس افزوده بود که به دلیل حضور چشمگیر شرکت‌های بزرگ چند ملیتی نفتی در صنایع نفت عراق این کشور از هم اکنون حجم برداشت خود را از میادین مشترک نفت با ایران افزایش داده است. بر همین اساس، عماد حسینی در ادامه تصریح کرده بود که رقیب ایران در زمینۀ توسعه و بهره برداری از میادین مشترک نفت و گاز نه کشورهای عراق و قطر و عربستان که شرکت‌های بزرگ نفتی آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی هستند که اولاً صنعت نفت ایران را ترک کرده اند و ثانیاً به دلیل به کارگیری پیشرفته‌ترین فن شناسی‌ها در میادین مشترک نفت و گاز قطر و عراق سهم برداشت این دو کشور را نسبت به ایران به طرز چشمگیری افزایش داده اند.
خود وزیر نفت جمهوری اسلامی، رستم قاسمی، بعد از روی کار آمدن تأئید کرده بود که کشورهای همسایه ایران بیش از این کشور از 28 میدان مشترک نفت و گاز با ایران برداشت می کنند و به همین دلیل اولویت اول او در مقام وزیر جدید نفت رفع این نارسایی و عقب ماندگی است.
محمد علی آبادی سرپرست پیشین وزارت نفت نیز با تأئید همین سخن گفته بود که کشور قطر گاز ایران را می برد و عراق نیز سرگرم مکیدن نفت ایران است و ضروری است که از منافع ایران از این منابع مشترک حراست کرد.
گفتنی است که حدود ۵۰ درصد ذخایر گاز طبیعی ایران در ذخایر مشترک با کشورهای همسایه است و افزایش بهره برداری از آنها بر اساس برنامۀ توسعۀ پنجم محتاج ۶۷ میلیارد دلار سرمایه گذاری است. در حال حاضر قطر به عنوان مهمترین شریک ایران در میادین مشترک گاز به طور متوسط روزانه ۳۶۰ میلیون متر مکعب گاز طبیعی از میدان پارس جنوبی برداشت می کند که قرار است این میزان به ۴۵۲ میلیون متر مکعب افزایش یابد.
قطر از سال ١٩٩١ برداشت خود را از این میدان آغاز کرد و هم اکنون دارای بیست دستگاه دکل حفاری در آن است و ایران با داشتن تنها دو دکل حفاری، برداشت خود را از میدان گازی پارس جنوبی با یازده سال تأخیر در سال 2002 آغاز کرد.
کارشناسان شرکت ملی نفت ایران خود اعتراف می کنند که هدف قطر تخلیه کامل گازهای مشترک پارس جنوبی است. قطر موفق شده با کمک شرکت‌های خارجی مخازن ذخیره سازی جدیدی ایجاد کند تا به مرور گاز میدان مشترک پارس جنوبی را به مخزن مستقل خود منتقل سازد.
در حال حاضر شرکت ملی نفت ایران از مخازن نفتی مشترک با عراق روزانه حدود ۱۳۰ هزار بشکه نفت خام برداشت می‏ کند، در حالی که برداشت عراق از میادین مشترک با ایران حدود ۲۹۵ هزار بشکه در روز است.
وزارت نفت و انرژی عراق در سه سال گذشته با انجام دو مناقصه، قرارداد توسعه ۱۱ میدان نفتی خود را به شرکت‌های نفتی بین المللی واگذار کرد. با اجرای کامل این قراردادها پیش بینی می شود که ظرفیت تولید نفت عراق از ۲.۵ میلیون بشکه به ۱۲ میلیون بشکه در روز افزایش یابد.
در حال حاضر میزان برداشت نفت ایران از میادین مشترک با امارات حدود ۵۶ هزار بشکه در روز است اما طرف اماراتی از این میادین مشترک خود با ایران روزانه ۱۳۶ هزار بشکه نفت برداشت می کند. شرکت ملی نفت ایران در توسعه میادین مشترک نفتی با عربستان سعودی هم تاکنون به توفیقی دست نیافته است. در حالی که ایران روزانه تنها ۴۲ هزار بشکه از این میادین برداشت می کند، برداشت عربستان از آنها به طور متوسط بالغ بر ۴۵۰ هزار بشکه در روز است (بدون در نظر گرفتن تولید دو میدان نفتی "حصبه" و "لولو" در عربستان).
در توسعه تنها میدان مشترک نفتی با قطر هم شرکت ملی نفت ایران مجدداً بازنده تمام عیار بوده است : در حالی که قطر روزانه ۴۵۰ هزار بشکه ‌ از لایه‌های مشترک نفتی پارس جنوبی برداشت می کند، ایران حتا قادر به برداشت یک بشکه نفت از این میدان نیست. شرکت ملی نفت ایران با ادعای اینکه لایه نفتی پارس جنوبی به هیچ وجه با کشور قطر مشترک نبوده تاخیرهای چندین ساله خود را در این حوزه مشترک نفتی پوشانده است. قطر قصد دارد با اجرای طرح‌های تکمیلی، ظرفیت تولید نفت از میدان شاهین را به بیش از ۵۰۰ هزار بشکه در روز افزایش دهد، بی آنکه باز جمهوری اسلامی قادر به بهره برداری از سهم ایران از این میدان باشد.
بر اساس گزارش های رسمی مقامات جمهوری اسلامی کشورهای عربی منطقه ٩ برابر بیش از ایران از میادین مشترک نفت و گاز با این کشور برداشت می کنند. این نابرابری فقط به منابع نفتی جنوبی کشور محدود نشده است. جمهوری اسلامی با پذیرش عملی سهم یازده درصدی ایران از آبها و ذخایر دریای خزر کل دارایی های نفت و گاز این کشور را در بده و بستان های سیاسی با روسیه به پنج کشور ساحلی دریای خزر یکجا بخشیده است. وضع در مورد میدان گازی "گنبدلی" در مرز مشترک ایران و ترکمنستان بهتر از این نیست.
حمیدرضا کاتوزیان رییس کمیسیون انرژی مجلس اسلامی اعتراف کرده است که نه فقط تحریم های بین المللی و خروج شرکت های بزرگ نفتی منجر به وجود آمدن وضع کنونی در صنعت نفت و گاز ایران شده است، بلکه این امر باعث شده که شرکت های چینی که در عین حال بزرگترین خریدار نفت ایران هستند وضعیتی انحصاری در صنعت نفت و گاز ایران به دست آورند و با اتکا به این انحصار شروط سنگین خود را در عقد قراردادهای نفتی به ایران تحمیل کنند. بسیاری از ناظران قراردادهای نفتی که جمهوری اسلامی با چین امضا می کند را بسیار اسارت بارتر از قراردادهای نفتی ایران با انگلیس پیش از ملی شدن صنعت نفت در شصت و یک سال پیش می دانند.
هر چند سرمایه گذاری های گسترده در افزایش برداشت کشورهای همسایه از میادین مشترک نفت و گاز با ایران نقش مهم داشته است، اما، دلیل عقب ماندن ایران از این کشورها نبود یا حتا کمبود سرمایه نبوده است. آنچه این نابرابری یا عقب ماندگی ایران در برداشت از ذخایر نفت و گاز و به یک معنا عقب ماندگی اقتصادی ایران طی سالها و دهه های اخیر را باعث شده خروج تمام شرکت های سرمایه گذار خارجی از این کشور بوده است. برای نمونه، تنها در شش و نیم سال اخیر که همزمان است با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد درآمدهای نفتی ایران بالغ بر حدود 600 میلیارد دلار بوده است. برای فهم اهمیت این حجم از درآمد کافی است بدانیم که کل درآمدهای نفتی ایران در دورۀ سلسلۀ پهلوی از 150 میلیارد دلار، آنهم طی 57 سال فراتر نرفت و کشوری همانند چین برای دست یابی به 600 میلیارد دلار سود ناگزیر از انجام 6 تریلیون دلار سرمایه گذاری است.
آنچه در نهایت به وجودآورندۀ وضع کنونی در صنعت نفت و گاز ایران و به تبع اقتصاد این کشور بوده نه حتا تحریم های بین المللی که ناتوانی ساختاری جمهوری اسلامی در ایجاد رابطه ای به سامان، به هنجار و عادی با جامعۀ بین المللی بوده است. تحریم های بین المللی در تحلیل نهایی محصول همین ناتوانی هستند که ما به ازای عملی شان تاراج منابع ملی و زیر سئوال رفتن حاکمیت ملی ایران به شمار رفته است

Sunday, 6 November 2011

تظاهرات در انکارا

سیروس زارع زاده / سایت کمیته دفاع / آنکارا - شنبه 1390.08.14
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سیروس زارع زاده ، آنکارا: روز شنبه 14 آبان ماه مصادف با 5 نوامبر 2011 ایرانیان مقیم ترکیه در پی فراخوان "انجمن همبستگی فعالان تبعیدی در ترکیه" برای اعتراض به نقض حقوق بشر و حمایت از کارگران زندانی در ایران دست به تجمع زدند و خواستار پایان دادن برای سرکوب زندانیان سیاسی، دستگیریهای خودسرانه و آزادی تمام زندانیان سیاسی اعم از زندانیان کارگری، دانشجویی، مطبوعاتی و بقیه که در بدترین شرایط روحی و جسمی در زندان ها به سر می برند شدند.
این تجمع که قرار بود از پارک قو به سمت سفارت ایران واقع در خیابان تهران با راهپیمایی همراه شود با دخالت پلیس آنکارا به روبروی سفارت نرسید. پلیس ترکیه مواکدا از ایرانیان خواست در برابر سفارت جمهوری اسلامی تجمع نکنند و نیز با افرادی که خواستار تجمع در جلوی سفارت بودند برخورد کرد. پلیس برای آرام کردن اوضاع در پارک قو از تجمع کنندگان خواست تا به اعتراض خود پایان داده و آرامش عمومی را برهم نزنند. این حرکت در حالی بود که هنوز مراسم اعتراضی شروع نشده بود.
این مراسم که با مجوز قانونی انجام می گرفت با تاخیر 20 دقیقه ای در پارک قو آغاز شد. شروع مراسم با سر دادن شعارهایی علیه سران جمهوری اسلامی ایران و اینکه لانه جاسوسی ایران (سفارت) باید تعطیل شود مورد توجه رهگذران قرار گرفت بطوریکه شهروندان ترک را نیز کنجکاو به پرسیدن برخی سوالها در مورد رژیم جمهوری اسلامی ایران نمود.
سرود یار دبستانی من نیز در این مراسم خوانده شد و حاضران در حالی که در حرکت بودند شعارهایی نظیر؛ زندانی سیاسی آزاد باید گردد، ندا راهت ادامه دارد، مرگ بر دیکتاتور، قذافی مبارک بن علی نوبت سید علی، سر دادند و این در حالی بود که پلیس آنکارا برای پایان دادن مراسم که هنوز گرم نشده بود اصرار می ورزید.
تظاهر کنندگان با در دست داشتن بنر و پلاکاردهایی که عکسها زندانیان سیاسی بر آنها نقش بسته بود حکومت ایران را در مورد نقض حقوق بشری که در آن کشور رخ می دهد محکوم کردند و خواستار رسیدگی و دخالت سازمان ملل در مورد نقض حقوق انسانی در ایران شدند.
حضور زنان فعال ایران در این تجمع که خواستار حقوق خود از رژیم ایران بودند نیز در نوبه خود قابل توجه بود.
دراین مراسم بیانیه انجمن همبستگی فعالان تبیعدی به دو زبان فارسی و ترکی توسط آقای حامد ابراهیمی و خانم سفورا قرائت شد که در آن به شرایط وخیمی که برای زندانیان سیاسی در زندانها ایجاد شده است انتقاد شد.
بیشتر این بیانیه به زندانیان کارگری که در زندانهای جمهوری اسلامی ایران به طرز اسف باری تحت فشار قرار دارند اشاره داشت.
در پایان این مراسم، تجمع کنندگان دستان یکدیگر را گرفتند و بصورت سمبلیک با خواندن سرود مرز پر گهر همبستگی خود را نشان دادند.
تعدادی قابل توجهی از این پناهندگان را دانشجویان و روزنامه نگارانی تشکیل میدادند که پس از زلزله شهر وان خود را به شهرهای غربی چون آنکارا رسانده بودند

شکنجه توسط تنهائی

سارا شورد خواستار منع حبس انفرادی در جهان شد
به گزارش بی بی سی فارسی سارا شورد، یکی از سه شهروند آمریکایی که به اتهام جاسوسی در ایران زندانی شده بود، طی مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز خواستار ممنوعیت حبس انفرادی در جهان شده است.
او در این مقاله که "شکنجه توسط تنهایی" نام دارد، به شرح جزئیات فشارهای روانی که در سلول انفرادی بر او رفته پرداخته و نوشته است پس از آزادی متوجه شده که کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد اشاره ای به این نوع حبس نمی کند.
سارا شورد همراه با دو آمریکایی دیگر، شین باوئر و جاشوا فتال در ۹ مرداد ۱۳۸۸ در منطقه مرزی ایران و کردستان عراق به اتهام ورود غیر قانونی به خاک ایران و جاسوسی بازداشت شده بودند.
آنها همواره اتهام جاسوسی را رد کرده و گفتند که تنها برای کوهنوردی به کردستان عراق رفته بودند و برخی نشریات آمریکایی نیز ایران را متهم کردند که این سه نفر را از داخل خاک عراق ربودند.
سارا شورد در شهریور سال گذشته و جاشوا فتال و شین باوئر نیز یکسال بعد در مهر ماه گذشته هر یک پس از پرداخت نیم میلیون دلار وثیقه از زندان آزاد شد و به آمریکا بازگشتند.
خانم شورد در مقاله نیویورک تایمز که روز پنج شنبه منتشر شد، نوشته است از ۱۴ ماه حبس یعنی ۹۸۴۰ ساعتی که در زندان اوین بوده، ۹۴۹۵ ساعت از آن در انفرادی بوده و عدم تماس با انسان دیگر موجب شده بود که او دچار خیالات شود و صدای پای اشباح را بشنود.
او افزوده نمی توان تصور کرد که در هنگام زندان چقدر انسان نیاز به تماس با دیگران دارد و از فرط تنهایی گاه آنقدر به دیوار زندان می کوبیده که مشتش خونین و سرانجام بیهوش می شده است.
سارا شورد تاکید کرده زندانیان زیادی در سراسر جهان در حبس انفرادی هستند و تعداد آنها تنها در آمریکا به حدود ۲۰ تا ۲۵ هزار نفر می رسد.
او نوشته است شکنجه تنها با کتک زدن نیست، بلکه تنهایی های طولانی نیز بدون اثر فیزیکی، تبعات روانی مخرب و بلند مدتی دارد و خود او هنوز دچار کابوس و بدخوابی است.
او از سازمان ملل متحد خواسته است حبس انفرادی را رفتاری "غیرانسانی" بداند و در کنوانسیون منع شکنجه قرار دهد و آمریکا نیز رهبری محو این نوع بازداشت را در جهان بر عهده گیرد.

Saturday, 5 November 2011

احضار 4 نفر از هموندان جبهه ملی ایران بوزارت اطلاعات

روز سه شنبه (۱۰/۰۸/۱۳۹۰) چهار تن از هموندان جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات احضار شدند
هفته گذشته داود هرمیداس باوند، فعال سیاسی، استاد دانشگاه، رییس شورای عالی همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران و هموند شورای مرکزی و هیأت رهبری و سخنگوی جبهه ملی ایران، علی رشیدی، فعال سیاسی، استاد داننشگاه، اقتصاددان برجسته و هموند شورای مرکزی و هیأت رهبری جبهه ملی ایران، کورش زعیم، فعال سیاسی و فرهنگی، دبیر سیاسی شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران و هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران و عیسی خان حاتمی، روزنامه نگار، مدیر مسئول و سر دبیر نشریه توقیف شده ایران مهر، دبیر اجرایی شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران و هموند شورای مرکزی جبهه ملی جهت پاسخگویی به وزارت اطلاعات احضار گردیدند .
در پی این احضار، علی رشیدی پس از حضور در دادسرای مقدس واقع در زندان اوین مورد بازجویی ابتدایی قرار گرفته و به زندان اوین منتقل گردیده اند .
لازم به ذکر است کورش زعیم و عیسی خان حاتمی تا کنون خود را برای پاسخگویی معرفی ننموده اند .
با توجه به بازجویی های صورت گرفته به نظر می رسد فشارهای اخیر با بیانیه تحليلي از اوضاع اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور - عملكرد دولت، جبهه ملی ایران مرتبط باشد .
در بیانیه مذکور جبهه ملی ایران به بررسی اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور پرداخته و تنها راه حل را تقويت بنيه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه، داشتن دولتي با صلاحيت و مسئول، مجلسي واقعي و شايسته، نظام قضائي مستقل، قوي و هشيار و نظام مالياتي جامع و كارآمد با حذف همه معافيت ها و خاصه خرجي ها، چه در داخل و چه در خارج از كشور، يعني استقرار دموكراسي توام با عدالت اجتماعي است تا جان، مال و حيثيت مردم ايران حفظ و مقام و احترام ايران و مردم آن در دنيا احيا و تقويت شود، دانسته است .
متن کامل این بیانیه در آدرس زیر قابل دسترس می باشد :
ملت بزرگ و پر افتخار ايران را با سو سياست و مديريت خود بيش از اين تحقير نكنيد ! - جبهه ملی ایران

Friday, 4 November 2011

ادامه بازداشتها و احضارهای سران جبهه ملی ابران و نهضت ازادی

دکتر علی رشیدی اقتصاددان و استاد دانشگاه که روز گذشته از سوی وزارت اطلاعات بخاطر بیانیه اخیر جبهه ملی ایران در تحلیل اوضاع اقتصادی کشور٬ احضار شده بود٬ به زندان اوین انتقال داده شد و هنوز در بازداشت بسر می‌برد.
دکتر رشیدی پس از پیمان عارف دومین عضو جبهه ملی ایران است که در چند روز اخیر بازداشت شده است.
بنابر این گزارش‌، آقایان کوروش زعیم و داود هرمیداس باوند به همراه دکتر علی رشیدی روز سه شنبه به وزارت اطلاعات ایران احضار شده بودند.
هم‌چنین وبسایت کلمه گزارش داده که آقای محمد توسلی از اعضای ارشد نهضت آزادی ایران بازداشت شده است. آقای توسلی صبح امروز - پنجشنبه ۱۲ آبان - در منزل خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
محمد توسلی از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشجویان و شهردار تهران در ابتدای انقلاب در پی انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ در ۲۶ خرداد در محل کار خود بازداشت و پس از طی کردن ۴۳ روز بازداشت در سلول انفرادی در ششم مرداد آزاد شد.
افزایش فشارها بر اعضای نهضت آزادی هم چنان ادامه دارد، هم اکنون محسن محققی، امیر خرم، فرید طاهری و عماد بهاور که همگی از اعضای نهضت آزادی ایران هستند، در بند ۳۵۰ زندان اوین مشغول گذراندن احکام حبس قطعی خود هستند.

احضار عیسی خان حاتمی بوزارت اطلاعات

عیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران که در انتظار حکم دادگاه تجدید نظر میباشد ٬از سوی وزارت اطلاعات احضار شد.پیش از این آقایان مهندس زعیم٬دکتر باوند و دکتر رشیدی نیز احضار شده بودند که دکتر علی رشیدی بازداشت شد.پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران نیز در چند روز اخیر بازداشت شده است .
آقای حاتمی علاوه بر عضویت در جبهه ملی در جنبش نوبنیاد همبستگی نیز فعال است و نقش ارزنده ای در اتحاد نیروهای ملی ایفا کرده است .وی همچنین مسئول نشریه ایران مهر است که سال گذشته از سوی جمهوری اسلامی بسته شد.

Tuesday, 1 November 2011

باردلشت دوباره پیمان عارف

پیمان عارف، فعال دانشجویی، دوباره بازداشت شد، بی بی سی
پیمان عارف، فعال دانشجویی دانشکده حقوق دانشگاه تهران که۱۷ مهرماه از زندان اوین آزاد شده بود، صبح امروز (سه شنبه ۱۰ آبان ماه) با حضور در دادسرای اوین دوباره بازداشت و روانه زندان شد.
یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، به بی بی سی فارسی گفت: "صبح امروز عسل اسماعیل زاده، شررکنور تبریزی و پیمان عارف برای رسیدگی به پرونده خود که چند روز پیش در سر مزار ندا آقا سلطان بازداشت شده بودند به دادسرای اوین مراجعه کردند. در پی این مراجعه عسل اسماعیل زاده و شرر کنور تبریزی آزاد شدند. اما پیمان عارف بازداشت و به زندان اوین منتقل شد."
این فعال دانشجویی بیست و یکم بهمن ماه سال گذشته، با ورود ماموران امنیتی به منزل شخصی‌اش بازداشت و بعد از گذراندن چند روز انفرادی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
دادگاه در حکم نهایی آقای عارف را به دلیل "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال حبس تعزیری و به دلیل "توهین به ریاست جمهوری" به تحمل ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرده بود.
این فعال دانشجویی پیش از آزادی برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاق خود به بخش اجرای حکم زندان اوین منتقل شد و بعد از اجرای این حکم روز ۱۷ مهرماه آزاد شد.
پیمان عارف چند روز پس از اجرای حکم در گفت و گویی با سایت کلمه گفت :"در شرایط نیمه هشیاری و حال ناخوشی که بعد از اجرای شلاق تعزیری به صورت جدی داشتم، خاطرم هست که از کارمند دادیاری اجرای احکام کاغذی خواستم و خطاب به دادستان تهران همان جا فی المجلس شکایتم را اعلام کردم و خواهان دستور قضایی برای پیگرد قانونی شدم."
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران روز ۱۹ مهر نسبت به اجرای حکم شلاق آقای عارف به دلیل توهین به رئیس جمهوری ابراز نارضایتی کرد اما آقای عارف در پاسخ به رئیس جمهوری در گفت و گو با سایت کلمه گفت:"فقط می‌توانم بخندم."

احضار بوزارت اطلاعات

روز سه شنبه 10 آبان، 1390، آقايان دكتر هرميداس باوند، دكتر علي رشيدي و مهندس كورش زعيم توسط وزارت اطلاعات براي پاسخگويي درباره بيانيه اخير جبهه ملي ايران در انتقاد از اقتصاد و اوضاع اجتماعي و سياسي كشور، احضار شدند

احضار بدادگاه

دکتر ابراهیم یزدی به دادگاه انقلاب فراخوانده شد
سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۲۰:۳۲
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: دکتر ابراهیم یزدی عضو نهضت آزادی ایران به دادگاه انقلاب فراخوانده شد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، دادگاه انقلاب تهران دکتر ابراهیم یزدی را احضار کرده و خواسته است تا در روز چهارشنبه 11 آبان ماه امسال در دادگاه حاضر شود. دکتر ابراهیم یزدی در هفته گذشته نیز به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و چندین ساعت مورد بازجویی قرار گرفته بود.
گفتنی است که امضای نامه فعالان ملی مذهبی در مورد انتخابات مجلس به سید محمد خاتمی و نامه به راشد الغنوشی رهبر نهضت تونس از دلایل احضار ایشان به دادگاه است.