Wednesday 5 January 2011

مقاله از اقای علی ضرابی

علی ضرابی

نامه سنجابی به خمینی از طرف جبهه ملی و انتقاد نابخردانه به جبهه ملی

چندی قبل ایمیلی را دریافت داشتم که هموطنی تحت عنوان ، " بشارت نامه جبهه ملی ایران " ، نامه دکتر کریم سنجابی در وصف خمینی را به ایمیل خود پیوست کرده بود وسپس بطور کلی جبهه ملی ابران و طرفداران جبهه ملی ایران از جمله مرا هم سرزنش نموده ، انگاه اشاره به مقاله ای که از من منتشر شده بود در رابطه با " فرهنگ والای ایرانی "، کرده این دو را بهم ربط داده بود ! ، من درست یادم نیست که این مقاله را در چه زمانی نوشته ام ولی البته ان سیاق فکری من است و من مثل هر ایــرانی میــهن پـرست دیگر معــتقد به فرهنگ والای میهن خود هستم . فرهنگی که پایه گذار تمدن بشری بوده و فرهنگی که در کشوری بوسعت نیم بیشتر جهان آن ایام ( عهد هخامنشیان ) بوده است ، ان کشوری که اداره کنندگانش برای شهروند انش قانون آفریدند و حقوقی برای ابناء بشر پیاده نمودند که هنوز هم مورد تکریم و تعظیم قانون گذاران همه ملت هاست و لوحه سفالینی که گفته امپراطور بزرگ آن زمان کورش کبیر بر آن نبشته شده بر سر در سارمان ملل متحد خود نمائی می کند .

آیا این فرهنگ قابل تقدیس نیست . البته که هست .

و اما در باره نامه مرحوم سنجابی به آقای خمینی که مورد استناد شما به همبستگی جبهه ملی و خمینی بود :

. امید است شما و همه همفکران شما یکبار و برای همیشه به مطالب زیر توجه فرمائید.

مرحوم دکتر سنجابی در آن زمان یک شخصیت بارز جبهه ملی بود. او برای دیدن خمینی هم به پاریس رفته بود. و آن نامه را هم به ایشان نوشته بود، اما شما اطمینان داشته باشید مرحوم دکتر صدیقی و زنده یاد دکتر بختیار یا مرحوم شایگان و برخی دیگر ازسران جبهه ملی و عموم اعضای جبهه ملی نه آن نامه را امضاء کرده بودند و نه از آن اطلاع داشتند . شما هم باطناً می دانید که نمی توان یک نظر شخصی را دلیل نظر یک جبهه یا حزب و یا گروه سیاسی دانست. ضمن اینکه ملیون ابران و و دیگر احزاب ان زمان با توجه به گفته های خمینی که اعلام کرد که ما اهل منبر و مذهب هستیم و کار سیاست کار سیاست مداران است از او استقبال کردند . روزنامه کیهان در شماره 14 شهریور این گفته خمینی را دال بر درست اندیشی خمینی دانست . من معتقدم که این گفتار و گفتارهای مشابه آن مثل اینکه تیمساران و ارتشیان ، شما براداران ما هستید مگر ما نظامی گری می دانیم که به شما احتیاج نداشته باشیم ، ملت را به سوی این روحانی کشانید. ان زمان مردم پی چنین شخصی می گشتند چه از این بهتر و با توجه به همین وعده ها تصاویر او راه همراه تصاویر دکتر مصدق و مردان جبهه ملی به حرکت در آورده بودند . او از مرحوم مهندس بازرگان خواست تا دولت ملی را تشکیل دهد که او بتواند راحت و آسوده به قم رفته و به امور مذهبی خود بپردازد. چه از این بهتر می توانست باشد این خواسته ملت ایران بود. اما مسلم است وقتی او و همفکران او متوجه شدند ازپشتیبانی مردم برخوردار هستند و می توانند خود سوار بر خر مراد گردند یک مرتبه افسران با گناه و بی گناه را همراه مردان سیاسی مثل دکتر طباطبائی و دیگران روی پشت بام محل اقامت خود به جوخه اعدام سپردند و تا جبهه ملی در مقام پرسش از وی برآمد بدون هیچ خجالتی گفت: که ما خدعه کردیم و به اصطلاح کلاه بسر شما گذاشتیم و بعدا هم گفت که ابن جبهه ملی مرتداست ! اودر ابتدا که میدید شعار اصلی و اولیه انقلاب ازادی است و مردم تشنه آزادی هستند گفت من جمهوری اسلامی را توصیه می کنم و مردم هم با پیروی از او بدون توجه به گفته آفای بازرگان که حکومت جمهوری دموکراتیک را پیشنهاد می کرد. به جمــهوری ســاخته شده از (خدعه) رای دادند . انگاه خمینی و یک عده تازه به دوران رسیده و خونخوار بتریج با اشغال سفارت امریکا و ایجاد خشونت و جنگ 8 ساله در راس امور قرار گرفتند و مردان جبهه ملی را هم مثل مرغ در قفسی آهنین انداخته ، هر چند وقت یکی را سر می بریدند . چند تن از آنها هم توانستند از ایران بگریزند و در خارج از کشور به مبارزه ادامه دهند. متاسفانه تاکنون اپــوـزسیــون در داخل و خارج از ابران باهمه فداکاریها موفق به برکناری جمهوری اسلامی نشده ولی به امید آینده و حرکت فرزندان ابران زمین در داخل و خارج از کشور ، برای نجات ملت ایران باید از پای ننشینیم و از مته به ته خشخاش گزاردن و لجن پراکنی وبدگوئی به یکدیگر ودیگر مبارزان با رژیم جمهوری اسلامی ، جدا خودداری کنیم.

No comments: