Tuesday 18 January 2011

مقاله از اقای علی ضرابی

اگر هیچ کار نکرده ایم لااقل روی دیوان بلخ را که سفید کرده ایم.
نوشته آقای علی ضرابی

فیلمی را برایم ارسال کرده بودند که درآن نشان داده می شد جوانی در محلی (که) در جریان انتخابات ریــاست جمهوری ( بنام ) ندا آغا سلــطان به قتل رسیده بود، (وی یا ....) به همراه دوستش که دوربین کوچک فیلم برداری در دستش بود ، از عابرین سوأل می کرد که شما می دانید که در اینجا در ایام انتخابات رئیس جمهوری دختری به قتل رسید ؟ از اولین نفری که این سوأل را نمود پاسخ شنید نه آقا جان ، به خدا نه . دومین نفری که نان سنگکی در دست داشت در جواب گفت برو آقا خدا نانت را جای دیگری حواله کند. سومین نفر که خانمی بود و بنظر می رسید معلم یا کارمند اداره ایست ، تا چشمش به دوربین افتاد ، قدم هایش را تندتر کرد و ( در حالیکه ) پرسش کننده هم همراه او می رفت ، در پاسخ با لحنی که وحشت او را نشان می داد گفت : ما هم شنیده ایم ، ترا خدا بگزار بروم به خدا کار دولت نبوده و جوان را از خود راند و فرار کرد. نفر بعدی مرد مسنی بود و به محض اینکه سوال را شنید گفت : ندا آغا سلطان را می گویی جوان جواب داد بله . به اطراف نگاهی کرد و می خواست مطلبی بگوید ولی روبه او کرد و گفت : آقا جان ما هیچ خبری نداریم از اینجا هم برو. دختر دانشــجویی به او نزدیک شد ولی تا چشمش به میکروفون افتاد گفت :چه فرمایشی ؟ سوال کننده گفت :شما اطلاع دارید که سال گذشته در این محل دختری به قتل رسید ؟ او هم فوری به اطـراف نگاه کرد و با مکثی گفت : برو آقا شما هم از خودشان هستی ! و فوری پا به فرار گذاشت . مردی با همسرش به او نزدیک شدند ، او فوری نزد آنها رفت و سوالش را مطرح کرد مرد می خواست چیزی بگوید که همسرش به سر او داد کشید: بیا برویم ما (که) جان خود مان را از سر کوچه پیدا نکرده ایم .
این هراس و وحشتی که جامعه ما را از خرد و کلان فرا گرفته در هیچ زمانی بر ملت ما مستولی نبوده نه در زمان امویان و نه در زمان عباسیان و نه در عهد سیاه جامه گان ، فرقه حسن صباح .
روز عید فطر طغیان گران بلوچ با بمب گذاری در مسجدی عده زیادی را کشتند. روز بعد یازده جوان بلوچ را که در زندان بودند به انتقام کشته شدگان مسجد به دار آویختند! ( گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری )
وکیل مدافع زندانیان سیاسی را به جرم دفاع از موکلین به یازده سال محکوم می کنند.
دانایانی مثل دکتر رئیس دانا را که از افتخارات عصر ما محسوب می شود به زندان می برند و بعد هم اعلام می کنند در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد. و ما باید قبول کنیم که استاد ارجمند دکتر رئیس دانا و جناب آقای مهندس امیر انتظام و خانم دکتر ستوده و صدها ( تن از ) دانشجویان افتخار آفرین ( این مملکت بایستی ) مقیم زندان اوین ( همنشین ) قاچاقچیان و یا سارقان هستند ؟
به خدا ، ما که در خارج از کشور هستیم از روبرو شدن با آشنایان خارجی خود خجالت می کشیم . چندی قبل چند جوان دانشجو را در یک صبح دم به دار آویختند .
همسایه ژاپونی من جنب صندوق پست مرا دید و با ناراحتی از من پرسید: شنیدی که در کشور شما چند دانشجو را به جرم اینکه خواستار دموکراسی هستند اعدام کردند ؟ گفتم :بله . به طرف من نگاه کرد و گفت : شاید هموطــنان شــما مرده اند ؟! و فوری درب آپارتمانش را محکم به هم کوبید و به داخل خانه اش رفت . یکی از دوستان من می گفت : اگر کسی بگوید دستگاه قضائی ما روی دادگاه بلخ را سفید نکرده . آدمی (است ) دروغگو ، مثل رئیس جمهور مان

No comments: