Friday 10 June 2011

مقاله از اقای علی ضرابی

قتل زیرتابوت پدر

قتل هاله سحابی در نوع خود در دنیا بی نظیر بود و نظیرش در هیچ کجای جهان اتفاق نیافتاده بود. عزت الله سحابی از شخصیت های بزرگ میهن پرست کشور ما بود. او و پدرش سالیان دراز در فرهنگ سیاسی کشور ما درخشش داشتند و مدتها از عمر خود را ، این دو رجال برجسته سیاسی ، در خدمت به ملت ایران گذراندند. البته سالهائی از عمربارور این مردان ارزشمند نیز در زندان گذشت. در زندان دو دیکتاتور- سیستم استبدادی محمدرضاشاه و سیستم جمهوری اسلامی آقای خمینی .
عزت اله سحابی ، پس از انقلاب و در دولت موقت بازرگان با عده دیگر برای تدوین قانون اساسی دعوت شدند ودر جریان تنظیم و تدوین قانون اساسی ایران مهندس سحابی مهره ارزشمندی بود. البته جز او و چند نفردیگر ، بقیه تدوین کنندگان قانون اساسی از دار و دسته مذهبیون مرتجع بودند. بطوریکه تاریخ نشان میدهد آقای سحابی زیربار ولایت فقیه نمی رفت و اعتقاد خود را بر اینکه در صورت گنجانیدن چنین ماده ای در قانون اساسی ، یعنی اختیار ملت را که با قیام همین مردم از چنگال شاه خارج شده بود ، با کاربرد بیشتر در اختیار یک فرد دیگر گذاشتن ، مخفی نکرد او برای انصراف خمینی از این عمل غیر انسانی و غیر مردمی ، مهندس بازرگان را سه مرتبه نزد خمینی به قم فرستاد . بدبختانه فشار بازرگان و سحابی و دیگر ان به جایی نرسید و عواقب آن همین است که همه می بینیم . مهندس سحابی پس از قدرت یافتن ملاها مدتی ازعمرخود را در زندان خمینی و سالها ئی هم در دوران شاه در زندان گذراند .
در این جریان دختر با شهامت و میهن دوست او وهمسرش یارویاور او بودند و رژیم که دوست نداشت سحابی کمک و هم رزمی داشته باشد به هرنحوی که بود نزدیک به دو سال قبل ، دختر او را هم به زندان افکند و هاله سومین شخصیت صحابی ها نیزبه زندان رفت. غم وغصه بدبختی هائیکه گریبان مردم ایران را گرفته بود همراه در هم ریختن زندگی سحابی سرانجام او را از پای در آورد. معلوم است که شنیدن این خبر هاله را تا چه حد منقلب و سوگوار کرد وبه وسیله دفتر زندان تقاضای مرخصی از زندان را برای رفتن زیر پیکر بی جان پدر نمود .با گرفتن تضمین ، دولت جمهوری اسلامی به هاله بی پناه اجازه داد که او در جریان تشییع جنازه پدرش شرکت کند . هاله به همراه مأمورین و دژخیمان لباس شخصی زیر جنازه پدرش رفت و بدیهی است او زیر تابوت پدرساکت نبود و ضمن گریستن ، فریاد مرگ بر استبداد را سر داده بود . درآن شلوغی جلادان مأمور قتل او ، موقعیت را غنیمت دانسته ، با چند ضربه به سینه و طحال ، او را نقش بر زمین نمودند . بعدا ندا در دادند که هاله دچار سکته شده وبا آمبولانس جنازه او را به بیمارستان بردند . طبیب بیمارستان نیز فوری بدون اینکه برا ی تشخیص ، جنازه او را برای کالبدشکافی در اختیار پزشک قانونی بگذارد ، دستور دفن جنازه را صادر کرد و شبانه دفن کردند. روزنامه گاردین نوشت ، چنین اتفاقی تاکنون در جهان دیده نشده که به بانویی اجازه بدهند که از زندان برای بردن جنازه پدرش به گورستان برود و هنوز جنازه پدرش به گورستان نرسیده تابوت او را هم با جنازه پدر همراه کنند. واقعاً که عجیب است.
تلویزیون جمهوری اسلامی فیلمی را در اخبار روز بعد از قتل هاله به نمایش گذاشت که مردی را نشان میداد با روپوش سفید مخصوص اطبا از داخل اطاقی در بیمارستان خارج شد . او خود را به خبرنگاران ، دکتر معرفی کرد و خیلی راحت گفت آقایان من هاله را آزمایش کردم و او بر اثرسکته در گذشته بود و اجازه دفن او را صادر کردم . اما این آقای دکتر روپوشی پوشیده بود که دکمه های آن نیز بسته نمی شد. گویا مأمورین برای رد گم کردن این قتل حتی فرصت نکرده بودند و یا از یاد برده بودند که لااقل روپوش مناسبی برای این دکتر قلابی تهیه کنند.
هاله سحابی و صدها دختران و پسران خون خود را برای آزادی میهن داده اند .، ولی خون دادن مصارف دیگری هم دارد. بعضی ها مقداری از خون خود را همه ساله برای نجات یک هم وطن به بیمارستانها میدهند اما برخی دیگر یکجا خون و حیات خود را در راه آزادی وطن هدیه می کنند. درود به روان این چنین کسانی که با ایثار خون خود نامشان را در دفتر ناجیان وطن ثبت می کنند.

علی ضرابی
10 ژوئن 2011

No comments: