Tuesday 24 January 2012

امواج انتقادات از خامنه ای

«جنبشی که درون نظام وزیدن گرفته است»
توسط مهرداد قاسمفر
زمان زيادی از دعوت محمد نوری زاد از چهره های درون نظام برای پيوستن به جنبش نامه نگاری به آيت الله خامنه ای نگذشت که امواجی از انتقادها نسبت به وضعيت فعلی کشور و شيوه اداره آن برخاست.
از نامه بسيار شديد اللحن ابوالفضل قديانی، عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در اوين که بگذريم، يادداشت حسين علايی، بنيانگذار نيروی دريايی سپاه و بيانيه های کسانی چون علی صنيع خوانی و غلامعلی رجايی در تاييد و حمايت از او و نيز حرف های صريح اللحن عماد افروغ ، موارد قابل تامل ديگر بوده اند.
نکته مشترک همه اين افراد، قرار داشتن در صف درونی نظام و عدم ترديد در دلبستگی شان به آرمان های جمهوری اسلامی است. با اين حال لحن انتقادی آنها از رهبر جمهوری اسلامی ايران بی سابقه خوانده شده است.
عماد افروغ، چهره سرشناس جناح راست در برنامه ای به نام «پارک ملت» در صدا و سيمای جمهوری اسلامی حاضر شد و سخنانی گفت که توجه بسياری را به خود جلب کرد و اعتراض عده ای ديگر را برانگيخت.
عماد افروغ: وقتی قدرت تغيير پيدا می کند به قدرت رسمی، اينها آفت استراتژيک و انقلابی يک جامعه است. يعنی ما همه را می دهيم به اين قدرت رسمی. تخم مرغ ها را در سبد قدرت رسمی می گذاريم و حاصل اش اين می شود که از نقادی و از نظارت غافل می شويم و بالاخره اين را به شما بگويم که هر کسی اگر در معرض نقد قرار نگيرد، در معرض نظارت قرار نگيرد، حسب مردمسالاری دينی، چرخش قدرت صورت نگيرد، مطمئن باشيد که دير يا زود از آن وجه منضبط و قاعده مند خارج می شود و شخصی می شود.
مجری برنامه پارک ملت: ما که مدعی هستيم اتفاقا جريان نقد در کشور بسيار با نشاط و در حال رشد دارد اتفاق می افتد. حالا شما که مزاح نمی فرماييد که؟ حالا بدمان هم نمی آيد که گاهی شوخی کنيم.
پرسشی که در مواجه به اين گسترش نقدها مطرح می شود اين است که اين انتقادها به چه معناست؟ آيا اين فقط يک نمايش ظاهری از سوی وابستگان نظام برای افکار عمومی است و يا واقعا حرکتی جدی است در فضای سياسی مسدود شده ايران؟
دکتر حميد دباشی، جامعه شناس و تحليلگر مسائل ايران می گويد که برای درک اين موضوع بايد به دو نکته توجه کرد.
الان و در اين مرحله مهم نيست که آقای خامنه ای به اين صداها گوش می دهد يا گوش نمی دهد. مسئله اين است که الان عده ای پيدا شده اند که جان خودشان را کف دست شان گذاشته اند و در ملاء عام دارند ابراز نگرانی می کنند نسبت به مسئله ای که بسيار فراتر از شخص رهبری و حتی نظام جمهوری اسلامی است. اينها متوجه مسائل اساسی تری هستند.
به نظر من اين عکس العمل هايی که ما می بينيم منحصر به اين نيست که زعمای نظامی جمهوری اسلامی که به آن اعتقاد دارند، الان متوجه خطر عظيمی شده اند. بلکه به نظر من حتی اعتقادات مذهبی و ايمان آنهاست که الان به مخاطره افتاده است.
حمید دباشی، جامعه شناس و تحلیلگر مسائل ایران
حمید دباشی: به نظر من دو نکته قابل تامل است. يکی اين است که امروز نه فقط مردم ايران بلکه جمهوری اسلامی در يکی از خطرناکترين مراحل تاريخ سی و اندی ساله خود قرار دارد.
يعنی الان اين تحريم ها دارد فشارهای خودش را وارد می کند، تهديدهای نظامی وجود دارد. دانشمندان هسته ای دارند ترور می شوند. عکس العملی که ما از سوی کسانی مثل آقای علايی يا ديگران می بينيم بازتاب احساس خطری است که پاسداران دارند حس می کنند درباره اضمحلال رژيم و فروپاشی کشور.
بخش ديگرش به نظر من اين است که کسانی که به خصوص سابقه های طولانی تری در سپاه دارند، اينها به دليل اعتقادات ايدئولوژيک و مذهبی بوده است که به اين رژيم وفادار و معتقد بوده اند.
الان اينها آيده ال های شان را در معرض خطر می بينند. در نتيجه به اعتقاد من مجموعه دو فاکتور در اين جريان اهميت دارد. يک فاکتور عينی و مادی و فوری، که همان خطر اضمحلال جمهوری اسلامی و خطر تجزيه کشور است.
و ديگری هم بخش فروپاشی ايدئولوژيک و اعتقادات مذهبی و عقيدتی عده ای است که به نظام اعتقاد داشته اند.
ولی اين که از درون خود رژيم اين پايه های مذهبی و اعتقادی فرو بپاشد، نشان دهنده اين است که چيزی در رژيم به مخاطره افتاده است و خود اينها که به ساختار سيستم نزديک هستند، متوجه شده اند. اينها ديگر به اپوزيسيون و اصلاح طلب ها و جنبش سبزی ها و مقوله هايی از اين دست ارتباطی ندارد.
علی افشاری، تحليلگر سياسی نيز در توضيح بالا گرفتن نقدهای آشکار از شيوه اداره کشور چنين می گويد:
علی افشاری: پس از اقدام شجاعانه محمد نوری زاد، ما در روزهای اخير اتفاقی را شاهد بوديم که بخشی از جريان اصولگرا که منتقد وضع موجود هستند به نوعی و بر اساس روش های خودشان به اين مسئله پرداختند.
يعنی به عنوان مثال مطلب جسورانه سردار حسين علايی در روزنامه اطلاعات و يا صحبت هايی که آقای عماد افروغ در برنامه «پارک ملت» کرد و بسيار راحت مسئله حق استيضاح رهبری را مطرح کرد، و حمايت هايی که به طور تلويحی از سوی احمد توکلی در مورد اين افراد صورت گرفت که مباحث مطرح شده از سوی آقای افروغ را کاملا قابل دفاع و درست دانست و همچنين از حمله ای که توسط برخی از نيروهای وابسته به رژيم به منزل سردار علايی شده بود انتقاد کرد، نشان می دهد که ما شاهد بروز يک روند جديد در نظام جمهوری اسلامی هستيم.
البته سمت و سوی اين انتقادات در خطاب قرار دادن رهبری با انتقادات نيروهای اپوزيسيون و جنبش سبز متفاوت است. ولی اين افراد معتقد هستند که به هر حال رهبری مسير درستی را طی نمی کند و تلويحا نسبت به اين مسئله اعتراض خودشان را ابراز می کنند.
حسن شريعتمداری، ديگر تحليلگر اوضاع سياسی ايران معتقد است که اين واکنش ها نتيجه احساس خطر جدی در درون حلقه ای است که خود، همواره و تا کنون از ارکان نظام محسوب می شده است.
آقای خامنه ای همه پل های پشت سر خودش را خراب کرده است. فقط يک تهديد بين المللی فوق العاده يا يک انذار بسيار قوی و يکپارچه از سپاه و نيروهای واقعا موجود در جامعه ايران است که می تواند او را وادار به عقب نشينی کند؛ آن هم در شرايط خاصی که در حقيقت هيچ شانس ديگری برای خودش نتواند تصور کند. مانند اغلب ديکتاتورهای خاورميانه که ديديم که اين پيام ها را تا لحظه آخر نشنيدند.
من شانس زيادی برای درک و دريافت اين واقعيت از سوی آقای خامنه ای نمی بينم و فکر نمی کنم که ايشان چنين درايتی در اين لحظات بسيار حساس از خودشان نشان بدهند.
شريعتمداری: به هيچ وجه قابل قياس با انتقادات پيشين نيست. برای اينکه منتقدين اين بار آقای خامنه ای از اصولگرايانی هستند که تا چندی پيش از وابستگان ايشان و از وفاداران به ايشان بوده اند و اين بار اينها هستند که زبان به طعنه و نقد و انتقاد گشوده اند.
اين امر نشان می دهد که از يک سو احساس خطر به درونی ترين حلقه های نظام رسيده است و مسئول اين ندانم کاری و از هم پاشيدگی اوضاع کشور را شخص رهبر می دانند و از سوی ديگر؛ علاوه بر احساس خطر، اغلب شان آينده ای برای جمهوری اسلامی تحت رهبری آقای خامنه ای متصور نمی شوند. بنابر اين پيشنهاد می کنند که يا ايشان را رفرم کنند و يا اينکه فکر می کنند ابراز اين انتقادات باعث تضعيف و در نتيجه جا به جايی ايشان با زمامداری است که بتواند مملکت را بهتر اداره کند، خواهد انجاميد.
البته برای همه اين افراد اين ريسک وجود دارد که با رفتن آقای خامنه ای، نظام جمهوری اسلامی در شکل فعلی باقی نخواهد ماند. ولی به قدری آشفتگی وضع اينها را به وحشت انداخته است که اينها با قبول اين ريسک در صدد تضعيف کسی برآمده اند که تا چندی پيش او را عمود خيمه انقلاب می دانستند و فکر می کردند که بدون او نه انقلاب و نه جمهوری اسلامی باقی نخواهد ماند.
عماد افروغ ، نماينده پيشين مجلس و از چهره های جناح راست در بخشی ديگر از سخنانش در صدا و سيما گفت:
عماد افروغ: فقهای ما بايد مطمئن شوند که مثلا مقام معظم رهبری کشور را دارد فقهی اداره می کند. يعنی بايد سوال کنند که به هر حال حضرت آيت الله خامنه ای، اين تصميمی که شما گرفته ايد منبع و ادله آن کجاست؟ به هر حال به تدريج يادمان می رود که ما وکيل ايم. قيم نيستيم. قرار نيست که ما در واقع مطلق العنان و بدون توجه به حق مردم، زمامدار امور باشيم.
من الان واقعا تفاسيری می بينم که عنهو مردم واجد هيچ حقی نيستند. صرفا از سر تکليف به آنها نگاه می شود. ولی وقتی امام علی می فرمايد که مرا بر شما حقی است و شما را بر ما حقی است. حق من بر شما اين است که از من اطاعت کنيد و مرا در نهان و آشکار نصيحت کنيد. يا می فرمايند که «با من مثل جبابره سخن نگوييد من مثل کسی نيستم که خودم را عاری از خطا بدانم» اينها چيست؟ اين حرف هايی که معصوم اش می گويد؟ امام می فرمايد که اگر احدی از آحاد جامعه بخواهد رهبر را استيضاح کند حق دارد و رهبر بايد پاسخ بگويد و اگر پاسخ نداشت خود به خود معزول است.
ما مکانيزم را بايد درست کنيم. نه که روز به روز محدودترش کنيم. من واقعا روز به روز احساس می کنم که نظام قيمی بر نظام وکالتی می چربد و اين خطر است و می بايستی درباره آن فکری کرد.»
اما چرا به رغم آنچه که تا چند ماه پيش شاهد بوديم، تيغ تيز انتقادها نه متوجه دولت احمدی نژاد، بلکه مستقيم و غير مستقيم متوجه ناظر بر شخص رهبر جمهوری اسلامی شده است؟
علی افشاری، تحليلگر سياسی در اين باره چنين می گويد:
مطلب جسورانه سردار حسين علايی در روزنامه اطلاعات و يا صحبت هايی که آقای عماد افروغ در برنامه «پارک ملت» کرد و بسيار راحت مسئله حق استيضاح رهبری را مطرح کرد، و حمايت هايی که به طور تلويحی از سوی احمد توکلی در مورد اين افراد صورت گرفت که مباحث مطرح شده از سوی آقای افروغ را کاملا قابل دفاع و درست دانست و همچنين از حمله ای که توسط برخی از نيروهای وابسته به رژيم به منزل سردار علايی شده بود انتقاد کرد، نشان می دهد که ما شاهد بروز يک روند جديد در نظام جمهوری اسلامی هستيم.
البته سمت و سوی اين انتقادات در خطاب قرار دادن رهبری با انتقادات نيروهای اپوزيسيون و جنبش سبز متفاوت است. ولی اين افراد معتقد هستند که به هر حال رهبری مسير درستی را طی نمی کند و تلويحا نسبت به اين مسئله اعتراض خودشان را ابراز می کنند.
علی افشاری، تحلیلگر سیاسی
علی افشاری: نوع سياستی که آقای خامنه ای در پيش گرفته است که سياست دفع حداکثری و جذب حداقلی است و اين امر مرتبا دارد راس نظام را باريک تر و لاغرتر می کند و افراد بيشتری را در نقش آفرينی در نقد سياسی دور می کند.
اين مسئله حکومت را عملا به سمت تک حزبی هدايت می کند. خود اين امر باعث می شود که همه انتقادها و اعتراض ها هم معطوف به شخصی شود که در راس اين سياست قرار دارد. طبيعی است که پس از اين روند انتقادها و اعتراض ها بيشتر به سمت آقای خامنه ای روانه خواهد شد. خود او و نوع زمامداری که در پيش گرفته است به شکل نهادی بستر اين انتقادها را فراهم می کند.
برخی شنيده ها حکايت از بالا گرفتن شکاف ها در درون سپاه پاسداران می کند.
علی افشاری: از گذشته هم اين بحث مطرح بود که سپاه جريان يکدستی نيست. اين شکاف درون سپاه با اتفاقاتی که اخيرا افتاده است، کمی فعال تر و جدی تر شده است.
آقای عزيز جعفری، فرمانده سپاه هم سال قبل به صراحت عنوان کرد که جنبش سبز که او با ادبيات خودش آنها را «فتنه گر» خطاب می کند، حاميانی در سپاه داشتند که ما مصلحت را در اين ديديم که با بحث های اقناع کننده آنها را منصرف کنيم.
مثلا اين که آقای علايی اين جسارت را به خرج می دهد و آن مطلب را می نويسد و بعد هم حداکثر ۱۲ فرمانده سپاه که هيچ کدام از آنها قابل مقايسه با آقای علايی نيستند، در اعتراض به اظهارات آقای اعلايی نامه می نويسند و چهره هايی مثل ذوالقدر، وحيد، رشيد و رحيم صفوی در اين نامه غايب هستند.
با اين حال پرسش نهايی اين است که آيا اساسا آيت الله علی خامنه ای گوش شنوايی برای شنيدن و عمل به نگرانی های اين چهره های سرشناس و منتقد وضع فعلی کشور دارد يا خير؟
حسن شريعتمداری: به نظر من آقای خامنه ای همه پل های پشت سر خودش را خراب کرده است. فقط يک تهديد بين المللی فوق العاده يا يک انذار بسيار قوی و يکپارچه از سپاه و نيروهای واقعا موجود در جامعه ايران است که می تواند او را وادار به عقب نشينی کند؛ آن هم در شرايط خاصی که در حقيقت هيچ شانس ديگری برای خودش نتواند تصور کند. مانند اغلب ديکتاتورهای خاورميانه که ديديم که اين پيام ها را تا لحظه آخر نشنيدند.
من شانس زيادی برای درک و دريافت اين واقعيت از سوی آقای خامنه ای نمی بينم و فکر نمی کنم که ايشان چنين درايتی در اين لحظات بسيار حساس از خودشان نشان بدهند.
حميد دباشی، استاد دانشگاه کلمبيا و جامعه شناس می گويد بيش از آنچه که مهم باشد که آيا آيت الله علی خامنه ای پذيرای منتقدان خودی خواهد بود يا خير، همين پديد آمدن عده ای منتقد از دل سپاه و جناح راست؛ خود، نکته بسيار قابل تاملی است.
حمید دباشی: به طور قطع ايشان اين صداها را می شنود و اينکه حالا گوش می دهد يا خير، حرف ديگری است.
ولی من فکر می کنم الان و در اين مرحله مهم نيست که آقای خامنه ای به اين صداها گوش می دهد يا گوش نمی دهد. مسئله اين است که الان عده ای پيدا شده اند که جان خودشان را کف دست شان گذاشته اند و در ملاء عام دارند ابراز نگرانی می کنند نسبت به مسئله ای که بسيار فراتر از شخص رهبری و حتی نظام جمهوری اسلامی است. اينها متوجه مسائل اساسی تری هستند.
در نتيجه به نظر من اين عکس العمل هايی که ما می بينيم منحصر به اين نيست که زعمای نظامی جمهوری اسلامی که به آن اعتقاد دارند، الان متوجه خطر عظيمی شده اند. بلکه به نظر من حتی اعتقادات مذهبی و ايمان آنهاست که الان به مخاطره افتاده است. مثلا در نامه خواهر شهيد باکری به آقای علايی شما به وضوح اين مسئله را می بينيد.
ما هر چه که راجع به جمهوری اسلامی فکر کنيم، واقعيت اين است که يک عده ای از انقلابيون صدر بهمن ۵۷ با اعتقاد و اعتماد به دنبال اين انقلاب رفتند و جانشان را کف دست شان گذاشتند و اين اعتماد و اعتقاد و ايمان است که الان در خطر افتاده است.

No comments: