Thursday 19 January 2012

رئیس جمهور برزیل و نوشته ای از شاملو - فرستاده روشنک رهائی

آن چه زندگی می‌طلبد شهامت است »
جيوما هوسف در دادگاه نظامی
عکسی که به تازگی در برزيل منتشر شده و مردم اين کشور را مجذوب خود کرده است؛ دختری ۲۲ ساله در برزیل است که پس از ۲۲ روز شکنجه، سربلند در دادگاهی نظامی مقابل قضات‌‌ ایستاده است که چهره خود را از نگاه دوربين پنهان می‌کنند. این دختر جوان که سال ۱۹۷۰ در دادگاه نظامی ریودوژانیرو محاکمه شد کسی نیست جز جيوما هوسف رئيس جمهور فعلی برزيل.
عکس جيوما هوسف جوان در دادگاه نظامی و ويدويی در همين زمينه اخيرا توسط يک خبرنگار برزيلی به نام ریکاردو آمارال منتشر شده است و به نوشته روزنامه فرانسوی فيگارو، ريکاردو آمارال اين عکس را در آرشيو پليس نظامی برزيل پيدا کرده است.
نوشته سايت فرانسوی «رو ۸۹ »، جيوما هوسف، که در جوانی عضو گروه چپ افراطی موسوم به « کوماندوی آزادی بخش ملی» بود که عليه ديکتاتوری نظامی در برزيل مبارزه می‌کرد سال 1970
وتوسط پليس مخفی برزيل دستگير شد.
یوما هوسف در کنار لوئیس لولا داسیلوا
وی به مدت ۲۲ روز تحت شکنجه بود اما در این مدت هيچکدام از همرزمان خود را لو نداد و در نهایت پس از شکنجه و حبس، در دادگاه نظامی ريودوژانيرو محاکمه شد و با سری افراشته مقابل قاضيان نظامی‌ای که در رویارویی با فلاش دوربین، چهره‌ خود را با دست می‌پوشاندند، ايستاد.
اول و آخر حاکمیت یکی است و فرقی ندارد
متن زیر بازنگری دورانی است که همگی بدنبال فرصت دادن به حاکمیت جدید جمهوری اسلامی بودند تا"انقلاب به راه راست "هدایت شود و خواسته های مردم را به اجرا در آورد. وقتی جامعه منتظر میماند تا دولتیان و سیاستمداران حرفه ای برایش برنامه ریزی و سازمان دهی کنند در واقع اجازه میدهد تا عمال و کارگزاران سیاسی سرمایه داری، پلیس و سپاه و ارتش خود را سازمان داده تا بزودی سرکوب ها را آغاز کنند. اعلام نیاز به داشتن صبرو حوصله از سوی سران حاکمیت و پدر طالقانی و احزاب سیاسی همچون حزب توده وطرفداران دانشجویان پیرو خط امام چیزی جز توسل به "ریسمان آسمانی" دولت سرمایه نبود. فقط طرح و پیگیری مطالبات اجتماعی همچون شوراهای محله، محل کار، شهر وروستا و استان، انحلال نیروهای سرکوبگر نظامی و مسلح شدن همه جامعه و تشکلیل شوراهای دفاع از شهر و روستا و کشور، انتخابی شدن کلیه مناصب قضائی و مسئولین زندانها، برقراری دستگاههای نظارتی عمومی برای تمامی ارکان دولت، میتواند تضمینی برای حاکمیت جامعه بر سرنوشت خویش را فراهم کند. اگر دولتی از شروع بکار خود دست به سانسور زد و به آزادیهای فردی و اجتماعی تعرض کرد دیگر نمیتواند در جهت خواسته های جامعه عمل کند. باید در مقابلش ایستاد و انرا به عقب زد. نوشته شاملو با قلم خود او گوشه ای از اوائل انقلاب را بیان کرده است. آنرا با هم بخوانیم.
از:احمد شاملو
براي كسي چون من كه به دليل ناراحتي جسمي نمي تواند براي دفاع از حق خود سلاح بردارد و ناگزير است تنها به قلم زدن اكتفا كند، ادامه مبارزه از خارج كشور فقط در صورتي قابل توجيه است كه سرپوش اختناق پليسي مجالي براي تنفس آزاد، براي نوشتن و گفتن، باقي نگذارد. اميدوارم ديگر چنان وضعي پيش نيايد، هر چند كه همين حالا هم شرايط بدبينانه كم نيست و مي توانم بگويم كه چهار دقيقه مجال سخن گفتن (كه آن را بايد، آزادي صادق خاني، ناميد) غنيمت مغتنمي نيست، عطائي است كه بدون گشاد دستي مي توان به لقاي آقايان بخشيدش. – البته در اين مورد خاص بايد اين را هم بگويم كه من استفاده از وسايل ارتباطي دولتي را اصولا در هيچ شرايطي براي روشنفكران تجويز نمي كنم. وسايل ارتباط جمعي دولتي، مفت چنگ روشنفكران دولتي!- هيچ دولتي آن قدر آزاده نيست كه سخن منتقدان خود را تحمل كند. پس اگر كرد حتما كلكي در كار است... برنامه اجتماع زنان را در تويزيون تماشا كرديد؟ - خوب، اين يك چشمه اش!... اجتماع زنان را (ظاهرا بدون سانسور!) در تلويزيون نمايش دادند فقط براي آنكه در نظرگاه متعصبان طومار امضا كن متهمش كنند كه به تحريك عوامل ضد انقلاب صورت گرفته است و ادعاي حضور فلان هنرپيشه و خواهر شريف امامي را هم دليل آن شمردند،- گفتند خواهر شريف امامي ، اما ديگر به روي خود نياوردند كه آن خانم، اگر خواهر شريف امامي است همسر احمد آرامش نيز بوده است، يعني همسر مرد مبارزي كه دستگاه مورد حمايت شريف امامي ها از سرسختي او به تنگ امده بود و به دست عمال ساواك در پارك فرح به خون كشيده شد و به قتل رسيد... خوب، به اين ترتيب بعيد نيست كه عرايض بنده هم ”زهرپاشي عوامل ارتش شاه، تلقي بشود، زيرا متاسفانه پدر من هم سرهنگ ارتش بوده است (بخشي از مصاحبه با خبرنگار كيهان كه به چاپ نرسيد)
دوستان عزير و پايمرادان سنگر آيندگان
مرا ياري كنيد تا از طريق روزنامه شما به هموطنان بيداردل مان اعلام خطر كنم كه دست سانسور، بار ديگر، و اين بار از آستين ديگري بر گلوي مطبوعات پنجه افكنده است و خفقان رژيم شاه كه بر سر نيزه ارتش و خشونت ساواك او استوار بود، اين بار در شرايطي تجديد مطلع مي كند كه برپايگاه هاي تعصب تكيه كرده به سلاح هاي تكفير و نفرير مسلح شده است. مهرهاي لاستيكي مورد استفاده شاه و ساواك (از قبيل: عوامل بيگانه اخلال گران، ضدانقلابي، تجزيه طلب، و ...) بارديگر از سطل هاي آشغال بيرون آمده گردگيري شده است و اكنون بي دريغ بر پرونده تمام كساني زده مي شود كه مرغ عزا و سورند، و (تا هنگامي كه توده مردم آگاهي سياس نيافته به تميز دشمن از از دوست قادر نيست و ميان كودتا و انقلاب فرقي نمي گذارد) ناچار بايد اين سرنوشت غم انگيز را بپذيرند كه زير چشم شكمچرانان اين هر دو سفره به يك بيان قرباني شوند.
گفت وگوهايي كه خبرنگاران كيهان و اطلاعات، حدود بيست روز پيش با من انجام داده بودند، خيلي ساده، ”به چاپ نرسيد” ! كيهان در نهايت امر چاپ آن را مشروط كرد به “پس گرفتن يكي از سئوال هاي خبرنگار خود“ و در نتيجه، خذف پاسخ مربوطه، و اطلاعات صريحا اعلام كرد كه مصاحبه از طرف يكي از آيات عظام كه به ”سرپرستي اطلاعات“ منصوب شده است مورد سانسور كامل قرار گرفته و چاپ نمي شود!
دوستان اطلاعاتي با شكايت از موضعي، كه در آن دستگاه مطبوعاتي . پيش آورده اند، چيزهايي در حدود اين معني مي گفتند كه “فشار ، جان ما را به خرخرممان رسانده است و اگر ملاحظاتي در ميان نبود تاكنون اين سنگر را رها كرده بوديم“
كدام ملاحظات، دوستان؟ - آيا تاريخ مبارزه اي بيست و پنجساله، در آستانه نخستين پيروزي مي تواند به همين سادگي فداي تعصبات مشتي خام انديش شود كه توانسته اند به تحريك ميراث خواران رژيم گذشته دست و پاي شما را از هم اكنون در پوست گردو بگذارند؟ - نه شما بوديد كه زير فشار نظاميان شاه خم به ابرو نياورديد و چنان به استقامت دست به بزرگترين اعتصاب مطبوعاتي سراسر تاريخ زديد؟
ما را گرفتار ” پاره ئي ملاحظات“ كرده اند و هنوز هيچي نشده كار”عدل“ مورد ادعا را چنين به اختناق كشيده اند.
پس باش تا صبح دولتش بدمد!- اسبات تاسف است: مني كه در شرايط اختناق سال 50 آن قدر آزادي داشته ام كه در همين روزنامه كيهان بنويسم كه ” ليس خور چكمه ظالم به پنهاني زبان چكمه ليس ها است و قدرت ظلم آنها با طاقت تحمل مظلومان برآورده مي شود“ اكنون فقط در فاصله چند روز كه از ”نخستين مرحله انقلاب“ مي گذرد آن قدر آزادي ندارم كه از مفهوم اين انقلاب برداشتي به دست بدهم، آيا اين بوته خاري نيست كه مستقيما از “پاره ئي ملاحظات“ شما آب خورده است؟
مقدمه را كوتاه مي كنم و خلاصه ئي از متن مصاحبه با خبرنگار اطلاعات را با يك ”توضيح اضافي براي چاپ در اختيار شما مي گذارم، با ذكر اين نكته كه شكايت خود را از ”تجديد سانسور در مطبوعات به عنوان نخستين قدم براي اعمال ديكتاتوري قشري تازه ئي به جاي ديكتاتوري ظاهرا سرنگون شده، همراه با تقاضا از سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات براي تشكيل جسله مشتركي با كانون نويسندگان ايران و كانون حقوقدانان و انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و گروه دفاع از حقوق بشر به منظور بررسي موضعي“ كه به قول دوستان اطلاعاتي در موسسات اطلاعات و كيهان پيش آورده اند، با پيگيري كامل تعقيب خواهم كرد.
به ضد انقلاب فرصت شكل گيري ندهيم!

No comments: