Monday 18 October 2010

از خاطرات دکتر مرتضی مشیر نماینده مجلس در سالهای قبل از انقلاب 57

ماجرای زندانی شدن و اعدام
هویدا و ارتشبد نصیری

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 محمد رضا شاه ( پهلوی دوم ) برای حفظ موقعیت خود مصلحت دید که بعضی از رجال دوران سلطنت را به زندان بیفکند ، به تصور اینکه شور انقلابی با این تدبیر کاهش یابد و پس از آرامش این گروه را آزاد سازد. سرنوشت امیر عباس هویدا که مدت 13 سال در مقام نخست وزیری ، فرمانبردار مطلق سلطان وقت بود آن شد که بعد از برکناری به وزارت دربار همایونی منصوب گردید و در اوایل نیمه دوم سال 1357 از این منصب عزل شد و خانه نشینی اختیار کرد که ناگاه در کابینه ارتشبد ازهاری با موافقت شاه راهی زندان شد. وی هرگز گمان نمی کرد که ایشان مورد بی مهری واقع شود و به دست تقدیر روزی در جمهوری سلامی به محاکمه کشیده شود و اعدام گردد.
به خاطر دارم در اواخر سال 1356هویدا زمانی که در مقام وزارت دربار در کاخ گلستان بود روزی از وکلای مجلس و سناتورها دعوت به عمل آورده بود تا کتابجه ی به سوی تمدن بزرگ آریا مهری را بین آنان توزیع کند ، وقتی من وارد مجلس شدم و هویدا مرا دید به طرفم امد و با شگفتی اظهار داشت کتاب مرا که درباره سرنوشت پی یر لاوال نخست وزیر فرانسه در جنگ جهانی دوم ترجمه و تالیف کرده بودم در دو شب خوانده و مطالعه نموده است . ضمنا" ابراز تعجب می کرد که چگونه ،، پی یر لاوال" را باآنهمه سوابقی که داشته است یعنی چهارده بار وزیر - پنچ بار نخست وزیر و سالیان سال وکیل مجلس و سناتور بودن بعد از خاتمه جنگ در دادگاه نیمه انقلابی فرانسه در حکومت زنرال دوگل به محاکمه جلب و بدون شنیدن مدافعاتش به مرگ محکوم ساخته و تیرباران کرده اند. به ایشان جواب دادم در هر کشور که عدلیه پوشالی و ضعیف داشته باشد چنین اتفاقی اجتناب ناپذیر خواهد بود .
بیچاره نمی دانست که یکسال و چند ماه بعدازآن ملاقات،خود او نیز به دست شیخ خلخالی بدتر از پی یر لاوال محاکمه و تیرباران خواهد شد. هویدا ممکن بود اگر در یک دادگاه صلاحیت دار تحت تعقیت قرار می گرفت ، با توجه به اینکه این ایراد بر او وارد بود که بر خلاف قانون اساسی او و هیئت وزرایش در حالی که در برابر مجلسین مسئولیت داشته اند و شاه مقامی غیر مسئول بوده و با تأکید بر اصل 65 متمم قانون اساسی اوامر کتبی یا شفاهی پادشاه نمی توانسته است مستمسک سلب مسئولیت دولت ها بوده باشد و اعمالشان غیر قانونی به شمار می رفته ، محاکمه بشود و بازهم به اعدام محکوم گردد . پس از خروج شاه که هنگام ترک ایران حتی سگش را هم همراه برد ، هویدا همچنان در زندان باقی ماند و به وسیله جمهوری اسلامی محاکمه و اعدام شد.
ناگفته نگذارم که هویدا بر خلاف بعضی مقـامــات برجسته کشوری و لشکری اهل سوء استفاده و اخاذی نبوده . از هم بندان هویدا افراد دیگری چون داریوش همایون و سهرنگ ولیان و غیره بودند که در زندان شاهنشاهی به سر می بردندواگر در روز سرکوبی رژیم از زندان فرار نمی کردند وضع بهتری از هویدا نداشتند.
در باره ارتشبد نصیری رئیس سازمان امنیت که سالیان دراز خدمتگزار آریامهر بود و چند ماه قبل از انقلاب به سفارت ایران در پاکستان منصوب شده بود . شنیدنی است که در زمان نخست وزیری مهندس شریف امامی بوسیله آقای جلالی نائینی در مجلس سنا مورد اتهامات عدیده قرار گرفت ولی کسی از دولتیان دفاعی از نصیری نکرد و مسأله اتهامات هم مسکوت ماند .
نگارنده برای روشن شدن قضایا و رسیدگی به اتهامات در اوائل مهر ماه 1357 در مجلس شورای ملی از دولت شریف امامی کتبا" سوال نمودم که با توجه به بیانات سناتور محترم درباره رسیدگی به اتهامات ارتشبد نصیری چه اقدامی به عمل آورده اند ؟و ضرورت دارد جهت روشن شدن افکار عمومی در مجلس حاضر شده در باره ماجرای امر اطلاعات لازم را بدهد . نخست وزیر برابر نظامنامه مجلس مکلف بود در ظرف مدت یک ماه در مجلس حضور به هم رساند و جواب بدهد . اما پس از چند روز سپهبد رحیمی لاریحانی آجودان شاه که همسر و برادرش نماینده دوره بیست و چهارم مجلس بودند به قصد ملاقات من به مجلس مراجعه می کنند( یکی از خواهران تیمسار لاریجانی همسر یکی از خویشاوندان ما بود و به همین مناسبت با هم دوستی و آشنایی داشتیم ) و چون به علت گرفتاری ،اینجانب دیر به مجلس آمدم شادروان برادر آن مرحوم وکیل وقت ورامین، پیش من آمد و اظهار داشت که تیمسار آمده بود ، تا به شما اطلاع بدهد حسب الامر اعلیحضرت ، ارتشبد نصیری از پاکستان احضار شد و روز قبل به زندانش انداختند تا تکلیفش روشن شود .
پس از انقلاب ارتشبد نصیر همراه چند نفر از امرای دیگر طی یک محاکمه انقلابی در فاصله کوتاهی به محکومیت مرگ رسیدند و بر روی پشت بام محل اقامت آبت الله خمینی تیرباران شدند. حق این بود که هویدا ها و نصیری ها و مانند آن ها در یک دادگاه بی طرف با داشتن وکیل مدافع استنطاق می شدند ، تا هر حکمی که صادر می شد در جامعه قابل قبول و احترام باشد.
نگارنده درسال 1325 درفسا معلم زبان فرانسه بودم که بر اثر قیام قشقایی ها یک لشکر از کرمان به ریاست سرتیپ قدراز طریق فسا جهت استقرار امنیت در فارس ماموریت یافت . در پس آن ارتشبد نصیری هم با درجه سرگردی در اردوکشی حضور داشت . حال چطور در فاصله چند سال پس از آن نامبرده به درجه ارتشبدی و بالاترین مقام که همه از هیبت او می ترسیدند رسیده است ، خدا می دانسته و شاه فقید.
بر حسب اتفاق و عجایب روزگار یکی از برادران ارتشبد نصیری به نام احمد نصیری معاون وزرات فرهنگ بود وی آنچنان شخصیت برجسته و استثنایی داشت که شاید نظیر او در فرهنگ ایران به تعداد انگشتان دست ، کسی را نداشته باشیم . افسوس که او قبل از کودتای 28 مرداد 1332 فوت نمودو مرگش در مملکت ضایعه ای بود . افلاطون چه نیکو گفته است : " حیف دانا مردن و افسوس نادان زیستن ".

No comments: