Tuesday, 13 September 2011

مصاحبه با اقای کورش زعیم

فاجعه دریاچه ارومیه، زاده جهل مركب و سودجویی
گفتگوی تلویزیون ایران ما (شهره عاصمی) با كورش زعیم
آدینه 18 شهریور 1390 (9 سپتامبر 2011)
پرسش 1: شما نخستین كسی بودید كه در سال 1384، مطالعه فنی جامعی در مورد سد سیوند از دیدگاه مهندسی و اقتصادی و همچنین آسیب های آن به میراث فرهنگی و تاریخی كشور، بویژه به آرامگاه كورش در پاسارگاد، و همچنین به زیست بوم منطقه كردید. زمان ثابت كرد كه نگرانی ها و پیش بینی های شما درست بوده، از جمله بیفایده بودن سد سیوند و خشك شدن و نمكزار شدن دریاچه بختگان. لطفن پیش از اینكه وارد بحث دریاچه ارومیه شویم، خلاصه ای از كار خودتان در مورد سد سیوند را برای بینندگان شرح بدهید.
كورش زعیم: وقتی مسئله سد سیوند و احتمال زیر آب رفتن یك منطقه تاریخی نخستین بار در سال 1384، توسط كمیته نجات پاسارگاد مطرح شد، من كه نسبت به مسائل فرهنگی، تاریخی و زیست محیطی بسیار حساس هستم، مطالعه همه جانبه ای درباره سد سیوند انجام دادم. در این مطالعه كه شامل مسائل زمین شناسی، مهندسی، اقتصادی، میراث فرهنگی وزیست محیطی بود، برخی كارشناسان خبره، از جمله مهندس محمد اسدی، با من همكاری كردند. در این مطالعات ثابت كردیم كه احداث سد سیوند نه تنها از دیدگاه زمین شناسی و مهندسی واقتصادی غلط بوده، بلكه بخش عمده ای از تنگه بلاغی را كه حاوی میراث تاریخی ارزشمند چندین هزار ساله ماست زیر آب می برد، به دشت پاسارگاد كه آرامگاه كورش در آن واقع شده با افزایش رطوبت زمین و هوا آسیب می رساند، زیست بوم و كشاورزی پیرامون رودخانه پلوار را به نابودی می كشاند، با كم كردن آب رودخانه كُر كه پلوار به آن می ریزد، دریاچه بختگان را خشك و نمكزار میكند، پرندگان مهاجر را كه در آنجا تخمگذاری می كنند می كُشد یا فراری می دهد، و سرانجام بادهای نمك از دریاچه بختگان بتدریج زمینهای كشاورزی آن منطقه را غیرقابل كشت می كند. پس از آبگیری سد سیوند كه علیرغم مخالفت همه كارشناسان انجام گرفت، نه تنها شمار زیادی پلیكان، دُرنا، كبوتر آبی و غیره كشته شدند، بلكه بیش از دوهزار جوجه پلیكان هم از بی آبی و نمك مردند. سد سیوند كه در مطالعات اولیه دو شركت مشاور امریكایی و ایرانی غیرمنطقی و غیراقتصادی خوانده شده بود، توسط یك نهاد نظامی به عهده گرفته شد و یك سد سه میلیارد تومانی كه باید دو ساله ساخته می شد، در طی 15 سال ساخت كه بیش از نود میلیارد تومان هزینه برداشت و تازه به علت افشارگریهای فنی، ارتفاع آن از 54 متر اولیه به نصف كاهش داده شد!
ما نشان دادیم كه ارتفاعات زمین شناسی مبنای طراحی سد همه غلط برداشت شده بودند، زمین سد به علت آبرفتی و نشت شدید آب برای سدسازی بكلی نامساعد بود، دیواره های دریاچه سد 54 متری فقط میتوانست در 10 متر اول آب را در خود نگه دارد، میزان آب رودخانه به هیچوجه كفاف پر كردن دریاچه سد را نمی داد، آب دریاچه سد تا حدود 30% زیر گرمای آفتاب بخار و تلف می شد، آب رودخانه متعلق به كشاورزان و ‌آبادی های پیرامون آن بود كه حقابه هزاران ساله داشتند و حقوق آنها پایمال شده بود و خیلی افتضاحات دیگر. در هر حال، سد سیوند 30 برابر هزینه اولیه نیمه كاره ساخته شد، آبگیری هم شد ولی هنوز پس از اینهمه سال دریاچه پشت سد به علت كمی آب رودخانه پر نشده است.
پرسش 2: شما دو سال پیش درباره آسیب هایی كه مسیر متروی اصفهان هم می تواند به ساختمانهای تاریخی و پل خواجو بزند مطالعات گسترده ای كردید. لطفن آن را هم بطور خلاصه برای آگاه شدن بینندگان شرح بدهید. این مطالعات و دیدگاههای شما می تواند زمینه ای برای دیدگاهتان نسبت به دریاچه ارومیه باشد كه می خواهیم امروز به آن بپردازیم.
كورش زعیم: در سال 1387، كه مسئله مسیر تونل متروی اسپهان از زیر خیابان چهارباغ و نزدیكی ساختمانهای تاریخی نقش جهان و پل خواجو مطرح شد، من مطالعاتی درباره آسیب هایی كه این مسیر مترو می تواند به میراث تاریخی و فرهنگی ما بزند كردم و نشان دادم كه نه تنها این مسیر كه مغایر با نتیجه طرح توجیهی اولیه دانشگاه دلفت هلند بوده، هزینه بیشتری را می برد، با لرزش مستمری كه بعلت ساختار زمین شناسی آنجا معادل زمین لرزه 3 تا 4 ریشتری می تواند بشود، هم ساختمانهای مدرسه چهارباغ، مسجد جامع، مسجد جمعه، كاخ هشت بهشت و پل خواجو را در خطر فروریزی قرار می دهد. البته مقدار زیادی سفال خرد شده در كف تونل متروی زیر چهارباغ نشان از دفینه های ارزشمند تاریخی زیادی بوده كه گزارشی از كم و كیف آنها در گزارش به سازمان میراث فرهنگی دیده نشده است.
خشك شدن زاینده رود هم كه فاجعه ای برای استان اسپهان و منطقه است، زاییده همین سیاستهای نابخردانه بوده است. از سرچشمه زاینده رود آبراه هایی، از جمله یك آبراه بزرگ برای آبرسانی به قم، كشیده اند كه باعث از دست رفتن بخش عمده ای از آب زاینده رود شده است. پیرامون زاینده رود، بدون هیچ مطالعه و مهندسی آب، پروانه حفر 900 چاه داده اند كه آب بستر زاینده رود را می كشد، و 500 پروانه پمپاژ آب از زاینده رود كه بیش از توان این رودخانه است. در نتیجه اكنون زاینده رود تبدیل به مرده رود شده است.
پرسش 3: شما در مورد خشك شدن دریاچه ارومیه چه نظری دارید؟ چه عواملی باعث این فاجعه زیست محیطی شده؟ آیا این فاجعه همتایی هم در جهان داشته است؟
كورش زعیم: ما در دو دهه واپسین حكومت شوروی و همچنین در دو دهه اخیر جمهوری اسلامی سه تا از بزرگترین دریاچه های جهان را از دست داده ایم. دریاچه بختگان دومین دریاچه بزرگ ایران بود كه به خشكی و نمكزار شدن كشیده شد. دریاچه ارومیه یا «دریاچه چیچست» كه در تاریخ ایرانزمین جایگاه ویژه ای دارد، بزرگترین دریاچه در ایران و دومین دریاچه بزرگ نمكی جهان است. دریاچه آرال (یا دریای خوارزم) كه اكنون بین قزاقستان و ازبكستان قرار گرفته، یكی از چهار دریاچه بزرگ جهان بود كه به علت جهالت حكومت شوروی خشك و به نمكزار تبدیل شد. داستان دریاچه آرال اینست كه در 1960 دولت شوروی تصمیم می گیرد كه با انحراف مسیر دو رودخانه آمودریا و سیردریا كه دریاچه آرال را تغذیه می كردند، كشت برنج و بویژه پنبه (طلای سپید) را برای صادرات افزایش دهد. كانال های آبرسانی عظیمی كه از سال 1940 ساخته بودند دریاچه آرال را از حدود 60 كیلومتر مكعب آب محروم می كرد، ولی به علت كیفیت مهندسی بسیار بد این آبراه ها تا 75% آب در حال انتقال نشت می كرد یا با بخارشدن تلف می شد. در نتیجه سطح آب دریاچه در دهه 1960 دریاچه سالی 25 سانتیمتر، در دهه 1970 سالی 60 سانتیمتر و در دهه 1980 سالی 90 سانتیمتر پایین رفت و تا سال 2000، كه برداشت آب از رودخانه ها دوبرابر شده بود، مساحت سطح دریاچه 60% و حجم آب دریاچه 80% كاهش پیدا كرده بود، و اكنون فقط 10% اندازه پیشین خود را دارد. ناپدید شدن دریاچه آرال كه یك فاجعه زیست محیطی جهانی تلقی شد، نه تنها صنعت ماهیگیری را نابود و كشاورزی را غیرممكن كرد، آلودگی محیط زیست را افزایش داد، فقر فزایند ایجاد نمود، و به علت كاهش رطوبت هوا، اكنون با گرمتر شدن تابستانها و سردتر شدن زمستانها آب و هوای كویری پیدا كرده است. البته از سال 2006 تا كنون، دولت قزاقستان با یك پروژه آبرسانی توانسته نوار شمالی دریاچه را تا حدودی بازیابی و ژرفای آن را 24 متر افزایش دهد.
در سال 1387، سمیناری برای بحث درباره شهوت سدسازی در ایران كه در سالهای اخیر به جنون سدسازی تبدیل شده، با شركت مهندسان و كارشناسان باوجدان و دلخون وزارت نیرو تشكیل شد كه من هم در آن حضور داشتم. در دهه 70، اعلام شده بود كه 70 سد بزرگ در دست ساخت است كه اكنون به صدها رسیده است. در این سمینار نتیجه گیری شده بود كه نه تنها ساخت سدهای بزرگ به علت هزینه غیراقتصادی و آسیب به مدیریت آب در كشور، اتلاف آب و آسیب جبران ناپذیر به محیط زیست در همه جهان كنارگداشته شده، 90% همه سدهایی كه در این مدت ساخته شده توجیه ندارند و باید تخریب شوند. بهترین روش مدیریت آب همان شیوه ایرانیان زمان هخامنشیان است كه با ساخت آب بندهای چند متری آب رودخانه را تقسیم و موجودیت رودخانه و زیست بوم را حفظ می كردند. اكنون همه جهان به این سو می رود، یعنی ساخت سدهای كوچك برای كاربردهای خاص.
هیچ سد جدیدی را نمی توان نام برد كه مشكل مهندسی، نشت آب، تبخیر بیش از حد آب، آسیبهای زیست محیطی و هزینه های خارق العاده نداشته باشد: سد پیشین (بلوچستان)، سد مدنی (تبریز)، سد 15 خرداد (قم)، سد ساوه و بویژه سدهای 3 و 4 رودخانه كارون. سدهای كارون، افزون برمسائلی كه ذكر شد بیش از دو هزار هكتار جنگل را زیر آب برده و سدهای در دست ساخت كارون و، سدهای خرسان 1، 2 و 3، بیست هزار هكتار دیگر جنگل را زیر آب خواهد برد. از مناطق تاریخی كه به این ترتیب تخریب می شوند هم سخن بسیار رفته. هیچكدام این سدها فایده ای بجز ثروتمند كردن سازندگان آنها كه نهادها واشخاص خاص و خودی هستند ندارند.
تا كنون 590 سد در كشور ساخته شده كه به عقیده من 500 تای آن باید تخریب شوند، و نهضت ادامه دارد. دریاچه ارومیه هم دچار همین سیاستهای جهالت آمیز در مدیریت آب و همچنین فساد مالی در سطوح بالا بوده است. حدود 35 سد روی زرینه رود، سیمینه رود، شهر رود، و رودهای مهاباد و میاندوآب كه آبریز دریاچه ارومیه هستند ساخته شده و ده سد دیگر در دست ساخت است. این رودها توان تحمل بیش از 5 یا 6 سد را ندارند. برای روشن شدن اینكه چرا اینهمه سد ساخته اند، می توان به طرحهای توجیهی و مكانیابی آنها مراجعه كرد كه احتمالن یا وجود ندارند یا فرمایشی انجام شده اند. سپس باید پرسید چه نهادهایی قراردادهای آنها را بسته اند و هزینه قراردادی آنها را با هزینه های واقعی مقایسه كرد.
دریاچه ارومیه سوای اهمیت احساسی و غرور ملی و اهمیت تاریخی آن برای ما ایرانیان، ضامن محیط زیست منطقه بسیار گسترده ای از بخش شمال غربی كشور و بخشی از كشورهای همسایه است. دریاچه ارومیه، زیستگاه حیات وحش مانند گوزن زرد، پرندگان مهاجر مانند پلیكان ها و آبزیانی مانند آرتیما كه بسیار ارزشمند و ویژگی درمانی دارد است. آب و نمك و لجن دریاچه ویژگی درمانی دارند، قایقرانی و آب تنی در آن بی خطر می تواند انجام می گیرد، جزیره های بكری دارد و كناره های دریاچه شایسته احداث گردشگاه های توریستی و جذب جهانگرد از سراسر جهان را دارد و می تواند سرچشمه درآمد و اشتغال بسیار زیاد برای ساكنان پیرامون آن باشد. كاهش سطح آب آن از چند سال پیش كه این سدسازی ها آغاز شد تا كنون به 7 متر رسیده و محاسبه می شود كه تا پایان امسال 60% مساحت خود را از دست داده باشد و در طی دو تا سه سال آینده، بجز بخش كوچكی از آن، خشك و تبدیل به دریاچه نمك شود. با خشك شدن دریاچه، نه تنها همه این امكانات درآمدزایی از میان خواهد رفت كه نمك دریاچه خشك شده با باد به پیرامون پخش خواهد شد، كشتزارهای آن منطقه را به تدریج به زمینهای كویری و غیرقابل كشت تبدیل خواهد كرد، بیماری های تنفسی ایجاد خواهد نمود و باعث بیكاری بخشی از جامعه و فقر بیشتر خواهد شد.

No comments: