Saturday 20 November 2010

نامه اقای نبوی به خامنه ای

آقای خامنه ای! خائن کیست؟
سید ابراهیم نبوی

حضرت تان فرموده اید که " ایجاد یاس و تفرقه خیانت واضح به ملت است." و منظورتان چنین کامل شده که " منفی بافی خیانت واضح است." لابد بخوبی می دانید که این جمله به آن معناست که اگر تا دیروز با تعاریف شما، که فی المثل معترضان جنبش سبز را خائنین و میکروب های سیاسی خواندید و با این تعبیر، تعداد خائنین به کشور مثلا بیست میلیون نفر تعریف شدند، با تعریف جدید، یعنی " خائن بودن کسانی که یاس و تفرقه ایجاد می کنند و منفی بافی می کنند" قطعا از چهل میلیون نفر هم بیشتر خواهد بود. براستی، بجز برخی اطرافیان شخص رئیس جمهور چه کسی نگاهی مثبت به این اوضاع دارد؟ و آیا با تعریفی که فرمودید آیا خودتان بیش از همه مردم، در ایجاد یاس و بدبینی و تفرقه میان مردم نقش نداشتید؟ و آیا با این تعریف بخش اعظم حکومت که باعث شده جامعه ایران به یاس و نومیدی برسد، جزو خائنین به ملت نیستند؟
معمولا وظیفه یک رهبر که لاجرم باید استراتژیست باشد، این است که کاری کند که تعداد خائنین به کشور دائما کمتر بشود، نه بیشتر. و اصولا عقل اقتضا نمی کند که رهبر چنان واژه ها را تعریف کند که بیش از هفتاد درصد مردم کشورش " خائن" و " مجرم" بشمار بیایند، بخصوص اینکه نباید چنان واژه ها را تعریف کند که خودش هم یکی از خائنین به شمار رود. البته آنچه من می گویم اقتضای عقل است، وگرنه اگر بخواهید بر روش های دیگر تاکید و اصرار کنید، شاید به این نتیجه برسید که ایجاد حکومتی که هفتاد درصد مردمش دشمن هستند و ده درصد مردم قابل اعتمادند، و نود درصد مردم با ترس و وحشت از آن ده درصد زندگی می کنند، برای حکومت فعلی و حال فعلی تان از همه بهتر باشد.
اما، از شما تمنا می کنم که کمی به معنای واژه ها توجه کنید. نخست اینکه فرمودید " ایجاد یاس خیانت است." و بیایید معیار یاس را با یک اندازه اجتماعی تعریف کنیم. مثلا حضور مردم در صحنه تغییرات سیاسی، شما بارها و بارها گفتید که انتخابات خرداد 88 و حضور مردم در خیابان، نشانه شور و هیجان و امید در جامعه بود، می دانید و می دانیم که بیش از چند ماه مردم با نشاط بسیار در خیابان بودند و امید به دولتی منتخب خودشان بسته بودند. این در حالی بود که یک سال بعد از آن جامعه دچار یاس و سرخوردگی شد. جز شخص شما و دولت منتخب و مورد حمایت شما، چه کسی در این سرخوردگی و نومیدی نقش داشت؟ چه کسی باعث شد تا دهها و صدها چهره مهم سیاسی کشور که تا قبل از خرداد حامی شما و امیدوار به دولت تان و سیاست تان بودند، نه تنها دست از حمایت شما بردارند، که حتی برخی از آنان راهی زندان شوند و برخی دیگر خود را از هر صحنه ای کنار بکشند. چه کسی جز شما عامل این یاس و سرخوردگی بود. آیا می شود که شما دست و پای کسی را ببندید و او را در اتاقی بگذارید و از او بخواهید پرنشاط و پر امید باشد؟ آیا اگر چنین دیوانه ای پیدا شد خودتان در عقل او شک نمی کنید که این چه دیوانه ایست که در بند است و می خندد و امیدوار است؟
بیایید دو تفاوت بزرگ دیگر را به شما نشان بدهم، اولی جمعیت حاضر در روز قدس امسال و سال گذشته و دوم جمعیت حاضر در روز سیزده آبان امسال و سال گذشته. هر دو مراسم جنبه دولتی داشت و اگر تعریف رسمی برای آن انتخاب شود، اولی روز حمایت از فلسطین بود و دومی روز مخالفت با آمریکا. جمعیت حاضر در هر دو مراسم در سال گذشته، حداقل ده برابر امسال بود، چرا که در سال گذشته هنوز مردم این همه خشونت را تحمل نکرده بودند و هنوز تا این حد فشار بر آنها وارد نیامده بود. به هر حال مردمی بودند امیدوار که برای تغییر به خیابان آمده بودند. لابد می گوئید آن سه میلیون نفر مردم شعار نه غزه نه لبنان می دادند، و این صد هزار نفر حامیان دولت در مراسم امسال می گفتند مرگ بر اسرائیل. من از شما می پرسم، پارسال که تلویزیون جمهوری اسلامی جمعیت را نشان می داد، آیا گفت که اکثریت مردم ایران در روز قدس به خیابان آمدند تا بگویند که قصد جنگ با هیچ دولت و حکومتی را ندارند؟ یا تنها جمعیت انبوه سبزها را از بالا نشان داد و این موج عظیم بسرقت رفته را امید شما و خار چشم دشمنان، البته از راه دور، نامید؟ اگر ماهیت و کیفیت جمعیت اهمیت ندارد و صرفا کمیت آن مهم است، پس چرا اینهمه به شرکت کنندگان در انتخابات- کودتای خرداد 88 فخر می کنید؟ مگر نگفته اندتان و نمی دانید که دو روز قبل از انتخابات 300 شهر سبزپوش بود و تهران و شهرهای بزرگ با زنجیره انسانی سبزها، رنگین شده بود؟ اگر این جمعیت که اکثرا مخالف شما بودند، این همه شادتان می کند، چرا جمعیت انبوه روز قدس پارسال خار چشم تان است و بارها از سوزش آن در اندرون و بیرون شکوه کرده اید؟

آقای خامنه ای!

اگر یک نفر و فقط یک نفر مسبب اصلی ایجاد یاس در مردم باشد، آن شخص شمائید، حالا می خواهید به خیانت خود اعتراف کنید، خود دانید. شما بودید که مردم شادمانی را که اراده کرده بودند در محدوده قوانین کشور و افراد مورد تائید حکومت کسی را برگزینند که شما نمی خواستید، فقط بخاطر همین کاری کردید که این مردم امیدوار و پرشور، بروند و گوشه ای بنشینند و کار به جایی برسد که وقتی جلوی انبوه مردم و پلیس، مردی در میدان کاچ با چاقو کشته می شود، هیچ کس سر از گریبان برنیاورد و مردم هم بدانند که همین پلیسی که برای یک الله اکبر آنها مثل قوم مغول مجتمع مسکونی سبحان را تاراج می کند، مثل گاو سرش را پائین می اندازد و شاهد مرگ شهروندی از شهروندان کشور می شود.
گفته اید " منفی بافی خیانت واضح است". ای کاش می آموختید که وقتی جامعه ای جز سیاهی تولیدی ندارد، کسی لازم نیست برایش سیاه نمایی کند، این خانه سیاه است. وقتی این فرشی که خیالش شما را به عرش می برد، تارش را با بی عرضگی و بی لیاقتی و منحنی های دائما منفی دولت نالایق دست نشانده شما می ریسند و پودش را ظلم و ستم و بیداد قوه قضائیه رشته می کند، ما نیستیم که منفی می بافیم. منفی هست. هیچ و مطلقا هیچ استانداردی را نمی توانید نام ببرید که با وجود هشت برابر شدن درآمد کشور، در سالهای حکومت خودمختار شما و ملیجک بیت تان، حتی در حد برابر با شانزده سال گذشته باشد. این منحنی منفی را چه کسی بافته است؟ چنان می گوئید منفی بافی، انگار که خیالبافی است. کسی این خبرهای تلخ و سیاه را نمی سازد. اینها همه در مملکتی رخ می دهد که شما رهبرش هستید. توسعه روزافزون فقر، بی رحمی و بی عدالتی، جنایت و فحشا، ظلم و ستمی که از این جامعه بوی گندش بیرون می زند، حاصل تصمیمات و اجرای احکام و دستورات شماست. البته که منفی بافی هم می توان کرد، ولی باور کنید هیچ منحنی را پیدا نمی کنید که از زمانی که شما نقطه عطف و فصل الخطاب شدید رو به بالا رفته باشد. و خیال هم نکنید اگر همه کشور را خائن بخوانید این روند منفی رو به سقوط نخواهد رفت. خود کرده را تدبیر نیست.

آقای خامنه ای!

سومین برداشت از جملات گهربار آن حضرت موج خنده را بیشتر برمی انگیزد. اینکه شما " تفرقه " را خیانت واضح دانسته اید. شمایی که حاضر نیستید حرف رفیق 45 ساله تان را بشنوید و به او بی بصیرت می گوئید، شما که نخست وزیری که هشت سال مجری دولت تان بود را جاسوس می نامید و حتی پاسخی به چرندیات کسانی که می گویند ایشان در دولت شما هم جاسوس بوده نمی زنید، شما که رئیس دفتر خودتان را بخاطر اختلاف نظر حذف می کنید و او را از دایره محرمان بیرون می اندازید، شما که هفتاد درصد روحانیت و مراجع کشور را عامل بیگانه می خوانید، شما که دولت هایی را که در زمان خودتان برسر کار بودند و مشروع و مقبول بودند، تحمل نمی کنید، با چه کسی وحدت می کنید. دست راست تان به دست چپ تان دستور قطع معامله شکر می دهد و آن یکی به دلایل عدیده اطاعت نمی کند. چهار تا عجزه را در دارالعجزه جمهوری ولوی تان جمع کرده اید و دل تان خوش است که مجمع الجزایر قمر متحد استراتژیک شماست. خبر ندارید که آنها هم رابطه شان را دارند با شما قطع می کنند و نیجریه هم هر روز یک مدرک جرم از دولت خلافکار شما پیدا می کند.
این حرف ها را از سر کین و نفرت نگفتم، خوب می دانید که کشوری که آن همه امکان در نیروی انسانی و منابع طبیعی و سابقه فرهنگی و تاریخ سیاسی و بنیادهای اجتماعی دارد، اندازه اش این نیست که شما رهبرش باشید و احمدی نژاد رئیس جمهورش. قطعا شنیده اید که یکی از بزرگان علوم اجتماعی که حوزه علمی اش حال تان را بد می کند، درباره کشورهایی نظیر ایران چه گفته است، باور کنید مشکل دقیقا همین است که " بزرگترین دلیل عقب ماندگی بسیاری از کشورهای شرق این است که ضریب هوشی حکومت آنها از ضریب هوشی ملت شان کمتر است." گفتم هوش و نگفتم زرنگی و سیاست، می دانم که شما موجودی مکار هستید. فرق آدم باهوش و آدم مکار این است که آدم باهوش به دیگران حق می دهد تا خودش هم حقی داشته باشد، ولی آدم مکار حق همه را می گیرد و آخر سر هم همه چیز را از دست می دهد.

ابراهیم نبوی، 29 آبان 1389

No comments: