Thursday, 10 November 2011

راه گریز از مخمصه نابودی ایران توسط جمهوری اسلامی

راهِ گریز از مخمصه نابودی ایران توسط جمهوری اسلامی و هم پیمان داخلی و بین المللی اش اجماع همهء اندیش ورزانِ خردگرا در نهادی سیاسی دمکراتیک است که با هدف ساختن ایرانی مدرن و آزاد برای همهء شهروندان اش با یکدیگر هم پیمان شوند.
کوروش اعتمادی
12 نوامبر 2011
koroush_ etemadi@hotmail.com
شکی نیست جمهوری اسلامی از همان آغازِ تولّد غیر ضروریش از اعماقِ چاهِ سیاهِ گمراهی، رژیمی فاقد هویت و شاخص های سیاسی همهء نظامهای سیاسی موجود در جهان بود. پدیده ای ناشناخته و تداخلی از جمهوریت ( نماد سیاسی از دوران مدرنیت) و اسلامیتِ کهنه و زوال یافته که هرگز با یکدیگر سنخیتی نداشته اند. ولی برای ماندگار شدن این پدیده جعلی، تحمیلی و نامتناسب با نیازهای امروز بشریت میبایست به راهکارهای متشبثانه ای متوسل شد؛ جنگ و آشوب آفرینی درجهان و بدین بهانه سرکوب لجام گسیخته مردم در داخل کشور. این در واقع همان فرمول ماندگار شدنِ رژیم بود که از سوی بنیانگذارش، آیت الله خمینی، به ودیعه پس از او به جانشینانش سپرده شد. حال پس از 32 سال سیه روزی با جمهوری اسلامی، ملایان کشور را در آستانه بحرانی مرگبار قرار داده اند که نیز امروز بسیار دشوار است در باره آینده سیاسی و موجودیت این کشور کهنسال با قاطعیت سخن گفت. آینده ای نامعلوم که حال پیرامون بود و نبود کشور در اتاق های فکر غیر ایرانی عده ای به مجادله نشسته اند.
یقینا ً کشوری که توسط مشتی جاهلِ بی اخلاق و فاقد شعورسیاسی و از سویی خارج از حیطه قدرت اپوزیسیونی مبهوت اداره شود، میبایست سرنوشت و موجودیت اش در اجلاس های غیرخودی به شُور گذاشته شود. با این حساب نمی بایست در این روزهای سخت و سرنوشت ساز که آینده ایران در چهاردیواریهای دربسته سران و سیاستمداران دول بیگانه به بحث گذاشته شده است، تنها نوک همهء اتهامات و نابسامانیها را بسوی سران حکومت اسلامی متوّجه ساخت. قدری بخود آئیم، از خود پرسش کنیم اگر موجودیت ایران بواسطه حکومتگرانی نالایق در داخل به بازی گرفته شده است، ما که خود را از خیل گسترده کنشگران و مدعیان دلسوز مردم و میهن میدانیم، برای نجات کشور چه تدبیری اندیشیده ایم؟ آیا گمان میبرید با حَک کردن چند امضاء در پای ًمحکومنامه ً ای بی حاصل و مبهم از سوی جمعی اضداد، راه نجات ایران هموار شد؟ و یا بواقع این نهایتِ آن ًابتکارً ی است که بدان دلخوش میباشیم و خشنود هستیم در این لحظات خطیر به وظیفه تاریخی خود بعنوان جامعه سیاسی ایران عمل کرده ایم؟ یا اینکه می اندیشیم با جمع آوری چند امضاء در انتهای برگ نوشته ای بعنوان سند حضور در عرصه سیاسی، مسیر دست یازیدن به مقام و منزلت در حکومت آینده را برای خود هموار کرده ایم؟
در طول همهء این سالهای سیاه و تباهی، عواملی چه در بین جامعه سیاسی ایرانی و چه در بین محافل سیاسی غیرایرانی، همسو و هم پیمان با سران حکومت جمهوری اسلامی، آگاهانه و گاه جاهلانه، مسبب این وضعیت بحرانی میباشند. از یک سو در شعله ور ساختن آتشِ جنگ افروزی رژیم دخالتی مؤثر داشته اند و از سویی راه همبستگی در بین مردم و جامعه سیاسی متعهد را با موانع جدی مسدود کرده اند تا بساط ظلمِ رژیم هرچه سریعتربرچیده نشود. امروز دیگر به آشکار میبینیم در عرصه بین المللی محافلی سیاسی وجود دارند که همنوا و هماهنگ با سران حکومت اسلامی تلاش میورزند شرایطی را در منطقه و در داخل کشور بوجود آورند که پیامد آن برافروختن آتش جنگی ویرانگر است که یقینا ً منطقه و ایران را به کام نابودی خواهند کشید. این عوامل که بخشا ً در عرصه سیاست بین المللی دارای نفوذ گسترده میباشند، بنا ندارند زنان ومردان راستین این سرزمین در اجماعی گسترده برای نجات ایران با یکدیگر هم پیمان شوند. بی شک در طی این 32 سال اگر همهء کنشگران راستین راه آزادی، باورمند به دمکراسی و حقوق برابر همهء انسانها، فارغ از همهء اندیشه های سیاسی متفاوت، در نهادی فراگیر در پیوند با مردم، بنیان این نظام جهل و زور را درهم میریختند، دیگر کشور امروز در آستانه بود و نبود خود در تکاپو نمی بود.
نمی بایست تردید کرد وجود یک نهاد اپوزیسیونال مترقی و آزادسرشت، میتوانست تمام معادله های سیاسی در داخل کشور و منطقه را دگرگون سازد. اگر یک نهاد اپوزیسیونال دمکراتیک و دمکراسیخواه میتوانست با پشتوانه مردمی و ارتباط مستحکم با مردم در داخل کشور، تحولات سیاسی در داخل کشور را بسود مردم راهبری کند و به ثمر برساند، امروز دیگر در این شرایط بغرنج فعلی بسر نمیبردیم که دیگرانی خارج از اراده و خواست ما برای سرنوشت کشورمان در آینده تصمیم بگیرند. و از همه تأسف آورتر اینکه میشنویم در این وادی یأس و سرخوردگی در نبود اجماعی منسجم از یک نهاد اپوزیسیونال دمکراسیخواه در تقابل با دیو سرکش جمهوری اسلامی، مردم همهء امید خود برای رهایی را به اقدامات سیاسی و یا حتی نظامی دیگر دول خارجی بسته اند. شرایطی اسفبار که یقینا ً وجود چنین فضای سرخوردگی در بین مردم از یک سو متوّجه آن بخش از ً اپوزیسیونی ً است که مدت 32 سال است هریک در گوشه ای از این جهان در پراکندگی محض مدعی تغییر میباشند. خلاء نبود یک آلترناتیو اپوزیسیونال منسجم و دمکراتیک نه تنها به ماندگار شدن رژیم اسلامی کمک کرده است، بلکه راه گشای محافلِ سیاسی در عرصه جهانی شد که بنشینند و برای سرنوشت آینده ایران تصمیم بگیرند، آنهم با دامن زدن به جنگی ویرانگر در منطقه. حال فرقی نخواهد کرد این تصمیم منجر به یک حمله برق آسای نظامی به تأسیسات نظامی رژیم شود و یا تشدید تحریم ها علیه بنیادهای مالی و اقتصادی و نظامی رژیم. بی شک هر دوی این راهکارها برای مهار خودسریهای جمهوری اسلامی است که در راستای تولید بمب اتم تلاش میورزد و در اندیشه آفریدن فاجعه برای جهانیان است.
آنچه که هنوز راهِ گریز از مخمصه نابودی ایران توسط جمهوری اسلامی و هم پیمان داخلی و بین المللی اش محسوب میشود، اجماع همهء اندیش ورزانِ خردگرا در نهادی سیاسی دمکراتیک است که با هدف ساختن ایرانی مدرن و آزاد برای همهء شهروندان اش با یکدیگر هم پیمان شوند.
استهکلم 10 نوامبر 2011

No comments: