Monday, 17 October 2011

کنکاشی پیرامون مفهوم الترناتیوسیاسی

کوروش اعتمادی
قریب به سه دهه است طرح ایجاد یک ً نهاد اپوزیسیونال ً منسجم و دمکراتیک که قادر به مقابله جدّی با حاکمیت جمهوری اسلامی باشد، در دستور کار گروه بندیهای گوناگونِ اپوزیسیون قرار گرفته است. اگر چه تاکنون در این راستا تلاشهایی صورت گرفته است، امّا همچنان سامانه نهایی یک نهاد اپوزیسیونالِ فراگیر، مستقل و دمکراتیک تحقق نیافته است. بنظر میرسد یکی ازدلایلِ این ناکامی و عدم پیشرفت، مسئله ابهاماتِ نظری است که اغلب پیرامون پروژه های متناوب مطرح میشوند که هریک با تعابیر و تحلیل خاص خود از ماهیتِ رژیم وجناح بندیهای درون رژیم، کوشش میکنند شکلی از اجتماعِ اپوزیسیون، جهت تحولات سیاسی در کشور ایجاد کنند. شکی نیست پروژه ها متأثر از زیربناهای فکری و ایدئولوژیکی ابداع گران آنها میباشند که چندان حرجی هم بر نیات سیاسی این افراد نیست، چرا که ما در دنیای آزاد زندگی میکنیم و باورمندیم هر انسانِ اندیشه گری حقّ دارد برای تحقق آرمانهایش تلاشی آزادانه داشته باشد.
امّا گاه این ضرورت پیش میاید به نقد جّدی برخی از این پروژه ها بنشینیم که در قالب واژه های محکمه پسند و مُد روز، طرح هایی را ارائه میدهند که چه به لحاظ مفهومی و یا تعریف زبانی، گُنگ و متعارض با ماهیت پدیدهِ نهاد اپوزیسیونال دمکراتیک میباشند. در حقیقت مفهوم واقعی در پسِ ترکیب بندِ واژه ها پنهان میشوند و ذهنِ اندیشه گرعادی از درک واقعیت درمیماند. و طبیعی است در پس پردهِ همهء این شبهات گاه ابداع گر مورد پرسش قرار گیرد تا قدری در خصوص شاخص های پروژهِ خود که مدعی است محور آشتی و هم پیمانی دگراندیشان خواهد بود توضیح دهد.
به گمانی ما همچنان نیازمند به توسعه فرهنگِ گفتگو با یکدیگر هستیم. بی شک گفتگو رازِ یافتن حقیت است و دیالوگ اساس بازتولید آگاهی است. و نیز میدانیم زبان ابزارِ انتقال آگاهی، رمز دانستنیهای پنهان و کشف پدیده های نوین است که تا بامروز ناشناخته مانده اند. بدون گفتمانِ آزاد، شکیبانه و حکیمانه هرگز نخواهیم توانست دریچه شناخت و آگاهی را به روی خود بازگشاییم. گفتمان آزاد بدون تهمت و ناروا و تحقیر دیگران، قلب بنیاد فلسفه ای است که جهان مدرن و آزاد را متحول ساخت و راه شناخت و پیشرفت در جهان را هموار کرد. بدین سبب ذهن جستجوگر در پی پاسخِ پرسشی است که بداند ًآلترناتیو سیاسی ً که گفته میشود محور هم پیمانی و دگر کردن شرایط سیاسی حاکم برکشور است، از چه ویژگیهای بارزی برخوردار است. پرسش این است، شاخص های واقعی ًآلترناتیو سیاسی ً که بعبارتی نظم سیاسی جانشین بر ویرانه های حاکمیت جمهوری اسلامی خواهد بود چیست؟ امید است که اینبار هم توضیح خود به این پرسش را همچون همیشه محدود به یک سری تعاریف و اصول کلی نکنیم که اظهار میدارد؛ ًآلترناتیو سیاسی ً؛ نظم سیاسی دمکراتیک و سکولاری است که مبتنی است بر منشور جهانی حقوق بشر. این یک تعریف عام و کلی و بسته از همهء نظام های سیاسی دمکراتیک در جهان آزاد که گاه در قالب ًآلترناتیو سیاسی ً مطرح میشوند. منظور نظامهای سیاسی که در ساختارهای ظاهری با یکدیگر تفاوت های فاحش دارند ولی در بنیاد و محتوی بسیار یکسان عمل میکنند.
بی تردید لازمه پاسخ روشن به این پرسش این است که ذهن ابداع گر پذیرفته باشد که منظور از ًآلترناتیو سیاسی ،ً نظم سیاسی معینی است که قرار است پس از فروپاشی جمهوری اسلامی جانشین آن شود و مسئولیت اداره جامعه در همهء امور اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی ... را بعهده گیرد. چرا که تا آنجائیکه ذهن کنجکاوگر درک میکند، ًآلترناتیو سیاسی ً در مفهوم لغوی و کلاسیک اش یک معنای معین بیش ندارد. ًآلترناتیو سیاسی ً آن نظم سیاسی جانشین است که قرار است جایگزینِ نظم کهن شود تا همهء امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی ... را بر اساسی دیگر سامان دهد و پیش برد. حال در صورت پذیرش این تعریف کلی از ًآلترناتیو سیاسی ً ضروری است شرحی روشن تر از ویژگیهای زیربنا و نماد ظاهری این نظم سیاسی جانشین ارائه دهید و اظهار دارید که آیا ًآلترناتیوی سیاسی ً مورد نظر شما، ًآلترناتیوی سیاسی ً همهء جناح بندیهای درون اپوزیسیون است که باورهای متفاوت درباره ماهیت و شکل نظام سیاسی آینده ایران دارند؟
این موضوع را یکبار دیگر مجددا ً در همینجا تکرار میکنم که هرگز پذیرفته شدنی نیست که ذهن ابداع گر برای پاسخ به این پرسش و تعریف دقیق از ًآلترناتیو سیاسی ً، خود را محدود به شاخص های معین و کلی پیرامون آن کند که تاکنون مطرح شده است. میدانیم علیرغم همه وجوه متعارضی که در بین دمکراسی های گوناگون در جهان وجود دارد، ولی آنها نسبت به یکدیگر از وجوه مشترکی برخوردار هستند. همهء این نظامها علیرغم تفاوتهای ظاهریشان در محتوی سکولار، دمکراتیک و مردمی میباشند. در همین رابطه میتوان به نمونه های بارزِی از این نظامهای سیاسی در جهان اشاره برد که از برخی جهات دارای وجوه مشترک میباشند و در برخی زمینه ها بویژه در فرم ظاهری کاملا ً با یکدیگر متفاوت میباشند. میدانیم نظامهای پادشاهی در شمال اروپای امروز در عرصه هایی به مراتب بسیار دمکراتیک تر، مردمی تر و مدرن تر نسبت به نظامهای جمهوری در غرب عمل میکنند. قصد این نیست در این مقاله به چرایی درجه بندی شدت رشد دمکراسی و یا انسانی تر بودنِ اشکال گوناگون دمکراسیهای موجود در جهان قلمفرسایی کنم. قصد اصلی از برشمردن این مثالها بدین منظور است که یادآور شوم در جهان آزاد امروز ساختارهای سیاسی گوناگون با اشکال متفاوت وجود دارند که هم دمکراتیک میباشند و هم سکولار و پیوندِ ناگستنی با موازین منشورجهانی حقوق بشر دارند. بعبارتی دیگر این نظامهای سیاسی گوناگون با ظواهر سیاسی متفاوت، امّا در محتوی از ویژگیهای مشترک و یکسانی برخوردار هستند. به لحاظ محتوی و حقوقی همه سکولار و دمکراتیک میباشند و منشور جهانی حقوق بشر، منشور اداره سیاسی این نظامها محسوب میشوند. بطور واضح تر نظام پادشاهی در نروژ و یا جمهوری فرانسه در ماهیت امر، بنیادیشان دمکراتیک و سکولار و دولتمردان این حکومتها مقید به رعایت کامل موازین منشور جهانی حقوق بشر در رابطه با اداره سیاسی کشورشان میباشند.
امّا نکته مهّم در رابطه با این مثالهای ملموس این است که پرسش کنم که ًآلترناتیو سیاسی ً مورد نظر شما درابعاد نمادین (شکل ظاهر) و محتوی اش ( ساختار زیربنایی ) به کدام یک از این نظم های دمکراتیک شبیه است و یا اساسا ً همانند کدام یکی از این نظامهای سیاسی موجود در جهانِ آزاد میباشند؟ با زبانی ساده تر؛ ًآلترناتیو سیاسی ً که قرار است بر آوارِ رژیم اسلامی بنا گردد، در شکل ظاهری اش یک پادشاهی پارلمانی است و یا یک جمهوری پارلمانی؟ شاید هم شما در حوزهِ جامعه شناختی به کشف جدیدی از نظام سیاسی دست یافته اید که ًآلترناتیو سیاسی ً مورد نظر شما هیچ وجه تشابهی با نظامهای سیاسی که در طول حیات سیاسی بشریت پدید آمده اند ندارد! و بگونه ای شاید جهان میبایست در انتظار فرماسیون جدید اجتماعی باشد تا زمان پرده برداری از آن همچنان در بُهت و حیرت باقی بماند.
امّا یقینا ً بحث ًآلترناتیوی سیاسی ً بعنوان ابزار تقابل با جمهوری اسلامی و یا محور هم پیمانی بخشِ هایی از گروه بندیهای درون اپوزیسیون که باورمند به دمکراسی، سکولاریسم و منشور جهانی حقوق بشر میباشند، درعرصه ای گفتاری غیر منطقی نمی تواند باشد. آنجاکه اگر همهء گروه بندیهای جمهوریخواه در درون اپوزیسیون پیرامون آلترناتیو جمهوری و یا هواداران نظام پادشاهی حول نظام پادشاهی پارلمانی و یا گروه های چپ بر گردِ محور یک جمهوری سوسیالیستی بطور جداگانه و مستقل، هریک در خانواده خود، با یکدیگر هم پیمان شوند. امّا ازآنجائیکه مدعی هستیم که قصد داریم بخشی از گرایشها و خانواده های متفاوت سیاسی در درون اپوزیسیون را حول محور ًآلترناتیو سیاسی ً گردهم آوریم،موضوع بسیار سئوال برانگیز میشود که آیا ما اساسا ً درک درستی از مفهوم واقعی ًآلترناتیو سیاسی ً داریم و یا نه؟ این در واقع همان ابهامات سیاسی است که از روز نخست بدون فکر مطرح شد و اپوزیسیونی را دچار سردرگمی کرد. و از سویی دیگر چون بسیار خود شیفته هستیم و خود را ًخداوندگان اندیشه ً بر زمین میپنداریم، هرگز حاضر به تجدید نظر و رفع این ناروشنیها برنیامدیم.
استهکلم 16 اکتبر 2011

No comments: