Monday 30 August 2010

جهانگیر محمودی ازاد شد

حجت الاسلام جهانگیر محمودی روحانی و وکیل ملی گرا و آزادیخواه خوزستانی و از یاران همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران برای دومین بار به وسیله دادسرای ویژه روحانیت اصفهان در 24 امرداد ماه باز داشت شدند. ایشان از روحانیان ملی گرا و آزادیخواه خوزستانی می باشد که برای یکپارچگی سرزمینی ایران در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر بسیار زحمت کشیده اند.اتهامات ایشان از دیدگاه دادسرای ویژه روحانیت ،وکالت شخصیت های سیاسی،فرهنگی مانند آقای عیسی خان حاتمی،حشمت اله تبرزدی و ابولفضل عابدینی و....،ارتباط با جبهه ملی ایران و حزب پان ایرانیسم بوده است.آقای جهانگیر محمودی در روز سوم شهریور با وثیقه 200 میلیون ریالی آزاد شدند .

Sunday 29 August 2010

دیدار شورای همبستگی با دکتر علی ناظری

دیدار شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر
و جبهه ملی ایران با دکترعلی ناظری

در روز آدینه پنجم شهریور 1389، گروهی از هموندان همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران و شخصیت های جبهه ملی ایران به دیدار دکتر علی ناظری و خانواده ایشان رفتند. دکتر علی ناظری که هموند شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران، دبیر کل جامعه سبز مدنی و از کوشندگان حقوق بشر و جامعه دندانپزشکی ایران می باشند، در آخرین روزهای خرداد 1389، در خانه خود توسط نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه بازداشت و به بند الف زندان اوین منتقل شدند. ایشان پس از نزدیک دو ماه بازداشت، چند روز پیش با وثیقه یکصد میلیون تومانی آزاد شدند.
در این دیدار، نخست آقای ناظری به دوران زندانی بودن خود اشاره نمود و اینکه بازجویان برخوردی نسبتا مودبانه داشتند. یکی از بزرگترین اتهامات ایشان همکاری با شورای همبستگی بود که ایشان در پاسخ گفته بود که افتخار دارد با گروهی همکاری می کند که با هرگونه خشونت مخالف است و بهترین چهره های سیاسی ملی و مدنی را در بر دارد. آقای ناظری درادامه بازجویی خود گفته بودند که به علت فشارهای امنیتی و زندانی شدن بخش عمده ای از اعضای همبستگی، هنوز شورا نتوانسته مراحل قانونی خود را طی نماید و اساسنامه و شرح وظایف را تدوین نماید. همبستگی پس از انتخابات بزرگترین هزینه را با زندانی شدن هموندان خود پرداخت کرده است.
آقای هرمیداس باوند گفتند که ما باید مخالفت با خشونت را در جامعه نهادینه کنیم. متاسفانه اشتباهات پی در پی حکومت، خشونت را در صحنه داخلی و خارجی با ابعاد بزرگی نمایان ساخته که امکان دارد به جامعه و آینده آن زیان های غیر قابل جبرانی بزند.
آقای کورش زعیم دبیر سیاسی همبستگی نیز درباره هزینه سنگین همبستگی در جریان اخیر اشاره نمود و نسبت به رای شش سال زندان برای آقای رسول بداغی و ادامه بازداشت غیرقانونی حشمت تبرزدی، عبدالله مومنی، محمد اولیلیی فرد ورفیعی دیگر هموندان شورای همبستگی ابراز نگرانی نمودند. بانو گیتی پورفاضل هم از بازجویی روزهای اخیر خود به وسیله نیروهای امنیتی به خاطر دفاع از موکلان خود اشاره نمودند و گفتند دادگاه آقای تبرزدی در روز پانزدهم شهریور ماه در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران برگزار می شود.

آقای عیسی خان حاتمی گفتند امروز مشکل ما این است که حاکمیت برای ما هیچ حقوق شهروندی قائل نیست و ملت را به چشم رعیت نگاه می کنند. تا زمانی که حاکمیت این دیدگاه خود را نسبت به مردم عوض نکند زمینه همه نوع واکنش مردم نسبت به حکومت وجود دارد.
در این دیدار، بانوان گیتی پورفاضل، سمیرا جمشیدی، و آقایان هرمیداس باوند، جمال درودی، علیرضا جباری، اسماعیل مفتی زاده، کورش زعیم، عیسی خان حاتمی، محمد اویسی، حیدری، محمدرضا خوانساری، بیژن جانفشان، پیمان عارف، درخشندگی و امین کرد حضور داشتند. بانو ناظری و دختر ایشان از دوستان آقای ناظری به خاطر پشتیبانی عاطفی نسبت به ایشان و خانواده سپاسگزاری نمودند.

Thursday 26 August 2010

تسلیت

تسلیت به ملت پاکستان

جبهه ملی ایران حادثه سیل ویرانگری را که موجب مرگ و آوارگی گروه های وسیعی از مردم کشور همسایه ما پاکستان گردیده به ملت مظلوم و محروم این کشور تسلیت میگوید .
در این روزها رسانه های عمومی صحنه های دلخراشی از فقر و استیصال میلیون ها نفر انسان را در پاکستان به تصویر کشیدند که قلب هر انسان شرافتمند و نوع دوست را به درد می آورد و نشان میداد که چگونه توطئه های استعماری و حکومت های استبدادی و غیر ملی و فاسد و ناکارآمد میتوانند یک ملت را از حداقل تامین و رفاه دور نگاهداشته و در حضیض فقر و عقب ماندگی رهنمون شوند تا آنجاکه در مقابل بلایای طبیعی و غیرمترقبه بدین گونه ناتوان و بی دفاع بمانند .
ما از هموطنان عزیز و از جامعه جهانی درخواست میکنیم که در این شرایط غم انگیز و بحرانی از هر طریق ممکن به یاری مردم رنجیده و محروم پاکستان بشتابند و از هر گونه کمک و مساعدتی که در امکان دارند نسبت به آنان دریغ ننمایند .

تهران – جبهه ملی ایران
4/6/1369

Wednesday 25 August 2010

مصاحبه با کورش زعیم

کورش زعیم: انتخابات آزاد یک شعار نیست یک راهبرد است

در ادامه بحثهای مربوط به نظام مطلوب با مهندس کورش زعیم، از مبارزترین چهره های جبهه ملی و از شخصیتهای سیاسی خوشنام کشور گفتگو کرده ایم. کورش زعیم در سالیان اخیر چندین بار به زندان افتاده است که آخرین بار آن نیز در جریان جنبش سبز بود. وی در نزد جوانان دلبسته جبهه ملی بسیار محبوب است و در میان جریانهای دانشجویی و نیروهای تحولخواه مورد احترام است. آقای زعیم را به عنوان مردی می شناسند که بیش از آنکه دربند دیروز باشد دلبسته فرداست. کورش زعیم معتقد است که انتخابات آزاد یک شعار نیست و یک راهبرد است. او نظام سیاسی مطلوب خود را جمهوری پارلمانی می‌خواند که مرکب از ریاست جمهوری، نخست وزیر و دو مجلس .
انتخابات آزاد: فرض کنید که الان قرار است مردم نظام حکومتی آینده شان را انتخاب کنند و تصمیم بگیرند و شما می خواهید به آنها پیشنهادی بدهید. نام آن نظامی که شما می‌پسندید و پیشنهاد می‌کنید چیست؟
کورش زعیم: من سلیقه و گزینش خود را در گفته ها و نوشته هایم بارها گزینش خود را برای نظام آینده ایران، جمهوری پارلمانی ابراز کردم. جمهوری پارلمانی یک روش حکومتی است که خودمان در ایران آن را اختراع و عمل کرده ایم، البته نه به شکل نوین و پیشرفته کنونی آن. اکنون می خواهیم شکل نوین و پیشرفته تر آن را بر پا کنیم. این بار باید قانون اساسی آینده را گونه تدوین کنیم که دیگر ملت مجبور نشود فرنشین حکومت را با خشونت و خونریزی عوض کند یا در تغییر دادن آن دچار خشونت و خونریزی شود.
انتخابات آزاد: فرایند انتخاب مردم به باور شما چطور باید باشد؟ صرف نظر از آنکه گذار ما به دمکراسی چطور هست، این فرایند انتخاب چطور باید باشد؟ مثلا در ابتدا راجع به جمهوری اسلامی باید یک رفراندم آری یا نه باشد یا آنکه چند نوع حکومت به رفراندم گذاشته شود، اعم از حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، مشروطه پادشاهی... یا آنکه مردم نمایندگانی انتخاب کنند به عنوان مجلس موسسان و در آن مجلس موسسان سر اسم و قانون اساسی به توافق برسند یا اینکه دولت موقتی باشد برای یکی دوسال تا یک فضایی فراهم باشد برای بحث و گفتگو و بعد از یکی دو سال یک قانون اساسی جدید نوشته شود. شما چه فرایندی را پیش نهاد می کنید؟
کورش زعیم: من در اینباره زیاد اندیشه کرده ام و نظریات خود را در چند سال اخیر عرضه کرده ام. نظام حکومت اسلامی یک حکومت دیکتاتوری مذهبی یکسونگر می شود که همه باورها، اندیشه ها و سلیقه های دیگر را نفی و طرد می کند. اینگونه حکومت نخست در زمان خلیفه های بغداد بر ما تحمیل شد، و در اروپا هم در سده های تاریک میانه نمونه های آن تجربه شده است. تجربه حکومت طالبان در افغانستان هم نمونه خوبی از عملکرد حکومت اسلامی در دوران معاصر بود. فرهنگ ایرانی هیچگاه چنین شیوه اداره کشور را نپذیرفته است و در کشوری برخوردار از یک فرهنگ والای مردم گرا و معتقد به حقوق بنیادین بشری عملی نیست.
نظام جمهوری اسلامی از دو واژه که هر کدام نماد یک باور متضاد با دیگری است ساخته شده که یکدیگر را بر نمی تابند. یک ایدئولوژی انحصارگرا که طبیعت آن تمرکز قدرت و تحمیل اراده حکومت بر مردم است، با معنای جمهوری که یک روش مردم سالار بر پایه رای مردم است، و در آن مردم اراده خود را بر حکومت تحمیل می کنند، همساز نیستند. تجربه سی و یک ساله اینگونه حکومت در ایران که سراسر تضاد روشها، باورها و سامانه ها بوده، ناهمسازی این دو اندیشه را آشکار کرد. بنابراین، دلیلی ندارد که یک تجربه ناکارآمد را دوباره به همه پرسی بگذاریم.
در یک نظام مردم سالار همه دیدگاهها و باورها حق سازماندهی سیاسی و کسب هوادار خواهند داشت و در صورت پیروزی در انتخابات خواهند توانست رژیم مورد علاقه خود را برپا کنند، در صورتی که در رژیم های ایدئولوژیک یا پادشاهی، تغییر مسالمت آمیز به وسیله انتخابات غیر ممکن می شود.
از سوی دیگر، جمهوری پارلمانی پیشنهادی من، روشی است که همه مردم جهان پس از سده ها تجربه به آن رسیده اند. در واقع، می توان آن را پیشرفته ترین تکنولوژی کشورداری دانست. در این روش، رای اکثریت مردم تصمیم گیرنده است، نه یک نفر یا یک ایدئولوژی علیرغم رای اکثریت مردم. شاید جمهوری هنوز بهترین روش حکومتی که می توان اندیشه کرد نباشد، ولی بهر حال، تا زمانی که پیشرفت تکنولوژی کشورداری در آینده به آن بهبود بخشد یا روش دیگری را ابداع نماید، جمهوری پارلمانی بهترین روش کشورداری است.

البته من می دانم که تغییر ناگهانی به یک نظام جمهوری پارلمانی در شرایط کنونی امکانپذیر نخواهد بود و اقدام به یک همه پرسی هم برای تغییر نظام غیرممکن است. به همین دلیل پیشنهاد کرده بودم که با ترغیب یا اجبار حکومت کنونی به کناره گیری، نخست یک دولت موقت تشکیل گردد. این دولت موقت توسط شخصیت های ملی برون از حاکمیت تشکیل خواهد شد که از شخصیت های سیاسی دیگر بیرون یا درون حاکمیت که به تغییر نظام باور پیدا کرده باشند هم دعوت به همکاری خواهند کرد. این دولت موقت در حالی که به اداره امور کشور خواهد پرداخت، دو وظیفه مهم بر عهده خواهد داشت. نخست آماده کردن شرایط برای انتخابات آزاد مجلس های شورای ملی و مهستان، نخستین وظیفه اجلاس مشترک این دو مجلس تدوین قانون اساسی خواهد بود که به همه پرسی گذاشته خواهد شد، و دوم آماده کردن شرایط برای انتخابات ریاست جمهوری. پینهادهای تکمیلی من در مورد ساماندهی نیروهای مسلح و دیگر نهادهای اجرایی و دادگستری در پیشنهاد مفصل شرح داده شده است.
انتخابات آزاد: ساختار سیاسی نظام مورد شما چگونه است پارلمانی است یا ریاستی یا مانند مدل فرانسه ترکیبی از هر دو یا مانند جمهوری اسلامی است؟
کورش زعیم: من جمهوری پارلمانی را می پسندم که دارای یک رییس جمهور، یک نخست وزیر و دو مجلس شورای ملی و "مهستان" باشد. این سامانه را در "پیشنهاد برای نجات میهن" شرح داده ام. مجلس شورای ملی با روشی که ارائه داده ام، از نمایندگان همه جمعیت کشور و مجلس مهستان از نمایندگان استانها، دو نماینده از هر استان در انتخابات سراسر استانی، تشکیل می شوند. رییس جمهور با رای سراسری کشور برگزیده می شود و مسئول سیاست خارجی، جنگ و صلح و سیاست های کلان کشور است. نخست وزیر که مسئولیت اداره روزمره کشور را دارد، توسط مجلس شورای ملی انتخاب و با تایید مجلس مهستان برگزیده و با امضای رییس جمهور به کار گماشته می شود. اینها را همه من در آنجا شرح داده ام.
انتخابات آزاد: نوع رابطه سه قوه چگونه خواهد بود؟ خصوصا فرد یا هیئت اداره کننده قوه قضائیه چگونه برگزیده خواهد شد؟ در کشورهای دموکراتیک هم استقلال قوه قضائیه بیشتر ماحصل قدرت نهادهای دموکراتیک و جامعه مدنی است تا پروسه خاصی که برای اداره این قوه تعبیه شده باشد. در ایران این روند چگونه خواهد بود؟
کورش زعیم: شاخه اجرایی که توسط نخست وزیر اداره می شود، شرحش داده شده است. شاخه قانونگذاری را هم شرح داده ام. شاخه دادگستری و استقلال آن از دو شاخه دیگر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. دادرس های دادگستری باید برابر با عرف جهانی پس از یک دوره تجربی در وکالت وپس از گذراندن آزمون دادرسگری به دادرسی بپردازند و زنجیره درجه ها را در سطح دادگاهی که در آن دادرسی می کنند طی کنند. هموندان دیوان عالی کشور، که بالاترین مقام قضایی کشور هستند باید توسط رییس جمهور معرفی و توسط مجلس های شورای ملی و مهستان تایید شوند. به این ترتیب، دادرسان دیوان عالی کشور مدیون هیچ مقام کشوری نخواهند بود و خواهند توانست با وفاداری به ملت ایران که آنان را از طریق مجلس های شورا و مهستان برگزیده است مسئولیت خود را که از جمله نگهبانی از قانون اساسی است انجام دهند. برخی باور دارند که نگهبانی از قانون اساسی باید توسط یک نهاد مستقل و متشکل از نمایندگان ارگانهای مختلف صورت گیرد. ما چنین نهادی را در منشور جبهه ملی ایران پیش بینی کرده ایم، ولی تصمیم نهایی با اجلاس مشترک مجلس شورای ملی و مجلس مهستان آینده خواهد بود که کار مجلس بنیانگذاران قانون اساسی را انجام خواهند داد.
انتخابات آزاد: پرسش دیگری که در مورد هر نظام سیاسی مطرح است این است که آیا مصوبات پارلمان باید توسط نهاد دیگری با اصول بنیانی تری مثل قانون اساسی، شرع، اعلامیه حقوق بشر، ... محک بخورد یا نه؟ اگر آری، اعضای این نهاد چگونه انتخاب خواهند شد؟
کورش زعیم: هیچ کس یا نهادی حق گزینش یا دخالت در گزینش نامزدهای را انتخاباتی ندارد. تنها معیار، شرط های بنیادی نامزدی برای یک مسئولیت مردمی است که قانون اساسی آینده، یا مجلس شورای ملی، تعیین می کند و توسط وزارت کشور اجرا می شود. این شرط ها معمولا شامل کمینه سن نامزد، کمینه سواد نامزد و نداشتن پیشینه کیفری است. من حتا با محدودیت پیشینه کیفری مخالف هستم. من باور دارم که حتا بزهکاران گذشته هم باید حق رای دادن و نامزد مقام شدن را داشته باشند. این مردم هستند که باید تشخیص دهند چه کسی را می خواهند تا نماینده آنان باشد.
انتخابات آزاد: آیا به باور شما انتخابات آزاد می تواند شعاری باشد که بر آن مبنا نیروهای سیاسی دموکراسی خواه حول هم گرد بیایند و گذار به دموکراسی در ایران را پیش ببرند.
کورش زعیم: انتخابات به جز اینکه آزاد باشد، معنا ندارد. دموکراسی هم بی انتخابات آزاد امکان پذیر نیست. بنابراین، انتخابات آزاد یک شعار نیست، یک راهبرد است

Tuesday 24 August 2010

الترنایو - از علی ضرابی

دربه در درپی الترناتیو گم نشده

بعضی از آنها که در صف کسانی هستند که از سیاست بویی هم برده اند، مدتی است با شناختی که از گردش سیاسی کشورما دارند وعده ای از آنها گفتار و نوشتارشان مورد قبول عامه هم می باشد، دم از الترناتیو میزنند. متأسفانه خیلی ها از شخص، می خواهند الترناتیو بسازند و تصور می کنند چون زمانی انگلیس ها از رضاخان الترناتیو ساختند حال چرا این کار را تکرار نکنیم . یادشان رفته که زمان تغییر کرده با وصف این می خواهند و فکر می کنند اگرما پرچم داری داشته باشیم و درپی او راه بیفتیم او ما را به صراط مستقیم هدایت خواهد کرد. من اگربه جای این نویسندگان- که حرفشان را خیلی ها هم قبول داریم - بودم. اول برای مردم الترناتیو و کاربرد آنرا به وضوح روشن میکردم، که مردم بهتر به این واژه وارزش و معنای آن پی ببرند. من اتفاقاً مطلبی درمورد الترناتیو و اینکه الترناتیو یعنی چه، در مجله روشنگرچاپ کاناداو امریکا وهمین مجله اینترنتی (جبهه ملی ایران) فرستاده بودم و منتشر شد درآن مقاله تقریباً روشن شده بود. الترناتیو یعنی چه؟
واژه الترناتیو به گفته یکی از دوستان من چنین تعریف میشود: شقیّ دیگر، یک راه کار دیگر، راهی متفاوت ، درسیاست هم واژه به صورتی درآمده که صفت متفاوت بودن را به فرد یا گروهی نسبت میدهد. این مفهوم درحوزه های ادبیات و موسیقی هم خودنمایی می کند، در حوزه سیاست الترناتیو به گروه و بعضی اوقات به فردی اطلاق میشود که به علل مختلف مخالف نظام موجود میشوند.
ما مدتها است سکولاریسم را که تقریباً همه خواسته های مردم را در خود وارد دارد، انتخاب کرده ایم و از آنجا که این سیستم در برگیرنده خواسته های بجایی می تواند باشد، درپی آن میرویم و این همان سیستم هست (اگر بتوانیم آنرا یک سیستم بخوانیم) که به محض اینکه دانشجویان ما متوجه شدند. حقی از آنها پایمال شده به خیابانها ریختند و فریاد کشیدند آراء ما کو؟ وما حق خود را می خواهیم وبه دولت و جهان روشن کردند که حقوق آنها را پایمال کرده اند و فریاد خود را به سراسر جهان آنهم از داخل یک دولت جبار که کشتن جوانان برایش خیلی آسان است، با برپا کردن پرچم سبزکه بر خلاف تصور بعضی از نویسندگان،در آنروز وسیله دانشجویان بوجود نیامد.این جنبش سبز ارث پدرآقای کروبی و موسوی نبوده، ولی ارث پدر ندا آقا سلطان و یا دهها دانشجو وهم وطن دیگر ما که جان خود را فدای آن کردند ومیلیون ها جوانان دانشجو وغیر دانشجو بوده وهست ، این جنبش پس از رفراندوم آقای خمینی که در گرماگرم انقلاب روی تبلیغات شدید مذهبیون، انقلاب را از ید جبهه ملی ایران خارج وبه بیراهه هدایت کردند وخیلی زود با نیروی یزیدی میلیون را ازمیدان بدر کرده، وعده ای ازآنها را که دولت را تشکیل داده بودند مثل امیرانتظام. فروهر. دکتر سنجابی. دکتر مدنی ودیگران را تارمارکرده وبه قول خودشان (خدعه کردند) (خدعه یعنی حقه)، و سوار بر مردم زودباور ما شدند وجبهه ملی که الترنانیو منزه و پاک ملت ایران بوده وهست برای بار دوم مجبور به مبارزه شد. الترناتیوی که بر سیستم میهن پرستی همیشه استوار بوده وهست الترناتیوی که هیچگاه لکه ای سیاه را در او نمی توان یافت. جبهه ملی یک الترناتیو سکولار است، ما درپی چه الترناتیوی میگردیم؟ ما مردم ایران پس از شکستی که براثر خدعه مذهبیون گرفتارآن شدیم که کاری هم ازما بر نمی آمد جزاینکه جنبش سبز را که همانا درانتظار فرصت بود ایجاد کنیم واگر از ما کاری ساخته نبود فرزندان ما که مبارزه را از پدرانشان آموخته اند با نیرویی جوان به میدان آمده اند واطمینان داشته باشید که آنچه پدران آنها نتوانستند، آنها مصمم به انجام آن هستند و آنرا بدست می آورند.
و اما دوستان گرامی بیائید و با مراعات انصاف بفرمائید که من وشمائی که خود را از آن جهنم فرار داده ایم ودر خارج از کشوربه هر نحوی بوده خود را جای داده و از زندگی مرفه و جالبی برخوردار هستیم . حالا می خواهیم الترناتیوی پیدا کنیم و یاد هندوستان افتاده ایم. هفتاد و پنج میلیون مردم ایران هم بیایند و بگویند بارک الله به شما که خوشی زیردلتان زده و بازهم به فکر ما بودید وبرایمان الترناتیو پیدا می کنید؟
من فکرمی کنم در خارج کشور دیگر مثل زمانهای دور نیست که در مزرعه کشت الترناتیو بنشیند و تاس بریزند و تاس به نام مثلاً رضاشاه بیافتند و بیایند و دستور ایرم سایدرا در کشورگل و بلبل پیاده کنند و یا در بوق خودش بدمد وشعبان بی مخ عربده بکشد که شاه برگشت ، شاه با برنامه تئودرروزلت برگشت، کودتا اجرا شد
چنین ایامی دیگررنگ باخته است. هنوزملت ایران اشکبار وداغدار تقدیم بحرین استان چهاردهم و بخش ثروت خیر ایران که اکنون به یک کشور ثروتمند تبدیل شده به شیوخ پابرهنه عرب وسیله شاهنشاه آریامهر اهدا شد، هستند. شنیدم.که چندی قبل در یک میهمانی شاهزاده رضا پهلوی گفته بود واقعاً پدرمن بحرین را به اعراب هدیه داده؟ مخاطب که ایشان هم از افسران قدیمی بوده با خنده گفته بود نه قربان پدر بنده. بیاییم و درعوض اینکه بدنبال الترناتیو کفش پاره کنیم چوب لای چرخ فرزندان سلحشور کشورمان نگذاریم. بگذاریم آنها که شایستگی این کار را دارند آنرا به نحوی که میدانند و خیلی هم از ما بهتر میدانند انجام دهند . این بدان معنی نیست که میهن پرستان خارج از کشور را از دخالت در امر فرزندانشان دور نگهداریم ما هم میٍتوانیم تجربه ودانش سیاسی خود را دراختیارآنان بگذاریم، بدیهی است آنان از رایزنی های ارزشمند بهره برداری خواهند کرد. و بدانیم دانشجویان و جوانان میهن ما که در راه استیفای حقوق خود و نجات وطن قهرمانانه آزمایش خود را داده اند، کار را قهرمانانه به پایان خواهند رسانید.

نامه کمیته دانشجوئی دفاع از زندانیان سیاسی

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سازمان عفو بین الملل در سندی که روز بیست و نهم مرداد ماه صادر و روز گذشته منتشر کرد، با ابراز نگرانی از احتمال اجرای حکم ابراهیم حمیدی، نوجوان محکوم به اعدام، که با وجود نقص در پرونده و رد احکام صادره دادگاه توسط دیوان عالی کشور، با اصرار مقامات قضایی استان، همچنان با حکم اعدام روبروست، خواستار توقف و تبدیل حکم صادره برای وی شد.
سال 1990 تاکنون، جمهوری اسلامی حداقل 46 نوجوان زیر 18 سال را اعدام کرده است، که هشت تن از این تعداد در سال 2008 و پنج نفر نیز در سال 2009 اعدام شده اند. از آن جمله می توان به بهنود شجاعی، مصلح زمانی و دلارا دارابی اشاره کرد. دلارا دارابی در یازدهم اردیبهشت ماه 1388، با وجود دستور رئیس وقت قوه قضائیه جمهوری اسلامی مبنی به دادن مهلت دوماهه برای جلب رضایت اولیای دم، بدون اطلاع خانواده و حتی وکلای وی، در زندان لاکان رشت به دار آویخته شد. در حال حاضر نیز حداقل 135 نوجوان بزهکار نیز در جمهوری اسلامی در انتظار اعدام می باشند. در گزارشی که عفو بین الملل از سازمان های مدافع حقوق بشر در ماه مه سال 2009 منتشر کرد، آمده است که ایران تنها کشوری در جهان است که همچنان به اعدام مجرمان نوجوان و اجرای برخی مجازات های غیرانسانی مانند سنگسار ادامه می دهد.


به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، سازمان عفو بین الملل در سندی که روز گذشته منتشر کرد، با ابراز نگرانی از احتمال اجرای حکم ابراهیم حمیدی، نوجوان محکوم به اعدام، که با وجود نقص در پرونده و رد احکام صادره دادگاه توسط دیوان عالی کشور، با اصرار مقامات قضایی استان، همچنان با حکم اعدام روبروست، خواستار توقف و تبدیل حکم صادره برای وی شد.
عفو بین الملل در این سند تاکید می کند که حمیدی به خاطر آزار جنسی شخصی در دو سال قبل، یعنی زمانی که وی تنها 16 سال داشته به مرگ محکوم شده. وی اعترافات اولیه خود را پس گرفته و می گوید که ابن اعترافات را تحت فشار و شکنجه انجام داده است. حمیدی که هم اکنون 18 ساله است، در خطر اعدام بوده و در حال حاضر وکیلی ندارد.
ابراهیم حمیدی در نزاعی که در منطقه ای در اطراف شهر تبریز روی داد شرکت داشته و متهم به تجاوز جنسی به طرف منازعه ایت. بعد از وقوع این نزاع، حمیدی و سه تن از دوستانش دستگیر، و متهم به تجاوز جنسی به طرف دعوا می گردند. حمیدی پس از سه روز بازداشت، به ارتکاج جرم اعتراف می کند. به گفته حمیدی، وی در این سه روز به جهت اخذ اعتراف تحت شکنجه قرار داشته است. به سه متهم دیگر نیز وعده داده می شود که در صورت ادای شهادت بر علیه حمیدی آزاد خواهند شد. هر چهار متهم ابتدا و در دو دادگاه پیاپی به مرگ محکوم شده، اما پس از دستور دیوان عالی کشور برای رسیدگی مجدد به پرونده، در دادگاه سوم تبرئه شدند، در حالیکه ابراهیم حمیدی به اتهام لواط مجددا به مرگ محکوم شد. بنا به گفته شاکی پرونده، وی تحت فشار والدین خود چنین اتهامات کذبی را مطرح کرده. شاکی پرونده در شانزدهم تیرماه سال جاری در اظهارنامه ای رسمی، این مساله را به قضات دادگاه اعلام کرده است.
دیوان عالی کشور هر دو رای دادگاه استان آذربایجان شرقی را رد کرده و دستور رسیدگی مجدد پرونده را داده، اما ظاهرا دادگاه استانی تصمیم به اجرای حکم اعدام دارد.

به گفته عفو بین الملل، ابراهیم حمیدی در حال حاضر فاقد وکیل قانونی می باشد. پیش از این، وکالت وی را، وکیل برجسته حقوق بشر، محمد مصطفایی بر عهده داشته که در اواسط مرداد ماه سال جاری، و احتمالا در ارتباط با نقش وی در طرح بین المللی پرونده سکینه محمدی، که به اتهام زنا محکوم به سنگسار شده بود و به دلیل بیم از امنیت خویش ناگزیر به ترک کشور شد. مصطفایی در ماه ژوئن نامه سرگشاده ای در مورد پرونده ابراهیم حمیدی و به منظور برجسته کردن مساله اعدام نوجوانان بزهکار در ایران نوشت.
سازمان عفو بین الملل در پایان این سند از همگان تقاضا کرد با ارسال فوری نامه به دفاتر رهبر جمهوری اسلامی، روسای قوه قضائیه و رئیس ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی و نمایندگی های جمهوری اسلامی در خارج از ایران، ضمن درخواست از مقامات جمهوری اسلامی برای توقف حکم اعدام ابراهیم حمیدی و تبدیل حکم اعدام وی، با یادآوری اینکه ایران یکی از شرکای میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، و کنوانسیون حقوق کودک، که استفاده از مجازات اعدام را بر علیه مجرمانی که در هنگام ارتکاب جرم زیر 18 سال بوده اند را منع کرده می باشد، خواهان بررسی ادعای شکنجه وی شوند.

Sunday 22 August 2010

بخارا - نامه ای از اقای رضا عزیزی نژاد

بخارا، پایتخت زیبای سامانیان، از اولین پایتخت های ایرانی پس از حمله اعراب بوده است. بخارا و سمرقند متاسفانه پس از فروپاشی شوروی به جای آنکه به تاجیکستان سپرده شود به ازبکستان الحاق شد تا از ریشه فارسی خود جدا شود. اما همچنان فارسی زبانان 85% ساکنان این شهر را تشکیل می دهند.
برماست تا به عنوان فارسی زبان از هم زبانان خود در این دو شهر قدیمی حمایت کنیم و این دو گوهر زیبای تمدن ایرانی را در قلب آسیایی مرکز به فراموشی نسپاریم. بخارا به عنوان پایتخت سامانیان (یکی از اولین دودمان های ایرانی که پس از اعراب به حکومت رسیدند) اولین پایگاه احیای مجدد تمدن پارسی پس از حمله اعراب بوده است.
امروزه متاسفانه به دلیل سهل انگاری ایرانیان، این دو شهر به دلیل تبعیض و ظلمی که ازبک ها به ساکنان آن روا می دارند کم کم در حال از دست دادن هویت ایرانی و پارسی خود می باشد

به امید روزی که این دو شهر زیبا به موطن اصلی خود تاجیکستان و به دامن ایران بزرگ بازگردانده شود.

حکم تعليق سه مقام ارشد قضايی مرتبط با پرونده کهريزک صادر شد

خبرگزاری مهر:

حکم تعليق ۳ مقام قضايی مرتبط با تخلفات و جنايات سال گذشته بازداشتگاه کهريزک صادر و به آنان ابلاغ شد.
يک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار سياسی مهر افزود: بر اساس کيفرخواستی که پيش از اين توسط دادسرای انتظامی قضات صادر شده بود ، شعبه يک دادگاه انتظامی قضات پس از طی مراحل رسيدگی قانونی در خصوص بررسی مسئوليت ۳ نفر از مسئولين ارشد دادستانی تهران در پرونده حوادث سال گذشته بازداشتگاه کهريزک ، حکم تعليق قضايی افراد فوق را صادر و به نامبردگان ابلاغ کرد.
اين حکم طبق نظر کارشناسان قضايی و وکلا ، در تاريخ احکام قضايی قبل و بعد از انقلاب اسلامی بی سابقه است ، افراد ياد شده بايد از سمت هايشان عزل شده و در خصوص اتهامات مطروحه در پرونده مسئوليت خويش را پذيرفته و خارج از مصونيت قضايی مانند شهروندان عادی پاسخگو باشند.
اين حکم تعليق قضايی بر اساس پرونده های مشروح جداگانه و در تاريخ ۲۴ مرداد ماه ۱۳۸۹ صادر گرديده است.
لازم به يادآوری است که پيش از اين و در تاريخ ۹ تير ۱۳۸۹ سازمان قضايی نيروهای مسلح با صدور اطلاعيه ای از صدور حکم قصاص نفس عاملان قتل در بازداشتگاه کهريزک خبر داد. اين سازمان همچنين با اشاره به صدور کيفرخواست عليه ۱۲ نفر از متهمان پرونده بازداشتگاه کهريزک توسط دادسرای نظامی تهران از رسيدگی به اتهامات متهمان با رعايت مقررات قانونی در جلسات متعدد دادگاه با حضور شکات، متهمين و وکلای آنان و همچنين صدور نهايی احکام قضايی برای آنان خبر داده بود

Friday 20 August 2010

مقاله از هوشنگ کردستانی

هوشنگ کردستانی

«آزادی یگانه چیزی است که جا دارد انسان جان در راهش فدا کند»


« بدست من امروز جز این قلم نیست»
ابوالفضل بیهقی


بارها گفته و نوشته شده است که رهایی ایران از تسلط استبداد مذهبی جز از راه برکناری نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست، به همانگونه که جلوگیری از تکرار استبداد در آینده ایران، در سایه تحقق آزادی های فردی و اجتماعی و استقرار حاکمیت مردم امکان پذیر خواهد بود.
در کشورهای صاحب دمکراسی گرایش مردم به شخصیت ها و احزابی است که به آنچه در جهت تحقق منافع ملی عنوان می کنند وفادارند. چنانچه مشاهده شودپس از رسیدن به قدرت ازمسیر منافع ملی و تعهداتی که کرده اند منحرف می شوند مردم از آنان روی برگردانده و در نخستین فرصت بدست آمده از قدرت برکنارشان می سازند. از این روست که سازمان ها و شخصیت های سیاسی در این کشورها برای برخورداری از حمایت مردم نسبت به خواست و منافع ملی وفادار و پای برجا باقی می مانند.
یک مورد از وفاداری شخصیت های سیاسی را نسبت به هدف ها و برنامه هایی که عنوان می کنند در دوران ریاست جمهوری یحیی خان در پاکستان - نه چندان صاحب دمکراسی- شاهد بوده ایم.
در آن دوران که بنگلادش و پاکستان امروزی هنوز از هم جدا نشده بودند، پیش از برگزاری انتخابات سراسری شیخ مجیب الرحمان با شعار جدایی بنگلادش از پاکستان وارد کارزار انتخاباتی شد و قول داد چنانچه پیروز شود آنرا عملی سازد. متقابلاً ذوالفقار علی بوتو با شعار حفظ تمامیت ارضی به مبارزه انتخابات پیوست و قول داد در صورت پیروزی مانع تجزیه پاکستان شود. نتیجه انتخابات بگونه ای در آمد که شیخ مجیب الرحمان اکثریت کرسی های مجلس پاکستان را بدست آورد. چنانچه او از جدایی بنگلادش صرف نظر می نمود به ریاست دو بخش پاکستان برگزیده می شد. در مقابل، شمار نمایندگان طرفدار ذوالفقار علی بوتو در حدی بود که تنها در صورت جدایی بنگلادش بود که می توانست به ریاست پاکستان غربی برسد. اما هیچ کدام از این دو چهره سیاسی حاضر نشدند منافع شخصی را بر آنچه بسود منافع ملی می پنداشتند برتری دهند.
با این ترتیب پاکستان به دو کشور بنگلادش و پاکستان غربی تجزیه شد، شیخ مجیب الرحمان ریاست جمهوری بنگلادش و ذوالفقار علی بوتو رئیس بخش غربی پاکستان گردید.
در ایران، اما قضیه برعکس است. شخصیت هایی که نسبت به خطر استبداد مذهبی حتی پیش از استقرار جمهوری اسلامی هشدار می دادند و بر این باور که تنها راه رهایی ایران جلوگیری از تکرار استبداد است پایدار ماندند، یا جان باختند یا آنکه کنار گذاشته شده اند. در عوض کسانی مطرح و خبرسازند که داغ همکاری و خدمت گذاری به سردمداران جمهوری اسلامی را بر پیشانی داشته و اکنون هم که به ظاهر از نظام ولایت فقیه بریده اند جز انتقاد کردن از کارکرد سردمداران اسلامی بویژه آنها که در رأس قدرتند حرفی نمی زنند.
این افراد با هرگونه سمت یا مسئولیتی که در گذشته داشته اند، پاسدار یا طراح سپاه پاسداران، وزیر و یا نخست وزیر، امروز به صورت قهرمانانی مطرح می شوند که گویا می خواهند مردمی را که در دوران قدرتمندی با سلب آزادی هایشان به روز سیاه نشانده اند به آزادی و خوشبختی برسانند.
متأسفانه شیوه کنار گذاردن آزادیخواهان واقعی و مطرح نمودن شرکاء جرم سردمداران جمهوری اسلامی گرچه توسط رسانه های خبری غربی و بخش فارسی رادیو تلویزیون های بیگانه بکار گرفته می شود گستره رسانه های ایرانی خارج از کشور را نیز کم و بیش در بر گرفته است.
برخی از هموطنان مان که به علت استقرار جمهوری اسلامی جلای وطن کرده و آواره سرزمین های دیگر شده و در تمامی این سالها بعنوان اپوزیسیون جمهوری اسلامی فعالیت داشته اند، اکنون که مردم در ایران بپاخاسته اند به عوض اینکه در راستای تحقق هدف های ملی قلم بزنند و راه کار درست رسیدن به پیروزی را بازگو نمایند به کژراهه کشیده شده، خواسته یا ناخواسته سعی در کشاندن مردم به بیراهه دارند. آنها با وجود اینکه می دانند جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت استبداد، ارتجاعی خود و مغایرت قانون اساسی آن با آزادی، حقوق بشر و حاکمیت ملی و نیز حرکت برخلاف مسیر تاریخ محکوم به شکست است، به جای آنکه بکوشند مردم را برای دوران پس از جمهوری اسلامی همبسته و پیوسته سازند و به امکان پُر شدن خلاء قدرت توسط استبداد دیگری هشدار دهند و از آنان بخواهند با یگانگی و همبستگی ملی آماده جلوگیری از احتمال چنین رویداد زیانباری باشند، متأسفانه امید به امامزاده ای که هشت سال تمام نخست وزیر جمهوری اسلامی بوده و پرونده اعمال او ازدیگر سردمداران سبک تر نیست و نیز به همسر او به این بهانه و دست آویز که گویا این زوج می خواهند قانون اساسی جمهوری اسلامی را به سود منافع مردم و آزادی حاکمیت ملی عوض نمایند، دل بسته اند.
توجه داشته باشیم وقتی از مردم دعوت می کنیم برای رهایی از استبداد مذهبی پشت سر نخست وزیر دوران خمینی قرار گیرند و استدلال می کنیم که او نخست وزیر بی اختیار بوده است، این پرسش پیش می آید که چنانچه به ریاست جمهوری برگزیده شود چه تضمینی وجود دارد همانقدر بی اختیار نباشد که قبلا بوده؟
یا هنگامی که امید رهایی به بانوی محجبه ای می بندیم که افتخارش این است که در سایه ارشاد اسلامی تغییر نام داده است. آیا انکار نمی کنیم تمامی فداکاری ها و دلاوری های شیرزنان ایرانی را در سی و دو سالی که گذشت؟
گفته می شود امامزاده ای که به آن امید بسته شده بی گناه است چون در دوران نخست وزیری اش هیچ کاره و بی اختیار بوده است. لابد مانند امیرعباس هویدا که گفت من جز پیچ و مهره ای در نظام نبودم. حال چگونه است که امیرعباس هویدا که در دوران سیزده سال نخست وزیری اش شمار کشته و اعدام شده گان به هیچ روی قابل مقایسه با دوران هشت سال نخست وزیر دوران خمینی نبوده، بایستی اعدام می شد و دیگری به ریاست جمهوری می رسید؟
متأسفانه دو دلیل بی پایه برای توجیه چنین حرکت انحرافی آورده می شود: یکی خطر تجزیه ایران و آن دیگر نبودِ یک اپوزیسیون قدرتمند و سازمانیافته در خارج از حاکمیت. در صورتیکه می دانند این هر دو معلول هستند و نه علت، باید علت ها را بررسی کرد، شناخت و از میان برد.
اگر خطری تمامیت ارضی ایران را تهدید کند علت آن وجود نظام استبداد مذهبی و ادامه چیرگی آن بر کشور است.
سردمداران اسلامی به دو دلیل خطر تجزیه ایران را بزرگتر از آنچه هست وانمود می کنند و چه بسا در دامن زدن به آن بی تأثیر هم نبوده باشند.
نخست آنکه ایرانیانی را که نگران تجزیه حتی یک وجب از خاک میهن هستند معتقد سازند که برای جلوگیری از تجزیه بطور موقت هم که شده پشت سر نظام قرار گیرندو یا دست کم با آن به مبارزه برنخیزند. دوم آنکه می پندارند با طرح شعار تجزیه و ایجاد نفاق میان مردم مانع شکل گیری یک جبهه و همبستگی سازمان یافته ملی و آزادیخواه خواهند شد.
مبارزه با شعار تجزیه طلبی نباید ما را از مسیر درست تحقق آرمان های ملی منحرف سازد.
در درازای تاریخ پرنشیب و فراز ایران که بیشتر با خودکامگی فرمانروایان همراه بوده است، خطر جدایی بخش هایی از سرزمین مادری گاه و بیگاه پیش آمده است.
در گذشته شکل برخورد با خطر جدایی طلبی بگونه ای بود که روزگار آن به سر آمده است. امروز دیگر با حمله، تهاجم و کشت و کشتار مردم بیگناه و آتش زدن شهرها و روستاها نمی توان با شعار تجزیه طلبی به مقابله برخاست.
اکنون دنیا وارد دورانی شده که برای حفظ وحدت ملی راه های دیگری مورد نیاز است. افزون بر آئین ها، فرهنگ و تاریخ مشترک، احساس مسئولیت همگانی در قبال میهن، برخورداری از آزادی، حکومت قانون و شرکت در اداره امور منطقه و سیاست های کلان کشور از عوامل کارساز حفظ یکپارچه گی و تمامیت ارضی کشور به شمار می آیند.
مسئله اصلی و فوری امروز ما، رویارویی با شعار تجزیه طلبی نیست، بلکه تلاش برای برپایی نظام مردم سالار و تحقق آزادی و اجرای مفاد منشور حقوق بشر است. در ایرانی آزاد که اراده شهروندان بر سرنوشت کشور حاکم باشد شعار تجزیه طلبی راه به جایی نخواهد برد.
آنگاه که بر سر مردم استان ها و قوم های غیور ایرانی بمب ریخته می شود، هنگامی که فرزندان آنها بازداشت، شکنجه و اعدام می شوند، بیکاری، نداری و درماندگی در منطقه بیداد می کند، شعار تجزیه طلبی و جدایی که به نادرست هم که شده وعده زندگی بهتر می دهد، می تواند تأثیرگذار باشد.
این استدلال هم که چون تاکنون اپوزیسیون خارج از حاکمیت به ویژه در برون از کشور نتوانسته است شکل سازمانی بیاید پس ناگزیر در قبال رویدادهای اخیر ایران می بایست از اپوزیسیون درون حاکمیت حمایت کرد، و بدور از تجربه مبارزاتی، خرد سیاسی و مغایر با خواست های تاریخی ملت ایران است که بیش از یکصد سال جهت تحقق آن فداکاری و جانبازی نموده است.
پشتیبانی از آن جناح از حاکمیت که طرفدار بقای نظام است و ادامه سیاست های کنونی را باعث سقوط جمهوری اسلامی می داند مفهومی جز ضدیت با خواست های مردم ندارد که به تجربه دریافته اند که خودکامگی، آنگاه که با ارتجاع همراه باشد، از بدترین نوع استبدادهاست و برای رهایی از آن راهی جز پایان دادن به عمر آن وجود ندارد.
اکنون آن جنبش یا همبستگی ملی که آزادیخواهان عاشق ایران سالهاست که به شکوفایی و پدید آمدنش امید بسته اند از قوه به فعل در آمده است و می رود طومار عمر استبداد و ارتجاع را در ایران برای همیشه در هم کوبد، سرنوشت آنرا به دست کسانی نسپاریم که سالها در رأس هرم قدرت بوده اند و با سیاست های نادرست و ضد ایرانی خود مردم را به روز سیاه نشانده و هدفی جز حفظ بقای نظام و بدست آوردن قدرت از دست رفته برای سوءاستفاده های مالی و سیاسی ندارند.
چرا باید مردمی را که برای تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری قیام کرده، بازداشت، شکنجه و کشته می شوند درگیر مبارزه کسب قدرت جناحی از میان جناح هایی کرد که برای دست یافتن به قدرت فدا شدن جان مردم برایشان اهمیتی ندارد.
اکنون که مردم ایران با اتکاء به آرمان های ملی و انسانی که به آنان احساس غرور و شخصیت داده است شجاعانه بپاخاسته اند و می روند تا قهرمانان تاریخ رهایی ایران شوند، خیزش دلاورانه شان را ارج نهاده آنان را یاری رسانیم و از اینکه شاهد پیکار مقدسی هستیم که مسیر تاریخ ایران را تغییر خواهد داد به خود ببالیم.
«بشو، ای خردمند از آن دوست دست
که با دشمنانت بوده هم نشست»

Thursday 19 August 2010

ورزش و سیاست

المپیاد جوانان سنگاپور علی ضرابی

چند روز است مسابقات قهرمانی جوانان یا المپیک جوانان درسنگاپورشروع شده ومردم ایران با توجه به ارزش های ورزشی و اهمیت آن وبخصوص با اطمینان به نیرو وعلاقه جوانان ما انتظارات زیادی ازاین بازیها دارند . دولت ایران با دخالت درامر ورزش که یک امر کاملاً جدا از سیاست است اصرار دارد . در هیچ کشوری ورزش را در سیاست دخالت نمی دهند. دولت ایران کاملاً به عکس آن رفتار می کند و این امید ایرانیان را هم مثل همه مسائل دیگر نادیده گرفته و چنانچه قهرمان ایرانی برحسب قرعه با یک قهرمان اسرائیلی روبرو شد، فوراً قهرمان ایرانی را از روبرو شدن با قهرمان اسرائیلی منع می کند وبدبخت قهرمان ایرانی با دیده اشکبارباید مسابقه را به قهرمان اسرائیلی واگذارکند ومدال خود را دو دستی به قهرمان اسرائیلی تقدیم کند وتا عمردارد نه او بلکه مردم ما این بیشرمی را از دولت خود از یاد نمی برند .
این برای اولین مرتبه نیست، شاید قریب سی سال است که قهرمانان اسرائیلی در المپیادها وسایرمیادین ورزشی انتظار قرعه با ایران را دارند. زیرا در آن صورت بدون مسابقه برنده میشوند. بعضی ازمطلعین می گویند آقای احمدی نژاد و احمدی نژادهای دیگرباید دست نشاندگان دولت اسرائیل باشند اگرنه چرا مدال طلای آقای سلیمانی را از او گرفته وبه قهرمان اسرائیلی تقدیم می کند. آیا این نمی تواند تبانی بین دولت اسرائیل با متصدیان ورزش ما باشد.
سال قبل که آقای احمدی نژاد اعلام کرد، اسرائیل باید از صفحه روزگار ونقشه جهان خارج شود دولت اسرائیل طبق معمول که منتظرچنین پیش آمدهایی هست فوری ای وای و ای واویلای در جهان سر داد وبه عنوان کمک های جنگی و احتیاجات دیگر دولت های امریکا و آلمان وهلند وفرانسه را مجبور به پرداخت حدود هفتاد میلیارد دلار ومقادیری اسلحه به خزانه خود نمود. این یک کمک عالی بود که دولت ایران به دولت اسرائیل نمود و ازآن زمان اسرائیل که یک قدرت خارق العاده در خاورمیانه به حساب میآید یک دولت قدرتمند وتا دندان مسلح خاورمیانه شد...

آقای احمدی نژاد کجای دنیا کاسه های ازآش داغ تر برنده بوده اند. فلسطینی ها وسایر کشورهای عربی مثل مصر – سوریه وخیلی ازکشورهای جهان با اسرائیل روابط سیاسی ندارند ولی ورزش چیزی است جدا از سیاست. شما که به خاطر فلسطین از روبروشدن قهرمانان ایران در مقابل اسرائیل جلوگیری می کنید مگرنمی بینید که خود فلسطین با اسرائیل همه وقت برنامه های فرهنگی وبخصوص ورزشی در سطح جهان دارند ودرهمان روز که شما گردنبند طلای دو تن از قهرمانان ایران را به جوانان اسرائیل تقدیم کردید، ساعتی قبل از آن قهرمانان فلسطین درهمان میدان با قهرمانان اسرائیل مسابقه دادند وامروز هم پس از مسابقه ای که ایران با دستوربه قهرمانان ایرانی که ممنوع مسابقه میشود با اسرائیل شناخته شدند فلسطینی ها با فاصله یک ساعت با جوانان اسرائیلی مسابقه میدهند.
دیروز در مسابقه تکواندو وپس ازاینکه قهرمان ایرانی ازطبق دستورمتصدیان ورزش ایران میدان بیرون شد قهرمان اسرائیلی فوری پرید ویک قهرمان فلسطینی را که نزدیک او بود بوسید وازاو وملت او که موجب این افتخار را برای وی فراهم آورده بودند تشکر میکرد. عجب اینکه، من واقعاً براین اعتقاد هستم که زمامداران ما بخصوص در امر ورزش باید با اسرائیل روابط محرمانه ای داشته باشند. اگربه خاطر نشان دادن محبت به فلسطینی ها این بذل وبخشش ها را می کنند پس چرا خود مردم فلسطین این گذشت را نمی کنند که ما باید برای خوش آمد وتملق فلسطینی ها چنین حاتم بخشی ها را بکنیم. میدانم که خود فلسطین ها واسرائیلی ها هم به ما می خندند.
ورزش ما حقیقتاً دستخوش و بازیچه دولت قرارگرفته ورزشی که روزی برای ما افتخارآفرین بود. حال خجلت آور مردم ما شده، نیم بیشترمردم را از تماشای میادین ورزشی ممنوع کرده اند. بانوان حق تماشای ورزش فرزندان خود را ندارند؟ می گویند مردان به آنها ممکن است توهین کنند.
مگرملت ایران پس ازانقلاب نزول اجتماعی کرده اند، مگردر سیستم قدیم بانوان درمیادین ورزشی حضورنداشتند حتی برای یک مرتبه هم در قدیم چنین اتفاقی نیفتاده. شما زنان را انسان نمی شناسید، واقعاً کارهای دولت ما مضحک وخجلت بار است.

Monday 16 August 2010

شاکیان به جای متهمان

سایت آگاه سازی: این بار نوبت به مصطفی تاج زاده رسیده است تا تاوان امضای پای شکایتنامه علیه اظهارات سردار مشفق را بدهد و روانه زندان گردد.

مصطفی تاج زاده طی تماس تلفنی به زندان اوین احضار شده و باید خود را به این زندان معرفی کند، دلیل بازگشت او اتمام مرخصی اش ذکر شده اما در واقع او سومین قربانی شکایت از عوامل سپاه است.
خانواده تاج زاده نیز اعلام کرده اند، وی به دلیل عدم تمکین به خواست بازجویان مبنی بر باز پس گیری شکایت خود امروز صبح باید به زندان اوین باز گردد.

محسن امین زاده به اوین بازگشت، محسن صفایی فراهانی نیز چند روزی است که بازگشته و این بار نوبت به مصطفی تاج زاده رسیده. این تاوان یک شکایت حقوقی بود . شکایتی که اینبار شاکیان باید با زندان بهای پرداخت شکایت را بپردازند و تاوان عدم استقلال دستگاه قضایی را بدهند.
در واقع این شکایت نامه بر اساس سخنان یکی از سرداران سپاه به نام سردار مشفق تنظیم شده است. البته هنوز اطلاعات دقیقی از اینکه این سردار سپاه چه کسی است و چه نقشی در پروژهای که در افکار عمومی از ‍ان به عنوان کودتای انتخاباتی نام برده می شود دردست نیست اما بر اساس سخنان او میتوان متوجه شد که حوادث رخ داده در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ برنامه ای از پیش تعیین شده بوده است چرا که آنان می خواستند تا به هرقیمتی کاندیدای مورد نظر خود را به پیروزی برسانند و ابایی نیز از هیچ کاری نداشتند و به این منظور نیز پرونده ای عظیم اما بی اساس و برمبنای دروغ از فعالان اصلاح طلب و کاندیداهایشان ساخته بودند تا بتوانند در موقع لزوم از آن استفاده کنند.

Thursday 12 August 2010

کورش زعیم در دادگاه انقلاب اسلامی تهران

در ساعت نه و نیم روز نوزدهم امردادماه، دادگاه کورش زعیم شخصیت نام دار، دبیر سیاسی همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران و از سران جبهه ملی ایران، در شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی تهران با حضور تیم وکیلان مدافع پرونده، آقایان دکتر محمدعلی دادخواه، دکتر محمد شریف، دکتر وحید مشگانی فراهانی، و بانو نسرین ستوده، برگزار شد. از حضور برخی از شخصیت های سیاسی و فرهنگی مانند آقایان اسماعیل مفتی زاده، عیسی خان حاتمی و بیژن جانفشان و .. که برای شرکت در دادگاه آمده بودند جلوگیری شد. آقای دکتر محمد علی دادخواه به صلاحیت دادگاه برای رسیدگی به این پرونده ایراد گرفتند. آقای کورش زعیم در سال 1385 حدود 47 روز در زندان اوین بازداشت بودند. ایشان در آن زمان با قید وثیقه آزاد شدند و پرونده در شعبه 14 دادگاه انقلاب اسلامی در جریان می باشد. آقای زعیم در سی ام خردادماه 1388، دوباره بازداشت و بیش از نود روز در بند 209 زندان اوین زندانی شدند، که دوباره با وثیقه دیگری به مبلغ 200 میلیون تومان آزاد شدند. در هر دوی این پرونده ها کیفر خواست مشابه می باشد. مقرر شد دادگاه ایراد عدم صلاحیت را برای تصمیم گیری به مقامات بالاتر دادگاه های انقلاب ارسال کند

پیام جبهه ملی ایران - شماره 179

نشریه پیام جبهه ملی ایران ، ارگان رسمی جبهه ملی
که حاوی مطالب و مقالات اموزنده است ، مجدداو پس از
یک دوره کوتاه منتشر شد
جبهه ملی ایران در خارج از کشور دریافت و مطالعه
این نشریه سیاسی و اگاهی دهنده با ارزش را به عموم
هموطنان گرامی توصیه مینماید

پرونده عیسی خان حاتمی در دادگاه تجدید نظر

عیسی خان حاتمی، روزنامه نگار، مدیر ماهنامه لغو امتیاز شده ایران مهر، دبیر اجرایی همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران، هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران، پس از تحمل بیش از چهل روززندانی به وسیله اطلاعات سپاه در زندان اوین، در شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی به دو سال زندان محکوم شدند. آقای محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع ایشان، اعتراض خود را به رای دادگاه در مهلت قانونی به همین شعبه ارائه نمودند. مهمترین ایراد به رای صادره این بود که دادگاه انقلاب در این مورد صلاحیت رسیدگی ندارد و دادگاه دارنده صلاحیت برای ایشان که به دلیل مدیریت ماهنامه ایران مهرمحکوم گردیده است ، دادگاه کیفری استان تهران با حضور هیات منصفه می باشند. پرونده اکنون به شعبه 54 دادگاه تجدید نظر استان ارجاع شده است. تیم وکیلان پرونده لایحه های خود را به زودی به دادگاه تجدیدنظر ارائه خواهند داد

Tuesday 10 August 2010

شرکت سران جبهه ملی ایران در مراسم روزه سیاسی

در روز 18 امرداد 1389، آقایان ادیب برومند، هرمیداس باوند، کورش زعیم و بانو لقا اردلان به همراه شماری از جوانان سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران، از جمله علی قادری، سلمان سیما، محمد شوراب و دیگران، در مراسم افطار روزه سیاسی که در منزل عبدالله مومنی در پشتیبانی از زندانیان سیاسی که اعتصاب غذا کرده بودند بر پا شده بود شرکت کرده همدردی خود را با زندانیان نامبرده و خانواده های آنان ابراز نمودند. ضمنن به علت تهدیدهای مراجع امنیتی نسبت به اجرای این مراسم، بسیاری از فعالان سیاسی دیگراز حضور منصرف شده بودند.

دفتر مردمداری
جبهه ملی ایران

Saturday 7 August 2010

نامه رسول بداغی از زندان رجائی شهر کرج

خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی - رسول بداغی، عضو هیأت مدیره کانون صنفی معلمان ایران و اعضای شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران که پیش از این در شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی به شش سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیت های اجتماعی محکوم شده بود، با انتشار نامه ای از زندان رجایی شهر کرج به تشریح اتهامات خود پرداخته است .

در بند ۱۳ اتهامات این عضو شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران آمده است :
ارتباط با تشکل ضد انقلاب جبهه متحد دانشجویی و حزب ! { شورای } همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر { در ایران } و شخص حشمت الله طبرزدی و ثبت نام خود به عنوان یکی از حامیان سند همبستگی و اصرار بر ادامه ارتباط با گروه یاد شده فوق – یکی از تهیه کنندگان سند موصوف محمد ملکی بوده که اکنون در زندان می باشد . از اصول این گروه جدایی دین از سیاست { اشاره به بند ۵ سند همبستگی : جدایی دین از حکومت } تغییر قانون اساسی { اشاره به بند ۴ سند همبستگی : تغییر قانون اساسی و حذف اصل های مغایر با حاکمیت ملت}، برابری حقوق زن و مرد { اشاره به بند ۸ سند همبستگی : تأکید بر برابری زن و مرد }، نفی هر گونه خشونت و شکنجه { اشاره به بند ۱۱ سند همبستگی : نفی هر گونه خشونت و شکنجه اعم از این که از مجاری قانونی یا خود سرانه اعمال شود . } و ... می باشد .
موارد اتهامی رسول بداغی به شرح زیر می باشد :
الف ) اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت، از طریق همکاری و همراهی مجرمانه با سایر متهمان از قبیل اعضای هیأت مدیرع کانون صنفی معلمان { ایران } و سایر همفکران خود در داخل و خارج از کشور و رسانه های بیگانه .
ب ) فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی، نشر مطالب موهن و مجرمانه در فضای اینترنت و از طریق ایمیل، انتشار بیانیه های مجرمانه علیه نظام و انجام مصاحبه با رسانه ای بیگانه در جهت تبلیغ علیه نظام و ارکان انقلاب اسلامی و موارد دیگر .
۱ - تصمیم داشت نامه ی عمر بن خطاب به یزدگر سوم و جواب یزدگرد { سوم } به عمر { بن خطاب } را که حاوی مطالبی در جهت مخدوش کردن چهره ی نظام اسلام و مسلمانان توزیع نماید، که ممانعت شد . ( در جلسه شورای هماهنگی کانون های صنفی معلمان کشور در کرمانشاه )
۲ - ایجاد و مدیریت چندین دیدارگاه اینترنتی و سوء استفاده و برداشت سایت های ضد انقلاب از اخبار کذب این سایت ها
۳ مدیریت دیدارگاه اینترنتی کانون { صنفی معلمان ایران } : www.moalleman1.com
۴ - حضور در جلسه شورای هماهنگی کانون های صنفی کشور در تاریخ ۲۶/۰۶/۱۳۸۷ در درون ساختمان مجلس شورای اسلامی در بهارستان
۵ - حضور در تجمع ۱۳/۰۲/۱۳۸۸ جلوی وزارت آموزش و پرورش و دستگیری وی توسط پلیس
۶ - منهم ضمن انتشار بیانیه ی دعوت به تجمع غیر قانونی و اعتصاب در اردیبهشت { ماه } ۱۳۸۸ از طریق وبلاگ، پیام کوتاه تلفنی و تبلیغ لفظی
۷ - اصرار بر استمرار اقدامات غیر قانونی ( اعتصاب، جمع غیر قانونی و ... ) با استناد به کوتاهی وزارت کشور در تمدید فعالیت کانون صنفی معلمان { ایران }
۸ - ارتباط گسترده با رسانه های بیگانه از جمله رادیو آمریکا، شبکه VOA، رادیو آلمان، رادیو فرانسه و رادیو فردا و بیانیه تحریک امیز و ارسال اخبار مختلف اعتراضات اقشار مختلف به خصوص فرهنگیان به رسانه های بیگانه
۹ - حضور در جلسات ملی مذهبی ها و تأثیر پذیری از تفکرات تقی رحمانی و ایجاد وبلاگی به نام ایشان
۱۰ - عضویت در تشکل غیر قانونی { مجموعه } فعالان حقوق بشر { در ایران } به سرپرستی شیرین عبادی به عنوان مسئول کمیته معلمان
۱۱ - حمایت از متهمین امنیتی دستگیر شده و محکوم نمودن اقدام دستگاه های امنیتی و قضایی به دلیل دستگیری هاشم خواستار ( از تشکیلات نهضت آزادی { ایران } در صحنه اغتشاشات )، علیرضا فیروزی ( دانشجوی دانشگاه زنجان )، امیرحسین کاظمی ( فعال نهضت آزادی { ایران } )، جعفر ابراهیمی ( معلم دستگیر شده ) و فرزاد کمانگر ( معلم کردستانی )
۱۲ - تهیه نشریه الکترونیکی به نام کانون صنفی معلمان { ایران } به صورت ماهیانه و انتشار و بزرگ نمایی کاستی های و اعتراضات فرهنگیان
۱۳ - ارتباط با تشکل ضد انقلاب جبهه متحد دانشجویی و حزب ! { شورای } همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر { در ایران } و شخص حشمت الله طبرزدی و ثبت نام خود به عنوان یکی از حامیان سند همبستگی و اصرار بر ادامه ارتباط با گروه یاد شده فوق ( یکی از تهیه کنندگان سند موصوف محمد ملکی بوده که اکنون در زندان می باشد . از اصول این گروه جدایی دین از سیاست ، تغییر قانون اساسی ، برابری حقوق زن و مرد ، نفی هر گونه خشونت و شکنجه و ... می باشد .
۱۴ - ارتباط با سایت انترنتی موسوم به خبرنامه امیر کبیر و ارسال خبر اعتراضات معلمان به آنها .
۱۵ - حضور در جلسات و دیدار با کشته شدگان ! حوادث پس از انتخابات و زیر سوال بردن نظام در سایت .
۱۶ - حضور متهم در راهپیمایی های غیر قانونی و اغتشاشات، تصویر برداری از اعتراضات مردمی، گر چه هدف خاصی نداشته است .
۱۷ - ارتباط با گروهک منافقین{ سازمان مجاهدین خلق ایران } و همکاری با آنان در جهت عملی ساختن دستورات وارده و سر پل سازمان منافقین { سازمان مجاهدین خلق ایران } و همچنین ارایه ی اخبار داخل کشور به گروهک مورد اشاره از طریق ... ... ... .

این نامه توسط خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی از طریق نشریه پیام دانشجو به آدرس زیر منتشر گردیده است :
http://mohandestabarzadi1.blogfa.com

Wednesday 4 August 2010

بیانیه جبهه ملی ایران - الملن

بیانیه جبهه ملی ایران – آلمان

به مناسبت بزرگداشت نهضت مشروطیت

هموطنان ارجمند!

بیش از صد و چهارسال از صدور فرمان مشروطیت (1285 هجری شمسی ) در کشور ما ایران میگذرد.این نهضت دستاورد بیش از دو دهه تلاش و کوشش های فراوان و مستمر آزادیخواهان مترقی ایران بود که جهت اعتلای کشور ، استقرار آزادی و حکومت قانون مجاهدت و جانفشانی کردند. بزرگترین دستاورد این جنبش علاوه بر تدوین پیش نویس اولین قانون اساسی کشور و تاسیس مجلس شورای ملی ، یک رستاخیز بزرگ سیاسی و اجتماعی بود.

فرهیختگان جامعه ایران در آن ایام به روشنی در یافته بودند که برای نجات جامعه در غفلت نگهداشته شده وفقرزده ای که کمرش زیر فشارهای قدرتمندان وابسته به دربار فاسد و حمایت شده از سوی بیگانگان خم شده و عملکرد بخش بزرگی از روحانیان، جامعه را بیش از پیش به قهقرا می برد چاره ای جز آن نیست که مردم را به حقوق حقه خویش آگاه سازند و آنان را برای مشارکت در تعین سرنوشت خویش ، عقب راندن حاکمیت استبدادی و غیر پاسخگو آماده سازند. در این راستا هدف های خود را متوجه استقلال ایران و حفظ تمامیت ارضی ، استقرار حاکمیت قانون ، تشکیل پارلمان برگزیده مردم،پاسخگو کردن همه ارگانها و مقام های حکومتی ، حقوق شهروندی برای همه باشندگان ایران زمین از هر آئین و مذهب و قومی که هستند ، حق آزادی بیان و اندیشه و بالاخره استقرار حاکمیت مردم ساختند.

افسوس که در پی استقرار حکومت مشروطه در ایران هیچ یک از برقدرت نشستگان از محمد علی شاه گرفته تا پادشاهان پهلوی ، به هیچ وجه تمایل به تمکین ازاهداف و دستاوردهای سیاسی نهضت مشروطه و قانون اساسی برآمده از آن نشان ندادند و عملا برخلاف اهداف مشروطیت قدم برداشتند.

امروز نیز حکومت اسلامی که برآمدنش نتیجه تعطیل قانون اساسی مشروطیت و نمایشی- فرمایشی کردن مجلس شورای ملی بود، با جنبش عمیق و نیرومندی متشکل از جوانان ، زنان ، دانشجویان ، معلمان ، روشنفکران و... روبروست. این جنبش نوین که از خرداد ماه سال گذشته و در پی تقلب آشکار در انتخابات ریاست جمهوری به اوج خود رسید که درپی آن با اعمال خشونت آمیز و وحشی گری تا مرحله جنایت توسط حکومت اسلامی روبرو شد , با الهام از مبارزات تاریخی مردم ایران بویژه نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن نفت ، در راه استقرار آزادی و دفاع از حقوق بشر و حاکمیت ملی قدم برمیدارد. این جنبش فراگیر که امروز جامه سبز به تن دارد تا دستیابی به آرزوهای تاریخی و حقوقی برحق مردم ایران یعنی آزادی ، استقرار حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی از پای نخواهد نشست.

پاینده ایران
جبهه ملی ایران- آلمان
14 امرداد 1389

به اعتصاب غذای خود پایان دهید

به اعتصاب غذای خود پایان دهید، ایران آزاد به شما نیازمند است . بیانیه زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر به اعتصاب کنندگان بند ۳۵۰ زندان اوین
جرس - هشت تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر با انتشار بیانیه ای ضمن اعلام حمایت از خواسته های به حق اعتصاب کنندگان بند ۳۵۰ زندان اوین، از آنان درخواست کردند که هر چه سریع تر به اعتصاب غذای خویش پایان دهند .

در این بیانیه که در اختیار منابع خبری جرس قرار گرفت، آمده است : ما امضا کنندگان این بیانیه، زندانیان سبز در زندان رجایی شهر، در وهله نخست از مقام های سیاسی، قضایی و مسوولان زندان اوین می خواهیم تا ضمن توجه به درخواست ها، نیازها و مطالبات قانونی، شرعی و صنفی زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین هر چه سریع تر نسبت به بازگرداندن آن دسته از زندانیان سیاسی که در سلول انفرادی نگهداری می شوند به بند عمومی اقدام کنند .
این بیانیه به امضای عیسی سحرخیز، مسعود باستانی، داوودسلیمانی، رسول بداغی، مهدی محمودیان، حشمت الله طبرزدی، رضا رفیعی فروشانی و منصور اسانلو رسیده است .
در حال حاضر تعدادی از زندانیان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال پیش در زندان رجایی شهر به سر می برند . امکانات رفاهی این زندان در حد بسیار پایینی است و از این زندان به عنوان تبعید گاه زندانیان سیاسی استفاده می شود .

متن کامل این نامه که در اختیار جرس قرار گرفت به این شرح است :

طی هفته ای که گذشت حوادث و رویداد های ناگواری باعث شد تا دوستان و یاران ما در جنبش سبز اعم از فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و دانشجویان در بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به شرایط نامناسب خود دست به اعتصاب غذا بزنند و پس از آن در پی اقدامات تنبیهی به سلول های انفرادی منتقل شوند .
بدون شک بی توجهی به شان و کرامت انسانی زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ و عدم رعایت قوانین موجبات نارضایتی زندانیان این بند شده است . قطع تماس های تلفنی روزانه زندانیان با خانواده هایشان، اعمال محدودیت در ملاقات با آنان و سختگیری های گسترده ای که بر این زندانیان در طول دوران بازداشت اعمال شده است، از عوامل اصلی چنین اقداماتی است .
ما امضا کنندگان این بیانیه، زندانیان سبز در زندان رجایی شهر، در وهله نخست از مقام های سیاسی، قضایی و مسوولان زندان اوین می خواهیم تا ضمن توجه به درخواست ها، نیازها و مطالبات قانونی، شرعی و صنفی زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین هر چه سریع تر نسبت به بازگرداندن آن دسته از زندانیان سیاسی که در سلول انفرادی نگهداری می شوند به بند عمومی اقدام کنند .
از سوی دیگر خطاب به هم فکران و دوستان سبز اندیش خود که در حال اعتصاب غذا هستند اعلام می کنیم که به اعتقاد ما زندانیان سیاسی جنبش سبز در زندان رجایی شهر، جنبش سبز دموکراسی خواهی، برای ساختن ایرانی آزاد به وجود نیروهایی توانمند وجوانان برومندی همچون شما نیاز دارد .
لذا ضمن حمایت از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین و ابراز همدردی با خانواده های دردمندشان که چند روز است نگران سلامتی عزیزانشان هستند از ایشان می خواهیم که هر چه سریع تر به اعتصاب غذای خویش پایان داده تا بیش از این موجبات صدمه دیدن جان و روح خود و تشدید نگرانی خانواده های خود نشوند .
زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر
۱۲ مرداد ماه ۱۳۸۹

Monday 2 August 2010

گفتگوی محمد رضا شاه پهلوی با اوریانا فالاچی از کتاب مصاحبه با تاریخ

*محمدرضا شاه، با «اوریانا فالاچی» در اکتبر ۱۹۷۳ در تهران گفتگو کرد و این
گفتگو، در کتابی به نام «مصاحبه با تاریخ» که مجموعه گفتگوهایی با چهره‌های
شناخته شده کشورهای دیگری نیز هست به فارسی ترجمه و چاپ شده است. شاه، در این
مصاحبه در جواب سئوالات فالاچی از جمله درباره افکار مذهبی خود، چنین ادعا
می‌کند:*
*«… با وجود این من به کلی تنها نیستم، زیرا نیرویی که دیگران نمی‌بینند، مرا
همراهی می‌کند. یک نیروی عرفانی. وانگهی من پیام‌هایی دریافت می‌کنم. پیام‌های
مذهبی. من خیلی مذهبی هستم. به خدا باور دارم و همواره گفته‌ام که اگر هم خدا
وجود نمی‌داشت باید اختراعش می‌کردیم. واقعا آن آدم‌های بدبختی که خدا ندارند،
مرا سخت متاثر می‌کنند. نمی توان بدون خدا زندگی کرد. من از پنج سالگی با خدا
زندگی می‌کنم، اما از زمانی که الهاماتی به من شد*

*- الهامات، اعلیحضرت؟*

*- بله، الهامات، تجلیات.*

*- از که، از چه؟*
*- از پیامبران. آه تعجب می‌کنم که نمی‌دانستید. همه می‌دانند که الهاماتی به
من شده است. من حتی این را در زندگینامه‌ام نوشته‌ام. در کودکی دو بار به من
الهام شده است یک بار در پنج سالگی و بار دوم در شش سالگی. در نخستین بار من
حضرت قائم را دیدم که بنابر مذهب ما غایب شده است تا روزی برگردد و حهان را
نجات دهد… من این را می‌دانم زیرا من او را دیده‌ام، نه در رویا، در واقعیت،
واقعیت مادی، می‌فهمید؟ من او را دیدم، همین. کسی که همراه من بود او را ندید.
و کسی هم جز من نمی بایستی او را ببیند، زیرا… آه می‌ترسم منظورم را درک نکنید…
الهامات من معجزه‌هایی بودند که کشور را نجات دادند. سلطنت من کشور را نجات
داده زیرا خدا به من نزدیک بوده است …»*

*شاه، در رابطه با سئوالی درباره زنان، با تحقیر زنان جواب می‌دهد: «بله، شما
زنان هرگز یک میکل آنژ، یا یک باخ نداشته‌اید یا حتی یک اشپز بزرگ، و اگر از
امکان و فرصت صحبت کنید، پاسخ می‌دهم که شوخی است… هیچ چیز بزرگی نداشته‌اید.
راستی شما در طی این مصاحبه‌هایتان چند زن قادر به اداره یک کشور را
دیده‌اید؟…»*
*وی، در جواب سئوال اوریانا فالاچی، درباره ممنوعیت فعالیت احزاب، مفهوم
دموکراسی و اعدام نیز می‌گوید: «اقلیت های سیاسی به قدری کم اهمیت و مسخره
هستند که حتی نمی‌توانند یک نماینده انتخاب کنند. من همچنین نمی‌خواهم که حزب
کمونیست مجاز باشد. در ایران، کمونیست ها غیرقانونی هستند… اما من دموکراسی را
نمی‌خواهم و نمی‌دانم با آن چه باید کرد. این دموکراسی ارزانی خودتان باد… در
این جا لازم و درست است که بعضی‌ها اعدام بشوند. در این جا ترحم بیهوده است.*