Sunday 21 November 2010

مقاله از هوشنگ کردستانی

هوشنگ کردستانی

رهایی ایران با یک ائتلاف ملی امکان پذیر است

با آنکه بیش از یکصد سال از پیروزی انقلاب مشروطه و استقرار حکومت قانون می گذرد، آرمان های آن جز در پاره ای اوقات عملاً تحقق پیدا نکرد. انقلابی که برای جایگزین کردن مشروطه پادشاهی به جای استبداد سلطنتی بود.
گرچه برخی از روشنفکران و نظریه پردازان نهضت آزادیخواهی بر آن بودند که روحانیت در رأس حرکت مردم قرار گیرد ولی رهبران واقع بین نهضت مشروطه و نیز مردم به جان آمده از جور و ستم و جنایت هایی که گروهی از دکانداران دین در همدستی با عوامل استبداد مرتکب شده بودند راضی به این امر نشدند و جز تنی چند از مراجع و روحانیت وارسته را که صادقانه با نهضت همراهی کرده و تا آخر نسبت به آن وفادار ماندند، نپذیرفتند و جنایت هایی را که دین فروشان به نام دین انجام می دادند کم از اعمال عوامل وابسته به سلطنت استبدادی نمی دانستند، از این رو نه آنکه تسلیم آخوندهای متعصب و واپسگرا که می گفتند «ما پیرو قرآنیم، مشروطه نمی خواهیم» و در پی استقرار نظامی «مشروعه» بودند نشدند بلکه مهمترین روحانی مخالف نهضت مشروطه را به دار مکافات آویختند.
چه شد که پس از گذشت هفت دهه از تصویب قانون اساسی مشروطه و کوتاه شدن دخالت روحانیت از امور مملکت، خمینی و آخوندهای همراهش توانستند بساط مشروطیت را گرچه قانون اساسی آن بطور صحیح اجرا نمی شد برچینند و قدرت را بطور کامل قبضه کنند و حکومت مشروعه را جایگزین آن سازند؟
اگر چه عوامل گوناگونی در به قدرت رساندن خمینی دخالت داشت ولی شاید دو عامل از بقیه مهم تر بوده باشد:
نخست، آنکه گذشت زمان، جنایت هایی را که پیش از استقرار نظام مشروطه توسط شاه و همچنین دکانداران دین صورت می گرفت از حافظه تاریخی و بایگانی ذهنی نسل جوان دوران انقلاب اسلامی کمرنگ نموده و عدم وجود آزادی بیان و نوشتار در رژیم گذشته هم این فراموشی را مضاعف کرده بود.
دوم: عدم اجرای کامل اصول قانون اساسی بویژه آن اصولی که به سلطنت مربوط می شد این امکان را به خمینی داد که خود و جامعه روحانیت را پایگاه مبارزه با خودکامگی و طرفدار خواست های مردم معرفی کند و با نیرنگ، ندای آزادی و استقلال را که مردم ایران خواستار آن بودند سر دهد.
اکنون که پس از گذشت 32 سال از عمر جمهوری اسلامی، از سویی ماهیت و سرنوشت دکانداران دین بیش از گذشته برای مردم به ویژه نسل جوان کشور روشن شده و از سویی دیگر مبارزه کسب قدرت که میان جناح های حاکمیت در گرفته و روز به روز بر شدت آن افزوده می شود نظام را دچار شکاف و چند دستگی کرده است فرصت و مجال مناسبی را برای مردم فراهم آورده تا در سایه یک همبستگی ملی به دور محورِ آرمان های تاریخی بتوانند از تسلط استبداد مذهبی رهایی پیدا کرده و مانع امکان برپایی و استقرار نظام استبدادی دیگری در آینده ایران گردند.
آرمان های تاریخی که ملت ایران بیش از صد سال است برای تحقق آن مبارزه، فداکاری و جانبازی کرده و می کند عبارتند از:
آزادی های سیاسی، دینی و اجتماعی، برقراری حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... کشور که در تضاد با نظام استبداد مذهبی حاکم و اساساً هر نوع استبداد ایدئولوژیکی، نظامی و سلطنتی و ... می باشد.
آزادی و مردم سالاری هنگامی تحقق می یابد که تسلط مذهب بر حکومت پایان پذیرد.
تسلط نظام استبداد مذهبی بر کشور فاجعه ای است که افزون بر زیان های جبران ناپذیر جانی، مالی و معنوی پدید آمده، می تواند باعث به خطر افتادن تمامیت ارضی کشور گردد.
از این رو ایران یاران، برای جلوگیری از امکان هر نوع تجزیه ناشناخته می بایست بیش از هر کاری برای تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری تلاش و فداکاری نمایند.
آزادی و استقلال دو روی یک سکه هستند.
مردم هنگامی که از آزادی برخوردارند از استقلال میهن شان دفاع می نمایند .
در نبود آزادیست که استقلال کشور و تمامیت ارضی می تواند به خطر افتد.
عشق به ایران و میهن دوستی هنگامی که با باور به آزادی و حاکمیت مردم همراه نباشد نارسا و ناکامل است.
باور به دو اصل آزادی و حاکمیت مردم می تواند معیار درست تشخیص احساس میهن دوستی زمامداران کشور باشد.
اشاره شد که پس از گذشت سه دهه که از عمر نظام سرکوبگر و جنایت پیشه کنونی می گذرد، و پی آمدهای فاجعه آمیزی که برای ملت ایران به ارمغان آورده بر همگان روشن است، اکنون مردم ایران برای پایان دادن به بساط حکومت خودکامگانی که از احساسات مذهبی موجود در جامعه سوءاستفاده می کنند مردانه به پا خاسته اند.
خیزش مردمی ایران و شرکت گروههای مختلف با آرمانهای متفاوت خود نشاندهنده مخالفت مردم با عملکرد حکومت و رژیم اسلامی می باشد .
پرسش این است که چرا، با وجود آنکه اکثریت بزرگی از مردم که بیشتر روشنفکر، دانشجو و در حقیقت از نخبگان و برگزیدگان جامعه هستند موفق به پدید آوردن یک همبستگی یا یگانگی ملی در راستای برکناری نظام ولایت فقیه نشده اند؟
در جامعه کنونی ایران چند جریان یا طیف فکری (متفاوت)وجود دارد که دارای موضع گیری های گوناگون در رویارویی با نظام اسلامی هستند. در ذیل به چند مورد از آن اشاره می کنیم:

1- جریان معروف به اصلاح طلبی
جریانی که سردمداران آن وابسته به حاکمیت و زمانی در رأس قدرت بوده و اکنون اهرم های قدرت را از دست داده اند. این جریان بر این باور است که ادامه سیاست دولتمردان کنونی اسلامی می تواند بقای نظام را به خطر اندازد، از این رو در پی آن است که اهرم های قدرت را از دست آنها خارج و خود در اختیار بگیرد و با اصلاحاتی به بقای نظام اسلامی تداوم بخشد.
این جریان از حمایت رسانه های گروهی دولت های غربی و نیز پشتیبانی برخی از گروه ها و شخصیت های سیاسی - بیشتر چپ گرا- خارج از حاکمیت برخوردار است.
طرفداران این جناح نه در پی سقوط نظام ولایی، بلکه در تلاش برای بقای آن از راه جابجایی قدرت در درون همین نظام هستند.

2- جریان طرفداران نظام گذشته
این جریان در مقایسه شرایط دوران ایران برباددِه کنونی با دوران رژیم گذشته، با وجود تأکید بر کاستی ها و نبودِ آزادی سیاسی در آن زمان، برتری را به آن دوران می دهند و کاستی ها و کمبودها و عدم اجرای کـامل قانـون اســاسی مشروطه را در مقایسه با جنایت های هولناک جانی، مالی، معنوی که سردمداران اسلامی باعث شده اند توجیه می نمایند.
بیشترین طرفداران این طیف را طرفداران نظام گذشته، توده های از هستی ساقط شده و نیز آنان که آبادانی کشور و رفاه مردم را بر اصل آزادی و حاکمیت برتری می دهند تشکیل می دهند. با وجود تفاوت اساسی اعتقادی که میان تفکر جریان اصلاح طلب و طرفداران نظام گذشته وجود داشته و دارد، برخی از طرفداران نظام گذشته بر این باورند که می توانند ائتلافی با جریان اصلاح طلب پدید آورند.

3- جریان ملی گرایی
جریان ملی گرایی تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری، پیشرفت کشور و رفاه مردم را در برکناری کلیت نظام استبداد مذهبی و نه جا به جایی قدرت میان جناح ها می داند. این جریان بیشترین طرفدار را در میان بانوان، جوانان و روشنفکران که اکثراً از طبقه متوسط جامعه برخاسته اند دارد.
شعارهای داده شده در تظاهرات یکسال گذشته، سرودن و خواندن اشعار میهنی، حضور در آرامگاه کوروش کبیر و کنارتندیس فرودسی بزرگ در لحظه تحویل سال نو و آغاز هر نشست و گردهمآیی با خواندن سرود «ای ایران» و شعار « نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» همه بر گرایش مردم به ملی گرایی و توجه به دوران های پرافتخار ایران حکایت دارد.
نباید فراموش شود که هنوز هم بخشی از افراد جامعه به دلیل نیاز مالی و وابستگی سازمانی یا باورهای تعصب آمیز مذهبی پشتیبان جمهوری اسلامی هستند.
ضمن احترام گذاردن به موجودیت سازمان ها و تشکل های سیاسی، باید پذیرفت که هیچ گروه و حزبی قادر نیست در راستای رویارویی با نظام حاکم یک حرکت گسترده مردمی پدید آورد. از این رو، رسیدن به یک همبستگی و یگانگی ملی نه بر وحدت سازمان های سیاسی بلکه بر همکاری و ائتلاف میان آنها امکان پذیر است. آنچه در شکل گیری و پیروزی یک حرکت ملی و آزادیخواه مهم می تواند باشد:

- باور به آزادی و مردم سالاری
- اعتقاد به نیروی مردم - قدرت ملی -
- صداقت نسبت به آرمان ها و تلاش و فداکاری جهت تحقق آنهاست
تردید نیست که انتخاب نوع حکومت پس از اضمحلال رژیم اسلامی بستگی به رأی مستقیم مردم دارد.
وجود آزادی و استقرار حاکمیت مردم سبب می شود که سرمایه های ملی به عوض سوءاستفاده مالی، ولخرجی، حاتم بخشی به بیگانگان، خرید فراورده های بی مصرف و از رده خارج شده کشورهای دیگر، در خدمت رفاه مردم و ترقی مملکت قرار گیرد. منابع زیرزمینی کشور را باید پیش از هر چیز در جهت ایجاد کارخانه و واحدهای تولیدی، گسترش شبکه های راه و راه آهن، گسترش مؤسسات فرهنگی و دانشگاهی و سازندگی نسلی متخصص، کارآمد و کاردان بکار گرفت تا بیکاری و تنگدستی از جامعه رخت بر بندد، کشور در مسیر پیشرفت و ترقی قرار گیرد و نسل جوان و آینده ساز این مرز و بوم توانایی آن را بیابد که عقب ماندگی های علمی، فرهنگی و صنعتی کنونی را جبران و ایران را با حرکت پرشتاب کاروان تمدن

No comments: